اندیشههای ایران باستان و مزدیسنا، بهویژه فلسفۀ خسروانی در آثار ادبی و عرفانی پس از اسلام بیش و کم تأثیر گذاشته است. این مقاله با هدف بررسی گستردگی حکمت و فلسفة نور در ایران باستان و خدامحوری در آتش (نور)، فره و امشاسپندان از نگاه متون مزدیسنایی و بازتاب آن در اندیشه چکیده کامل
اندیشههای ایران باستان و مزدیسنا، بهویژه فلسفۀ خسروانی در آثار ادبی و عرفانی پس از اسلام بیش و کم تأثیر گذاشته است. این مقاله با هدف بررسی گستردگی حکمت و فلسفة نور در ایران باستان و خدامحوری در آتش (نور)، فره و امشاسپندان از نگاه متون مزدیسنایی و بازتاب آن در اندیشه ی مولوی بر پایه ی مثنوی معنوی به نگارش در آمده است. از اینرو، به شیوۀ توصیفی، تحلیلی، اسنادی و ارزیابی کمّی کوشش شده، برجستهترین جلوههای فروغمند اهورامزدا در یسنا و ردّپای آن در مثنوی مولوی جستجو و معرفی شود. آتش، فره و امشاسپند، به عنوان سه فروغ و صفت نورانی اهورامزدا جایگاه مقدسی در باور ایرانیان کهن و زرتشتیان امروز دارد. این جلوهها بهویژه عنصر آتش و نور در دیدگاه زرتشتیان و متون مزدیسنایی و نیز در دیدگاه مثنوی معنوی مولوی، همه به سرچشمة نور الهی پیوند پیدا میکند. فروغ یا نور آتش با پرتوهای بالاروندهاش نماد تجلّی خداوند به شمار میآید؛ نیز امشاسپندان با نور و صفات نورانی خداوند ارتباط دارد و خویشکاری آیینی و اجتماعی آن برکشیدگی جایگاه انسان از دنیای مادی و فرودینه به جهان مینویی و آرامش راستین است. مولانا در جای جای مثنوی از اندیشهها و مؤلفههای عرفانی ِآیین زرتشتی تنها برای تمثیل و بیان و شرح اندیشههای عرفانی خود بهره گرفته است.
پرونده مقاله