بررسی تاثیر فرهنگ بیننسلی سازمان بر التزام شغلی کارکنان: سهم واسطهگری انسجام سازمانی
قدرت الله محمدی
1
(
آموزش و پرورش
)
الهام حیدری
2
(
علوم تربیتی، علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
)
کلید واژه: دانشگاه شیراز, فرهنگ بین نسلی, انسجام سازمانی, التزام شغلی,
چکیده مقاله :
چکیدهالتزام کارکنان، یکی از مهمترین دغدغههای مدیران منابع انسانی در سالهای اخیر میباشد. چرا که کاهش سطح التزام میتواند منجر به کاهش اثربخشی و شهرت سازمان گردد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر فرهنگ بین نسلی سازمان بر التزام شغلی کارکنان و تعیین سهم واسطهگری انسجام سازمانی دانشگاه شیراز بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه تحقیق شامل 211 نفر از کارکنان دانشگاه شیراز بود، که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاسهای فرهنگ بیننسلی، التزام شغلی و انسجام سازمانی بود که پس از محاسبه روایی و پایایی آنها، بین نمونه توزیع و دادهها با استفاده از مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که رشد فرهنگ بیننسلی در دانشگاه، تاثیر مثبت و معناداری بر انسجام سازمانی دارد. به علاوه، فرهنگ بیننسلی در دانشگاه تاثیر مثبت و معناداری بر رشد التزام شغلی دارد. همچنین، انسجام سازمانی تاثیر مثبت و معناداری بر التزام شغلی دارد.
چکیده انگلیسی :
Abstract:The purpose of this research was to investigate the effect of the intergenerational culture of the organization on the employee engagement and to determine the mediating role of the organizational integration of Shiraz University. The research method was descriptive correlation type. The statistical population of the research included all employees of Shiraz University (700 people) who were selected Based on Morgan table using random sampling method. 248 people were considered as a sample, and finally 211 questionnaires were answered completely and were considered as a sample. The tools of this research included scales of intergenerational culture (King and Bryant, 2017), organizational engagement (Schaufeli et al., 2006) and organizational integration (Nieves and Haller, 2014), which after calculating their validity and reliability, Distribution between the sample and data were analyzed using structural equation model. The findings showed that the growth of intergenerational culture has a positive and significant effect on organizational integration. In addition, intergenerational culture has a positive and significant effect on the growth of employee engagement. Also, organizational integration has a positive and significant effect on employee engagement.
_||_
بررسي تاثير فرهنگ بيننسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان:
سهم واسطهگري انسجام سازماني
چکيده
هدف پژوهش حاضر، بررسي تاثير فرهنگ بين نسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني دانشگاه شيراز بود. روش پژوهش، توصيفي از نوع همبستگي است.جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان دانشگاه شیراز (700 نفر) بود که بر اساس جدول مورگان با استفاده از نمونه گیری تصادفی 248 نفر انتخاب و 211 پرسشنامه برگشت داده شد. ابزارهاي اين پژوهش شامل مقياسهاي فرهنگ بيننسلي (کينگ و برانت ، 2017)، التزام شغلي اسکافلي و همکاران (2002) و انسجام سازماني (نيوس و هالر، 2014) بود که پس از محاسبه روايي و پايايي آنها، بين نمونه توزيع و دادهها با استفاده از مدل معادلات ساختاري تحليل شدند. يافتهها نشان داد که رشد فرهنگ بيننسلي در دانشگاه، تاثير مثبت و معناداري بر انسجام سازماني دارد. به علاوه، فرهنگ بيننسلي در دانشگاه تاثير مثبت و معناداري بر رشد التزام شغلي دارد. همچنين، انسجام سازماني تاثير مثبت و معناداري بر التزام شغلي دارد.
کلمات کليدي: فرهنگ بين نسلی؛ انسجام سازماني؛ التزام شغلي؛ دانشگاه شیراز
1. مقدمه
سازمانها، با توجه به شرایط حساس محیطی، تنوع فرهنگی و وجود نسلهای متفاوت کارکنان در کنار یکدیگر، و نیز به منظور افزایش بازده کاری و تحقق اهداف والای خود با وجود تمامی مشکلات و تنوع سلایق، نیازمند برخورداری از مدیران و کارمندان تلاشگر، متخصص و متعهد با التزام شغلی بالا در جهت عملکرد مطلوب سازمانی میباشند تا بتوانند تفاوتهای فرهنگی و بین نسلی را جهت بهبود عملکرد و انسجام سازمانی مدیریت کنند. چرا که کارمندانی با التزام شغلی بالا، رویای یک مدیر هستند و میتوانند عامل موفقیت سازمان باشند.
فرهنگ بيننسلي نیز به معني ايجاد ارزشها و باورهايي بين افراد سازمان است که قادر به تحمل افراد سنين مختلف از نسلهاي گوناگون باشند و ضمن احترام به عقايد يکديگر، با تعامل و ارتباطات مثبت از تواناييهاي يکديگر جهت بهبود کار و فعاليتهاي سازماني استفاده کنند (کينگ و بروانت1، 2017). نتيجه عدم وجود فرهنگ بين نسلي در سازمانها که ميتواند باعث ايجاد محيط همکاري آرام و همراه با استفاده از فرصتهاي نهفته و متنوع در سازمان گردد، ايجاد تعارض بين نسلي است (ديو و فاکس2، 2012). لازم به ذکر است که جهت کار و فعاليت سازنده بين کارکنان از نسلهاي مختلف در سازمان، بايستي در ابتدا مديران به شناخت صحيحي از تفاوتهاي بين نسلهاي مختلف دست يابند و سپس به مديريت صحيح جهت بهرهمندي مثبت از اين تفاوتها در سازمان مبادرت ورزند. فهم چنين تفاوتهايي ميتواند به مدير در طراحي سيستمهاي انگيزشي مناسب، برنامههاي ترفيع و پاداش و رويکردهاي رهبري بر اساس ساختار ارزشي مورد قبول هر نسل ياري رساند (مارفي، گيبسون و گرين وود3، 2010). با اين حال، فقدان چنين شناختي ميتواند اثر تعيينکننده در تخريب ارتباطات کارکنان سازمان، روابط کاري آنان و در نهايت اثر منفي در ارائه خدمات سازمان داشته باشد (ديتمن4، 2005). همچنين، مديران ميتوانند با اقدامات مختلف از جمله تعديل شيوههاي ارتباطي، ساختار محيطهاي کاري و به ويژه ايجاد فرهنگ بيننسلي، نسلهاي مختلف کارکنان را با شرايط سازمان منطبق سازند و تنشها و تعارضات را کاهش داده و تعاملات مثبت بيننسلي را افزايش دهند (هيلمن5، 2014).
