رابطۀ مؤلفههای فرهنگی و شکوفایی شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین
محورهای موضوعی : مطالعات جامعه شناختی شهریعلی جعفری 1 , بهنام حسن زاده 2
1 - استادیار پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول).
2 - دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه علوم ارتباطات اجتماعی، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران
کلید واژه: کیفیت زندگی, واژههای کلیدی: مؤلفه های فرهنگی, شکوفایی شهر, مناطق حاشیه نشین,
چکیده مقاله :
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطۀ بین مؤلفه های فرهنگی و شکوفایی شهر با تأکید بر مناطق حاشیه نشین است. روش پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از لحاظ شیوۀ گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش تمامی شهروندان بالای 18 سال ساکن در مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل میباشند. برای نمونهگیری از شیوۀ نمونهگیری چندمرحلهای و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد. تعداد نمونۀ آماری برابر 384 نفر برآورد گردید. برای تحلیل اطلاعات از نرمافزار Spss و برای تحلیل فرضیات از آزمونهای پیرسون، رگرسیون و t تک نمونهای استفاده شده است. نتایج نشان داد که وضعیت مؤلفههای شکوفایی شهر (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) کمتر از حد متوسط است. همچنین بین مؤلفههای فرهنگی و شکوفایی شهر رابطۀ معناداری وجود دارد. نتایج نشان داد که متغیر ارزشها و باورها با بیشترین میزان تأثیر با بتای (70/0)، الگوهای انگیزشی (32/0)، سبک زندگی (24/0) و تحمل ابهام با کمترین میزان تأثیر با بتای (16/0) متغیر شکوفایی شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل را پیشبینی می کنند.
The purpose of this study is to investigate the relationship between the cultural components and the prosperity of the city with an emphasis on marginalized areas. In terms of research purpose, it is applied and in terms of data collection method is survey. The statistical population of this study is all citizens over 18 years old living in the suburbs of Ardabil. The method used for sampling was multi-stage sampling. Cochran's formula was used to determine the sample size, according to which the number of statistical samples was equal to 384. was used and SPSS software was used to analyze the information and Pearson, regression and one-sample t-tests were used to analyze the hypotheses. The results showed that there is a significant relationship between the cultural components and the prosperity of the city. The results showed that the status of the components of the city's prosperity (productivity, quality of life, infrastructure, environmental sustainability and social inclusion) is below average. Also the variables of values and beliefs with the highest impact with beta (0.70), motivational patterns (0.32), lifestyle (0.24) and ambiguity tolerance with the least impact with beta (0.16) They predict the prosperity of the city with an emphasis on the suburbs of Ardabil..
_||_
سال سیزدهم ـ شمارهی چهل و نهم ـ زمستان 1402
صص 64- 36
رابطۀ مؤلفههای فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطۀ بین مؤلفههای فرهنگی و شکوفایی شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین است. روش پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از لحاظ شیوۀ گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش تمامی شهروندان بالای 18 سال ساکن در مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل میباشند. برای نمونهگیری از شیوۀ نمونهگیری چندمرحلهای و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد. تعداد نمونۀ آماری برابر 384 نفر برآورد گردید. براي تحليل اطلاعات از نرمافزار Spss و برای تحلیل فرضیات از آزمونهای پیرسون، رگرسيون و t تک نمونهای استفاده شده است. نتايج نشان داد که وضعیت مؤلفههای شکوفایی شهر (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) کمتر از حد متوسط است. همچنین بین مؤلفههای فرهنگي و شكوفايي شهر رابطۀ معناداری وجود دارد. نتایج نشان داد که متغیر ارزشها و باورها با بیشترین میزان تأثیر با بتای (70/0)، الگوهای انگیزشی (32/0)، سبک زندگی (24/0) و تحمل ابهام با کمترین میزان تأثیر با بتای (16/0) متغیر شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل را پیشبینی میکنند.
واژههای كليدي: مؤلفههای فرهنگی، شکوفایی شهر، کیفیت زندگی، مناطق حاشیهنشین.
مقدمه
روند شتابان شهرنشيني در کشورهای در حال توسعه با تأثیر صرف بر روی جنبههای عيني توسعه (رشد) بهویژه در سالهای پس از جنگ جهاني دوم، نهتنها دستيابي به توسعه را مقدور نساخت بلکه بر نابسامانیهای کيفيت عيني و ذهني شهرهای جهان سوم افزود. بروز انواع نابرابریها، فقر گسترده، تخریب محيط زیست، سوءتغذیه، توسعه ناموزون شهر و ... تنها بخشي از آثار سوء این اقدامات بود (رهنمایي و همکاران، 1391: 51). بر مبنای برآورد سازمان ملل متحد (2015) تا سال 2050، 66 درصد جمعيت جهان در مناطق شهری زندگي خواهند کرد (علوی و همکاران، 1399: 78). بهعبارتدیگر تجمع انبوه عظيمي از ساکنان منجر به آشفتگي و بينظمي شده و شرایطي را به وجود آورده که نهتنها تعادل شهرها را به سقوط کشانده، بلکه دستيابي به پایداری را با روشهای کنوني اداره و توسعه شهری ناممکن ساخته است (پوراحمد و همکاران، 1397: 5).
این رشد سریع شهری در بيشتر کشورهای در حال توسعه به دليل اینکه جمعيت شهری بدون درنظرگرفتن ظرفیتها، توانها و امکانات اجتماعي افزایشیافته، سبب مشکلات جدی مانند افزایش تراکم مسکن، تراکم بیشازحد جمعيت، ترافيک بالا، تخریب محيط زیست، آلودگي و ... ميشود که همه این موارد چالشهای جدی در برابر توسعه پایدار شهرها هستند؛ بنابراین پيامد چنين رشدی به پيدایش اپيدمي گسترده فقر شهری منجر گردیده است و مدیریت شهری به علت فقدان منابع و زمان لازم برای پاسخگویي به نيازهای فزاینده شهروندان، دچار معضلي گردیده که رهایي از آن را تنها در چارچوب راهحلهای نوین میتوان جستجو کرد. طرح مفاهيم نویني چون توانمندسازی، مشارکت، حکمراني خوب شهری، توسعه پایدار، شهر رقابتپذیر، شهر هوشمند، شهر خلاق، برنامهریزی استراتژیک، برنامهریزی محله محور و ... نشاندهنده موجي نوین در تفکر برنامهریزی شهری است (سیفالدینی 1393: 58). در همين راستا، یکي از مفاهيم جدیدی که مرکز اسکان بشر سازمان ملل متحد در سال 2012 مطرح کرد، شاخص شکوفایي شهری (CPI) بود که ترکيبي از رویکردهای یادشده برای رسيدن به توسعه پایدار شهری داشت. این مفهوم بررسي ميکند که شهرها چگونه ميتوانند توليد داشته باشند و از چه طریق مزایای این توليد ميتواند به شيوهاي عادلانه بين شهروندانش تقسيم شود. این تفکر، متضمن رشد اقتصادی، حاکم بودن روابط اجتماعي، پایداری محيطي و کيفيت زندگي بهتر است (علوي، 1399: 80).
بنابراین ابتکار عمل شکوفایي شهری مراحل بالاتر از توسعه پایدار را دنبال ميکند زیرا به معرفي شهری ميپردازد که در کنار توليد و توجه به فناوری، به شاخصهایي چون شادی، سرزندگي و پویایي هم توجه دارد که امروزه مدیریت شهری ما از آن غافل شده است. شاخص شکوفایي شهری نهتنها شاخصها و مقیاسها را تعيين میکند بلکه امکان تشخيص فرصتها و پتانسيل مداخله شهرها در جهت رفاه و رونق بيشتر آنها را برای مسئولين و افراد ذینفع محلي فراهم میکند (دانشپور و همکاران 1397: 18).
حدود یک سوم جمعیت جهان در مناطق حاشیهای زندگی میکنند (دوبوویک و همکاران3، 2011: 235). سطح زندگی ساکنان این مناطق، پایینتر از خط فقر یا حداقل همسطح آن است. مطالعات پژوهشگران به این موضوع اشاره دارند که اسکان کم، درآمدها، ساماندهی و توانمندسازی بافتهای نابسامان شهری از موضوعات و مسایل مهم توسعه شهری کشور است. حاشیهنشینی، پدیدهای است که همراه با سایر پدیدههای تأثیرگذار، بر مشکلات شهری افزوده است و پیشبینی میشود در 30 سال آینده تعداد حاشیهنشینان به دو میلیارد نفر برسد (نقدی و زارع، 1389). اسکان غیررسمی، پدیدهای گذرا است و دارای ابعاد محدودی نیست و نشاندهنده ناکارآمدی برنامهریزیها و سیاستگذاریهای متداول شهری است که اقدامات و رهیافتهای نوینی را میطلبد (محمدی و همکاران، 1387).
