ارایه الگوی توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد
محورهای موضوعی : توانمندسازی سرمایه انسانیغلامرضا الهی 1 , پرویز سعیدی 2 , جمادوردی گرگانلی دوجی 3 , مریم بخارائیان خراسانی 4
1 - دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی- مالی، گروه مدیریت، واحد علیآباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآباد کتول، ایران
2 - استاد، گروه حسابداری، واحد علی آباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علی آباد کتول، ایران
3 - استادیار، گروه حسابداری، واحد علیآباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآباد کتول، ایران
4 - استادیار، گروه حسابداری، واحد علیآباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآباد کتول، ایران
کلید واژه: شرکتهای کوچک و متوسط, رویکرد داده بنیاد, الگوی پارادایمی, فرایند توانمندسازی مالی,
چکیده مقاله :
هدف این پژوهش ارایه الگوی توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد میباشد. مشارکت کنندگان این پژوهش را میتوان به دو گروه کلی شامل گروه اول در برگیرنده اساتید صاحب نظر دانشگاهی در رشته-های مدیریت، حسابداری و مالی (خبرگان آکادمیک)، گروه دوم در برگیرنده خبرگان دارای سابقه فعالیت در شرکت-های کوچک و متوسط (خبرگان تجربی)، دستهبندی نمود. این پژوهش با روش کیفی داده بنیاد استراوس و کوربین اجرا شده است. برای نیل به این هدف، پس از مطالعه ادبیات و پیشینه پژوهش، پروتکل مصاحبه طراحی شد و با روشهای نمونهگیری غیراحتمالی هدفمند و گلوله برفی با تعداد 17 نفر از افراد خبره مصاحبه انجام شد. در مرحله کدگذاری باز در محیط نرمافزار مکس کیودا، تعداد 458 کد باز (کد توصیفی) حاصل شد و در مرحله کدگذاری محوری به تعیین مقولهها پرداخته شده و با توجه به غربالگری، حذف کدهای تکراری و یکپارچه نمودن کدهای هممعنی، تعداد 63 مقوله فرعی و 8 مقوله اصلی به عنوان الگوی توانمندسازی مالی با رویکرد داده بنیاد ارائه گردیده است.
The purpose of this research is to provide a Pattern of financial empowerment in Small and Medium Enterprises with the Grounded Theory approach. The participants of this research can be divided into two general groups, including the first group including academic professors in the fields of management, accounting and finance (academic experts), the second group including experts with experience in small and medium-sized companies (experts experimental), categorized. This research was carried out with the qualitative Grounded Theory method of the Strauss and Corbin Foundation. To achieve this goal, after studying the literature and the background of the research, an interview protocol was designed and interviews were conducted with 17 experts using targeted non-probability sampling and snowball methods. In the open coding stage in the MAXQDA2020 software environment, a number of 458 open codes (descriptive codes) were obtained, and in the axial coding stage, categories were determined and according to screening, removing duplicate codes and integrating synonymous codes, a number of 63 categories were obtained. Sub and 8 main categories are presented as a Pattern of financial empowerment in Small and Medium Enterprises with the Grounded Theory approach.
احمدزاده، موسی؛ نوری، روح الله؛ اسفیدانی، محمدرحیم و اکبری، محسن. (1394). «بررسی ساختار و سرمایه منابع مالی بانک کشاورزی و ارایه راه کارهایی مناسب جهت بهینه کردن آن»، مجله بررسی¬های حسابداری و حسابرسی، سال دوازدهم، شماره 39، ص 29- 3.
پریپور، اعظم؛ ناطقی، فائزه و محمدی، مژگان. (1399). «ارائه الگوی ارزشیابی کیفیت آموزش ترکیبی در آموزش عالی»، پژوهش در نظامهای آموزشی، دوره14، شماره 51، ص 22 - 7.
پوراشرف، یاسان اله؛ محمدی، اسفندیار و رخیده، محمدرضا. (1399). «ارائه الگوی توانمندسازی شرکتهای کوچک و متوسط»، بررسی¬های بازرگانی، پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، دوره 18، شماره102، مرداد و شهریور 1399، ص 112 - 93.
جلالی، رامین؛ الوانی، سیدمهدی؛ حسن پور، اکبر ؛ محب زادگان ، یوسف؛ (1396) شناسایی و مدلسازی عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران دریایی،فصلنامه علمی پژوهشی آموزش علوم دریایی،دوره4،شماره 8، بهار 1396، ص 29 – 14.
حبیبی، آرش(1400)سایت پارس مدیر.
دفتر مطالعات اقتصادی معاونت پژوهش های اقتصادی (1394)، الگوی تأمین مالی بنگاههای كوچك و متوسط - تحلیلی بر مفهوم و اهمیت تأمین مالی بنگاههای كوچك و متوسط، تهران، انتشارات مركز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، كد موضوعی:220، شماره مسلسل 14380 .
شفیعی، علی و میرابی، وحیدرضا. (1399). «طراحی و اعتباریابی مدل تامین مالی در شرکت¬های بزرگ صنعت فولاد»، فصلنامه اقتصاد مالی، سال 14، شماره 2 (پیاپی51)، ص 114 - 83 .
شیرین، علی؛ فروزنده، لطف اله؛ دانایی فرد، حسن؛ خائف الهی، احمد علی(1396) واکاوی تطورسازه توانمندسازی در ایران با رویکرد میان رشتهای، فصلنامه مطالعات میان رشتهای در علوم انسانی،دوره 10(پیاپی 37)، دیماه 1396،ص 56 – 27.
ضیایی، محمد صادق(1392)، توانمندسازی: تعاریف و مفاهیم، دانشگاه تهران.
عزیززاده، نادره؛ آقاموسی، رضا و آزاد، ناصر. (1400). «ارائه الگوی رشد پویای سهم بازار ایران از تجارت منطقهای گاز از منظر استراتژیک». مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره 11، شماره 38، ص 275 - 257.
فاضل، رقیه؛ ابراهیمی کوشک مهدی، سمیه و آهنچیان، محمدرضا. (1397). «بررسی پدیدارشناسانه توانمندسازی مالی از دیدگاه مدیران مدارس»، مدیریت مدرسه، دوره ششم، شماره2، پاییز و زمستان 1397، ص 304 - 285.
فرجی ، آناهیتا ؛ سرخوندی، سحر(1398) عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران و اثربخشی مدیریت مالی با تاکید بر بسترهای ارگانیکی در سازمان(مورد مطالعه: شرکتهای دانشبنیان شهر کرمانشاه)، بررسیهای بازرگانی،دوره 17، شماره 96، مرداد و شهریور 1398، ص 22 – 8 .
کوهن، تامس. (1399). ساختار انقلاب¬های علمی، ترجمه سعید زیبا کلام، سازمان سمت، چاپ هشتم.
مرفوع، محمد و شاکری، رباب. (1397). «استراتژی¬های کسب وکار و رابطه آن با عملکرد مالی شرکت¬ها»، پژوهشی تجربی حسابداری، دوره 8، شماره 3 (پیاپی 38)، مهر 1397، ص 184 - 157.
نادری، ناهید؛ رجایی پور، سعید؛ جمشیدیان، عبدالرسول(1386)، مفاهیم و راهبردهای توانمندسازی کارکنان، نشریه تدبیر، شماره پیاپی 186، آبان ماه 1386، صص 45- 34.
نیازآذری، کیومرث و تقوایییزدی، مریم. (1393). «ارائه الگوی توانمندسازی مدیران واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران»، منطقه سه، فصلنامه علمی-پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، سال5، شماره2، تابستان 1393، ص 180 - 159.
Bancel, Fand Mittoo, U.R. (2016). “European Managerial Perceptions of the Net Benefits of Foreign Stock Listings”, European Financial Management Journal, PP: 213-236.
Becchetti, L.& Trovato, G. (2018). “The Determinants of Growth for Small and Medium Sized Firms: The Role of the Availability of External Finance”, Business.
Booth, Laurence, Varouj Aivazian, Asli Demirguc Kunt, and Vojislav Maksimovic, (2019). “Capital Strutures in Developing Countries”, Journal of Finance 56, PP: 87-130.
Cappa, F., Cetrini, G., & Oriani, R. (2020). The impact of corporate strategy on capital structure: evidence from Italian listed firms. The Quarterly Review of Economics and Finance, 76, 379-385.
Carpenter, R. & Petersen, B. (2018). “Is The Growth of Small Firms Constrained by Internal Finance?”, The Review of Economics and Statistics 12, PP: 298- 309.
Chou, S. C. and Chang, C. (A). (2020), "Does corporate diversification enhance accrual quality?", Review of Accounting and Finance, Vol. 19 No. 2, pp. 199-219.
Chowdhury, M., & Alam, Z. (2018). Factors affecting access to finance: the case of small and medium enterprises (SMEs) of Bangladesh. The USV Annals of Economics and Public Administration, 17(2 (26)), 55-68.
Fan, k. k and Raymond, W. So (2018). “What Manager Think of Capital Structure”, Journal of Asian Economics, 15, PP:817-830.
Fianto, Bayu Arie; H ayu Maulida, Nisful Laila (2019). Determining factors of nonperforming financing in Islamic microfinance institutions.
Frisby. Cynthia M. (2016). Delay of Game: A Content Analysis of Coverage of Black Male Athletes by Magazines and News Websites 2002-2012, Advances in Journalism and Communication, Vol.4 No.4,89-102.
Glenn, C. E., & Heckman, S. J. (2020). Financial Help-Seeking Behaviors of Young Adults. Journal of Financial Therapy, 11 (1) 3.
Grass, Anastasia; Backmann, Julia; Hoegl, Martin (2020), From Empowerment Dynamics to Team Adaptability: Exploring and Conceptualizing the Continuous Agile Team Innovation Process, Journal of Product Innovation Management published by Wiley Periodicals LLC on behalf of Product Development & Management Association, 2020;37(4):324–351.
Kazungu, I., & Panga, F.P. (2015), Empowering Small and Medium Enterprises (SMEs) to Harness Public Procurement Opportunities: Experience from Mwanza Tanzania”. International Journal of Economics, Commerce and Management,3(3),1-14.
