شاخصه های محبت الهی در انسان خداباور از دیدگاه قرآن و روایات
محورهای موضوعی : نشریه پژوهشنامه معارف اهل بیت علیه السلام
علی محمد میرجلیلی
1
,
محمد فاکر میبدی
2
,
نسرین علوی نیا
3
*
1 - استاد گروه قرآن و حدیث، دانشکده الهیات دانشگاه میبد، میبد، ایران.
2 - استاد گروه قرآن و حدیث، دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه، تهران، ایران.
3 - طلبه حوزه سطح 4، موسسه آموزش عالی جامعه النور، شیراز، ایران.
کلید واژه: انسان خداباور, محبت الهی, حب, قرآن, روایات.,
چکیده مقاله :
این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و با ابزار کتابخانهای به بررسی شاخصههای محبت الهی در انسان خداباور از دیدگاه قرآن و روایات میپردازد و بدین منظور از قرآن کریم، روایات و اندیشههای مفسران برای تکمیل بحث کمک گرفته است. یافتههای پژوهش که در قالب شش شاخصه بررسی شده است بیانگر این است که رابطه انسان خداباور و خدا محبت است. انسان وجودی مستقل ندارد و وجودش وابسته به خداوند است، خداوند رب انسان و جهان است و تمام امورات آنها را تدبیر میکند. انسان تحت تربیت دائم پروردگار است و تمام عقاید و رفتار او در ارتباط با رب معنا میشود. وقتی خدا محبوب انسان باشد همه زندگی و رفتار انسان بر اساس این محبت انجام میشود و محبت به تبعیت از خداوند منجر میگردد. شاخصه های محبت الهی در انسان خداباور شامل شاخصه اول تفضل ابتدایی خداوند به انسان، شاخصه دوم محبت انسان به خداوند، تنها موجود فناناپذیر، شاخصه سوم پذیرش ربوبیت محبوب و تبعیت از محبوب، شاخصه چهارم محبت ورزی بر اساس ایمان، شاخصه پنجم محبوب خدا شدن و شاخصه ششم رسیدن به رضایت و رضوان الهی در آخرت است.
This article, with a descriptive-analytical method and library tools, investigates the characteristics of divine love in a God-believing person from the perspective of the Qur'an and hadiths, and for this purpose, the Holy Qur'an, hadiths and the thoughts of commentators have been helped to complete the discussion. The findings of the research, which have been examined in the form of six indicators, show that the relationship between a person who believes in God and God is love. Man does not have an independent existence and his existence depends on God, God is the Lord of man and the world and arranges all their affairs. Man is under the constant training of the Lord and all his thoughts and behavior are meaningful in relation to the Lord. When God loves man, all his life and behavior is based on this love, and love leads to obeying God. The indicators of divine love in a God-believing person include the first indicator of God's primary kindness to man, the second indicator of man's love for God, the only immortal being, the third indicator of accepting the beloved's lordship and obeying the beloved, the fourth indicator of loving kindness based on faith, the fifth indicator of becoming God's beloved. And the sixth indicator is to reach God's satisfaction and satisfaction in the hereafter.
*قرآن کریم
ابن بابویه، محمد بن علی، (1385)، علل الشرائع، قم: کتاب فروشی داوری.
ابن قیم الجوزيه، شمس الدین ابی عبداله، (1419)، روضه المحبين و نزهه المشتاقين، تحقیق سید جمیلی، چاپ چهارم، دارالکتب العربی.
ابن منظور، محمد بن مکرم، (1387)، لسان العرب، چاپ سوم، قم: نشر ادب.
برقی، احمد بن محمد بن خالد، (1371)، المحاسن، تحقیق و تصحیح: بلال الدین محدث، چاپ دوم، قم دارالکتب الْسلامیة.
برومر، وین سنت، (1395)، الگوی عشق پژوهشی در الهیات فلسفی، ترجمه عبدالمحمد دلخواه، تهران، نگاه
معاصر.
جوادی آملی، عبدالله، (1397)، تفسیرتسنیم، تحقیق: حسین اشرافی و دیگران، ج2، قم، اسراء.
خمینی، روح الله، (1381)، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره )، قم.
دهخدا، علی اکبر، (1388)، لغت نامه دهخدا، ج4، چ3 ، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، محمد، (1416)، مفردات غریب القرآن، تحقیق عرفان داودی، انتشارات دارالثامیه بیروت.
رافعی، علی،(1390)، محبت در قرآن و حدیث و تجلی آن در سیره نبوی و اقوال و وحوال عارفان، چاپ اول، قم، ادیان.
صابری، علی محمد، (1389)، حدیث عشق، عشق از دیدگاه 4 متفکر)میهمانی افلاطون، فی حقیقة العشق سهروردی، سوانح العشاق غزالی، لمعات عراقی)، تهران نشر علم.
طباطبایی، محمدحسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی، چاپ پنجم، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی.
طوسى، محمد بن حسن، (1417)، التبیان فى تفسیر القرآن، به کوشش احمد قیصر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربى، اول.
عمید، حسن، (1382)، فرهنگ فارسی عمید، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چ28، قم.
قرائتی، محسن، (1383)، تفسیر نور، ج 4، چ 11، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
کلینى، محمد بن یعقوب، (1407)، الکافی (ط- الإسلامیه)، به کوشش علی اکبر غفاري و محمد آخوندي، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
مجلسی، محمد باقر، (1403)، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت: نشر دار الاحیا التراث العربی.
مصباح یزدی، محمد تقی، (1383)، اخلاق در قرآن،ج2، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.
مصطفوی، حسن، (1360)، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، چاپ اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
معین، محمد، (1381)، فرهنگ معین، ج 2 ، چ8 ، امیر کبیر، تهران.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، (1371)، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
هاشمی، احمد، (1381)، جواهر البلاغه، چاپ پنجم، قم:مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
<1> پژوهشنامه معارف اهل بیت (ع)، سال چهارم، شمارۀ یازدهم، بهار 1404 ش
Research for the Studies of the Ahl al-Bayt (as), Year 4, Issue 11, Spring 2025
شاخصههای محبت الهی در انسان خداباور از دیدگاه قرآن و روایات
علی محمد میرجلیلی1
محمد فاکرمیبدی2
نسرین علوینیا3
تاریخ دریافت: 07/09/140۳ تاریخ پذیرش: 28/12/140۳، صفحۀ 33 تا 51 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و با ابزار کتابخانهای به بررسی شاخصههای محبت الهی در انسان خداباور از دیدگاه قرآن و روایات میپردازد و بدین منظور از قرآن کریم، روایات و اندیشههای مفسران برای تکمیل بحث کمک گرفته است. یافتههای پژوهش که در قالب شش شاخصه بررسی شده است بیانگر این است که رابطه انسان خداباور و خدا محبت است. انسان وجودی مستقل ندارد و وجودش وابسته به خداوند است، خداوند رب انسان و جهان است و تمام امورات آنها را تدبیر میکند. انسان تحت تربیت دائم پروردگار است و تمام عقاید و رفتار او در ارتباط با رب معنا میشود. وقتی خدا محبوب انسان باشد همه زندگی و رفتار انسان بر اساس این محبت انجام میشود و محبت به تبعیت از خداوند منجر میگردد. شاخصه های محبت الهی در انسان خداباور شامل شاخصه اول تفضل ابتدایی خداوند به انسان، شاخصه دوم محبت انسان به خداوند، تنها موجود فناناپذیر، شاخصه سوم پذیرش ربوبیت محبوب و تبعیت از محبوب، شاخصه چهارم محبت ورزی بر اساس ایمان، شاخصه پنجم محبوب خدا شدن و شاخصه ششم رسیدن به رضایت و رضوان الهی در آخرت است.
