راهبردهای ترمیمی در قبال اعمال مخلّ اخذ اعتبارات بانکی با تمرکز بر سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا
امید ابراهیمی
1
(
دانشجوی دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی، گروه حقوق، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
)
حسن پوربافرانی
2
(
دانشیار حقوق کیفری و جرم شناسی، گروه حقوق، دانشگاه اصفهان، ایران.
)
محسن شکرچی زاده
3
(
استادیار حقوق کیفری و جرم شناسی، گروه حقوق، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
)
کلید واژه: ورشکستگی, مسئولیت مدنی, سیاست جنایی, داوری, اَعمال مخلّ اخذ اعتبار, تدابیر ترمیمی,
چکیده مقاله :
نقش اعتبارات بانکی در تزریق نقدینگی به اقتصاد، ضرورت حمایت حقوقی از اخذ اعتبار و اتّخاذ راهبردهای ترمیمی در قبال اخلال در آن را ضروری میسازد. مطالعه تحلیلی و مقایسهایِ داوری در دعاوی بانکی، مسئولیت مدنی بانک و ساز و کارهای مرتبط با ورشکستگیِ اعتبارگیرنده به عنوان مهمترین راهبردهای ترمیمی اتّخاذی در سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا، حاکی است که درمقایسه با تصریح به داوری در منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی، اصل 139 قانون اساسی ایران، ارجاع دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارات از بانکهای دولتی به داوری را با چالش مواجه نموده است. درخصوص مسئولیت مدنی بانک، هردو نظام حقوقی، به نظریه مسئولیت بدون تقصیر متمایل گردیده اند. درخصوص ورشکستگی اعتبارگیرنده، قابلیت اجراییِ گسترده مقررات اتحادیه اروپا در زمینه ورشکستگی و مقررات ویژه ی مؤسسات اعتباری و قائل شدن امتیاز برای طلبکاران با وثیقه در نظام حقوقی ایران حاکی از اهمیت حقوق اعتباردهندگان در هردو نظام حقوقی است.
چکیده انگلیسی :
the role of bank credit in giving liquidity into the economy, necessitates need for legal protection of credit and the adoption of remedial measures against its disruption. the analytical and comparative study of "arbitration in banking lawsuits", "bank liability" and "mechanisms related to the bankruptcy of creditors" as the most important remedial measures against the disruption of bank lending in the criminal policy of Iran and the European Union, shows that in comparison with the stipulation of arbitration in (CFR), article 139 of the iranian constitution, has faced a challenge reference claims related to obtaining loans from state-owned banks to arbitration. Regarding the bank's civil liability, both legal systems have tended to the theory of "fault-free liability". Regarding the bankruptcy of the creditor, the wide applicability of the EU regulations on bankruptcy and the special rules of credit institutions and the granting of privileges to creditors with collateral in the Iranian legal system indicate the importance of the rights of creditors in both legal systems.
راهبردهای ترمیمی در قبال اعمال مخلّ اخذ اعتبارات بانکی با تمرکز بر سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا
چکیده
نقش اعتبارات بانکی در تزریق نقدینگی به اقتصاد، ضرورت حمایت حقوقی از اخذ اعتبار و اتّخاذ راهبردهای ترمیمی در قبال اخلال در آن را ضروری میسازد. مطالعه تحلیلی و مقایسهایِ «داوری در دعاوی بانکی»، «مسئولیت مدنی بانک» و «ساز و کارهای مرتبط با ورشکستگیِ اعتبارگیرنده» به عنوان مهمترین راهبردهای ترمیمی اتّخاذی در سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا، حاکی است که درمقایسه با تصریح به داوری در منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی، اصل 139 قانون اساسی ایران، ارجاع دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارات از بانکهای دولتی به داوری را با چالش مواجه نموده است. درخصوص مسئولیت مدنی بانک، هردو نظام حقوقی، به نظریه «مسئولیت بدون تقصیر» متمایل گردیده اند. درخصوص ورشکستگی اعتبارگیرنده، قابلیت اجراییِ گسترده مقررات اتحادیه اروپا در زمینه ورشکستگی و مقررات ویژه ی مؤسسات اعتباری و قائل شدن امتیاز برای طلبکاران با وثیقه در نظام حقوقی ایران حاکی از اهمیت حقوق اعتباردهندگان در هردو نظام حقوقی است.
واژگان کلیدی : اَعمال مخلّ اخذ اعتبار، راهبردهای ترمیمی، داوری، سیاست جنایی، مسئولیت مدنی، ورشکستگی.
1. مقدمه
به طور کلّی، رشد و توسعه اقتصادی، بدون افزایش کمّی عامل «سرمایه» - به عنوان یکی از عوامل تولید - ممکن نیست؛ از طرف دیگر، برای تمامی اشخاص حقیقی یا حقوقی، به دلایل مختلف، مقدور نیست که در کلیه موارد و مراحل فعالیت خود، بتوانند از امکانات و منابع پولیِ شخصی جهت تأمین نیازهای موجود استفاده نمایند؛ علاوه بر این، دریافتها و پرداختهای واحدهای اقتصادی نیز به ندرت با هم انطباق مییابند؛ لذا آنها ناگزیر برای اخذ اعتبارات و منابع لازم، به مؤسسات مالی و اعتباری - که مهمترین آنها بانکها میباشند - روی میآورند (چاوشیراد و همکاران، 1393 : 4). بانکها و مؤسسات اعتباری، از وضعیت موجود به عنوان فرصتی جهت «خلق پول» بهره میبرند؛ بدین صورت که هر سپردهای را که دریافت میدارند، پس از کسر بخشی از آن به عنوان ذخیره قانونی و احتیاطی، بقیه را تسهیلات میدهند. این تسهیلات، مجدداً در شبکه بانکی رسوب کرده و مبنایی برای تسهیلات دیگر میگردد (میثمی و همکاران، 1396 : 159)؛ به بیان دیگر، بانکها از تخصیص اعتبار برای ایجاد درآمد استفاده کرده و درآمد اصلی آنها از شکاف میان نرخ سپرده و تسهیلات اعطا شده به دست میآید (زمانی و همکاران، 1397 : 86). با توجّه به آنچه گفته شد، شاخص اخذ اعتبار به عنوان یکی از زیرشاخصهای فضای کسب و کار، مسئله سهولت قوانین در دسترسی به اعتبار براي کسب و کارها را مورد ارزیابی قرار میدهد؛ بر همین مبنا، میتوان اَعمال مخلّ اخذ اعتبار را مجموعه تخلّفات و جرائمی قلمداد نمود که دسترسیِ آسان و منصفانه سایرین به اعتبارات بانکی را غیرممکن یا حداقل دشوار میسازند. به بیان دیگر، همین میزان که عملی موجبات عدمِ امکان یا دشواریِ سایرین در دسترسی به اعتبارات بانکی را فراهم سازد، کافی برای صدق عنوان مزبور بر آن خواهد بود؛ بنابراین طیف وسیعی از تخلّفات و جرائم را میتوان ذیل عنوان اَعمال مخلّ اخذ اعتبارات بانکی آورد. خصوصیت مشترک اَعمال مزبور، این است که علاوه بر اخلال در دسترسیِ سایرین و رقبا به اعتبارات بانکی، با دور زدن ساز و کارهای قانونی، منجر به تحصيل غیرمنصفانه اعتبارات توسّط عده قليلي از اشخاص میشوند كه عموماً به واسطه بهرهمندي از منابع قدرت، ارتباطات ویژه، تبانی و طرق غیرقانونی دیگر، آن را دریافت نمودهاند. با تلقی نمودن اخلال در فرآیند اخذ اعتبارات بانکی به مثابه پدیده مجرمانهی خاص و همچنین توجّه به شمولیت سیاست جنایی به مجموعه راهبردهای پیشگیرانه، سرکوبگر و ترمیمیِ اتّخاذ شده از جانب هیأت اجتماع (دولت و جامعه مدنی) در قبال پدیده مجرمانه، راهبردهای ترمیمی در قبال اَعمال مخلّ اخذ اعتبار، یکی از ضروریترین مؤلّفههای مورد مطالعه خواهد بود که تاکنون کمتر پژوهشی به صورت اختصاصی و تطبیقی به آن پرداخته است. بر همین مبنا، سؤال اصلی مقاله پیش روی، از این قرار است که مهمترین راهبردهای ترمیمیِ اتّخاذی در سیاست جنایی ایران و اتّحادیه اروپا در قبال اَعمال مخلّ اخذ اعتبارات بانکی چیست؟ سؤال فرعی نیز بدین صورت قابل طرح است که آیا راهبردهای مزبور در انجام رسالت جبرانیِ خود، واجد کارآیی هستند یا خیر؟ نظر به لزوم آگاهی از تجارب کشورهای پیشگام در شاخص اخذ اعتبار، هدف اصلی این پژوهش، استفاده از تجارب حقوقیِ عمدتاً موفق اتحادیه اروپا در زمینه ارتقای شاخص اخذ اعتبارات و به تبع آن، تلاش در راستای تبیین کاستیهای قوانین داخلیِ ناظر بر موضوع خواهد بود. علاوه بر این، ماهیت اقتصادیِ پدیده مجرمانهی اخلال در اخذ اعتبارات بانکی، عدم امکان بهرهگیریِ حداكثري از پاسخهاي كيفري و ضروت تمسك به راهبردهای ترمیمی در قبال آن نیز از دیگر دلایلی است که اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش را توجیه مینمایند. روش مورد استفاده در این پژوهش، متد توصیفی- تحلیلی است؛ بدین معنا که ابتدا به توصیف و تبیین جایگاهِ متغیّر اصلی (راهبردهای ترمیمی در قبال اخلال در اخذ اعتبارات بانکی) در سیاست جنایی ایران و اتّحادیه اروپا میپردازد و سپس راهبردهای مورد اشاره را از حیث کارآیی، مورد تحلیل مقایسهای قرار میدهد.