یکی از مهمترین مشکلات مناطق حاشیه، کیفیت پایین زندگی شهری در این محلههاست. همزمان با افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی، حاشیۀ شهرها با مشکلات بسیاری بهویژه درزمینۀ مسایل اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی مواجه شدند که بهطورکلی منجر به کاهش کیفیت زندگی شهری در این مناطق شده است (خلیفه، 2015). از دهه 1980 به بعد و با ظهور تحولاتی در عرصه علم اقتصاد، فرهنگ در روند تحولات اجتماعی به عنصری قالب و محوری درآمده است. شهرها با توجه به آنکه نیروی نهفتهای را در خود با نام فرهنگ میپرورانند، میتوانند بهعنوان گنجینه نهفته شهر، عامل حیاتبخش را برای شهر رقمزده و نیروی محرکه لازم جهت رونق و توسعه شهرها را از این طریق میسر سازند (پور ذکایی و همکاران، 2023 و لی و همکاران 2022)؛ بنابراین فرهنگ و اقتصاد فرهنگ میتواند پتانسیل درونی شهر را شکوفا نموده و توسعه شهرها را سبب شود.
سنجش تأثیر فرهنگ بر زوایای مختلف زندگی فردی و اجتماعی مشکل است؛ اما بدون شک نفوذ عوامل فرهنگی بر رفتار انسان قطعی است. اولویتهای فرهنگی ضرورتاً اگرچه بهخودیخود تعیینکننده نیستند؛ اما یک مؤلفه از نظام پیچیده عوامل علی هستند که میتواند عامل برانگیزانندۀ مهمی در بلندمدت باشند. بدین معنا که ارزشهای مادی یا ارزشهای معنوی هر کدام تأثیرگذار بر شکل و محتوای جامعه خواهند بود. فرهنگ بنایی است که مبین تمامی باورها، رفتارها، دانشها، ارزشها و مقاصدی است که شیوه زندگی هر ملت را مشخص میکند. از طریق فرهنگ است که اعضای جامعه میآموزند که چگونه بیندیشند و چگونه عمل نمایند. پژوهشگران معتقدند که اعتلای هر جامعه به فرهنگ آن بستگی دارد، بهطوریکه حتی ما با یاری فرهنگ میتوانیم مسیر حرکت حیات آن جامعه را بررسی و پیشبینی کنیم. فرهنگ حاوی آفرینشها، اندیشهها و جهانبینی مردم یک سرزمین است. اجزائی که کنار هم محتوای درون و برون اعضاء را میسازد. شکل نهادها، سازمانها و تشکیلات اجتماعی همه بازتاب فرهنگ ملی و سرزمینی هستند چون فرهنگ سرزمینی ملهم از ویژگیهای جغرافیایی، دین، خواستها و آرزوها، احساسات و … مردم آن سرزمین است. لذا هر قدر ملتی از گذشته تاریخی و فرهنگی خویش آگاهی بیشتر و عمیقتری داشته باشند، بدون شک و با قاطعیت و ایمان راسخ برای حفظ موجودیت و هویت و اعتبار خود در برخورد با فرهنگهای ملل مختلف میکوشد، نارساییها و مشکلات کمتری دامنگیر آن جامعه میشود، زیرا هویت فرهنگی موجبات توانایی و زنده بودن ملت را فراهم میآورد (كاظمي، 1391).
با معرفي اردبيل بهعنوان مركز استان، بيآنكه زيرساختهاي لازم و مديريت سيستم شهر و روستا فراهم شود، هجوم مهاجران به اين شهر آغاز شد و از آنجا كه شهر امكانات لازم را براي تازهواردان جوياي درآمد نداشت، پديدة ناهنجاري كالبدي در شهر كه با نام حاشیهنشینی از آن ياد ميشود، پديدار شد و با توجه به روند رو به رشد اين پديده، انواع آسيبهاي اجتماعي، بهویژه مواد مخدر در اين مناطق گسترش يافته است. آمارهای وزارت راه و شهرسازی حاکی از آن است که در حدود ۹ میلیون نفر از جمعیت ۸۱ میلیون نفری کشور در حاشیۀ ۹۱ شهر به وسعت ۵۳ هزار هکتار زندگی میکنند و بنابر آمارهای غیررسمی جمعیت حاشیهنشینان کشور با احتساب اتباع بیگانه به ۱۳ میلیون نفر میرسد. استان اردبیل و مرکز این استان یعنی شهر اردبیل نیز همانند سایر مراکز استانها در تیررس گسترش حاشیهنشینی قرار گرفته بهطوری که در این شهر نیز به سبب مهاجرت از روستاهای همجوار و شهرستانهای دیگر به مرکز استان که اغلب در جستجوی شغل و محل درآمد مناسب بودهاند شاهد ظهور مناطق حاشیهنشینی و گسترش آن بودهایم. حاشیهنشینی بهعنوان یک آسیب اجتماعی پیچیده در بستری از تعاملات، متأثر از عوامل بسیاری شکل میگیرد و گاهی تشخیص بسیاری از این عوامل بسیار دشوار است و البته در این خصوص اغلب جامعهشناسان بر این باورند که مهاجرت یکی از دلایل اصلی حاشیهنشینی در کشورهای در حال توسعه است و معتقدند شهرهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه در معرض افزایش مناطق حاشیهنشین هستند و اردبیل نیز بهعنوان مرکز استان از این قاعده مستثنا نیست و البته با این تفاوت که کلانشهر اردبیل شهری صنعتی نیست و بلکه بیشتر بهعنوان شهر مصرفی– خدماتی شناخته میشود و همین امر سبب عدم ایجاد فرصتهای مناسب شغلی برای حاشیهنشینها شده است. به گفته معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان اردبیل از کل جمعیت یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفری استان اردبیل بیش از ۱۴۱ هزار نفر در مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ استان اردبیل سکونت دارند بهطوریکه تاکنون ۱۵ هزار و ۲۹۵ نفر در ۲۴ محله در کلانشهر اردبیل بهعنوان اهالی سکونتگاههای غیررسمی شناسایی شدهاند. کلانشهر اردبیل با جمعیتی بالغ بر ۶۰۰ هزار نفر که در مرکز استان اردبیل واقع شده و به دلیل عدم توسعهیافتگی و بیکاری در شهرستانهای استان بار زیادی بر دوش مرکز استان افتاده و بههمین دلیل شاهد مهاجرت افراد بیشماری از روستاها و سایر شهرستانها به شهر اردبیل بودهایم. هدف اصلي این پژوهش ارزیابي و سنجش شکوفایي شهری در شهر اردبيل بر اساس مؤلفه فرهنگي و با تأکید بر مناطق حاشیهنشین است و برای تحقق این هدف، پژوهش حاضر در پي پاسخگویي به سؤال است که چه رابطهای بين مؤلفههای فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین وجود دارد؟
تعاریف مفهومی و عملیاتی:
شكوفايي شهر:
تعریف مفهومی؛ شکوفایي مفهومي گسترده است که در ارتباط با توسعه متعادل و هماهنگ در محيطي همراه با عدالت و انصاف مطرح ميشود این مفهوم دربرگیرنده تمامي جنبههای ملموس و ناملموس توسعه است و به استحکام ارتباطات ميان افراد و جامعه با محيط پيرامون آنها، یعني خود شهر ميپردازد (بوچاني و همکاران، 1397: 2).
تعریف عملیاتی؛ در این پژوهش منظور از شكوفايي شهر نمرهاي است، كه فرد در پرسشنامه صفایی پور و همکاران (1396) کسب میکند و دارای 5 بعد (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) است.
مؤلفههای فرهنگي:
تعریف مفهومی؛ فرهنگ بهصورت مجموعهای از الگوهای رفتار اجتماعی، هنرها، اعتقادات، رسوم و سایر محصولات انسان و ویژگیهای فکری یک جامعه یا ملت تعریف میشود (سینگ4، 2004).
تعریف عملیاتی؛ در این پژوهش منظور از مؤلفههاي فرهنگي نمرهاي است، كه فرد در پرسشنامه محقق ساخته کسب میکند و دارای 4 بعد (ارزشها و باورها، الگوهای انگیزشی، سبک زندگی و تحمل ابهام) است.