کلیدواژهها: انسان خداباور، محبت الهی، حب، قرآن، روایات.
1- درآمد
قرآن کریم در طی 23 سال در موقعیتها و شرایط متعدد به خاطر وجود حکمتهای مختلف نازل شده است که کمتر اتفاق میافتد در آن، موضوعی یکجا و در کنار هم مورد بررسی باشد به همین دلیل موضوعات مختلف در کل متن به صورت پراکنده ذکر شده است؛ لذا اگر کسی بخواهد نگاهی کلی به تمام متن داشته باشد یا معنای نسبتاً جامعی را از یک معنا مورد کنکاش قرار دهد ناگزیر است که آن را در گوشه گوشه قرآن جست و جو نماید.
حب و محبت از موضوعاتی است که مورد بحث در علوم مختلف قرار گرفته و عرفا، ادبا، شعرا، نویسندگان و فیلسوفان مختلف در این زمینه قلمفرسایی کردهاند و گسترهای به قدمت تاریخ دارد. قرآن کریم و روایات نیز به این موضوع اهمیت ویژهای داده اند. بنابراین پرداختن به این واژه حائز اهمیت است و تاکنون تحت عناوین و از زاویههاي مختلف، مورد بحث و بررسی در مجامع علمی و دینی قرارگرفته است.
از طرفی هر انساني بر اساس نگرشها، بينشها، گرايشها و رفتارهاي بيروني که متأثر از باورها و ارزشهای پذيرفتهشده نزد اوست شناخته میشود. اين نگرشها و شناختها زمینهساز تغییرات اساسی در رفتار اوست. بدینجهت روند زندگی انسانها و آثار بهجا مانده گواه این مطلب است که اگر باوری الهی در روح و اندیشه انسان تاثیر بگذارد، قطعا به زندگی و هدف فرد و آداب و رسوم او، رنگ و بوی خدایی خواهدداد و خداباوری علاوه بر ساحت بینش، در منش و کنش فردی و اجتماعی انسان نیز ظهور پیدا میکند که نمونه بارز آن ابتدا در زندگی فردی و سپس اجتماعی بروز مییابد.
گرچه تاکنون پژوهش مستقلی که شاخصه های محبت الهی در انسان خداباور از دیدگاه قرآن و روایات را مورد بررسی قرار داده باشد، صورت نگرفته است اما پژوهشهایی مشابه در خداباوری وجود دارد پس به نوعی میتوان گفت تحقیق پیش رو، از این حیث بدیع به شمار میآید. از مقالات مشابه در خداباوری میتوان به خداشناسی از ابراهیم تا کنون «دین یهود، مسیحیت و اسلام» از کارن آمسترانگ4 که توسط محسن سپهر در سال 1393 ترجمه و چاپ شده است.
مقاله ای با عنوان «خداباوری و یافته های علوم شناختی دین: سازگاری یا ناسازگاری» توسط سیدمهدی بیابانکی در مجله پژوهشهای فلسفی کلامی تابستان 1398 شماره 80 به چاپ رسیده است.
مقاله ای با عنوان «تحلیل نقش خداباوری در کارکردهای علوم انسانی دستوری از منظر آیت الله مصباح یزدی» توسط علیرضا رجبی و محمدعلی محیطی اردکان در مجله تحقیقات بنیادین علوم انسانی در پاییز 1399 شماره 20 چاپ شده است.
مقاله ای با عنوان «تطور و خداباوری؛ طرح و بررسی دیدگاه الیوت سوبر5» توسط روزبه زارع و سیدحسن حسینی در مجله معرفت فلسفی در تابستان 1400 شماره 72 به چاپ رسیده است.
مقاله ای با عنوان (When and why does belief in a controlling deity strengthen cultural goal commitment ) به معنی (چهزمانی و چرا اعتقاد به خدای کنترلکننده تعهد هدف فرهنگی را تقویت میکند) در سنگاپور توسط اسمارت6 در سال 2018 چاپ شده است. در این مقاله سعی شدهاست تا با استفاده از نظریات جامعهشناسی و بهرهگیری از یافتههای پژوهشی اندیشمندان، به بررسی رابطه اعتقاد به خداوند با اهداف فرهنگی پرداخته شود و نهایتاً به این پرسش پاسخ دادهشود که اعتقاد به خداوند، چه رابطهای با اهداف فرهنگی دارد؟
مقاله دیگر با عنوان (The difference between the culture of God-believing and God-unbelieving society) به معنی (تفاوت فرهنگ جامعه خداباور و خدا ناباور) توسط اودن7 در سال 2017 در استکهلم سوئد چاپ شده است. در این پژوهش بعد از مرور اندیشههای کلاسیک، بدبینانه و خوشبینانه در مورد فرهنگ جوامع دینی و غیردینی از نظریههای اندیشمندان جهت ساخت چارچوب نظری بهره گرفته میشود.
روش این مقاله توصیفی – تحلیلی و ابزار آن کتابخانهای است و به بررسی این سوال که شاخصههای محبت الهی در انسان خداباور از دیدگاه قرآن و روایات چیست میپردازد.
2-معنای خداباوری
خداباوري را ميتوان باور به «خداي يكتا، پروردگاري نامتناهي»، (معین، 1381 :1/257) دانست. خداباوري دارای سه مرتبه است كه نخستين مرتبه آن ياد خدا به قلب، همراه با انجام واجبات و ترك محرمات است. در حديثي آمدهاست: منظور از اينكه هميشه به ياد خدا باشي، اين نيست كه مرتب سبحان الله بگويي، بلكه منظـور ايـن اسـت كه واجبات و محرماتي را كه برايت تعيين شده، رعايت كني و مراقب باشي در اين مورد كوتاهي نكني (کلینی، 1407: 2/80).
در مرتبه دوم، خداباوري يعني انسان پيوسته به ياد داشته باشد كه در حضور خداست و او شاهد اعمالش است و بداند اگر او خدا را نميبيند خداوند او را ميبيند. قرآنكريم ميفرمايد: «لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو الطيف الخبير.» (انعام:30) «چشمها او را نمييابد و اوست كه ديدهها را درمييابد و او لطيف و آگاه است.»
مرتبه بالاتر اين است كه انسان به گونهاي ذكر گويد كه یقین داشته باشد هرلحظه خدا او را ميبيند. اين حالت بالاتر از مرحله پيشين است. بدين معنا كه گرچه انسان خدا را نميبيند، ولي به اين باور رسيده است كه خدا در همه حال شاهد و ناظر اوست. خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: «و هو معكم اين ما كنت و الله بما تعملون بصير» (حدید: 4) «و هركجا باشيد، او با شماست و خـدا بـه هرچه ميكنيد بيناست.» (مکارم شیرازی، 1371: 2/108)
خداباوری در این مقاله مرتبه اول است که شامل انجام واجبات و ترک محرمات میشود.
