تبیین جامعه شناختی عوامل موثر بر بروز خشونت خانگی در بین زوجین ساکن در کلان شهر تبریز
محورهای موضوعی : مطالعات جامعه شناختی شهری
علی مرادی
1
,
مرتضی فرجیان
2
*
,
اقباله عزیزخانی
3
1 - گروه جامعه شناسی، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران.
2 - استادیار گروه جامعه شناسی، واحد پارس آباد مغان، دانشگاه آزاد اسلامی، پارس آبا مغان، ایران.
3 - استادیار گروه جامعه شناسی، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران.
کلید واژه: خشونت خانگی, پایگاه اجتماعی-اقتصادی, سرمایه فرهنگی, فضای مجازی, فرهنگ پذیری خشونت,
چکیده مقاله :
مقاله حاضر به تبیین جامعه شناختی بروز شیوه های خشونت خانگی در میان متاهلین ساکن کلانشهر تبریز پرداخته است. هدف این تحقیق شناسایی و تبیین شیوه های بروز و همچنین عوامل موثر بر بروز انواع خشونت خانگی است.در این مقاله با استفاده از روش پیمایش استفاده شد. حجم نمونه 650 نفری با استفاده از نرم افزار Sample power بدست آمد که با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای نمونه ها انتخاب شدند. با استفاده از آزمون های مختلف نرم افزار spss داده های جمع آوری شده مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین متغیرهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی با ضریب همبستگی (0.131-)، اعتیاد (0.426)، سرمایه فرهنگی(0.358-)، اختلاف سنی (0.496)، فضای مجازی (0.197)، بیماری عصبی (0.505) و پنهانکاری ( 0.679) با شیوه های بروز خشونت خانگی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان که مدل رگرسیونی مرکب از 5 متغیر مستقل و شیوه دهگانه بروز خشونت خانگی مدل خطی مطلوبی است. مجموع متغیرهای پنهانکاری، فاصله سنی، اعتیاد، فضای مجازی و سرمایه اجتماعی نزدیک به 56 درصد تغییرات شیوه های بروز خشونت خانگی را پیش بینی می کند. با توجه به یافته های تحقیق می توان گفت که متغیرهای مستقل تحقیق توانایی تبیین شیوه های بروز خشونت خانگی را داشته اند.
The present article deals with the sociological explanation of the occurrence of domestic violence among married couples living in Tabriz metropolis. The aim of this research is to identify and explain the occurrence methods as well as the factors affecting the occurrence of different types of domestic violence. In this article, a survey method was used. A sample size of 650 people was obtained using Sample Power software, which was selected using cluster sampling. The collected data were analyzed using various SPSS software tests. The findings showed that there is a significant relationship between the variables of socio-economic status with a correlation coefficient of (-0.131), addiction (0.426), cultural capital (-0.358), age difference (0.496), cyberspace (0.197), neurological disease (0.505) and concealment (0.679) with the occurrence methods of domestic violence. The results of regression analysis also showed that a regression model consisting of 5 independent variables and ten occurrence methods of domestic violence is a desirable linear model. The sum of the variables of concealment, age gap, addiction, cyberspace, and social capital predicts nearly 56 percent of the changes in the ways of domestic violence. According to the research findings, it can be said that the independent variables of the research have the ability to explain the ways of domestic violence.
آبوت، پ. کلر، والاس. (1391). جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، چاپ اول، تهران : نشرنی.
استراوس،ا و کربین، ج.(1990). مبانی پژوهش کیفی: فنون و مراحل تولید نظریه زمینهای. ترجمه: ابراهیم افشار(1390). تهران: نشر نی.
اعزازي، ش. (1380). خشونت خانوادگي، «زنان كتك خورده»، تهران : نشرسالي.
امیرمظاهری، ا و قدربند فرد شیرازی، ز. (1393). بررسی عوامل موثر بر خشونت خانگی علیه زنان و علت تحمل خشونت توسط آنان (مطالعه موردی: شهر نورآباد ممسنی). فصلنامه مطالعات جامعه شناختی ایران، دوره 4، شماره پانزدهم، 27-46.
برنارد، ج. (1390). بنیادهای نظری کجروی، ترجمه محمد داوری، اصفهان: نشرهومن.
حضوري، ك. (1395). بررسي وضعيت زنان خشونت ديده قبل و بعد از طرح شكايت در كلانتري، فصلنامه مطالعات امنيت اجتماعي، سال سوم، دوره جديد، شماره هشتم و نهـم، صص 89-70.
درخشانپور، ف؛ محبوبی، ح و کشاورزی، س. (1393). شیوع خشونت خانگی علیه زنان در بندرعباس. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان. دوره 16، شماره 1، 126-131.
دغاقله، ع و کلهر، س. (1389). آسیبهای شهری در تهران، تهران : انتشارات جامعهشناسان.
ذوالفقاری، ر. (1382). بررسی و شناخت خشونت های زنان علیه مردان، پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران. راس، آ. (1373). روانشناسی شخصیت، ترجمه سیاوش جمال فر، تهران : نشر مرکز.
زمانی مقدم، م. حسنوندی، ص. (1398). مطالعه کیفی خشونت خانگی علیه زنان خانه دار در شهر خرم آباد. فصلنامه علمی-پژوهشی زن و جامعه، سال دهم، شماره 3، 145-170.
شاکرین، ح. (1388). خشونت، تهران: انتشارات کانون اندیشه جوان.
شریعت، س و منشئی، غ. (1396). الگوی پیش بینی خشونت های خانگی علیه زنان بر اساس رگه های شخصیتی و سابقه کودک آزاری همسران در شهر اصفهان. سلامت اجتماعی. دوره 4، شماره 2، 90-98.
شهبازی، ه؛ صادقی، م و بناغی، لیلی. (1396). نقش انسانیت زدایی در بروز همسرآزاری از دیدگاه زنان قربانی خشونت خانگی: یک مطالعه کیفی. سلامت اجتماعی. دوره 4، شماره 3، 179-189.
طباخی، ا. (1385). بررسی جامعه شناختی خشونت علیه زنان در خانواده و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن مطالعه موردی شهر اورمیه، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات.
علیوردی نیا، ا. ریاحی، م. فرهادی، م. (1390). تحلیل اجتماعی خشونت شوهران علیه زنان: مدل نظری و آزمون تجربی، مجله مسایل اجتماعی ایران، سال 2، شماره 2، صص127-95.
فراستخواه، م.(1395). روش تحقیق کیفی در علوم اجتماعی با تأکید بر نظریه برپایه(گراندد تئوری GMT)،تهران: ناشر آگاه، ص88-93.
فخارزاده، ل؛ طاهری، ن؛ حیدری، م؛ هاتفی مودب، ن؛ زاهدی، ع و الهامی، سعیده. (1396). عوامل مرتبط با شیوع خشونت های خانگی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهرستان آبادان. مجله اپیدمیولوژی ایران. دوره 13، شماره 4، 328-336.
فلاح، س؛ رستم زاده، س و قلیچی قوجق، موسی. (1393). عوامل موثر بر خشونت خانگی علیه زنان متاهل، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان، دوره 17، شماره 4، 91-97.
فلاح خاریکی، س. (1395). عوامل موثر بر خشونت خانگی علیه زنان متأهل، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان، دوره 17، شماره4، ص97-91.
فلیک، ا.(2006). درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمه : هادی جلیلی(1378). تهران: نشر نی.
قره باغی، ر. (1380). خشونت علیه زنان، مجلة درد، سال دهم، شمارة 26، صص 88-69.
كاپلان، س. (1389). خلاصه روانپزشكي، ترجمه نصرت الـه پـور افكـاري، جلـد دوم، تهران : انتشارات شهرآب.
کرسول، ج.(1945). پویشهای کیفی و طرح پژوهش: انتخاب از میان پنج رویکرد(روایت پژوهی، پدیدارشناسی...). ترجمه: حسن داناییفرد، حسین کاظمی(1391). تهران، صفار: اشراقی.
کیانی، م. (1392). تجربه زنان از خشونت خانگی: مطالعه کیفی. مجله تحقیقات کیفی در علوم سلامت. دوره 3، شماره 1، 13-26. گرت، ا.(1381). جامعه شناسی جنسیت. ترجمه کتایون بقایی، تهران: نشر دیگر.
گیدنز، آ. (1376). جامعه شناسی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشرنی.
محسنی تبریزی، علیرضا، 1383، وندالیسم، مباني روان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي وروان شناسي رفتار ونداليستي در مباحث آسيب شناسي و كژرفتاري اجتماعي، تهران : انتشارات آن.
محمدخانی، پ. (1385). شیوع الگوی خشونت خانوادگی، ارتکاب یا تجربه آن در مردان و زنان»، رفاه اجتماعی، سال پنجم، شماره 21 :205-223.
محمدپور، ا. (1389). روشهای تحقیق ترکیبی بهعنوان سومین جنبش روششناختی: مبانی نظری و اصول عملی، جامعهشناسی کاربردی، دوره بیست و یکم، شماره دوم، تابستان 1389، صص 77-100.
محمدی، ب. (1388) زن ذلیل: زنان سلطه جو، مردان سلطه پذیر، تهران: واژه آرا.
محمدی، ف. (1384). بررسی عوامل اجتماعی موثر بر خشونت علیه زنان : مطالعه شهرستان روانسر، مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره 6، شماره 1، ص 129-101.
معاشری، ن؛ میری، م؛ هدایتی، ه و زنگویی، محبوبه. (1391). شیوع و ابعاد جمعیت شناختی خشونت های خانگی علیه زنان در شهر بیرجند. مراقبت های نوین. شماره ، دوره 9، شماره 1، 32-39.
ملك افضلي، ح؛ مهديزاده، م؛ زماني، ا و فرجزادگـان، زيبـا، 1393، بررسي انواع خشونت خانوادگي نزد زنان در شهراصفهان، سال 1382، مجله علوم پزشكي دانشگاه آزاد اسلامي، سال 14 ، شماره 2، ص 54- 36.
نوابی نژاد، ش(1394). روانشناسی زن، تهران : انتشارات جامعه ايرانیان، چاپ دوم.
نوجاه، ص؛ لطیفی، س؛ حقیقی ،م؛ اعتصام، ح؛ فتح الهی فر، ا؛ زمان، ن و فرخ نیا، ف. (1390). شیوع خشونت خانگی علیه زنان و برخی عوامل مرتبط با آن در استان خوزستان. شماره 4، 278-289.
همتي، ر. (1393). عوامل مؤثر بـر خـشونت مـردان عليـه زنـان : مطالعـه موردي خانواده هاي تهرانـي، فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي، سـال سـوم، شماره12، صص 43-24.
Alves & et al. (3011). Evolution and Analysis of Cultural and Cognitive Factors Related With Domestic Violence Against Women. Journal of Interpersonal Violence. 22 (2): 231-221.