2. یافتههای پژوهش
اگرچه هنوز مجازات به عنوان یک محور مهم در نظامهای سیاست جنایی باقی مانده است، لیکن در مورد بازدهی و کارآییِ اِعمال آن، دادههای متقن و اطلاعات قابل اعتمادي وجود ندارد؛ به همین دلیل است که مهمترين دغدغة خاطر بزهديدگانِ جرائم، پيش از آنكه اجراي مجازات بزهكار باشد، جبران خساراتي است كه از رهگذر وقوع جرم متحمل شدهاند؛ این امر، نقش بسيار مهمي را در سياست جنايي داراست و متولّيان و مقامات مسئول همواره ميكوشند براي تحقق آن، از ساير ابزارهاي سياست جنايي، استفادة بهينهاي بكنند (حاجیدهآبادی، 1385 : 95)؛ بنابراین نه تنها ورود عنصر جدیدی که همان «بزهدیده» و «زیاندیده از پدیده مجرمانه» باشد، مطلقاً توجیهپذیر است، بلکه اهمّیت عنصر مذکور که تاچندی پیش در تحلیلهای حقوقی مورد غفلت قرار گرفته بود، بیش از پیش عیان گشته و پایهگذار رویکردی نوین در نظامهای سیاست جنایی گشته است. رویکرد نوین که از آن تحت عنوان «عدالت ترمیمی»1 یاد شده است، با درک جدیدی از عدالت در امور کیفری، در جستجوی آن است که ضمن ارائه تبیینی دیگر از نقش و جایگاه سهامداران عدالت کیفری، به احیای حقوق از دسترفته بزهدیده و ایجاد ساختاری مشارکتپذیر و دارای ظرفیت گفت وگو، برای شناخت عدالت و اجرای آن اقدام نماید (غلامی،1397 : 3). عدالت ترمیمی، برنامه هاي گوناگونی را شامل میشود که نقطه اشتراك همه آنها، توجه به نقشآفرینی جامعه، بزهدیده و بزهکار در مقابله با بزه و اثرات آن با تکیه بر نیازها و قابلیتهاي جامعه، بزهدیده و بزهکار است (عباسی، 1382 : 57). لازم به یادآوری است که درخصوص جایگاه عدالت ترمیمی در نظام سیاست جنایی، اتفاق نظری وجود ندارد؛ برخی از اندیشمندان، عدالت ترميمي را به عنوان ساختارِ جايگزين عدالت كيفري سنتي ميدانند كه شيوه جديدي از انديشيدن و تفكر درخصوص جرم را عرضه ميدارد (زهر، 1383 : 19)؛ در مقابل، عدهای بر این باورند که لازم است بزهدیده، در فرآیند تعیین کیفر و نحوة اجرای آن، مشارکت داده شود تا اطمینان به اجرای عدالت پیدا کند و از عدم بزه دیدگی دوباره مطمئن شود؛ چرا که کماکان نیاز اصلی وی، کیفر بزهکار و حتی اعطای اختیار دربارة نحوة اجرای آن است (شیری، 1397: 78-77). درخصوص عملیات بانکی به طور عام، از آنجا که ماهیت عملیات مزبور، دسترسی به تخلّفِ صفر در مؤسسات بانکی را غیرممکن نموده و تضمینی به منظور ریشهکنیِ آن ارائه نمیدهد، لذا در مقابله با جرائم و تخلّفات بانکی (بخصوص در زمینه اعطاء و اخذ اعتبارات)، توسل به سرکوبگری کیفری، منتهی به کسب نتایج مورد انتظار نخواهد گردید و بایستی ضمن کیفرزدایی از اَعمال مزبور، شیوههای دیگری از پاسخ جامعه، بخصوص راهبردهای جبرانکننده و ترمیمی را در قبال متخلّفان به کار برد. با مطالعه تطبیقی قوانین مرتبط با نظام بانکی به طور عام و اخذ اعتبارات به طور خاص در نظامهای سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا، میتوان داوری در دعاوی بانکی، مسئولیت بانک و مدیران آن، جبران خسارت از اَعمال و رویه های بانکی و همچنین ساز و کارهای مرتبط با اعتبارگیرندهی ورشکسته را به عنوان مهمترین راهبردهای ترمیمی در قبال اخلال در اخذ اعتبارات بانکی در سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا بازشناخت و به تحلیل مقایسهای آنها پرداخت.
داوری به عنوان یک اصطلاح رایج در مدیریت تعارض3 و به عنوان روشی برای حل اختلاف به کار میرود که ممکن است توسط یک فرد، گروه یا نهاد، به صورت رسمی یا غیررسمی و با هدف عدم طرح درگیری، تعارض و اختلاف نظر در مقامات بالاترِ سازمان، محکمه و مراجع قضایی، انجام شود. تفاوت میان داوری و میانجیگری4،5 در این است که در داوری، فرد، گروه یا سازمانی که داور است، حکم نهایی را صادر نموده و طرفین به هنگام مراجعه به وی، پیشاپیش پذیرفتهاند که حکم او را بپذیرند؛ لیکن در میانجیگری، در نهایت، تعارض و اختلاف نظر توسط طرفین درگیر حل شده و فرد، گروه یا سازمانِ میانجی، صرفاً میکوشد این فرآیند را تسهیل نماید. درخصوص ماهیت حقوقیِ قرارداد داوری، اختلاف نظر وجود دارد. برخی (Ditche, 1981 : 395) قرارداد مزبور را نوعی اعطای نمایندگی قلمداد نموده و بر این باورند که طرفین درخصوص مسائلی چون تعیین سرداور، قانون حاکم و مقر داوری، به شخص داور یا نهاد داوری، نمایندگی اعطا مینمایند. در مقابل برخی دیگر (Robine, 1989 : 323) قرارداد داوری را از نوع ارائه خدمات تلقی نموده که به موجب آن شخص داور یا نهاد داوری، متعهد به فراهم آوردن خدمات مشخص برای طرفین در ازای دریافت حقالزحمه میباشد که دیدگاه اخیر، از اکثریت بیشتری میان صاحبنظران برخوردار است. به طور کلّی، سرعت در رسیدگیهاي مبتنی بر داوری را میتوان یکی از مزایاي آن در مقابل رسیدگیهاي قضایی عنوان نمود؛ بخشی از این سرعت به علّت یک مرحلهاي بودن نظام رسیدگی در آن میباشد، درحالیکه نظام رسیدگیِ قضایی معمولاً، حداقل دو مرحلهاي است (جعفری ندوشن، 1392 : 49). قابلیت اجرای گسترده رأی صادره از نهاد داوری در مقایسه با رسیدگی قضایی نیز دیگر مزیت رسیدگیهای مبتنی بر داوری نسبت به رسیدگیهای قضایی است (Salomon, 2013 : 3). از آنجا که عدم بازپرداخت اقساط اعتبار (تسهیلات) یا دیرکرد در آن، به نوبه خود، منجر به اخلال در فرآیند تخصیص آن به سایرین گردیده و همواره به عنوان یکی از اختلافات رایج میان بانکها (به عنوان اعطاکنندگان اعتبار) و مشتریان (به عنوان گیرندگان اعتبار)، مطرح بوده است؛ بنابراین ارجاع حل و فصل آن به داوری را میتوان به عنوان یک راهبرد ترمیمی در قبال آن تلقی نمود. به طور کلّی، بانکها از بیم تصمیمات و احکام غیرعادی یا تفکیک اختلافاتِ تحت رسیدگی در داوریها، همواره در مقابل داوری، مقاومت کرده (پارک، 1382 : 46) و در راستای وصول مطالبات خود از طریق مراجع قضایی اقدام مینمایند (کشاورز معتمدی، 1397 : 7 ؛ ساری و همکاران، 1398 : 125). بایستی توجّه داشت که معمولاً در مواردي كه داراييهاي اعتبارگیرندهی بدهكار، موضوعِ وثيقه قابل اجرا است (مانند سند رهني يا