Kumar, S., & Rao, P. (2015). A Conceptual Framework for Identifying Financing Preferences of SMEs. Small Enterprise Research, 22(1), 99-112.
Kursher, A. & Strebulaer, L. A. (2015). “Firm Size and Capital Structure”.
Malcolm B. and Wurgler, J. (2017). “Market Timing and Capital Structure.
Mamman, A., Bawole, J., Agbebi, M., & Alhassan, A. R. (2018). SME Policy Formulation and Implementation in Africa: Unpacking Assumptions as Opportunity for Research Direction. Journal of Business Research, https :// doi.org /10.1016/ j. jbusres.2018.01.044.
Mertzanis, Charilaos. (2019). Family ties, institutions and financing constraints in developing countries. Journal of Ba nking and Finance 108 (2019) 105650.122.
Omondi, R. I., & Jagongo, A. (2018). Microfinance Services and Financial Performance of Small and Medium Enterprises of Youth SMEs in Kisumu County, Kenya. International Academic Journal of Economics and Finance, 3(1), 24-43.
Potnuru, R. K. G., Sahoo, C. K., & Sharma, R. (2019). Team building, employee empowerment and employee competencies. European Journal of Training and Development.
Sajuyigbe, Ademola Samuel (2021) Financial Empowerment and Entrepreneurial Venture Creation among NGOs’ Beneficiaries in Kwara State, Nigeria: An Empirical Investigation, The Journal of Entrepreneurial Finance. Volume 23, No. 1, Summer 2021. 45-58.
Titman, Sheridan (2016). “The Modigliani and Miller Theorem and Market Efficiency”, Nber working paper, No 8641.
Zhang, Dongyang; Yumei Guo (2019). Financing R&D in Chinese private firms: Business associations or political connection? Economic Modelling 79: 247–261.
مجله توانمندسازی سرمایه انسانی دوره 7، شماره 1، بهار 1403 صص. 23-38 |
ارایه الگوی توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد
غلامرضا الهی1، پرویز سعیدی*2، جمادرودی گرگانلیدوجی3، مریم بخارائیان خراسانی4
تاریخ دریافت: 25/04/1402
تاریخ پذیرش: 24/07/1402
چكيده
هدف این پژوهش ارایه الگوی توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد میباشد. مشارکت کنندگان این پژوهش را میتوان به دو گروه کلی شامل گروه اول در برگیرنده اساتید صاحب نظر دانشگاهی در رشتههای مدیریت، حسابداری و مالی (خبرگان آکادمیک)، گروه دوم در برگیرنده خبرگان دارای سابقه فعالیت در شرکتهای کوچک و متوسط (خبرگان تجربی)، دستهبندی نمود. این پژوهش با روش کیفی داده بنیاد استراوس و کوربین اجرا شده است. برای نیل به این هدف، پس از مطالعه ادبیات و پیشینه پژوهش، پروتکل مصاحبه طراحی شد و با روشهای نمونهگیری غیراحتمالی هدفمند و گلوله برفی با تعداد 17 نفر از افراد خبره مصاحبه انجام شد. در مرحله کدگذاری باز در محیط نرمافزار مکس کیودا، تعداد 458 کد باز (کد توصیفی) حاصل شد و در مرحله کدگذاری محوری به تعیین مقولهها پرداخته شده و با توجه به غربالگری، حذف کدهای تکراری و یکپارچه نمودن کدهای هممعنی، تعداد 63 مقوله فرعی و 8 مقوله اصلی به عنوان الگوی توانمندسازی مالی با رویکرد داده بنیاد ارائه گردیده است.
کلید واژهها: فرایند توانمندسازی مالی، الگوی پارادایمی، شرکتهای کوچک و متوسط، رویکرد داده بنیاد
مقدمه
از آنجائی که چگونگی توانمندسازی مالی در پیدایش، بقا و توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط از اهمیت زیادی برخوردار است و چون مشارکت دادن جامعه مخاطب، در تدوین، اجرا و رصد آن مورد توصیه بسیاری از نظریه پردازان عمومی میباشد. بنابراین تلاش برای شناخت الگوی بومی موجود برای توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط و واجد اهمیت برای استفاده بهرهوران اعم از سازمانها و بخشهای سه گانه اقتصادی اعم از صنعت و معدن، کشاورزی و خدماتی به همراه دارد. توانمندسازی مالی به طور قابل توجهی به ایجاد سرمایه گذاری کارآفرینانه در بین ذینفعان سازمانهای غیردولتی کمک میکند. همچنین وامهای نقدی و یارانههای ارائه شده توسط سازمانهای غیردولتی تأثیر مثبتی بر ایجاد سرمایهگذاری کارآفرینانه دارد، در حالی که کمکهای بلاعوض تأثیر معکوس بر ایجاد سرمایهگذاری کارآفرینانه دارد (ساجوییگبه5، 2021).
گلن و هکمن6 (2020) عنوان کردند مسائل مالی باعث تغییر در شناخت، رفتار، احساسات و روابط اجتماعی افراد میگردد و دلیل تفاوت رفتار افرادها در مواجهه با عوامل استرسزای مالی را میتوان در سطح توانمندی مالی آنها جستجو نمود.
بین محققان و همچنین سیاستگذاران اتفاق نظر وجود دارد، آن دسته از مشکلات مربوط به امور مالی مانند دسترسی و مدیریت امور مالی، دائماً در میان موانع اصلی کسب وکارها در سراسر جهان رتبه بندی میشوند (کومار و رائو7، 2015؛ چاودوری و علم8، 2018).
توانمندسازی به ایجاد اشتغال کمک زیادی میکند (ماممان، باوله، آگبیبی و الحسن9، 2018؛ اوموندی و جاگونگو10، 2018).
در هر فعالیت اقتصادی، افراد شرکت کننده نیازمند اطلاعات میباشند تا بتوانند در جهت به حداقل رساندن زیان خود تصمیمات بهینهای اتخاذ کنند (مالکوم و ورگلر11، 2017). مدیران عالی شرکتها به دنبال آن هستند که چگونه تامین مالی صورت گیرد و چه اقداماتی انجام شود تا ارزش سهام شرکت در بازار حداکثر گردد و یا به عبارت دیگر ثروت سهام داران حداکثر شود. سهام داران عادی در پی آن میباشند که از سرمایه اولیه خود در پایان دوره به توانند حداکثر بازده را کسب کنند و وام دهندگان شرکت هم انتظار دارند که اصل و فرع وام خود را در سررسید بازپس گیرند (فن و ریموند12، 2018).
از طرفی با وجود مباحث فراوان درباره فواید توانمندسازی، بهرهبرداری از آن ناچیز و شمار رهبران و گروههایی كه راه و رسم ایجاد فرهنگ توانمندسازی را بدانند، اندك است (پوتنورو و همکاران13، 2019).
با توجه به مطالب ارایه شده و از آنجائی که با کمبود و خلاء نظریه بویژه نظریه بومی مواجهیم، و مضاعف بر آن که توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط تفاوتهای اساسی با شرکتهای بزرگ دارد و انجام اين تحقيق بدليل كثرت واحدهاي صنعتي كوچك و متوسط از اهميت فراوانی برخوردار است و از آنجايي كه استمرار فعاليت و توليد اين قبیل صنايع موجب اشتغال زايي و رونق اقتصادي در پی دارد. لذا ضرورت اجراي این تحقيق برای رفع شکاف ایجاد شده مبنا پژوهش حاضر و موجب بیان مساله شده است.
پژوهش حاضر بدنبال ارایه یک ارایه الگوی توانمندسازی مالی برای شرکتهای کوچک و متوسط میباشد و در این راستا برای بررسی ابعاد و مولفههای مختلف موضوع، این پژوهش با رویکرد داده بنیاد تلاش میکند شرایط علّي، پدیده محوری (مقوله)، شرایط زمینهای (محیطی)، شرایط مداخله گر (میانجی)، راهبردها و سرانجام پیامدهای (نتایج) آن را شناسایی نماید.
چهارچوب نظری پژوهش
بی شک بخش قابل توجهای از اقتصاد کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بر اساس فعالیتهای شرکتهای کوچک و متوسط شکل میگیرد و از دلایل اهمیت صنایع کوچک و متوسط به عنوان موتور محركه توسعه اقتصادي در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه میتوان به توليد ثروت، توسعه تكنولوژي و اشتغال مولد اشاره کرد و از آنجائی که عمدتاً این قبیل شرکتها توسط افرادی راه اندازی و اداره میگردند که به اندازه کافی نمیتوانند منابع مالی و سرمایه برای کسب و کار اقتصادی خود داشته باشند، لذا نیازمند به استفاده از ارایه الگوی توانمندسازی مالی با رویکرد داده بنیاد میباشند.
نقش شرکتهای کوچک و متوسط برای ایجاد فرصتهای شغلی و فرصتهای توسعه در جامعه به اثبات رسیده است. توانمندسازی در شرکتهای کوچک و متوسط شامل؛ 1: انجام مطالعات تحقیقاتی و بازاریابی؛ 2: انتشار اطلاعات بازار؛ 3: بهبود مهارتهای مدیریت و بازاریابی؛ 4: تأمین امکانات و زیرساختهایی که شامل آزمایش بازار، مؤسسات بازاریابی، تأسیس خانههای تجاری و ارتقاء شرکتهای کوچک و متوسط میباشد؛ 5: ارائه پشتیبانی برای ارتقاء محصول، بازاریابی شبکه و صنعت؛ 6: ارائه مشاوران حرفهای در بازاریابی است. محققان استراتژی توانمندسازی را به عنوان یک استراتژی برای مشتریانی که کنترل فرایند انتخاب محصول شرکت را به عهده دارند تا به آنها اجازه دهد که کالاهای نهایی را که شرکت بعداً به بازار ارائه مینماید را توسعه دهند (پوراشرف و همکاران، 1399).
ادبیات تحقیق در این پژوهش به شرح ذیل طبقه بندی شده است:
مفاهیم و مدلهای توانمندسازی
مفهوم توانمندسازی
با توجه به این که تعاریف و برداشتهای گوناگونی از مفهوم توانمندسازی به طور کلی وجود دارد و همچون دیگر مفاهیم موجود در علوم اجتماعی، توافقی بر سر تعریف این مفهوم در بین صاحبنظران نیست. به علاوه اینکه در ادبیات پژوهش، تعریفی از مفاهیم توانمندسازی مالی به طور خاص موجود نیست. اگر چه مفهوم عام توانمندسازی، میتواند در زمینه توانمندسازی موصوف مورد استفاده قرار گیرد (فاضل و همکاران، 1397).