Bourdieu, Pierre. 1977. “Cultural Reproduction and Social Reproduction.” Pp. 487–511 in Power and Ideology in Education, edited by J. Karabel and A. H. Halsey. New York: Oxford University Press.
Bourdieu, Pierre and Jean-Claude Passeron. [1970] 1990. Reproduction in Education, Society, and Culture.
Trans. Richard Nice. Newbury Park, CA: Sage Brownmiller, S. (1975) Against Our Will: Men, Women and Rape, London: Somon and Schuster Press. Casique L., A. R. F. Furegato (2006) "Violence against Women: TheoreticalReflections, Rev Lati-am Enfermagemvembro- dezembro; 14 (6): 95-110.
Carlson. C, 2009, Psychological health in womenm, MG.HILL. Christopher G. Ellison; Jenny A. Trinitapoli; Kristin L. Anderson; Byron R. Johnson.(2007). Race/Ethnicity, Religious Involvement, and Domestic Violence. Violence Against Women. 13(11): 1094-1112.
Dobash, P. R, Dobash. R. E. (1980) Violence against Wives: A Case against the Patriarchy, Shepton Mallet, Open Books.
Ebenezer, S., Agbemafle, I. (3012). Determinants of domestic violenceagainst women in Ghana. BMC Public Health. 12: 222: 1-1.
Ellsberg, M. et al. (3002). Intimate partner violence and women’sphysical and mental health in the WHO multi-country study on women’s health and domestic violence: an observational study. Lancet. 22111122–23. Filleule, R, 2001, Sociologie de la deliquence, Paris: P.U.F
Garratt, z. (2012) "Domestc Violence against Men ˚ Is It A Forgotten Crame?, submitted in partial fulfilment of the requirements of the degree of BSc (Hons) Criminology Investigation of Birmingham City University. Hawcroft, Claire et al.(2019), Prevalence and health outcomes of domesticviolence amongst clinical populations in Arab countries: a systematic review and meta-analysis, BMC Public Health: 1-12.
Kabiri, A, Saadati, M, & Noruzi, V, 2018 (1397), Sociological analysis of factors affecting domestic violence case study: Married women in Urmia. Quarterly Journal of Women and Society, 934, 295-320, [Text in English].
Kelly, L. (2003) "Disabusing the Definition of domestic Abuse: How Women Batter Men and the Role of the Feminist State", Florida State University Law Reviw, 30: 791-855 [available at: http: //abusedmen. wordpress. Com/2011/06/08/disabusing- the-definition-of-domestic-abuse-how-women-batter-men-and-the-role-of-the-feminist-state-kelly-l-2003] [downloaded on 6/10/2011].
Morris,M, )1996( Deviance and Control, London: Hatchinson. Pearlman, DN., et al. (3002). Neighborhood Environment, Racial Position, and Risk of Police-Reported Domestic Violence: A Contextual Analysis. Public Health Reports. 112 (1): 22-22.
Plano-Clark, V. Huddleston-Csas, C. Churchill, s. Green, D. O. and Garrett A. (2008): "Mixed Methods Approaches in Family Sceince Research". Journal of Family Issues. 29:11(November 2008), pp. 1543-1566.
Puchert, R, Jungnitz. L, Lenz, H. J, Puhe, H. (2004) "Violence against Men: MensExperieces of Interpersonal Violence in Germany, Results of the Pilot Study, Derlin: Ederal Ministry, Results Of the Pilot Study", Derlin: Ederal Ministry, Results of the Pilot Study", Derlin: Ederal Ministry for Family Affairs, Senior Gitizens, Women and Youth.20-58.
Straus, M, Sweet S. (1992) "Verbal Aggression in Couples: Incidence Rates and Relationships to Personal Characteristics", Journal of Marriageband the Family, 54: 346-357.
Tashakkori, A., and C. Teddlie (2003). Handbook of Mixed Methods in Social and Behavioral Research, First Edition, Sage Publication Inc. Teddlie, C. and F. Yu (2007). “Mixed Methods Sampling: A Typology With Examples”, Journal of Mixed Methods Research, 1; 77.
World Health Organization) 1996( Violence: a public health priority, Geneva, World Health Organization Global Consultation on Violence and Health, document WHO.
Zavala, E, 2007, Non physical intimate partner violence emotional abuse and controlling behavior against women [Thesis]. El Paso, TX: The University of Texas at EI Paso.
www.iran.ir/news/84252103.
سال چهاردهم ـ شمارهی پنجاه و دوم ـ پاییز 1403
صص141- 116
تبیین جامعهشناختی عوامل مؤثر بر بروز خشونت خانگی در بین زوجین ساکن در کلانشهر تبریز
علی مرادی1، مرتضی فرجیان2، اقباله عزیزخانی3
چکیده
مقاله حاضر به تبیین جامعهشناختی بروز شیوههای خشونت خانگی در میان متأهلین ساکن کلانشهر تبریز پرداخته است. هدف این تحقیق شناسایی و تبیین شیوههای بروز و همچنین عوامل مؤثر بر بروز انواع خشونت خانگی است. در این مقاله با استفاده از روش پیمایش استفاده شد. حجم نمونه 650 نفری با استفاده از نرمافزار Sample power به دست آمد که با استفاده از شیوه نمونهگیری خوشهای نمونهها انتخاب شدند. با استفاده از آزمونهای مختلف نرمافزار spss دادههای جمعآوریشده مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که بین متغیرهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی با ضریب همبستگی (0.131-)، اعتیاد (0.426)، سرمایه فرهنگی (0.358-)، اختلاف سنی (0.496)، فضای مجازی (0.197)، بیماری عصبی (0.505) و پنهانکاری (0.679) با شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان که مدل رگرسیونی مرکب از 5 متغیر مستقل و شیوه دهگانه بروز خشونت خانگی مدل خطی مطلوبی است. مجموع متغیرهای پنهانکاری، فاصله سنی، اعتیاد، فضای مجازی و سرمایه اجتماعی نزدیک به 56 درصد تغییرات شیوههای بروز خشونت خانگی را پیشبینی میکند. با توجه به یافتههای تحقیق میتوان گفت که متغیرهای مستقل تحقیق توانایی تبیین شیوههای بروز خشونت خانگی را داشتهاند.
واژگان کلیدی: خشونت خانگی، پایگاه اجتماعی-اقتصادی، سرمایه فرهنگی، فضای مجازی، فرهنگ پذیری خشونت.
بیان مسئله
بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی، «سوء رفتار یا خشونت به استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی و یا تهدید بر روی دیگران اطلاق میشود» (سازمان بهداشت جهانی،4 1996: 8). میتوان بیان کرد که مطابق تعریف جهانی خشونت خانگی، خشونتی است که به اعضای خانواده مانند زن، مرد، کودک، سالمند و فرد معلول ساکن در خانه آسیب میرساند. این نوع از خشونتها میتواند شامل خشونت جسمی، جنسی، عاطفی، اقتصادی و روانی باشد. میتوان در خصوص رتبهبندی خشونت در کشور ایران چنین اظهارنظر کرد که ۶۰ درصد خشونتها از نوع کلامی و روانی و ۴۰ درصد نیز اذیت و آزار جسمی و اقتصادی بوده است. (روزنامه جهان صنعت5، 1399، کد خبر: 76564). یکی از مسائل عمده جامعه، خارج شدن خانواده، از حالت ثبات در ایجاد آرامش و امنیت برای اعضای خود و تبدیل شدن به محیطی سرشار از خشونت، ناامنی و دیگر مسائل و مشکلات روح و جسم اعضای آن است. گسترش خشونت در خانواده بهنوعی میتواند، باعث گسترش آن در جامعه شود. درواقع «خشونت در خانواده، نشان رشد خشونت در جامعه است» (زمانی مقدم، 1398: 3). خشونت در خانواده یا خشونت خانگی، نوعی به کرسی نشاندن حرف و نظر عامل خشونت به اعضای دیگر است. اگرچه خشونت خانگی، مسئله جدید و نوپدیدی نیست، اما هرروزه قربانیان خود را با انواع مشکلات و فشارهای روانی، جسمی و حتی مرگ، مواجه مینماید. صفحات حوادث روزنامهها، هفتهنامهها و اخبار رادیو و تلویزیون منعکسکننده صور مختلف پرخاشگری و خشونت هستند که بیشترین مخاطبها را نیز به خود جذب میکنند. در این میان ما همهروزه انواع خشونت و پرخاشگری از قبیل قتلهای خانوادگی، نزاعهای زناشویی در درون خانواده، نزاعهای خیابانی همسران و در سالهای اخیر قتلهای درملأعام که در فضای مجازی بهصورت علنی به نمایش گذاشته شدهاند، مواجه هستیم.
علاوه بر این خشونت و آزار جسمی و روانی، پدیدهای بسیار شایع در میان تمام جوامع انسانی است. طیف گستردهای از آزار و زخمزبان کلامی تا خشونت فیزیکی رادیکال که منجر به زخم و خونریزی یا شکستگی استخوان و حتی قتل میشود را شامل میشود. پدیده خشونت خانگی، یکی از مسائل اجتماعی اساسی در جامعه ایران است. بر این اساس، باید به تبیین دقیق بروز شیوههای خشونت خانوادگی، علل و زمینههای به وجود آورنده آن دست یافت. مطابق تحقیقات انجامگرفته این مسئله اجتماعی رشد زیادی را در میان جوامع مختلف داشته است، به صورتی که بیش از 35 درصد زنان جهان و 66 درصد زنان ایران، حداقل یکبار، یکی از خشونتهای خانگی را تجربه کردهاند (سازمان بهداشت جهانی، 2016 به نقل از کریمی، 1397). تخمین زده میشود، 30 درصد از زنان در سراسر جهان در طول زندگی خود خشونت همسر را تجربه میکنند (هافکورف و همکاران، 2019).