وثيقه) يا در مواردي كه با رسيدگي اختصاري ميتوان تعهدات ناشي از اوراق تجاري را به اجرا گذاشت، بانكها به اقدام قضايي روي ميآورند؛ برعكس، در دعاوي مطروحه در محاكم دادگستري، اين احتمال كه ممكن است هيأت منصفه، براساس «قاعده مسئوليت وامدهنده» (بانك) به خسارت تنبيهي عليه بانك رأي دهد، داوري را به راهحل عاقلانهتر مبدل ميسازد (پارک، منبع پیشین، 46-47). در سطح اتحادیه اروپا، بسیاری از قدیمیترین و شناخته شدهترین سازمانهای داوری جهان در کشورهای عضو این اتحادیه مستقر هستند و از همین رو، هرساله بخش قابل توجهی از اختلافات تجاری و بانکی در جهان، برای حل و فصل نهایی روانه این سازمانها میگردد (رضوانیان، 1397 : 39). به موجب ماده 43 منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی (مصوب 2000): «هریک از شهروندان اتحادیه، هرشخص حقیقی یا حقوقیِ مقیم یکی از کشورهای عضو و هرشخص حقوقی که دارای دفتر ثبت شده در یکی از کشورهای عضو است، حق دارد در زمان سوءمدیریت در انجام اَعمال نهادها یا ارکان جامعه اروپایی - به استثنای دیوان دادگستری و دادگاه بدوی به هنگامی که در مقام قضایی عمل میکنند - به داور یا میانجیگر شکایت کنند». پیش از تصویب مقرره مزبور نیز میتوان به کنوانسیون اروپایی در مورد داوری تجاری بینالمللی یا کنوانسیون ژنو (1961) و کنوانسیون داوری اتحادیه اروپا (1990) به عنوان مهمترین تلاشهای صورت گرفته در سطح اتحادیه به منظور تشویق یا الزام ارجاع به داوری در دعاوی مختلف اشاره نمود که کنوانسیون نخست، درخصوص دعاوی تجاری در سطح بینالملل و کنوانسیون دوم در ارتباط با دعاوی مالیاتی در سطح اتحادیه میباشند. همانگونه که ملاحظه میشود، مقرره یا کنوانسیونی که به طور خاص، تشویق یا الزام ارجاع به داوری در دعاوی بانکی در سطح اتحادیه نموده باشد، تاکنون به تصویب نرسیده است؛ لیکن مقررهی مندرج در ماده 43 منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی، دارای عمومیت بوده و قابلیت تسری به دعاوی بانکی به طور عام و دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارات به طور خاص را دارا میباشد؛ چرا که از عبارت «... نهادها یا ارکان جامعه اروپایی...» اینگونه برداشت میشود که بانک مرکزی اروپا نیز جزئی از ارکان جامعه اروپایی و یکی از نهادهای اتحادیه اروپاست؛ علاوه بر اینها، چنانچه بانکداری را عملی تجاری قلمداد نماییم، میتوان دعاوی بانکی مرتبط با اعطاء و اخذ اعتبارات در محیط بینالملل را نیز مشمول کنوانسیون اروپایی در مورد داوری تجاری بینالمللی دانست. در نظام حقوقی ایران، مواد 454 به بعد قانون آیین دادرسی دادگاههاي عمومی و انقلاب در امور مدنی (مصوب 1379) و همچنین مفاد قانون داوري تجاري بینالمللی (مصوب 1376)، عامترین مستندات قانونیِ موجود در زمینه ارجاع به داوری میباشند. درخصوص داوری در دعاوی بانکی، اصل 139 قانون اساسی مقرر میدارد : «صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی یا ارجاع آن به داوری در هر مورد، موکول به تصویب هیأت وزیران است و باید به اطلاع مجلس برسد. در مواردی که طرف دعوی خارجی باشد و در موارد مهم داخلی باید به تصویب مجلس نیز برسد. موارد مهم را قانون تعیین میکند». اداره حقوقی قوه قضاییه نیز به موجب نظریه مشورتی شماره 7/3167 به تاریخ 30/05/1389، براین اعتقاد است که : «...نسبت به بانکهای دولتی، با توجّه به اصل ۱۳۹ قانون اساسی و ماده ۴۵۷ ق.آ.د.م6 ۱۳۷۹، اساساً شرط داوری حتی اگر مورد توافق طرفین قرارداد باشد، بدون رعایت تشریفات مذکور در اصل مذکور اعتبار ندارد». علاوه بر شائبه ناسازگاریِ اصل مزبور با قالبهاي تجارت بینالملل همچون سازمان تجارت جهانی، معاهده منشور انرژي و مقررات بانک جهانی براي حل اختلافات سرمایهگذاري خارجی و نهادهاي حقوق بینالملل مانند مقررات آنسیترال (علیدوستی، 1387 : 95) و همچنین مغایرت آن با اصل حسن نیت (یاوری و باقری، 1398 : 272)، در عرصه دعاوی بانکی نیز اجرای اصل مزبور - به خصوص در دعاوی مرتبط با اخذ اعتبار و تسهیلات از بانکهای دولتی - منجر به نقض توافق طرفین در ارجاع به داوری و تضییع احتمالی حقوق اعتباردهنده و اعتبارگیرنده خواهد گردید. با توجّه به آنچه گفته شد و با وجود اینکه قوه قضائیه به موجب بند (ج) مادّه 91 قانون اجرای سیاستهای کلّی اصل 44 قانون اساسی (مصوب 1387) موظّف گردیده است با تشويق ارجاع پروندههاي اقتصادي به داوري، از ظرفيتهاي كارشناسي بخش غيردولتی، نهايت استفاده را به عمل آورد و دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارت بانکی - به خصوص در سطح کلان - را میتوان نوعی پرونده اقتصادی قلمداد نمود؛ لیکن با توجّه به برتری قانون اساسی بر قانون عادی و لزوم تفسیر قوانین عادی در چهارچوب موازین قانون اساسی، بایستی پروندههای اقتصادی مرتبط با اخذ اعتبارات و تسهیلات از بانکهای دولتی را از عداد ماده مزبور، خارج نمود. نکته پایانی در این قسمت اینکه علاوه بر مفاد اصل 139 ق.ا و ماده 457 ق.آ.د.م درخصوص بانکهای دولتی که شرح آن گفته شد، به نظر میرسد که مفاد تبصره 1 ماده 15 «قانون عملیات بانکی بدون ربا» (مصوب 1365 با اصلاحات 1376) و همچنین ماده 7 «قانون تسهیل اعطاء تسهیلات بانکی و کاهش هزینههاي طرح و تسریع در اجراء طرحهاي تولیدي و افزایش منابع مالی و کارآیی بانکها» (مصوب 1386) نیز در کاهش تمایل سایر بانکها نسبت به ارجاع دعاوی مرتبط با اعتبارات و تسهیلات اعطاییِ خویش به داوری تأثیرگذار بوده است؛ توضیح مطلب اینکه چون به موجب مادتین فوقالاشاره، قرارداد اعطای تسهیلات بانکی از اعتبار سند رسمی برخوردار است و میتوان با استناد به آنها، مطالبات بانکها را از طریق صدور اجرائیه در مراجع ثبتی وصول نمود؛ بنابراین درج شرط داوری در قراردادهای اعطای تسهیلات بانکی، این ریسک را برای بانکها و مؤسسات اعطاکننده اعتبار به همراه دارد که مراجع ثبتی به بهانه پذیرش داوری توسط آنها، از صدور اجرائیه و تعقیب عملیات اجرایی خودداری کنند و ضمانت اجراهای قانونیِ مزبور بیاثر گردد.
