اژدهای زرد در آب های گرم: منافع استراتژیک جمهوری خلق چین در خلیج فارس
محورهای موضوعی : فصلنامه علمی تحقیقات سیاسی و بین المللیسعید وثوقی 1 , مجتبی قلی پور 2 , عاطفه داراب زاده 3
1 -
2 -
3 -
کلید واژه: خلیج فارس, چین, انرژی, منافع استراتژیک, منافع اقتصادی, تجاری,
چکیده مقاله :
رفتارسیاست خارجی دولت ها در سطح نظام بین الملل، بیش از هر چیز بازتاب فرآیند تعقیب منافع ملی آن هاست، بدان گونه که خود تصور کرده اند. به این ترتیب برای فهم رفتار یک دولت خاص نسبت به یک منطقه خاص، بهترین راه شناسایی منافع بلندمدت و کوتاه مدت آن دولت در منطقه مزبور بر اساس ظرفیت ها و محدودیت های آن دولت از یک سو و جاذبه ها و دافعه های منطقه از سوی دیگر است. ما در این مقاله بر اساس چنین فهمی از روابط خارجی یک دولت، به بررسی ماهیت منافع جمهوری خلق چین در منطقه خلیج فارس می پردازیم تا به درکی نسبی از رفتار سیاست خارجی این دولت در این منطقه برسیم. مطالعات ما نشان گر سه حوزه ای است که در آن ها منافع چین و کشورهای منطقه خلیج فارس به یکدیگر پیوند می خورند. این سه حوزه عبارتند از: بحث اولویت انرژی، پیوندهای سیاسی-نظامی و در نهایت منافع تجاری- اقتصادی. ما این سه حوزه را به لحاظ هستی شناختی غیر قابل تفکیک و درهم تنیده می دانیم. بنابراین چنین تمایزی صرفاً به لحاظ تحلیلی و به منظور درک روشن تر موضوع صورت گرفته است. پژوهش حاضر به لحاظ روش در زُمره ی تحقیقات کیفی قرار می گیرد. هر چند در استفاده از داده های موجود، از هر دو نوع داده های کمی و کیفی به شیوه ای اسنادی (کتابخانه ای) استفاده شده است. نتیجه گیری مقاله در این راستا است که سیاست خارجی چین در منطقه خلیج فارس بیش از هر چیز یک سیاست خارجی اقتصادمحور بوده و سایر اولویت ها حول این محور سازمان یافته اند.
The foreign policy behavior of the countries at the international level more than anything is the reflection of pursuit of national interests; the way they perceive it. Therefore, for understanding the behavior of a particular government towards a particular region, best way is to identify the long term and short term interests of that country in the said region on the basis of the capabilities and limitations of that government on the one side and the pull and push factors of the region on the other side. On the basis of such understanding of foreign relations of a country, the paper wants to study the nature of the interests of China in the Persian Gulf region. The study come to the conclusion that there are three areas in which there is linkage of China’s interests with the countries of the of Persian Gulf region. These three areas are viz. the issue of energy priority, political, military-strategic linkage and eventually economic-commercial interests. The authors believe that from the ontological viewpoint these three areas are inseparable and interconnected. Therefore, such differentiation takes place merely for analytical purpose and for having a clearer understanding of the subject. The methodology used in the present paper is qualitative. However, while using data it makes use of both qualitative and quantitative data with library material collection approach. The finding of the study is that the foreign policy of China in the Persian Gulf region is dominantly an economic centered foreign policy and other priorities are subordinated to this main orientation.