در فرهنگ (دیکشنری انگلیسی)آکسفورد14 واژه توانمندسازی، قدرتمندشدن، مجوز دادن، ارائه خدمت و توانا شدن معنی شده است. در معنای خاص قدرت بخشیدن و دادن آزادی عمل به افراد برای اداره خود و در مفهوم سازمان به معنای تغییر در فرهنگ و شهامت در ایجاد و هدایت یک محیط سازمانی است(ضیایی،1392).
پژوهشگران، تعاریف گوناگونی از توانمندسازي ارائه کردهاند، برخی آن را مترادف با قدرت، غنی سازي شغل، مشارکت کارکنان و تفویض اختیار میدانند و برخی آن را متمایز از آنها. در زیر برخی از تعاریف این مقوله آورده شده است تا ابعاد گوناگون آن مشخص گردد : اولین تعریف اصطلاح توانمندسازی مربوط به سال ۱۷۸۸ که در آن توانمندسازی را به عنوان تفویض اختیار در نقش سازمانی خود میدانستند که این اختیار بایستی به فرد اعطا یا در نقش سازمانی او دیده شود. این اختیار باید به فرد اعطاء گردد یا در نقش سازمانی او دیده شود (نادری و همکاران،1386).
پیرامون توانمندسازي مطالعات زيادي انجام شده که از جمله ميتوان به مطالعات خارجی و داخلی کشور كانجر و كاننگو15، 1988؛ توماس و ولتهوس16، 1990؛ باون و لاولر17، 1992؛ اسپریتزر18، 1995؛ فورد19، 1995؛ موسسه گائو20، 2001؛ لاوراک21، 2003؛ والاس و استورم22، 2003؛ اسکندری، 1381؛ عبداللهی، 1384؛ منوریان، 1385؛ اشاره نمود (نیازآذري و تقوايي يزدي، 1393).
مهمترین شاخصها و مولفههای استخراجی مدلهاي توانمندسازي در قالب جدول شماره 1 درج شده است:
جدول 1: مهمترین شاخصها و مولفههای استخراجی مدلهاي توانمندسازي (یافتههای پژوهش)
ردیف | نام محقق / نظریه پرداز و سال انجام پژوهش | شاخصها و مولفههای استخراجی |
---|---|---|
1 | باندورا23، 1986 | حاصل پژوهش وی معرفی مدل توانمندسازی با چهار عنصر استفاده از حمایت احساسی، استفاده از ترغیب و تشویق، داشتن مدل از افراد موفقی که اعضاء آنها را میشناسند، تحقق تجارب واقعی از تسلط در انجام موفق کارها (تجربه موفق) میباشد. |
2 | توماس و ولتهاوس، 1990 | ایشان در یک پژوهش ارزشمند، چهار بعد شامل احساس موثر بودن، احساس داشتن حق انتخاب، احساس شایستگی و احساس معنیدار بودن از توانمندسازی روانی را در یک مدل مفهومی مشخص کردهاند. |
3 | باون و لاولر، 1992 | اطلاعات درباره عملکرد سازمان، پاداش مبتنی بر عملکرد سازمان، قدرت در تصمیمگیريهاي مبتنی در جهت سازمان، قدرت در تصمیمگیريهاي مبتنی بر عملکرد سازمان را به عنوان عوامل توانمندسازی میداند. |
4 | اسپریتزر، 1995 | احساس شایستگی، عزم شخصی، تاثیرپذیری، احساس معنادار بودن و پیامدهای کارایی و خلاقیت را در پی دارد. |
5 | نولر24، 1997 | توانایی کامل تصمیمگیري، پذیرش مسئولیت کامل اجرای هر نوع تصمیم، دسترسی کامل به ابزارهای مرتبط با تصمیمگیری و اجرای آن، مسئولیت کامل پذیرش پیامدهای هر نوع تصمیم گرفته شده را بر عهده دارند. |
6 | کوئین و اسپرتیزر25، 1997 | ایجاد چشمانداز روشن و چالش برای نیل به آن، جریان باز اطلاعات در سازمان و انجام کار تیمی، برقراری نظم و اعمال کنترل، وجود حمایت سازمانی و احساس امنیت و ثبات. |
7 | کانجر و كاننگو، 1998 | در این مدل شرایط سازمانی و منابع خودکارآمدي و راهبردهاي مدیریتی با توانمندسازي بطور مستقیم ارتباط دارند و راهبردهاي مدیریتی همچنین بطور غیرمستقیم نیز از طریق شرایط سازمانی و منابع خودکارآمدي با توانمندسازي ارتباط دارند. |
8 | رایلی و همکاران26، 2003 | رایلی و همکاران، سه خصوصیت اصلی توانمندسازي را کارآیی و سرعت، نوآوري و تعهّد میدانستند. |
9 | آولیو و همکاران27، 2004 | توانمندسازي، انگیزش ذاتی در قالب یک مجموعة معرفت چهارگانه، شامل توانش، انگیزش، معنی داري و خودمختاري، در راستاي انعکاس جهت فردي نسبت به نقش فرد در کار است. |
10 | کو و همکاران28،2010 | نتایج نشان میدهد که طراحی مجدّد و توانمندسازی، تأثیر مثبت و مستقیم روی بهرهوری کارکنان دارد. |
11 | سانچز ویلگاس29، 2014 | نتایج تحقیق نشان میدهد که ارتباط مثبت و معنادار بین توانمندسازی و سایر متغیرهای حمایتگر وجود دارد. بین توانمندسازی و سیستم بودجهبندی و نظارت ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد. |
12 | فرانتس30، 2016 | تجزیهوتحلیل کیفی نشان میدهد افزایش ثبات اقتصادی و امنیت مالی از طریق اجرای عمدی برنامه درسی توانمندسازی مالی به دست آمده است و اجرای توانمندسازی مالی در برنامههای جامعه طراحی شده ﺑﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ از ﭘﻨﺞ ﻋﺎﻣﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪه ﺳﻼﻣﺖ روان (ثبات اقتصادی، آموزش، بافت اجتماعی و جامعه، مراقبتهای بهداشتی، و محله و محیط ساخته شده) ﻣﯽﭘﺮدازد و در نتیجه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را بهبود بخشد. |
13 | الیتان31، 2017 | توانمندسازی شرکتهای کوچکومتوسط از طریق تلاش برای بهبود مدیریت امور مالی، بازاریابی و انتخاب استراتژیهای شرکتهای کوچکومتوسط است |
14 | بودیانتورو و همکاران32، 2019 | تدوین استراتژی مناسب توسعه برنامه توانمندسازی شرکتهای کوچکومتوسط از طریق برنامه تأمین مالی خواهد بود تا سودمندی این برنامه افزایش یابد. |
15 | کان و همکاران33، 2021 | رویکرد فرآیند توانمندسازی به تفکیک عناصر انگیزشی که پیش فعالیت محل کار را در محیطهای کاری مدرن تقویت میکنند، کمک کرد. |
16 | شین و همکاران34، 2022 | نتیجه گرفتند افزایش داراییهای اقتصادی، بهبود توانایی در تصمیمگیری مالی و گسترش شبکه اجتماعی و سرمایه، و توسعه مهارتهای فناوری است. |
استراتژیهای توانمندسازی
استراتژی شرکت این گونه تعریف میشود که چگونه یک شرکت خود را سازمان میدهد تا بتواند بهتر به تغییرات بازار، صنعت و کل محیط اقتصادی پاسخ دهد. در واقع استراتژی سازمان، ابزاری برای پاسخ و ارائه نقشه راه برای نشان دادن شیوه دستیابی سازمان به آرمانها و اهداف است. در واقع استراتژی شرکتی محل رقابت و فعالیت شرکت، اینکه در کدام صنعت و بازار قرار است به رقابت بپردازد، و به عبارت دیگر چگونه فعالیت خواهد کرد را تعیین میکند، در واقع ساختار عملیاتی شرکت (متنوع سازی و یکپارچه سازی، فعالیت خارجی) را مشخص میکند. تأثیر استراتژی شرکتها بر ساختار سرمایه را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج شواهد تجربی نشان میدهد که استراتژیهای بینالمللی سازی بر ساختار سرمایه شرکتها تأثیر منفی میگذارد (کاپا و همکاران35، 2020).
در حالت کلی، میتوان انتظار داشت که متنوع سازی شرکتی تاثیر مثبتی بر کیفیت اقلام تعهدی اختیاری و ثبات سود داشته باشد (چو و چانگ36، 2020).
نتایج نشان میدهد به دست آمده حاکی از آن بود که هر چه شرکت بالغتر و انعطافپذیری مالی بیشتری داشته باشد، استراتژی کسب وکار آن تدافعیتر است. علاوه بر این هر چه استراتژی کسب وکار شرکت تهاجمیتر باشد، بازده دارایی آن بیشتر و ریسک ویژه آن کمتر است. همچنین نتایج پژوهش بیانگر آن است که نوسانات بالای بازار و رقابتی بودن صنعت، اثر تقویت کنندهای بر رابطه بین بلوغ شرکت و انعطاف پذیری مالی با استراتژی کسب وکار شرکت ندارند (مرفوع و شاکری، 1397).
