تایید رابطه مستقیم ریسک غیرسیستماتیک و بازده از یک سو (نظیر درو و همکاران (2006) و فو (2009)) و تصریح رابطه معکوس نوسانپذیری غیرسیستماتیک و بازده توسط محققانی نظیر آنگ و همکاران (2006 و 2009) از سوی دیگر، منجر به شکلگیری معمای ریسک غیرسیستماتیک گردیده است. هدف پژوهش ح چکیده کامل
تایید رابطه مستقیم ریسک غیرسیستماتیک و بازده از یک سو (نظیر درو و همکاران (2006) و فو (2009)) و تصریح رابطه معکوس نوسانپذیری غیرسیستماتیک و بازده توسط محققانی نظیر آنگ و همکاران (2006 و 2009) از سوی دیگر، منجر به شکلگیری معمای ریسک غیرسیستماتیک گردیده است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش گشتاورهای سوم و چهارم به عنوان توضیح احتمالی معمای ریسک غیرسیستماتیک است. به این منظور، نمونهای متشکل از 270 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1378 تا 1389 با استفاده از رویکرد پرتفوی و مدل فاما-مکبث (1973) مورد بررسی قرار گرفت. مجموع مشاهدات استفاده شده برای آزمونهای مذکور به طور متوسط بالغ بر 9000 شرکت-فصل است.
نتایج به دست آمده، رابطه مثبت چولگی و بازده را تایید کرده اما نشان میدهد رابطه معناداری بین کشیدگی و بازده برقرار نیست. تاثیر چولگی و کشیدگی بر رابطه ریسک غیرسیستماتیک و بازده سهام قویاً متاثر از ملاحظاتی نظیر سنجه IVOL، قواعد مکانیکی اعمال شده بابت معاملات اندک و الگوی وزنی بازده پرتفوی است. با این حال، با عنایت به نبود نظریه صریحی در خصوص قیمتگذاری گشتاورهای مرتبه سوم و چهارم، انتساب منشاء رابطه ریسک غیرسیستماتیک و بازده به چولگی یا کشیدگی کماکان در هالهای از ابهام است.
پرونده مقاله
این پژوهش با استفاده از دادههای با تناوب بالا مربوط به دفتر سفارش 33 شرکت عضو شاخص 30 شرکت بزرگ بورس اوراق بهادار تهران (حدود 5 میلیون داده) به منظور سنجش محتوای اطلاعاتی دفتر سفارش انجام شده و به دنبال یافتن پاسخ این پرسش بوده است که آیا دفتر سفارش در سطوح فراتر از نخ چکیده کامل
این پژوهش با استفاده از دادههای با تناوب بالا مربوط به دفتر سفارش 33 شرکت عضو شاخص 30 شرکت بزرگ بورس اوراق بهادار تهران (حدود 5 میلیون داده) به منظور سنجش محتوای اطلاعاتی دفتر سفارش انجام شده و به دنبال یافتن پاسخ این پرسش بوده است که آیا دفتر سفارش در سطوح فراتر از نخستین سطح قیمتی، اطلاعات سودمندی در خصوص ارزش سهام ارائه میدهد یا خیر و سهم این اطلاعات از کل اطلاعات دفتر سفارش چقدر است؟ بدین منظور دو روش رایج در حوزهی کشف قیمت یعنی روش هاسبروک و روش گونزالو-گرنجر که بر پایه مدل تصحیح خطای برداری بنا شده مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج بدست آمده نشان میدهد طبق روش هاسبروک (گونزالو و گرنجر)، سهم اطلاعاتی پلههای دوم تا دهم دفتر سفارش حدود 18 (25) درصد میباشد که نشاندهنده اهمیت کل اطلاعات دفتر سفارش میباشد. سهم اطلاعاتی پلههای چهارم تا دهم که برای عموم سرمایهگذاران قابل مشاهده نیست نیز حدود 8 (10) درصد برآورد گردید.
پرونده مقاله