مبانی نظری تحقیق
پیشینه تحقیق
حجتی (1402) در پژوهشی با عنوان بازنمایی نقش صنایع فرهنگی در توسعه شهرهای ایران به این نتیجه رسید که از میان شاخصهای 32 گانه صنایع فرهنگی مؤثر بر توسعه شهرهای ایران، شاخص تبلیغات، با ضریب تأثیر 4.033 درصد، بیشترین نقش را در توسعه شهرهای ایران بر عهده دارد. در گام بعد نیز شاخصهایی همچون کیفیت میراث طبیعی، بسترهای تاریخی، تعداد اماکن تاریخی و ثبتشده میراث و همچنین تعداد و کیفیت جشن و فستیوالها سالیانه به ترتیب با ضرایب اهمیت 3.884، 3.839، 3.816 و 3.770 درصد قرار گرفته است. برای محاسبه میزان تأثیر صنایع فرهنگی بر ابعاد توسعه شهری، متخصصان تعیین نمودند که هر یک از شاخصهای صنایع فرهنگی بر کدامیک از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فناوری، محیط زیستی، قانونی و کالبدی توسعه شهرهای ایران بیشترین تأثیر را دارد. به همین منظور وزن هر شاخص در تعداد تکرار هر بعد از توسعه شهری ضرب شده و پس از نرمالسازی به 100، میزان تأثیر هر شاخص بر هر بعد از توسعه شهرهای ایران مشخص شد. نتایج حاکی از این است که صنایع فرهنگی میتواند موجب توسعه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، فناوری، سیاسی، قانونی و محیط زیستی، به ترتیب با ضرایب تأثیر 39.207، 16.901، 12.15، 11.076، 9.253، 7.499 و 3.914 درصد شده و از این طریق توسعه شهرهای ایران را محقق نماید.
رهسپار طلوعی و همکاران (1400) در پژوهشی با عنوان توسعه مدل شکوفایی شهری در محلات تهران با تأکید بر مؤلفه کیفیت زندگی با استفاده از تحلیل عاملی تعداد 22 عامل اصلی شکوفایی شهری بر اساس اطلاعات محلات تهران شناسایی کردند، هر کدام از این عوامل که قرابت معنایی و عملکردی بیشتری با یکدیگر داشتند، در قالب 6 بعد اصلی شکوفایی شهری، در مدل پیشنهادی بیان شدند. در نهایت مدل توسعهیافته و بومیسازی شده شکوفایی شهری با تأکید بر مؤلفه کیفیت زندگی ارائه شد. بحث و نتیجهگیری: مدل پیشنهادی میتواند در تحقق توسعه شهری پایدار، بهبود وضعیت کیفیت زندگی و سنجش وضعیت شکوفایی در شهرهای ایران بسیار تأثیرگذار بوده و بهعنوان نمونهای بومیشده و توسعهیافته از مدل جهانی شکوفایی شهری ارائه شود و سنجهای قابل اطمینان برای بررسی، تحلیل و اولویتبندی اقدامات شهری باشد.
نيكپور و همکاران (1399) در پژوهشی با مدلسازی ساختاری تفسیری عوامل مؤثر بر شکوفایی شهری (موردمطالعه: نورآباد ممسنی) به اين نتيجه رسيدند كه تأثیرگذارترین عوامل در شکوفایی شهری محدوده موردمطالعه، عوامل سطح 1 و 2 شامل زیرساختهای فرهنگی اجتماعی، کیفیت زندگی، آموزش اجتماعی، زیرساختهای حملونقل و سلامت و ... میباشند. همچنین نتایج حاصل از تحلیل میک مک بر روی هر یک از شاخصهای موردمطالعه نشان داد این شاخصها شامل چهار سطح میباشند. مؤلفههای موجود در سطح 1 شامل زیرساختهای حملونقل، برابری اجتماعی، کیفیت زندگی، آموزش اجتماعی، سلامت، توازن جنسیتی، فرم شهری و زیرساختهای مسکن ازجمله متغیرهای دووجهی بشمار میروند که متغیرهایی با تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بالا هستند. توجه ویژه به این متغیرها در زمینه برنامهریزی شهری میتواند باعث شکوفایی و رشد شهر نورآباد ممسنی شده و افزایش میزان رضایت از زندگی ر به همراه داشته باشد.
حاضری و همکاران (1397) در پژوهشی با عنوان شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر شکوفایی شهری با رویکرد آیندهنگاری (مطالعه موردی: کلانشهر تبریز) به این نتیجه رسیدند که کلانشهر تبریز سیستمی ناپایدار است و در صفحه پراکندگی پنج دسته (عوامل تأثیرگذار، عوامل دووجهی، عوامل تنظیمی، عوامل تأثیرپذیر و عوامل مستقل) قابلشناسایی هستند. در نهایت از میان 78 عامل یادشده پس از بررسی میزان و چگونگی تأثیرگذاری این عوامل بر یکدیگر و بر وضعیت آینده کلانشهر تبریز با روشهای مستقیم و غیرمستقیم، 15 عامل کلیدی (نرخ بیکاری، مرگومیر مادران، میزان سواد، امید به زندگی، مسکن بادوام، ظرفیت حملونقل عمومی، اشتغال زنان، مرگومیر کودکان زیر پنج سال، ضریب جینی، نرخ فقر، مراکز فرهنگی، آلودگی هوا، خانوارهای حاشیهنشین، بیکاری جوانان و مدارس دولتی) که بیشترین نقش را در وضعیت آینده توسعه و شکوفایی کلانشهر تبریز دارند، انتخاب شدند.
احدنژاد و همكاران (1397) در پژوهشي با عنوان شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر شکوفایی شهری با رویکرد آیندهنگاری (مطالعۀ موردی: کلانشهر تبریز) به اين نتيجه رسيدند كه کلانشهر تبریز سیستمی ناپایدار است و در صفحه پراکندگی پنج دسته (عوامل تأثیرگذار، عوامل دووجهی، عوامل تنظیمی، عوامل تأثیرپذیر و عوامل مستقل) قابل شناسایی هستند. در نهایت از میان 78 عامل یادشده پس از بررسی میزان و چگونگی تأثیرگذاری این عوامل بر یکدیگر و بر وضعیت آینده کلانشهر تبریز با روشهای مستقیم و غیرمستقیم، 15 عامل کلیدی (نرخ بیکاری، مرگومیر مادران، میزان سواد، امید به زندگی، مسکن بادوام، ظرفیت حملونقل عمومی، اشتغال زنان، مرگومیر کودکان زیر پنج سال، ضریب جینی، نرخ فقر، مراکز فرهنگی، آلودگی هوا، خانوارهای حاشیهنشین، بیکاری جوانان و مدارس دولتی) که بیشترین نقش را در وضعیت آینده توسعه و شکوفایی کلانشهر تبریز دارند، انتخاب شدند.
پیربابایی و همکاران (1396) در پژوهشی با عنوان مؤلفههای فرهنگی تأثیرگذار بر شکل گیری شهر اردبیل در دوره صفویه به این نتیجه رسیدند که در شکلگیری فرم شهرها دو دسته از عوامل تأثیر بسیار زیادی دارند. دسته اول مربوط به عوامل فیزیکی (مکان) و قابلرؤیت مانند ویژگیهای فرهنگی، اقلیم و جغرافیا است. دسته دوم مربوط به عوامل غیر فیزیکی و ناملموس مانند عوامل مذهبی، فرهنگی و اجتماعی است. گسترش فرهنگی شهر اردبیل از گذشته تاکنون از الگویی منطقی پیروی کرده است و در دوران صفویه الگوها و اصولی همچون اصطلاحات عرفانی و صوفی گری، همبستگی قومی و خانوادگی، تقویت روابط فرهنگی و اجتماعی، رفاه و تفریح مردم باعث شکلگیری محلههای این شهر شده؛ و همچنین ابعاد فرهنگی و مکانهای شهری از جمله بازار بهعنوان مرکز عملکردی مقررات و آیین حسبه، بقعه شیخ صفی بهعنوان هویتبخش و مرکز تقدس و مسجد جمعه مکانی برای مشروعیت بخشی به شهر در ایدئولوژی شکلگیری فرم شهر تأثیرگذار بوده است.
صفاییپور و همکاران (1396) در پژوهشی با عنوان ارزيابي و سنجش مؤلّفههاي شکوفايي شهري در کلانشهر اهواز به این نتیجه رسیدند که مؤلفه کیفیّت زندگی (0846/0)، بیشترین وزن و مؤلفه دربرگیرندگی و شمول اجتماعی (0318/0) کمترین وزن را دارد. نتایج حاصل از مدل تاپسیس در شهر اهواز، مناطق 2 و 1 کاملاً برخورداری از شکوفایی، منطقۀ 6 و 3 و 8 در ردۀ نسبتاً برخوردار از شکوفایی، مناطق 7 در ردۀ برخورداری کم از شکوفایی و در نهایت منطقۀ 4، در ردۀ محروم از شکوفایی شهری قرار گرفتهاند. بررسی ضریب همبستگی پیرسون میان پراکندگی جمعیّت و سطح شکوفایی مناطق شهر نشاندهندة نبود رابطة مؤثّر بین دو متغیّر است.
فرهمند و دامنباغ (1396) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطۀ بین مؤلفههای فرهنگی و تعلق ملی در بین شهروندان شهر یزد به این نتیجه رسیدند که بین عرفی شدن، مصرف گرایی و شبکههای اجتماعی مجازی با تعلق ملی رابطۀ معکوس و معناداری وجود دارد؛ اما رابطۀ سن و ترجیحات ارزشی با تعلق ملی مستقیم و معنادار بوده است. در معادله رگرسیون، متغیرهای مستقل توانستهاند 39 درصد از تغییرات متغیر تعلق ملی را تبیین کنند. بیشترین اثرگذاری بر روی متغیر وابسته (تعلق ملی) به ترتیب متعلق به متغیر عرفی شدن، سن، ترجیحات ارزشی و مصرف گرایی بوده است.