سازمان ها و کارکنان هر دو برای تحقق اهداف و مقاصد خود به یکدیگر وابسته هستند. التزام کارکنان بایستی با فرهنگ بین نسلی سازمانی در نظر گرفته شود. التزام شغلی کارکنان را میتوان با شیوههای مختلف فعالیت منابع انسانی شامل طراحی شغل، استخدام، انتخاب، پاداش، آموزش و مدیریت عملکرد افزایش داد. سازمانهایی که از التزام شغلی کارکنان حمایت میکنند، استعدادها را هوشمندانه مدیریت میکنند و با کارکنان صادقانه، دقیق و در زمان مناسب ارتباط برقرار میکنند، بر آشفتگی بازار فعلی سوار میشوند و در آینده موفق خواهند بود (چانانا و سنگیتا، 2020). چشم انداز توسعه شغلی، تشویق، ارتباطات، به رسمیت شناختن، انعطافپذیری ساعات کار کارکنان، ساختار حقوق منصفانه، محیط کار شفاف و باز جزو عواملی هستند که به التزام شغلی کارکنان در محل کار کمک میکنند. التزام شغلی منجر به بهرهوری در محیط کار میشود و همچنین برای سازمانها منافعی به دنبال دارد. اعتماد و ارتباط بین کارکنان و فرهنگ درون سازمانی نیز ضروری است (سارنگی و نایاک، 2016).
التزام شغلی کارکنان بر اساس باور، قابلیت اطمینان، تعهد و ارتباط بین سازمان و کارمندان بنا شده است. سازمانها میتوانند باعث افزایش التزام شغلی، تعهد و تعامل کارمندان شوند. التزام شغلی کارکنان میزان اشتیاق و تعهدی است که یک کارمند نسبت به شغل خود احساس میکند (چاندانی، مهتا، مال و خوخار، 2016). فراموش نکنید که به کارمندان خود بگویید که به آنها اهمیت میدهید و همیشه به تشویق آنها ادامه دهید. التزام شغلی کارکنان میتواند به عنوان واسطهای برای توسعه نگرشها، قصد و رفتار کارکنان برای بهبود عملکرد کاری استفاده شود. شرکتها باید به کارکنان خود این آزادی عمل را ارائه دهند تا کار خود را جذاب کنند و فضایی را برای داشتن یک محیط کاری با التزام شغلی را شکل دهند. مطالعه بیشتر نشان میدهد که التزام شغلی کارکنان باید یک فرآیند مداوم یادگیری، بهبود و عمل باشد. بنابراین، امروزه سازمانها باید فعالانه منتظر برآوردن انتظارات کارکنان باشند و بر عملکرد کارکنان تأثیر بگذارند که مستقیماً عملکرد سازمان را تحت تاثیر قرار میدهد (اندرو و سوفیان، 2012). اگر یک سازمان فرهنگ درون سازمانی قوی را ارائه دهد که در آن کارکنان احساس مهم بودن و حمایت از سازمان را دریافت کنند، التزام کارکنان منجر به سودهای تجاری مانند صرفه جویی در هزینه و زمان می شود. اعتماد مدیریت به کارکنان و رهبرانی که به عنوان الگو عمل میکنند، سطح التزام شغلی کارکنان را افزایش میدهد. کارکنانی که التزام شغلی دارند و همچنین با سازمان خود ارتباط عاطفی دارند، همیشه به رهبران سازمان اعتماد دارند. از این رو، کارکنانی که التزام شغلی دارند، به سازمان متعهدتر هستند (سیورت و شولز، 2017).
در این راستا وجود انسجام در سازمان ميتواند نشان از سرزندگي و نشاط در سازمان و وجود روحيه همکاري جهت رقابت با ساير سازمانها باشد (هونگيان، 2008). بنابراين، انسجام در سازمان ميتواند به عنوان يک سرمايه راهبردي، شاخصي براي تعيين ميزان موفقيت سازمانها محسوب گردد (تروپ6، 2010: 37). زيرا اين نوع سرمايه راهبردي با ايجاد حس تعلق در افراد و افزايش تلاش براي تحقق اهداف سازماني، ميتواند زمينه توفيق افراد و سازمانها را فراهم نمايد. اگرچه انسجام در سازمان ميتواند بر کيفيت عملکرد موثر باشد، اما اين عامل تحت تاثير عوامل ديگري به ويژه عوامل بافتي و زمينهاي و ويژگيهاي سازمان، گروهها و افراد آن تعديل ميشود (شين و پارک7، 2009). با توجه به توصيفاتي که در زمينه انسجام سازماني صورت گرفت به نظر ميرسد که وجود تعاملات سازنده و فرهنگ بيننسلي در سازمان و انسجام کارکنان ميتواند به عنوان عامل زمينهاي، به رشد التزام سازماني کمک کند.
