هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود. برای انجام پژوهش، 50 نفر از دانش آموزان هنرستان های دخترانه تبریز پس از غربالگری بر اساس نمره پیشرفت تحصیلی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. پرسش چکیده کامل
هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود. برای انجام پژوهش، 50 نفر از دانش آموزان هنرستان های دخترانه تبریز پس از غربالگری بر اساس نمره پیشرفت تحصیلی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (MSLQ) برای هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که از نظر پیشرفت تحصیلی تفاوت معنی داری بین گروه های آموزش و کنترل وجود داشت (001/0p <) و نمره تعدیل شده پیشرفت تحصیلی گروه آزمایش، پس از آموزش خودتنظیمی بالاتر از گروه کنترل بود. براساس نتایج می توان گفت آموزش خودتنظیمی، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را افزایش می دهد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای هوشی، خودکارآمدی تحصیلی و اهداف پیشرفت با یکدیگر و نیز نقش آنها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی(راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیامنور در قالب مدل علّی و بهروش تحلیل مسیر می باشد. بهمنظور آزمون فرضیهها چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای هوشی، خودکارآمدی تحصیلی و اهداف پیشرفت با یکدیگر و نیز نقش آنها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی(راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیامنور در قالب مدل علّی و بهروش تحلیل مسیر می باشد. بهمنظور آزمون فرضیهها، نمونه ای شامل 600 نفر دانشجو از مراکز دانشگاه پیامنور کل کشور با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و روش نمونه گیری طبقه ای بطور تصادفی انتخاب و به پرسشنامه خودگزارشی متشکل از خرده مقیاس های باورهای هوشی، اهداف پیشرفت و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی از پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری پاسخ دادند. نتایج حاکی از آن است که مدل علّی مفروض، پس از اصلاح از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای پژوهش در مجموع 34 و 30 درصد از کل واریانس راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین نمودند. بطور کلی، نتایج نشان داد که باورهای هوشی علاوه بر تأثیر مستقیم، به واسطه اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی، بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان تأثیر غیرمستقیم نیز دارند. یافتهها نشان داد که باورهای هوشی دانشجویان بخصوص باورهای هوشی افزایشی، می توانند از طریق واسطه گری اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی فراگیران و نهایتاً عملکرد تحصیلی آنها موثر باشند. لذا، ضروری است که زمینه لازم جهت ارتقاء این باورها از طریق غنی تر کردن محیط زندگی و محیط یادگیری و آموزش فراهم گردد.
پرونده مقاله
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی برنامه درسی ادبیات مقطع متوسطه ایران با شش کشور اروپایی بود. نوع پژوهش کیفی بود که از دو روش تحلیل محتوای اسنادی و زمینهیابی استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها اسناد و مدارک مربوط به برنامه درسی کشورها و مصاحبههای نیمه ساختاریافته بود. در چکیده کامل
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی برنامه درسی ادبیات مقطع متوسطه ایران با شش کشور اروپایی بود. نوع پژوهش کیفی بود که از دو روش تحلیل محتوای اسنادی و زمینهیابی استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها اسناد و مدارک مربوط به برنامه درسی کشورها و مصاحبههای نیمه ساختاریافته بود. در بخش تطبیقی از روش پیشنهادی برودی استفاده شد و در بخش زمینهیابی نیز با 15 نفر از صاحبنظران حوزه ادبیات در کشور مصاحبه به عمل آمد. اطلاعات به دست آمده در قالب جداول خلاصه و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که برنامه درسی ادبیات کشور ما به نسبت سایر کشورها از لحاظ محتوا و رویکردها از غنای بالایی برخوردار است. همچنین برنامه درسی ادبیات قابلیتهای مطلوبی را در دانشآموزان پرورش میدهد که مهمترین آنها قدرت درک، تفسیر و دانش ادبی میباشد. مهارت ارتباطی و پردازش اطلاعات به عنوان یکی از مهمترین مهارتهای مورد نیاز دنیای امروز، کمتر مورد توجه بود که بایستی مورد تأکید بیشتر قرار گیرد. نتایج دیگر پژوهش حاکی از چالش برانگیز بودن برنامه درسی ادبیات در مؤلفههای محتوا و روش آموزشی بود که بایستی این چالش به حداقل برسد