هابیتات5 (2019) در 54 شهر از جهان توسعهیافته بررسیهایی را برای مفهومسازی شکوفایی و شناسایی مهمترین اجزای آن انجام داد. کارشناسان از آسیا، آفریقا، کشورهای عربی و امریکای لاتین توافق کردند که یک شهر شکوفا از ادغام پنج بعد حیاتی شکل میگیرد: 1) بهرهوری؛ 2) توسعه زیرساخت؛ 3) کیفیت زندگی؛ 4) برابری و مشارکت اجتماعی؛ 5) و پایداری محیط زیست، این ابعاد میتوانند بهعنوان پرههای یک چرخ در نظر گرفته شوند که توپی چرخ متشکل از مؤسسات دولتی، قوانین و شیوههای برنامهریزی شهری است که برای حفظ تعادل میان ابعاد مختلف ضروری است و مؤلفههاي فرهنگي میتواند در توسعه شهری و بهخصوص مناطق حاشیهنشین تأثیر مثبت داشته باشد.
وانگ6 (2015) در مقالهای با عنوان «چارچوبي برای شاخص شکوفایي شهری» با استفاده از روش توصيفي و تحليلي چارچوبي قوی و انعطافپذیر برای توسعه شاخصهای شهر شکوفا (CPI) که قادر به اتصال شاخصها و هوش تحليلي با نيازهای سياستي برنامه ریزان شهری و استراتژیستهای دولت است، فراهم میکند و نتيجه ميگيرد که شاخصهای شناساییشده توسط هابيتات بهناچار با ظهور مسائل مربوط به سیاستهای جدید و دادههای با کيفيت بالاتر تغيير خواهند یافت.
ایگيت جانلارو همکاران7 (2015) پژوهشي با عنوان بهسوی شهرهای پایدار شکوفا: رویکرد ارزیابي پایداری شهری چند درجهای انجام دادند. نتایج نشان داد که این روش ارزیابي پایداری شهری چند درجهای، دیدگاه روششناختي مفيدی را بهویژه مناسب برای شاخص شکوفایي شهر سازمان ملل متحد، مخصوصاً ابعاد پایداری محيطي که در آن شهرهای پایدار محيطي احتمالاً مولدتر، رقابتي، نوآورانه و موفق هستند و به کيفيت بهتر زندگي و سلامت شهروندان کمک میکنند و نشان دادند که مقوله فرهنگ از بااهمیتترین موارد در توسعه شهری است.
با بررسي پيشينه تحقيق و مطالعات قبلی انجامشده میتوان گفت درباره شكوفايي شهري و مؤلفههاي فرهنگي بهصورت مجزا تحقيقات فراواني انجام شده است؛ اما درباره رابطۀ بين اين دو متغير، میتوان بيان نمود كه تحقیقات خیلی اندكي در این حوزه انجام شده است كه در اكثر آنها بیشتر به مؤلفههای کاربري خدمات شهري اشاره شده است و به شاخصهای فرهنگی كمتر اشاره شده است. لذا تحقيق حاضر با تحقيقات پيشينه متفاوت و داراي نوآوري است.
مباني نظري
رويكرد توسعه فرهنگي يونسكو: اﯾﻦ رويكرد در ﻗﻠﻤﺮوي ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰي فرهنگي ﺷﻬﺮ، اساساً از اواﺧﺮ دهه 1990 ﻣﯿﻼدي ﺑﻪﻋﻨﻮان يك رويكرد ﺗﺎزه ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ که ﺑﺮ دستيابي ﺑﻪ يك ﺑﯿﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻫﻨﺮ و فرهنگ و ﻧﯿﺰ ﻣﻨﺎﺑﻊ فرهنگي ﺑﺮاي اﺣﯿﺎﺳﺎزي ﺷﻬﺮﻫﺎ تأکید دارد. ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﺮﻫﻨگی در اﯾﻦ رويكرد ﺗﻤﺎم جنبههايي كه ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ يك ﻓﻀﺎ كمك میرسانند را ﺷﺎﻣﻞ میشوند؛ کیفیتهای ﻣﺤﺴﻮس ﯾﺎ نامحسوسي ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻫﻨﺮﻫﺎ، ﻣﯿﺮاث فرهنگي، ﺟﺸﻨﻮارهﻫﺎي محلي، مناسك محلي، ﺗﻮﻟﯿﺪات محلي، فرهنگ ﺟﻮاﻧﺎن، اقلیتها و اﺟﺘﻤﺎﻋﺎت قومي، ﺗﻮﻟﯿﺪات محلي، ﺣﺮﻓﻪﻫﺎ و تواناییهای محلي، ﻓﻀﺎﻫﺎي عمومي، ﻣﻌﻤﺎري، ﺗﺼﺎوﯾﺮ و ﻏﯿﺮه. شهرهايي كه ﺧﻮاﻫﺎن دﻧﺒﺎل كردن اﯾﻦ راهكار ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺎﯾﺪ فرهنگ را ﺑﺮاي اﺳﺘﻔﺎده از آن بهمثابه يكي از اﺑﻌﺎد ﺗﻮﺳﻌۀ ﺷﻬﺮي، در مركز ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎي ﺗﻮﺳﻌۀ ﺧﻮد ﻗﺮار دﻫﻨﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ، در اﯾﻦ رويكرد اﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪه وﺟﻮد دارد كه ﺗﻤﺎم مکانهای شهري میتوانند بيشتر شوند (لندری8، 2006:272).
نظريه شهر خلاق: يكي از ﺑﺴﻂﻫﺎي نظريه ﻓﻠﻮرﯾﺪا، ﻣﻔﻬﻮم ﺷﻬﺮ ﺧﻼق و ﺗﻮﺳﻌﻪ فرهنگي ﺷﻬﺮ ﺑﺮ اﺳﺎس رﺷﺪ ﺧﻼﻗﯿﺖﻫﺎ و فرهنگ ﺷﻬﺮ اﺳﺖ. اگر نظريه ﻓﻠﻮرﯾﺪا ﺑﺮ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻓﺮﻫﻨگی ﺑﺮ توسعه شهر تأکید میکند، رويكرد ﺷﻬﺮ ﺧﻼق ﺑﺮ ﺧﻮد ﻓﻀﺎي ﺷﻬﺮ بهمثابه ﻫﺪف اصلي توسعه فرهنگي تمركز دارد. اﯾﻦ رويكرد ﺑﺮ اﯾﻦ امر تأکید میکند كه ﻫﺮ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ تاريخي، ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ جغرافيايي و ﻣﻨﺎﺑﻊ انساني خود، ﺳﯿﺎﺳﺖگذاريﻫﺎي ﺧﺎص ﺧﻮدش را ﺗﺪوﯾﻦ و اﺟﺮا ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، ﻣﻔﻬﻮم ﺷﻬﺮ ﺧﻼق ﺑﻪﻋﻨﻮان مفهومي ﺗﺎزه در ﺑﺤﺚﻫﺎي ﺗﻮﺳﻌﻪ فرهنگي ﺷﻬﺮ، ﻣﻔﻬﻮم ﺳﺮﻣﺎﯾۀ انساني را در كانون نظریهپردازی ﺧﻮد ﻗﺮار میدهد. در اﯾﻦ راﺳﺘﺎ، اﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺮ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﺟﺘﻤﺎع تأکید میکند و ﻓﺮﻫﻨگ را اصلیترین ﺷﺎﺧﺺ ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺷﻬﺮي پويا، زنده و سازگار در نظر میگیرد كه ﺑﺮاي ﻧﺴﻞﻫﺎي آﯾﻨﺪه ﻧﯿﺰ پابرجا و ﺑﺎرور اﺳت(واربانوا9، 2007: 9).
نظريه شهر شكوفا: شکوفایی مفهومی گسترده است که در ارتباط با توسعه متعادل و هماهنگ در محیطی همراه با عدالت و انصاف مطرح میشود (هابیتات، 2016: 27). اين مفهوم دربرگيرنده تمامي جنبههاي ملموس و ناملموس توسعه است و به استحكام ارتباطات ميان افراد و جامعه با محيط پيرامون آنها، يعني خود شهر میپردازد (بوچاني و قادري، 1397: 22). نگرش مذكور 5 فاكتور را بهعنوان ابعاد اصلي شكوفايي در شهرها عنوان میکند. ابعاد شكوفايي شهري عبارتند از: بهرهوری، توسعه زيرساخت، كيفيت زندگي، عدالت و شمول اجتماعي و پايداري زیستمحیطی(وانگ، 2014: 2).