در این میان، در پژوهشهایی که امروزه درباره مسئله خشونت خانگی علیه زنان یا کودکان صورت میگیرد، این اعتقاد نسبتاً رایج شده که مصادیق خشونت خانگی فراتر از آزار و اذیت فیزیکی است و خشونت میتواند در اشکال غیر فیزیکی و پنهانتر هم اعمال شود. باوجوداین، پارهای از پژوهشگران بهصرف اینکه در یافته پژوهشی، شایع بودن خشونت فیزیکی زنان علیه شوهرانشان، بهویژه در مقایسه با خشونت فیزیکی علیه زنان، مشاهده نشده و بدون بررسی دقیق دیگر اشکال خشونت کلامی، روانی، اجتماعی، مالی، حقوقی و جنسی، مسئله خشونت علیه مردان را کماهمیت شمرده و از آن غفلت کردهاند (دوباش، 1980). برخی نیز این دیدگاه را مطرح کردهاند که میتوان خشونت زنان علیه مردان را صرفاً خشونتی واکنشی تدافعی یا خشونت برای بقا تلقی کرد (بروان میلر، 1975 به نقل از صادقی، 1389). بااینهمه در سالهای اخیر توجه برخی پژوهشگران و صاحبنظران مسائل اجتماعی به این شکل از خشونت خانگی، یعنی خشونت زنان علیه مردان جلب شده است (پوچرت و همکاران، 2004: جیمز و براون، 2002: گارات، 2012). کلی6 بین نظریههای گذشته که درباره خشونت خانگی بر پایه دیدگاه مردسالارانه است (اغلب فمینیستها) و این واقعیت که «تا حدی رفتار خشن خالی از تبعیض است یا حاصل اختلال فیزیکی یا روحی است و هیچ اتهامی مبنی بر مردسالاری وجود ندارد» تفاوت قائل میشود. وی ادامه میدهد: بهطور منطقی تصور میشود که خشونت ممکن است از جانب زنان بهاندازه مردان صورت گیرد (کلی، 2003: 852). از نظر آماری، بریتون (2012) در بررسی جرم در بریتانیا بیان میکند که بیش از ششصد هزار مرد قربانی نوعی خشونت خانوادگی بودهاند (همان: 40). تحقیقات اندکی در این زمینه در ایران نیز انجام شده است (ذولفقاری، 1382: محمدخانی و دیگران، 1385: محمدی، 1388: خیرخواه زاده، 1390). رفتارهای خشونتآمیز و آزاردهنده زنان در محیط خانه از یکسو میتواند مردان را به لحاظ فردی متأثر کند و برای آنها صدمه روحی و جسمی در پی داشته باشد. بر این اساس بعد دیگر خشونت خانگی را میتوان مطرح کرد که خشونت خانگی علیه مردان است.
بنابر آنچه گفته شد خشونت خانگی طیف وسیعی از خشونت علیه اعضای خانواده را در برمیگیرد؛ اما آنچه در این تحقیق بر آن تأکید میشود تبیین شیوههای بروز خشونت در بین زوجهای ساکن در کلانشهر تبریز است. تجربه زیسته محقق از نزاعهای بین همسران در خانوادههای تبریزی، خشونت علیه زنان و کودکان مراجعهکننده به محل کار محقق و همچنین و به ارگانهای مرتبط که در بسیاری از گزارشها و مستندات ارائه شده در نشریات محلی و گزارشهای رسمی و غیررسمی این ارگانها، حاکی از وجود و بروز انواع خشونتهای خانگی است. علاوه بر این تأثیرات روانی خشونت بر همسران، افت تحصیلی کودکان، بالا رفتن بزهکاری فرزندانی که خشونت را در خانواده تجربه میکنند، تهدید سلامتی جسمی و روانی همسران، افت کارایی اجتماعی، عدم رسیدگی به مسئولیتهای خانوادگی، از دست دادن اعتمادبهنفس همسران، مشکلات بسیاری را بهصورت فردی و اجتماعی در کلانشهر تبریز به وجود میآورد. بنا به گزارش مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی، 351 زن خشونت دیده در طول 5 سال گذشته در «مرکز امن تبریز» به همراه 50 نفر از فرزندانشان، پذیرش و حمایت شدهاند (خبرگزاری جمهوری اسلامی7، 1400، کد خبر: 84556895). همچنین بر اساس اطلاعات و دادههای موجود و گزاراشهای معاونت پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان شرقی، خشونت خانگی (بهویژه خشونت علیه زنان) در این استان در حال افزایش بوده و نگرانکننده گزارش شده است؛ که در این خبر گزارش میشود: «باوجود اقدامات انجام گرفته توسط دستگاههای مختلف در خصوص این موضوع، شاهد افزایش روزمره خشونت خانگی علیه زنان و کودکان هستیم. بهرغم سند جامع پیشگیری در آذربایجان شرقی، ورودی پروندههای مرتبط با جرائم خشونت علیه زنان و کودکان به دادگستری و فراوانی افراد درگیر در اینگونه پروندهها بالا بوده و قابلتوجه است» (ایسنا، 1399: کد خبر، 84252103). بر این اساس تحقیق حاضر به دنبال این است که پاسخهایی به سؤالات زیر پیدا کند: چه شیوههایی از خشونت خانگی در میان متأهلین شهر تبریز بروز میکند؟ مکانیسم بروز این شیوهها چگونه است؟ آیا زنان بیشتر قربانی خشونتهای خانگی در این شهر هستند یا مردان؟ کدام نوع از شیوههای خشونت خانگی میزان بالایی را به خود اختصاص دادهاند؟ درنهایت سؤال اساسی تحقیق این است که:«چه عواملی بر بروز شیوههای خشونت خانگی در کلانشهر تبریز تأثیرگذار هستند؟»
تالکوت پارسونز8 بیان میکند: «در صورت وجود تعارض در خانواده، مرد به خشونت متعادل دست میزند و از این طریق شخصیت خود را متعادل میسازد و بهاحتمالزیاد در اثر رفتار خشونتآمیز او تضاد به پایان میرسد؛ بنابراین خشونت متعادل که جامعه نیز آن را میتواند تحمل کند سبب به نمایش درآوردن احساسات فرد بهصورت آزاد میگردد که این بهتر از آن است که فرد احساسات خود را حبس کند و ناگهان منفجر گردد» (طباخی، 1385: 52-53). آلبرت کوهن9 نیز در نظريه خود با عنوان ناکامی منزلتی، عامل اصلی خشونت در جوامع را معمولاً تحقیر و ناکامی میداند. (قرهباغی،1380: 81). برائت وايت10 معتقد است كه اگر افراد بهواسطه ارتكاب به خشونت، احساس شرمساري و پشیمانی نكنند و خود را متعهد به خانواده تلقي نكنند، زمينه براي ارتكابشان به خشونت بیشتر فراهم میگردد. طبق نظر وایت خشونت علیه زنان در خانواده به سه عامل نسبت داده میشود: 1- ویژگیهای انفرادی زن و شوهرها 2- هنجارها و تجویزهای فرهنگی و ارزشهای مرتبط با خانواده و 3- سازمان خانواده و جامعه. ضرب و شتم زنان در خانواده بازتاب خشونتهای اجتماعی است که رسانههای گروهی هم به آن دامن میزنند، از یکسو خشونت در خانواده متأثر از میزان خشونت در جامعه است و از سوی دیگر میزان خشونت در جامعه نیز رابطه مستقیم با میزان خشونت در خانواده دارد (موریس11،1996: 42-44). از دیدگاه نظریه تضاد، استاین متز12 در مورد خشونت چنین میگوید: «در نظریه تضاد، تعارض و تضاد اجزای همیشگی و چارهناپذیر هر نوع رابطه دونفره یا گروهیاند که در آن، موقعیتهای فرادستی و فرودستی و اهداف رقابتآمیز وجود دارد. به نظر هایز13 چهار عامل موجب خشونت علیه زنان در خانه میشود: 1- نابرابری اقتصادی میان زنان و مردان 2- وجود الگویی برای استفاده از خشونت بدنی در حلوفصل اختلافات 3- نظارت مردانه بر تصمیمگیریهای داخل خانه 4- تصویر مطلوبی که جامعه از سلطه گری و خشن بودن مردانه پذیرفته است» (همان: 324-323).
بر اساس تئوری جامعهپذیری نقش جنسیتی، زنان و مردان جامعهپذیری نقش جنسیتی متفاوتی را دریافت میکنند. رفتار والدین با فرزندان متأثر از قالبهایی است که از آن بهعنوان کلیشههای جنسیتی تعبیر میشود. حتی کسب هویت در بدو امر فرآیند دوجانبهای بین والدین و نوزاد است. خانوادهها آگاهانه یا ناآگاهانه دختر و پسر را مانند یکدیگر تربیت نکرده و بر اساس جنسیت فرزندان خود نقشهای متفاوتی ایفا میکنند. این سبک رفتار والدین و اطرافیان با کودک متأثر از قالبهایی است که از آن بهعنوان کلیشههای جنسیتی تعبیر میشود. طبق این باورهای جنسیتی، مردان ویژگیهایی مانند پرخاشگری، واقعبینی و استقلال دارند و زنان ضعیف، منفعل و وابسته به مردان هستند. از این منظر خشونت بهعنوان یک ویژگی در نقش مردانه تعریف گشته و اعمال آن بر زنان امری طبیعی تلقی میگردد (آلوس، 2019: 622). سیمون دوبوار14 از جامعهپذیری نقشهای جنسیتی بهعنوان عامل تداوم سلطه مرد بر زن ياد میکند. به اعتقاد وی، شخصیت دختران و زنان میتوانست بسیار متفاوت با الگوهای نابرابر کنونی شکل گیرد مشروط به اینکه دختر بچهها از ابتدا با همان توقعات و پاداشها و همان سختگیریها و آزادیهایی تربیت میشدند که برادرانش تربیت میشوند. نحوه برخورد والدين با فرزندان باعث میشود ویژگیهایی همچون پرخاشگری، موفقیت، رقابت، اتکای به نفس و استقلال بیشتر از پسر مورد انتظار باشد. همچنین بیشتر به آنها توصیه میشود که برای احقاق حق خود ايستادگی کنند. در عوض از دختر انتظار میرود که سازش کنند، صلحجو باشد، اختلافات را نه با جنگ و جدال بلکه با صحبت حلوفصل کند، مهربان و مراقبتکننده باشد (راس،1373: 275). بنابراين میتوان گفت جامعهپذیری جنسیتی با نهادينه کردن نابرابری از یکسو و تداوم بخشیدن به آن در نسلهای آينده از سوی ديگر میتواند در حکم بسترهای نابرابر جنسیتی شناخته شود. طبق الگوی جامعهپذیری جنسیتی که در آن مردانگی ارزش محسوب میشود، زنان موجوداتی تابع و مطیع در ساختار مردسالار خانوادهاند و در حوزههای خصوصی خانواده محصورند و مردان در دنیای معمولی حضور و اشتغال دارند (ابوت و واالس، 1391:272). میشل فوکو15 معتقد است که در جوامع غربی افراد هويت خودشان را با هويت جنسیشان يکی میدانند و خودشان را موجوداتی جنسی به شمار میآورند. آنها اين مفهوم خود جنسی را به سراسر زندگی اخلاقی و سنتیشان پیوند میدهند. بدين معنا که هر فردی برای آنکه بداند چگونه بايد رفتار کند و جامعه از او چه انتظاری دارد، نخست الگويی را در نظر میآورد که موجودی از جنس او بايد مطابق آن رفتار کند (نوابی نژاد،1394: 62).
