هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی مدل برنامه درسی بر اساس واقعیت افزوده برای نظام آموزش ابتدایی ایران است. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی است که با استفاده از روش تحلیل مضمون و به شیوه استقرائی، عناصر برنامه درسی مبتنی بر فناوری واقعیت افزوده شناسایی و استخراج شدند. جامعه آماری پژ چکیده کامل
هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی مدل برنامه درسی بر اساس واقعیت افزوده برای نظام آموزش ابتدایی ایران است. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی است که با استفاده از روش تحلیل مضمون و به شیوه استقرائی، عناصر برنامه درسی مبتنی بر فناوری واقعیت افزوده شناسایی و استخراج شدند. جامعه آماری پژوهش، متخصصان و صاحب نظران برنامه درسی و کارشناسان و متخصصان تکنولوژی آموزشی و متخصصان حوزه IT و تعدادی از معلمان مراکز مختلف آموزشی کشور بود که بر اساس نمونه گیری هدفمند 32 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که تا حد اشباع ادامه یافت. در نهایت شبکه مضامین با استفاده از روش آتریاد - استرلینگ کدگذاری، تحلیل و ترسیم شد. بهمنظور بررسی روایی و پایایی این پژوهش، از روش ارزیابی گوبا و لینکلن (1989) استفاده شد. بدین منظور، چهار معیار:1 - مقبولبودن 2- تائیدپذیری3ـ اطمینانپذیری4ـ انتقالپذیری برای ارزیابی مدنظر قرار گرفت. از منابع مکمل با مراجعه به تحقیقات علمی و مقالات و کتابهای مختلف دربارۀ موضوع پژوهش جهت غنای داده ها و افزایش اعتبار آنها مورد استفاده قرار گرفت. همچنین، پژوهشگر با بیان مفاهیم مصاحبه-های مختلف نزد پژوهشگران دیگر و همچنین درخواست بررسی متن مصاحبه ها توسط مصاحبه شوندگان آنها را راستی آزمایی کرد . پس از کدگذاری و تحلیل دادههای مصاحبه، تعداد 52 مضمون پایه استخراج شد. از این مضامین پایه تعداد 4 مضمون سازماندهنده و در نهایت 1مضمون فراگیر که شکل دهنده عناصر برنامه درسی مبتنی بر فناوری آموزشی بودند، شناسایی و استخراج شدند.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش واکاوی نقش تربیتی مدارس در پیشگیری و مدیریت بزهکاری اطفال است. در این پژوهش ضمن بررسی نقش معلمان، مشاوران، برنامه های انجمن اولیا و مربیان، همکاری خانواده ها با مدارس با توجه به نقش تربیتی خانواده ها اثر بخشی برنامه ها و آموزش های مدارس در کاهش بزهکاری اطف چکیده کامل
هدف این پژوهش واکاوی نقش تربیتی مدارس در پیشگیری و مدیریت بزهکاری اطفال است. در این پژوهش ضمن بررسی نقش معلمان، مشاوران، برنامه های انجمن اولیا و مربیان، همکاری خانواده ها با مدارس با توجه به نقش تربیتی خانواده ها اثر بخشی برنامه ها و آموزش های مدارس در کاهش بزهکاری اطفال مورد بررسی قرار گرفته است.محقق در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی وظایف آموزشی و پرورشی مدارس، به بررسی و نقش مدارس در پیشگیری از بزهکاری پرداخته است. حوزه پژوهش کلیه متون روایی مرتبط با نقش تربیتی و پرورشی مدارس، پژوهش های انجام شده و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. جمع آوری داده ها در این پژوهش کتابخانه ای و با استفاده از منابع الکترونیکی، تحقیقات انجام شده و مراجعه به برخی پرونده های تربیتی دانش آموزان بزهکار بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش بر اساس رویکرد توصیفی تفسیری است. با توجه به این که رشد شخصیتی و اجتماعی فرد حاصل تأثیر و تأثر با محیط است و از آنجایی که دانش آموزان بیشترین وقت خود را در محیط مدرسه و خانواده می گذرانند مدارس می توانند با همکاری خانواده ها نقش مهمی در پیشگیری و مدیریت بزهکاری دانش آموزان ایفا کنند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با توجه به ماهیت موضوع و اهداف موردنظر، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعهی آماری این تحقیق، تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه دو مدارس شهر اردبیل در سال تحصیلی 1400 تعداد 4800 نفر دانش آموزان بودند. برای انتخاب نمونهی آماری مناسب و قابلقبول برای چکیده کامل
