پژوهش حاضر با هدف اثربخشی استفاده از سازمان دهندههایتصویری بر دانش، درک و کاربرد مفاهیم علوم تجربی پایة ششم ابتدایی صورت گرفت. طرح پژوهشی مورد استفاده در این تحقیق یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون پسآزمون با گروه های مقایسه بود که اثربخشی آموزش مبتنی بر ارائه سازمان چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی استفاده از سازمان دهندههایتصویری بر دانش، درک و کاربرد مفاهیم علوم تجربی پایة ششم ابتدایی صورت گرفت. طرح پژوهشی مورد استفاده در این تحقیق یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون پسآزمون با گروه های مقایسه بود که اثربخشی آموزش مبتنی بر ارائه سازماندهنده های تصویری بر سه بازده شناختی دانش، درک، کاربرد بررسی شد. آزمودنی های این پژوهش 120 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان بناب بودند که به روشنمونهگیری خوشهای چندمرحله ای و دارای روایی و پایایی، انتخاب شدند. میزان یادگیری آزمودنی ها قبل و بعد از ارائه سازمان دهنده های تصویری در گروهها از آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته روا و پایا استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که استفاده از سازمان دهنده های تصویری در حین تدریس و هنگام مرور و جمع بندی درس، تأثیر معنی داری بر افزایش یادگیری حیطههای شناختی فراگیران گذاشته است. یافتههای این پژوهش تلویحات کاربردی استفاده از سازماندهنده های تصویری در فرایند تعلیم و تربیت را نشان میدهد
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه درسی مبتنی بر واقعیت مجازی بر ادارک حل مسئله و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دوره ششم ابتدایی در درس علوم انجام شد. روش تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح پژوهش پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه درسی مبتنی بر واقعیت مجازی بر ادارک حل مسئله و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دوره ششم ابتدایی در درس علوم انجام شد. روش تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح پژوهش پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان دوره ششم ابتدایی شهر تبریز بودند و نمونه آماری با توجه به ماهیت نیمه آزمایشی بودن آن شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود. گروه آزمایش شامل دانشآموزانی بود که در معرض آموزش براساس الگوی برنامه درسی مبتنی بر واقعیت مجازی قرار گرفتند و گروه کنترل شامل دانشآموزانی بود که در معرض آموزش رایج مدارس قرار داشتند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه ادراک حل مسئله هپنر و پترسون (1982) و آزمون معلم ساخته پیشرفت تحصیلی استفاده شد. دادههای پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای تحقیق نشان داد، آموزش مبتنی بر واقعیت مجازی بر هر سه مؤلفه ادراک حل مسئله (اعتماد به خود، نزدیکی به مسئله و کنترل شخصی) و پیشرفت تحصیلی تأثیر مثبت دارد. لذا میتوان با بهره گیری از برنامه های درسی مبتنی بر واقعیت مجازی میزان ادراک حل مسئله و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان را افزایش داد.
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف تعیین و تبیین نظاممند اصول یادگیری مبتنی بر فرایندهای شناختی مغز انجام گرفته و تلاش شده است علاوه بر پالایش اصول قبلی، اصول جدیدی نیز استنباط و استنتاج شود. همچنین با توجه به سه راهبرد آموزش غوطهورسازی هماهنگ، پردازش فعال و هشیاری آرمیده، انطباق اصول چکیده کامل
این پژوهش با هدف تعیین و تبیین نظاممند اصول یادگیری مبتنی بر فرایندهای شناختی مغز انجام گرفته و تلاش شده است علاوه بر پالایش اصول قبلی، اصول جدیدی نیز استنباط و استنتاج شود. همچنین با توجه به سه راهبرد آموزش غوطهورسازی هماهنگ، پردازش فعال و هشیاری آرمیده، انطباق اصول تعیین شده با این راهبردها مشخص شود. پژوهش حاضر از نوع ترکیبی (کیفی – کمی) میباشد. ابتدا با بررسی محتوای متون علمی مرتبط و معتبر و نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته با روش تحلیل محتوای مضمونی، چارچوب اولیه طرح شامل17 اصل یادگیری تهیه شد. برای تعیین نسبت روایی محتوایی (CVR) از روش لاوشه و برای انطباق اصول با راهبردها و تعیین شاخص روایی محتوایی (CVI)، از روش والتز و باسل استفاده شده است. جامعه تحقیق در این بخش 13 نفر از اساتید و صاحب نظران میباشند. بر اساس CVR، 15 اصل مورد تأیید قرار گرفت. با بررسی CVI، 9 اصل در رابطه با غوطهورسازی هماهنگ، 4 اصل مرتبط با پردازش فعال و 2 اصل در هماهنگی با راهبرد هشیاری آرمیده طبقهبندی شد. پیشرفت در یافتههای علوم اعصاب و اهمیت استفاده از این یافتهها در تربیت، مستلزم بازبینی و بررسی بیشتر این یافتهها در استنباط و استنتاج اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز میباشد. از سویی دیگر، پیشنهاد میشود در تدوین برنامه درسی و اجرای آن به اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز توجه شود.