ادبیات در کنار رسالتهای مختلفی که دارد، عهدهدار رسالت اجتماعی نیز هست. آفرینندگان آثار ادبی در آفرینشهای خود کموبیش به بافت سیاسی-اجتماعی روزگارشان نظر دارند و از آن تأثیر میگیرند. آنها گاه نسبت به این رویدادها موضع موافق دارند و گاه مخالف و این موضع را به اشکال چکیده کامل
ادبیات در کنار رسالتهای مختلفی که دارد، عهدهدار رسالت اجتماعی نیز هست. آفرینندگان آثار ادبی در آفرینشهای خود کموبیش به بافت سیاسی-اجتماعی روزگارشان نظر دارند و از آن تأثیر میگیرند. آنها گاه نسبت به این رویدادها موضع موافق دارند و گاه مخالف و این موضع را به اشکال گوناگون و با استفاده از عناصر مختلف در اثر خود بازنمایی میکنند. فراخوانی شخصیتهای حماسی/ اسطورهای به رمان یکی از این عناصر است که نویسندگان را بهخوبی در این مسیر یاری میرساند. عدهای از رماننویسان این شخصیتها را به اثر خود فرامیخوانند تا ضمن بازنمایی گفتمانهای فرامتن، به فراخور موضع موافق یا مخالف خود، برخی گفتمانهای مسلط بافت سیاسی-اجتماعی را تقویت یا تضعیف کنند. در پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش هستیم که نویسندۀ سهرابکشان چرا و چگونه شخصیتهای حماسی را به اثرش فرامیخواند؟ یافتههای پژوهش حاضر که با استفاده از روش تحلیل محتوا به دست آمده است، نشان میدهد نویسندۀ سهرابکشان شخصیتهای حماسی را به رمان خود میآورد تا ضمن تضعیف و بهحاشیهبردن گفتمان رقیب، برخی گفتمانهای مسلط در روزگار تولید اثرش را تقویت و برجسته کند؛ بهعبارت بهتر، او که خود یکی از کنشگران بافت سیاسی-اجتماعی و از موافقان گفتمان مسلط نیز هست، با فراخواندن شخصیتهایی چون سهراب و رستم به رمان و گشتار کنش آن دو، ابتدا برخی مبانی فکری گفتمانهای روزگار خود؛ ازجمله نوع رویکرد این گفتمانها نسبت به زنان و جوانان را بازنمایی میکند، سپس مبانی فکری گفتمان مدنظر خود، یعنی اصلاحات را بهگونهای برجسته میسازد که از این طریق بتواند گفتمان رقیب را بهحاشیه برد.
پرونده مقاله