از نظر اتحادیۀ اسکان بشر سازمان ملل متحد، «چرخ شکوفایی» حاکی از توسعۀ متوازن پنج بعد است. بهطور گرافیکی شکل 1 نشان میدهد پنج بعد شکوفایی در حاشیۀ بیرونی از طریق «میلۀ چرخ» به مرکز «چرخه»، مؤسسات دولتی و قوانین شهری متصل میشود. مرکز چرخ شکوفایی چهار نقش دارد: تأمین نیازهای بخش عمومی؛ کنترل مسیر گام و شدت حرکت «چرخ»؛ تأمین توسعۀ متوازن پنج «میلۀ چرخ» و تشریک مساعی وابسته؛ رابطۀ دوطرفۀ جاذب و استهلاک، استهلاک با «ضربهگیر»، کنترل و جاذب با «میلۀ چرخ» (اتحادیه اسکان سازمان ملل متحد، 2012).
شهر شکوفا با برنامهریزی و راهحلهای تکنیکی متنوع، بهبود عملکرد شهر و دستیابی به شکل پایدار شهری را اجرا میکند. بعضی از راهحلها مطابق ویژگیهای منطقه، متنوع و تعدادی از مداخلات کلیدی در نواحی مختلف طبق مدل شهرگرایی استاندارد جهانی قرن 2010 برای شهر قرن 21 ناپایدار است. در قالب یک پیشنهاد، قدرت سنجش و مداخلات قوانین برنامهریزی در بهکارگیری 5 بعد شکوفایی در طول و عمق قلمرو قدرت شهری مؤثر است (کراتک11، 2011).
شکل 1. مدل چرخۀ شکوفایی شهری
با توجه به مبانی نظری و تحقیقات پیشین فرضیههایی به شرح ذیل ارائه گردید:
1- بين مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ معناداري وجود دارد.
2- بين ارزشها و باورها و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ معناداري وجود دارد.
3- بين الگوهای انگیزشی و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ معناداري وجود دارد.
4- بين سبک زندگی و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ معناداري وجود دارد.
5- بين تحمل ابهام و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ معناداري وجود دارد.
روش تحقيق
این مقاله از لحاظ هدف تحقیق، از نوع کاربردی ، از لحاظ دستیابی به هدف از نوع کاربردی و از لحاظ روش گردآوری اطلاعات روش تحقیق مورد نظربا استفاده از روش تحقیق پیمایشی بودانجام میشود. جامعۀ آماری این پژوهش تمامی شهروندان بالای 18 سال ساکن در مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل میباشند. روش مورد استفاده برای نمونهگیری روش تصادفی خوشهای چندمرحلهای بود. به این نحو که مناطق حاشیهنشین ابتدا در پنج جهت جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهر تقسیم شد. در مرحله بعد مناطق حاشیهنشین در نواحی جغرافیایی شناسایی و از میان آنها چند منطقه به روش تصادفی ساده انتخاب و سپس در هر منطقه چند ناحیه شناسایی شد. حجم نمونه نیز با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر برآورد گردید. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای زیر استفاده شده است؛
پرسشنامه شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین: در این پژوهش منظور از شكوفايي شهر نمرهاي است، كه فرد در پرسشنامه صفایی پور و همکاران (1396) کسب میکند و دارای 5 بعد (بهرهوری سؤالات 1 تا 3، کیفیت زندگی سؤالات 4 تا 6، زیرساختها سؤالات 7 تا 9، پایداری محیطی سؤالات 10 تا 12 و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی سؤالات 13 تا 15) است که این پرسشنامه شامل 15 سؤال با طیف لیکرت است.
پرسشنامه مؤلفههاي فرهنگي: پرسشنامه محقق ساخته مؤلفههاي فرهنگي که شامل 16 سؤال با طیف لیکرت و دارای 4 بعد (ارزشها و باورها، الگوهای انگیزشی، سبک زندگی و تحمل ابهام) است. برای بررسی روایی پرسشنامه از اعتبار صوری استفاده گردید و پس از انطباق پرسشنامه با متن اصلی و تغییرات جزئی در برخی عبارتها، ارتباط آنها با عامل مورد اندازهگیری در اندازهگیری متغیر مربوطه در قالب روش محتوایی نیز مورد تأیید استاد راهنما قرار گرفت. برای محاسبه پایایی نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید و با توزيع 40 پرسشنامه بين جامعۀ آماری و جمعآوری آنها، با استفاده از نرمافزار SPSS پايايی پرسشنامههای تحقیق به قرار ذیل بهدست آمده که قابل قبول است:
جدول 1. جدول آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق
متغیرهای پژوهش | میزان آلفای کرونباخ |
مؤلفههای فرهنگی | 73/0 |
ارزشها و باورها | 80/0 |
الگوهای انگیزشی | 76/0 |
سبک زندگی | 83/0 |
تحمل ابهام | 71/0 |
شکوفایی شهر | 86/0 |
بهرهوری | 83/0 |
کیفیت زندگی | 89/0 |
زیرساختها | 87/0 |
پایداری محیطی | 82/0 |
دربرگیرندگی و شمول اجتماعی | 78/0 |
اين ميزان در پرسشنامه توزيع شده براي متغیرهای تحقیق بالای 70 درصد محاسبه شده است که خروجي محاسبه نرمافزار spss در ضميمه پيوست است. ضريب آلفاي کرونباخ بهدست آمده نشان از پايايي مناسب پرسشنامه است.
برای تجزیهوتحلیل دادهها، از دو روش توصیفی و استنباطی استفاده میشود. آمار توصیفی، بهمنظور برآورد فراوانی و محاسبه میانگین و انحراف معیار دادهها به کار میرود. همچنین در آمار استنباطی، ابتدا از آزمون کولموگروف– اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن توزیع دادهها استفاده شد، به علت نرمال بودن توزیع متغیرها از آزمونهای پارامتریک رگرسیون چندگانه و ساده از طریق نرمافزار SPSS 20 برای آزمون فرضیات و تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها
یافتههای توصيفي: طبق نتایج 9/46 درصد پاسخگویان مرد و 1/53 درصد نیز زن هستند و 5/13 درصد پاسخگویان با کمترین فراوانی در گروه سنی 50 سال و بالاتر و 0/37 درصد با بیشترین فراوانی در گروه سنی 41 تا 50 سال هستند. 9/3 درصد پاسخگویان با کمترین فراوانی تحصیلات فوق دیپلم و 3/33 درصد نیز با بیشترین فراوانی تحصیلات دیپلم هستند و 4/21 درصد پاسخگویان با کمترین فراوانی مجرد و 1/77 درصد نیز با متأهل هستند و میانگین مؤلفههای فرهنگي 45/2، ارزشها و باورها 94/2، الگوهای انگیزشی 03/2، سبک زندگی 13/2 و تحمل ابهام 31/2 است و میانگین شكوفايي شهر 91/2، بعد بهرهوری 07/2، بعد کیفیت زندگی 50/2، زیرساختها 49/2، پایداری محیطی 50/2 و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی 99/2 است.
جدول 2. شاخصهای مرکزی مؤلفههای فرهنگی و شاخصهای آن
آماره | مؤلفههاي فرهنگي | ارزشها و باورها | الگوهای انگیزشی | سبک زندگی | تحمل ابهام |
میانگین | 45/2 | 94/2 | 03/2 | 13/2 | 31/2 |
حداقل نمرات | 00/1 | 00/1 | 00/1 | 00/1 | 00/1 |
حداکثر نمرات | 00/5 | 00/5 | 00/5 | 00/5 | 00/5 |
طبق نتایج جدول فوق میانگین مؤلفههای فرهنگي 45/2، ارزشها و باورها 94/2، الگوهای انگیزشی 03/2، سبک زندگی 13/2 و تحمل ابهام 31/2 است.
جدول 3. شاخصهای مرکزی شکوفایی شهر و شاخصهای آن
آماره | شكوفايي شهر | بهرهوری | کیفیت زندگی | زیرساختها | پایداری محیطی | دربرگیرندگی و شمول اجتماعی |
میانگین | 91/2 | 07/2 | 50/2 | 49/2 | 50/2 | 99/2 |
حداقل نمرات | 00/1 | 00/1 | 00/1 | 00/1 | 00/1 | 00/1 |
حداکثر نمرات | 00/5 | 00/5 | 00/5 | 00/5 | 00/5 | 00/5 |
طبق نتایج جدول 3 میانگین شكوفايي شهر 91/2، بعد بهرهوری 07/2، بعد کیفیت زندگی 50/2، زیرساختها 49/2، پایداری محیطی 50/2 و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی 99/2 است.