پژوهش حاضر با توجه به ماهیت موضوع و اهداف موردنظر، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعهی آماری این تحقیق، تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه دو مدارس شهر اردبیل در سال تحصیلی 1400 تعداد 4800 نفر دانش آموزان بودند. برای انتخاب نمونهی آماری مناسب و قابلقبول برای اجرای آزمونها و گردآوری دادهها، از فرمول کوکران برای مشخص کردن حجم و اندازهی نمونهی آماری استفاده شد. بر اساس فرمول نمونهگیری فوق، تعداد 355 نفر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارتند از پرسشنامه سبکهای پردازش اطلاعات پسینی و اسپاین (1999)، پرسشنامه اضطراب امتحان فریدمن (1997)، پرسشنامه حل مسئله پارکر (1997) و پرسشنامه انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰)، دادههای جمعآوریشده از اجرای پرسشنامهها مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفتند. ابتدا برای خلاصه کردن و توصیف دادههای عوامل دموگرافیک از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد متغیرها) و در بخش دوم، برای آزمون فرضیهها از آمار استنباطی با استفاده از نرمافزار 22 - spss جهت بررسی سؤال و فرضیههای پژوهش استفاده شد؛ و تحلیل مسیر با نرمافزار لیزرل انجام شد. میتوان نتیجه گرفت که بین سبکهای پردازش اطلاعات و نقش میانجیگری اضطراب امتحان و انعطافپذیری شناختی با حل مسئله رابطه معناداری وجود دارد مدل معادلات ساختاری هم مورد برازش قرار گرفت.
پرونده مقاله
مقدمه: اضطراب سخنرانی از عوامل مختلفی نشأت میگیرد، دو عامل مهم در این زمینه تعادل عاطفی و هوش اجتماعی با واسطه-گری انتظار پیامد و برانگیختگی هیجانی میتواند باشد. بنابراین این تحقیق با هدف مدل یابی رابطه تعادل عاطفی، هوش اجتماعی و اضطراب سخنرانی با واسطهگری انتظار پیا چکیده کامل
مقدمه: اضطراب سخنرانی از عوامل مختلفی نشأت میگیرد، دو عامل مهم در این زمینه تعادل عاطفی و هوش اجتماعی با واسطه-گری انتظار پیامد و برانگیختگی هیجانی میتواند باشد. بنابراین این تحقیق با هدف مدل یابی رابطه تعادل عاطفی، هوش اجتماعی و اضطراب سخنرانی با واسطهگری انتظار پیامد و برانگیختگی هیجانی در دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان انجام شد. روش: این پژوهش همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان استان کرمان در سالتحصیلی 1400-1399 بودند که به روش نمونهگیری خوشه ای 740 نفر انتخاب شدند و به مقیاسهای اضطراب سخنرانی ﭘﺎل (1996)، تـعادل عـاطفی برادبورن (١٩٦٩)، هوش اجتماعی سیلورا و همکاران (2001)، انتظار پیامد بنز و ویتون (1997) و برانگیختگی هیجانی گروس و جان (2003) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد مدل تبیین تعادل عاطفی، هوش اجتماعی و اضطراب سخنرانی با میانجی گری انتظار پیامد و برانگیختگی هیجانی در دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان از برازش قابل قبولی برخوردار است. تعادل عاطفی و هوش اجتماعی بر اضطراب سخنرانی، انتظار پیامد و برانگیختگی هیجانی اثر مستقیم دارند. انتظار پیامد در رابطه بین تعادل عاطفی و هوش اجتماعی با اضطراب سخنرانی نقش واسطهای ایفا میکند. همچنین برانگیختگی هیجانی در رابطه بین تعادل عاطفی و هوش اجتماعی با اضطراب سخنرانی نقش واسطهای ایفا میکند.نتیجهگیری: طبق نتایج بدست آمده می توان نتیجه گیری کرد اضطرلب سخنرانی دانشجویان که یکی از شایع ترین اضطراب های اجتماعی در بین دانشجویان می باشد
پرونده مقاله
