هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان رابطه کانونی ذهنآگاهی، بنیانهای اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی با امیدواری و ادراک خداوند در زنان متاهل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان زن متأهل دانشگاه علوم پزشکی بود که از میان آن ها تعداد 180 نفر با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان رابطه کانونی ذهنآگاهی، بنیانهای اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی با امیدواری و ادراک خداوند در زنان متاهل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان زن متأهل دانشگاه علوم پزشکی بود که از میان آن ها تعداد 180 نفر با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه امیدواری اسنایدر و همکاران (1991)، پرسشنامه ادراک خداوند لارنس (1997)، پرسشنامه ذهن آگاهی براون و ریان (2003)، پرسشنامه بنیان های اخلاقی- فرهنگی هایت و گراهام (2007) و پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس (2003) بود. برای تحلیل دادهها، از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و همبستگی کانونی استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بین متغیرهای پیشبین (ذهن آگاهی، بنیان اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی) با متغیرهای ملاک (امیدواری و ادراک خداوند) دو تابع کانونی معنی‎دار برابر با 644/0 و 293/0 وجود دارد (05/0>p). همچنین نتایج تحلیل کانونی نشان داد که در مجموعه متغیرهای پیشبین ذهناگاهی قویترین پیشبینی کننده است. در مجموعه متغیرهای ملاک، امیدواری قدرت پیشبینی کنندگی بیشتری را دارد. بنابراین با توجه به نقش پیش بینی کنندگی ذهنآگاهی، بنیان های اخلاقی- فرهنگی و تفکر انتقادی در پیشبینی امیدواری و ادراک خداوند میتوان چنین نتیجه گرفت که با تمرکز بر متغیرهای پیشبین میتوان، امیدواری و ادراک خداوند را در دانشجویان زن متاهل افزایش داد.
پرونده مقاله