یافتههای استنباطی (تحلیل فرضیات)
آزمون کولموگروف- اسمیرنوف
جدول 4. نتایج آزمون کولمگروف- اسمیرنوف جهت تعیین نرمال بودن توزیع متغیرهای تحقیق
آماره | مؤلفههاي فرهنگي | شكوفايي شهر |
میانگین | 45/2 | 91/2 |
انحراف معیار | 52/0 | 98/0 |
مقدار z کولموگروف- اسمیرنوف | 654/0 | 767/0 |
سطح معناداری | 10/0 | 094/0 |
طبق نتایج جدول فوق با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 95/0 بیش از 05/0 است، بنابراین میتوان گفت که توزیع متغیرهای مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر نرمال است و جهت تحلیل فرضیات باید از آزمونهای پارامتریک استفاده کرد.
جدول5. نتایج آزمون t تک نمونهای وضعیت ابعاد شكوفايي شهر | ||||||
متغیرها | میانگین | انحراف معیار | مقدار مقایسه= 3 | |||
اختلاف میانگین | T | درجه آزادی | سطح معناداری | |||
مولفه هاي فرهنگي (کلی) | 45/2 | 52/0 | 54/0- | 614/18 | 383 | 000/0 |
شكوفايي شهر(کلی) | 91/2 | 98/0 | 08/0- | 693/1- | 383 | 000/0 |
بهره وری | 07/2 | 89/0 | 92/0- | 112/20- | 383 | 000/0 |
کیفیت زندگی | 50/2 | 68/0 | 49/0- | 653/13- | 383 | 000/0 |
زیر ساختها | 49/2 | 20/1 | 50/0- | 226/8- | 383 | 000/0 |
پایداری محیطی | 50/2 | 68/0 | 50/0- | 653/13- | 383 | 000/0 |
در بر گیرندگی و شمول اجتماعی | 99/2 | 00/1 | 01/0- | 416/16- | 383 | 120/0 |
طبق نتایج جدول فوق و با توجه به میانگین و میزان معنیداری بهدست آمده که کمتر از 05/0 است میتوان گفت که وضعیت میانگین مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر و ابعاد آن شامل (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) کوچکتر از حد متوسط قرار دارند و بعدهای فرهنگي و شكوفايي شهر تفاوت معناداری با معیار مقایسه ندارد، همچنین با توجه به میانگین نمونه آماری به ترتیب 45/2، 91/2،7/2، 50/2، 49/2 و 50/2 و 99/2 میانگین معیار مقایسه 3 که همان میانگین جامعۀ آماری ماست، اختلاف میانگین به ترتیب برابر 54/0-، 08/0-، 92/0-، 49/0-، 50/0-، 50/0- و 01/0- است.
فرضیه اصلی: بين مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل رابطۀ معناداري وجود دارد.
جدول 6. نتایج ضریب همبستگی پیرسون جهت تعیین رابطۀ همبستگی بین مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر
متغیر | آمارهها | شكوفايي شهر |
مؤلفههاي فرهنگي | ضریب همبستگی پیرسون | **523/0 |
سطح معناداری | 000/0 | |
تعداد نمونه | 384 |
طبق نتایج جدول 6 و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه اصلی تأیید میشود و بین مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل رابطۀ مستقیم معناداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 52/0 است.
فرضیههای فرعی:
جدول 7. نتایج ضریب همبستگی پیرسون جهت تعیین رابطۀ همبستگی بین شاخصهای مؤلفه فرهنگی و شكوفايي شهر
متغیر | آمارهها | شكوفايي شهر |
ارزشها و باورها | ضریب همبستگی پیرسون | **733/0 |
سطح معناداری | 000/0 | |
تعداد نمونه | 384 | |
الگوهای انگیزشی | ضریب همبستگی پیرسون | **291/0 |
سطح معناداری | 000/0 | |
تعداد نمونه | 384 | |
سبک زندگی | ضریب همبستگی پیرسون | **286/0 |
سطح معناداری | 000/0 | |
تعداد نمونه | 384 | |
تحمل ابهام | ضریب همبستگی پیرسون | **478/0 |
سطح معناداری | 000/0 | |
تعداد نمونه | 384 |
طبق نتایج جدول فوق و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی اول تأیید میشود و بین ارزشها و باورها و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 73/0 است.
طبق نتایج جدول فوق و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی دوم تأیید میشود و بین الگوهای انگیزشی و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 29/0 است.
طبق نتایج جدول فوق و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی سوم تأیید میشود و بین سبک زندگی و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 28/0 است.
طبق نتایج جدول فوق و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی چهارم تأیید میشود و بین تحمل ابهام و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 47/0 است.
جدول 8. خلاصه مدل رگرسیون ابعاد مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر
ضریب همبستگی | ضریب تعیین | ضریب تعیین تعدیلشده |
76/0 | 57/0 | 57/0 |
طبق نتایج جدول فوق ضریب همبستگی بین مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل برابر 76/0 است و ضریب تعیین نیز برابر 57/0 است که 57/0 ضریب تعیین نشان میدهد که متغیر وابسته شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل را تعیین میکنند و بقیه مربوط به متغیرهای دیگر است.
جدول 9. نتایج تحلیل رگرسیون بین ابعاد مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر
مؤلفهها | ضرایب غیراستاندارد | ضریب استاندارد Beta | T | Sig | |
B | انحراف معیار | ||||
مقدار ثابت | 326/.0 | 132/0 |
| 47/2 | 014/0 |
ارزشها و باورها | 732/0 | 047/0 | 70/0 | 542/15 | 000/0 |
الگوهای انگیزشی | 322/0 | 064/0 | 32/0 | 997/4 | 000/0 |
سبک زندگی | 242/0 | 073/0 | 24/0 | 299/3 | 001/0 |
تحمل ابهام | 179/0 | 065/0 | 16/0 | 225/1 | 022/0 |
برای تعیین تأثیر متغیر مؤلفههای فرهنگي (ارزشها و باورها، الگوهای انگیزشی، سبک زندگی، تحمل ابهام) بهعنوان متغیرهای پیشبین و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل بهعنوان متغیر ملاک، با تحلیل رگرسیون چندگانه به روش ورود تحلیل شدند. همانطور که در جدول شماره 11 مشاهده میشود میزان p مشاهده شده در این متغیرها معنیدار است و نتایج نشان میدهد که متغیر ارزشها و باورها با بیشترین میزان تأثیر با بتای (70/0BETA=)، الگوهای انگیزشی (32/0BETA=)، سبک زندگی (24/0BETA=) و تحمل ابهام با کمترین میزان تأثیر با بتای (16/0BETA=) متغیر شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل را پیشبینی میکنند.
بحث و نتیجهگیری
طبق نتایج و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه اصلی تأیید میشود و بین مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 52/0 است. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات صفایی (1396)، رهسپار طلوعی و همکاران (1400)، پیربابایی و همکاران (1396)، هابیتات (2019)، آریماه (2016)، وانگ (2015)، ایگيت جانلارو همکاران (2015) همسو است. در تبیین این فرضیه میتوان گفت که جامعهگرايان جديد نيز پديدة حاشيهنشيني را نتيجة نابرابريهاي اقتصادي- اجتماعي ميدانند. اينان معتقدند كه به دليل بروز كمبودها و نارسايي تسهيلات زيربنايي، اجتماعي و كالبدي، محلههاي حاشيهنشين شكل ميگيرند. از نظر جامعهشناسان گروهها و طبقاتي كه مسلط بر منابع كمياب اجتماعي شهرياند به موقعيت «زیست در متن» دست مييابند و در حيات جمعي نقش سوژگي ايفا ميكنند. اين خود مستلزم به حاشيه راندهشدگی طبقاتي است كه بسر ميبرند و در گستره فعاليتهاي شهري نقشي نيمه فعال يا غيرفعال دارند و شاخصها و مؤلفههاي فرهنگي میتواند در توسعه شكوفايي شهر تأثیر مثبت داشته باشد.
طبق نتایج و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی اول تأیید میشود و بین ارزشها و باورها و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معناداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 73/0 است. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات رهسپار طلوعی و همکاران (1400)، فرهمند و دامن باغ (1396)، صفایی (1396)، هابیتات (2019)، آریماه (2016) و وانگ (2015) همسو است. در تبیین این فرضیه میتوان گفت که محیط اجتماعی خواه یک گروه کوچک باشد یا یک جامعۀ بزرگ، واحدی یکدست و ثابت نیست و از گروهها و اجزاء آنکه «پاره ـ گروه» یا «خرده ـ گروه» و افراد باشد تشکیل شده و دائماً در حال تغییر و تبدیل است. نسلها از پی هم در حرکت هستند. افرادی از میان میروند و افرادی زاده میشوند و جای رفتگان را میگیرد. از اینرو گروه انسانی برای آنکه بتواند «سازمان» خود را حفظ کند و به زندگی خود ادامه دهد، ناگزیر است که پیوسته افراد جدید را با خود «همساز» گرداند و برای زندگی عملی گروهی و اجتماعی آماده کند. همچنین هر فردی برای زیستن و بهتر زیستن ناچار است که عناصر فرهنگی را بپذیرد و خود را با ارزشها و هنجارهای اجتماعی «همساز» و «سازگار» گرداند و با آنها «همنوا» شود. به این منظور آموختن ویژگیهای فرهنگی از پیشینیان ضروری است و ارزشها و باورها میتواند در توسعه شكوفايي شهر تأثیر مثبت داشته باشد.