تز اصلی نظریههای فمینیستی اين است که فرآيندهای اجتماعی و اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم در جهت حمايت از يک نظم اجتماعی خاص و ساختار پدرسالار عمل میکند (کبیری و دیگران،1397:296). دیدگاه فمینیستی معتقد است خشونت علیه زنان بهخصوص خشونت خانگی، ریشه در فرهنگ و ساختار سیاسی جامعه دارد که پدرسالاری را تشویق میکند و زنان در روابط صمیمی زیر سلطة مردان قرار میگیرند این دیدگاه، تسلط مرد و اجتماعیشدن برای استفاده از قدرت را منشأ خشونت میداند و بیان میکند خشونت خانگی نتایج پدرسالاری و تسلط مرد و نابرابری جنسی است (زاوالا16، 2007: 8). همه فمینیستها ریشهایترین عامل سرکوب زنان را در ساختار فرهنگی اجتماعی میدانند که همواره زن را در جایگاه فرودستتر از مرد تصور کرده است (قرهباغی، 1380: 250-251). به عقیده استیون سیدمن نهضت زنان معاصر در واکنش به تناقضات آمریکایی پس از جنگ رشد کرد. جنبش زنان در اواخر قرن بیستم، با الهام از جنبشهای آزادیخواه و حقوق مدنی سیاهپوستان و با تشویق فضای اجتماعی اعطای آزادی و ایدئالیسم دولت کندی و جانسون متولد شد. آنها معتقدند این تفاوتها تنها به یک دلیل ایجاد میشوند: تداوم بخشیدن به سلطه مردان. استراتژی پنهان و احتمالاً کارآمد در فرادستی مردان عبارت است از کنترل تصور عمومی جنسیت: اگر آرای غالب فرهنگی «زن بهنجار» را بنا به سرشت همسر مادر تعریف کنند دیگر مردان برای فرمانبردار نگهداشتن زنان نیازی به اعمال زور نخواهند داشت (سیدمن، 1394: 271-283). میتوان گفت فمینیسم بر اهمیت سلطه ایدئولوژیکی برای ساختار سلطه اجتماعی تأکید میورزد. بدین ترتیب چیزی را که فمینیستها «دانش عمومی واقعیت اجتماعی» میبینند فرهنگی فراگیر و محصول اجتماعی برآمده از اجماع نیست بلکه بازتاب علایق و تجربه سلطه گران جامعه و یکی از شاخصهای اصلی قدرتشان در جامعه است. کانون توجه فمینیست به نظم اجتماعی کلان را قالبریزی ساختاری کلان جنسیت بهعنوان یک ساختار تشکیل میدهد. ستم بر پایههای ساختار بنا میشود. همچنین کانون توجه جامعهشناسی فمینیستی در سطح تعامل خرد این است که برخلاف دیدگاه رفتارگرایی اجتماعی و تعریفگرایی اجتماعی، کنش جنبه واکنشی دارد تا جنبه هدفمند و تفاوت مستمری در اعمال قدرت وجود دارد. در واقع اعمال قدرت است که عامل نسبتاً ثابتی در تعامل است. زنان بهطور ساختاری تابع مردانیاند که در ارتباطهای تصادفی و اظهار علاقه و زناشویی و کار مزدبگیری با آنان تعامل دارند. این فرض نابرابری در وضعیت تعامل با ورود عامل نژاد و طبقه به چارچوب تحلیل فمینیستی تشدید و پیچیدهتر میشود. فمینیسم معتقد است که زنان آزاد نیستند که از چنین محیطی برخوردار باشند. قانون، سلطه و ایدئولوژی آزادی را محدود میکنند (فرجیان، 1401: 34).
بلومر معتقد است كه انسان مسئول است ولي چنانچه در فضا و موقعيتي نامطلوب قرار گيرد به ناگزیر مرتكب خطا و ازجمله خشونت میشود. (برنارد17،1390: 173). در نظریه احساس اجحاف، احساسی است که از برآورده نشدن توقعات و خواستهای فرد یا افراد یک جامعه نشئت میگیرد آنطور که افراد آنها را حق مسلم و مشروع خود میدانند و برآنند که آن حق یا حقوق به دست فرد، گروه و یا سازمانی بهناحق از آنها سلب شده است. احساس اجحاف احساسی است که از برآورده نشدن توقعات و خواستههایی که فرد آن را حق مسلم خود میداند و معتقد است که از او توسط گروه فرد یا سازمانی سلب شده است، ناشی میگردد و توأم با تنفر است (محمدی،1384:14). هواداران نظریههای اجتماعی- روانشناختی بر این عقیدهاند که یادگیري اجتماعی از طریق تجربه خشونت و در معرض خشونت بودن در خانواده علت اصلی خشونت است (کالموس و اولیري،1984:11). از دیدگاه نظریه یادگیري اجتماعی، پدیدههای یادگیري عمدتاً ناشی از تجاربی است که بر پایه یادگیري نیابتی و از طریق مشاهده رفتار فرد دیگر و پیامدهای آن شکل میگیرد. یادگیري مشاهدهای تحت تأثیر چهار مؤلفه قرار دارد که عبارتاند از: فرایندهای تـوجهی، فرایندهاي یادداري، فرایندهاي بازتولید حرکتی و فرایندهای انگیزشـی (بانـدورا، 1372: 25). در نظریه یادگیری، اصل تقویت، اصلی بنیادی و اساسی است. بر طبق این نظریه، رفتاری که به دنبال خود تقویت مثبت (پاداش) داشته باشد استحکام مییابد و در آینده بیشتر تکرار میشود (علیوردی نیا و دیگران،1391: 14). نظریههای تلفیقی، در تبیین رفتار افراد هم بر عوامل فردی وهم بر عوامل اجتماعی بهصورت توأم تأکید دارد. كلارك (1991)، هوبر18 (1991)، ويلكينسن (1995) و گلدشتاین (1998) انواع خشونت ازجمله خشونت خانوادگی را ناشي از ناسازگاریهای حاكم بر روابط فرد و جامعه، تضعيف و فروپاشي آتوريته اخلاقي در تنظيم روابط بين افراد، تزلزل نهادهاي جامعه در انتقال ارزشهای اجتماعي، سلطه شرايط آنوميك بر جامعه و واکنش خصمانه و خشن برخي افراد به تحميلات و شرايط نامطبوع، نامطلوب و غيرعادلانه بيروني میدانند.
نظريههايى كه به تبيين همسر آزاری پرداختهاند، هريك جنبهاى از مسئله فوق را موردتوجه قرار دادهاند؛ اما به نظر مىرسد بايد عوامل بنيادين و اساسى اين مسئله را در نظريه «خشونت نمادين» جستوجو كرد. در ديدگاه بورديو، اين مفهوم با مفهوم «سرمايه نمادين» پيوند كاملى دارد. درواقع، خشونت يا قدرت نمادين صرفاً يك ظرفيت و امكان اعمال قدرت يا خشونت است، اما همين امكان سبب مىشود كه افراد بهشدت رفتارهاى خود را كنترل كرده و خود را با منشأ بروز آن خشونت هماهنگ كنند. البته چنين خشونتى مىتواند سطوح كارايى بسيار پايين يا بسيار بالايى داشته باشد كه اين امر بستگى به سرمايه كل شخص، يعنى مجموعهاى از سرمايههاى اجتماعى (روابط و مناسبات)، اقتصادى (ثروت)، نمادين (كاريزمايى و حيثيت اجتماعى) و فرهنگى (تحصيلات دانش و مهارتهاى فرهنگى) او دارد (ملک افضلی و دیگران، 1393: 49). بوردیو، درک و استفادهی زنان از این را که زنان تحت سلطهی مرد هستند، خشونت نمادین میخواند. بهبیاندیگر، زنان برای درک و فهم سلطهگر، از طرحوارهای استفاده میکنند که خود آن طرحواره محصول آن سلطه گری است. شور و حرارت درونی شدهی انسان تحت سلطه (زن)، یک واکنش اجتماعی است که فقط با خواستن مبتنی بر آگاهی از میان نمیرود زیرا سلطه در درون و وجود سلطهپذیر جاافتاده است. (سیفاللهی و دیگران، 1391: 16).
نظریه ویلیام. ج. گود19 (1981) به رویکردی تلفیقی روی آورده و با ترکیب عوامل خرد و کلان، سعی در تبیین مسئله خشونت دارد. وی در این میان به نقش اساسی و حیاتی خانواده در بروز یا عدم بروز این رفتار توجه کرده و هرگونه اختلال در کارکردهای خانواده را منجر به بروز رفتارهای خشونتآمیز در اعضای خانواده میداند (محسنی تبریزی،1383: 70-71). بر اساس این نظریه، یک رابطة آشکار بین قدرت و منابع در خانواده وجود دارد و قدرت، توانایی بالقوة یک عنصر برای نفوذ و تسلط بر رفتار دیگری تعریف میشود (روزن20، 2008: 29). با توجه به نظریههای مختلف مطرحشده در رابطه با خشونت خانگی که به تبیین عوامل مختلف تأثیرگذار بر خشونت خانگی یا زمینههای لازم بر شکلگیری آن و همچنین توضیح و تبیین خشونت خانگی میپردازند. هرکدام از نظریات ارائهشده به جنبهای از خشونت خانگی تأکید داشته و سعی در جهت تبیین آن با انگارههای خود دارند. پس از انجام بخش کیفی این تحقیق و دستیابی به مدل نظری در رابطه با جامعه آماری مدل مذکور با نظریههای مطرح پیوند خورده در فرایند کمی یاریگر بود.
روش پژوهش
در این تحقیق از روش پیمایش استفاده شده است. پیمایش مجموعهای از روشهای منظم و استاندارد است که برای جمعآوری اطلاعات درباره افراد، خانوادهها و یا مجموعههای بزرگتر مورد استفاده قرار میگیرد. پیمایش به معنی تکنیک خاصی در گردآوری اطلاعات نیست هر چند عمدتاً از پرسشنامه استفاده میشود اما فنون دیگری از قبیل مصاحبه عمیق و مصاحبه ساختنی مشاهده تحلیل محتوی جز اینها هم به کار میرود. (دواس، 1391: 13). جامعه آماری این تحقیق تمامی متأهلین ساکن شهر تبریز هستند که سن آنها بالاتر از 15 سال است. درست است که ما در جامعه آماری موردمطالعه افرادی وجود دارند که پایینتر از 15 سال ازدواجکردهاند اما این انتخاب برای جامعه آماری به این دلیل است که افراد هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ اجتماعی قابلیت درک و تفسیر و تجربه خشونت خانگی را داشته باشند. با توجه به نتایج سالنامه آماری 1400 استان آذربایجان شرقی، جمعیت افراد متأهل نقاط شهری بالای 15 سال 1492348 است (سالنامه آماری، 1400: 184-186). البته با توجه به اینکه در تعیین حجم نمونه آماری از نرمافزارSPSS Sample Power استفاده میشود که در آن حجم جامعه آماری بر حجم نمونه بیتأثیر است.
