بادهنوشیهای آیینی، ریشه در آیین قربانی دارند و صورتِ تعدیلیافتۀ خونخواری هستند که با گذشت زمان جایگزین شرابخواری شدهاند. با توجه به همسانی و شباهت میانِ خون و شراب، بادهنوشی، دارای نوعی شباهت جادویی است؛ زیرا شرابِ سرخ از هر چیزی به خونِ قربانی شبیهتر است. در مت أکثر
بادهنوشیهای آیینی، ریشه در آیین قربانی دارند و صورتِ تعدیلیافتۀ خونخواری هستند که با گذشت زمان جایگزین شرابخواری شدهاند. با توجه به همسانی و شباهت میانِ خون و شراب، بادهنوشی، دارای نوعی شباهت جادویی است؛ زیرا شرابِ سرخ از هر چیزی به خونِ قربانی شبیهتر است. در متون نظم روایی با توجه به اهمیّت و جایگاه شاهان، بادهنوشی اغلب به یاد آنان و پس از آنها، بیشترین بادهنوشیها به افتخار پهلوانان انجام میشده است؛ زیرا آنها، حامی کیان شاهی، استقلال ملی و دفاع از مردم در برابر بیگانگان بودند. تأکید و سفارش نوشیدن باده به یاد پهلوانان و بزرگان (پیش از جنگ و پس از مرگ)، نشاندهندۀ جنبۀ آیینی و تأثیر این عمل در سرنوشت اُخروی آنان به منظور جذب نیروی روحی و معنوی بادهخواران و خود فَدیه (قربانی) است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به متون نظم روایی ادبیات فارسی (تا قرن هفتم)، میکوشد نشان دهد که بادهنوشیهای آیینی، شیوۀ تعدیلیافتۀ خوردنِ خون قربانی در آیینهای ابتدایی است. نتایج عبارت است از: بادهنوشیهای جمعی در میدان جنگ و در مجالس بزم شاهان، پهلوانان و بزرگان نوعی پیشکشی غیرخونی به منظور شادی و تقویت روان درگذشتگان، طولِ عمرِ افراد، سلامتی و کامیابی زندگان و اتّحاد روحی و القاء نیروی معنوی بادهخواران به روان آنها است.
تفاصيل المقالة
آیین قربانی، به عنوان رفتاری دینی ـ اجتماعی ازجمله آیینهای کهنی است که در میان اقوام مختلف به شیوههای گوناگون وجود داشته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی میکوشد به تحلیل قربانیهای حیوانی در متون نظم روایی (تا قرن هفتم) بپردازد. نتایج پژوهش، نشان میدهد که تعد أکثر
آیین قربانی، به عنوان رفتاری دینی ـ اجتماعی ازجمله آیینهای کهنی است که در میان اقوام مختلف به شیوههای گوناگون وجود داشته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی میکوشد به تحلیل قربانیهای حیوانی در متون نظم روایی (تا قرن هفتم) بپردازد. نتایج پژوهش، نشان میدهد که تعدیل قربانیهای انسانی به قربانیهای حیوانی از آثار نیک پایهگذاران ادیان الهی است. در متون مختلف ادب فارسی، اغلب حیواناتی مانند: گاو، شتر، گوسفند، اسب و گاه مادیان، گورخر، الاغ و ماکیان به مناسبتهای گوناگونی مانند بلاگردانی، دفع نحوست و چشمزخم، شکرگزاری، کامیابی در اُمور، تولّد فرزند، تقویت روان مرده، دفع جادو و ابطال طلسم قربانی میشوند. آیین قربانی در متون حماسی و عرفانی به طور یکسان بازتاب یافته است، اما در متون غنایی با توجه به فضای عاشقانة این متون، اغلب سخن از تقدیم و بخشیدن حیوانات به معابد و آتشگاهها است و به ندرت از ریختن خون حیوانات سخن میرود و نمود برجستهای ندارد. نظریات بلاگردانی فریزر و خشنودی ایزدان از بویس و تایلور در تحلیل مصادیق قربانی، کارآمدتر و انعطافپذیرتر از سایر نظریهها در این باره است.
تفاصيل المقالة
این پژوهش بهروش توصیفی-تحلیلی و با استناد به متونِ نظمروایی ادبیات فارسی تا قرن هفتم، می-کوشد بهبررسی شراباَفشانی بر خاک بپردازد نتایج نشانمیدهد: شراباَفشاندن بر زمین(خاک) و آسمان، نوعی جادوی تقلیدی در جوامع کشاورزی و دامداری بوده و بهمنظور جلبرضایت خدایان، ت أکثر
این پژوهش بهروش توصیفی-تحلیلی و با استناد به متونِ نظمروایی ادبیات فارسی تا قرن هفتم، می-کوشد بهبررسی شراباَفشانی بر خاک بپردازد نتایج نشانمیدهد: شراباَفشاندن بر زمین(خاک) و آسمان، نوعی جادوی تقلیدی در جوامع کشاورزی و دامداری بوده و بهمنظور جلبرضایت خدایان، تقویتِ روانِ درگذشتگان و حاصلخیزی زمین انجام شدهاست و برخلاف نظر برخی پژوهشگران که هر کدام این آیین را مختص به قومی میدانند، این رسم، ریشه در آیینِ کهنِ ریختن خون قربانی بر خاک در جوامع کشاورزی دارد که بهمنظور باروری طبیعت و حیات جانوری-گیاهی انجاممیشد و در فرهنگهای مختلف رایج بود و شکل تعدیلیافتۀ آن به صورت بادهاَفشاندن یا ریختن انواع مایعات(شیر، عسل، آب) بر خاک و مزارِ مردگان نمود یافتهاست. نمودِ این آیین در متون حماسی، جنبۀ حقیقی داشته و اشاره بهرسمی مرسوم است امّا در متون غنایی، اشاره به این رسم، جنبۀ مضمون-سازی دارد و برای توصیف میدان نبرد، چگونگی خونریختن پهلوانان و توصیف طلوع خورشید بهکار میرود. انعکاسِ این آیین در متون عرفانی، تحوّل مفهومی برجستهای مییابد و با توجه به تحریم شراب، اشارۀ شاعران به این رسم، صرفاً جنبۀ مجازی و عرفانی پیدامیکند و باده در این متون، استعاره از محبتالهی است و برای بیان محبتِ حق و جلوۀ آن به مخلوقات بهکار میرود.