3-معنای محبت
محبت در لغت به معنی اراده (عمید، 1382: 1/318) آمده است. از نظر راغب محبت، اراده آنچه دیده میشود، یا درباره آن گمان خیر میرود، است علامه مصطفوی در التحقیق دربارۀ حُب میگوید:
همانا اصل در این ماده (حب) «وداد و میل شدید» است و مقابل آن بغض و تنفر است. (مصطفوی،1360: 418). این کلمه در فارسی نیز به معنای «دوست داشتن، دوستی و دوستداری» است (دهخدا، 1388: 1218).
علامه طباطبایی بیان کردهاند: «حُب عبارتاست از تعلق و ارتباط وجودی بین محب و محبوب و یا به عبارتی، انجذاب بین علت مکمل و یا شبیه به آن، و بین معلول مستکمل و یا شبیه به آن، و چون حُب عبارت از این است، لذا ما افعال خود را دوست میداریم تا به وسیله آن استکمال کنیم و آنچه را هم که متعلق به افعال ماست دوست میداریم، تا آن را وسیله و ابزار کار خود کنیم» (طباطبایی، 1374: 1/168).
امام خمینی میفرمایند: «حُب و بغض، از صفات نفسانیه است متقابل با هم و حقیقت آنها وجداناً واضح است؛ چون سایر وجدانیات و صفات نفسانیه، که حقایق ذاتیاتشان واضح تر است از شرح مفهوم آن ها». (خمینی، 1381: 52)
از نظر آیة الله مصباح یزدی: «محبت در حقیقت، حالتی است که در دل یك موجود ذی شعور، نسبت به چیزی که با وجود او ملایمتی و با تمایلات و خواستههای او تناسبی داشته باشد، پدید میآید. محبت، یك جاذبه ادراکی است همانند جاذبههای غیر ادراکی؛ ملاك این جذب و انجذاب، ملایمتی است که آن موجود با مُحب دارد؛ و محبت انسان به چیزی تعلق میگیرد که ملایمت کمال آن را با وجود خودش دریافته است.» (مصباح یزدی، 1383: 1/284).
4-رابطه انسان خداباور و خدا
رابطه انسان خداباور و خدا محبت است. انسان وجودی مستقل ندارد و وجودش وابسته به خداوند است و آن به آن در ارتباط با خداوند است که همه این روابط بر اساس محبت میباشد. انسان خداباور در یک مسیر مرحله به مرحله پیش میرود تا به محبت و رضوان نهایی الهی در آخرت میرسد. شاخصههای این محبت در قرآن کریم و روایات بدین شکل بیان شده است:
5- شاخصههای محبت الهی
5-1- شاخصه اول: تفضل ابتدایی خداوند به انسان
قرآن بیان میکند که خداوند یک «فضل» ابتدایی به انسانها دارد «وَ لَاكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّةَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ. فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (حجرات:7و8) که سه مؤلفه دارد:
۱. خداوند بذر محبت ایمان به خودش را در انسان کاشته است،
۲. (محبت) ایمان را در قلب انسان زیبا جلوه داد؛
3.بذر کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان را در انسان قرار داده است. (قرائتی،1383: 2/98).
در تفسیرالميزان آمده است که «فضل بودن موهبت به معنای این است که صرفا عطیه و نعمتی است که خدا به انسان ارزانی داشته، نه اینکه خواسته باشد عوضی عایدش گردد».(طباطبایی، 1374: 18/469) این مرحله که موهبت مقدم خداوند به انسان است دانشمندان از آن به «محبت» یاد کردهاند در قرآن با تعبیر «فضل و نعمت» یاد شده است. قرآن این مرحله را تفضل خداوند میداند و لفظ «محبت» بر آن اطلاق نکرده است. دانشمندان مختلف نیز درباره محبت مقدم خداوند به انسان سخن گفتهاند. آگاپه (عشق از دید الهیات مسیحی) میگوید محبت خدا به انسان مقدم بر محبت انسان به خداوند است. (صابری، 1389: ٨٦.). در آگاپه، عشق هدیه عاشق به معشوق است که به طور طبیعی از فراوانی عاشق جاری میشود. خداوند سرشاری خود را با اختیار و سخاوتمندانه میبخشد. عشق الهی به بشر بیان طبیعی سرشاری دائمی و زوالناپذیر سرشت خداوند است. خدا عشق نمیورزد که منفعتی از آن ببرد، بلکه عشق میورزد چون ذاتش عشقورزیدن است عشق خداوند به ما ریشه در خود خداوند و سرشاری او دارد و ریشه در ما ندارد. اروس (عشق از نگاه فلسفه یونانی) اشتیاق رسیدن به آرزوست، اما خدا هیچ نیاز و خواستهای ندارد، بنابراین اشتیاق و تلاشی برایش متصور نیست، لذا عشق خداوند به انسان از نوع آگاپه است و نه اروس. (برومر، 1395:١٤٩)
شیخ احمد غزالی میگوید: «خداوند مبدأ و اصل عشق است» (صابری، 1389: ١٥١) و «هر محبتی از سوی بنده مسبوق به محبتی از طرف خداوند است». (جوادی آملی، 1397: 2/ 92) «محبت انسان محفوف به دو محبت الهی است. تردیدی نیست که محبت خداوند به بنده، عنایت وی به بنده است. (عنایت ملحوق) اما اصل توفیق عبد به محبت ـ با آنکه به ظاهر کار خود اوست- نیز عنایت ابتدایی خدا است. رو آوردن بنده به خداوند با محبت نعمت است (صغرای قیاس) و هر نعمتی از خداوند و عنایت اوست (کبرای قیاس). پس این امر مسبوق به عنایت الهی است. (نتیجه) بدین ترتیب هر محبت عبد محفوف به دو عنایت الهی است (عنایت مسبوق و عنایت ملحوق). خداوند محبت اولیه ایمان و کراهت کفر را در انسان قرار داده است، اگر انسان با اختیار خود در این مسیر حرکت کند و محب ایمان شود به رشد میرسد». (جوادی آملی، 1397: 2/ 100).
رابطه محبت و ایمان
خداوند رب انسان و جهان است یعنی تمام امورات آنها را تدبیر میکند و انسان تحت تربیت دائم پروردگار است و تمام عقاید و رفتار او در ارتباط با رب معنا میشود. عقاید و اعمال انسان یا در راستای ایمان به رب و اطاعت از اوست یا خلاف این جهت است. «ایمان به صورت فطری در همه انسانها قرار گرفته است» (اعراف/172 و 173)، یعنی هر چند انسان در لسان و در ظاهر منکر خدا شود اما ایمان به خداوند درونش وجود دارد.