در این تحقیق، از شیوه نمونهگیری خوشهای چند مرحله متناسب با حجم استفاده شد. بدین ترتیب که ابتدا با استفاده از نقشه شهری تبریز، مناطق 10گانه شهرداری بهعنوان خوشهها انتخاب شد. در مرحله بعد، با توجه به شماره محلهها در خوشهها، از هر خوشه 3 محله انتخاب شد. از هر محله، چهار بلوک برای مصاحبه و تکمیل پرسشنامه تعیین شد. سرانجام در مرحله عملیاتی میدانی، پرسشگران با حضور در نقطه شمالی هر بلوک، سوژه مدنظر را بهصورت تصادفی سیستماتیک از این بلوکها انتخاب کردند. بدین ترتیب که فرایند نمونه یابی از واحد مسکونی مبدأ آغاز و به سمت راست ادامه یافت. افراد واجد شرایط جامعه آماری فهرست شدند و بر اساس جدول اعداد تصادفی (مندرج در کورتز، 1983: 89-386) نفر چهارم در فهرست بهعنوان نخستین سوژه نمونه تعیین شد و انتخاب سوژهها 4 تایی تا انتخاب نفر 25 در بلوکهای منتخب ادامه یافت. جدول (3-3) محلههای انتخابشده را به تفکیک طبقه اجتماعی بازگو میکند.
جدول (1) محلههای انتخابشده برای نمونهگیری به تفکیک طبقه اجتماعی
مناطق 10 گانه | محلات |
ملازینال | |
منطقه 2 | آبرسان |
منطقه 4 | امیر باغی |
منطقه 7 | آخماقیه یا شهرک شهید چمران |
منطقه 9 | شهرک خاوران |
برای تعیین حجم نمونه آماری از نرمافزار SPSS Sample Power استفادهشده است. در این نرمافزار حجم جامعه آماری در حجم نمونه آماری بیتأثیر است و حجم نمونه بر مبنای تحلیل توان21 صورت میگیرد. حجم نمونه650 نفری که توان آزمون 82 درصد نیز دارد. در پژوهش حاضر از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده استفاده شد. پرسشنامه تحقیق در یک مطالعات مقدماتی و همچنین جهت سنجش پایایی پرسشنامه با مشارکت 50 نفر پاسخگو اجرا شد؛ و درنهایت پرسشنامه مورد بازبینی قرار گرفت و معایب و نقصهای آن تا حد امکان رفع شد. پرسشنامه بهصورت حضوری توسط پرسشگران در اختیار پاسخگویان قرارگرفته و تکمیل شد.
برای تعیین اعتبار سازه22 با استفاده از نرمافزار smartPLS «تحلیل عامل تأییدی» انجام شد. در واقع در مدل «تحلیل عامل تأییدی» ارتباط گویهها یا همان سؤالات پرسشنامه با سازهها مورد سنجش قرار گرفت تا این امر مشخص شود که گویههای مشاهده شده پژوهش، چقدر سازههای پنهان را اندازهگیری میکنند؟
نمودار (1) تحلیل عامل تأییدی-ضرایب
نمودار (2) تحلیل عاملی تأییدی- آماره t
مطابق نمودار (1) تحلیل عامل تأیید ضرایب و نمودار (2) تحلیل عاملی تأییدی آماره t را نشان میدهد که بر اساس آن میتوان بیان کرد که ضرایب تحلیل عامل تأییدی همچنین آماره t نشاندهنده روایی مناسب بین سازهها است. مقدار آلفای گزارششده برای متغیرهای پژوهش عبارتاند از:
نام متغیر | ضریب آلفای کرونباخ |
پایگاه اجتماعی-اقتصادی | 79% |
سرمایه فرهنگی | 77% |
خشونت جسمی | 92% |
خشونت بهداشتی | 86% |
خشونت عاطفی | 71/0 |
خشونت کلامی | 79/0 |
خشونت اقتصادی | 69/0 |
خشونت جنسی | 81/0 |
خشونت اجتماعی | 74% |
خشونت فرهنگی | 67/0 |
خشونت حقوقی | 77/0 |
یافتهها
توزیع پاسخگویان بر حسب خشونت خانگی (متغیر وابسته)
جدول (4) توزیع پاسخگویان بر حسب خشونت خانگی
خشونت خانگی | فراوانی | درصد نسبی | |
1 | پایین | 324 | 49.8 |
2 | متوسط | 231 | 35.5 |
3 | بالا | 95 | 14.6 |
جمع | 650 | 100 |
توزیع درصد نسبی و فراوانی پاسخگویان طبق جدول (4)، به نحوی است که 49.8 درصد پاسخگویان خشونت خانگی پایین، 35.5 درصد پاسخگویان خشونت خانگی متوسط و 14.6 درصد پاسخگویان خشونت خانگی بالا را تجربه کردهاند. بین میزان پایگاه اجتماعی-اقتصادی زوجین و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (5): آزمون همبستگی بین متغیرهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی با شیوههای بروز خشونت خانگی
خشونت خانگی | پایگاه اجتماعی-اقتصادی | |
همبستگی پیرسون | سطح معناداری | |
خشونت خانگی | 131/0- | 001/0 |
خشونت جسمی | 154/0- | 000/0 |
خشونت بهداشتی | 331/0- | 000/0 |
خشونت عاطفی | 049/0- | 210/0 |
خشونت روانی | 261/0- | 000/0 |
خشونت کلامی | 153/0- | 000/0 |
خشونت اقتصادی | 283/0- | 000/0 |
خشونت جنسی | 128/0- | 000/0 |
خشونت اجتماعی | 006/0 | 873/0 |
خشونت فرهنگی | 175/0- | 000/0 |
خشونت حقوقی | 050/0- | 205/0 |
برای آزمون فرضیه اول، همبستگی بین پایگاه اجتماعی-اقتصادی با شیوههای بروز خشونت خانگی محاسبه گردید. همانطور که در جدول (5) مشاهده میشود، متغیر مستقل پایگاه اجتماعی-اقتصادی با متغیر خشونت خانگی دارای همبستگی منفی (131/0-) و معنادار (001/0) است. بدین ترتیب فرضیه اول مورد تأیید قرار میگیرد. بدین معنی که هر چه میزان پایگاه اجتماعی اقتصادی افراد بالاتر میرود میزان خشونت خانگی در بین زوجین کاهش پیدا میکند.
تحلیل فرضیه دوم پژوهش:
بین سرمایه فرهنگی زوجین در گرایش به خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (6): آزمون همبستگی بین متغیرهای سرمایه فرهنگی با شیوههای بروز خشونت خانگی
خشونت خانگی | سرمایه فرهنگی | |
همبستگی پیرسون | سطح معناداری | |
خشونت خانگی | 385/0- | 000/0 |
خشونت جسمی | 447/0- | 000/0 |
خشونت بهداشتی | 434/0- | 000/0 |
خشونت عاطفی | 351/0- | 000/0 |
خشونت روانی | 411/0- | 000/0 |
خشونت کلامی | 460/0- | 000/0 |
خشونت اقتصادی | 236/0- | 000/0 |
خشونت جنسی | 420/0- | 000/0 |
خشونت اجتماعی | 356/0 | 000/0 |
خشونت فرهنگی | 289/0- | 000/0 |
خشونت حقوقی | 074/0- | 060/0 |
برای آزمون فرضیه دوم، همبستگی بین سرمایه فرهنگی با شیوههای بروز خشونت خانگی محاسبه گردید.
همانطور که در جدول (6) مشاهده میشود، متغیر مستقل سرمایه فرهنگی با متغیر خشونت خانگی دارای همبستگی منفی (358/0-) و معنادار (000/0) است. بدین ترتیب فرضیه دوم نیز مورد تأیید قرار میگیرد. بدین معنی که هر چه میزان سرمایه فرهنگی افراد بالاتر میرود میزان خشونت خانگی در بین زوجین کاهش پیدا میکند.
تحلیل فرضیه سوم پژوهش:
بین اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول (7) اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی و شیوههای بروز خشونت خانگی
متغیر | اعتیاد | مشاهدات | میانگین | انحراف | مقدار t | df | سطح معناداری |
دارد | 98 | 2.36 | 0.482 | 11.589 | 648 | 0.000 | |
ندارد | 552 | 1.52 | 0.684 |
جدول شماره (7) تفاوت میانگین نمرات خشونت خانگی را برحسب اعتیاد را بازگو میکند. همانطور که مشاهده میشود میانگین نمرات کسانی اعتیاد دارند با میانگین (2.36) بیشتر از کسانی است که اعتیاد ندارند (1.52). همچنین آزمون معناداری در سطح (0.000) درصد رابطه بین اعتیاد و خشونت خانگی را تأیید میکند. بدین ترتیب که زوجین دارای اعتیاد خشونت بیشتر و معناداری را نسبت به زوجینی که اعتیاد دارند بروز میدهند.
تحلیل فرضیه چهارم پژوهش:
بین میزان فاصله سنی زوجین و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (8): آزمون همبستگی بین متغیرهای فاصله سنی با شیوههای بروز خشونت خانگی
خشونت خانگی | فاصله سنی | |
همبستگی پیرسون | سطح معناداری | |
خشونت خانگی | 496/0 | 000/0 |
خشونت جسمی | 398/0 | 000/0 |
خشونت بهداشتی | 129/0 | 001/0 |
خشونت عاطفی | 457/0 | 000/0 |
خشونت روانی | 491/0 | 000/0 |
خشونت کلامی | 437/0 | 000/0 |
خشونت اقتصادی | 512/0 | 000/0 |
خشونت جنسی | 171/0 | 000/0 |
خشونت اجتماعی | 336/0 | 000/0 |
خشونت فرهنگی | 519/0 | 000/0 |
خشونت حقوقی | 433/0 | 060/0 |
برای آزمون فرضیه چهارم، همبستگی بین فاصله سنی زوجین با شیوههای بروز خشونت خانگی محاسبه گردید. همانطور که در جدول (8) مشاهده میشود، متغیر مستقل فاصله سنی زوجین با متغیر خشونت خانگی دارای همبستگی مثبت (496/0) و معنادار (000/0) است. بدین ترتیب فرضیه چهارم نیز مورد تأیید قرار میگیرد. بدین معنی که هر چه میزان فاصله سنی افراد زوجین بیشتر میشود، میزان خشونت خانگی در بین زوجین افزایش مییابد.
تحلیل فرضیه پنجم پژوهش:
بین میزان استفاده از فضای مجازی و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (9): آزمون همبستگی بین متغیرهای میزان استفاده از فضای مجازی با شیوههای بروز خشونت خانگی
خشونت خانگی | میزان استفاده از فضای مجازی | |
همبستگی پیرسون | سطح معناداری | |
خشونت خانگی | 197/0- | 000/0 |
خشونت جسمی | 034/0 | 385/0 |
خشونت بهداشتی | 195/0- | 000/0 |
خشونت عاطفی | 024/0- | 533/0 |
خشونت روانی | 339/0- | 000/0 |
خشونت کلامی | 201/0- | 000/0 |
خشونت اقتصادی | 221/0- | 000/0 |
خشونت جنسی | 227/0- | 000/0 |
خشونت اجتماعی | 134/0- | 001/0 |
خشونت فرهنگی | 076/0- | 000/0 |
خشونت حقوقی | 140/0- | 060/0 |
برای آزمون فرضیه پنجم، همبستگی بین میزان استفاده از فضای مجازی زوجین با شیوههای بروز خشونت خانگی محاسبه گردید. همانطور که در جدول (9) مشاهده میشود، متغیر مستقل میزان استفاده از فضای مجازی با متغیر خشونت خانگی دارای همبستگی منفی (197/0-) و معنادار (000/0) است.