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بازیدرمانی خلاقیتمحور بر عزتنفس، خلاقیت و کمرویی دانشآموزان کمروی مقطع ابتداییبود. طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی بوده و براساس طرحهای پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل استوار بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشآموزان مقطع ابتدایی ش چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بازیدرمانی خلاقیتمحور بر عزتنفس، خلاقیت و کمرویی دانشآموزان کمروی مقطع ابتداییبود. طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی بوده و براساس طرحهای پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل استوار بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر مرند تشکیل داده بودند. در فرآیند انتخاب نمونه ی آماری، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. با توجه به مداخله ای بودن تحقیق حاضر، تعداد 30 دانشآموز به عنوان نمونه ی تحقیق انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. برای گردآوری دادههای تحقیق، از پرسشنامههای کمرویی رافی، خلاقیت تورانس و عزتنفس کوپراسمیت استفاده شد. با استفاده از روش تجزیه و تحلیل آماری تحلیل کواریانس، نتایج نشان داد که بازیدرمانی خلاقیت محور بر عزتنفس و خلاقیت دانش آموزان مقطع ابتدایی تأثیر معنی داری دارد. همچنین، براساس نتایج حاصله، بازی درمانی خلاقیتمحور توانست میزان کمرویی دانشآموزان کمرو را با استفاده از بازی به طور معنیداری کاهش دهد (05/0>P). بر این اساس، بازیدرمانی خلاقیتمحور می تواند نقش مهمی در افزایش خلاقیت و عزتنفس و کاهش میزان کمرویی کودکان إیفا نموده و در مداخلات مربوط به کمرویی کودکان مورد استفاده قرار گیرد.
پرونده مقاله
تحول برخی از ویژگی هایی شخصیتی و تربیتی در دوره ابتدایی پایه ریزی می شود. از جمله ویژگی هایی شخصیتی و تربیتی که نیاز مبرم جهت بهبود آنان وجود دارد، دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی دانشآموزان می باشد. در پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش متقابل و چرخۀ تفکر بر دانش فراشن چکیده کامل
تحول برخی از ویژگی هایی شخصیتی و تربیتی در دوره ابتدایی پایه ریزی می شود. از جمله ویژگی هایی شخصیتی و تربیتی که نیاز مبرم جهت بهبود آنان وجود دارد، دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی دانشآموزان می باشد. در پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش متقابل و چرخۀ تفکر بر دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی دانشآموزان دختر پایه پنجم شهر شیراز مورد بررسی قرار گرفت. مطالعۀ حاضر نیمه آزمایشی است، که از جامعۀ دانشآموزان دختر پایه پنجم شهر شیراز، 34 دانشآموز با استفاده از روش نمونهگیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه های دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی بود. تجزیه و تحلیل دادهها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری با استفاده از نرمافزارSPSS-22 انجام شد. نتایج نشان داد آموزش متقابل و چرخۀ تفکر بر افزایش دانش فراشناختی (61/0=Partial ŋ2، 001/0=p ، 73/106=F) تأثیر معناداری داشت، همچنین، آموزش متقابل و چرخۀ تفکر بر افزایش خودپنداره آموزشی (57/0=Partial ŋ2، 001/0=p ، 81/100=F) تأثیر معناداری داشت، اما بین اثربخشی آموزش متقابل و چرخۀ تفکر بر دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی دانشآموزان تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<p). پژوهش حاضر نشان داد آموزش متقابل و چرخۀ تفکر میزان دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی دانشآموزان را بهبود می بخشد. بر این اساس، دانشآموزان در فرایند آموزش متقابل و چرخۀ تفکر، یاد می گیرند به فرایند ذهنی از طریق آموزش راهبردهای رفتاری، شناختی و فراشناختی آگاهی یابند، و در این مسیر، میزان دانش فراشناختی و خودپنداره آموزشی را بهبود می دهند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تعیین اهمیت مؤلفههای آموزش موسیقی در کتب دوره متوسطه و هنرستانهای موسیقی انجام یافته است. این بررسی متأثر از بنیان فلسفی تفسیری بوده و از رویکرد کیفی به شیوه تحلیل محتوی عرفی برخوردار است. در بخش اول، واحد مورد بررسی، کلیه کتب درسی هنر د چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تعیین اهمیت مؤلفههای آموزش موسیقی در کتب دوره متوسطه و هنرستانهای موسیقی انجام یافته است. این بررسی متأثر از بنیان فلسفی تفسیری بوده و از رویکرد کیفی به شیوه تحلیل محتوی عرفی برخوردار است. در بخش اول، واحد مورد بررسی، کلیه کتب درسی هنر دوره اول و دوم متوسطه و هنرستانهای موسیقی بوده که جهت نمونهگیری از آن به شیوه نمونهگیری هدفمند عمل شد و کتابها و منابع