مفهوم شرکتهای كوچك و متوسط
هر کشور، سازمان یا نهادی بر اساس معيارهای خاص خود شرکتهای کوچک و متوسط را تعریف کرده است. برخی با انتخاب يك يا دو شاخص فوق، شرکتهای كوچك و متوسط خود را كمّي نموده و تعريف مشخصي را مبناي برنامه ريزي قرار دادهاند. بسياري از اين تعاريف ميزان سرمايه گذاري يا تعداد شاغلين و يا هر دو را به عنوان ضوابط اصلي در تعريف و طبقه بندي شرکتهای كوچك و متوسط بكار بردهاند. البته در برخی موارد سعی شده است تا تلفيقی از این معيارها برای تعریف و دسته بندی شرکتهای کوچک و متوسط لحاظ گردیده است. تعدادی از تعاریف بنگاههای کوچک و متوسط براساس معيارهای ذکر شده، در سازمانهای بين المللی به شرح جدول 2 تنظیم شده است. در ضمن تعریف شرکتهای کوچک و متوسط در سازمانهای مذکور از تارنمای رسمی آنها استخراج شده است. این تعاریف مبنای گزارشهای کارشناسی سازمانها در مورد وضعيت شرکتهای کوچک و متوسط کشورهای جهان است. مضاعف بر آن که معيارهاي تعریف شرکتهای كوچك و متوسط در كشورهاي منتخب نیز برای آشنایی بیشتر در جدول 3 آمده است(دفتر مطالعات اقتصادی معاونت پژوهش های اقتصادی، 1394).
جدول 2. تعریف شرکتهای كوچك و متوسط در سازمانهاي بين المللي
سازمان | حداكثر تعداد كاركنان (نفر) | حداكثر درآمد/گردش مالي (میلیون دلار) | حداكثر دارایي (میلیون دلار) |
بانک جهانی | 300 | 15 | 15 |
بانک توسعه قاره آمریكا | 100 | 3 | - |
بانک توسعه آفریقا | 50 | - | - |
بانک توسعه آسيا | بانک توسعه آسيا تعریف رسمی از شرکت کوچک و متوسط ارائه نكرده و از تعاریف نهادهای رسمی کشورهای عضو استفاده میکند. | ||
برنامه توسعه سازمان ملل | 200 | - | - |
http://www.ifc.org/msmecountryindicators
جدول 3. معيارهاي تعریف شرکتهای كوچك و متوسط در كشورهاي منتخب
ردیف | كشور | بر اساس تعداد كاركنان | بر اساس نوع فعاليت | بر اساس ميزان دارایي، گردش مالي و سرمایه گذاري | تقسيمبندي شرکتها به خرد، كوچك و متوسط |
---|---|---|---|---|---|
1 | کانادا |
|
|
|
|
2 | ژاپن |
|
|
|
|
3 | هند |
|
|
|
|
4 | سوئيس |
|
|
|
|
5 | انگلیس |
|
|
|
|
6 | آمریکا |
|
|
|
|
7 | آرژانتین |
|
|
|
|
8 | استرالیا |
|
|
|
|
9 | برزیل |
|
|
|
|
10 | چین |
|
|
|
|
11 | روسیه |
|
|
|
|
12 | سنگاپور |
|
|
|
|
13 | ترکیه |
|
|
|
|
14 | تاجیکستان |
|
|
|
|
15 | قطر |
|
|
|
|
http://www.ifc.org/msmecountryindicators
واضح است اطلاعات مربوط به کشورهای موصوف نشان دهنده توجه کشورهای توسعه یافته به تعاریف تلفيقی از شرکتهای کوچک و متوسط است، ولی در کشورهای کمتر توسعه یافته مورد توجه کمتر قرار میگیرد. اما بطور كلي بنظر ميرسد كه تعداد كاركنان مبنايي است كه در تعريف شرکتهای کوچک و متوسط در اكثر كشورها مشترك است. در كشور ایران نيز هر چند تعاريف متعددي از شرکتهای کوچک و متوسط توسط سازمانهاي مختلف به كار گرفته شده، ولی بر اساس تعداد کارکنان بشرح جدول شماره 4 تفکیک و طبقه بندی گردیده است(دفتر مطالعات اقتصادی معاونت پژوهش های اقتصادی، 1394).
جدول 4. تعاریف شرکتهای كوچك و متوسط در ایران
نام سازمان | تعریف شرکتهای كوچك و متوسط |
وزارت صنعت، معدن و تجارت | بنگاههای کمتر از 50 نفر کارکن، شرکتهای کوچک و متوسط تعریف میشوند. |
مرکز آمار ایران | کسب وکارها به چهار گروه طبقه بندی شده است: 9 -1 کارکن"خرد" / 49 – 10 کارکن "کوچک" 99 -50 نفرکارکن "متوسط" و بیش از 100 نفر کارکن "بزرگ" تعریف میشوند. |
وزارت جهاد کشاورزی | بنگاههای کمتر از 50 نفر کارکن، شرکتهای کوچک و متوسط تعریف میشوند. |
سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی | بنگاههای بين 5 تا 50 نفر کارکن، شرکتهای کوچک و متوسط تعریف میشوند. |
اداره آمار بانک مرکزی | کسب وکارها به چهار گروه طبقه بندی شده است: 9 -1 کارکن "خرد" / 49 – 10 کارکن "کوچک" 99 -50 نفر کارکن "متوسط" و بیش از 100 نفر کارکن "بزرگ" تعریف میشوند. |
http://www.cbi.ir/showitem/12096.aspx
توانمندسازی مالی و اصلاح ساختار مالی
در دو دهه اخیر تغییرات محتوایي و كیفي بسیار زیادي در بازارهاي جهاني رخ داده است؛ و ماهیت كسب و كارها تغییراتي اساسي كرده است؛ به موازات آن، دوره تولید محوري به انتهاي حیات خود رسیده و دوره مشتري محوري در حال شکلگیري است. محدودیتهاي مالي بر سرمایه گذاري كسب و كار، توسعه اقتصادي و ثبات مالي تاثیر ميگذارد. بنابراین سنجش و تعیین محدودیتهاي تامین مالي شركت مسئله بسیار چالش برانگیزي در ادبیات مالي ميباشد (مرتزانیس37، 2019).
اندریاتی و کاملو38 (2018)، حمایتهای مالی و سرمایه گذاری را از عوامل تأثیرگذار در شرکتهای کوچک و متوسط معرفی میکند. به عبارتی دیگر، یکی از موانع مواجهه SMEs در توسعه کسب و کار آنها مربوط به ضعف ساختار سرمایه و عدم دسترسی به تقویت ساختار سرمایه است. (پوراشرف و همکاران،1399).
توانمندسازی شرکتهای کوچک و متوسط در تانزانیا را مورد بررسی قرار داده است، در این مطالعه SMEهایی که در بخشهای مختلف دولتی و خصوصی مشارکت دارند مورد بررسی قرار گرفت؛ نتایج پژوهش آنها نشان داد که این کسب و کارها از لحاظ تقویت ظرفیت تولید و بازاریابی کالاها و خدمات، جریان نقدی، نوآوری و خلاقیت سودمند هستند، که سهم آنها در اقتصاد ملی را افزایش میدهد(کازنجو و پنجا39،2015).
تصمیمات مربوط به ساختار سرمایه واحد اقتصادی دارای دو جنبه میزان سرمایه مورد نیاز و ترکیب تأمین سرمایه است. فرایندی است که منجر به تصمیمگیری نهایی میگردد روش تعیین ساختار سرمایه مینامند. مطالب در مورد تعیین ساختار سرمایه حول محور روشهایی میچرخد که واحد اقتصادی به وسیله آن میزان ریسک و بازده هر یک از ساختارهای مختلف سرمایه را تعیین میکند. هدف از تعیین ساختار سرمایه، مشخص کردن ترکیب منابع مالی به منظور به حداکثر رسانیدن عملکرد مالی است. اگرچه چارچوب نظری ارائه شده در بحثهای مدیریت مالی منبع خوبی برای این کار است، اما تردیدی نیست که در عمل ما را با مشکلات و مسائل زیادی مواجه خواهد کرد، زیرا عملکرد مالی تحت تأثیر عوامل متعددی قرار میگیرد که تامین مالی یکی از آنها است. نتایج عملکرد شرکتها منفعت انفرادی ندارد و منافع گروه کثیری از آحاد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. تحت این شرایط عدم کنترل و نظارت صحیح بر تامین مالی مناسب شرکتها ممکن است آثار زیانباری بر عملکرد مالی شرکت و در نهایت اقتصاد جامعه به همراه داشته باشد. شدت این موضوع بعد از انقلاب صنعتی با پیدایش شرکتهای بزرگ پدیدار گشت. هدف اصلی در تصمیمات ساختار سرمایه، ایجاد ترکیبی مناسب از منابع نقدی بلند مدت، به منظور حداقل سازی هزینه سرمایه واحد اقتصادی و از آن طریق، حداکثر کردن ارزش بازار واحد اقتصادی میباشد. تامین مالی از هر نوع که باشد بر ارزش شرکت اثرگذار است. این موارد نشان از رابطه تامین مالی با سودآوری و عملکرد شرکتهاست. شاخصهای کیوتوبین، ارزش افزوده سهامدار، ارزش افزوده اقتصادی، جزو معیارهای مهم عملکرد هستند (شفیعی و میرابی، 1399).
بخش بانکداري نقش مهمي در كسب و كارها ایفا ميكند. از یک طرف، وامهاي بانکي منبع تامین مالي خارجي مهمي محسوب ميشوند، زیرا ميتوانند نیازهاي سرمایه گذار را به طور مستقیم تامین نماید و از طرف دیگر، به كارگیري وامهاي بانکي ميتواند در پیشبرد پروژه در كسب و كارها تاثیر بگذارند، زیرا اثر مستقیمي بر سرمایه گذاري و اثربخشي كسب و كارها را دارد. شواهد تحقیقات نشان ميدهد كه ارائه ساختار بانکداري براي وامها ميتواند به تامین مالي فعالیتهاي کسب و کارها كمک كند (ژانگ40 و همکاران، 2019).
از دیدگاه مدیران شرکتها، تعیین رابطه میان هزینه سرمایه، ساختار سرمایه و ارزش کل شرکت اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا میتوان با استفاده از ساختار سرمایه بر ارزش کل شرکت تاثیر گذاشت. مدیران در شرایط عادی گرفتن وام (بدهی) را ترجیح میدهند، زیرا این روش تامین مالی پر منفعتترین آنهاست (بانسل و میتو41، 2016). ولی در یک شرکت افراد ذینفع مختلف به دنبال منافع خود هستند، مدیران شرکتها به دنبال آن هستند که چه کاری بایستی انجام شود تا ارزش سهام شرکت در بازار حداکثر گردد و یا به عبارت دیگر ثروت سهام داران حداکثر شود. سهامداران عادی به دنبال آن هستند که از سرمایه اولیه خود در پایان دوره بتوانند حداکثر بازده را داشته باشند (کوشر و استربولایف42، 2015). با این افزایش احتمالا ریسک سهامداران و در نتیجه هزینه ویژه سرمایه هم افزایش مییابد و این امر با مخالفت سهام داران روبرو خواهد شد و وام دهندگان شرکت هم انتظار دارند که اصل و فرع وام خود را در سررسید بازپس گیرند (کارپنتر و پترسن43، 2018).