وقتی ایمان محبوب انسان قرار گرفته و آنچه مقابلش قرار دارد یعنی کفر و فسوق و عصیان مورد کراهت او قرار گرفته، یعنی منحصرا آنچه محبوب انسان قرار گرفته ایمان است (برقي، 1371: 1/262)، فقط و فقط ایمان محبوب انسان واقع شده است. در روایات رابطه محبت و ایمان بیان شده است و گفته شده که ایمان و دین چیزی غیر از حب و بغض نیستند: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحُبِّ وَ الْبَعْضِ أَمِنَ الْإِيمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الآيَةَ - حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّةَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ.(الحجرات/ ٧). (کلینی، 1407: 2/125)
راوی میگوید از امام پرسیدم: «آیا حب و بغض از ایمان است؟ پاسخ دادند آیا ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمودند: حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ.... گویی راوی نمیدانسته حب و بغض داشتن جزء ایمان محسوب میشود. امام میفرمایند: ایمان چیزی جز حب و بغض نیست و برای توضیح حرف خود این آیه را میآورند. طبق این آیه آنچه محبوب انسان قرار میگیرد فقط ایمان است و کفر مکروه انسان است و تمام اشیاء یا در محدوده ایمان هستند یا کفر و خارج از این دو حوزه چیزی نیست. لذا هیچ چیز دیگری محبوب انسان نیست لذا حب برابر با ایمان است. از طرفی مفهوم آیه این است که چون ایمان محبوبتان قرار گرفته در نتیجه آن شما از پیامبر اطاعت میکنید یعنی همه ایمان محبوب انسان است و اینگونه نیست که قسمتی از ایمان محبوب انسان نشده باشد. اگر همه ایمان محبوب انسان نباشد، در اثر همان قسمتی که محبوب انسان نیست انسان به ایمان عمل نمیکند و به رشد نخواهد رسید. اینکه همه ایمان محبوب انسان است یعنی ایمان برابر با حب است.
گفته شده حصر در (و هل الايمان الا الحب و البغض) برای مبالغه است، زیرا ایمان به چیزی بدون محبت آن و بغض ضد آن محقق نمیشود. (هاشمی، 1381: 341).
«كُنتُ عِندَ أَبِي جَعْفَر (ع) ... و قَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِكَ زِيَادٌ إِنِّي أَلِمُ بِالذُّنُوبِ حَتَّى إِذَا ظَنَنتُ أَنِّي قَدْ هَلَكْتُ ذَكَرْتُ حُبِّكُمْ فَرَجَوْتُ النَّجَاةَ وَ تَجَلَّى عَنِّي - فَقَالَ أَبو جَعْفَرِعَ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى – حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ (الحجرات: ٧) وَ قَالَ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ (آل عمران: ۳۱) وَ قَالَ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُحِبُّ المُصَلِّينَ وَلَا أُصَلِّي وَأُحِبُّ الصَّوَّامِينَ وَلَا أَصُومُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكَ مَا اكْتَسَبْتَ وَ قَالَ مَا تَبْغُونَ وَ مَا تُرِيدُونَ أَمَا إِنَّهَا لَوْ كَانَ فَزْعَةٌ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ كُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَى نَبِيِّنَا وَ فَزِعْتُمْ إِلَيْنَا. (الحشر : ۹)
این روایت را محاسن با کمی تفاوت بیان کرده است. در روایت محاسن امام میفرمایند: «الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ».(برقي، 1371: 120)
زیاد میگوید که به امام باقر (ع) گفتم که از گناهانم ناراحت بودم و گمان میکردم که هلاک شدهام. محبت شما را یاد کردم و به نجات امیدوار شدم. امام گفتند آیا دین غیر از حب است؟ خداوند میفرماید ایمان را نزد شما محبوب کردیم و آن را نزد قلب شما زینت دادیم. و نیز گفته اگر خدا را دوست دارید از پیامبر تبعیت کنید تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و نیز فرموده انصار کسانی را که نزد آنها هجرت کرده بودند دوست داشتند. مردی نزد پیامبر آمد و گفت ای رسول الله من نماز گزاران را دوست دارم اما خودم اهل نماز (نافله) نیستم و کسانی که زیاد روزه میگیرند را دوست دارم اما خودم اهل روزه استحبابی نیستم پیامبر فرمودند تو با هرکس که او را دوست میداری هستی و هرچه کسب کنی برای توست.
در روایات امیرالمومنین مصداق حب ایمان بیان شدهاست:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) ... وَ قَوْلِهِ- حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَرَّةَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ (حجرات: ۷) الْأَوَّلَ وَالثَّانِيَ وَالثَّالِثَ. (کلینی، 1407: 2/129)
در روایت بیان شده که «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» یعنی امیرالمؤمنین و «كَرَّةَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» یعنی اولی و دومی و سومی. این روایت یک مصداق از این آیه را بیان کرده است.
5-2- شاخصه دوم: محبت انسان به خداوند، تنها موجود فناناپذیر
خداوند محبت ایمان را درون انسان قرار داده و کراهت از کفر را در او نهاده و او با اختیار خودش یا محبت ایمان یا محبت کفر را بر میگزیند. برای اینکه چه محبتی را برگزیند نیاز به معرفت دارد.
خداوند می فرماید که ما ملکوت آسمان و زمین را به حضرت ابراهیم نشان دادیم و از اهل یقین شد:
«وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (انعام:75)
و به واسطه ی این معرفت ایشان در مییابد که چیز آفل و زوالپذیر شایسته محبت نیست و میفرماید: «لا أُحِبُّ الأفلين» (انعام: 76) انسان با هدایت الهی معرفت پیدا میکند که چه کسی شایسته محبت است و در مییابد که امور زوالپذیر شایسته محبت نیست. وقتی انسان معرفت پیدا کرد که فقط موجود زوالناپذیر شایسته محبت است، آنگاه ارزیابی میکند که آن زوالناپذیر کیست؟ و مصداق آن را پیدا میکند و به او محبت میورزد. میبیند که فقط خداوند زوالناپذیر است و بقیه موجودات همه زوالپذیر هستند، پس فقط خداوند زوالناپذیر شایسته محبت است و محبتی که در نهاد او قرار دادهشده در مسیر فعلیت قرار میگیرد اما اگر انسان به این معرفت نرسید که فقط موجود زوالناپذیر شایسته محبت است الهههای دیگری را دوست خواهدداشت:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا ُيحِبُّونَهُمْ كَحُبِ اللَّهِ» (بقرة: ١٦٥).
5-3-شاخصه سوم: پذیرش ربوبیت محبوب و تبعیت از محبوب
وقتی انسان محبوبی برمیگزیند دو پیامد به دنبال خواهدداشت. اول او را معبود خود قرار میدهد. دوم: از او تبعیت میکند.
1- پذیرش ربوبیت محبوب
انسان به طور طبیعی چیزی را که شدیدترین محبت را به آن دارد، رب و معبود خود قرار میدهد، پس اگر خداوند زوالناپذیر محبوبترین موجود نزد او باشد، او را رب خود قرار میدهد و به او ایمان میآورد، اما اگر الهههای دیگری را دوست بدارد آنها را رب و معبود خود قرار میدهد.
2- تبعیت از محبوب
تبعیت لازمه محبت است و محبت همواره به تبعیت منجر میشود:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران: 31)
اگر خدا را دوست میدارید و میخواهید خدا هم شما را دوست داشته باشد باید از پیامبر تبعیت کنید، یعنی اگر محبت شما به تبعیت بیانجامد، این محبت واقعی است و آنگاه شما هم محبوب خدا میشوید. یعنی لازمه محبت، تبعیت است و محبت همواره به تبعیت میانجامد. لذا کسی که محب خداوند است از او تبعیت میکند. پیامبر دستورات الهی را به انسانها میرسانند، لذا گفته شده که اگر خداوند را دوست دارید از پیامبر تبعیت کنید که همان تبعیت از خداست هم محبت الهی و هم محبت غیر الهی هر دو به تبعیت از محبوب منجر میشود.