تحلیل فرضیه ششم پژوهش:
بین دچار بودن به بیماری عصبی و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول (10) آزمون معناداری بین متغیرهای دچار بودن به بیماری عصبی و شیوههای بروز خشونت خانگی
متغیر | بیماری عصبی | مشاهدات | میانگین | انحراف | مقدار t | df | سطح معناداری |
خشونت خانگی | دارد | 228 | 2.12 | 0.629 | 13.913 | 648 | 0.009 |
ندارد | 422 | 1.39 | 0.637 |
جدول شماره (10) تفاوت میانگین نمرات خشونت خانگی را برحسب بیماری عصبی را بازگو میکند. همانطور که مشاهده میشود میانگین نمرات کسانی بیماری عصبی دارند با میانگین (2.12) بیشتر از کسانی است که بیماری عصبی ندارند (1.39). همچنین آزمون معناداری در سطح (0.009) درصد رابطه بین بیماری عصبی زوجین و خشونت خانگی را تأیید میکند. بدین ترتیب که زوجین دارای بیماری عصبی خشونت بیشتر و معناداری را نسبت به زوجینی که اعتیاد دارند بروز میدهند.
تحلیل فرضیه هفتم پژوهش:
بین میزان پنهانکاری زوجین و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (11): آزمون همبستگی بین متغیرهای میزان پنهانکاری با شیوههای بروز خشونت خانگی
خشونت خانگی | فاصله سنی | |
همبستگی پیرسون | سطح معناداری | |
خشونت خانگی | 676/0 | 000/0 |
خشونت جسمی | 432/0 | 000/0 |
خشونت بهداشتی | 406/0 | 000/0 |
خشونت عاطفی | 721/0 | 000/0 |
خشونت روانی | 546/0 | 000/0 |
خشونت کلامی | 450/0 | 000/0 |
خشونت اقتصادی | 579/0 | 000/0 |
خشونت جنسی | 458/0 | 000/0 |
خشونت اجتماعی | 509/0 | 000/0 |
خشونت فرهنگی | 610/0 | 000/0 |
خشونت حقوقی | 222/0 | 060/0 |
برای آزمون فرضیه هفتم، همبستگی بین میزان پنهانکاری زوجین از خانواده خود با شیوههای بروز خشونت خانگی محاسبه گردید. همانطور که در جدول (11) مشاهده میشود، متغیر مستقل میزان پنهانکاری زوجین با متغیر خشونت خانگی دارای همبستگی مثبت (676/0) و معنادار (000/0) است. بدین ترتیب فرضیه هفتم نیز مورد تأیید قرار میگیرد. بدین معنی که هر چه میزان پنهانکاری زوجین بیشتر میشود، میزان خشونت خانگی در بین زوجین افزایش مییابد.
تحلیل رگرسیونی
در این قسمت به تأثیر و نقش تمامی متغیرهای مستقل مورد بررسی بر شیوههای بروز خشونت خانگی پرداخته شد. بر این اساس پیش از تحلیل رگرسیونی آزمون هم خطی متغیرهای مستقل انجام گرفت. نتایج مربوط به آمارههای تولرانس و عامل تورم واریانس در آزمون هم خطی جدول شماره (12) نشان میدهد که برای تحلیل رگرسیونی مطلوب است. همانطور که مشاهده میشود تولرانس و عامل تورم واریانس بهجز متغیرهای فاصله سنی و بیماری عصبی در همه متغیرها به شکل مطلوبی است در مورد فاصله سنی زوجین و بیماری عصبی هم آماره نشان میدهد که عامل تورم واریانس فاصله زیادی از عدد 2 ندارد بنابراین موضوع قابلچشمپوشی است.
جدول شماره (12) آزمون هم خطی: ضرایب تولرانس و VIF
متغیرها | آمارههای هم خطی | |
تولرانس | VIF | |
فاصله سنی | 0.442 | 261/2 |
اعتیاد | 749/0 | 336/1 |
فضای مجازی | 826/0 | 211/1 |
بیماری عصبی | 440/0 | 271/2 |
پنهانکاری | 651/0 | 536/1 |
سرمایه فرهنگی | 757/0 | 322/1 |
پایگاه اجتماعی-اقتصادی | 780/0 | 282/1 |
پس از تأیید عدم وجود هم خطی میان متغیرهای مستقل تحلیل رگرسیون اجرا شد. تحلیل چند متغیر و پیشبینی خشونت خانگی برای پیشبینی تغییرات متغیر «خشونت خانگی» بر اساس 7 متغیر مستقل، از یک مدل و روش Stepwise استفادهشده است. جدول (13) خلاصه مدل را نشان میدهد که از 7 متغیرهای مستقل پیشگوییکننده 5 متغیر در مدل واردشده است و متغیرهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی و بیماری عصبی به دلیل عدم تأثیرگذاری پرتوان و معنیدار از جدول معادله حذف شده است. مقدار ضریب همبستگی (R) بین متغیرهای مستقل پیشگوییکننده برابر با 744/0 است که نشان از همبستگی بالا بین مجموعه متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق (خشونت خانگی) دارد. همچنین ضریب تعیین تعدیلشده حاکی از آن است که 554/0 درصد از کل واریانس متغیر گرایش به خشونت خانگی وابسته به 5 متغیر مستقل باقیمانده در این معادله است. بهعبارتدیگر، مجموع متغیرهای مستقل، نزدیک به 55 درصد از واریانس متغیر خشونت خانگی را پیشبینی میکند.
جدول شماره (13) تحلیل رگرسیون چند متغیره: آماره مربوط به برازش مدل (خشونت خانگی)
مدل | R | ضریب تعیین (R2) | ضریب تعیین تعدیلشده | خطای استاندارد |
1 | 676/0 | 457/0 | 456/0 | 532/0 |
2 | 710/0 | 504/0 | 504/0 | 503/0 |
3 | 731/0 | 534/0 | 532/0 | 494/0 |
4 | 738/0 | 544/0 | 542/0 | 489/0 |
5 | 743/0 | 552/0 | 548/0 | 485/0 |
بر اساس جدول (14) میتوان معادله رگرسیونی زیر را برای پیشبینی خشونت خانگی برحسب متغیرهای پنهانکاری، فاصله سنی، اعتیاد، فضای مجازی و سرمایه فرهنگی تنظیم کرد:
(خشونت فرهنگی=252/1+(401/0) پنهانکاری+ 252/1+(337/0) فاصله سنی+ 252/1+(307/0)اعتیاد +سرمایه فرهنگی) (124/0-)+252/1+ فضای مجازی (057/0-)+252/1
معادله فوق حاکی از آن است که در صورت کنترل متغیرهای پنهانکاری، فاصله سنی، اعتیاد، فضای مجازی و سرمایه فرهنگی نمره عشقورزی سیال پاسخگویان 252/1 است. همچنین به ازای یک واحد افزایش در متغیرهای میزان پنهانکاری 401/0، فاصله سنی زوجین 337/0، اعتیاد 307/0، استفاده از فضای مجازی 057/0- و سرمایه فرهنگی 124/0- واحد در خشونت خانگی پاسخگویان افزایش به وجود میآید.
جدول شماره (14) ضریب رگرسیونی متغیرهای مستقل و عشقورزی سیال
مدل 1 متغیرها | ضرایب غیراستاندارد | ضرایب استاندارد Beta
| t | سطح معناداری | |
B | Std.error | ||||
عدد ثابت (Constant) | 252/1 | 027/0 |
| 573/46 | 000/0 |
پنهانکاری | 401/0 | 017/0 | 676/0 | 368/23 | 000/0 |
فاصله سنی | 337/0 | 018/0 | 568/0 | 864/25 | 000/0 |
اعتیاد | 307/0 | 0018/0 | 517/0 | 683/16 | 000/0 |
فضای مجازی | 057/0- | 015/0 | 104/0- | 764/3- | 000/0 |
سرمایه فرهنگی | 124/0- | 038/0 | 098/0- | 299/3- | 000/0 |
نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهد که مدل رگرسیونی مطرحشده مرکب از 7 متغیر مستقل و متغیر خشونت خانگی مدل مطلوبی بوده و مجموع متغیرهای مستقل قادرند تغییرات خشونت خانگی را تبیین کنند. بیشترین تأثیر را 5 متغیر مستقل داشتند که عبارتاند بودند از پنهانکاری، فاصله سنی، اعتیاد، فضای مجازی و سرمایه اجتماعی. مجموعه این متغیرها نزدیک به 56 درصد تغییرات شیوههای بروز خشونت خانگی را پیشبینی میکند. مابقی تغییرات بایستی به مطالعه تحقیقات دیگر سپرده شود تا بتوانند عوامل دیگر پیشبینی کننده را شناسایی کنند.
بحث و نتیجهگیری
نتایج تحقیق کمی نشان داد که با بالا رفتن پایگاه اجتماعی اقتصادی زوجین، میزان خشونت خانگی افراد پایین میآید. این نتیجه با نتایج تحقیق نوح جاه و همکاران (1390)، مظلوم خراسانی و میرزائی مهر (1391)، معاشری و همکاران (1391)، کنعانی و همکاران (1392)، امیر مظاهری و قدربند فرد شیرازی (1393)، کیانی (1393)، درخشانپور و همکاران (1393)، فلاح و همکاران (1394)، فخارزاده و همکاران (1396)، شریعت و منشئی (1396)، توکاچ و همکاران (2009)، ویل و همکاران (2016)، وودلاک (2017)، اسلابرت (2017)، وکاسترو و همکاران (2017) همسویی دارد. بحث درباره پایگاه اجتماعی-اقتصادی و تأثیر آن بر خشونت خانگی بسیار اساسی است. بدین معنی که پایگاه اجتماعی اقتصادی ترکیبی از تحصیلات، منزلت شغلی و طبقه اجتماعی است که هر چه فرد در این زمینه جایگاه والاتری داشته باشد، احتمال اینکه به رفتارهای خشونتآمیز دست بزند کمتر خواهد بود. نظریه منابع بر محرومیت اجتماعی، اقتصادی افراد تأکید نموده، معتقد است افرادی که محرومیت اجتماعی، اقتصادی را تجربه کردهاند برای یادگیری رفتار خشونتآمیز مستعدترند و در مورد خشونت مردان علیه زنان در خانواده بر این باورند که شوهرانی که فاقد منابع دیگر قدرت از قبیل درآمد کافی، تحصیلات کافی بالا و شغل ارضاکننده هستند از خشونت علیه زنان بهعنوان ابزاری جهت کسب قدرت در روابط خانوادگی استفاده مینمایند. بر اساس تئوری گود میتوان گفت افراد بسیار قدرتمند خانواده، کمتر از دیگران دست به اعمال خشونت بدنی میزنند، زیرا منابع متعدد دیگری دارند که از طریق آنها قادر به اعمال قدرت هستند، اما تنها منبع قدرت افرادی که پایگاه اجتماعی-اقتصادی پایینی دارند، زور بدنی و استفاده از آن است؛ بنابراین افراد با پایگاه اجتماعی پایین تمایل دارند که از خشونت خانوادگی بهعنوان روشی جهت کسب قدرت در خانواده استفاده کنند.