میتوان گفت که التزام کارکنان يکي از مهمترين دغدغههاي مديران منابع انساني در بيست سال گذشته ميباشد. چرا که کاهش سطح التزام کارکنان به عنوان يکي از مهمترين مشکلات اکثر سازمانها محسوب ميشود (گست8، 2014). دلیل افزايش توجه به مقوله التزام کارکنان، پيامدهاي آن براي سازمان ميباشد. چرا که التزام کارکنان ميتواند عملکرد سازمان، بهرهوري و سود سازمان را افزايش داده و منجر به کاهش ميزان غيبت و ترک سازمان توسط کارکنان گردد (رايتون، دوگ و داناليز9، 2012). همچنين، التزام کارکنان ميتواند منجر به کاهش خستگي و ارتقاء سطح وجهه و شهرت سازمان و بازده مالي سازمانها گردد (کارنگس و همکاران10، 2015). بنابراین با توجه به اهمیت تاثیر فرهنگ بين نسلي بر التزام شغلی و در نتیجه موفقیت سازمان، در این پژوهش به بررسي تاثير فرهنگ بين نسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني دانشگاه شيراز پرداخته شده است.
2. مبانی نظری و پیشینه پژوهش
در زمينه التزام شغلي، تعاريف مختلفي وجود دارد. اما در اکثر آنها به پاسخهاي نگرشي، عاطفي و رفتاري کارکنان در برابر انجام کار و فعاليت مطابق با اهداف سازماني اشاره شده است که اين پاسخها ميتواند به صورت تعهد، انرژي و عملکرد مناسب بروز کند (بيلي11، 2016). هارتر، اسميدت و هايست12 (2002: 417) معتقدند که التزام کارکنان به معني ميزان مشارکت، رضايت و اشتياق کارکنان جهت کار و فعاليت شغلي در سازمان ميباشد. مکي، آلن و لانديس13(2017) نيز التزام را حضور مستمر از نظر رواني در هنگام انجام وظايف شغلي و کار و فعاليت با انسجام ذهني ميدانند. در تعاريف معاصر التزام را با سه مؤلفه توان و انرژي براي انجام کار، پايبندي و تعهد به سازمان و انجام وظايف محوله و جذب و تمرکز زياد بر انجام کار معرفي ميکنند (اسکافلي و همکاران14، 2002).
بررسيها نشان ميدهد کارکناني که از نظر سطح التزام شغلي بالا هستند، معمولاً انرژي زيادي براي انجام کارها داشته و به شدت کار ميکنند و از نظر ذهني غرق در کار ميشوند و به اصطلاح خود را وقف کار کردن ميکنند. در واقع هنگامي که شرايط سازمان و کاري که ميخواهند انجام دهند، مطابق ميل آنان باشد، يعني احساس کنند که کار و فعاليتي که از آنها خواسته شده است مطابق نياز و ميل آنها است، فرصت رشد و شکوفايي و اثرگذاري بر روند سازمان را براي آنها فراهم مينمايد، به آنها اهميت داده ميشود، اعتماد و ارتباطات مثبت و سازنده بين همکاران وجود دارد و فرصت رشد و پيشرفت براي آنان وجود دارد، آنها از نظر ذهني و عاطفي غرق در کار ميشوند و همه توجهشان را بر کار متمرکز ميکنند و با تلاش زياد و حتي صرفنظر کردن از سلامتي خود در راه رسيدن به هدف و انجام وظايف محوله فعاليت مينمايند (ربرت و داويد15، 2017؛ کتينگ و هسلين16، 2015؛ کارنگس و همکاران، 2015؛ ريچ، لپين و کراوفورد17، 2010). در چنين شرايطي کارکنان نهتنها وظايف خود بلکه فراتر از آن را نيز انجام داده و حس فعاليت و مشارکت، معناداري و تعلق در آنان زياد ميشود (سالانوا و اسکافلي18، 2008).
شایان ذکر است که تا کنون پژوهشهاي مختلفي پيرامون هر يک از متغيرهاي پژوهش صورت گرفته است. به عنوان مثال بررسيهاي سانسيز و همکاران19 (2017)، بنگستون و اياما20 (2007) نشان داد که ابعاد مختلف فرهنگ بيننسلي، تاثير مثبت و معناداري بر انسجام سازمان دارد. همچنين سدسمن و سدسمن21 (2007)، مانتي و اسميت22 (2014)، نسير23 (2016) دريافتند که ابعاد مختلف فرهنگ بيننسلي، تاثير مثبت و معناداري بر التزام شغلي کارکنان دارند و انگلجبرت و همکاران24 (2017)، دوي25 (2017) نيز دريافتند که انسجام سازماني و التزام کارکنان رابطه مثبت و معناداري با يکديگر دارند. با اين حال تا کنون پژوهشي در زمینه بررسي تاثير فرهنگ بيننسلي سازمان بر التزام کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني صورت نگرفته است. ضرورت انجام پژوهش حاضر این گونه است که هر سازماني در راستاي تحقق رسالت و ماموريت خود، نيازمند وجود عزم جمعي در بين کارکنان براي پيگيري مشتاقانه و مصرّانه اهداف سازمان ميباشد. در این راستا، لازمه ايجاد عزم جمعي و پيگيري اهداف، وجود همبستگي اثربخش بين کارکنان است. مهمترين نوع همبستگي اثربخش بين اعضاي يک سازمان که ميتواند باعث تسريع در انجام فعاليتها و تحقق اهداف سازمان گردد، انسجام سازماني است، که ايجاد آن يکي از مهمترين وظايف مديريت در هر سازماني محسوب ميشود (وندت و همکاران26، 2009). به نظر ميرسد که وجود تعاملات سازنده و فرهنگ بيننسلي در سازمان و انسجام کارکنان ميتواند به عنوان عامل زمينهاي، به رشد التزام سازماني کمک کند. با توجه به مطالب بيان شده، به نظر ميرسد که التزام کارکنان ميتواند تحت تاثير عوامل مختلفي مانند فرهنگ بيننسلي و انسجام سازماني باشد. چرا که فرهنگ بين نسلي ميتواند تعارضات سازماني را تا حدودي رفع کرده و به نشاط و رشد روحيه همکاري در سازمان و در نتيجه انسجام سازماني کمک کند و در نتيجه التزام شغلي نيز که انگيزه و انرژي لازم براي ماندگاري در سازمان و کار و فعاليت جهت تحقق اهداف فردي و سازماني را فراهم مينمايد، افزايش يابد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثير فرهنگ بيننسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني کارکنان دانشگاه شيراز است. فرض بر این است که ميزان تاثير فرهنگ بيننسلي در کاهش تنشها و ايجاد احساس همدلي و انسجام در سازمان منجر به التزام شغلي کارکنان سازمان میشود. به عبارتی فرهنگ بيننسلي در سازمان تاثير مثبت و معناداري بر رشد التزام شغلي کارکنان دارد. سهم واسطهگری انسجام سازماني بر پایه این فرض است که وجود محيطي سرشار از تفاهم و انسجام داشتن سازمان و پذيرش افراد غير هم نسل، میتواند عامل مهمي باشد که به وسيله ايجاد فرهنگ بيننسلي حاصل شود. از طرفی انسجام سازماني ميتواند باعث افزايش التزام شغلي کارکنان گردد. به عبارتی اگر مديران سازمان خواهان افزايش التزام شغلي کارکنان هستند میبايست بر روي دو محور ايجاد فرهنگ بيننسلي و رشد انسجام سازماني متمرکز شوند.