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش مهارت حل مسأله بر خودتنظیمی تحصیلی و اضطراب ریاضی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه مورد مطالعه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان سنندج بود چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش مهارت حل مسأله بر خودتنظیمی تحصیلی و اضطراب ریاضی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه مورد مطالعه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان سنندج بود. 30 نفر از دانشآموزان دارای اضطراب ریاضی بالا و خودتنظیمی تحصیلی پایین به صورت تصادفی خوشهای چند مرحله ای انتخاب و به صورت گمارش تصادفی دردو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، تحت آموزش مهارت حل مسأله قرار گرفت، ابزارهای پژوهش پرسشنامه اضطراب ریاضی(کاظمی، 1390) و پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی (کانل و ریان، 1987) بود. نتایج تحلیل کوواریانس بیانگر این بود که پس از آموزش مهارت حل مسأله علایم اضطراب ریاضی در آزمودنیهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بطور معنیداری کاهش یافت (01/0 p <)، همچنین خودتنظیمی تحصیلی آزمودنیهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بطور معنیداری افزایش یافته است(01/0 p <). یافته ها نشان دادند که روش آموزش مهارت حل مسأله راهبردی کارآمد و سودمند در جهت کاهش اضطراب ریاضی و افزایش خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان هستند
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی نرمافزارهای آموزشی بر اساس اصول اولیه آموزش مریل و با روش پژوهش ارزیابانه انجام شد. بدین منظور از میان نرمافزارهای آموزشی دوره ابتدایی که در سالهای 1393- 1391 توسط وزارت آموزش و پرورش تولید شدهاند؛ 18 نرمافزار انتخاب و با استفاده از چک لیس چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی نرمافزارهای آموزشی بر اساس اصول اولیه آموزش مریل و با روش پژوهش ارزیابانه انجام شد. بدین منظور از میان نرمافزارهای آموزشی دوره ابتدایی که در سالهای 1393- 1391 توسط وزارت آموزش و پرورش تولید شدهاند؛ 18 نرمافزار انتخاب و با استفاده از چک لیست 20 گویهای محقق ساخته ارزیابی شدند. روایی محتوایی ابزار با تأیید 3 نفر از متخصصان مربوطه و پایایی آن با کدگذاری مجدد 15 درصد نرمافزارها توسط کدگذار دوم محاسبه و برابر 84/0 به دست آمد. یافتهها نشان داد که میانگین اصل یکپارچه سازی در سطح نامطلوب، میانگین اصول مسئله محوری و فعال سازی در سطح نسبتاً مطلوب و میانگین اصول نمایش و کاربست در سطح مطلوب قرار دارند. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که نرمافزارهای آموزشی به جز اصل یکپارچهسازی، سایر اصول اولیه آموزش مریل را در سطح قابل قبولی دارا هستند
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش شناختی ارتقاء امید برکاهش اهمال کاری و خودناتوانسازی تحصیلی دانشجویان دانشگاه پیام نور بود که درسالتحصیلی94-93 در شهرستان بوکان مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور از طریق نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و از طریق اجرای پرسشنامه های چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش شناختی ارتقاء امید برکاهش اهمال کاری و خودناتوانسازی تحصیلی دانشجویان دانشگاه پیام نور بود که درسالتحصیلی94-93 در شهرستان بوکان مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور از طریق نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و از طریق اجرای پرسشنامه های اهمال کاری لی و خودناتوانسازی تحصیلی تعداد 50 نفر برای متغیر خودناتوانسازی و 60 نفر برای متغیر اهمال کاری براساس بالاترین نمره انتخاب شدند و به طریق واگذاری تصادفی، نمونه های انتخابی برای هر متغیر، در دوگروه آزمایش و دو گروه کنترل گمارده شدند. سپس دو گروه درمانی (اهمال کاران تحصیلی، خودناتوان سازها) در هشت جلسۀ 60 دقیقه ای که توسط دو درمانگر آموزش دیده اجرا شد، تحت آموزش شناختی ارتقاء امید قرار گرفتند، در حالیکه گروه گواه در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفتند. پس از آن از همۀ آزمودنیهای گروه آزمایش و کنترل پس آزمون به عمل آمد. داده های بدست آمده با استفاده از آمار توصیفی(میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی(آزمون کوواریانس) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس و در سطح 05/0> p برای گروههای وابسته به منظور تعیین اثر بخشی آموزش شناختی ارتقاء امید نشان داد که این کاربندی توانسته است به عنوان مداخله ای مؤثر موجب کاهش خودناتوانسازی و اهمال کاری تحصیلی دانشجویان شود