بنابراین چگونگی تجربه مدیران و ساختار سرمایه یک شرکت برای همه این افراد اهمیت خاصی دارد و همه خواهان آن هستند که یک شرکت بتواند به بهترین نحو منابع مورد نیاز خود را تامین و ساختار سرمایه خود را شکل دهد، در نتیجه مدیران شرکتها برای تعیین ترکیب ساختار سرمایه باید عوامل متعددی را در نظر بگیرند تا بتوانند همه ذینفعان شرکت را راضی نگه دارند (احمدزاده و همکاران، 1394).
مواردی از قبیل سطوح بدهی سایر شرکتها در صنعت، هزینهها و پرداختهای مربوط به معاملات گرفتن (انتشار) بدهی، ثبات مالی شرکت، اطمینان یافتن از اثربخشی مدیران رده بالا، فراهم آودن سهام برای برنامه اختیار سهام کارکنان، ریسک سرمایه گذاری و غیره وجود دارند که تصمیمات ساختار سرمایه مدیران در زمینه گرفتن بدهی یا انتشار سهام را تحت تاثیر قرار میدهند (بکتی و ترواتو44، 2018).
در ضمن پرسشی که همواره مدیران شرکتها، با آن روبرو هستند این است که با توجه به وجود انبوه نظریهها و الگوها و با توجه به اینکه بسیاری از این نظریهها در کشورهای مختلف تایید نشدهاند ممکن است مدیران دچار نوعی سردرگمی و عدم اطمینان شوند (تیتمن45، 2016).
بنابراین چگونگی تجربه مدیران و ساختار سرمایه یک شرکت برای همه این افراد اهمیت خاصی دارد و همه خواهان آن هستند که یک شرکت قادر باشد به بهترین نحو منابع مالی مورد نیاز خود را تامین و ساختار سرمایه خود را شکل دهد (بوت و همکاران46، 2019).
كیفیت تامین مالي موسسات مالي بسیار حائز اهمیت است (فیانتو و همکاران47، 2019).
پیشینههای تجربی
گراس و همکاران48 (2020)، در مقاله با عنوان از پویایی توانمندسازی تا سازگاری تیمی: کاوش و مفهوم سازی فرآیند نوآوری تیم چابک مستمر، نشان دادند این مطالعه با آشکار کردن نقش پویای ساختارهای توانمندسازی و سازگاری برای فرآیندهای نوآوری چابک و اهمیت بازیگران مختلف و محیط سازمانی برای پرورش سازگاری، به ادبیات نوآوری و مدیریت کمک میکند. بینشهای عملی به مدیریت، تیمها و اعضای تیم در مورد چگونگی ایجاد شرایط برای پویایی توانمندسازی و در نتیجه سازگاری برای آشکار شدن ارائه میشود.
فرجی و سرخوندی (1398) در مقالهای تحتعنوان عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران و اثربخشی مدیریت مالی با تاکید بر بسترهای ارگانیکی در سازمان (مورد مطالعه: شرکتهای دانشبنیان شهر کرمانشاه) پرداختند. یافتههای حاصل از پژوهش بیانگر آن است که مدل اثربخشی مدیریت مالی و توانمندسازی مدیران در شرکتهای دانشبنیان کرمانشاه قابل برازش و کاربردی میباشد و بر همین اساس بین متغیرهای مستقل و وابسته رابطه معنیدار و مستقیم وجود دارد. به این ترتیب بین متغیرهای سلامت سازمانی، اصول بودجهبندی و مانیتورینگ و شرایط احراز پست مدیران با متغیرهای توانمندی و اثربخشی مدیران در قالب یک مدل، صلاحیت لازم بر اساس دادههای تجربی وجود دارد.
فاضل و همکاران (1397) مقالهای با عنوان بررسی پدیدارشناسانه توانمندسازی مالی از دیدگاه مدیران مدارس ارائه دادند. یافتههای حاصل از این مطالعه در سه دسته مفهوم توانمندسازی مالی از نظر مدیران، احساس مدیران نسبت به مدیریت مالی در مدرسه و محرک های توانمندسازی مالی از نظر مدیران بیان شده است. همچنین محرکهای توانمندسازی مالی در سه دسته توانمندسازی ناظر به ویژگیهای فردی، توانمندسازی ناظر به حمایتهای سازمانی و توانمندسازی ناظر به روابط کلان نهادی اجتماعی جای گرفتند.
جلالی و همکاران (1396) در مقالهای تحتعنوان شناسایی و مدلسازی عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران دریایی چنین نتیجه گرفته است. نتایج پژوهش نشان دهنده 7 متغیر است که در قالب مدل ساختاری شامل اثربخشی مدیریت، دانش و مهارت، پذیرش ریسک، دسترسی به اطلاعات، مشارکت در تصمیمگیری، فرهنگ سازمانی، ایمان درج شده است.
شیرین و همکاران (1396) در مقالهای با عنوان واکاوی تطور سازه توانمندسازی در ایران با رویکرد میان رشتهای پرداختند. نتایج بهدست آمده نشان میدهد سازه توانمندسازی در رشتههای مدیریت بیشتر بر ارتقای بهرهوری نیروی انسانی، و در رشتههای دیگر، بر ارتقای رفاه انسان و سهم بندی قدرت متمرکز بوده است.
سوالهای پژوهش
سوال اصلی
ارائه الگوي توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد، چگونه است؟
سوالهای فرعی
1. عوامل علّی الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد چگونه است؟
2: عوامل مداخله گر الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد چگونه است؟
3. عوامل زمینه ساز الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد چگونه است؟
4. مقوله اصلی الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد چگونه است؟
5. عوامل استراتژیها (راهبردی) الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد چگونه است؟
6. عوامل پیامدهای الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط با رویکرد داده بنیاد چگونه است؟
روش شناسی پژوهش
مطالعه حاضر از نوع تحقیقات بنیادی است که با هدف ارائه الگوی توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط انجام شد. از منظر بازه زمانی گردآوری دادهها نیز یک پژوهش توصیفی است که با شیوه پیمایشی-مقطعی صورت گرفت.
مشارکت کنندگان پژوهش شامل خبرگان اعم از نظری و تجربی دارای سابقه فعالیت در شرکتهای کوچک و متوسط و اعضای هیات علمی دانشگاهها در رشتههای مدیریت، حسابداری و مالی میباشند. حجم نمونه در مطالعاتی که با روش کیفی انجام میشوند معمولاً بین 5 تا 25 نفر پیشنهاد شده است. با این وجود مصاحبههای تخصصی باید تا دستیابی به اشباع نظری ادامه پیدا کند. همچنین برای نمونهگیری بخش کیفی بهتر است از روشهای غیراحتمالی و هدفمند استفاده شود (پریپور و همکاران، 1399؛ عزیززاده و همکاران، 1400). در این پژوهش نیز برای نمونهگیری در بخش کیفی از روشهای غیراحتمالی و به صورت هدفمند استفاده گردید. افراد مذکور شامل مدیران با تجربه بالای 10 سال در حوزه شرکتهای کوچک و متوسط و تدریس در رشتههای مدیریت، حسابداری و مالی هستند. همچنین افراد منتخب دارای مدرک تحصیلات تکمیلی در حوزه مربوطه و دارای دانش و تجربه کافی هستند. فرایند نمونهگیری تا دستیابی به اشباع نظری ادامه یافت و در نهایت 17 نفر در این پژوهش شرکت کردند.
برای گردآوری دادههای پژوهش از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. از آنجا که برای مطالعات کیفی که با هدف اکتشافی و طراحی الگو انجام میشوند، مصاحبههای نیمهساختاریافته مناسبتر هستند، در این پژوهش نیز از مصاحبه نیمهساختاریافته با خبرگان استفاده شد(حبیبی، 1400).
برای ارزیابی پایایی بخش کیفی از ضریب هولستی49 استفاده شد. برای این منظور متن مصاحبههای انجام شده در دو مرحله کدگذاری شد. سپس درصد توافق مشاهدهشده50 (PAO) محاسبه گردید:
در فرمول فوق M تعداد موارد کدگذاری مشترک بین دو کدگذار میباشد. N1 و N2 به ترتیب تعداد کلیه موارد کدگذاری شده توسط کدگذار اول و دوم است. مقدار PAO بین صفر (عدم توافق) و یک (توافق کامل) است و اگر از 6/0 بزرگتر باشد مطلوب میباشد (حبیبی،1400؛ فریزبی51، 2016). از آنجائی که مقدار PAO در این مطالعه 0.712 بدست آمده که از 6/0 بزرگتر است، بنابراین پایایی بخش کیفی پژوهش مطلوب میباشد. روش اصلی مورد استفاده در بخش کیفی، روش تحلیل کیفی داده بنیاد است و با استفاده از این روش به شناسایی مقولههای اصلی و فرعی و ارائه الگوی توانمندسازی مالی با رویکرد داده بنیاد پرداخته شده است. تحلیل کیفی داده بنیاد در نرمافزار MaxQDA2020 انجام گرفته است.