هدف این مقاله بررسی عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری نظریه تربیتی معلمان ابتدایی در مناطق دوزبانه است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با بهره گیری از طرح روایت پژوهی انجام گرفته است. میدان پژوهش شامل کلیهی معلمان دوزبانه شهرستان سراوان بوده است که با روش نمونه گیری هدفمند از ک چکیده کامل
هدف این مقاله بررسی عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری نظریه تربیتی معلمان ابتدایی در مناطق دوزبانه است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با بهره گیری از طرح روایت پژوهی انجام گرفته است. میدان پژوهش شامل کلیهی معلمان دوزبانه شهرستان سراوان بوده است که با روش نمونه گیری هدفمند از کلیه معلمان دوزبانه در مقطع ابتدایی 4 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبههای روایی و نیمه ساختاریافته و همچنین یادداشتهای میدانی بود. تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش با استفاده از تحلیل محتوی مضمونی انجام گرفت. تحلیل عمیق دیدگاههای معلمان، موجب شناسایی و دستهبندی شش مضمون سازمان دهنده شامل: تجربیات زندگی شخصی (تجربه تعامل با کودک در زندگی شخصی، شرایط خانوادگی، آشنایی با نظام های آموزشی موفق)، تجربیات قبل از خدمت (تجربیات دانش آموزی، تجربیات دانشجویی، تجربه مشابه معلمی)، تجربیات حین خدمت (تعامل با دانش آموز و شرایط کلاس درس، تعامل با همکاران، آزمودن ایده ها در عمل)، ویژگیهای شخصیتی معلم (ویژگی های ارثی، ویژگی های اکتسابی)، ماهیت کودک ( ویژگی های کودک امروزی، ویژگی های کلی کودک) و آموزش (روان شناسی و نظریه های مرتبط، آموزش عملی یا کارورزی، نظریه های مرتبط با تربیت) گردید. یافتهها همچنین نشان داد که هر معلم نظریه تربیتی منحصربهفردی دارد که عمدتاً با نظریههای تربیتی معرفیشده توسط نظریهپردازان تربیتی تطابق کامل ندارد؛ بلکه یا ترکیبی از چند نظریه یا شکلی جدید از باور در مورد مؤلفههای فرایند تربیت هستند.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش معکوس بر انگیزش تحصیلی درگیری تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان پسر پایة پنجم ابتدایی بود. طرح تحقیق پژوهش حاضر از نوع شبهآزمایشی با پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل بوده و به لحاظ هدف کاربردی است. جامعة آماری شامل تمامی چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش معکوس بر انگیزش تحصیلی درگیری تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان پسر پایة پنجم ابتدایی بود. طرح تحقیق پژوهش حاضر از نوع شبهآزمایشی با پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل بوده و به لحاظ هدف کاربردی است. جامعة آماری شامل تمامی دانشآموزان پسر مشغول به تحصیل در پایه پنجم ابتدایی منطقه 13 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونهگیری از نوع در دسترس شامل بر 30 دانشآموزان از یک دبستان دولتی انجام شد که به طور تصادفی در دو گروه 15 نفرة آزمایش و کنترل در دو کلاس گمارش تصادفی شدند. گروه آزمایش، تحت آموزش به روش معکوس قرار گرفتند و گروه کنترل طبق شیوة مرسومِ معلم خود پیش رفتند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامهی خودتنظیمی بوفارد (1995)، پرسشنامهی درگیری تحصیلی ریو (2013) و پرسشنامهی انگیزش تحصیلی هارتر (1981) که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. دادهها با روش تحلیل کوواریانس در نرمافزار spss20 تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل از نظر خودتنظیمی تحصیلی، درگیری تحصیلی و انگیزشتحصیلی تفاوت معناداری (P<0.05) وجود داشت. به عبارت دیگر آموزش به روش معکوس، باعث افزایش انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان شد.