با توجه به پيشينه پژوهشي و نظري، مدل مفهومي پژوهش در قالب شکل شماره (1) نشان داده شده است. بر این اساس در پژوهش حاضر فرضیههای زیر مورد بررسی قرار خواهد گرفت:
۱. رشد فرهنگ بین نسلی در سازمان تاثیر مثبت و معناداری بر انسجام سازمانی کارکنان دانشگاه شیراز دارد.
۲. رشد فرهنگ بین نسلی در سازمان تاثیر مثبت و معناداری بر التزام شغلی کارکنان دانشگاه شیراز دارد.
۳. انسجام سازمانی تاثیر مثبت و معناداری بر التزام شغلی کارکنان دانشگاه شیراز دارد.
۴. انسجام سازمانی سهم واسطه گری در روابط بین رشد فرهنگ بین نسلی در سازمان و التزام شغلی کارکنان دانشگاه شیراز دارد.
شکل شماره 1: مدل مفهومي پژوهش
3. روششناسی پژوهش
هدف از پژوهش حاضر، بررسي تاثير فرهنگ بيننسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني دانشگاه شيراز بود. بر اين اساس پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردي و به لحاظ روش، توصيفي از نوع همبستگي است. جامعه آماري پژوهش شامل کليه کارکنان دانشگاه شيراز (700 نفر) بود. روش نمونهگيري، تصادفي ساده بود. تعداد 248 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند که در نهايت 211 پرسشنامه به صورت کامل پاسخ داده و به عنوان نمونه در نظر گرفته شد.
جهت بررسي فرهنگ بيننسلي در دانشگاه شيراز از مقياسي 20 گویهای که توسط کينگ و برانت (2017) ساخته شده بود، استفاده گرديد. اين مقياس شامل پنج بعد فقدان کلیشههای نسلی27 (LGS)، اثرات مثبت بین نسلی28 (PIA)، فراگیری نسلی در محیط کار29 (WGI)، ابقای بین نسلی در محیط کار30 (WIR)، ارتباط بین نسلی31 (IC) ميباشد که هر بعد شامل 4 گویه است. گويههاي پرسشنامه بر پايه طيف 5 درجهاي ليكرت، از بسيار كم (1) تا بسيار زياد (5) تنظيم شده است. پايايي آن بر اساس ضريب آلفاي کرونباخ 87/0 بوده است و روايي آن نيز بر اساس تحلیل گویه بين 35/0 تا 95/0 ميباشد. در اين پژوهش نيز جهت اعتباریابی ابزار گزارش شده در جامعه مورد پژوهش، روايي و پایايي اين ابزار مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که روايي اين ابزار بين 36/0 تا 90/0 بوده و پايايي آن بر اساس ضريب آلفاي کرونباخ 91/0 به دست آمد که نتايج به دست آمده بيانگر سطح مطلوب روايي و پایايي ابزار مورد نظر است.
مقياس ديگر که شکل کوتاه شده مقياس التزام اسکافلي و همکاران (2002) است در سال 2006 توسط اسکافي، باکر و سالانوا32 طراحي شد. اين مقياس داراي سه بعد توان (6 گویه)، پايبندي (5 گویه) و جذب (6 گویه) است که روايي آن در هر يک از اين ابعاد مطلوب و ضريب آلفاي کرونباخ آنها جهت بررسي پايايي به ترتيب 77/0، 85/0 و 78/0 و براي کل پرسشنامه 92/0 گزارش شده است. مرزوقي و حيدري (1395) روايي و پايايي اين ابزار را در پژوهش خود مورد بررسي قرار دادند. بر اساس نتايج پژوهش آنها ضريب روايي کل پرسشنامه بين 19/0- 86/0 سطح معناداري 0001/0> و پايايي آن 80/0 ميباشد.
جهت اندازهگيري انسجام سازماني از مقياس قابليت انسجام نيوس و هالر33 (2014) استفاده شد. اين مقياس از 5 گويه با طيف ليکرت تشکيل شده است. پايايي اين مقياس را سازنده آن با استفاده از ضريب آلفاي کرونباخ محاسبه و 92/0 گزارش نموده و ضريب راويي آن نيز بين 92/0 – 72/0 گزارش شده است. مرزوقي و حيدري (1395) نيز در پژوهش خود روايي و پايايي اين مقياس را محاسبه کردند و ضريب روايي آن را بين 52/0 -74/0 با سطح معناداري 0001/0> و ضريب پايايي آن 72/0 گزارش نمودند. بنابراين روايي و پايايي اين مقياس مطلوب است. لازم به ذکر است که به منظور تجزيه و تحليل دادهها از نرمافزاهاي spss نسخه 21 و Lisrel 8.8 و همچنين، روشهاي آماري توصيفي شامل ميانگين و انحراف استاندارد و آمار استنباطي شامل ضريب همبستگي پيرسون و مدل معادلات ساختاري استفاده گرديد.