یافتههای پژوهش
این مطالعه براساس دیدگاه 17 نفر از خبرگان شامل گروه اول در برگیرنده اساتید صاحب نظر دانشگاهی در رشتههای مدیریت، حسابداری و مالی (خبرگان آکادمیک) و گروه دوم در برگیرنده خبرگان دارای سابقه فعالیت در شرکتهای کوچکومتوسط (خبرگان تجربی) انجام شده است. در جدول 5 مشخصات جمعیتشناختی خبرگان ارائه شده است:
جدول 5. ویژگیهای جمعیتشناختی مشارکتکنندگان بخش کیفی(یافتههای پژوهش)
ویژگیهای جمعیتشناختی | فراوانی | درصد فراوانی | |
---|---|---|---|
جنسیت | مرد | 15 | 88 |
زن | 2 | 12 | |
مجموع | 17 | 100 | |
محدوده سنی | کمتر از 35 سال | 0 | 0 |
بین 36 تا 45 سال | 1 | 6 | |
46 سال و بیشتر | 16 | 94 | |
مجموع | 17 | 100 | |
تحصیلات | کارشناسی ارشد | 5 | 30 |
دکتری | 12 | 70 | |
مجموع | 17 | 100 | |
سابقه کاری | 10 تا 20 سال | 2 | 18 |
بالای 21 سال | 15 | 82 | |
مجموع | 17 | 100 | |
حوزه فعالیت | آموزشی و پژوهشی | 8 | 47 |
مالی و حسابداری در صنعت | 9 | 53 | |
مجموع | 17 | 100 | |
سمت | عضو هیئت علمی دانشگاه | 8 | 47 |
مدیر عامل | 5 | 29 | |
مدیر اداری و مالی | 2 | 12 | |
مدیر موسسه | 1 | 6 | |
رئیس هیأت مدیره | 1 | 6 | |
مجموع | 17 | 100 | |
مرتبه علمی | مربی | 0 | 0 |
استادیار | 5 | 29 | |
دانشیار | 0 | 0 | |
استاد تمام | 3 | 18 | |
فاقد رتبه علمی | 9 | 53 | |
مجموع | 17 | 100 | |
رشته تحصیلی | حسابداری | 3 | 18 |
مدیریت | 14 | 82 | |
مجموع | 17 | 100 |
برای ارائه الگوی توانمندسازی مالی شرکتهای کوچک و متوسط، مصاحبههای تخصصی نیمهساختاریافته با خبرگان صورت گرفته است. نتایج مصاحبهها با روش تحلیل کیفی داده بنیاد مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. برای این منظور متن مصاحبهها چندین بار مطالعه و مرور شد. سپس دادهها به واحدهای معنایی در قالب جملات و پاراگرافهای مرتبط با معنای اصلی شکسته شد. واحدهای معنایی نیز چندین بار مرور و سپس کدهای مناسب هر واحد معنایی نوشته و کدها براساس تشابه معنایی طبقهبندی شد. جریان تجزیهوتحلیل با اضافه شدن هر مصاحبه به همین ترتیب تکرار شد. سپس متن مصاحبهها که پیش از آن به صورت فایل متن وارد نرمافزار شود بارها موردمطالعه قرار گرفت و نکات کلیدی آنها به صورت کد وارد نرمافزار MaxQDA شد. از طریق کدگذاری محوری به 8 مقوله اصلی و 63 مقوله فرعی (کدهای پایه) دست پیدا شد. شاخصهای الگوی توانمندسازی مالی مستخرج از مصاحبهها به روش تحلیل کیفی داده بنیاد در جدول 6 ارائه شده است.
جدول 6. شاخصهای الگوی توانمندسازی مالی با رویکرد داده بنیاد (یافتههای پژوهش)
بعد (مولفه) | مقوله اصلی | مقوله فرعی |
شرایط زمینهای | توسعه سرمایهگذاری مخاطره پذیر | 1- ارتقاء امکانات، تجهیزات و زیر ساختها |
2- استفاده از تکنیکها و روشهای متنوع تامین مالی | ||
3- گردآوری سرمایههای خرد پراکنده | ||
4- بازاریابی و صادرات | ||
5- تعدد سرمایهگذاری در زمینههای مختلف | ||
6- توانایی مدیران ارشد شرکت در پیشبینی تغییرات محیطی | ||
7- تشویقهای دولت در زمینه آموزش و مشاورههای تخصصی و هدفمند | ||
8- اعطای تسهیلات مالی، اعتباری و ضمانتهای بانکی | ||
9- استفاده از فرصتهای موجود | ||
10- توسعه سرمایه انسانی در زمینه مالی – اقتصادی | ||
شرایطعلّی
| ویژگیهای روان شناختی منابع انسانی | 11- درک و هوش مالی |
12-دانش و مدرک تحصیلی مرتبط با حوزه مالی | ||
13- علاقه شخصی به کار مالی | ||
14- انگیزه و مهارت مالی | ||
15- تعهد اخلاقی در حوزه مالی | ||
16- مهارت در تصمیمگیریهای مالی و مسئولیت پذیری فردی | ||
17- نوآوری و خلاقیت فردی | ||
18- تمایل به مشارکت در فعالیتها | ||
همسویی ساختار با استراتژی شرکت | 19- چابک سازی مالی و شرکت | |
20 - توانمندسازی سرمایه فکری شرکت | ||
21 - کارایی و اثربخشی حوزه مالی شرکت | ||
22- بهرهوری مالی و نیروی انسانی | ||
23- روشهای متنوع تامین مالی | ||
24 - توانمندسازی تکنیکها و روشهای جدید در حوزه مالی | ||
پدیده محوری |
توانمندسازی مالی | 25- مدیریت سرمایه در گردش |
26 - مدیریت داراییها و بدهیها | ||
27 - رعایت حقوق دینفعان | ||
28 - رعایت مسایل زیست محیطی | ||
29 - بودجه ریزی شفاف و متعادل | ||
30 - سرمایهگذاری کوتاه مدت، میانمدت و بلند مدت | ||
31 - کفایت نقدینگی و کنترلهای داخلی | ||
32 - بهبود کارایی فرآیندها | ||
33- توانمندسازی در اوراق و ابزارهای مالی | ||
راهبردها و اقدامات | توانمندسازی منابع انسانی | 34 - آموزشهای متعدد ضمن خدمت برای ارتقاء توانمندسازی مالی مدیران |
35 - وجود سیستمهای مناسب نظارتی و کنترلی | ||
36 - حمایت مدیران ارشد و میانی | ||
37- ثبات در قوانین و مقررات مالی و مالیاتی | ||
38 - حمایت دولت در ضمانتهای مالی، اعتباری و تامین سرمایه | ||
39 - برگزاری کارگاههای آموزشی جهت دستیابی به توانمندسازی مالی | ||
40- کمک گرفتن از مراکز رشد | ||
41 - آموزش برنامهریزی و مدیریت مالی | ||
42 - آموزش مفاهیم تامین مالی و الگوهای آن | ||
43 - تربیت و انتخاب مدیران شایسته و کارآمد | ||
44 - اعمال سیاستهای تنبیهی و تشویقی به منظور افزایش کارایی | ||
شرایط مداخلهگر | آگاهی و ارتقای دانش تخصصی مدیران برای توانمندسازی مالی | 45- وجود برنامهریزی |
46 - تخصص و درک صحیح از مقررات | ||
47- افزایش دانایی در فعالین اقتصادی | ||
48 - ارائه طرحهای اقتصادی واقعی | ||
49 - توانمندسازی مالکان علاقمند یا مشارکتکننده در فرایندهای کسب و کار | ||
50 – بهکارگیری افراد دارای فهم بالای مسایل مالی و فرآیندهای تامین مالی | ||
51 - تشخیص و تمیز دادن سود حسابداری و سود اقتصادی و برنامهها | ||
52 - تدوین برنامه جهت مقابله با تحریمها | ||
53 - وجود دخالتهای منصفانه دولت در اقتصاد و همه اجزای کسبوکار | ||
پیامدها | افزایش عملکرد مالی (سودآوری) | 54 - افزایش پاسخگویی مالی |
55 - تقویت ارزشهای شرکت | ||
56 - افزایش سواد مالی (مالی شرکتی و ریسک مالی) | ||
57 - ارتقاء اهداف مالی (رشد، ارزش شرکت، ثروت ذینفعان) | ||
58 - کاهش هزینههای تولید | ||
جلب رضایت ذینفعان | 59 - افزایش کیفیت کالا و خدمات | |
60 - استقرار سیستم حاکمیت شرکتی مناسب | ||
61 - ایجاد قوانین و مقررات کارآمد | ||
62 - کاهش پیچیدگی در سیستمها | ||
63 - چابک سازی و انعطاف پذیری در پاسخگویی به نیازهای ذینفعان |
تهیه گزارش زمانی به پایان میرسد که پژوهشگر مجموعهای از مقولههای کاملاً آبدیده در اختیار داشته باشد. این مرحله شامل تحلیل پایانی و نگارش گزارش است. پژوهش حاضر با بررسی و دستهبندی کدهای توصیفی حاصل از متون مصاحبه، 63 مقوله فرعی را شناسایی نموده و با توجه به شباهت و قرابت معنایی آنها، در 8 مفهوم اصلی شامل: توسعه سرمايهگذاري مخاطره پذير، ویژگیهای روان شناختي منابع انسانی، همسویی ساختار با استراتژی شرکت، توانمندسازی مالی، توانمندسازی منابع انسانی، آگاهی و ارتقای دانش تخصصی مدیران برای توانمندسازی مالی، افزایش عملکرد مالی (سودآوری) و جلب رضایت ذینفعان دستهبندی نموده است.
ارائه الگوی پژوهش
در نظریهپردازی بنیادی، تلفیق دادهها از اهمیت زیادی برخوردار است. در فرآیند تحقیق پس از گردآوری دادهها، تجزیه و تحلیل و تفسیر آنها نوبت به ارائه الگو، نتیجهگیری و جمعبندی تحقیق میرسد. در گام اول با بررسی وضعیت موجود، دادههای به دست آمده در 8 مقوله اصلی طبقهبندی میشوند. با نظر اساتید و کارشناسان امر، از کلیه شاخصهای به دست آمده از تحلیل کیفی مصاحبهها، تعداد 63 شاخص، جهت ارائه الگوی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط بهکار گرفته شده است. در نمودار 1، نشاندهنده الگوی پارادایمی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط میباشد.