به نظر بسیاری از جرمشناسان، از آنجا که حاکمیت، ناتوان از مقابله و پیشگیری از بروز پدیده مجرمانه میباشد، لذا بایستی به حمايت از بزهديده یا متضرر از پدیده مجرمانه پرداخت؛ به عبارت دیگر، خاستگاه حمايت از بزهديده و متضرّر از پدیده مجرمانه را بایستی در ناتوانی حكومتها در پیشگیری از پدیده مجرمانه جستجو نمود. در همین راستا، ريمون گسن نیز معتقد است که : «جنبش حمايت از بزهديده بر اثر ناتواني جوامع غربي در پيشگيري از رشد صعودي و مداوم بزهكاري در 30-20 سال اخير به وجود آمده است؛ به گونهاي كه بر اثر فقدان قدرت عمل در مورد جرم، تنها چاره ممكن، حمايت از بزهديدگان و تخفيف اثرات پديده مجرمانه است» (گسن، 1370 : 198)؛ متأثر از چنین دیدگاهی، نظریه خسارتزداییِ دولتی و نهادی، به ایجاد گونهای از مسئولیت دولت و سایر نهادها در قبال متضررین از پدیده مجرمانه گرایش دارد. مبنای اصلی نظریه مزبور - که تجویزکننده نظام مسئولیت مدنی و جبران خسارت با کمک بودجه عمومی میباشد - این است که تحقّق واقعی خسارتزدایی از متضررین پدیده مجرمانه، وظیفهای مربوط به نظم عمومی است که مبتنی بر اصول آمرهی همبستگی اجتماعی است؛ به ویژه در مواردی که قصور دولت، علّت اصلی بروز پدیده مجرمانه و وارد آوردن خسارت به دیگری باشد. در جریان فعالیتهای بانکی نیز هموار برخی مشتریان به دلایل متعددف متضرر میگردند و این پرسش مطرح میشود که چه کسی و به چه علّت و تا چه اندازه باید هزینه های این خسارت و تضرّر وارده را بپردازد. امروزه رفع و جبران ضرر و زیان وارده به افراد، قواعد و مبانی متعددی دارد که در باب مسئولیت مدنی باید برای آنها پاسخ مقتضی را جستجو نمود (محقق داماد و مرادی، 1397 : 96). میتوان مدعی شد که بانک در مقابل مشتری، هم دارای مسئولیت قراردادی است و هم مسئولیت مدنی؛ اگرچه که نوع مسئولیت در اینجا، به مسئولیت مدنی نزدیکتر است؛ زیرا آزادی اراده طرفین در این رابطه قراردادی، بسیار ضعیف است. آنچه اراده مشتری را محدود میکند، الحاقی بودن قرارداد است که وی را ناچار از پذیرش شروط پیشنهادی از جانب بانک میکند و آنچه که اراده بانک را محدود میکند، وجود مقررات آمرهای است که ملزم به رعایت آنهاست (عبداللهی، 1396 : 48). چنانچه اهمال و تقصیر بانک و مدیران آن، موجبات تضییع حقوق اشخاص در دسترسی به اعتبار را فراهم آورده و به اخلال در صحت و شفافیت فرآیند اخذ اعتبار منجر گردد، پیشبینی مسئولیت مدنی برای بانک و مدیران آن را میتوان راهبردی ترمیمی و جبرانی در قبال اخلال در اخذ اعتبار و تسهیلات تلقی نمود. در سطح بینالمللی، به موجب ماده 35 کنوانسیون سازمان ملل متّحد براى مبارزه با فساد (مریدا، 2003) : «هر کشور عضو، اقدامات ضرورى را طبق اصول قانون داخلى خود اتخاذ خواهد نمود تا تضمین کند افراد یا واحدهایى که در اثر فساد متحمل زیان شدهاند، حق دارند تا علیه اشخاصى که مسئول آن زیان هستند، به منظور دریافت خسارت، اقامه دعوى نمایند». همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، خصوصیت مشترک اَعمال مخلّ اخذ اعتبار، این است که علاوه بر اخلال در دسترسیِ سایرین و رقبا به اعتبارات بانکی، با دور زدن ساز و کارهایقانونی، منجر به تحصيل غیرمنصفانه اعتبارات توسّط عده قليلي از اشخاص میشوند كه عموماً به واسطه بهرهمندي از منابع قدرت، ارتباطات ویژه، تبانی و طرق غیرقانونی دیگر آن را دریافت نموده اند؛ بنابراین اخلال در اخذ اعتبارات بانکی را میتوان مصداق بارز فساد تلقی و مفاد ماده 35 کنوانسیون مریدا را به مثابه راهبردی ترمیمی در قبال آن، اجرایی نمود. در سطح اتحادیه اروپا، علاوه بر مسئولیت کلّی دُول عضو در قبال معاهدات اتحادیه به موجب ماده 218 معاهده عملکرد اتحادیه اروپا و نیز بند 7 ماده 300 معاهده جامعه اروپا (Mola, 2008)بند 3 ماده 41 منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی (مصوب 7 دسامبر 2000) نیز مقرر میدارد : «هرکس حق دارد که کلّیه خسارات وارده به وی توسط نهادهای اتحادیه یا توسط کارمندان آنان به سبب انجام وظایف قانونیشان، طبق اصول عمومیِ مشترک نظامهای حقوقیِ کشورهای عضو جبران شود». در این راستا، نهادهای ذیربط اتّحادیه موظّفند مطابق با قسمت ذیل ماده 47 منشور فوق، معاضدت قضایی را تا حدی که برای تضمین عدالت لازم است، برای افراد فاقد منابع مالی فراهم آورند. افزون بر مقررات فوقالاشاره، به موجب بند 2 ماده 340 (288 سابق) معاهده عملکرد اتحادیه اروپا در مورد مسئولیت قهری و غیرقراردادی، اتّحادیه طبق اصول کلّی مشترک در قوانین کشورهای عضو7، موظّف است هرگونه خسارت وارده از سوی مؤسسات زیرمجموعه (مثل بانک مرکزی اروپا، بانک سرمایهگذاری اروپا و...) یا کارکنان خویش را که در راستای ایفای وظایف قانونی آنها به وجود آمده است، جبران نماید. در سطح امور بانکی، مطابق با بند 2 ماده 340 فوق الاشاره و نیز ماده 1 اصول کلّی مشترک در قوانین کشورهای عضو، بانک مرکزی اروپا (ECB) هرگونه خسارت ناشی از اَعمال کارکنان و عوامل خویش - که در راستای انجام وظایف قانونی آنان به وجود آمده است - را جبران خواهد نمود. بدیهی است که مسئولیت شخصی کارکنان در قبال اتحادیه، امری مجزا بوده و طبق قوانین و مقررات مربوطه، تعیین خواهد گردید. مطابق ماده 268 (235 سابق) معاهده عملکرد اتحادیه اروپا، دیوان عدالت اتحادیه اروپا8 صلاحیت رسیدگی به اختلافات مربوط به جبران خسارت مذکور در بندهای 2 و 3 ماده 340 را دارد. تدقیق در مادتین فوق الذکر، به خوبی نشاندهنده عبور نظام حقوقی حاکم بر اتحادیه اروپا، از «نظریه تقصیر» به عنوان مبنای مسئولیت مدنی و پذیرش «مسئولیت بدون تقصیر»9 و نیز «مسئولیت مطلق»10 میباشد. در نظام حقوقی ایران، به موجب بند (ج) ماده 35 قانون پولی و بانکی کشور (مصوب 1351 با اصلاحات 1392) : «هر بانك، در مقابل خساراتي كه در اثر عمليات آن متوجه مشتريان ميشود، مسئول و متعهد جبران خواهد بود. مدير عامل، رييس هيأت مديره، اعضاي هيأت عامل و اعضاي هيأت مديره هر بانك نيز در مقابل صاحبان سهام و مشتريان، مسئول خساراتي ميباشند كه به علّت تخلف هريك از آنها از مقررات و قوانين و آييننامههاي مربوط به اين قانون يا اساسنامه آن بانك، به صاحبان سهام يا مشتريان وارد ميشود». به نظر میرسد مسئولیت مدنی بانکها (اعم از خصوصی و دولتی) در این ماده، از قواعد آمره بوده و هر تراضی برخلاف آن، باطل و بیاثر خواهد بود؛ در عمل نیز بانكها به موجب نمونه اساسنامه تهیه شده توسط شورای پول و اعتبار مصوب 20/09/1379 ملزم به رعایت قانون پیشگفته