وقتی خدا محبوب انسان باشد همه زندگی و رفتار انسان بر اساس این محبت انجام میشود و منشأ همه رفتار انسان میشود و محبت به تبعیت از خداوند منجر میشود.
اهل بیت که محبتشان به خداوند به مراتب بیشتر از محبت دیگران به خدا ست و «التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّه» (ابن بابويه،1385: 2/610) کاملان در دوستی خدا خطاب شدهاند تمام زندگی و رفتارشان به خاطر محبت خداوند است.
طبق ترسیم قرآن محبت فضایی است که رفتار انسان در آن معنا میشود به عنوان نمونه رسیدن به نیکی با صرفنظر کردن از دوستداشتنیهاست انسان باید از آنچه دوست دارد انفاق کند تا به نیکی برسد:
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ» (آل عمران:۹۲) هرگز به نیکی (کامل) نمیرسید تا از آنچه خود دوستدارید انفاق نمایید؛ و هر چه انفاق نمایید حتما خداوند بدان داناست.
مضمون این آیه در آیه زیر نیز بیان شدهاست:
«لَيْسَ البرِّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرَب وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ» (بقرة:١٧٧)
برای مرجع ضمیر (ه) در (علی حبه) دو احتمال وجود دارد: ۱. به مال بر میگردد و معنای آیه این است که با وجود حب مال آن را انفاق میکنند که معنای آن شبیه آیه «لن تنالو البر حتى تنفقوا مماتحبون» میشود که گفته اگر از آنچه دوست دارید ببخشید به «بر» میرسید، این آیه هم میگوید «بر» بخشیدن مال با وجود محبت به آن است. ۲. به «الله» بر میگردد و معنای آیه این است که مال را به خاطر محبت خدا انفاق میکنند.
اگر مرجع ضمیر «ه»، مال باشد ضمیر به اسم نزدیکتر برگشته تا الله که دورتر از آن است و شاید برای برگشت ضمیر به کلمه دورتر قرینه لازم باشد همچنین از آنجا که این آیه و آیه «لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون» هر دو درباره یک موضوع هستند و درباره اثر انفاق مال در رسیدن به بر هستند به نظر میرسد احتمال اول مناسبتر است. با وجود هر کدام از احتمالات این آیه نیز درباره محبت و اثر آن در رسیدن به بر و نیکی است.
روایات بیان میکنند که با فضیلتترین مومنان کسانی هستند که محبت بیشتر به یکدیگر دارند.«أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا الْتَقَى الْمُؤْمِنَانِ قَطُّ إِلَّا كَانَ أَفْضَلُهُمَا أَشَدَّهُمَا حُبّاً لِأَخِيهِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَشَدَّهُمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ و در حدیث دیگر عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُسْلِمَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَأَفْضَلُهُمَا أَشَدُّهُمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ. (برقي، 1371: 1/ ۲۶۴).
«الهیات مسیحی در خصوص احساس– رفتارهای (حالات) اجتماعی مانند عشق معتقد است که واکنش صرفا یک منش رفتاری درازمدت ناخواسته ناشی از این عاطفه نیست بلکه مشی هدفمند عملی است که عاشق در رابطه با معشوق خود را متعهد به انجام آن میکند پس عشق صرفا یک احساس و عاطفه نیست بلکه تعهدی هدفمند برای انتخاب طرح پیچیدهای از اعمال و نگرشها در رابطه با معشوق نیز است» (برومر،1395:١٧٧).
قرآن بیان میکند که محبت به تبعیت منجر میشود و الهیات مسیحی نیز بیان میکند که عشق همراه با تعهد عاشق به معشوق است.
پس انسان از رب و محبوبش اطاعت میکند و تمام زندگی و از جمله محبتورزی او در مسیر محبوب شکل میگیرد. یکی از اموری که خداوند به آن امر کرده این است که محبتورزیدن باید بر اساس ایمان باشد و محبتی که بر پایه ایمان و تقوا نباشد پایدار نیست.
5-4-شاخصه چهارم: محبت ورزی بر اساس ایمان
محبت به خدا به تبعیت از او منجر میشود یکی از اموری که خداوند امر کرده این است که محبتکردن انسان به سایر انسانها باید در مسیر محبت به خداوند و ایمان به او باشد انسان باید ارزیابی کند که محبت او در مسیر محبت الهی و ایمان به خداوند باشد.
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةَ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّوْمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ» (برقي، 1371: 1/ ۲۶۴).
رسولخدا (ص) به یارانش فرمود: استوارترین دستاویزهای ایمان کدام است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاهتر است و بعضی گفتند نماز و بعضی گفتند زکات و بعضی روزه و بعضى حج و عمره و بعضى جهاد؛ رسول خدا (ص) فرمود: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است اما استوارترین دستاویزهای ایمان نیست ولی استوارترین دستاویز ایمان دوستی برای خداوند و دشمنی برای خدا و دوستداشتن دوستان خداوند و دوریجستن از دشمنان خدا است.
مشابه مضمون این روایات، در روایات دیگری نیز بیان شده: «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مِنْ أَوْثَقِ عُرَى الْإِيمَانِ أَنْ تُحِبَّ فِي اللَّهِ وَ تُبْغِضَ فِي اللَّهِ وَ تُعْطِيَ فِي اللَّهِ وَ تَمْنَعَ فِي اللَّهِ وَ تَمْنَعَ فِي اللَّه. (برقي، 1371: 1/ ٢٦٣).
اگر فردی، دیگری را به خاطر خدا دوستبدارد به پاداش محبتی که به خاطر خداوند داشته میرسد، هرچند فردی که محبوب واقع شده در علم خداوند از اهل جهنم باشد و اگر فردی به خاطر خداوند با دیگری بغض داشته باشد، به پاداش بغضی که به خاطر خداوند داشته خواهدرسید هر چند فرد مبغوض در علم خداوند از اهل بهشت باشد. (برقي، 1371: 1/ ٢٦٥).
5-5-شاخصه پنجم: محبوب خدا شدن
از دید قرآن فضل ابتدایی خدا به انسان کل الگوی محبت خدا به انسان نیست خدا یک فضل و نعمت اولیه دارد که در انسان ارزش میآفریند و محبت ایمان را در انسان قرارداده اما انسان اختیار دارد ارزش را در خود ایجاد کند یا نکند. تفضل خدا به انسان لزوما در انسان ارزش ایجاد نمیکند بلکه انسان با اختیار خود باید این ارزش را ایجاد کند. اگر صرف تفضل خدا در انسان ارزش ایجاد کند پس چرا با وجودی که خدا به همه انسانها یک تفضل اولیه دارد اما همه پرهیزگار و رستگار نیستند و عدهای مشمول عذاب اخروی خداوند میشود؟
غیر از این تفضل ابتدایی که خداوند به همه دارد خداوند یک محبت ثانوی دارد که بر اساس ارزش انسان است، وقتی انسان آن ارزش اولیه که خداوند به طور بالقوه به او داده در خود محقق کند و در عمل صاحب ارزش شود یک محبت ثانویه و ویژه خداوند نصیب او خواهدشد که در آیات فراوانی درباره این محبت و اینکه خدا چه کسانی را دوست دارد سخن گفته است.
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران:/ ۳۱).