پرونده مقاله
این پژوهش به بررسی نقش واسطهای جو عاطفی خانواده در رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات تنظیم هیجان در دانشآموزان پسر متوسطه اول شهر بجنورد(8400 نفر) میپردازد. پژوهش در دسته تحقیقات بنیادی و توصیفی از نوع همبستگی قرار میگیرد. با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 367 چکیده کامل
این پژوهش به بررسی نقش واسطهای جو عاطفی خانواده در رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات تنظیم هیجان در دانشآموزان پسر متوسطه اول شهر بجنورد(8400 نفر) میپردازد. پژوهش در دسته تحقیقات بنیادی و توصیفی از نوع همبستگی قرار میگیرد. با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 367 نفر انتخاب شدند. روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای میباشد. ابزار گردآوری داده-ها پرسشنامه جو عاطفی خانواده (هیل برن، بی)، ناگویی هیجانی تورنتو و مشکلات تنظیم هیجانی گراتز میباشند. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. نتایج حاصل از فرضیهها نشان داد ضریب مسیر میان متغیر ناگویی هیجانی و مشکلات تنظیم هیجان(0.778) بیانگر این است که ناگویی هیجانی به میزان 77.8 درصد از تغییرات متغیر مشکلات تنظیم هیجان را به طور مستقیم تبیین می کند و به طور غیرمستقیم و از طریق متغیر واسطهای جو عاطفی خانواده به میزان 80.4 درصد بر متغیر مشکلات تنظیم هیجان تاثیر دارد. بنابراین با بالا رفتن ناگویی هیجانی در دانشآموزان، مشکلات تنظیم هیجان نیز در آنها بیشتر میشود و نتایج نشان داد جو عاطفی خانواده میتواند نقش موثری در رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات تنظیم هیجان ایفا کند.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش شناسایی شایستگیهای برنامه درسی دوره کارشناسی رشته مهندسی نفت در دانشگاه نسل چهارم است که به روش کیفی، از نوع پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه پژوهش، اساتید دانشکده نفت اهواز در سال تحصیلی 1400-1399 بود. حجم نمونه پژوهش به روش هدفمند براساس اشباع نظری تعیی چکیده کامل
هدف این پژوهش شناسایی شایستگیهای برنامه درسی دوره کارشناسی رشته مهندسی نفت در دانشگاه نسل چهارم است که به روش کیفی، از نوع پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه پژوهش، اساتید دانشکده نفت اهواز در سال تحصیلی 1400-1399 بود. حجم نمونه پژوهش به روش هدفمند براساس اشباع نظری تعیین شد و پژوهشگر در نفر پنجم به اشباع اطلاعاتی رسید. ابزار جمعآوری اطلاعات مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود. دادهها به روش تحلیل محتوا، کدگذاری و تحلیل شد و شایستگیهای برنامه درسی رشته کارشناسی مهندسی نفت در قالب 4 درونمایه که از ویژگیهای دانشگاه نسل چهارم است، شامل: توانایی انتقال یادگیری در محیط کار، با 4 شایستگی (کاربرد دانش تخصصی درموقعیتهای عملی، مهارت در بهکارگیری نرمافزارهای تخصصی، مهارت گزارش نویسی پروژههای نفتی و توانایی کسب مهارت در واحدهای صنعتی)؛ بومی سازی با 2 شایستگی (توجه به فرایندهای بومی سازی و توانایی طراحی پروژههای تحصیلی)، نوآوری و خلاقیت با 3 شایستگی (مهارت به روز کردن دانش تخصصی، توسعه مهارتها بر اساس زمینههای شغلی و توانایی کسب اطلاعات جدید درصنعت نفت) و بینالمللی سازی با تمرکز بر شرایط محلی و منطقهای با 3 شایستگی (توانایی مشارکت در فرایندهای پژوهشی– علمی، توانایی مشارکت در پروژههای صنعتی و مهارتهای محاورهای و تخصصی زبان انگلیسی)، شناسایی شد.