میشوند (میرشکاری، 1392 : 67). نکته قابل ذکر درخصوص بند (ج) ماده 35 قانون پولی و بانکی کشور، این است که بانكها را بدون هیچ گونه قید و شرطی، مسئول و متعهد به جبران خسارت مشتریان میداند و تنها شرط این تعهد و مسئولیت را این میداند که خسارت وارده به مشتری و یا متقاضی اعتبار، در اثر عملیات بانك باشد؛ یعنی برخلاف قواعد عمومی مسئولیت مدنی، هیچ سخنی از سهلانگاری و بیاحتیاطی و عمد به میان نیاورده و در واقع مبنای یك مسئولیت بدون تقصیر یا همان مسئولیت محض را برای بانكها پایه ریزی کرده است (محقق داماد و مرادی، 1397 : 111). در مجموع میتوان مدعی شد که با توجه به اینکه در حوزه مسئولیت مدنیِ بانک، قانون پولی و بانکی کشور به عنوان قانون خاص وجود دارد، استناد به مواد 11 و 12 قانون مسئولیت مدنی نارواست؛ بنابراین، تنها براساس ماده 35 قانون پیش گفته میتوان دربارهي مسئولیت مدنی بانکها تصمیم گرفت (میرشکاری، منبع پیشین : 67). علاوه بر بند (ج) ماده 35 فوق الذّکر به عنوان مقرره عام، ماده 66 قانون اجرای سیاستهای کلّی اصل 44 قانون اساسی (مصوب 1387) جبران خسارت افراد و مشتریان بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری - که از اَعمال ضدّرقابتی و رویههای انحصاری آنها، متضرر گشتهاند - را پذیرفته است؛ به موجب ماده مزبور : «اشخاص حقيقي و حقوقي خسارتديده از رويههاي ضدّرقابتي، میتوانند حدّاكثر ظرف يك سال از زمان قطعيت تصميمات شوراي رقابت يا هيأت تجديدنظر مبني بر اِعمال رويههاي ضدّرقابتي، به منظور جبران خسارت، به دادگاه صلاحيتدار دادخواست بدهند». طبیعی است چنانچه رویه عملیِ یک بانک یا مؤسسه اعتباری در ارائه انحصاریِ تسهیلات به اشخاص محدود بوده و در دسترسی سایرین به اعتبارات ایجاد اخلال نماید، متقاضیان متضرّر به استناد این ماده، میتوانند دعوی جبران خسارت را مطرح نمایند.
3- راهبردهای مرتبط با ورشکستگی اعتبارگیرنده
احتمال نکول اعتبارات پرداختی از جانب مشتریان و دریافتکنندگان اعتبارات، یکی از چالشهای مهم در ارائه اعتبارات بانکی است. ناکامی در پرداخت فوری اصل یا سود سرمایه در زمان مقرر، نکول یا ورشکستگی گفته شده و زمانی اتفاق میافتد که اعتبارگیرنده، قادر به برآورده کردن تعهد قانونی خویش مبنی بر بازپرداخت اعتبار دریافتی نباشد؛ به همین دلیل یکی از مهمترین مؤلّفههایی که در شاخص اخذ اعتبارات، نیازمند توجّه، دقّت و حتی باز تعریف مجدّد میباشد، مفاهیم «توقف» و «ورشکستگی» است؛ فارغ از تفاوتهای میان این دو نهاد، بایستی گفت که اوّلاً : آشنایی کُنشگران تجاری با مفهوم، مصادیق، شرایط و آثار ورشکستگی، مساعدت فراوانی را هم از بُعد پیشگیری و هم اتّخاذ راهبردهای واکنشی متناسب در قبال آن خواهد نمود. ثانیاً : زیرساختهای حقوقی مناسب ورشکستگی11، کاهشدهنده موارد سوءاستفاده از آن و نیز هزینههای مستقیم و غیرمستقیم ناشی از آن خواهد بود. ثالثاً : نظر به تأثیر تسلسلیِ ورشکستگی یک شخص بر اشخاص دیگر در فرآیند اقتصادی (تفرشی، 1376 : 58) حمایت اصولی از اعتباردهنده در مقابل اعتبارگیرنده ورشکسته در قوانین ورشکستگی، امتیازی مثبت در زیرشاخص اخذ اعتبار بوده و به مثابه راهبردی جبرانی و ترمیمی عمل خواهد نمود؛ چرا که اگر از اعتباردهندگان حمایتی به عمل نیاید، آنها تمایل چندانی به دادن اعتبار نخواهند داشت؛ نتیجه چنین امری، کاهش اعتبار اعطایی به بنگاهها و ایجاد مشکل در تأمین مالیِ پروژههای آنهاست (طیبنیا و قربانی، 1391 : 12). پیش از ورود به بحث اصلی، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد؛ نخست اینکه آنچه در اینجا مورد نظر است، ورشکستگی اعتبارگیرنده است؛ نه ورشکستگی بانک و مؤسسه اعتباری که مبحثی علیحده بوده و تفصیلی جداگانه را میطلبد. نکته دیگر اینکه در نظام حقوقی رومی- ژرمنی و کشورهای متأثر از آن از جمله نظام حقوقی ایران، جهت حدوث ورشکستگی، دو شرط اشتغال به تجارت و توقف از پرداخت دیون، مطرح شده است، در حالیکه در نظام حقوقی کامنلا از جمله نظامهای حقوقی آمریکا و انگلستان، در خصوص حدوث ورشکستگی، شرط اشتغال به تجارت مطرح نیست. البته در نظام حقوقی فرانسه، به عنوان عضوی از نظام رومی- ژرمنی، همانند آمریکا و انگلستان، همه اشخاص حقیقی و حقوقی، اعم از تاجر و غیرتاجر، به استثنای ادارات و مؤسسات دولتی و شبه دولتی، مشمول مقررات ورشکستگی میباشند (دفتر تحقیقات و سیاستهای پولی و بازرگانی، 1393 : 5)؛ اگرچه براساس اینکه ورشکسته، فعّالیت تجاری داشته یا شهروند عادی باشد، محاکم رسیدگیکننده به آن متفاوت خواهد بود (همان : 6). نکته بعدی اینکه چون حقوق، اجتماعی است که میان منافع و گرایشهای مختلف، تعادل برقرار ساخته و در پی حداکثر نمودن بهرهوریِ جامعه است (بابایی، 1386 : 24-23)، در نظام مالی و اعتباری نیز هدف اصلی طراحی قانون ورشکستگی، شکلدهی یک محیط مناسب به منظور فعالیت مؤسسات مالی و اعتباری و حفظ حقوق تمامی گروههای ذینفع است. طبیعی است که عدم ارائه تضمین حقوقی مناسب در جهت حفظ حقوق طلبکاران (از جمله بانکها و مؤسسات اعتباری در صورت ورشکستگیِ اعتبارگیرنده)، منجر به افزایش ریسک تأمین مالی و هزینه سرمایه برای بخش حقیقی اقتصاد و اخلال در دسترسی آنان به اعتبارات میگردد. نکته پایانی اینکه هر رژیم ورشکستگی (به معنای مجموعه راهبردهای قانونی مرتبط با ورشکستگی) بایستی تعیین کند که فرآیند تجدید سازمان یک بنگاه ورشکسته چگونه انجام شود؟ توضیح مطلب اینکه پس از صدور حکم ورشکستگی توسط دادگاه، ممکن است تحت شرایط قانونی مشخص، به صاحبان بنگاه اجازه داده شود، بنگاه را بازسازی یا اداره موقّت12 کرده و در صورت سوددهی، مقداری از بدهی خود را پرداخت نمایند؛ در این صورت، آیا اعتباردهندگانِ تضمین شده13 (یا برخوردار از وثیقه) نسبت به بقیه اعتباردهندگان، ادارههای مالیاتی و یا کارکنان بنگاه، برای تسویه مطالبات خود از محل وجوه به دست آمده از انحلال و فروش دارایی بنگاه، اولویت دارند یا خیر؟ حمایت از اعتباردهندگان در هریک از موارد فوق، میتواند تأثیر بسیاری بر میزان اعتباردهی آنها داشته باشد (طیبنیا و قربانی، منبع پیشین : 10) با توجّه به مجموع آنچه گفته شد، میتوان مدعی گشت که چون ورشکستگی اعتبارگیرنده به نوبه خود، دسترسی سایر متقاضیان به اعتبارات بانکی را دچار وقفه و اخلال کرده و از حیث اثر، مانند پدیده مجرمانه عمل مینماید، بنابراین راهبردهای مرتبط با ورشکستگیِ تاجرِ اعتبار گیرنده - که پس از بروز آن اتخاذ میشود – را میتوان از سنخ راهبردهای ترمیمی قلمداد نمود؛ چرا که در پی رفع آثار یا تعدیل تبعات ورشکستگی از طریق پیشبینی مکانیسمهای جبرانی و تشویقی میباشد. در سطح اتحادیه اروپا، با وجود امضای سند «کنوانسیون اتحادیه اروپا در زمینه دعوی ورشکستگی» در سال 1995، به دلیل مخالفت و عدم امضای انگلستان، نهایی شدن آن با شکست مواجه گردید و در حال حاضر «مقررات اتحادیه اروپا در زمینه ورشکستگی» (مصوب 2000) در این زمینه اجرا میشود. مقررات فوق به طور كامل براي دول عضو، الزامآور بوده و برخلاف سایر کنوانسیونهای منطقهای در سطح اتحاديه، مستقيماً و بدون نياز به تصويب اوليه، توسط قانونگذار داخلي قابل اجراست. این مقررات، مشتمل بر مقدمه و 47 ماده بوده و هدف آن، نه هماهنگ نمودن قوانين ماهویِ متفاوت ورشكستگي در دول عضو که فراهم نمودن چارچوبي فرامرزی و منطقهای است كه در آن، دولتهاي عضو تواناییِ تأثيرگذاریّ متقابل را داشته باشند (Howell, 2008 : 133). از مهمترین موضوعات پرداخته شده در مقررات سال 2000 میتوان به مباحثی همچون حل تعارض راجع به مقررات تشخیص دادگاه صالح، مقررات حاکم بر بازیابی و قواعد راجع به حق ورود طلبکاران خارجی اشاره نمود (صقری، 1388 : 686). بند 1 ماده 1 مقررات مزبور، دامنه شمول آن را مشخص نموده و مقرر داشته است که : «این مقررات، بر دعاوي ورشكستگي كه موجب ممنوع التصرف شدن كلّي يا نسبي بدهكارِ متوقف و انتصاب یک مدیر تصفیه است، اِعمال خواهد شد». درخصوص دعاوی ورشکستگی در سطح اتحادیه اروپا، بایستی گفت که دعاوی مزبور به دو دسته تقسيم ميشوند : الف) دعاوي ورشکستگیِ اصلي : به دعواي ورشكستگياي گفته ميشود كه در دولت عضوي كه مركز منافع اصلي بدهكار است، اقامه گردد؛ اين دعاوی، دارای قلمرو جهاني بوده و كليه اموال بدهكار را شامل میشود و به موجب بند 1 ماده 3 مقررات اتحادیه اروپا در زمینه ورشکستگی، در دادگاه مركز منافع اصلي ورشکسته اقامه ميشود. ب) دعاوي ورشکستگیِ ثانوی (سرزميني) : عبارت از دعاوي است كه در كشوري كه بدهكار، شعبه دارد، اقامه گردد. آثار اين نوع از دعاوي، محدود به اموال واقع در آن كشور بوده و به موجب بند 2 ماده 3 مقررات فوق الاشاره، در دادگاه محل شعبه تاجر متوقف شروع ميشود (سربازیان و صادقی، 1393 : 141). با وجود مستثنی شدن امور مربوط به شركتهاي بيمه و مؤسسات اعتباري از شمول این مقررات به موجب بند 2 ماده 1 آن، دستورالعملهای شماره 17 (2001) و 24 (2001) اتحاديه، درخصوص نظام ورشکستگی در اينگونه مؤسسات (اعم از ورشکستگی مؤسسه و مشتریان آن) تصويب و برای کلّیه دول عضو، لازم الاجراء گردید (Wessels & Fletcher, 2010 : 68). در میان کشورهای عضو اتحادیه و به طور مشخص در نظام حقوقی آلمان، از آنجا که شبکه بانکي - علاوه بر تمامي عملیاتي که بانکهای تجاری و سرمايه گذاری انجام ميدهند - سهام بنگاههای اقتصادی را نگهداری نموده، در هیئت عامل آنها حضور یافته و از حق رأی در نشست مالکان بنگاه برخوردار است (مرکز پژوهشهای مجلس، 1395 : 8-7) بسیاری بر این اعتقادند سیستم بانکداری این کشور، بر ساير سیستمها ترجیح دارد؛ چرا که اگر از منظر اعتباردهندگان به موضوع نگاه کنیم، تصمیم به اعطاء يا عدم اعطای اعتبارات توسط بانک، زماني میسرتر است که بانک در هیئت مديره شرکت حضور داشته باشد که اين مسئله موجب دسترسي بانک به اطلاعات داخلي بنگاه میشود؛ حال چنانچه بانک، اين اطلاعات را با اطلاعات خود ترکیب نمايد، تصمیمگیری در خصوص اعطای اعتبارات آسانتر شده (همان : 15) و اجرای راهبردهای جبرانی و ترمیمی را در صورت ورشکستگی احتمالی اعتبارگیرنده، تسهیل و تسریع خواهد نمود. در نظام حقوقی ایران، به موجب ماده 421 قانون تجارت (مصوب 1311) : «همین که حکم ورشکستگی صادر شد، قروض مؤجل با رعایت تخفیفات مقتضیه14 نسبت به مدت، به قروض حال مبدل میشود»؛ پس در صورتیکه تاجر ورشکسته، پیش از تاریخ توقف، مبادرت به اخذ اعتبار و تسهیلات از سیستم بانکی نموده باشد نیز بایستی با رعایت تخفیفات مقتضیه، بدهی تسهیلاتی وی، حال گردد. در این حالت، ضامن یا ضامنین وی، به موجب رأی وحدت رویه شماره 155مورخ 14/12/1347 هیأت عمومی دیوانعالی کشور، مسئول بازپرداخت اعتبار دریافتیِ وی در بانکها میباشند و این مسئولیت، فقط ناظر بر بازپرداخت اصل اعتبار دریافتی است و شامل دیرکرد و خسارت تأخیر تأدیه نمیشود؛ چرا که تعهد ضامن، تابع تعهّد مدیون اصلی است؛ بنابراین وقتی که مدیون اصلی (تاجر ورشکسته) نباید خسارت تأخیر بپردازد15، ضامن هم از آن معاف میباشد16؛ لیکن چنانچه ضامن اعتبار گیرنده، تعهد نموده باشد که در هر حال، ولو در صورت ورشکستگی مضمون عنه، مطالبات بانک طلبکار - اعم از اصل و فرع - را بپردازد، با توجه به مدلول مواد ۱۰ و ۲۱۹ قانون مدنی، ورشکستگیِ بدهکار اصلی، مانع رجوع بانک طلبکار به ضامن و وثیقهگذار برای وصول اصل بدهی و متفرعات آن در حدود تعهد انجام یافته نیست. نکته دیگر اینکه پس از صدور حکم ورشکستگی و مترتّب شدن آثار حقوقی آن از جمله تعیین مدیر تصفیه و عضو ناظر، حال شدن دیون مؤجل تاجر ورشکسته و تعیین میزان بدهی، نوبت به طبقهبندی طلبکاران میرسد که به موجب صدر ماده 58 قانون تصفیه امور ورشکستگی (مصوب 1318) : «بستانکارانی که دارای وثیقه اند، نسبت به حاصل فروش مال مورد وثیقه در برگ تقسیم حاصل فروش، مقدم بر سایر بستانکاران قرار داده میشوند...» در اين حالت، بعد از فروش وثيقه و از محل فروش آن، ابتدا طلب طلبكارِ با حق وثيقه پرداخت شده و سپس مقدار باقيمانده بين طلبكاران دیگر تقسيم خواهد شد. اگر قیمت وثيقه کمتر از طلب شخص باشد، تمام آن به طلبكارِ با حق وثيقه پرداخت میشود و برای بقيه طلب خود، داخل در طلبكاران عادی میشود. علاوه بر مقرره فوق، میتوان به ماده780 قانون مدنی نیز اشاره نمود که : «برای استیفای طلب خود از قیمت رهن، مرتهن بر هر طلبکار دیگری رجحان خواهد داشت». با توجّه به مقررات فوقالاشاره، پاسخ به این سؤال که آیا در حقوق ایران، مطالبات طلبکاران با وثیقه، زمانی که شخص تاجر در پروسه ورشکستگی و شرکت تجاری در فرآیند انحلال است، پیش از بقیه طلبکاران، پرداخت میشود؟ مثبت میباشد. این پاسخ را میتوان در مواردی که شخص اعتبارگیرنده از بانک، تاجر نبوده یا در فرآیندی خارج از جریان ورشکستگی، ناتوان از بازپرداخت تعهدات اعتباری خود باشد نیز ساری و جاری دانست؛ چرا که در اینجا نیز وفق بند 1 ماده 148 قانون اجرای احکام مدنی و نیز ماده 108 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی (مصوب 1379)، طلبکار با وثیقه نسبت به سایر طلبکاران در اولویت است.