اگر انسانها خدا را دوست میدارند پس باید این محبت به تبعیت از پیامبر (ص) منتهی شود، در این هنگام خداوند نیز آنها را دوست میدارد یعنی کسانی که خداوند را دوستدارند و از دستورات پیامبر (ص) پیروی میکنند، مورد محبت خداوند قرار میگیرند و انسان با محبت به خدا و تبعیت از رسولش محبوب خدا میشود. آیات قرآن کسانی که مورد محبت خدا قرار میگیرند را چنین بیان میکند: محسنین، (بقرة :۱۹۵) توابین و متطهرين، (بقرة:۲۲۲) متقین، (آل عمران:۷۶) مقسطين،(مائدة:٤٢) مطهرین، (توبه:۱۰۸) کسانی که محکم و استوار در راه او جهاد میکنند(صف:4). آیه زیر نیز کسانی که محب و محبوب خدا هستند را توصیف میکند:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (مائده: 54)
خداوند میفرماید: اگر کسانی که ایمان آوردهاند از دین مرتد شوند خداوند قومی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند اینها نسبت به مؤمنان فروتن و نسبت به کافران سرسخت هستند و در راه خدا جهاد کرده و از سرزنش نمیهراسند. این از فضل خداوند است که به هر کس بخواهد میدهد و خداوند بسیار عطاکننده و علیم است.
درباره ارتباط عبارت اول: «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَه» با عبارت دوم «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ...» دو احتمال وجود دارد، احتمال اول عبارت دوم علت عبارت اول است و چون این عده با مؤمنان فروتن هستند و ... و فضیلتهای خاصی دارند خداوند آنها را دوست دارد؛ احتمال دوم عبارت دوم نتیجه عبارت اول است، و چون خداوند آنها را دوست دارد در نتیجه آن آنها با مؤمنان فروتن و ... شدهاند. در ادامه میگوید این فضل خداوند است و به هرکس بخواهد عطا میکند. یعنی فضل و عنایت خداوند شامل آنها شده و در اثر عنایت الهی چیزی به آنها عنایت شده و سبب فضل خداوند هم این است که خدا به هرکس بخواهد این عنایت را میکند. آن فضل الهی که شامل آنها شده چیست؟ دو احتمال در معنای این آیه وجود دارد: ۱. به سبب فضل و محبت الهی به آنها، آنها دارای فضایل خاصی شدند و این فضایل موجب شد خداوند آنها را مورد محبت خود قرار دهد و به مرحله بالاتر محبت الهی برسند طبق این سخن «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» علت «يُحِبُّهُمْ» است (احتمال اول درباره ارتباط این دو قسمت آیه)؛ ۲.خداوند آنها را محبوب خود قرار داده و این به سبب فضل الهی است که به هرکس بخواهد عطا کند، و در اثر محبت خداوند، آنها دارای فضایل خاصی شدند و نسبت به مؤمنان فروتن و ... شدند، طبق اين تفسير «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» نتیجه ى «يُحِبُّهُمْ» است، (احتمال دوم درباره ارتباط این دو قسمت آیه).
هر دو تفسیر درباره ی آیه نزدیک و شبیه هم هستند و نشان میدهد که محبت خداوند به انسانهای خاصی و هرکسی که خودش بخواهد، در آنها فضیلت و ارزشآفرین است. و فضل و محبت خداوند در انسان فضایل خاصی خلق میکند و موجب فروتنی با مؤمنان و سرسختی با کافران و ... میشود. این سخن شبیه دیدگاه عشق آگاپه است که میگوید خداوند با محبت به انسانها در آنها ارزش میآفریند البته با دیدگاه آنها تفاوت نیز دارد. آگاپه در الهیات مسیحی میگوید محبت خدا به انسان مشروط به ارزشمندی انسان نیست و خدا به همه مؤمن و فاسق یکسان محبت میکند و محبت خداوند در همه ارزش میآفریند، درحالیکه قرآن میگوید که خداوند یک تفضل (قرآن این مرحله را تفضل خداوند میداند و لفظ «محبت» بر آن اطلاق نکرده است) اولیه به همه انسانها دارد و ایمان را محبوب آنها قرار داده است و انسان با اختیار خود میتواند در عمل محب ایمان شود یا نشود و فعل الهی لزوما در انسان محبت به ایمان، خلق نمیکند و محبت خدا به انسان در این مرحله لزوما ارزشآفرین در انسان نیست و قانون محبت الهی این است که وابسته به ارزش مخاطب دارد. طبق آیات زیادی که میگوید خداوند چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد، محبت خداوند به انسان به ارزشمندی انسان وابسته است. البته طبق آیه ۵۴ مائده خداوند به افراد خاصی محبت کرده و فضایلی در آنها میآفریند که این تفضل برای افراد خاصی و هرکه خدا بخواهد است. این آیه محبت دو طرفه خدا و انسان را بیان میکند دوسویگی در عشق لازمه دیدگاه ارسطویی عشق است هر چند ممکن است محبت دو طرف به یکدیگر برابر نباشد. (صابری، 1389: ۹۲)
امام صادق محبت اهل طاعت و بغض اهل معصیت را موجب محبوبیت نزد خداوند بیان میکند:
إ«ِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَفِيكَ شَرُّ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَ.» (برقي، 1371: 1/ ۲۶۳).
هنگامی که بخواهی بدانی که در تو خیری است، به قلبت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست داری و به اهل معصیت بغض داری در تو خیر است و خدا تو را دوست میدارد و اگر به اهل طاعت بغض داری و به اهل معصیت محبت داری در تو شر است و خدا نسبت به تو بغض دارد و انسان با کسی است که او را دوست دارد.
علامه جوادی آملی بیان میکنند که آیه «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران:۳۱)
ترتیب محبت انسان به خدا و تقدم آن بر محبت خدا به انسان را بیان میکند زیرا با «فاء» آمده که ترتب را بیان میکند. از طرفی در آیه «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ»، محبت خدا به انسان مقدم شدهاست. این آیه با واو عطف بیان شده نه با با فاء و نفرموده «يُحِبُّهُمْ فيُحِبُّونَهُ»(المائدة: ٥٤) در حالی که در آیه ۳۱ آل عمران با فاء آمده که ترتب را میرساند پس أولا مشخص نیست که محبوب شدن مقدم بر محب بودن باشد، ثانیا آیه ٥٤ مائده فقط برای اهمیت و شرافت محبتالهی محبت بندگان مقدم شده است و اقتضای نظم طبیعی و ظاهر آیه ۳۱ آلعمران تقدم محب بودن است. (جوادی آملی، 1397: 2/۹1) همچنین کسانی که گفته شده در این آیه مورد محبت خدا قرار میگیرند مومنانی هستند که در این آیه توصیف شدهاند و این آیه محبت عمومی خدا به همه انسانها را نمیگوید.
همچنین ایشان میگویند که هر محبتی از سوی عبد مسبوق به محبتی از سوی خداوند است. (جوادی آملی، 1397: 2/۹۲) به نظر میرسد این محبت سابق و ابتدایی خدا به انسان با تعبیر «فضل و نعمت» خدا به انسان بیان شده نه تعبیر محبت، و محبت خداوند به انسان ارزشگراست و به انسانهای دارای صفات ارزشمند تعلق میگیرد.
