هرمنوتیک به معنای تفسیرکردن و تاویلکردن است ودانش آن در تاریخ پرفراز ونشیب خود با اختلافات و تعارضات فراوانی مواجهبوده، آراء نظریهپردازان در چیستی شناسی هرمنوتیک و قلمرو آن تفاوت گستردهای داشتهاست. یکی از پرمناقشهترین مباحث در هرمنوتیک که باعث ایجاد یک چرخش بنیا چکیده کامل
هرمنوتیک به معنای تفسیرکردن و تاویلکردن است ودانش آن در تاریخ پرفراز ونشیب خود با اختلافات و تعارضات فراوانی مواجهبوده، آراء نظریهپردازان در چیستی شناسی هرمنوتیک و قلمرو آن تفاوت گستردهای داشتهاست. یکی از پرمناقشهترین مباحث در هرمنوتیک که باعث ایجاد یک چرخش بنیادی در مباحث هرمنوتیکی شده دیدگاه هستی شناسانهای بود که نسبت به فهم بهوجودآمد. قائلان به این دیدگاه- هایدگر وگادامر- راه وصول به حقیقت را، همچون دورههای قبل از خود، از طریق، ارائه روش نمیدانستند و هرمنوتیک فلسفی قائل به ذهنیگرایی در فهم بود. پیش از آن، هرمنوتیستهایی مانند شلایرماخر ودیلتای در پی یافتن روشی برای فهم بودند و فهم صحیح را رسیدن به نظر مولف وعینی میدانستند، هرچند دیدگاه هستیشناسی به فهم گفتمان غالب هرمنوتیک درقرن بیستم گردید، اما منتقدانی را نیز درپیداشت. امیلیوبتی و اریک هیرش با نگاهی انتقادی و روشی نسبت به فهم، از اصل عینیتگرایی در فهم متون دفاع میکردند. این رویکرد روششناسی را، هرمنوتیک روشگرا و رویکرد هستیشناسی به هرمنوتیک را هرمنوتیک فلسفی میدانند. پرسش اصلی این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر دادههای کتابخانهای است، آن است که عینیگرایی در هرمنوتیک روشگرا-به ویژه هیرش-چگونه تبیین میشود ودارای چه شاخصهها ومولفههایی است؟و هدف از آن رهایی از نسبیگرایی معرفتی است.
پرونده مقاله