4. يافتههای پژوهش
هدف از انجام این پژوهش، بررسي تاثير فرهنگ بيننسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني دانشگاه شيراز بود. در اين راستا از مدل معادلات ساختاري استفاده شد. اما قبل از ارائه مدل و برازش آن، ميانگين و انحراف استاندارد و همبستگي بين متغيرها محاسبه گرديد. نتايج نشان ميدهد که ميانگين کليه متغيرها کمي بيشتر از حد ميانگين (3) بوده و از بين ابعاد متغيرهاي مختلف پژوهش، بعد (WGI) فرهنگ بين نسلي بيشترين ميانگين و بعد (LGS) فرهنگ بين نسلي کمترين ميانگين را به خود اختصاص دادهاند (جدول شماره 1). به علاوه جهت بررسی نرمال بودن دادهها از دو معیار کجی و چولگی استفاده شد که همه دادهها بین 2+ تا 2- بودند. بنابراین دادهها نرمال بودند.
جدول 1: ميانگين و انحراف استاندارد هر يک از متغيرهاي پژوهش
متغير
آمار توصيفي | فرهنگ بين نسلي | التزام شغلي | انسجام سازماني | ||||||
LGS | PIA | WGI | WIR | IC | توان | پايبندي | جذب | ||
ميانگين | 02/3 | 22/3 | 89/3 | 34/3 | 42/3 | 63/3 | 78/3 | 68/3 | 49/3 |
انحراف استاندارد | 71/0 | 62/0 | 65/0 | 76/0 | 86/0 | 69/0 | 75/0 | 74/0 | 64/0 |
همچنين، نتايج حاصل از آزمون همبستگي پيرسون نشان داد که بين برخي ابعاد مختلف فرهنگ بيننسلي با التزام شغلي رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. به علاوه بين برخي ابعاد فرهنگ بيننسلي با انسجام سازماني رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. همچنين، بين ابعاد مختلف التزام شغلي و انسجام سازماني رابطه مثبت و معناداري وجود دارد (جدول شماره 2).
جدول2: ماتريس ضرايب همبستگي هر يک از ابعاد پژوهش
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
1 | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
2 | **39/0 | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
3 | *16/0 | *15/0 | 1 |
|
|
|
|
|
|
4 | **31/0 | 09/0 | **39/0 | 1 |
|
|
|
|
|
5 | 07/0 | *17/0 | *14/0 | 09/0 | 1 |
|
|
|
|
6 | 03/0- | 04/0- | **33/0 | *15/0 | 12/0 | 1 |
|
|
|
7 | *15/0 | 02/0 | **32/0 | **22/0 | 08/0 | **64/0 | 1 |
|
|
8 | 06/0 | 06/0 | **27/0 | **26/0 | 09/0 | **54/0 | **64/0 | 1 |
|
9 | 09/0 | **24/0 | **35/0 | *14/0 | 08/0 | **37/0 | **28/0 | **23/0 | 1 |
نكته:1= LGS، 2= PIA، 3= WGI، 4= WIR، 5= IC، 6= توان، 7- پايبندي، 8- جذب، 9- انسجام سازماني
*05/0P<، **01/0P<
پس از بررسي روابط همبستگي متغيرها، روابط علي بين آنها با بکارگيري مدل معادلات ساختاري بررسي شد. نتايج حاصل از مدل ساختاري متغيرهاي پژوهش بر اساس مقادير t- value در شکل شماره (1) نشان داده شده است.
شکل شماره 1: مدل ساختاري با مؤلفههاي اصلي بر اساس مقادير t- value
بر اساس شکل شماره (1)، رشد فرهنگ بيننسلي در دانشگاه تاثير مثبت و معناداري بر انسجام سازماني (05/4 = t- value) دارد (فرضیه اول). به علاوه، فرهنگ بيننسلي در دانشگاه تاثير مثبت و معناداري بر رشد التزام شغلي (26/3 = t- value) دارد (فرضیه دوم). همچنين، انسجام سازماني تاثير مثبت و معناداري بر التزام شغلي (17/2 = t- value) دارد (فرضیه سوم). به علاوه انسجام سازمانی سهم واسطه گری در روابط بین رشد فرهنگ بین نسلی و التزام شغلی کارکنان دانشگاه شیراز دارد 78/8 = t- value) (فرضیه چهارم). در شکل شماره (2) نيز روابط ساختاري بر اساس ضرايب معناداري نشان داده شده است که حاکي از روابط مثبت و معنادار بين فرهنگ بيننسلي در دانشگاه با التزام شغلي و انسجام سازماني و همچنين، بين انسجام سازماني دانشگاه و التزام شغلي کارکنان ميباشد.
شکل شماره 2: مدل ساختاري با مؤلفههاي اصلي بر اساس ضرايب معناداري
لازم به ذکر است که نتايج حاصل از بررسي شاخصهاي برازش مدل علي پژوهشي نشان دهنده برازش مناسب مدل است (جدول شماره 3).