نمودار 1. الگوی پارادایمی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط(یافتههای پژوهش)
الگوواره یا پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعهای از الگوها و نظریهها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل دادهاند. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگووارهای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف میکند. پارادایم از جدیدترین مفاهیمی است که وارد حوزه فلسفه علم جامعهشناسی شدهاست. مفهوم پارادایم (الگوواره) در مطالعات توماس کوهن در کتاب «ساختار انقلابهای علمی» به شهرت رسید. به زعم کوهن علم را تنها یک پارادایم راهبری میکند و در هر عصری یک پارادایم غالب وجود دارد. همیشه مرحلهای میرسد که علم عادی یا پارادایم پیشین به علت ناتوانی در پاسخ به پرسشهای جدید با بحران مواجه میشود. بحرانی که نتیجه آن انقلاب علمی است. توماس کوهن دو تعبیر از پارادایم ارائه کرده است: پارادایم عبارت است از شیوه پذیرفته شده و مقبول برای حل یک مساله بهطوری که الگویی برای پژوهشگران حال و آینده باشد. دوم اینکه پارادایم شامل آن روشها، موازین و تعمیمهایی است که پژوهشگران در کاوشهای علمی خود بر آن اتفاق نظر دارند (کوهن، 1399).
همچنین خروجی نرمافزار MAXQDA برای الگوی پارادایمی پژوهش در نمودار 2 نیز ارایه شده است:
نمودار 2. الگوی پارادایمی توانمندسازی مالی در شرکتهای کوچک و متوسط از نرمافزار MAXQDA
بحث و نتیجه گیری
دانش خبرگان در طراحی مدل کیفی تحقیق حاضر و بررسیهای میدانی راقمان سطور این مقاله مدل نسبتا کاربردی را بدست داده اند که نتنها دستاوردهای تحقیقات پیشین را تایید میکند. بلکه با در نظر گرفتن بررسی آماره هم خطی در خصوص رسانه های اجتماعی می توان دریافت که میان متغیرها با هم، و معرفها با یکدیگر همخطی وجود ندارد و مدل تحقیق از این منظر مورد تایید قرار گرفته است. شاید بتوان در این خصوص گفت مدل طراحی شده که تمرکز آن در حال حاضر بیشتر بر توسعه استفاده از رسانههای سنتی برای گسترش بازار همراه اول است، نوآوری مقاله حاضر باشد. البته برای ارتقای اعتماد عموم ارباب رجوع باید در حوزه استفاده از فناوری نوین هم استفاد نمود.
نتایج آزمون فرضیات نشان داد که رابطه بین عوامل علی و پدیده در رسانه سنتی بطور قاطع تائید شد و در رسانه اجتماعی نیز روابط بین متغیرها به جز رابطه بین نقش رسانه و ویژگی رسانه مورد تائید قرار گرفت. از این رو مدیران و تصمیمگیرندگان همراه اول براي جذب مخاطبین و رضایت ارباب رجوع باید به تبلیغات خود در رسانههاي سنتی بخصوص رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه ها توجه بیشتری داشته باشند. یکي از راهکارهاي نیل به ایجاد نگرشي مثبت در ذهن مخاطبین نمایش تصویر کامل و دقیقي از واقعیتهاي خدمات همراه اول است چرا که انتشار به موقع درست و جامع اخبار و اطلاعات ميتواند دامنه اعتماد اجتماعي را در جامعه گسترش دهد. از طرفي نتایج تحلیل نشان داد که مدیران جامعه آماری بازخواني شکل و محتواي برنامههاي تبلیغاتی خود را در رسانهها کمتر مورد توجه قرار میدهند. پیش بینی میشود با بهرهگیری درست از هر دو رسانه سنتی و اجتماعی میتوان در ارائه تبلیغات درست تر و موثرتر یعنی رسیدن به بیشترین مخاطبان ممکن و جذب ارباب رجوع جدید با کمترین هزینه موفق عمل نمود.
همچنین یافتههای حاصل نشان داد که تبلیغات درست با راهبرد مدیریتی در هر دو رسانه و ویژگی رسانه با راهبرد مدیریتی در رسانه سنتی و راهبرد مدیریتی در رسانه اجتماعی رابطه معنادار داشته است. به این ترتیب برند همراه اول باید با شناخت مخاطبان از ابزار تبلیغات جهت پررنگ کردن مزیت رقابتی خود استفاده کنند ضمن اینکه این باور را در ذهن ارباب رجوع به وجود بیاورند که خرید از آنها سودآورتر، و از نظر کیفیت راضی کنندهتر از سایر برندها است. تبلیغ در رسانههای نوین مزیتهای شایان توجهی دارد که از آن جمله میتوان به ایجاد ارتباط دو طرفه با مخاطب، پیوند مستقیم ارباب رجوع به فهرست محصولات، توانایی هدف گیری ایستا و پویای ارباب رجوع، دسترسی جهانی و شبانه روزی، ارسال و نگهداری و به روزرسانی آن، قابلیت اندازه گیری و ردگیری زیاد، طراحی پیام آگهی و قابلیت فروش اشاره کرد. چنانچه برند همراه اول بخواهد در عرصه فعالیت باقی بماند و موقعیت خود را در بازار پررقابت امروز حفظ کند، باید بر بکارگیری این نوع از تبلیغات تاکید بیشتری داشته باشد.
آزمون نشان داده که بین راهبردها (خدماتی و مدیریتی)و پیامدها (فردی و سازمانی) در رسانه سنتی رابطه معناداری وجود داشت و برای رسانه اجتماعی نیز همه روابط به جز رابطه بین راهبرد خدماتی و سازمانی تائید گردید. بنابراین میتوان گفت که همراه اول باید از تمام ظرفیتها و توان راهبردی خود استفاده نماید تا بتواند ضمن ایجاد اعتماد در مخاطبین، در عین صداقت بهترین ویترین را از خود ارائه دهد. با توجه به نتایج حاصل شده به منظور افزایش قدرت جذب ارباب رجوع و ارایه خدمات ارتباطی بهتر باید از طریق رسانههای اجتماعی از راهبردهای موثرتری بهره گرفته شود. زیرا اين رسانه در واقع ابزار قدرتمندی براي سازمانها جهت رسيدن به مخاطبان هدف هستند. باید به غنيترکردن محتـواي رسانه، بهرهبرداري از فرصتها و فنّاوريهاي روز در فضاي مجازي و فراهم کردن امکان دسترسي آسانتر به فضاي مجازي براي عموم پرداخت.
در نتایج آزمون ها، رابطه بین عوامل زمینهای (تحریمهاو وجود تفاوت در مخاطبین رسانه) و راهبردها (خدماتی و مدیریتی) در رسانه سنتی رد شد. در رسانه اجتماعی تحریم با هر دو راهبرد و وجود تفاوت در مخاطبین رسانه با راهبرد مدیریتی تائید شد. یعنی تحریمها مشکلاتی در حوزه توسعه شبکه مخابراتی و تامین تجهیزات و قطعات در بخش نگهداری و پشتیبانی شبکه به وجود آورده بود. بدین ترتیب که در صورت معیوب شدن قطعات و یا خراب و از رده خارج شدن آن با مشکلاتی مواجه میشوند. زیرا قطعات معیوب نیاز به تعمیرات دارد و در این حالت متاسفانه این تعمیرات در ایران انجام نمیشود و به ناچار این قطعات را با قیمتهای بالا برای تعمیر به کشورهای وندور ارسال و با هزینههای خیلی بالا تحویل میگرفتند. از طرفی در صورت خرابی تجهیزات نیز شرکت مجبور است قطعات را با چندین برابر قیمت از واسطه ها خریداری کند. که اکنون تا حدودی تحریمها در حوزه دستگاهها و تجهیزات مخابراتی لغوگردیده و این فرصت خوبی برای شرکتهای مخابراتی از جمله همراه اول است تا با مذاکره با کمپانیهای بزرگ، تامین تجهیزات را در دستور کار قرار دهد ضمن اینکه در نظر گرفتن بودجه آموزشی برای نیروهای داخلی در راستای رسیدن به خودکفایی در زمینه تولید تجهیزات مورد نیاز در آینده نیز باید در دستور کار قرار بگیرد. در خصوص تفاوت در ارباب رجوع نیز پیشنهاد میگردد که به جای تمرکز بر جذاب بودن محصولات و خدمات برای همه ارباب رجوع، تمرکز و بازار هدف خود را حفظ ومدیریت کند.
در نهایت نیز بین عوامل مداخلهگر (اقتصادی–اجتماعی، سازمانی و فردی) و راهبردها (خدماتی و مدیریتی) در رسانه اجتماعی رابطه مشاهده شد و در رسانه سنتی نیز رابطه بین عامل مداخلهگر اقتصادی-اجتماعی با هر دو راهبرد، عامل مداخلهگر سازمانی و فردی با راهبرد مدیریتی تائید گردید. از آنجائیکه عامل مداخلهگر اقتصادی ناشی از تورم و گرانی خدمات، عوامل اجتماعی مانند خانواده، نه تنها رفتار خرید فرد بلکه نیاز خرید و محدوده مالی فرد را شکل میدهند، عوامل سازمانی مانند قیمت و کیفیت عرضه، عوامل فردی مثل سن، شغل، درآمد، که نقش زیادی در ایجاد انگیزه و احساس تعلق خاطر به یک برند را ایفا میکنند. لذا پیشنهاد میگردد مدیران ارشد همراه اول همه موارد ذکر شده در سازههای مداخلهگر را در راستای تعیین راهبردهای سازمان خود و ارائه خدمات به ارباب رجوع موردتوجه قرار دهند.
این تحقیق محدودیتهایی نیز در پی داشت که شامل نقش ورود متغیرهای جمعیت شناختی در بررسی روابط علت و معلولی آزمون مدل پژوهش بود که محقق در بررسی نتایج به آن پی برد. همچنین در سطح فردی این مطالعه انجام شده و روابط گروهی و جوامع بزرگتر در این مورد دیده نشد که خود میتواند تعمیم پذیری نتایج را با تردید مواجه کند. لذا توصیه نویسندگان مقاله به محققان آینده در نظر گرفتن محدودیتهای بیان شده است.
منابع
احمدزاده، موسی؛ نوری، روح الله؛ اسفیدانی، محمدرحیم و اکبری، محسن. (1394). «بررسی ساختار و سرمایه منابع مالی بانک کشاورزی و ارایه راه کارهایی مناسب جهت بهینه کردن آن»، مجله بررسیهای حسابداری و حسابرسی، سال دوازدهم، شماره 39، ص 29- 3.
پریپور، اعظم؛ ناطقی، فائزه و محمدی، مژگان. (1399). «ارائه الگوی ارزشیابی کیفیت آموزش ترکیبی در آموزش عالی»، پژوهش در نظامهای آموزشی، دوره14، شماره 51، ص 22 - 7.