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه و تفاوت حافظه کاری و هوش و سهم آنها در پیشبینی پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان دختریکزبانه و دو زبانه انجام شد. نمونهای متشکل از 366 دانشآموز دختر مقطع متوسطه با استفاده از روش نمونهگیری چند مرحلهای، انتخاب شدند. برای سنجش حافظه کاری و ب چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه و تفاوت حافظه کاری و هوش و سهم آنها در پیشبینی پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان دختریکزبانه و دو زبانه انجام شد. نمونهای متشکل از 366 دانشآموز دختر مقطع متوسطه با استفاده از روش نمونهگیری چند مرحلهای، انتخاب شدند. برای سنجش حافظه کاری و بهره هوشی به ترتیب از آزمون شاخص پردازش اطلاعات (IPI) و از ماتریسهای پیش رونده ریون استفاده شد. معدل پایانی دانشآموزان به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی محاسبه شد. در این پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t گروههای مستقل رابطه و تفاوت حافظه کاری و هوش در دانشآموزان یکزبانه و دو زبانه بدست آمد و تحلیل رگرسیون گام به گام جهت پیشبینی سهم حافظه کاری و بهره هوشی در پیشرفت تحصیلی استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که بین نمرات حافظه کاری، هوش و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان یکزبانه و دو رابطه معنیدار وجود دارد. با این حال، هر چند میانگین نمرات دانشآموزان دو زبانه در نمرات بهره هوشی بالاتر از نمونههای یکزبانه بود، اما بین این دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده نشد. بعلاوه، تفاوت بین حافظه کاری و پیشرفت تحصیلی در بین نمونههای یکزبانه و دو زبانه به نفع دوزبانهها معنیدار بود. هرچند دانشآموزان دو زبانه به دلیل تجربهها و ذخایر بیشتر زبانی در حوزه ساختاری آوایی و معنایی عملکرد بهتری از همتایان یکزبانه در تکالیف حافظه کاری و پیشرفت تحصیلی دارند. اما این برتری را در نمره هوش، به دلیل کم بودن وزن متغیر زبان در مقایسه با سایر متغیرهای تأثیرگذار در نمرات هوش نمیتوانند حفظ کنند.
پرونده مقاله
این تحقیق به منظور بررسی عملکرد زبان آموزان ایرانی در آزمونهای خواندن و درک مطلب دارای ساختارهای متنی و روشهای پاسخدهی متفاوت انجام گرفته است. شرکتکنندگان این تحقیق ۲۲۸ نفر از دانشجویان زبان بودند که شامل ۸ گروه و بر اساس آزمون مهارت زبانی پت انتخاب شدند. چهار نوع س چکیده کامل
این تحقیق به منظور بررسی عملکرد زبان آموزان ایرانی در آزمونهای خواندن و درک مطلب دارای ساختارهای متنی و روشهای پاسخدهی متفاوت انجام گرفته است. شرکتکنندگان این تحقیق ۲۲۸ نفر از دانشجویان زبان بودند که شامل ۸ گروه و بر اساس آزمون مهارت زبانی پت انتخاب شدند. چهار نوع ساختار متنی ترتیب زمانی،توصیفی، علیت و حل مسئله انتخاب و بر اساس این متون،دو نوع آزمون با شیوه پاسخدهی چهارجوابی و چهارجوابی کلوز تهیه و به دانشجویان داده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که در هر دو روش پاسخدهی عملکرد دانشجویان در متون دارای انسجام متنی ساده (ترتیب زمانی و توصیفی) بهتر از عملکرد آنان در متون دارای انسجام متنی پیچیده (علیت و حل مسئله) است. علاوه بر این،عملکرد دانشجویان در روش پاسخ دهی چهارجوابی بطور معنیدار بهتر از عملکرد آنها در روش پاسخدهی چهارجوابی کلوز در تمامی چهار نوع ساختار متنی بود. در پایان چنین نتیجهگیری شد که دانشجویان در ساختارهای متنی ترتیب زمانی و توصیفی عملکرد بهتری نسبت به ساختارهای متنی علیت و حل مسئله در هر دو روش پاسخدهی دارند و همچنین در روش پاسخ دهی چهارجوابی بهتر از روش پاسخدهی چهارجوابی کلوز در هر چهار نوع ساختار متنی هستند. معلمان میتوانند با بهرهگیری از نتایج این تحقیق و از طریق انتخاب بهترین روش پاسخدهی برای متون دارای ساختار متنی متفاوت عملکرد دانشجویان خود را در خواندن و درک مطلب بهبود بخشند
پرونده مقاله