جدول شماره 3: شاخصهاي برازش مدل نهايي
χ 2 | Df | χ2/df | RMSEA | IFI | CFI | GFI | NFI | NNFI | AGFI |
08/97 | 59 | 64/1 | 055/0 | 95/0 | 95/0 | 93/0 | 90/0 | 93/0 | 90/0 |
5. نتيجهگيري و پیشنهادها
امروزه در سازمانها، نسلهاي مختلفي از کارکنان در کنار يکديگر به کار و فعاليت ميپردازند. نسلهايي که عمدتاً تفاوتهاي دانشي، مهارتي و نگرشي دارند. تفاوتهايي که اگر به درستي مديريت نشود منشاء تنش، تعارض و درگيري در سازمانها خواهد بود. راهحلي که براي رفع تنشهاي ناشي از تفاوتهاي بيننسلي در سازمانها در نظر گرفته ميشود، ايجاد فرهنگ بيننسلي است که ميتواند باعث ايجاد محيط همکاري آرام و همراه با استفاده از فرصتهاي نهفته در چنين تنوعي در سازمان گردد (ديو و فاکس، 2012). اما آنچه که اهميت دارد التزام شغلی است که میتواند از تاثير فرهنگ بيننسلي در کاهش تنشها و ايجاد احساس همدلي و انسجام در سازمان بوجود آید. بر اين اساس پژوهش حاضر با هدف بررسي تاثير فرهنگ بيننسلي سازمان بر التزام شغلي کارکنان و تعيين سهم واسطهگري انسجام سازماني دانشگاه شيراز صورت گرفت.
بر اساس يافتههاي به دست آمده، رشد فرهنگ بيننسلي در دانشگاه تاثير مثبت و معناداري بر انسجام سازماني دارد. اين يافته بيانگر آن است که هر چقدر در فرهنگ يک سازمان ارزشها و باورهايي مانند احترام به عقايد کارکنان نسلهاي مختلف، تعامل و ارتباطات مثبت با افراد غير هم نسل خود، همکاري و کمک به افراد غير هم نسل به ويژه جوانان در جهت ارتقاء، پيشرفت و ماندن در سازمان، بيشتر وجود داشته باشد (کينگ و بروانت، 2017)، اعضاي سازمان جذب يکديگر ميشوند و براي ماندن در گروه يا سازمان و تحقق اهداف فردي و سازماني انگيزه بيشتري پيدا ميکنند (رابينز، 1389). دليل احتمالي اين يافته ميتواند در نقش مهم فرهنگ بيننسلي در کاهش تنش و تعارضات بيننسلي باشد. چراکه انسجام سازماني با مشخصههايي مانند وجود روح تفکر جمعي، تمايل به همکاري و مشارکت، درستکاري و فقدان تعارض بين افراد همراه است (هانگ، 2009). بنابراين، براي ايجاد انسجام سازماني، وجود محيطي سرشار از تفاهم و همکاري و پذيرش افراد غير هم نسل، خود عامل مهمي است که ميتواند به وسيله ايجاد فرهنگ بيننسلي حاصل شود. لازم به ذکر است که اين يافته با پژوهشهاي سانسيز و همکاران34 (2017)، بنگستون و اياما35 (2007) همسو ميباشد.
يافته ديگر اين پژوهش تاثير مثبت و معنادار انسجام سازماني بر التزام شغلي است. اين يافته به اين موضوع اشاره دارد که با افزايش ميزان تمايل افراد به ماندن در سازمان و رشد همدلي و ارتباط بين افراد در جهت همکاري به منظور تحقق اهداف سازماني (لي و زانگ36، 2010)، پاسخهاي نگرشي، عاطفي و رفتاري کارکنان در برابر انجام کار و فعاليت مطابق با اهداف سازماني بيشتر ميشود که اين پاسخها ميتواند به صورت تعهد، انرژي و عملکرد مناسب بروز کند (بيلي37، 2016). در تحليل اين يافته بايد بيان نمود که به نظر ميرسد هنگامي که در اثر وجود انسجام سازماني، تعاملات سازنده، اعتماد و همدلي بين افراد بيشتر ميشود، بستر و زمينه مناسبي براي فعاليتهاي کاري افراد هم فراهم ميشود. در نتيجه افراد احساس ميکنند که شرايط سازمان و کاري که ميخواهند انجام دهند، مطابق نياز و ميل آنها است. بنابراين، از نظر ذهني و عاطفي غرق در کار ميشوند و همه توجهشان را بر کار متمرکز ميکنند و با تلاش زياد و حتي صرفنظر کردن از سلامتي خود به انجام وظايف محوله مبادرت ميورزند (ربرت و داويد، 2017؛ کتينگ و هسلين، 2015). لازم به ذکر است که اين يافته با پژوهشهاي انگلجبرت و همکاران (2017)، دوي (2017) همسو ميباشد.
به علاوه، يافتهها نشان داد که فرهنگ بيننسلي در دانشگاه تاثير مثبت و معناداري بر رشد التزام شغلي کارکنان دارد. اين يافته به اين معناست که هنگامي که شرايط سازمان به گونهاي باشد که نسلهاي مختلف کارکنان که عمدتاً در ابعاد مختلف دانشي، مهارتي، نگرشي و ارزشي با يکديگر تفاوت دارند، بتوانند به راحتي در کنار يکديگر فعاليت کنند و با حفظ احترام به ارزشهاي يکديگر و با تعامل سازنده به افراد غير همنسل خود در جهت رشد و پيشرفت هر چه بيشتر ياري رسانند (ديتمن38، 2005)، التزام شغلي در بين کارکنان بالا ميرود. يعني کارکنان از نظر رواني در هنگام انجام وظايف شغلي حضور مستمر داشته و کار و فعاليت خود را با انسجام دهني و تمرکز بالا انجام ميدهند (مکي و همکاران، 2017). دليل احتمالي اين يافته اين است که فرهنگ بيننسلي باعث ايجاد محيط همکاري آرام و همراه با استفاده از فرصتهاي نهفته در تنوع دانشي، مهارتي و ارزشي کارکنان نسلهاي مختلف در سازمان ميگردد و تعارضات بيننسلي را کاهش ميدهد (ديو و فاکس، 2012). در چنين شريطي التزام کارکنان بالا ميرود چراکه، محيط کاري خود را مساعد و منطبق با ميل و نظر خود دانسته و نه تنها وظايف خود بلکه فراتر از آن را نيز انجام داده و حس فعاليت و مشارکت، معناداري و تعلق در آنان زياد ميشود (سالانوا و اسکافلي39، 2008). اين يافته با پژوهشهاي سدسمن و سدسمن (2007)، مانتي و اسميت (2014)، نسير40 (2016) همسو ميباشد.