پوراشرف، یاسان اله؛ محمدی، اسفندیار و رخیده، محمدرضا. (1399). «ارائه الگوی توانمندسازی شرکتهای کوچک و متوسط»، بررسیهای بازرگانی، پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، دوره 18، شماره102، مرداد و شهریور 1399، ص 112 - 93.
جلالی، رامین؛ الوانی، سیدمهدی؛ حسن پور، اکبر ؛ محب زادگان ، یوسف؛ (1396) شناسایی و مدلسازی عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران دریایی،فصلنامه علمی پژوهشی آموزش علوم دریایی،دوره4،شماره 8، بهار 1396، ص 29 – 14.
حبیبی، آرش(1400)سایت پارس مدیر.
دفتر مطالعات اقتصادی معاونت پژوهش های اقتصادی (1394)، الگوی تأمین مالی بنگاههای كوچك و متوسط - تحلیلی بر مفهوم و اهمیت تأمین مالی بنگاههای كوچك و متوسط، تهران، انتشارات مركز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، كد موضوعی:220، شماره مسلسل 14380 .
شفیعی، علی و میرابی، وحیدرضا. (1399). «طراحی و اعتباریابی مدل تامین مالی در شرکتهای بزرگ صنعت فولاد»، فصلنامه اقتصاد مالی، سال 14، شماره 2 (پیاپی51)، ص 114 - 83 .
شیرین، علی؛ فروزنده، لطف اله؛ دانایی فرد، حسن؛ خائف الهی، احمد علی(1396) واکاوی تطورسازه توانمندسازی در ایران با رویکرد میان رشتهای، فصلنامه مطالعات میان رشتهای در علوم انسانی،دوره 10(پیاپی 37)، دیماه 1396،ص 56 – 27.
ضیایی، محمد صادق(1392)، توانمندسازی: تعاریف و مفاهیم، دانشگاه تهران.
عزیززاده، نادره؛ آقاموسی، رضا و آزاد، ناصر. (1400). «ارائه الگوی رشد پویای سهم بازار ایران از تجارت منطقهای گاز از منظر استراتژیک». مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره 11، شماره 38، ص 275 - 257.
فاضل، رقیه؛ ابراهیمی کوشک مهدی، سمیه و آهنچیان، محمدرضا. (1397). «بررسی پدیدارشناسانه توانمندسازی مالی از دیدگاه مدیران مدارس»، مدیریت مدرسه، دوره ششم، شماره2، پاییز و زمستان 1397، ص 304 - 285.
فرجی ، آناهیتا ؛ سرخوندی، سحر(1398) عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران و اثربخشی مدیریت مالی با تاکید بر بسترهای ارگانیکی در سازمان(مورد مطالعه: شرکتهای دانشبنیان شهر کرمانشاه)، بررسیهای بازرگانی،دوره 17، شماره 96، مرداد و شهریور 1398، ص 22 – 8 .
کوهن، تامس. (1399). ساختار انقلابهای علمی، ترجمه سعید زیبا کلام، سازمان سمت، چاپ هشتم.
مرفوع، محمد و شاکری، رباب. (1397). «استراتژیهای کسب وکار و رابطه آن با عملکرد مالی شرکتها»، پژوهشی تجربی حسابداری، دوره 8، شماره 3 (پیاپی 38)، مهر 1397، ص 184 - 157.
نادری، ناهید؛ رجایی پور، سعید؛ جمشیدیان، عبدالرسول(1386)، مفاهیم و راهبردهای توانمندسازی کارکنان، نشریه تدبیر، شماره پیاپی 186، آبان ماه 1386، صص 45- 34.
نیازآذری، کیومرث و تقوایییزدی، مریم. (1393). «ارائه الگوی توانمندسازی مدیران واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران»، منطقه سه، فصلنامه علمی-پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، سال5، شماره2، تابستان 1393، ص 180 - 159.
Bancel, Fand Mittoo, U.R. (2016). “European Managerial Perceptions of the Net Benefits of Foreign Stock Listings”, European Financial Management Journal, PP: 213-236.
Becchetti, L.& Trovato, G. (2018). “The Determinants of Growth for Small and Medium Sized Firms: The Role of the Availability of External Finance”, Business.
Booth, Laurence, Varouj Aivazian, Asli Demirguc Kunt, and Vojislav Maksimovic, (2019). “Capital Strutures in Developing Countries”, Journal of Finance 56, PP: 87-130.
Cappa, F., Cetrini, G., & Oriani, R. (2020). The impact of corporate strategy on capital structure: evidence from Italian listed firms. The Quarterly Review of Economics and Finance, 76, 379-385.
Carpenter, R. & Petersen, B. (2018). “Is The Growth of Small Firms Constrained by Internal Finance?”, The Review of Economics and Statistics 12, PP: 298- 309.
Chou, S. C. and Chang, C. (A). (2020), "Does corporate diversification enhance accrual quality?", Review of Accounting and Finance, Vol. 19 No. 2, pp. 199-219.
Chowdhury, M., & Alam, Z. (2018). Factors affecting access to finance: the case of small and medium enterprises (SMEs) of Bangladesh. The USV Annals of Economics and Public Administration, 17(2 (26)), 55-68.
Fan, k. k and Raymond, W. So (2018). “What Manager Think of Capital Structure”, Journal of Asian Economics, 15, PP:817-830.
Fianto, Bayu Arie; H ayu Maulida, Nisful Laila (2019). Determining factors of nonperforming financing in Islamic microfinance institutions.
Frisby. Cynthia M. (2016). Delay of Game: A Content Analysis of Coverage of Black Male Athletes by Magazines and News Websites 2002-2012, Advances in Journalism and Communication, Vol.4 No.4,89-102.
Glenn, C. E., & Heckman, S. J. (2020). Financial Help-Seeking Behaviors of Young Adults. Journal of Financial Therapy, 11 (1) 3.
Grass, Anastasia; Backmann, Julia; Hoegl, Martin (2020), From Empowerment Dynamics to Team Adaptability: Exploring and Conceptualizing the Continuous Agile Team Innovation Process, Journal of Product Innovation Management published by Wiley Periodicals LLC on behalf of Product Development & Management Association, 2020;37(4):324–351.
Kazungu, I., & Panga, F.P. (2015), Empowering Small and Medium Enterprises (SMEs) to Harness Public Procurement Opportunities: Experience from Mwanza Tanzania”. International Journal of Economics, Commerce and Management,3(3),1-14.
Kumar, S., & Rao, P. (2015). A Conceptual Framework for Identifying Financing Preferences of SMEs. Small Enterprise Research, 22(1), 99-112.
Kursher, A. & Strebulaer, L. A. (2015). “Firm Size and Capital Structure”.
Malcolm B. and Wurgler, J. (2017). “Market Timing and Capital Structure.
Mamman, A., Bawole, J., Agbebi, M., & Alhassan, A. R. (2018). SME Policy Formulation and Implementation in Africa: Unpacking Assumptions as Opportunity for Research Direction. Journal of Business Research, https :// doi.org /10.1016/ j. jbusres.2018.01.044.
Mertzanis, Charilaos. (2019). Family ties, institutions and financing constraints in developing countries. Journal of Ba nking and Finance 108 (2019) 105650.122.
Omondi, R. I., & Jagongo, A. (2018). Microfinance Services and Financial Performance of Small and Medium Enterprises of Youth SMEs in Kisumu County, Kenya. International Academic Journal of Economics and Finance, 3(1), 24-43.
Potnuru, R. K. G., Sahoo, C. K., & Sharma, R. (2019). Team building, employee empowerment and employee competencies. European Journal of Training and Development.
Sajuyigbe, Ademola Samuel (2021) Financial Empowerment and Entrepreneurial Venture Creation among NGOs’ Beneficiaries in Kwara State, Nigeria: An Empirical Investigation, The Journal of Entrepreneurial Finance. Volume 23, No. 1, Summer 2021. 45-58.
Titman, Sheridan (2016). “The Modigliani and Miller Theorem and Market Efficiency”, Nber working paper, No 8641.
Zhang, Dongyang; Yumei Guo (2019). Financing R&D in Chinese private firms: Business associations or political connection? Economic Modelling 79: 247–261.
[1] دانشجوی دکتری، گروه مدیریت صنعتی-مالی، واحد علیآبادکتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآبادکتول، ایران
[2] استاد، گروه مدیریت و حسابداری، واحد علیآبادکتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآبادکتول، ایران
[3] استادیار، گروه حسابداری، واحد علیآبادکتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآبادکتول، ایران
[4] استادیار، گروه حسابداری، واحد علیآبادکتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علیآبادکتول، ایران
ایمیل نویسنده مسئول: saeedi-p@aliabadiau.ac.ir
[5] . Sajuyigbe
[6] . Glenn & Heckman
[7] . Kumar & Rao
[8] . Chowdhury & Alam
[9] . Mamman, Bawole, Agbebi & Alhassan
[10] . Omondi & Jagongo
[11] . Malcolm & Wurgler
[12] . Fan & Raymond
[13] . Potnuru et al
[14] . Oxford English Dictionary
[15] . Conger & kanungo
[16] . Thomas & Velthouse
[17] . Bowen & Lawler
[18] . Spreitzer
[19] . Ford
[20] . Gao
[21] . LaVerack
[22] . Wallace & Storm
[23] . Bandura
[24] . Noller
[25] . Quinn & Spreitzer
[26] Raily, bnetli & gin
[27] Olivier, et al
[28] . Kuo, et al
[30] . Franz
[31] . Ellitan
[32] . Budiantoro, et al
[33] . Coun, et al
[34] . Shin, et al
[35] . Cappa et al
[36] . Chou & Chang
[37] . Mertzanis
[38] . Andriati & Kamloo
[39] . Kazungu & Panga
[40] . Zhang et al
[41] . Bancel & Mittoo
[42] . Kursher & Strebulaer
[43] . Carpenter & Petersen
[44] . Becchetti & Trovato
[45] . Titman
[46] . Booth et al
[47] . Fianto et al
[48] . Grass et al
[49] . Holsti
[50] . Percentage of Agreement Observation
[51] . Frisby