معتبر و مرتبط انتخاب شد. واحد تحلیل در این بخش، تحلیل مضمون بود و از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی جهت گردآوری، استخراج و استنتاج دادها استفاده شد. در بخش دوم برای تعیین اهمیت مؤلفههای آموزش موسیقی و درجه اهیمت آنها در کتابهای درسی از آنتروپی شانون استفاده شد. از تحلیل یافته ها در بخش اول طی کدگذاری انتخابی، چهار مقوله شناختی، مهارتی، خلاقیت و عاطفی (احساسی) استخراج گردید. این چهار مقوله طی کدگذاری محوری شامل۹۰ مؤلفه (شناختی ۲۶ مؤلفه، مهارتی ۲۳ مؤلفه، خلاقیت ۲۲ مؤلفه و عاطفی 1۹ مؤلفه) و طی کدگذاری باز 216 مضمون میباشد. طبق نتایج بدست آمده نشان می دهد که در بین مقولههای چهارگانه، مقوله شناختی از اولویت اول، مقوله مهارتی از اولویت دوم، مقوله خلاقیت از اولویت سوم و مقوله احساسی (عاطفی) از اولویت چهارم برخوردار میباشد. مؤلفههای تفکر تفسیری، آموزش کلیدی و افزایش درک مفاهیم، محتوا با پایه زیباشناختی، شکوفایی روح و روان توأم با زیبایی آفرینی و تمرینات مکرر و منظم نیز دارای بالاترین اولویتها در بین مؤلفهها بودند.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی آموزش کارکردهای اجرایی (توجه، بازداری پاسخ، حافظه فعال) بر نشانههای اضطراب، نارسایی توجه و مهارتهای اجتماعی کودکان مبتلا به بیشفعالی در تبریز بود. این تحقیق به روش نیمه آزمایشی، در یک طرح پیشآزمون-پسآزمون، با گروه کنترل انجام گرفت. جام چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی آموزش کارکردهای اجرایی (توجه، بازداری پاسخ، حافظه فعال) بر نشانههای اضطراب، نارسایی توجه و مهارتهای اجتماعی کودکان مبتلا به بیشفعالی در تبریز بود. این تحقیق به روش نیمه آزمایشی، در یک طرح پیشآزمون-پسآزمون، با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری مشتمل بر کلیه دانشآموزان پسر ابتدایی مدارس ناحیه 4 آموزش و پرورش شهر تبریز بود. از بین جامعه مذکور نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند. سپس هر دو گروه مورد پیشآزمون قرار گرفته و به پرسشنامههای CSI-4، اضطراب آشکار کودکان رینولدز و ریچموند (RCMAS) و مقیاس درجه بندی مهارتهای اجتماعی (SSRS) پاسخ دادند. در مرحله بعد گروه آزمایش در 10 جلسه (60 دقیقهای) آموزش کارکردهای اجرایی شرکت کردند و در ادامه از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. پس از گردآوری دادهها فرضیههای تحقیق با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس به وسیله نرمافزار SPSS تحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش کارکردهای اجرایی بر نشانههای اضطراب، نارسایی توجه و مهارتهای اجتماعی کودکان مبتلا به بیشفعالی مؤثر بود.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای سنجش کیفیت آموزشی مدارس ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، تلفیقی(کیفی و کمی) و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعۀ بخش کیفی، خبرگان و آموزگاران شهرستان اندیمشک در سال 1399-1398 بودند که با روش نمونهگیری هدفمند، 18 نفر از آنان انتخاب شدند چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای سنجش کیفیت آموزشی مدارس ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، تلفیقی(کیفی و کمی) و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعۀ بخش کیفی، خبرگان و آموزگاران شهرستان اندیمشک در سال 1399-1398 بودند که با روش نمونهگیری هدفمند، 18 نفر از آنان انتخاب شدند و مورد مصاحبههای نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. متون مصاحبهها تحلیل و تمام دادهها کدگذاری شدند و برای اعتبار آنها از دیدگاه مشارکت کنندگان و خبرگان استفاده شد و برای پایایی نیز کدگذاری مجدد صورت گرفت که ضریب توافق 89/0 به دست آمد. در بخش کمی نیز جامعه آماری آموزگاران 1103 بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 250 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته بر اساس یافتههای کیفی بود که اعتبار آن با روایی صوری و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ 88/0 به دست آمد. یافتهها نشان داد 2 بعد(عوامل درون و برون سازمانی) و 11 مؤلفه (اهداف و رسالتهای آموزش ابتدایی، مدیریت و رهبری، معلمان، دانشآموزان، فضای آموزشی، محتوای آموزشی، فرایندهای یادگیری و یادهی، زیرساختهای آموزشی، خانواده، فرهنگ، اجتماع و سیاست) در طراحی الگوی کیفیت آموزشی از دید خبرگان وجود دارد. نتایج معادلات ساختاری با نرمافزار Pls Smart نیز نشان داد مؤلفههای شناسایی شده میتوانند 83/0 متغیر کیفیت آموزشی را پیشبینی کنند (83/0=R2). در نهایت برازش مدل ساختاری پژوهش نیز مورد تایید واقع شد(52/0=GOF). نتایج نشان داد مدل ارائه شده با مؤلفهها و شاخصهای آن میتوانند پیشبینی کننده مناسبی برای کیفیت آموزشی باشند؛ بنابراین نتایج این پژوهش قابل تأمل برای دست اندرکاران امر آموزش است.
پرونده مقاله