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای ارتقاء اثربخشی مدارس متوسطه دوم استان هرمزگان انجام شد. جامعه آماری آن در بخش کیفی شامل افراد خبره در حوزه اثربخشی مدارس و در بخش کمّی شامل کلیه مدیران، دبیران و هنرآموزان مدارس در استان هرمزگان در سال تحصیلی 97-1396 (6800=N) بود. حجم نم چکیده کامل
این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای ارتقاء اثربخشی مدارس متوسطه دوم استان هرمزگان انجام شد. جامعه آماری آن در بخش کیفی شامل افراد خبره در حوزه اثربخشی مدارس و در بخش کمّی شامل کلیه مدیران، دبیران و هنرآموزان مدارس در استان هرمزگان در سال تحصیلی 97-1396 (6800=N) بود. حجم نمونه در بخش کیفی با توجه به اصل اشباع دادهها، 10 نفر و در بخش کمّی بر اساس فرمول کوکران 364 نفر برآورد شد. برای انتخاب نمونه در بخش کیفی از نمونهگیری هدفمند و در بخش کمّی از نمونهگیری طبقهای استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها، در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختمند و در بخش کمّی، پرسشنامه محققساخته بود. روایی مصاحبه با روش مثلث سازی و پایایی آن از طریق کاپای کوهن 792/0 به دست آمد و در بخش کمّی روایی ﻫﻤﮕﺮا از طریق محاسبه ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ وارﯾﺎﻧﺲ اﺳﺘﺨﺮاج ﺷﺪه و روایی واﮔﺮا از طریق محاسبه جذر AVE به تأیید رسید. پایایی نیز از طریق آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 86/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کیفی از کدگذاری باز و محوری و در بخش کمّی از آزمونهای تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تأییدی و t تکنمونهای استفاده شد. نتایج به دست آمده به شناسایی 6 بُعد و 16 مؤلفه و 65 شاخص منجر شد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، شناسایی شاخصه های لازم جهت طراحی الگوی مناسب مدیریت تحول آفرین برای مدارس متوسطه است. پژوهش از طریق رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی) انجام گرفت. در مرحله کیفی از روش داده بنیاد استفاده شد و برای دستیابی به مدل پژوهش از مصاحبه نیمه ساختاریافته بهره گرفته شد و جام چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، شناسایی شاخصه های لازم جهت طراحی الگوی مناسب مدیریت تحول آفرین برای مدارس متوسطه است. پژوهش از طریق رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی) انجام گرفت. در مرحله کیفی از روش داده بنیاد استفاده شد و برای دستیابی به مدل پژوهش از مصاحبه نیمه ساختاریافته بهره گرفته شد و جامعه مورد بررسی متشکل از منتخبین خبرگان شامل اساتید دانشگاهی و مدیران کلان آموزش و پرورش بود که در زمینه موضوع مورد نظر تخصص و تجریه داشتند. به این منظور ، تعداد 30 نمونه از طریق نمونهگیری هدفمند غیراحتمالی و رویکرد اشباع نظری انتخاب شد. در بخش کمی، جامعه آماری، شامل تمام مدیران و معلمان مدارس متوسطه شهرستان اردبیل، در سال تحصیلی 1400-1399، به تعداد 1714 نفر بود که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان (1970)، از طریق روش نمونهگیری تصادفی ساده، 314 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد، سپس پرسشنامه مقایسه زوجی تهیه و توسط مدیران و معلمان مرتبط تکمیل گردید. اعتبارسنجی بخش کیفی به روش بازآزمون انجام گرفت و در بخش کمی نیز از روش شاخص روایی محتوایی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید که گویای اعتبار و پایایی هر دو بخش کیفی و کمی بود. نتایج نشان داد، عوامل تسهیل در برنامهریزی و آموزش؛ مدیریت و نگهداشت منابع انسانی؛ خلق نوآوری؛ رهبری حمایتی؛ خودمدیریتی؛ رهبری انگیزشی؛ طراحی سیستم مدیریت عملکردسازمانی، اثربخشی و استراتژی محوری عوامل مدیریت تحولآفرین هستند. همچنین، برازش الگوی مدیریت تحولآفرین با استفاده از روش تحلیل عاملی تأیید شد. بنابراین، نتیجهگیری شد، الگوی ارائهشده دارای چارچوب مطلوب برای مدیریتتحولآفرین مدارس متوسطه است.
پرونده مقاله