• فهرست مقالات مرضیه پیراوی ونک

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - تعلیق مفهوم شناخت، برای زمینه‌سازیِ یک متدولوژی جدید
        علی مرجوعی بهرام شاهدی مرضیه پیراوی ونک مریم قاسمی سیچانی
        بداهتِ شناخت، نزد انسان، نه تنها مانعی در پرسش از آن نیست، بلکه نشان از اهمیت این پرسشگری دارد. متدولوژی بعنوانِ سازمانِ شناخت، برای پذیرش عضو جدیدی در خانواده، نیازمندِ پارادایمی جدید است. اینکه چرا پارادایمی جدید ضروری است، ریشه در ماهیت برون ایستاییِ انسان دارد. و هم چکیده کامل
        بداهتِ شناخت، نزد انسان، نه تنها مانعی در پرسش از آن نیست، بلکه نشان از اهمیت این پرسشگری دارد. متدولوژی بعنوانِ سازمانِ شناخت، برای پذیرش عضو جدیدی در خانواده، نیازمندِ پارادایمی جدید است. اینکه چرا پارادایمی جدید ضروری است، ریشه در ماهیت برون ایستاییِ انسان دارد. و همین ویژگی بنیادیِ است که زمینه سازِ اپوخه شناخت، قرار میگیرد. در این پژوهش با گزینش اگزیستانسیالیسم، بعنوانِ لگینِ لوگوسِ پژوهش، و با مبنا قراردادن رویکردشناختی (4E)، نقطه اشتراک آنها یعنی در-جهان-بودن، مبنای ورود به بحث قرار می گیرد، و سه شاخه دیگرِ رویکرد شناختی (4E)، برای فائق آمدن بر شکاف تبیینی ای که در توضیح چراییِ در-بودن، هست، استفاده می شود. برای اثبات اینکه ادراک، تصویری واقعی از جهان در اختیار ما قرار نمی دهد، و چون هر داده و استدلالی هرچند انتزاعی، نهایتا باید برمبنایی استعاری-تنی، ادراک شود، از ادراک، در شرایطِ خاص، مثل تتراکروماکی، حس-آمیزی و جانشینیِ حسی، و همچنین تصویرِ جهان، نزد سایر موجودات زنده، بهره گرفته شده است. نهایتا با این استدلال که رابطه میان پیکر (انسان) و غیرِپیکر (جهان) نه برمبنای شناخت، بلکه برمبنایِ وضع و نهشِ غیرِخود استوار است، شناخت، در تعلیق قرار می گیرد، تا راه برای تبیین یک متدولوژیِ غیرشناختی فراهم شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - نهشتن، به مثابه یک متدولوژی (بستر-نهاد) جدید
        علی مرجوعی بهرام شاهدی مرضیه پیراوی ونک مریم قاسمی سیچانی
        رویکرد شناختی (4E) در پیوند با منطق استدلالیِ اگزیستانسیالیسم، این امکان را فراهم می آورد تا با گذر از دوگانه-انگاری هایِ رایجِ متافیزیک، بتوان متدولوژیِ جدیدی خارج از رابطه شناختیِ سوژه-ابژه، طرح اندازی کرد. لزوم چنین طرح اندازی ای در ناکارآمدی متدولوژی های موجود، مخصو چکیده کامل
        رویکرد شناختی (4E) در پیوند با منطق استدلالیِ اگزیستانسیالیسم، این امکان را فراهم می آورد تا با گذر از دوگانه-انگاری هایِ رایجِ متافیزیک، بتوان متدولوژیِ جدیدی خارج از رابطه شناختیِ سوژه-ابژه، طرح اندازی کرد. لزوم چنین طرح اندازی ای در ناکارآمدی متدولوژی های موجود، مخصوصا در راهبریِ پژوهش های بنیادی و هنر نهفته است (یعنی تز، در مفهوم حقیقیِ نهادن). در ابتدای مقاله، ترمینولوژیِ حوزه متدولوژی مشخص خواهد کرد که مفاهیم مرتبط با متدولوژی، همگی بر وضع و قرار، ابتناء دارند و نه شناسایی. اتیمولوژیِ واژه متدولوژی نیز مشخص می کند که ـلوژی و لوگوس با فرا-آوردن و ظهور، نسبت دارند و نه شناختِ امر موجود. در نهایت با جانشنیی مفهومِ بستر-نهاد، که معرفِ اقلیم و نهادن است، بجای متدولوژی، که به غلط، روش شناسی، معنا می شود و لاجرم با روش خلط می گردد، بستر-نهادِ جدید با نام نهشتن معرفی می گردد. در این بستر-نهاد، انسان به مثابه نهشتا و نه، شناسا یا مفسر، از طریقِ نهش، غیرِخود یا غیرِ پیکر را وضع می کند. این بستر-نهاد، صحت خود را از تَنِش (در-هم تنیدگی) با سایر چیزها بدست می آورد و نگاهی اتمیستیک به پدیده ها ندارد. بستر-نهادِ نهشتن، معرفت را امری ممکن، فرض نمی کند، بلکه با جانشینیِ مفهومِ هِشته با معرفت، اول، تمایزِ میان شناخت و هستی را محال می داند و دوم، نهش، را جایگزینِ مفهومِ مشاهده، می کند. پرونده مقاله