طبق نتایج و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی دوم تأیید میشود و بین الگوهای انگیزشی و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معناداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 29/0 است. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات هابیتات (2019)، آریماه (2016) و ایگيت جانلارو همکاران (2015) همسو است. در تبیین این فرضیه میتوان گفت که فرهنگها دارای عناصر مشترکی در سطح جهان هستند. به نظر «مرداک»12 جوامع مختلف در کارهایی از این قبیل همداستان هستند: ابزارسازی، دادوستد، همکاری، زناشویی، میهماننوازی، پاکیزگی، بهداشت، آشپزی، زمانسنجی، ورزش، آرایش، معاشقه، رقص، هنرآفرینی، افسانهسازی، جادوگری، بازی، آموزشوپرورش، مراسم گوناگون نامگذاری، پاداش دادن و کیفر بخشیدن، نظامهای خویشاوندی، زبان، اما باید گفت این مشترکات از طرفی بسیار کلی هستند و محتوا و مفهوم آن نزد صاحبان فرهنگهای مختلف عیناً یکسان نیستند و از طرف دیگر هرگونه وجه اشتراکی که در فرهنگ جوامع مختلف موجود باشد، زادۀ مشابهات خود آن جامعه است. چون جامعههای انسانی از جهات بسیاری به یکدیگر میمانند. ناگزیر در فرهنگهای آن هم عناصر مشترکی ظاهر میشوند و اهمیت دادن به شاخصهای الگوهای انگیزشی و بالا بردن آن، میتواند باعث رشد و شكوفايي شهر و بهخصوص حاشیهنشینی گردد.
طبق نتایج و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی سوم تأیید میشود و بین سبک زندگی و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 28/0 است. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات رهسپار طلوعی و همکاران (1400)، صفایی (1396)، هابیتات (2019)، آریماه (2016) و ایگيت جانلارو همکاران (2015) همسو است. در تبیین این فرضیه میتوان گفت که در تبیین فرایندهای مؤثر بر ایجاد حاشیهنشینی باید به تغییرات بنیادی در زمینه فعالیتهای اقتصادی و روابط اجتماعی در جامعۀ روستایی، شهری و یا ایلاتی و عشایری اشاره کرد که باعث میشود مازاد نیروی انسانی به مراکز بزرگ شهری که جایگاه تراکم و تمرکز ثروت جامعه است، سرازیر شود. در این مقطع، شهرها که امکانات کافی برای جذب این نیروی انسانی مازاد را ندارند، آنها را پس زده و به حاشیه یا جایی میرانند که حداقل امکانات عرضه میشود؛ بنابراین زمانی که مردم فاقد امکانات، از انزوا گریخته و به حاشیهنشینی در شهرها روی میآورند، در حقیقت نوعی زندگی را انتخاب میکنند که فلاکتی دیگر است. تمرکز این مردم در کانونهایی با شکل فیزیکی خاص که با فرم مساکن متعارف شهری متفاوت است، ایجادکننده منطقه یا مناطق حاشیهنشین است. حاشیهنشینی تاریخی دیرینه دارد و تقریباً اکثر کشورهای جهان دورههایی از حاشیهنشینی را در شهرهای خود تجربه کردهاند لیکن، مشکل اصلی در جهان سوم، نهفته است. گستردگی این مسئله در این کشورها، موضوع را به شکل حادتری عرضه میکند. مناطق حاشیهنشین کشورهای جهان سوم با واحدهای مسکونی رو به ویران، فرسوده و با تجهیزات ناقص در حاشیۀ شهرها؛ تسلط فرهنگ فقر؛ جدایی گزینی تودهای مردم روستایی از جامعۀ شهری؛ شهرکهای چسبیده به شهر با مواد و مصالح کمدوام ساختمانی؛ گوشهگیری مردم آن از زندگی شهری؛ مهاجرت و سکونت بخشی از مردم روستاها در حاشیۀ شهرها قابل توصیف است.
طبق نتایج و با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان 99/0 کمتر از 01/0 است، بنابراین میتوان گفت که فرضیه فرعی چهارم تأیید میشود و بین تحمل ابهام و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین رابطۀ مستقیم معنیداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین دو متغیر نیز برابر 47/0 است. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات علوی و همکاران (1399)، دانش پور و همکاران (1397) و هابیتات (2019) همسو است. در تبیین این فرضیه میتوان گفت که اختلاف فرهنگی زیاد آنها با دیگر مناطق شهری موجب بروز تنش فرهنگی در شهر میشود و همین امر باعث میگردد مشارکت اجتماعی در بین ساکنان سکونتگاهی غیررسمی پایینتر باشد و چون دارای جمعیت بیشتریاند در زمان انتخابات تعیینکننده هستند بهخصوص اگر سیاستمداران زبان آنها را بفهمند میتوانند آرای آنها را به نفع خود تمام کنند؛ و در مجموع میتوان گفت که حاشیهنشینی برای شهرهای بزرگ بهعنوان یک غده سرطانی است که روزبهروز بزرگتر شده و کل سیستم شهری را دچار بحران میکند؛ بنابراین ضروری است که با تدوین راهکارهای مناسب از ایجاد و گسترش آنها در شهرها بهویژه کلانشهرها جلوگیری نمود و برای تعیین تأثیر متغیر مؤلفههای فرهنگي (ارزشها و باورها، الگوهای انگیزشی، سبک زندگی، تحمل ابهام) بهعنوان متغیرهای پیشبین و شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل بهعنوان متغیر ملاک، با تحلیل رگرسیون چندگانه به روش ورود تحلیل شدند. همانطور که در نتایج مشاهده میشود میزان p مشاهدهشده در این متغیرها معنیدار است و نتایج نشان میدهد که متغیر ارزشها و باورها با بیشترین میزان تأثیر با بتای (70/0BETA=)، الگوهای انگیزشی (32/0BETA=)، سبک زندگی (24/0BETA=) و تحمل ابهام با کمترین میزان تأثیر با بتای (16/0BETA=) متغیر شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل را پیشبینی میکنند.
طبق نتایج و با توجه به میانگین و میزان معنیداری بهدست آمده که کمتر از 05/0 است میتوان گفت که وضعیت میانگین مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر و ابعاد آن شامل (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) کوچکتر از حد متوسط قرار دارند و بعد توانايي تعيين وسعت و ماهيت اطلاعات تفاوت معناداری با معیار مقایسه ندارد، همچنین با توجه به میانگین نمونه آماری به ترتیب 45/2، 91/2،7/2، 50/2، 49/2 و 50/2 و 99/2 میانگین معیار مقایسه 3 که همان میانگین جامعۀ آماری ماست، اختلاف میانگین به ترتیب برابر 54/0-، 08/0-، 92/0-، 49/0-، 50/0-، 50/0- و 01/0- است. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات علوی و همکاران (1399)، دانش پور و همکاران (1397)، هابیتات (2019)، وانگ (2015)، ایگيت جانلارو همکاران (2015) همسو است. در تبیین این سؤالات میتوان گفت که وضعیت مؤلفههاي فرهنگي و شكوفايي شهر در مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل با توجه به پایین بودن بیشتر شاخصهای این دو متغیر در وضعیت مناسبی نیست و باید در جهت افزایش شكوفايي شهر به شاخصهای فرهنگی توجه بیشتر داشت.
طبق نتايجی که از تحلیل فرضیات این تحقیق بهدست آمد بین مؤلفههای فرهنگي (ارزشها و باورها، الگوهای انگیزشی، سبک زندگی، تحمل ابهام) با شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل رابطۀ مستقیم معناداری وجود دارد و همچنین مؤلفههاي فرهنگي توان پیشبینی تغییرات شكوفايي شهر را دارد و طبق نتایج مؤلفه شكوفايي شهر (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) نیز در وضعیت مناسبی نیست و کمتر از حد متوسط است.
طبق نتایج مؤلفههای فرهنگي و شكوفايي شهر و ابعاد آن شامل (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) بر شكوفايي شهر با تأکید بر مناطق حاشیهنشین شهر اردبیل دارد و وضعیت (بهرهوری، کیفیت زندگی، زیرساختها، پایداری محیطی و دربرگیرندگی و شمول اجتماعی) کمتر از حد متوسط است. با توجه به نتایج فرضیات پیشنهادهای زیر ارائه میگردد:
1. ایجاد نظامی جهت بهرهمندی حاشیهنشینان از شبکههای زیر بنایی و خدمات شهری، آموزشی و بهداشتی و غیره.
2. ساخت و عرضه مسکن ارزانقیمت برای اقشار کمدرآمد.