هر چیزی که در آن معلولیت بیشتر باشد واسطهها بین او و حق محض بیشتر است پس او ناقصتر است، پس وقتی این ثابت شد پس هیچ موجودی از محبت و عشق الهی و عنایت ربانی خالی نیست و اگر لحظهای از آن خالی باشد هلاک میشود. (جوادی آملی، 1397: ۷/ ١٤٩).
علامه طباطبایی در سبب محبت خداوند به خلق میگویند که حب رابطهای است وجودی- و هستی روابط وجودی، خارج از وجود موضوعات خود و تنزلات آن نیست- لذا نتیجه میگیریم که هر چیزی ذات خود را دوست میدارد و چون هر محبی همه متعلقات محبوب خود را نیز دوست میدارد در نتیجه هر چیزی آثار وجودیش را هم دوست میدارد از اینجا معلوم میشود که خدای سبحان بدین جهت که خود را دوست میدارد، خلق خود را دوست میدارد و اگر خلق خود را دوست میدارد بدین جهت است که انعام او را میپذیرند و باز اگر خلق خود را دوست میدارد بدان جهت است که هدایت او را میپذیرند. (طباطبایی، 1374: 1/۶۲۱).
علامه جوادی آملی میگویند که چون همه کمالات بشر از خداوند است خداوند دوستداشتنی است و بر أساس این نظم طبیعی انسان ابتدا محب خدا میشود. (جوادی آملی، 1397:۹۰) به نظر میرسد که چون علامه جوادی منشأ محبت را صاحب کمال بودن محبوب و رفع نیاز محب میدانند از نظر ایشان طبق نظم طبیعی، ابتدا انسان محب خدا میشود، زیرا خداوند نیاز انسان را برطرف میکند و صاحب همه کمالات است لذا ابتدا انسان محب او میشود؛ اما اگر بگوییم یک منشأ دیگر محبت این است که محبت از درون محب بجوشد و محب به خاطر غنا و فضل و بینیازیش محبت را هدیه دهد طبق این نظر محبت خدا به انسان بر محبت انسان به خدا مقدم خواهدبود. بعضی از نویسندگان محبت انسان به خدا را مقدم میدانند، (جوادی آملی، 1397: 92) و بعضی مانند عرفا محبت خدا به انسان را مقدم میدانند طبق نظر قرآن خدا یک تفضل مقدم به انسان دارد و اگر انسان محب خدا و پیرو دستورات او شود، شایسته محبت خدا در یک مرحله بالاتر میشود.
همان طور که محبت انسان دارای مراتب مختلف است، محبت خدا به انسان نیز دارای مراتب مختلف است و هرکس مطابق شایستگی خودش از مرتبهای از محبت خداوند بهره میبرد پیامبران و امامان بیشترین محبوبیت را نزد خداوند دارند. چنانکه خداوند درباره حضرت ابراهيم (ع) فرموده: «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَليلا» (نساء: ۱۲۵) خليل به معنای دوست است. خله خاص و محبت عام است خلیل افضل بر حبیب است. (ابن قیم جوزيه، 1409: ٦٣).
5-6-شاخصه ششم رسیدن به رضایت و رضوان الهی در آخرت
انسان پس از اینکه در دنیا محبوب خداوند شد، در آخرت به رضایت و رضوان الهی نائل میشود. انسان در مسیری حرکت میکند که از تفضل خدا به او شروع شده و به رسیدن به رضوان و لقایالهی در آخرت منتهی میشود. اگر انسان با اختیار خود و هدایت و محبت خداوند این مسیر را برگزیند و در این مسیر پیش رود به حداعلای محبت الهی و رضوان او در اخرت خواهد رسید، اما اگر انسان به این معرفت نرسید که فقط موجود زوالناپذیر شایسته محبت است، الهههای دیگری را دوست میدارد و آنها را رب و معبود خود قرار میدهد و از آنها اطاعت میکند اما این محبت و اطاعت پایدار نیست. اگرانسان محبت معبودان غیر الهی را برگزید در آخرت مورد غضب الهی قرار گرفته و به عذاب خداوند دچار خواهدشد. انسان در یک مسیر حبی حرکت میکند که از خدا شروع میشود و به لقایالهی در آخرت منتهی میشود. در طول این مسیر، محبت جلوههای مختلف پیدا میکند ابتدا در فضل خدا به انسان و سپس محبت انسان به خدا و پذیرش خداوند به عنوان رب و معبود و ایمان به یگانگی ربوبیت خدا جلوه کرده، سپس در اطاعت از خدا، بعد از آن در محبت به دیگران به خاطر محبت به خدا سپس در محبوبشدن نزد خدا در ادامه در رسیدن به غفران و رضایت و لقایالهی جلوهگر میشود.
انسان وقتی خدا را به عنوان یگانه محبوبی که شایسته دوستداشتن است دوست داشت، محبتش به بقیه موجودات نیز در طول این محبت قرارخواهدگرفت. به دو دلیل محبت انسان به سایر انسانها در طول محبت خدا و بر پایه ایمان شکل میگیرد . چون خداوند تنها موجود شایسته محبت است پس محبت به دیگران باید در مسیر این محبت قرار گیرد چون بقیه موجودات به طور مستقل شایستگی محبت را ندارند. ۲. علاوه بر دلیل نخست خداوند میفرماید که محبت انسان به دیگران باید بر اساس ایمان باشد و مؤمنان نباید از غیر مؤمنان دوست برگزینند لذا انسانی که محب و مطیع خداست، محبتورزی او در مسیر محبت الهی خواهدبود. وقتی انسان از خداوند اطاعت کرد خداوند نیز محب او میشود و مورد غفران و رضوان الهی قرار میگیرد.
بنابراین محبت ذو مراتب است و هر چه انسان توسعه وجودی بیشتری پیداکند، محبت او به خدا بیشتر خواهدشد و در آخرت به درجات والاتر محبت به خدا میرسد محبوب خدا شدن نیز دارای مراتب است و انسان با توسعه وجودی بیشتر و عنایت خود خدا به درجات والاتر محبت خدا میرسد تا اینکه در آخرت به رضوان الهی میرسد.
در زمینه توحید دو جنبه وجودشناسی و معرفتشناسی وجوددارد جنبه وجودشناسی توحید به واقعیت قضیه توحید در عالم واقع میپردازد که در واقع همان سیر حبی است که انسان به سمت خداوند دارد و اشاره جنبه معرفتشناسی آن به باور و پذیرش انسان نسبت به توحید میپردازد و به قسمتی از این سیر حبی میکند که به پذیرش انسان مربوط میشود اینکه انسان کسی را که دوستداشتهباشد، رب خود قرار میدهد، جنبه معرفتشناسی این قضیه را بیان میکند انسان کسی را که دوست بدارد، رب خود قرار میدهد، هرچند بداند که رب واقعی خداوند است، مشرکان میدانستند که مدبر امور خداوند است، اما باز شرک میورزیدند.
«قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ» (يونس:٣١)
خداوند رب همه عالم است چه انسانها این قضیه را بپذیرند و چه نپذیرند اما از جنبه معرفتشناسی و باور انسان نسبت به توحید، انسان کسی را که دوستدارد و شدیدترین محبت را به او دارد رب و معبود خود میداند، هر چند در عالم خارج ممکن است او رب واقعی انسان نباشد. لذا مؤمن خداوند که رب واقعی عالم است را دوست میدارد و رب خود میداند اما مشرک الههای دیگر غیر خدا را دوستمیدارد و رب خود داند. پس محبت معیار برگزیدن رب است و قرآن برهانی بر این اساس بیان میکند:
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَباً قَالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» (انعام: 76) که برهان محبت نامیده شده است.