درباره فرضیه دوم تحقیق همسو با فرضیه اول میتوان گفت که بهنوعی نتایج نشان میدهد هر چه سرمایه فرهنگی زوجین بالاتر میرود میزان بروز خشونتهای خانگی کاهش پیدا میکند. درباره متغیر سرمایه فرهنگی میتوان گفت حتی بیشتر از متغیر پایگاه اجتماعی-افتصادی زوجین با میزان بروز خشونت خانگی همبسته است. این نتایج همسو با نظریات مطرحشده در بالاست و بهنوعی همسو با متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی همبستگی و تأثیرگذاری بالایی را از خود نشان داده و نظریات منابع و نظریه گود را تأیید میکند. همچنین از نظر بوردیو که معتقد است، قشرهای مختلف جامعه بر اساس عادتوارههای نشئتگرفته از سرمایه فرهنگی، رفتارهایشان را به نمایش میگذارند را نیز تأیید میکند. در همین راستا پژوهشهایی با هدف تأثیر سرمایه فرهنگی بر رفتارهای خشونتآمیز انجام شده است که نشان میدهد با افزایش سرمایه فرهنگی میزان خشونت کمتر میشود. با مطابقت نتیجه پژوهش حاضر مبنی بر تأثیر معنادار سرمایه فرهنگی بر بروز خشونت خانگی با نتایج تحقیقات اسکاربرو (2010)، سعادتی و همکاران (1392)، محمدی و باقری (1396)، هم سویی وجود دارد.
در بحث و نتیجهگیری فرضیه سوم که اعلام میدارد، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی با شیوههای بروز انواع خشونت خانگی رابطه دارد. با توجه به نتایج تحقیق، رابطه معنادار بوده و نشان میدهد که کسانی که دچار اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی هستند خشونت خانگی بالاتری را از خود بروز میدهند. این نتیجه با نتایج تحقیق نوح جاه و همکاران (1390)، مظلوم خراسانی و میرزائی مهر (1391)، معاشری و همکاران (1391)، کنعانی و همکاران (1392)، امیر مظاهری و قدربند فرد شیرازی (1393)، کیانی (1393)، درخشانپور و همکاران (1393)، فلاح و همکاران (1394)، فخارزاده و همکاران (1396)، شریعت و منشئی (1396)، توکاچ و همکاران (2009)، ویل و همکاران (2016)، وودلاک (2017)، اسلابرت (2017)، وکاسترو و همکاران (2017) همسویی دارد. علاوه بر این مطابق نظریه ورث، بوردیو، مک کی و شاو، شکاف اقتصادی یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی از جمله خشونت است. همچنین بر اساس تئوری بیسازمانی مرتن، عدم دستیابی فرد به ارزشها و هنجارهای تعریف شده جامعه سبب میشود فرد به دنبال اعمال ابزارهایی باشد که مورد تأیید جامعه نیست؛ بنابراین درصورتیکه فرد بیکار، معتاد، سرپرست خانواده باشد و نتواند انتظارات خود و خانوادهاش را فراهم نماید لاجرم دست به اقدام به کارهای خلاف هنجارها از جمله سرقت، توهین، ضرب و شتم و ... خواهد زد. این یافته با یافتههای لورنز ویکفیلد و شان تیت (2015)، گزارش بانك جهانی (2011)، محمدی و باقری (139)، همسو بوده است. فرضیه چهارم تحقیق اشاره دارد که فاصله سنی زوجین با شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه دارد. با توجه به نتایج میتوان گفت که اختلاف سنی زیاد همسران احتمالاً باعث عدم درک متقابل از همدیگر شده و همین مسئله باعث بروز رفتارهایی خشونتآمیز نسبت به یکدیگر میکند. در این همبستگی فاصله سنی با خشونت فرهنگی در بالاترین سطح خود قرار دارد. احتمالاً با فاصله گرفتن سن زوجین، آنها در طیف نسلی متفاوت قرار میگیرند که رفتارها، منشها، دیدگاه و الگوهای نسلی آنها بسیار متفاوت از همدیگر بوده و این به لحاظ فرهنگی اختلافهای شدیدتری را میتواند ایجاد کند.
فرضیه پنجم پژوهش بیان میکند که بین میزان استفاده از فضای مجازی با شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که رابطه معکوس و منفی (0.197-) بین میزان استفاده از فضای مجازی و شیوه بروز خشونت خانگی وجود دارد. این نتیجه با یافتههای بسیار از تحقیقات قبلی ناهمسو است. فرضیه ششم این پژوهش بیان میکند که بین دچار بودن به بیماری عصبی و شیوههای بروز خشونت خانگی رابطه وجود دارد. نتایج تحقیق نشان میدهد که دچار بودن به بیماری عصبی جز خشونت اجتماعی، همه انواع خشونت خانگی را تحت تأثیر معنادار قرار میدهد. طبیعتاً داشتن بیماریهای عصبی بهنوعی مکانیسم سیستم عصبی را به هم زده و باعث میشود که فرد در درون خانواده تعادل رفتاری نداشته و از خود خشونت نشان دهد. این متغیر یکی از متغیرهایی است که در این پژوهش بهعنوان یک متغیر نو مطرحشده و نتایج قابل ملاحظهای را به دست داد. فرضیه هفتم تحقیق به میزان پنهانکاری زوجین و رابطه آن با شیوههای بروز خشونت خانگی اشاره دارد. پنهان کردن خشونت همسران از خانواده پدری میتواند بر افزایش خشونت خانگی کمککننده باشد. نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که همبستگی قوی و مستقیم (0.679) و مثبت بین میزان پنهانکاری همسران با میزان خشونت اعمال شده به آنان دارد. این نتیجه با نتایج تحقیق نوح جاه و همکاران (1390)، مظلوم خراسانی و میرزائی مهر (1391)، معاشری و همکاران (1391)، کنعانی و همکاران (1392)، امیر مظاهری و قدربند فرد شیرازی (1393)، کیانی (1393)، درخشانپور و همکاران (1393)، فلاح و همکاران (1394)، فخارزاده و همکاران (1396)، شریعت و منشئی (1396)، توکاچ و همکاران (2009)، ویل و همکاران (2016)، وودلاک (2017)، اسلابرت (2017)، وکاسترو و همکاران (2017) همسویی دارد.
در نهایت نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای مستقل توانایی پیشبینی میزان بالایی از متغیر خشونت خانگی دارد. بیشترین تأثیر را 5 متغیر مستقل داشتند که عبارتاند بودند از پنهانکاری، فاصله سنی، اعتیاد، فضای مجازی و سرمایه اجتماعی. مجموعه این متغیرها نزدیک به 56 درصد تغییرات شیوههای بروز خشونت خانگی را پیشبینی میکند. میتوان گفت که عوامل متعدد و متفاوتی میتواند بر بروز شیوههای خشونت خانگی اثرگذار باشد که این پژوهش سعی کرد تبیینی جامعهشناختی بر آنها داشته باشد. تحقیق حاضر با تکیه بر روشی کیفی اکتشافی درصدد برآمد تا تیپهای خشونت را در خانوادههای ساکن در شهر تبریز ارائه دهد و در این بین به تبیین کمی عوامل مؤثر بر آن بپردازد گرچه این را باید در نظر داشت که بررسی جامع یک پدیده اجتماعی تنها با یک پژوهش علمی کار سادهای نبوده و میتواند صرفاً بازگشای دریچهای برای تبیین جامعهشناختی مسئله مورد مطالعه باشد که این تحقیق به دنبال آن بود.
پیشنهادهای کاربردی
1-برنامهریزی جدی در رسانههای جمعی و مدارس از سنین پایین برای تمامی سنین و قشرهای جامعه، برای آموزش افراد نسبت تساوی زن و مرد نسبت توزیع قدرت در خانواده و همچنین آموزش مهارتهای ارتباطی مؤثر به همسران در برخورد با یکدیگر ضرورت دارد.
2-طراحی یا اجرای، طرح کمک به زنان آسیبدیده یا قربانی خشونت خانگی در سطح جامعه بهعنوان مثال اعطای شماره اختصاصی سراسری به این موضوع میتواند، کمک شایانی در این مورد باشد.
3-دولت و مسئولان مرتبط معضل بیکاری سرپرستان خانواده را با برنامه متعدد اما مشخص و هدفمند تعدیل کنند.
4-آموزشهای لازم جهت پیشگیر از مصرف مواد مخدر در خانوادهها و محلات به اعضای خانوادهها مخصوصاً به بانوان متأهل جهت پیشگیری از گرایش شوهرانشان به اعتیاد صورت گیرد.
5-تعیین مجازات قابل اعمال و صریح و همچنین اجرای جدی آن علیه توزیعکنندگان و مصرفکنندگان الکل و مواد مخدر بسیار اضطراری است.
6-رفع فیلترینگ و اتفاقاً مدیریت مناسب فضای مجازی و نگاهی فرصتطلبانه به آن جهت کاهش میزان خشونت خانگی نتایج مناسبی به دنبال خواهد داشت.
منابع
استراوس، ا و کربین، ج. (1990). مبانی پژوهش کیفی: فنون و مراحل تولید نظریه زمینهای. ترجمه: ابراهیم افشار (1390). تهران: نشر نی.
امیرمظاهری، ا و قدربند فرد شیرازی، ز. (1393). بررسی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی علیه زنان و علت تحمل خشونت توسط آنان (مطالعه موردی: شهر نورآباد ممسنی). فصلنامه مطالعات جامعهشناختی ایران، دوره 4، شماره پانزدهم، 27-46.
آبوت، پ. کلر، والاس. (1391). جامعهشناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، چاپ اول، تهران: نشر نی.
برنارد، ج. (1390). بنیادهای نظری کجروی، ترجمه محمد داوری، اصفهان: نشر هومن.
حضوري، ك. (1395). بررسي وضعيت زنان خشونت ديده قبل و بعد از طرح شكايت در كلانتري، فصلنامه مطالعات امنيت اجتماعي، سال سوم، دوره جديد، شماره هشتم و نهـم، صص 89-70.
درخشانپور، ف؛ محبوبی، ح و کشاورزی، س. (1393). شیوع خشونت خانگی علیه زنان در بندرعباس. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان. دوره 16، شماره 1، 126-131.
دواس، د. (1391). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران: نشر نی.
ذوالفقاری، ر. (1382). بررسی و شناخت خشونتهای زنان علیه مردان، پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه تهران.
