بررسی اهمیت انرژی منطقه خلیج فارس در راهبردهای سیاسی و امنیتی ایالات متحده آمریکا
محورهای موضوعی : فصلنامه علمی تحقیقات سیاسی و بین المللیابوالقاسم طاهری 1 , مهدی زارع 2
1 - استاد و عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
2 - دکترای روبیط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
کلید واژه: خاورمیانه بزرگ, انرژی, زیر سیستم خلیج فارس, رقبای نوظهور, مبارزه با تروریسم,
چکیده مقاله :
فروپاشی شوروی و مطرح شدن ایالات متحده در قالب قدرت هژمون، همزمان با تغییر ساختارهای قدرت در نظام بین الملل همراه گردید. با توجه به گسترش موضوعیت و اهمیت اقتصاد در ساختار جدید، دغدغه های امنیتی به جد با دغدغه های اقتصادی گره ناگسستنی پیدا نموده و سیاست نوین ما بعد جنگ سرد، براساس شاکله ی منسجمی از رابطه ی امنیت و اقتصاد نمود پیدا کرده است. در این شرایط، نقش انرژی در اقتصاد بین الملل، نقشی انکارناپذیر و برجسته تلقی می شود. وابستگی ایالات متحده به مساله ی انرژی، علی رغم گسترش و توسعه ی انرژی های نو و مخصوصاً انرژی خلیج فارس از یک سو و تلاش رقبای نوظهور برای ایجاد پیوندهای استراتژیک با کشورهای منطقه از سوی دیگر، این کشور را به اتخاذ استراتژی ایجاد حلقه ی کنترلی بر منطقه و تسلط بر منابع کمیاب حیاتی رهنمون ساخته است. توجه به رشد فزاینده ی تقاضای انرژی اتحادیه اروپا، چین، هند و ژاپن و تلاش های گسترده ی روسیه برای ایجاد مونوپولی انرژی جهت تاثیر بر سیاست قدرتهای مزبور، احتمال ایجاد فرآیندهای سیاسی اتحاد و ائتلاف خارج از کنترل را برای قدرت هژمونیک آمریکا متصور ساخته است. به موازات این دغدغه ها، فعالیت های بازیگران غیردولتی آشوب طلب و با حمایت برخی از دولت های منطقه، در منطقه ی مزبور، نظام بین المللی کنونی را که نه براساس موازنه ی قدرت، بلکه براساس هژمونی شکل گرفته است، با مخاطرات جدی مواجه نموده است. بدین ترتیب، ماموریت اصلی واشنگتن را می توان حفظ جایگاه خود در بازی رقابت گونه ی جدید و در صورت لزوم حذف اصل رقابت از عرصه ی منطقه ای کارکردی خلیج فارس و تشکیل ساختاری جدید برای نهادینه کردن ارزشهای آمریکایی و مبارزه با عوامل و عناصر نهادینه شده ایجاد کننده ی بی ثباتی امنیتی قلمداد نمود. القای ترس شدید از موضوع تروریسم در کنار مبارزه با این معضل شوم، روشی واقع گرایانه برای نیل به اهداف مذکور محسوب می گردد.
The disintegration of the Soviet Union and rising of the United States as a hegemon power coincided with the change in the power structure of international system. In the international structure, economy became the center of emphasis and security preoccupation has interwoven with economic concerns. In the post- Cold War era the international politics has linked indispensably with the relations of security and economy. In this situation, the role of energy in international economy is indisputable and prominent. The United States dependence on energy despite the development and expansion of new energy sources and energy from Persian Gulf region and also the attempt of newly emerged rivals to have strategic links with the countries of the region has led the United States to adopt a strategy of controlling the region and its valuable energy sources. The increasing growth of demand for energy by European Union, China, India and Japan and also the expansive attempt by Russia to monopolize energy and use it as a lever to influence the already mentioned powers have visualized the possibility of formation of alliance and coalition out of the control of the United States hegemony. Besides these threat perception the activities of anarchist non-state actors with the support of some of the regional states of Persian Gulf threatens the existing international system which is not based on the balance of power system but on hegemony system. Thus the main mission of the United States is retaining its powerful position in a new competitive game and if need be ending the principle of competition in Persian Gulf and setting up a new structure for institutionalizing American values and fight with the elements that destabilize the situation. The United States policy is creating extreme fear about terrorism and fights against this menace and this in fact is a realistic method for achieving its objectives.