3. ایجاد و احداث خانههای مسکونی اجارهای ارزانقیمت برای اقشار کمدرآمد.
4. ایجاد شهرکهای اقماری کارگر نشین یا کمدرآمد نشین در نزدیکی شهرهای بزرگ.
5. احداث کارگاههای کوچک در نزدیکی شهرهای بزرگ برای رفع بیکاری خانوارهای حاشیهنشین.
6. ایجاد فضاهای جمعی جهت برقراری تعاملات اجتماعی در این مناطق و برگزاری همایشهای فرهنگی و جلب مشارکت ساکنین این مناطق.
منابع
- بوچانی، محمدحسین و قادری، علی. (1397). شکوفایی شهری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- پوراحمد، احمد؛ زیاری، کرامت الله؛ حاتمينژاد، حسين و پارسا شاهآبادی، شهرام. (1397). تبيين مفهوم و ویژگیهای شهر. مجله باغ نظر، سال، 15 شماره 58، تهران، صص 26- 5.
- پیربابائی، محمدتقی؛ نژاد ابراهیمی، احد و ابیزاده، سامان. (1396). مؤلفههای فرهنگی تأثیرگذار بر شکلگیری شهر اردبیل در دورۀ صفویه. فصلنامه دانش شهرسازی، دوره 1، شماره 1، صص 71- 84.
- حاضری، صفیه؛ احدنژاد، محسن؛ مشکینی، ابوالفضل و پیری، عیسی. (1397). شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر شکوفایی شهری با رویکرد آیندهنگاری (مطالعه موردی: کلانشهر تبریز). نشریه پژوهش و برنامهریزی شهری، دوره 16، شماره 1، صص 63- 80.
- حجتی، نگین؛ ذبیحی؛ حسین و زرآبادی، زهرا سادات سعیده. (1402) بازنمایی نقش صنایع فرهنگی در توسعه شهرهای ایران. مجله اقتصاد و برنامهریزی شهری، دوره 4، شماره 2، صص 6-19
- دانشپور، حميدرضا؛ سعيدی رضواني، نوید و بذرگر، محمدرضا. (1397). ارزیابي مناطق یازدهگانه شهر شيراز به لحاظ شاخص شکوفایي شهری با استفاده از مدل FAHP، نشریه پژوهش و برنامهریزی شهری، دوره نهم، شماره، 33، تهران، 32 - 17.
- رهسپار طلوعی، غزاله؛ حبیب، فرح و زرآبادی، زهرا سادات سعیده. (1400). توسعه مدل شکوفایی شهری در محلات تهران با تأکید بر مؤلفه کیفیت زندگی، علوم و تکنولوژی محیط زیست، دوره (9) 23، صص 61-76.
- رهنمایي، محمدتقي؛ فرجي ملائي، امين؛ حاتمينژاد، حسين و عظيمي، آزاده. (1391). تحليلي بر مفهوم کيفيت زندگي شهری در شهر بابلسر، جغرافيا و آمایش شهری و منطقهای، دوره 8، شماره 5، سيستان و بلوچستان، صص 6-49.
- سيفالدیني، فرانک؛ پوراحمد، احمد؛ داریش، رضوان و نادر دهقاني الوار، سيد علي. (1393). بسترها و چالشهای اعمال سياست رشد، فصلنامه جغرافيایي چشمانداز زاگرس، هوشمند شهری؛ مورد مطالعه: خرمآباد لرستان سال 6، شماره 19، صص 57-79.
- صفاييپور، مسعود؛ ملکي، سعيد؛ حاتمينژاد، حسين و مدانلو جويباري، مسعود. (1396)، ارزيابي و سنجش مؤلّفههاي شکوفايي شهري در کلانشهر اهواز، نشریۀ جغرافيا و پايداري محيط (پژوهشنامه جغرافيايي)، دوره 7، شماره 22، از صفحه 35 تا صفحه 47.
- علوی، سعيده؛ نظمفر، حسين و عشقي چهاربرج، علي. (1399). ارزیابي و سنجش شاخصهای شکوفایي شهری CPIدر کلانشهر تهران، فصلنامۀ برنامهریزی فضایي، سال،10، شماره 3، صص 77-97.
- فرهمند، مهناز و دامنباغ، مرتضی. (1396). بررسی رابطۀ بین مؤلفههای فرهنگی و تعلق ملی در بین شهروندان شهر یزد. فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، دوره 10، شماره 1، صص 117- 144.
- فرهی بوزنجانی، برزو. (1384). بررسی عوامل فرهنگی در نیروهای مسلح. پروژه تحقیقاتی، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک دفاعی.
- كاظمي، معصومه. (1391). بررسي ارتباط هوش فرهنگي و عملكرد كاركنان جامعه المصطفي العالميه. پايان نامة کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران. صص 163-1.
- محمدی، یاسر و رحیمیان، مهدی. (1387). بررسی چالشهای حاشیهنشینی در شهرستان کوهدشت، فصلنامه پژوهشهای جغرافیایی انسانی، شماره 55، صفحه 85.
- نقدی، اسدالله؛ صادقی، رسول. (1385). حاشیهنشینی چالش فراروی توسعه پایدار شهری (با تأکید بر شهر همدان)، فصلنامۀ رفاه اجتماعی، سال هفتم، شمارهی 29، صص 32-19.
- نیکپور، عامر؛ مرادی، الهه و یاراحمدی، منصوره. (1399). مدلسازی ساختاری تفسیری عوامل مؤثر بر شکوفایی شهری (موردمطالعه: نورآباد ممسنی)، فصلنامۀ جغرافیا و برنامهریزی شهری چشمانداز زاگرس، 12 (43)، صص 7-26
- Arimah, B. (2016). Infrastructure as a Catalyst for the Prosperity of African Cities, Procedia ngineering, 198, Pp 245-266.
- Dubovyk, O., Sliuzas, R. & Flacke, J. (2011). Spatio-temporal modelling of informal settlement development in Sancaktepe district, Istanbul, Turkey. ISPRS Journal of Photogrammetry and Remote Sensing. 66(2): 235-246
- Habitat, U. N. (2019). State of the world's cities: Prosperity of cities. Routledge.
- Jones, S., Tefe, M., & Appiah - Opoku, S. (2015): Incorporating stakeholder input into transport project selection–A step towards urban prosperity in developing countries?. Habitat international, 45, 20-28.
- Khalifa, M. (2015). Evolution of informal settlements upgrading strategies in Egypt: From negligence to participatory development, Ain Shams Engineering Journal, Volume 6, Issue 4, December 2015, Pages 1151-1159
- Kratke, S. (2011) The Creative Capital of Cities: Interactive Knowledge Creation and the Urbanization Economies of Innovation, Informationen Zur Umweltpolitik, Wiley- Blackwell,Chichester, 149, pp. 5-10.
- Landry, C. (2006). The Art of city-Making. London: Earthscan.
- Lee y. Peng C. Lee T. Zhao Z. (2022). Sustainable Development Assessment of Cultural and Creative Industries in Casino Cities: A Case Study of Macao. Sustainable. 14(4797): 1-27.
- Pourzakarya M. Fadaei Nezhad Bahramjerdi S. (2023). Reviewing the role of cultural and creative industries in developing an urban cultural policy platform in Rasht city, Iran. Journal of Place Management and Development. 16(2): 145-162.
- Seng, J. (2004). Cultural Intelligence and the Global Economy. Nuremberg: LIA, Vol24, numbers.
- Varbanova, L. (2007). Our creative cities online.In.B.Europe: The creative city: Crossing visions and new Realities in the Region. UNESCO press.
- Wang, X., Woolley, H, Tang. Y, Liu, H., Luoa, Y. (2018). Young children's and adults' perceptions of natural play spaces: A case study of Chengdu, southwestern China, Cities, 72:173–180.
- Yigitcanlar, T., Dur, F., Dizdaroglu, D. (2015). Towards Prosperous sustainablecities: A multiscalar urban sustainability assessment approach, Habitat International, Vol 45, Pp 36 -46.
COPYRIGHTS © 2023 by the authors. Licensee Advances in Sociological Urban Studies Journal. This article is an open access article distributed under the terms and conditions of the Creative Commons Attribution 4.0 International (CC BY 4.0) (http://creativecommons.org/licenses/by/4.0/).
|
[1] 1- استاديار پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي، تهران، ايران. (نویسنده مسئول). alijafari@oerp.ir
[2] 2- دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه علوم ارتباطات اجتماعی، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامي، اردبیل، ایران
mhdyhsny1366@gmail.com
تاریخ وصول 21/4/1402 تاریخ پذیرش 6/8/1402
[3] dubovyk & et al
[4] . Seng
[5] . Habitat
[6] . Wang
[7] . Yigitcanlar
[8] . Landry
[9] 1. Varbanova
[10] - World standard urbanism model of the 20th Century (GS20C)
[11] - Kratke
[12] - Murdock