نتیجه گیری
مطالعه تطبیقی راهبردهای ترمیمی و معطوف به جبران خسارت در قبال اَعمال مخلّ اخذ اعتبارات بانکی (به عنوان پدیده مجرمانه مورد نظر در این پژوهش) در سیاست جنایی ایران و اتحادیه اروپا، نشان داد که برخلاف قانونگذار اروپایی که عمده راهبردهای فوق را در سطح عالی و در منشور حقوق اساسی اتّحادیه اروپایی منعکس نموده است، قانونگذار ایرانی در سطح قانون اساسی، اشاره درخوری به راهبردهای مزبور ولو به صورت کلّی نداشته است. رویکرد قوانین اتحادیه اروپا درقبال داوری در دعاوی بانکی به طور عام و داوری در دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارات بانکی به طور خاص، رویکردی حمایتی بوده و با پیشبینی نهاد داوری به طور عام در ماده 43 منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی و استفاده از عبارت «... نهادها یا ارکان جامعه اروپایی...» امکان ارجاع به داوری در دعاوی مزبور را نیز فراهم آورده است؛ چرا که بانک مرکزی اروپا و زیرمجموعه های آن نیز جزئی از ارکان جامعه اروپایی میباشند. در نظام حقوقی ایران، مفاد اصل 139 قانون اساسی، ارجاع آسان و بدون تشریفات دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارات از بانکهای دولتی به داوری را با چالش مواجه نموده است؛ علاوه بر این، لازمالاجراء تلقینمودن اسناد بانکی نیز بر عدم تمایل بانکها و مؤسسات اعتباری در ارجاع دعاوی مرتبط با اعتبارات به داوری، بیتأثیر نبوده است. درخصوص مسئولیت مدنی بانک، علاوه بر تصریح به آن در منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی، نظام حقوقی حاکم بر اتحادیه اروپا، بیش از پیش به به نظریه «مسئولیت بدون تقصیر» و «مسئولیت مطلق» متمایل گردیده است. در نظام حقوقی ایران، اگرچه در قانون اساسی درخصوص مسئولیت مدنی بدون تقصیر دولت تصریحی وجود ندارد، لیکن پذیرش مسئولیت مدنی بانک، فراتر از نظریه تقصیر، در برخی قوانین عادی از جمله ماده 35 قانون پولی و بانکی کشور قابل مشاهده است. و در نهایت درخصوص ورشکستگی اعتبارگیرنده، قابلیت اجراییِ گسترده مقررات اتحادیه اروپا در زمینه ورشکستگی در کنار مقررات ابلاغی ویژه درخصوص مؤسسات اعتباری، حکایت از اهمیت حفظ حقوق اعتباردهندگان در سطح اتحادیه دارد. در نظام حقوقی ایران نیز قائل شدن امتیاز برای طلبکاران با وثیقه را میتوان مهمترین مؤلّفه در راستای پاسداری از حقوق مؤسسات اعتباردهنده در صورت ورشکستگی اعتبارگیرنده قلمداد نمود. به منظور برطرف نمودن برخی کاستیهای موجود در نظام حقوقی و مجموعه سیاست جنایی کشور به منظور جبران خسارت از اَعمال و رویههای مخلّ اخذ اعتبارات بانکی و تطبیق هرچه بیشتر راهبردهای اتّخاذی با استانداردهای روز اتحادیه اروپا، پیشنهادات ذیل ارائه میگردند :
· ارائه تفسیری جدید از اصل 139 قانون اساسی در راستای تسهیل در ارجاع دعاوی مرتبط با اخذ اعتبارات از بانکهای دولتی به داوری.
· تصویب ضوابط اختصاصی و شفاف قانونی درخصوص ارجاع دعاوی بانکی به داوری.
· حمایت مؤثر از آرای صادره از جانب داور یا نهاد داوری در دعاوی مرتبط با اعتبارات بانکی از طریق پیشبینی ضمانت اجراهای اداری و در صورت لزوم، کیفری.
· تصویب ضوابط و مقررات قانونی در راستای تحکیم و گسترش مسئولیت بدون تقصیر بانک در موارد اخلال عمدی در اعطای اعتبارات و تسهیلات بانکی.
· تصویب قواعد و ضوابط اختصاصی درخصوص ورشکستگی در بانکها و مؤسسات اعتباری به طور عام و ورشکستگی گیرندگان تسهیلات به طور خاص.
منابع :
الف) منابع فارسی
1. بابایی، ایرج، «مبانی نظری رویکرد تحلیل اقتصادی حقوق»، دو فصلنامه پژوهش حقوق و سیاست، سال 9، شماره 23، 1386.
2. پارک، ویلیام، «داوری در قراردادهای بانکی، ترجمه محسن محبی»، مجله حقوقی، نشریه دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران، شماره 28، 1382.
3. تفرشی، محمّد عیسی، «اثر حکم ورشکستگی نسبت به معاملات تاجر ورشکسته با توجبه به اصول و مبانی قانون مدنی»، فصلنامه مدرس علوم انسانی، دوره 2، شماره 5، 1376.
4. چاوشی راد، رسول و دهقان نیستانکی، مهدی و اسماعیل زاده، علی، «عوامل داخلی مؤثر بر سودآوری شعب در بانک مطالعه موردی : شعب بانک پارسیان استان تهران»، کنفرانس ملی رویکردهای نوین در مدیریت کسب و کار، 1393، موجود در پایگاه اینترنتی سیویلیکا:
(https://www.civilica.com/Paper-NDMCONF01-NDMCONF01_255.html)
5. حاجی دهآبادی، احمد، «از جبران خسارت بزهدیده توسط بزهکار تا جبران خسارت توسط دولت»، فصلنامه فقه و حقوق، سال 3، شماره 9، 1385.
6. دفتر تحقیقات و سیاستهای پولی و بازرگانی وزارت امور اقتصادی و دارایی، «مقایسه تطبیقی قوانین ورشکستگی ایران، آمریکا، فرانسه و چین و درس آموختهها برای ایران»، کد گزارش : 9315161114، 1393، پایگاه اینترنتی وزارت امور اقتصادی و دارایی :
(http://pooli.mefa.ir/Portal/file/?286803/pdf)
7. رضوانیان، اویس، «مسئولیت حقوقی سازمانهای داوری ناشی از استنکاف از رسیدگی به اختلافات ارجاعی»، فصلنامه پژوهش حقوق خصوصی، سال 7، شماره 24، 1397.
8. زمانی، زهرا و جنتی، ابوالفضل و قربانی، مریم، «تأثیر نوسان های نرخ ارز بر عملکرد نظام بانکی ایران»، فصلنامه مطالعات مالی و بانکداری اسلامی، دوره 4، شماره 8، 1397.
9. زهر، هوارد، کتاب کوچک عدالت ترمیمی، ترجمه حسین غلامی، انتشارات مجد، چاپ اول، 1383.
10. ساری، افسانه و باقری، محمود و رجب زاده اصطهباناتی، علیرضا، «بررسی و کاربرد مسایل داوری در حل اختلافات بانکی بین المللی (با تأکید بر مراکز داوری تجاری بین المللی)»، فصلنامه تحقیقات حقوقی تطبیقی ایران و بین الملل، سال 12، شماره 44، 1398.
11. سربازیان، مجید و صادقی، عبدالرضا، «تحلیل سیاست تقنینی آنسیترال، اتحادیه اروپا و حقوق ایران در زمینه شناسایی و اجرای حکم ورشکستگی خارجی»، مجله حقوقی بین المللی، شماره 51، 1393.
12. شیری، عباس، «حق بزه دیده در تعیین کیفر و نحوه اجرای آن»، فصلنامه دیدگاههای حقوق قضایی، شماره 81، 1397.
