تأملی در حلقۀ ارتباط عرفان و جامعهشناسی دینی
محورهای موضوعی : عرفان اسلامیشهرام باسیتی 1 , منیره مرادینسب 2 , رنگین نگار کرمزاده 3
1 - استادیار و عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران. نویسنده مسئول:
Shahram.basity@gmail.com
2 - مربی و عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
3 - مربی و عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
کلید واژه: عرفان, دین, تصوف, جامعهشناسی, mysticism, Sufism, Sociology, religious sociology, جامعهشناسی دینی, Religion,
چکیده مقاله :
دین، مقولۀ جدایی ناپذیر جامعه است. هر دینی دستورهایی دارد که بنابه سطوح و رده های گوناگون جامعه، تفسیر و تحلیل می شود. جامعه هم نوا با دین پیش می رود و بیشتر نیازهای خود را از آموزه های دینی می جوید. دراین خصوص، جامعه شناسی رفتاری هم نوا و موازی با دین دارد، یعنی نظریات جامعه شناختی را تافتۀ جدابافته ای از دین فرض نمی کند. ازطرف دیگر، در تاریخ ایران (و بیشتر سرزمین ها)، پدیده ای به نام عرفان داریم. با اینکه در دیدگاه اول، ممکن است این گونه به نظررسد که عـــرفان یا تصوف، خلاف خواسته های جامعه حرکت کرده است و نظریات آنارشیستی دارد؛ اما با تحلیل تمام دیدگاه های عرفانی در تمام رده های تاریخ، می توان این ادعا را ردکرد و گفت که: عرفان (تصوف)، دین و جامعه شناسی در یک راستا حرکت کرده اند.یافته های پژوهش حاضر که به روش تحلیلی ـ توصیفی انجام یافته، نشان می دهد عارفانی مانند سنایی غزنوی، عطار نیشابوری، مولوی و هم فکران آنان، نظریه های عرفانی دارند که می توان آن ها را در ذیل جامعه شناسی مطالعه کرد.مهم ترین فرضیه ای که می توان در این نقد و بررسی عنوان کرد این است که عرفان و تصوف اسلامی ایران، برپایۀ نیازهای جامعه شکل گرفته و سعی دارد نظریات خود را براساس موازین اجتماعی ارائه دهد.
Religion is an integral part of society. Everybody has orders that are interpreted and analyzed according to different levels and categories of society. The society is in harmony with religion and seeks most of its needs from religious teachings. In this respect, sociology behaves in harmony with religion, that is, it does not consider sociological theories to be separate from religion. On the other hand, in the history of Iran (and most lands), we have a phenomenon called "mysticism". Although at first glance, it may seem that mysticism or Sufism has gone against the wishes of society and has anarchist theories; But by analyzing all mystical views in all categories of history, we can refute this claim and say that: mysticism (Sufism), religion and sociology have moved in the same direction.The findings of the present study, which was done by descriptive-analytical method using the tool of "content analysis", show that mystics such as Sanai Ghaznavi, Attar Neyshabouri, Rumi and their like-minded people have mystical theories that They can be studied under sociology.
_||_