محبت به خدا پذیرش ربوبیت خدا (ایمان به خدا) محبت براساس ایمان
محبوبیت نزد خدا پيروي از خدا محبوب شدن به واسطه ایمان.
نتیجه
محبت خدا به انسان دارای شاخصههای مختلف است و هرکس مطابق شایستگی خودش از محبت خداوند بهره میبرد. پیامبران و امامان بیشترین محبوبیت را نزد خداوند دارند.
وقتی ایمان محبوب انسان قرار گرفته و آنچه مقابلش قرار دارد یعنی کفر و فسوق و عصیان مورد کراهت او قرار گرفته، یعنی منحصرا آنچه محبوب انسان قرار گرفته ایمان است
خداوند محبت ایمان را درون انسان قرار داده و کراهت از کفر را در او نهاده و او با اختیار خودش یا محبت ایمان یا محبت کفر را بر میگزیند. برای اینکه چه محبتی را برگزیند نیاز به معرفت دارد.
انسان با هدایت الهی معرفت پیدا میکند که چه کسی شایسته محبت است و در مییابد که امور زوالپذیر شایسته محبت نیست. وقتی انسان محبوبی برمیگزیند دو پیامد به دنبال خواهدداشت. اول او را معبود خود قرار میدهد. دوم: از او تبعیت میکند.
انسان به طور طبیعی چیزی را که شدیدترین محبت را به آن دارد، رب و معبود خود قرار میدهد، پس اگر خداوند زوالناپذیر محبوبترین موجود نزد او باشد، او را رب خود قرار میدهد و به او ایمان میآورد، اما اگر الهههای دیگری را دوست بدارد آنها را رب و معبود خود قرار میدهد.
لازمه محبت، تبعیت است و محبت همواره به تبعیت میانجامد. لذا کسی که محب خداوند است از او تبعیت میکند. پیامبر دستورات الهی را به انسانها میرساند، لذا گفته شده که اگر خداوند را دوست دارید از پیامبر تبعیت کنید که همان تبعیت از خداست هم محبت الهی و هم محبت غیر الهی هر دو به تبعیت از محبوب منجر میشود.
انسان از رب و محبوبش اطاعت میکند و تمام زندگی و از جمله محبتورزی او در مسیر محبوب شکل میگیرد. یکی از اموری که خداوند به آن امر کرده این است که محبتورزیدن باید بر اساس ایمان باشد و محبتی که بر پایه ایمان و تقوا نباشد پایدار نیست.
از دید قرآن فضل ابتدایی خدا به انسان کل الگوی محبت خدا به انسان نیست خدا یک فضل و نعمت اولیه دارد که در انسان ارزش میآفریند و محبت ایمان را در انسان قرارداده اما انسان اختیار دارد ارزش را در خود ایجاد کند یا نکند. غیر از این تفضل ابتدایی که خداوند به همه دارد خداوند یک محبت ثانوی دارد که بر اساس ارزش انسان است، وقتی انسان آن ارزش اولیه که خداوند به طور بالقوه به او داده در خود محقق کند و در عمل صاحب ارزش شود یک محبت ثانویه و ویژه خداوند نصیب او خواهدشد.
انسان پس از اینکه در دنیا محبوب خداوند شد، در آخرت به رضایت و رضوان الهی نائل میشود. انسان در مسیری حرکت میکند که از تفضل خدا به او شروع شده و به رسیدن به رضوان و لقایالهی در آخرت منتهی میشود.
اگر انسان به این معرفت نرسید که فقط موجود زوالناپذیر شایسته محبت است، الهههای دیگری را دوست میدارد و آنها را رب و معبود خود قرار میدهد و از آنها اطاعت میکند اما این محبت و اطاعت پایدار نیست.
منابع
علاوه بر قرآن کریم،
1. ابن بابویه، محمد بن علی (1385)، علل الشرائع، قم: کتاب فروشی داوری.
2. ابن قیم الجوزيه، شمس الدین ابی عبداله (1419)، روضه المحبين و نزهه المشتاقين، تحقیق سید جمیلی، چاپ چهارم، دارالکتب العربی.
3. ابن منظور، محمد بن مکرم (1387)، لسان العرب، چاپ سوم، قم: نشر ادب.
4. برقی، احمد بن محمد بن خالد (1371)، المحاسن، تحقیق و تصحیح: بلال الدین محدث، چاپ دوم، قم دارالکتب الْسلامیة.
5. برومر، وین سنت (1395)، الگوی عشق پژوهشی در الهیات فلسفی، ترجمه عبدالمحمد دلخواه، تهران، نگاه
معاصر.
6. جوادی آملی، عبدالله (1397)، تفسیرتسنیم، تحقیق: حسین اشرافی و دیگران، ج2، قم، اسراء.
7. خمینی، روح الله (1381)، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره )، قم.
8. دهخدا، علی اکبر (1388)، لغت نامه دهخدا، ج4، چ3 ، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
9. راغب اصفهانی، محمد (1416)، مفردات غریب القرآن، تحقیق عرفان داودی، انتشارات دارالثامیه بیروت.
10. رافعی، علی (1390)، محبت در قرآن و حدیث و تجلی آن در سیره نبوی و اقوال و واحوال عارفان، چاپ اول، قم، ادیان.
11. صابری، علی محمد (1389)، حدیث عشق، عشق از دیدگاه 4 متفکر)میهمانی افلاطون، فی حقیقة العشق سهروردی، سوانح العشاق غزالی، لمعات عراقی)، تهران نشر علم.
12. طباطبایی، محمدحسین (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی، چاپ پنجم، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی.
13. طوسى، محمد بن حسن (1417)، التبیان فى تفسیر القرآن، به کوشش احمد قیصر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربى، اول.
14. عمید، حسن (1382)، فرهنگ فارسی عمید، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چ28، قم.
15. قرائتی، محسن (1383)، تفسیر نور، ج 4، چ 11، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
16. کلینى، محمد بن یعقوب (1407)، الکافی (ط- الإسلامیه)، به کوشش علی اکبر غفاري و محمد آخوندي، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
17. مجلسی، محمد باقر (1403)، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت: نشر دار الاحیا التراث العربی.
18. مصباح یزدی، محمد تقی (1383)، اخلاق در قرآن، ج2، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.
19. مصطفوی، حسن (1360)، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، چاپ اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
20. معین، محمد (1381)، فرهنگ معین، ج 2 ، چ8 ، امیر کبیر، تهران.
21. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (1371)، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
22. هاشمی، احمد (1381)، جواهر البلاغه، چاپ پنجم، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
[1] . استاد گروه قرآن و حدیث، دانشکده الهیات دانشگاه میبد، میبد، ایران: almirjalili@meybod.ac.ir
[2] . استاد گروه قرآن و حدیث، دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه، تهران، ایران: m-faker@miu.ac.ir
[3] . طلبه حوزه سطح 4، موسسه آموزش عالی جامعه النور، شیراز، ایران: na.alavinia@yahoo.com
[4] . Karen Armstrong
[5] . Elliott Sober
[6] . Smart
[7] . Oden