13. صقری، محمد، حقوق بازرگانی ورشکستگی، شرکت سهامی انتشار. چاپ دوم، 1388.
14. طیبنیا، علی و قربانی، پوریا، «تحلیل و آزمون نقش قانون و تشریک اطلاعات اعتباری در توسعه مالی»، فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، سال 20، شماره 62، 1391.
15. عباسی، مصطفی، «افقهای نوین عدالت ترمیمی در میانجیگری کیفری»، انتشارات دانشور، چاپ اول، 1382.
16. علیدوستی، ناصر، «ظرفیتهای اصل 139 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال 11، شماره 1 (مسلسل 39)، 1387.
17. غلامی، حسین، «عدالت ترمیمی»، انتشارات سمت. چاپ هفتم، 1397.
18. قائم مقام فراهانی، محمّد حسین، «ورشکستگی و تصفیه»، انتشارات ميزان، چاپ هفتم، 1391.
19. کشاورز معتمدی، سکینه، «اهمیت داوری در قراردادهای بانکی و اداری (مقایسه قوانین ایران، آمریکا و انگلیس در ضرورت داوری)»، انتشارات گپ، چاپ اول، 1397.
20. لازرژ، کریستین، «درآمدی به سیاست جنایی»، ترجمه علی حسین نجفی ابرندآبادی، انتشارات میزان، چاپ پنجم، 1394.
21. محقق داماد، سید مصطفی و مرادی، یاسر، «تحلیل مسئولیت بانک ها در قبال مشتریان؛ موانع و راهکارها»، فصلنامه اقتصاد اسلامی، سال 18، شماره 72، 1397.
22. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، «آسیب شناسی نظام بانکی 12. الگوها و مبانی نظری رابطه بانک و بنگاه و تحلیل آن در نظام بانکی ایران»، کد موضوعی 220، شماره مسلسل 4866، 1395، پایگاه اینترنتی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی :
(http://rc.majlis.ir/fa/report/show/968349)
23. میثمی، حسین و ندری، کامران و ملاکریمی، فرشته، «آثار پذیرش شخصیت حقوقی در تحلیل وجود ربا در روابط مالی مردم، دولت، بانکهای تجاری و بانک مرکزی»، دوفصلنامه مطالعات اقتصاد اسلامی، سال نهم، شماره 2 (پیاپی 18)، 1396.
24. میرشکاری، عباس، «مسئولیت مدنی بانکها»، فصلنامه رأی، دوره 2، شماره 2، 1392.
25. یاوری، اسدالله و باقری، یوسف، «زمان اخذ مجوز ارجاع به داوری موضوع اصل 139 قانون اساسی در پرتو آرای قضایی»، مجله حقوقی دادگستری، دوره 83، شماره 106، 1398.
ب) منابع انگلیسی
26. Ditche, A, “The arbitration contract, Essay on an arbitration contract”, Rev. arb, 1981.
27. Ge, y, “Insolvency Proceedings and Their Effect on International Commercial Arbitration”, LLM Thesis, University of Ghent, 2012.
28. Howell, Jonathan L., “International Insolvency Law”, International Lawyer, vol. 42, No. 1, 2008.
29. Mola, L., “Which Role For The Eu In The Development Of International Investment Law?”, Working Paper No. 26/08, Inaugural Conference, Jeneva, Julu 15-17, 2008, Available at :
(http://ssrn.com/abstract=1154583)
30. Robine, E, “The Liability of Arbitrators and Arbitral Institutions in International Arbitrations under French Law”, Arbitration International, Volume 5, Issue 4, 1989.
31. Roy Goode, Roy, “Principles of Corporate Insolvency Law”, Sweet & Maxwell Publishing, London, 1997.
32. Salomon, Claudia T, “Litigation or Arbitration How Best to Resolve Cross-Border Disputes in the Financial Sector?”, Latham & Watkins Client Alert Commentary, No 1548, 2013, (https://www.lw.com/thoughtLeadership/LW-arbitration-primer-financial-sector), accessed 20 August 2018.
33. Wessels, Bob. & Fletcher, Ian., “The ALI/III Principles of Cooperation in Transnational Cases (Global Principles for Cooperation in International Insolvency Cases)”, International Insolvency Institute, Tenth Annual International Insolvency Conference, Rome, Italy, 2010, Available at: (http://www.iiiglobal.org/component/jdownloads/finish/36/5897.html)
Restorative strategies for the disruptive acts of obtaining bank credits, focusing on the criminal policy of Iran and the European Union
Abstract
the role of bank credit in giving liquidity into the economy, necessitates need for legal protection of credit and the adoption of remedial measures against its disruption. the analytical and comparative study of "arbitration in banking lawsuits", "bank liability" and "mechanisms related to the bankruptcy of creditors" as the most important remedial measures against the disruption of bank lending in the criminal policy of Iran and the European Union, shows that in comparison with the stipulation of arbitration in (CFR), article 139 of the iranian constitution, has faced a challenge reference claims related to obtaining loans from state-owned banks to arbitration. Regarding the bank's civil liability, both legal systems have tended to the theory of "fault-free liability". Regarding the bankruptcy of the creditor, the wide applicability of the EU regulations on bankruptcy and the special rules of credit institutions and the granting of privileges to creditors with collateral in the Iranian legal system indicate the importance of the rights of creditors in both legal systems.
Keywords : Disruptive practices of obtaining credit, remedial measures, arbitration, criminal policy, civil liability, bankruptcy.
[1] - Rostorative Justice.
[2] - Arbitration.
[3] - Conflict Management.
[4] - Mediation.
[5] - برخی صاحبنظران بر این اعتقادند که داوری را میتوان مشمول عنوان میانجیگری به معنای وسیع کلمه دانست (لازرژ، 1394 : 86).
[6] - ماده 457 : «ارجاع دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی به داوری پس از تصویب هیات وزیران و اطلاع مجلس شورای اسلامی صورت می گیرد. در مواردی که طرف دعوا خارجی و یا موضوع دعوا از موضوعاتی باشد که قانون آن را مهم تشخیص داده، تصویب مجلس شورای اسلامی نیز ضروری است».
[7] - The General Principles Common To The laws Of The Member States.
[8] - The Court of Justice Of The European Union.
[9] - Responsibility Without Fault.
[10] - Absolute Responsibility.
[11] - به طور کلّی حقوق ورشکستگی، به عنوان هسته مرکزی راهبردهای قانونی مرتبط با آن، به دنبال این است که با فراهم کردن ساز و کارهایی به منظور تأمین بیشترین بازدهی برای طلبکاران و عدم رجحان یکی بر دیگری، به ساماندهی وضعیت ورشکسته نیز بپردازد. به همین جهت ضمن رسیدگی همزمان به ادعای همه طلبکاران، اجازه اقامه دعوی انفرادی و گرفتن حق خویش، بیش از سایرین را به آنان نمیدهد. (Ge, 2012 : 9)
[12] - نظام اداره موقت از جمله ابزارهای جایگزین ورشکستگی است و براساس آن، هنگامی که بنگاه، با توقّف زودگذرِ ناشی از مشکلات درونی و مدیریتی همراه است، این امکان داده میشود تا به جای انجام فرآیند تصفیه، مدیری خارج از آن و به طور موقّت، منصوب شود تا مشکل مرتفع شده و بنگاه به وضعیت عادی خود بازگردد. در حقوق انگلستان، مدیر موقت، از جانب محکمه منصوب شده و تحت نظارت و دستورات آن، به اِعمال وظیفه و انجام وظایف قانونیِ خود مبادرت میورزد (Roy Goode, 1997 : 269).
[13] - Secured Creditor.
[14] - منظور از تخفیفات مقتضیه، بهره ای است که به مأخذ 12 درصد در سال احتساب و کسر میشود. (قائم مقام فراهانی، 1391 : 58)
[15] - به موجب بخشی از رأی وحدت رویه مزبور، طلبکاران تاجر ورشکسته، اعم از با وثیقه و غیر آن، حق مطالبه خسارت تأخیر تأدیه را بعد از تاریخ توقف ندارند.
[16] - رأی وحدت رویه شماره 788 مورخ 27/03/1399 هیأت عمومی دیوانعالی صراحتاً مقرر میدارد که : «...با توجه به اینکه مسئولیت ضامن در هر حال نمیتواند بیش از میزان مسئولیت مضمون عنه باشد، خسارت تأخیر تأدیه از ضامن تاجر ورشکسته نیز قابل مطالبه نیست...».