بنابراین ميتوان نتيجه گرفت که گسترش و توسعه التزام شغلی در سازمان میتواند نتیجه دو عامل مهم باشد: اول انسجام سازماني که سازمان هم از نتايج مفيد آن بهرهمند میگردد و دوم فرهنگ بین نسلی که با وجود التزام شغلی، کارکنان با ميل و علاقه بر کار خود متمرکز شده و فراتر از وظايف محوله به کار و فعاليت میپردازند. بنابراين اگر مديران دانشگاه خواهان افزايش التزام شغلي کارکنان هستند میبايست بر روي دو محور ايجاد فرهنگ بيننسلي و رشد انسجام سازماني متمرکز شوند. مديران ميتوانند فرهنگ بين نسلي را از طريق آموزش و ترويج ارزشهاي متناسب با فرهنگ بين نسلي ايجاد نمايند و با شناخت تفاوت بين نسلها، طراحي سيستمهاي انگيزشي مناسب، برنامههاي ترفيع و پاداش و رويکردهاي رهبري بر اساس ساختار ارزشي مورد قبول هر نسل، بستر فعاليت کارکنان نسلهاي مختلف را فراهم نمايند (مارفي و همکاران، 2010). همچنين، از طريق تغيير در ساختار سازماني، گسترش عدالت، گسترش روحيه کار و فعاليت جمعي، گسترش فرهنگ بين نسلي و مواردي از اين قبيل سطح انسجام سازماني را بالا برده و به رشد التزام شغلي کارکنان ياري رسانند. لازم به ذکر است که اين پژوهش با محدوديتهاي مختلفي ازجمله محدودیت تعمیم پذیری به دلیل اینکه صرفا در دانشگاه شیراز انجام شده، مواجه بوده است. به علاوه استفاده از پرسشنامه خودگزارشدهی و روش پژوهش کمی محدودیت دیگر این پژوهش محسوب می شود.
در عین حال یافتههای پژوهش حاضر ميتواند رهيافتهاي مهمي براي پژوهشگران، مديران آموزش عالي و مديران ساير سازمانها داشته باشد. آنها میتوانند با گزینش صحیح مدیران برخوردار از التزام شغلی، آموزش کارکنان در زمینه التزام شغلی، ابعاد، مفاهیم، نحوه اجرا و مزایای بکارگیری آن برای کارکنان پایه و اساس تعهد به سازمان و التزام شغلی کارکنان را پیریزی نمایند تا در نهایت هم مدیران و کارکنان و هم سازمان از مزایای آن بهرهمند گردند.
فهرست منابع
Andrew, O, C., & Sofian, S. (2012), Individual factors and work outcomes of employee engagement. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 40, 498–508.
Bailey, C, (2016), Employee engagement: do practitioners care what academics have to say–and should they? Human Resource Management Review.
Bengtson, V, L., & Oyama, P, S. (2007), Intergenerational solidarity: Strengthening economic and social ties, New York: United Nations Headquarters.
Chanana, N, Sangeeta (2020), Employee engagement practices during COVID-19 lockdown, J Public Affairs,21 (4), 2508.
Devi, s, (2017), Impact of employee engagement on organizational performance: A study of select private sector banks, International Journal of Commerce and Management Research.
Deyoe, R, H., & Fox, T, L. (2012), Identifying strategies to minimize workplace conflict due to generational differences, Journal of Behavioral Studies in Business, 5,(1).
Dittmann, M, (2005), Generational differences at work: A psychologist studies ways to help traditionalists, Baby Boomers, gen Xers and Millennials work better together, despite their generational differences, Monitor on Psychology, 36(6).
Engelbrecht, A, S., Heine, G., & Mahembe, B. (2017), Integrity, ethical leadership, trust and work engagement, Leadership & Organization Development Journal, 38(3), 368-379.
Fraone, J, S., Hartmann, D., & McNally, K. (2008), the Multi-Generational Workforce: Management Implications and Strategies for Collaboration Boston College Center for Work & Family Executive Briefing Series.
Guest, D, (2014), Employee engagement: a sceptical analysis, Journal of Organizational Effectiveness: People and Performance, 1(2), 141-156.
Harter, J, K., Schmidt, F, L., & Hayes, T, L. (2002), Business-unit-level relationship between employee satisfaction, employee engagement, and business outcomes: a meta-analysis.
Hillman, D, R, (2014), Understanding multigenerational work-value conflict resolution, Journal of Workplace Behavioral Health, 29(3), 240-257.
Hongyan, S, (2008), Psychological Contract, Group Cohesiveness and Organizational Performance, International Conference on Management Science and Engineering, Jiaozuo City, China: 366-371.
Huang, C, C, (2009), Knowledge sharing and group cohesiveness on performance: An empirical study of technology R&D teams in Taiwan, Technovation, 29, 786–797.
Karanges, E., Johnston, K., Beatson, A., & Lings, I. (2015), the influence of internal communication on employee engagement: A pilot study, Public Relations Review, 41(1), 129-131.
Keating, L, A., & Heslin, P, A. (2015), the potential role of mindsets in unleashing employee engagement, Human Resource Management Review, 25(4), 329-341.
King, S, P., & Bryant, F, B. (2017), The Workplace Intergenerational Climate Scale (WICS): A self‐report instrument measuring ageism in the workplace, Journal of Organizational Behavior, 38(1), 124-151.
Mackay, M, M., Allen, J, A., & Landis, R, S. (2017), investigating the incremental validity of employee engagement in the prediction of employee effectiveness: A meta-analytic path analysis, Human Resource Management Review, 27(1), 108-120.
Mantie-Kozlowski, A., & Smythe, H, (2014), Introducing an intergenerational relationship to improve engagement in aphasia therapy, Aphasiology, 28(1), 49-61.
McGuire, D., Todnem by, R., & Hutchings, K., (2007), Towards a model of human resource solutions for achieving intergenerational interaction in organizations, Journal of European industrial training, 31(8), 592-608.
Murphy Jr., E, F, Gibson, J, W, & Greenwood, R, A, (2010), Analyzing generational values among managers and non-managers for sustainable organizational effectiveness, SAM Advanced Management Journal, 75(1), 33.
Myers, K, K., & Sadaghiani, K, (2010), Millennials in the workplace: A communication perspective on millennials’ organizational relationships and performance, Journal of Business and Psychology, 25(2), 225-238.
Nasir, N, (2016), Down the yellow brick road: youth engagement and intergenerational equity at the Global Landscapes Forum, Master Thesis Series in Environmental Studies and Sustainability Science.
Nieves, J., Haller, S., (2014), Building dynamic capabilities through knowledge resources, Tourism Management, 40, 224-232.
Rayton, B., Dodge, T., & D'Analeze, G., (2012), The evidence: Employee engagement task force, nailing the evidence workgroup, London: Engage for Success.
Rich, B, L., Lepine, J, A., & Crawford, E, R., (2010), Job engagement: Antecedents and effects on job performance, Academy of management journal, 53(3), 617-635.
Roberts, J, A., & David, M, E., (2017), Put down your phone and listen to me: How boss phubbing undermines the psychological conditions necessary for employee engagement, Computers in Human Behavior, 75, 206-217.
Salanova, M., & Schaufeli, W, B. (2008), A cross-national study of work engagement as a mediator between job resources and proactive behavior, The International Journal of Human Resource Management, 19(1), 116-131.
Sánchez, M., Butts, D, M., Hatton-Yeo, A., Henkin, N, A., Jarrott, S, E., Kaplan, M, S., & Weintraub, A, P. (2007), Intergenerational programmes: Towards a society for all ages, Social Studies Collection, 23.
Sarangi, P., Nayak, B. (2016), Employee engagement and its impact on organizational success–A study in manufacturing company, India. IOSR Journal of Business and Management, 18(4), 52–57.
Schaufeli, W, B., Bakker, A, B., Salanova, M. (2006), The measurement of work engagement with a short questionnaire: a cross-national study. Educational and psychological measurement, 66 (4): 701- 716.
Seedsman, T, A., & Seedsman, T, A. (2007), Supporting intergenerational relationships: A role for universities, Journal of Intergenerational Relationships, 5(3), 83-98.
Sievert, H., & Scholz, C. (2017), Engaging employees in (at least partly) disengaged companies. Results of an interview survey within about 500 German corporations on the growing importance of digital engagement via internal social media. Public Relations Review, 43(5), 894–903.
Shin, S, Y., & Park, W, W. (2009), moderating effects of group cohesiveness in competency-performance relationships: A multi-level study, Journal of Behavioral Studies in Business, 1, 1.
Troupe, D, (2010), Developing results-based leadership attributes and team cohesiveness through action learning, Walden University.
Wendt, H., Euwema, M., Emmerik, I, J, V. (2009), Leadership and team cohesiveness across cultures, The Leadership Quarterly, 20: 358–370.
Investigating the effect of the intergenerational culture of the organization on the employees’ job engagement: Mediation role of organizational integration
Abstract:
The purpose of this research was to investigate the effect of the intergenerational culture of the organization on the employee engagement and to determine the mediating role of the organizational integration of Shiraz University. The research method was descriptive correlation type. The statistical population of the research included all employees of Shiraz University (700 people) who were selected Based on Morgan table using random sampling method. 248 people were considered as a sample, and finally 211 questionnaires were answered completely and were considered as a sample. The tools of this research included scales of intergenerational culture (King and Bryant, 2017), organizational engagement (Schaufeli et al., 2006) and organizational integration (Nieves and Haller, 2014), which after calculating their validity and reliability, Distribution between the sample and data were analyzed using structural equation model. The findings showed that the growth of intergenerational culture has a positive and significant effect on organizational integration. In addition, intergenerational culture has a positive and significant effect on the growth of employee engagement. Also, organizational integration has a positive and significant effect on employee engagement.
Keywords: Intergenerational culture, Organizational integration, Job engagement, Shiraz University.
[1] . King & Bryant
[2] . Deyoe & Fox
[3] . Murphy. Gibson. and Greenwood
[4] . Dittmann
[5] . Hillman
[6] . Troupe
[7] . Shin & Park
[8] . Guest
[9] . Rayton. Dodge. & D'Analeze
[10] . Karanges et al
[11] . Bailey
[12] . Harter.. Schmidt & Hayes
[13] . Mackay. Allen & Landis
[14] . Schaufeli et al
[15] . Roberts & David
[16] . Keating & Heslin
[17] . Rich. Lepine. & Crawford
[18] . Salanova & Schaufeli
[19] . Sánchez et al
[20] . Bengtson & Oyama
[21] . Seedsman & Seedsman
[22] . Mantie & Smythe
[23] . Nasir
[24] . Engelbrecht et al
[25] . Devi
[26] . Wendt et al
[27] . Lack of Generational Stereotypes (LGS)
[28] . Positive Intergenerational Affect (PIA)
[29] . Workplace Generational Inclusiveness (WGI)
[30] . Workplace Intergenerational Retention (WIR)
[31] . Intergenerational Contact
[32] . Schaufeli. Bakker & Salanova
[33] . Nieves & Haller
[34] . Sánchez et al
[35] . Bengtson & Oyama
[36] . Li & Zhang
[37] . Bailey
[38] . Dittmann
[39] . Salanova & Schaufeli
[40] . Nasir