راس، آ. (1373). روانشناسی شخصیت، ترجمه سیاوش جمال فر، تهران: نشر مرکز.
زمانی مقدم، م. حسنوندی، ص. (1398). مطالعه کیفی خشونت خانگی علیه زنان خانهدار در شهر خرمآباد. فصلنامه علمی-پژوهشی زن و جامعه، سال دهم، شماره 3، 145-170.
شاکرین، ح. (1388). خشونت، تهران: انتشارات کانون اندیشه جوان.
شریعت، س و منشئی، غ. (1396). الگوی پیشبینی خشونتهای خانگی علیه زنان بر اساس رگههای شخصیتی و سابقه کودک آزاری همسران در شهر اصفهان. سلامت اجتماعی. دوره 4، شماره 2، 90-98.
شهبازی، ه؛ صادقی، م و بناغی، لیلی. (1396). نقش انسانیت زدایی در بروز همسرآزاری از دیدگاه زنان قربانی خشونت خانگی: یک مطالعه کیفی. سلامت اجتماعی. دوره 4، شماره 3، 179-189.
طباخی، ا. (1385). بررسی جامعهشناختی خشونت علیه زنان در خانواده و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن مطالعه موردی شهر ارومیه، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات.
علیوردی نیا، ا. ریاحی، م. فرهادی، م. (1390). تحلیل اجتماعی خشونت شوهران علیه زنان: مدل نظری و آزمون تجربی، مجله مسائل اجتماعی ایران، سال 2، شماره 2، صص 127-95.
فخارزاده، ل؛ طاهری، ن؛ حیدری، م؛ هاتفی مؤدب، ن؛ زاهدی، ع و الهامی، سعیده. (1396). عوامل مرتبط با شیوع خشونتهای خانگی در زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهرستان آبادان. مجله اپیدمیولوژی ایران. دوره 13، شماره 4، 328-336.
فراستخواه، م. (1395). روش تحقیق کیفی در علوم اجتماعی با تأکید بر نظریه بر پایه گراندد تئوری(GMT)، تهران: ناشر آگاه، ص 88-93.
فرجیان، م. (1401). بررسی جامعهشناختی نظریههای فمینیستی معاصر با رویکردهای انتقادی، تغییرات اجتماعی-فرهنگی، سال 1401، دوره 19، شماره 2، صص 7-38.
فلاح خاریکی، س. (1395). عوامل مؤثر بر خشونت خانگی علیه زنان متأهل، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان، دوره 17، شماره 4، ص 97-91.
فلاح، س؛ رستم زاده، س و قلیچی قوجق، موسی. (1393). عوامل مؤثر بر خشونت خانگی علیه زنان متأهل، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان، دوره 17، شماره 4، 91-97.
فلیک، ا. (2006). درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمه: هادی جلیلی (1378). تهران: نشر نی.
قرهباغی، ر. (1380). خشونت علیه زنان، مجلة درد، سال دهم، شمارة 26، صص 88-69.
کرسول، ج. (1945). پویشهای کیفی و طرح پژوهش: انتخاب از میان پنج رویکرد (روایت پژوهی، پدیدارشناسی...). ترجمه: حسن داناییفرد، حسین کاظمی (1391). تهران، صفار: اشراقی.
کیانی، م. (1392). تجربه زنان از خشونت خانگی: مطالعه کیفی. مجله تحقیقات کیفی در علوم سلامت. دوره 3، شماره 1، 13-26.
كاپلان، س. (1389). خلاصه روانپزشکی، ترجمه نصرتالـه پـورافكـاري، جلـد دوم، تهران: انتشارات شهرآب.
گرت، ا. (1381). جامعهشناسی جنسیت. ترجمه کتایون بقایی، تهران: نشر دیگر.
گیدنز، آ. (1376). جامعهشناسی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.
محسنی تبریزی، علیرضا، 1383، وندالیسم، مباني روانشناسی اجتماعي، جامعهشناسی و روانشناسی رفتار ونداليستي در مباحث آسیبشناسی و کژ رفتاری اجتماعي، تهران: انتشارات آن.
محمدپور، ا. (1389). روشهای تحقیق ترکیبی بهعنوان سومین جنبش روششناختی: مبانی نظری و اصول عملی، جامعهشناسی کاربردی، دوره بیست و یکم، شماره دوم، تابستان 1389، صص 77-100.
محمدخانی، پ. (1385). شیوع الگوی خشونت خانوادگی، ارتکاب یا تجربه آن در مردان و زنان، رفاه اجتماعی، سال پنجم، شماره 21:205-223.
محمدی، ب. (1388) زن ذلیل: زنان سلطهجو، مردان سلطهپذیر، تهران: واژه آرا.
محمدی، ف. (1384). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر خشونت علیه زنان: مطالعه شهرستان روانسر، مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره 6، شماره 1، ص 129-101.
معاشری، ن؛ میری، م؛ هدایتی، ه و زنگویی، محبوبه. (1391). شیوع و ابعاد جمعیت شناختی خشونتهای خانگی علیه زنان در شهر بیرجند. مراقبتهای نوین. شماره، دوره 9، شماره 1، 32-39.
ملك افضلي، ح؛ مهدیزاده، م؛ زماني، ا و فرجزادگـان، زيبـا، 1393، بررسي انواع خشونت خانوادگي نزد زنان در شهر اصفهان، سال 1382، مجله علوم پزشكي دانشگاه آزاد اسلامي، سال 14، شماره 2، ص 54- 36.
نوابی نژاد، ش (1394). روانشناسی زن، تهران: انتشارات جامعه ايرانیان، چاپ دوم.
نوجاه، ص؛ لطیفی، س؛ حقیقی، م؛ اعتصام، ح؛ فتح الهی فر، ا؛ زمان، ن و فرخ نیا، ف. (1390). شیوع خشونت خانگی علیه زنان و برخی عوامل مرتبط با آن در استان خوزستان. شماره 4، 278-289.
Alves & et al. (3011). Evolution and Analysis of Cultural and Cognitive Factors Related With Domestic Violence Against Women. Journal of Interpersonal Violence. 22 (2): 231-221.
Bourdieu, Pierre. 1977. “Cultural Reproduction and Social Reproduction.” Pp. 487–511 in Power and Ideology in Education, edited by J. Karabel and A. H. Halsey. New York: Oxford University Press.
Brownmiller, S. (1975) Against Our Will: Men, Women and Rape, London: Somon and Schuster Press.
Carlson. C, 2009, Psychological health in womenm, MG.HILL.
Christopher G. Ellison; Jenny A. Trinitapoli; Kristin L. Anderson; Byron R. Johnson. (2007). Race/Ethnicity, Religious Involvement, and Domestic Violence. Violence Against Women. 13(11): 1094-1112.
Dobash, P. R, Dobash. R. E. (1980) Violence against Wives: A Case against the Patriarchy, Shepton Mallet, Open Books.
Ebenezer, S., Agbemafle, I. (3012). Determinants of domestic violenceagainst women in Ghana. BMC Public Health. 12: 222: 1-1.
Ellsberg, M. et al. (3002). Intimate partner violence and women’sphysical and mental health in the WHO multi-country study on women’s health and domestic violence: an observational study. Lancet. 22111122–23.
Filleule, R, 2001, Sociologie de la deliquence, Paris: P.U.F
Hawcroft, Claire et al.(2019), Prevalence and health outcomes of domesticviolence amongst clinical populations in Arab countries: a systematic review and meta-analysis, BMC Public Health: 1-12.
Kabiri, A, Saadati, M, & Noruzi, V, 2018 (1397), Sociological analysis of factors affecting domestic violence case study: Married women in Urmia. Quarterly Journal of Women and Society, 934, 295-320, [Text in English].
Kelly, L. (2003) "Disabusing the Definition of domestic Abuse: How Women Batter Men and the Role of the Feminist State", Florida State University Law Reviw, 30: 791-855 [available at: http: //abusedmen. wordpress. Com/2011/06/08/disabusing- the-definition-of-domestic-abuse-how-women-batter-men-and-the-role-of-the-feminist-state-kelly-l-2003] [downloaded on 6/10/2011].
Morris,M, )1996( Deviance and Control, London: Hatchinson.
Pearlman, DN., et al. (3002). Neighborhood Environment, Racial
Position, and Risk of Police-Reported Domestic Violence: A Contextual
Analysis. Public Health Reports. 112 (1): 22-22.
Plano-Clark, V. Huddleston-Csas, C. Churchill, s. Green, D. O. and Garrett A. (2008): "Mixed Methods Approaches in Family Sceince Research". Journal of Family Issues. 29:11(November 2008), pp. 1543-1566.
Puchert, R, Jungnitz. L, Lenz, H. J, Puhe, H. (2004) "Violence against Men: MensExperieces of Interpersonal Violence in Germany, Results of the Pilot Study, Derlin: Ederal Ministry, Results Of the Pilot Study", Derlin: Ederal Ministry, Results of the Pilot Study", Derlin: Ederal Ministry for Family Affairs, Senior Gitizens, Women and Youth.20-58.
Tashakkori, A., and C. Teddlie (2003). Handbook of Mixed Methods in Social and Behavioral Research, First Edition, Sage Publication Inc. Teddlie, C. and F. Yu (2007). “Mixed Methods Sampling: A Typology With Examples”, Journal of Mixed Methods Research, 1; 77.
World Health Organization) 1996( Violence: a public health priority, Geneva, World Health Organization Global Consultation on Violence and Health, document WHO.
www.iran.ir/news/84252103
Zavala, E, 2007, Non physical intimate partner violence emotional abuse and controlling behavior against women [Thesis]. El Paso, TX: The University of Texas at EI Paso.
COPYRIGHTS © 2023 by the authors. Licensee Advances in Sociological Urban Studies Journal. This article is an open access article distributed under the terms and conditions of the Creative Commons Attribution 4.0 International (CC BY 4.0) (http://creativecommons.org/licenses/by/4.0/).
|
[1] گروه جامعهشناسی، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران.
Ali.moradiii1351@gmail.com
[2] استادیار گروه جامعهشناسی، واحد پارسآباد مغان، دانشگاه آزاد اسلامی، پارسآباد مغان، ایران (نویسنده مسئول).
Morteza.farajian@iau.ac.ir
[3] استادیار گروه جامعهشناسی، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران.
azizkhaniaukh@yahoo.com
تاریخ وصول :03/05/1403 تاریخ پذیرش: 27/08/1403
[4] WHO
[5] 2. روزنامه اقتصادی صبح ایران
[6] Kelly
[7] خبرگزاری جمهوری اسلامی 1313
[8] .Talcott parsons
[9] .Albert Cohen
[10] .Bright White
[11] .Morris
[12] .Stain Metz
[13] . Heise
[14] . Simone de Beauvoir
[15] . Michel Foucault
[16] . Zavala
[17] .Bernard
[18] .Hober
[19] . William.j. Goode
[20] .Rosen
[21] . Power
[22] . Construct validity