تفاصيل المقالة
با مقایسۀ میان سرودههای کمدی الهی و مبانی قرآنی، عرفانی، برهانی و ادبی، و با پرده برداشتن از زبان تأویلی و رازآلود آن، میتوان به اشتراکات بسیاری میان مبانی معرفتشناسانۀ اثر گرانقدر دانته و عرفان اسلامی پی برد. در مقالۀ پیش رو، با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی حال و أکثر
با مقایسۀ میان سرودههای کمدی الهی و مبانی قرآنی، عرفانی، برهانی و ادبی، و با پرده برداشتن از زبان تأویلی و رازآلود آن، میتوان به اشتراکات بسیاری میان مبانی معرفتشناسانۀ اثر گرانقدر دانته و عرفان اسلامی پی برد. در مقالۀ پیش رو، با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی حال و مقام خوف و رجا در مقدمۀ بخش دوزخ این کتاب و مقایسۀ آن با مبانی عرفان اسلامی پرداخته شده است. نتایج به دست آمده بیانگر این نکتهاند که در سرودههای این بخش، علیرغم مشابهتهایی در لزوم هادی و پیر در سفر تصعیدی ارتقایی و پیسپاری در طرق حصول معرفت عقلانی در آغاز سلوک، ادامه دادن راه با پیر عشق، پس از قصور و واماندگی و عدم توان عقل در ادامة راه، خوف و ترس رهبانی ترسایی بسیار تبلور دارد و کمتر نشانی از عشق و محبّت دیده میشود و خوف عقوبت، بسیار برجستهتر از خوف مکر است و این مسائل به دلیل تأثیرپذیری دانته از تعالیم کلیسا و نگاه خائفانه و شریعتمدارانۀ او در ارتباط با پروردگار است.
تفاصيل المقالة
در باورهای پیشینیان خودکشی، جنبۀ مذهبی داشته و با اهداف مختلفی انجام می شده است. افراد باور داشتند با پیشکش کردن جان خود به خدایان، خدمت می کنند و مرگشان باعث بهره مندی و رفاه جامعه می شود یا با معشوق و ولی نعمت خود در جهان پس از مرگ، پیوند می یابند و به بهشت می روند. أکثر
در باورهای پیشینیان خودکشی، جنبۀ مذهبی داشته و با اهداف مختلفی انجام می شده است. افراد باور داشتند با پیشکش کردن جان خود به خدایان، خدمت می کنند و مرگشان باعث بهره مندی و رفاه جامعه می شود یا با معشوق و ولی نعمت خود در جهان پس از مرگ، پیوند می یابند و به بهشت می روند. به همین دلیل با اعتماد قلبی و اشتیاق به استقبال مرگ می رفتند. این پژوهش می کوشد به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی شیوه های خودکشی در متون حماسی (تا قرن هفتم) بپردازد. نتایجِ نشان می دهد: خودکُشی، عملی خودخواسته و یکی از مصادیق قربانی انسان است و مصادیق آن در شاهنامه و گرشاسپ نامه نسبت به سایر متون حماسی برجسته تر است. خودکشی در متون حماسی به پنج روشِ زَهر خوردن، خون ریختن (بریدن سَر و دریدن پهلو)، پایین انداختن خود از بارو (دژ)، خودسوزی، و امتناع از خوردن و آشامیدن (گرسنگی) انجام می شود و از این میان، خودکشی به شیوۀ خون ریختن نسبت به سایر شیوه های آن نمود بیشتری دارد و به نظر می رسد این امر، ریشه در اندیشۀ تأثیر خون در حاصلخیزی و باروری طبیعت دارد. در مورد بسامد و تفاوت مقاصد خودکشی در شاهنامه و گرشاسپ نامه نیز می توان گفت: موارد خودکشی در شاهنامه بسامد بیشتری نسبت به گرشاسپ نامه دارد؛ اما اهداف آن در گرشاسپ نامه نسبت به شاهنامه متنوع تر است؛ خودکشی در شاهنامه اغلب به منظور سوگواری فرزند و نزدیکان و دفع تهمت انجام می شود در حالی که این عمل در گرشاسپ نامه اغلب با هدف باروری و فراوانی طبیعت، رضایت بتان، پیش بینی حوادث آینده و جلبِ رضایت خداوند انجام می گیرد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications