وسواس های طهارت و عبادت در یهودیت و تشیع با التفات به رویکرد علمی
محورهای موضوعی : نامه الهیاترویا هذبی 1 , علیرضا ابراهیم 2 , طاهره حاج ابراهیمی 3
1 - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
2 - استادیار دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران شمال
3 - عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران
کلید واژه: شکیات, تردید دینی, وسواس, یهودیت, تشیع,
چکیده مقاله :
تردید یکی از ویژگیهای اندیشهی انسان و عارضهای شناختی است که از فقدان آگاهی سرچشمه میگیرد و در صورت تداوم، میتواند به ایجاد اضطراب و رفتار وسواسی بیانجامد. امور دینی در سرشت خویش رازآمیز بهشمار میروند و بر همین اساس، همواره در معرض تردید، تولید اضطراب و مستعد وسواس هستند. این پژوهش که با روش تحلیلی- تطبیقی و با التفات به یافتههای روانشناسی صورت پذیرفته، نشان میدهد که وسواس دینداران در یهودیت و تشیع، تا اندازهای مرهون رازآمیز بودن امور مقدس است و تا حدی نیز از تفاسیر اضطرابانگیز برخی دینیاران بر متون مقدس سرچشمه میگیرد. از دیدگاه دروندینی، القائات شیطانی هم در ایجاد وسواس سهیم هستند و میتوانند رفتارهایی ناهنجار را در پاکسازی بدن از خون و دفعیات و یا خواندن نیایش باعث شوند. درمان وسواس به شیوههایی چون تغییر نگرش فرد مبتلا نسبت به امور مقدس، تصحیح و تلطیف تفاسیر اضطرابانگیز از متون مقدس، و آگاهی بخشی در مورد نقش شیاطین صورت میگیرد. البته استفاده از روشهای شبهدینی (طب سنتی) یا مراجعه به مراکز رواندرمانی نیز مرسوم است.
Doubt is one of the characteristics of human thought and cognitive disorders that originate from lack of awareness and if persisted, can lead to anxiety and obsessive behavior. Religious affairs are inherently "mysterious" and, accordingly, are always subject to doubt, anxiety, and obsession. This research, which has been done analytically-comparatively and with regard to psychological findings, shows that the obsession of religious people in Judaism and Shi'sm is partly due to the "mystery" of the sacred and partly due to interpretations of anxiety. The motivation of some religious people originates from the sacred texts. From an intra-religious point of view, evil instincts also contribute to obsessive-compulsive disorder and can lead to abnormal behaviors in cleansing the body of blood and feces or reciting prayers. Obsessive-compulsive disorder is treated in ways such as changing the sufferer's attitude toward sacred things, correcting and softening anxious interpretations of sacred texts, and raising awareness about the role of demons. Of course, the use of pseudo-religious methods (traditional medicine) or referring to psychotherapy centers is also common.
وسواسهای طهارت و عبادت در یهودیت و تشیع؛ با التفات به رویکرد علمی
چکیده
تردید یکی از ویژگیهای اندیشهی انسان و عارضهای شناختی است که از فقدان آگاهی سرچشمه میگیرد و در صورت تداوم، میتواند به ایجاد اضطراب و رفتار وسواسی بیانجامد. امور دینی در سرشت خویش «رازآمیز» بهشمار میروند و بر همین اساس، همواره در معرض تردید، تولید اضطراب و مستعد وسواس هستند. این پژوهش که با روش تحلیلی- تطبیقی و با التفات به یافتههای روانشناسی صورت پذیرفته، نشان میدهد که وسواس دینداران در یهودیت و تشیع، تا اندازهای مرهون «رازآمیز» بودن امور مقدس است و تا حدی نیز از تفاسیر اضطرابانگیز برخی دینیاران بر متون مقدس سرچشمه میگیرد. از دیدگاه دروندینی، القائات شیطانی هم در ایجاد وسواس سهیم هستند و میتوانند رفتارهایی ناهنجار را در پاکسازی بدن از خون و دفعیات و یا خواندن نیایش باعث شوند. درمان وسواس به شیوههایی چون تغییر نگرش فرد مبتلا نسبت به امور مقدس، تصحیح و تلطیف تفاسیر اضطرابانگیز از متون مقدس، و آگاهی بخشی در مورد نقش شیاطین صورت میگیرد. البته استفاده از روشهای شبهدینی (طب سنتی) یا مراجعه به مراکز رواندرمانی نیز مرسوم است.
کلید واژهها: شکیات، تردید دینی، وسواس، یهودیت، تشیع، احکام نماز، احکام طهارت
مقدمه
ادیان ابراهیمی یهودیت و اسلام دارای آداب مفصل و الزامات عملی دقیق هستند که در طول صدها سال میان پیروان آنها رواج داشته است. گسترهی نظام مناسک یهودی و اسلامی مشتمل بر اموری فردی و جمعی است و مجموعهای از سنتهای گوناگون را در بر دارد؛ از آیینهای گذار (مثل: تولد) تا آیینهای مربوط به چرخهی زندگی (همانند: نامگذاری فرزند) همگی دارای ظرایفی اجرایی هستند که متونی مختلف در باب آنها نگاشته شده است. تاکید دینیاران یهودی (حاخامها) و شیعی (روحانیون) بر لزوم انجام جزئیات این آیینها و البته، اشتیاق دینداران نسبت به اجرای اعمال دینی، به لحاظ تاریخی سبب بقای آیینها بوده است. به ویژه مومنان، اینگونه آیینها را وسیلهای برای سعادت و رستگاری خود قلمداد میکردهاند و چه بسا بیش از دینیاران بدانها پایبند بودهاند. در طیف مومنان مذکور نیز گاهی التزام و اهتمام به جزئیات دقیق سنن دینی، منجر به نوعی اختلال فکری و رفتاری گردیده است که عموما آن را به نام وسواس دینی میشناسند. پسوند «دینی» به این واسطه به مفهوم وسواس افزوده شده است که سائق اختلالهای مذکور، نهفته در افکار و اعمال دینی است و زمینهی عرفیِ اندکی دارد.
این تحقیق در مقام توصیف دلایل بروز وسواس و شیوههای مهار آن در دانش روانشناسی و مقایسة آنها با رویکردهای دو سنت یهودی و شیعی قرار دارد. نظر به این که هر دو سنت فوق در پارادایمی توحیدی شکل گرفتهاند، مقایسة سنتهای آنها، مانع منطقی نداشته و میتوان با حفظ جوانب، نتایج برآمده از یکی را بر دیگری نیز تعمیم داد. البته با توجه به تناسب حجم این تحقیق با وسعت اعمال و آیینهای یهودی و شیعی، تنها مناسک مربوط به پاکسازی و نماز را هدف قرار داده و مقولهی وسواس را صرفا در ارتباط با این دو محور بررسی خواهیم کرد.
لازم به ذکر است که نویسندگان این نوشتار، تعریف عامه از مفهوم وسواس را ملاک قرار ندادهاند، زیرا چه بسا عموم مردم برخی رفتارهای تکراری را به اشتباه، وسواس بنامند، در حالی که آن رفتارها وسواس نیستند، بلکه ظاهری وسواسگونه دارند. بعضی اشخاص برای اینکه روند کارها را به شیوهی درست انجام دهند، دقتی بیش از اندازه را معطوف به جزئیات میسازند و همین توجه زیاد، باعث متهم شدن آنان به وسواس است؛ در حالی که به لحاظ علمی، افراد وسواسی در واقع کسانی هستند که با رفتارهای اجباری، کارهای تکراری بیمعنی را به علت فرونشاندن اضطراب و استرس خود انجام میدهند. این افراد حتی کارهای خود را در مواقعی بیهوده و مشکل ساز میدانند.
دیدگاه روانشناسان
روانشناسان از دیرباز مطالعاتی جسته و گریخته دربارهی «وسواس» انجام میدادند و درپی شناخت سرچشمهی این پدیده بودند. کوششهای ایشان سرانجام در نیمهی دوم قرن بیستم به این نتیجه رسید که وسواس نوعی «اختلال» محسوب میشود و مستلزم درمان به وسیلهی روشهای علمی است. در مورد سرچشمهی این اختلال نیز نظریاتی متعدد ارائه شد که مهمترین آنها چنیناند:
الف) شماری بر این باور پافشاری میکنند که گرایشها یا آمادگیهای «وراثتی» همراه با عوامل «محیطی» در ایجاد وسواس دخیل هستند. (Pauls, David L., 2010, pp.149-160) البته با وجود جاذبههایی که در این احتمال نهفته است، تاکنون هیچ ژن مشخصی در این ارتباط کشف نشده است (Lervolino, Alessandra c., and other, 2011, p.643) لذا به نظر میرسد که یافتههای موردنظر، تنها برپایهی مقایسهی شباهت میان وسواسهای والدین با فرزندان حاصل شده باشد.
ب) برخی محققین هم بروز وسواس را به ترشحات شیمیایی نسبت میدهند که به دلایلی نامعلوم، در سامانهی عصبی ایجاد میشوند. بنا بر آزمایشهای مکرر، در افراد وسواسی میزان سروتونین در گیرندههای غشای عصبی زیاد بوده و موجب رفتارهای نابهنجار میشود. (جنیک، ام.، 1996، به نقل از هایمن بروس، 1395، ص65) افزایش ترشحات مذکور چه بسا ناشی از یک بیماری زمینهای، مانند تب روماتیسمی، باشد (هایمن، بروس، 1395، صص ۶۷-۶۴ ) اما به هر روی، بروز وسواس را نمیتوان فارغ از واکنشهای عصبی به اختلالهای جسمی دانست.
ج) بسیاری از روانشناسان ریشهی وسواس را در «اختلالهای اضطرابی» و «اختلال شخصیتی» میدانند. برای نمونه، در کتاب راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی (انجمن روانپزشکی آمریکا ۲۰۰۰) که جزو منابع مهم در معیارهای سنجش روانشناسی بهشمارمیرود، اختلاهای اضطرابی خود به دو نوع اختلال دیگر میانجامند که عبارتند از: اختلال وسواس فکری و اختلال وسواس عملی. ( Diagnostic and Statical Manual of Mental Disorders DSM-5, 2013, p.235) پیرو این طبقهبندی، وسواس فکری عبارت است از تکانهها، انگارهها و تصاویر ذهنی مقاوم یا افکاری که ناخواسته وارد تفکر فرد میشوند و دلهره و اضطراب زیادی ایجاد میکنند. وسواس عملی نیز اعمال ذهنی یا رفتارهای تکراری هستند که در پاسخ به وسواس فکری بروز داده میشوند تا از دلهره و اضطراب جلوگیری کنند. (The New Encyclopedia Britanica, vol.8, p.857) این نظریه اکنون به عنوان دیدگاه غالب در حوزهی روانشناسی وسواس به شمار میرود.
حال جای پرسش است که فرایند «اضطرابزایی» چگونه رقم میخورد و چرا یک کنش میتواند در فردی ایجاد اضطراب نماید اما در دیگری خیر. در پاسخ به این امر نیز مکاتب گوناگون، راهکارهایی دارند:
1. زیگموند فروید (Sigmund Freud) به عنوان پیشرو مکتب روانکاوی، اضطراب را نوعی ترس بیهدف میداند که شامل سه نوع متفات است: نخست، اضطراب «واقعی» که ناشی از رخدادهایی مهیب مانند: سیل، زلزله و طوفان است. دوم، اضطراب «روانرنجور» که در کودکی و در تعارض میان ارضای غریزی با امور واقعی ریشه دارد، مثل: ترس ناهشیار از تنبیه شدن. سوم، اضطراب اخلاقی که از تعارض بین «نهاد» و «فرا من» به وجود می آید و ترس از وجدان شخص است. آنچه در نظریهی فروید، اضطراب را به مقولهی وسواس مرتبط میسازد این است که اضطراب یک حالت دردناک قلمداد میشود و نمیتوان برای مدت طولانی آن را تحمل کرد. (فروید، زیگموند، ۱۳۸۲، ص32؛ Schults, Duane P., Sydney Ellen Schultz, 2005, p.57) لذا رفتار وسواسآمیز جهت دفع اضطراب بروز می کند.
2. مکتب رفتارگرایی به گونهای دیگر، رابطهی میان اضطراب و وسواس را تبیین میکند. از دیدگاه روانشناسان این مکتب، مانند اسکینر (Skinner) هنگامی که افراد در یادگیری یک پاسخ با شکست مواجه میشوند، به پاسخهای ناسازگارانه روی میآورند. این پاسخهای ناسازگارانه در جهت کاهش اضطراب بروز یافتهاند اما از آنجا که برای جامعه یا سایر افرادی که در محیط فرد زندگی میکنند قابل قبول نیست، بدانها عنوان «وسواس» دادهاند. (پروین، لورنس ای، اولیور پی جان، 1386، ص ۳۱۰) این مکتب در واقع، منشاء وسواس را در آموزش نادرست میداند.
3. مکتب فراشناختی در تشریح مقولهی وسواس، نظام استنباطی افراد را مدنظر قرار داده و برخی نظریهپردازان آن، همچون ولسز (Wells)، معتقدند هر موقعیتی که موجب «تهدید» نظام استنباطی افراد باشد، آنها را از مرز اطمینان عبور داده و باعث تولید اضطراب میشود. در این شرایط، بعضی از افراد با تکرار وسواسآمیز یک عمل، خواستار «بازگشت» به موقعیت اطمینان و تامین نظام استنباطی خود هستند.( سعیدپور، صابر، و همکاران، ۱۳۹۶، ص۸؛ Feist, Jess, Gregory J. Feist, 2008, p.563) با این اوصاف، انعطافناپذیری ذهن در برابر کنشهای جدید را میتوان به عنوان مهمترین عامل بروز وسواس قلمداد نمود.
عطف به دیدگاههای روانشناسانه، وسواس دینی یک ناهنجاری ذهنی یا رفتاری است که بر محور باورها و مناسک و در رابطهی میان انسان و امور مقدس بروز مییابد. در این ارتباط سه ضلع مختلف وجود دارد که عبارتند از: امور مقدس، باورها و مناسک، و انسان. لذا، ناهنجاری وسواس هنگامی بروز میکند که انسان به قابلیت و کفایت باورها و مناسک خود در ایجاد و تقویت رابطة او با امور مقدس، شک میکند. این تردید، وی را دچار اضطراب نموده و جهت رفع آن، به مرورِ باورها و یا تکرار مناسک میپردازد. روند مرور و تکرار نیز تا زمانی ادامه مییابد که آن فرد به اقناع وجدان برسد. با این وصف، به نظر میرسد که خاستگاه وسواس در هر سه ضلع ارتباطی فوق قرار دارد و لذا بایسته است که هر کدام از آنها از منظر دینی مورد بررسی قرار گیرد.
دیدگاه دینی
یهودیت کهنترین دین از میان ادیان ابراهیمی است که حول اعتقاد و اتصال به الوهیتی واحد، موسوم به «یهوه»، شکل گرفته است. شواهدی در متون مقدس و معتبر یهودی وجود دارد که اوصاف تنزیهی و مهیب یهوه موجب القای اضطراب در کسانی بوده است که با وی ارتباط یافتهاند (الیاده، میرچا، ۱۳۷۵ ص۶۳ Otto, Rudolf, 1952, pp.25-30). بخش دیگر، باورها و شعائر یهودی است که در قالب دو متن کتاب مقدس عبری و تلمود بیان شده است. از دیدگاه دروندینی، بعد از باور به خدای واحد و نبوت حضرت موسی علیه السلام، تنها التزام به آداب دینی است که معیار دینداری یهودی بهشمار میرفته است. البته، تعریف حدود و ثغور این التزام، همواره به لحاظ تاریخی موجد اختلافنظر و شکلگیری مباحث فرقهای بوده است. (Cohen, Shaye J.D., 1987, p.61) حساسیت دینیاران و دینداران در قبال اجرای دقیق آیینها، ضمن این که در طی هزاران سال باعث بقای یهودیت بوده است، اما در مواردی نیز موجب ایجاد رفتارهای وسواسگونه در بعضی پیروان، خصوصاً یهودیان ارتدکس، شده است. در متون مقدس و معتبر یهودی از واژة اُوبْسِسییا (ﬣﬡוֹﬤסּסּיּﬣ) برای اشاره به وسواس استفاده شده و آن را امری مذموم دانستهاند (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2008, p.186). اما میزان تاکید بر اجرای موبهمو و بدون چونوچرای مناسک آنقدر در این متون غلبه دارد که نهتنها بازدارندهی وسواس نیست، بلکه ممکن است در افرادی که به لحاظ ژنتیکی، تربیتی یا...مستعد هستند، مولد وسواس باشد. برای نمونه، ربّی یوُحانان بن زکای (Rabbi Yohanan Ben Zakkai) به عنوان یکی از حکمای متقدم تلمودی به شاگردانش توصیه نمود: «خداوند احکامی را وضع و فرمانهایی را صادر کرده است و مردم مجاز نیستند در آنها تأمل کنند.» (اشتاین سالتز، ۱۳۹۳، ص۲۸۲) آشکار است که این دیدگاه مبتنی بر اصالت اجرای احکام است و نه فهمیدن حکمت آنها؛ لذا با ایجاد یک نظام استنباطی انعطافناپذیر در ذهن فرد دیندار، میتواند به تولید وسواس بیانجامد. همچنین، در کتاب آداب قانون یهودی، اثر ربی یوسف قارو (Rabbi Joseph Karo) آمده است: «[دعای] شِمَعْ با ستایش، هیبت و ترس و لرز خوانده شود.» (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2008, p.185) این گونه فرامین هم مشخصاً ناظر بر ایجاد حالات اضطراب آمیز در فرد دیندار بوده و مستعد تولید وسواس هستند.
تشیع نیز مذهبی از اسلام (جوانترین دین سامی) است که بر مبنای اعتقاد به خدایی واحد، به نام الله، شکل گرفت؛ الوهیتی که ضمن رحمت، دارای مهابت فراوان است؛ خدایی که ظهورات مخافتانگیز او، در افراد و اقوام مختلف القای اضطراب نموده است. (طباطبایی، محمدحسین، ج17، ص59 ،Otto, Rudolf, 1953, p.12) ضلع دوم، ارکان اعتقادی و احکام عبادی شیعه است که به طور متقدم در قرآن و سپس در قالبی گسترده و منظم، در جوامع حدیثی و روایی گردآمدهاند. در تشیع نیز بعد از اعتقاد به یگانگی خدا، عدالت او، نبوت حضرت محمد علیه و آله السلام ، امامت ائمة هدی علیهم السلام، و روز جزا، مهمترین معیار مسلمانی همانا التزام به احکام دینی است. (حکیم، سید محمدتقی طباطبایی، 1394، ص52-51) شکلگیری فرقههای مختلف در تاریخ تشیع که همواره بخشی از اختلافات آنها بر سر مجامع فقهی متنوع و تفاسیر آنها بوده، نشانگر اهمیت مناسک و لزوم اجرای دقیق آیینها است. در برخی منابع شیعی نیز بر انجام فرائض الهی و عدم تامل و چون و چرا در آنها تاکید شده است (صدر، محمد باقر، 1379، ج1، ص124) که میتواند قالبی انعطاف ناپذیر را در ذهن یک فرد دیندار ایجاد نماید. همچنین، روایاتی وجود دارد که عبادت همراه با ترس و اضطراب از الوهیت را تجویز کردهاند. (النوریالطبرسی، میرزاحسین، 1360، ج11، ص244)
با این که الزامات مذکور برای شکلگیری عادات وسواسگونه در بعضی شیعیان کفایت میکرده است، عاملی موسوم به «حاکمیت دینی» نیز وجود داشته که استعداد «وسواسزایی» را در اجرای احکام شیعی تشدید نموده است. برخلاف سنت یهودی که در بسیاری از ادوار تاریخی خویش حاکمیت دینی نداشته، تشیع در غالب تاریخ متاخر و ایرانی خودش، مجهز به حاکمیت بوده است. این ویژگی سبب گردیده تا یک نظام قضایی در باب اعمال دینی شکل بگیرد و نوعی داوری مبتنی بر فضیلتانگاری و یا جرمانگاری در مقولهی احکام صورت پذیرد. از این رو، الزامات متون دینی و اجبار حاکمیت دینی در باب اجرای دقیق احکام، منجر به تشکیل طیفی از دینداران بوده که آنها را اصطلاحا در فقه با عنوان «کثیر الشّک» و در عرف با لقب «وسواسی» میشناسند. (مظاهری، حسین، ۱۳۸3، ج2، ص66)
التفات به این موضوع لازم است که از دیدگاه دروندینی، هم منابع یهودی و هم ماخذ شیعی، ضمن اذعان به اضطرابزایی «ساحت الوهیت» و یا معدودی از «احکام دینی»، دلیل اصلی وسواس را به ضلع سوم این ارتباط، یعنی انسان، نسبت میدهند. منابع و ماخذ فوق مدعی هستند که اوصاف مهابتانگیز خداوند و یا التزام به جزئیات اعتقادی و آیینی، لزوما ایجاد وسواس نمیکند، بلکه تاریخ دینداری یهودی و شیعی نشان داده است که همین التزام، جریانی از تعالی را میان دینداران ایجاد کرده و قدیسان و اولیائی را پرورده است. (الیاده، میرچا، 1375، ج1، ص63) از این رو، اتهام اصلی در مقولهی وسواس، متوجه شخص انسان است که با تلقی نادرست از الوهیت و یا احکام دینی، دچار وسواس شده است. در توصیف علت این پدیده، منابع مقدس و معتبر ادیان سامی یکسر به تقابلی اساطیری میان انسان و شیطان انگشت نهاده و آن موجود را سرچشمهی القای هرگونه تلقی نادرست میدانند. (قس. انجمن کلیمیان، «جایگاه شیطان و آفرینش او در فرهنگ یهود به چه صورت است؟»، فاقد ص، و حکمت سلیمان بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، 1384، ص68 و 69 الکترونیکی؛ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص۱۲)
انسانشناسی یهودی برای آدمی دو بُعد مادی و معنوی قائل است. جسم او نمایندهی جنبهی مادیست و بُعد معنوی نیز از سه جزء: نشاما، روئح و نِفِش تشکیل شده است. ( پورنامداریان، تقی، 1392، ص9، Cohen, A., 1949, p.77) در این میان، شیطان بر نشاما یا روئح اثر نهاده و افعال انسانی را جهت میبخشد. (Bempord, Y, 1987, p.451) از این رو، اعمال وسواسآمیزی که از آدمی سرمیزند، نتیجة آن است که به جای پیروی از قوهی عاقله، دستخوش اغوائات شیطان قرار میگیرد. انسانشناسی شیعی نیز ساحت معنوی آدمی را مرکب از دو جزء میداند که عبارتند از: روح و نفس. روح انسان افزودهی الهی به وجود اوست و نفس وی دارای مراتب و قوایی همانند: عاقله، واهمه، غضبیه و شهویه است. (حسنزاده آملی، حسن، ۱۳۷۸، ص۵۳۱) اغوائات شیطانی که عموماً با عنوان وسوسه شناخته میشوند، از طریق قوهی واهمه بر قوای غضبیه و شهویه اثر نهاده و آنها را از تصرف قوهی عاقله خارج میکند. (طبرسی، مجمعالبیان، ج ۱۰،ص570؛ قرشی، سید علیاکبر، ۱۳۷۱، ج7، ص220)
گرچه دانش فراروانشناسی جدید تا اندازهای به مقولهی تاثیر نیروها یا موجودات ناشناخته بر ذهن آدمی توجه نشان دادهاند، اما واقعیت این است که مکاتب کلاسیک روانشناسی معمولاً مباحثی اینچنین را پذیرا نیستند. با وجود این و فارغ از عوامل ماوراءالطبیعی که به ایجاد وسواس میانجامد، هم دیدگاهههای درون دینی و هم روانشناسانه، شخص انسان را راساً در ابتلا به وسواس دخیل میدانند؛ چه انسانی که با معرفی نادرست از امور مقدس، سبب ایجاد اضطراب در دیگر انسانها میشود و چه انسانی که در تقلید دینداری، دچار خطا شده و مضطرب میشود.
مطالعات موردی در رفتارهای وسواسی
بایسته است بار دیگر، به ضلع دوم در مثلث وسواس دینی، یعنی «احکام وسواس برانگیز»، بپردازیم و شواهدی مشابه را در دو سنت یهودی و اسلامی ذکر کنیم. در مقام مقایسه میتوان نشان داد که فارغ از تاریخ، جغرافیا و نژاد خاص، نفس پیچیدگی و دشواری احکام دینی، میتواند مستعد ایجاد وسواس باشد.
الف) وسواس در پاکسازی از خون
شریعت یهودی، خون را به عنوان یکی از امور ناپاک درنظر میگیرد و لذا بخشی قابل توجه از تلمود به احکام پاکسازی بدن یا اشیاء از خون اختصاص یافته است. اشیاء آلوده به خون به نوبهی خود در تماس با دیگر چیزها، ناپاکی را انتقال داده و هر اندازه میزان تماسها بیشتر باشد، گسترش آلودگی هم افزونتر خواهد بود. فرآیند پاکسازی نیز همیشه به یک شکل نیست و به طبیعتِ امرِ ناپاککننده و شی ناپاکشونده بستگی دارد. (اشتاین سالتز، 1393، ص۲۸۳) آب رایجترین پاککننده بهشمار میرود و فرد آلوده به خون میتواند با انجام شستشوی محل خونآلود، ناپاکی را از میان بردارد. (Talmud, mas. Nidah, 2a, chapter 1) موردی خاص که مستعد ایجاد وسواس بوده، پاکسازی زنان از خون دوران قاعدهگی است. کتاب مقدس عبری مقرراتی را در قبال این نوع از ناپاکی اعمال نموده و محدودیتهایی را برای زنان و همسرانشان وضع کرده است: «[زن حائض] هفت روز در حیض خود بماند و هر که او را لمس نماید تا شام ناپاک باشد و بر هر چیزی که در حیض خود بخوابد ناپاک میشود و بر هر چیزی بنشیند ناپاک باشد و هر که بستر او را لمس کند رخت خود را بشوید و به آب غسل کند و تا شام ناپاک باشد.... و اگر مردی با او همبستر شود و حیض او بر وی باشد تا هفت روز ناپاک خواهد بود و هر بستری که بر آن بخوابد ناپاک خواهد بود....» (لاویان، 32-19: 15). گزارشهای مکرر نشانگر آن است که گاه تفاسیر و برداشتهایی سختگیرانه از این عبارات ارائه گردیده و پاکسازی زنان حائض را به امری حساس و اضطرابآور تبدیل کرده است. تشدید حساسیتها نیز چه بسا سبب بروز وسواس بوده و مشکلاتی را در زندگی زوجین متدین یهودی ایجاد نموده است. برای مثال، برخی مردان دیندار در مورد شمارش بین آخرین نشانههای قاعدهگی و غسل بعد از قاعدهگی دچار تردید شده و دائم همسرشان را کنترل میکنند. شکهای آنها پایانی ندارد و دائم در اضطراب هستند که آیا این لکه خون است یا چیزی دیگر.. (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2008, p.186)
فقه شیعی نیز خون را نجس دانسته و احکامی مفصل را در ارتباط با آن بیان داشته است. در اغلب آثار فقهی شیعه، ابوابی را به حدود و ثغور نجاست ناشی از خون، شیوههای انتقال نجاست و روشهای طهارت آن اختصاص دادهاند. (قس. مکی العاملی، محمد بن جمال الدین(شهید اول)) در اینجا نیز آب به عنوان نخستین گزینهی طهارت مطرح بوده و شستشوی محل نجاست به دفعات، موجب پاکی خواهد بود. ( خمینی، روحالله، ۱۳۹۲، ج۱، ص۱۴۱ ) قابل ذکر است که حکم زنان حائض در قرآن، با اندکی تفاوت در جزئیات، اصالتاً خاستگاهی یهودی دارد و اصطلاحاً جزو احکام تصدیقی و امضایی بهشمار میرود: «از تو درباره عادت ماهانه [زنان] میپرسند، بگو: آن رنجی است. پس هنگام عادت ماهانه از [آمیزش با] زنان کنارهگیری کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند. پس چون پاک شدند از همانجا که خدا به شما فرمان داده با آنان آمیزش کنید. همانا خداوند توبهکاران و پاکیزگان را دوست میدارد.» (بقره، 222) تفاسیر مختلفی که فقهای شیعه از این آیه ارائه نمودند، حساسیتهایی را در باب لزوم غسل حیض و جواز آمیزش زوجین ایجاد نموده است. (نجفی، جواهرکلام، ج۳، ص۲۰۷-۲۰۳) در این مورد نیز گزارشهایی وجود دارد که نشانگر شیوع وسواس در کیفیت و صحت غسل میان زنان متدین است. برخی بانوان دیندار زمانی طولانی را در حمام میمانند و چنان دقتی را به هنگام غسل مصروف میدارند که نهتنها مایهی اسراف در آب میشود، بلکه اعتراض همسرانشان را نیز درپی دارد. آنها به محض تردید در صحت غسل و یا دیدن لکهای شبیه خون، دوباره با اضطراب روانهی حمام میشوند و این ماجرا ادامه مییابد.( پاسخگویی به سوالات دینی شناسه مطلب ۴۲۱۵۵ و پورتال النهار ۵۵۴۲ )
ب) وسواس در پاکسازی دفعیات
یهودیت از ادیانی است که بر پاکسازی بدن از دفعیات (مدفوع و ادرار) تاکید ورزیده و دینیاران، شیوهی درست اجرای آن را از کودکی به فرزندان آموزش میدهند. آنها اصرار دارند که سرپیچی از این امر و یا اجرای نادرست آن، موجب گناه بوده و مانع انجام عبادات است. (Greenberg D, Witztum E., 1994, p.1) الزامات مذکور به ویژه قبل از خواندن نماز، رفتن به کنیسه و خواندن تورا، اهمیتی دوچندان دارد. لذا در این مورد نیز شواهدی حاکی از آن است که برخی دینداران وسواسی، دائم دچار تردید میشوند که آیا بهدرستی خود را تمییز کردهاند یا نه؟ این تحلیلها افراد وسواسی را دچار اضطراب میکند و آنان برای غلبه بر آشفتگی خویش، مدتی طولانی به شستشوی افراطی خود مشغول هستند. (Rabbi Nahman of Bratslav 1772-1810) به لحاظ آماری، مردان وسواسی یهودی اغلب به شستشوی مکرر محل دفعیات میپردازند و بانوان وسواسی نیز بیشتر نسبت به شستشوی مداوم دستها بعد از دفع و پیش از انجام نماز، حساس هستند. (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2002, p.126)
فقه شیعه نیز مانند یهودیت، بر ناپاکی دفعیات (ادرار و مدفوع) انگشت نهاده و خواهان طهارت بدن از آنهاست( آلعصفور، حسین بن محمد، 1379، ص21-20). در اینجا نیز طهارت از نجاسات دفعی، مقدمهی انجام عبادات، رفتن به مساجد و خواندن قرآن است. ماهیت دفعیات اقتضا دارد که گاهی به صورت ترشحات ریز از بدن خارج میشوند و با فشار به اطراف پاشیده میشوند. لذا همواره ممکن است برای فرد دیندار این تردید و اضطراب حاصل شود که چه بسا ذراتی از دفعیات به نقاط مختلف بدن یا لباس وی ریخته است. همچنین، چسبندگی بعضی دفعیات و یا جذب آنها به پوست بدن سبب میشود که افراد تصور کنند که با وجود شستشوی محل، کماکان ذراتی از نجاست در آنجا باقی است. تداوم این پریشانی میتواند منجر به عادت وسواس شده و فرد متدین، برای وضو و پاک شدن بدن، دقت فراوان به خرج دهد. او ممکن است حتی دهها بار بر محل نجاست آب بریزد یا چندین بار محل وضو را بشوید (ملکی تبریزی جواد بن شفیع ۱۳۷۲ ص۲۷) (مظاهری، حسین، ۱۳۸۳، ج3، ص210)
نکتهای قابل توجه در باب وسواسهای مرتبط با شستشو، آن است که این گونه وسواس لزوما خاستگاه دینی ندارد و بیماران آن نیز الزاما افراد متدین نیستند، زیرا بنا بر گزارشهای متعدد مطالعات بالینی (قس. توکلی، قاسمزاده، 1385، ص56)، بسیاری از بیماران وسواسی صرفاً به سبب پایبندی شدید به موازین بهداشتی، گرفتار وسواس در شستشوی بدن میشوند. این امر به ویژه در مورد افراد مبادی نظافت روی میدهد که بنا بر شرایطی، در اجتماعات فاقد امکانات بهداشتی حاضر میشوند.
پ) وسواس در نماز روزانه
شریعت یهودی دیندارانش را به انجام نماز (به عبری: تفیلا) ملزم نموده که روزی سه بار و به صورت فردی یا جمعی خوانده میشود. تفیلا هستهی اصلی عبادات یهودی است و با هدف ایجاد فضایی برای توجه به الوهیت و احکام شرعی تجویز میشود. (Kosofsky, Scott-Martin, 1593, p.7) پشتوانهی اولیهی این سنت دینی، فرازهایی از کتاب مقدس عبری هستند؛ چنان که در سفر تثنیه آمده است: «و چنین خواهد شد که اگر اوامری را که من امروز برای شما امر میفرمایم بشنوید و یهوه خدای خود را دوست بدارید و او را به تمامی دل و جان خود عبادت نمایید.» (11:13) تفاسیر دینیاران یهودی (ربیها) از عبارت اخیر، ناظر بر خواندن تفیلا و دعا به درگاه خالق است. (دلرحیم رحمن 1379، فاقد ص)
گویا صورت اولیهی این نیایش با انجام اعمالی خاص همراه بوده اما با تغییر شرایط یهودیان، به خواندن دعاهایی ویژه تقلیل یافته است. (Satlaw, Michael L., 2006, p.116) بنمایهی تفیلای امروزین یهودیان را قرائت آیاتی از تورا و ادای جملاتی ستایشگونه و سپاسگذارانه تشکیل میدهد. (Cohen, Shaye J.D., 1987, p.63) بخشی مهم از تفیلا، خواندن «شِمَعْ ایسرائیل» است که گزیدهای از آیات تورا به شمار میرود. اهمیت این دعا سبب گردیده تا یهودیان نسبت به آن، توجهی فراوان نشان دهند و چه بسا موقع قرائت، دچار اضطراب باشند. دینداران وسواسی معمولا الفاظ آن را بیش از حد تکرار میکنند و بر تلفظ صحیح کلمات تاکید میورزند. وسواس آنها هنگامی آشکار میشود که زمانی طولانی را مصروف این کار میکنند و اضطراب آنان افزایش مییابد. (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2008, p.185)
در تشیع هم نماز (به عربی: صلاه) به عنوان نخستین رکن از ارکان عبادی مطرح است و بر شیعیان واجب است که روزی پنج بار در برابر خداوند به ادای آن بپردازند. بنا بر تصریح قرآن، نماز با هدف یاد خداوند خوانده میشود: «اقم الصلوه لذکری؛ نماز را برای یاد من بهجای آرید» (طه ۱۴) و البته جنبهای تجویزی دارد: «وکان الصلاه علی المومنین کتابا ». (نسا 103) قابل ذکر است که این سنت دینی در اسلام و تشیع بدیع نبوده و بنا بر آیات الهی، خداوند آن را بر امتهای پیشین هم واجب نموده است (انبیا 73). از این رو، چه بسا نماز اسلامی، تداوم سنت نماز یهودی در قالبهای جدید بوده است. درونمایهی اصلی نماز را قرائت نخستین سورهی قرآن (موسوم به فاتحه الکتاب یا سورهی حمد) و دیگر سورههای کوتاه، همراه با ذکر تسبیح و تحمید خداوند تشکیل میدهد. نظر به منزلت سورهی حمد (به عنوان کلام خداوند) و کوشش دینیاران معاصر شیعه (روحانیون) برای تلفظ عمیق و دقیق واژگان عربی، شماری از نمازگزاران نیز از ایشان تقلید کرده و میکوشند هنگام خواندن نماز، کلمات و حروف را از مخارج صحیح ادا کنند. در این میان، بعضی همواره دچار شک و تردید میشوند که آیا الفاظ را درست قرائت کردهاند یا خیر؛ لذا دائم به تکرار و تصحیح کلمات مشغول هستند، بهطوری که از حضور قلبی و معانی نماز غافل میمانند. (شبر، عبدالله، ۱۳۷۴، ص325 ؛ قمی، عباس، ۱۳۸۹، ص۱۸۶)
شیوههای مقابله با وسواس
آشکار است که اعمال فرد وسواسی هم برای خود او و هم برای اطرافیانش، صورتی فرسایشی دارد. بدینسان، فرد وسواسی و اطرافیان وی، نه تنها از دینداری خویش محظوظ نمیشوند، بلکه در یک رنج دائمی به سر خواهند برد. اگر از دیدگاه پدیدارشناسانه به مقولهی وسواس نظر کنیم، این فرایند میتواند خاصیت «معرفتزایی» را از شعائر دینی سلب نماید. در نتیجه، از اعمال دینی هیچ شناخت جدیدی نسبت به امور مقدس حاصل نمیشود و فرد احساس میکند که دینداری او توانِ نوشدن و طراوت خود را از دست داده است؛ به این معنا که هیچ تجربهی تازهای از مواجهه با امور مقدس برای وی حاصل نمیشود. از آنجا که تجارب و شناخت قبلی وی در حوزهی دینداری، فقط تا مدتی کوتاه میتوانند از مرزهای اعتقادی او در برابر رسوخ تردیدها پاسداری کنند، فقدان تجربهی جدید سبب میشود که فرد دچار ابهاماتی مکرر باشد و این ابهامات، اضطرابی روزافزون را بر وی تحمیل خواهد کرد.
ظهور نشانههای وسواس در افراد میتواند به سه حالت مختلف منجر شود: نخست، این که تداوم وسواس باعث بروز دلزدگی و حتی نفرت از مناسک میگردد و در نهایت، فرد مبتلا را به انسانی بیدین مبدل میسازد. دوم، بیمار وسواسی بیشتر مقاومت میکند و وسواس او به یک جنونِ رفتاریِ مذمن تبدیل میشود. سوم، او نسبت به یک شیوهی درمانی تمکین مینماید و اندکاندک وسواس خود را کنار مینهد.
حسب عواملی که متخصصان روانشناسی و روانپزشکی به عنوان سرچشمهی وسواس معرفی کردهاند، راهکارهایی گوناگون در درمان این بیماری وجود دارد که عبارتند از:
الف) دارودرمانی با موادی از خانوادههای فلووکسامین، فلویوکستین و کلومی پیرامین که اثری قوی روی سروتونین دارند (تیلاب، شکری، ۱۳73، ص121-116 )
ب) رواندرمانی بر اساس گفتگو (گویهدرمانی) با فرد مبتلا به وسواس. (آزاد، حسین، 1374، ص 154)
پ) رفتاردرمانی از طریق حساسیت زدایی منظم، انواع سرمشقدهی، مواجهه و پیشگیری از پاسخ و... (کوپر، 1393، ص2)
ت) شناختدرمانی به شیوهی تشخیص و به چالش کشیدن باورهای غیرمنطقی و الگوهای فکری نادرست که منجر به رفتار نابهنجار میشوند. در این روش، محیط اجتماعی فرد نیز مورد مطالعه قرار میگیرد (گِوین، ۱۳۹۱، ص ۱۸۴. )
ث) جراحی مغز و اعصاب، بهمنظور فروپاشی یا اختلال مدارهای مغزی که در افراد وسواسی، بیش از اندازه فعال میشوند. البته گاه نیز بنا بر تشخیص متخصصان، ترکیبی از درمانهای فوق مورد استفاده قرار میگیرد.
اما درمانهایی که صبغهی دینی دارند، نخست بر ضلع اول مثلث وسواس دینی، یعنی امور مقدس، معطوف هستند؛ به این معنا که ابتدا باید تعریف فرد وسواسی از الوهیت را تصحیح نمود. چنان که پیشتر ذکر کردیم، انسان وسواسی در یک اضطراب عمیق از عظمت و مهابت الوهیت و امور مقدس به سر میبرد. از این رو، میتوان با جایگزینی این تصویر با رحمت و شفقت الهی، تا اندازهای شدت اضطراب وی را کاهش داد. در واقع، اگر فرد وسواسی در ذهن خودش، نسبتِ میان «الوهیت و انسانیت» را همچون نسبت «حاکم و محکوم» نبیند، و آن را با نسبت «حبیب و محبوب» جایگزین کند، امکان تبدیل اضطراب او به اطمینان وجود دارد.
درمانهای دینی بر ضلع دوم از مثلث وسواس دینی، یعنی باورها و مناسک، نیز ناظر هستند. چنان که گفتیم، ماهیت پیچیدهی برخی باورها و مناسک باعث بروز اضطراب در دیندارانی است که بدانها ملتزم هستند. از آنجا که معمولا دینیاران (اعم از حاخامها و روحانیون) متکفل و متولی باورها و مناسک دینی هستند، ایشان در این بخش از درمان، نقشی اساسی دارند. آشکار است که اگر آنان بر ابعاد ظاهری مناسک دینی کمتر تاکید ورزیده و آثار درونی و اخلاقی مترتب بر مناسک را مدنظر قرار دهند، دینداران نیز در مقام مقلد، حساسیت اندکی نسبت به ظواهر بروز خواهند داد. متاسفانه مشاهده میشود که علیرغم سادگی و شفافیت بعضی آیات متون مقدس، گاهی مفسران رسمی چنان تفاسیری از آنها ارائه میکنند که بسیار مستعد ایجاد وسواس است. البته شواهدی فراوان هم وجود دارد که نشان میدهد از میان دینیاران یهودی و شیعی، همواره افرادی متذکر این خطر بودهاند و نقش درمانگر وسواس را ایفا نمودهاند؛ برای نمونه، ربی کانویسکی از علمای یهودی به این مبتلایان توصیه میکرد در هنگام تفیلا فقط لازم است که واژگان یک بار ادا شود و فرد میتواند مطمئن باشد که خداوند منظور او را فهمیده و عملش را پذیرفته است. (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2008, p.185) فیض کاشانی از علمای شیعه نیز متذکر شده است که برای شستشوی محل دفعیات، از حداقل آب استفاده شود و پیگیری شست و شوی باطن محل لازم نیست (فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، ۱۳۷۲، ج۱ ص ۴۷۳ ؛ برای نمونههای کهنتر در منابع شیعی، نک. من لا یحضرهالفقیه، ص 8، به شماره 19،تهذیب، ۱۲۷۲، ج1، ص100)
نوع دیگر از درمانهای دینی معطوف به شخص انسان است که سومین ضلع در پدیدهی وسواس بهشمار میرود. این طیف از درمانها، بنا بر دو بُعد معنوی و جسمانی وجود انسان، به دو بخش تقسیم میشوند. نخست، درمانهای دینی معنوی هستند که اغلب بر زدایش القائات شیطانی از فرد مبتلا تاکید دارند. راهبری این فرایندِ درمانی معمولا بر عهدهی دینیاران است و ایشان با آگاهسازی بیمار از خطر پیروی از شیاطین، مترصد مسدودسازی راههای غلبهی موجودات اهریمنی بر وی هستند. برای مثال، حاخام به افراد وسواسی تذکر میدهد که تسلیم اوامر شیطان نباشد، از مخالفت با ربانیونی که قصد یاری وی را دارند بپرهیزد و اگر شک و تردید او دوباره بازگشت، لازم است از خداوند کمک بخواهد تا بهبودی کامل عطا کند. (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2008, p185) ملا احمد نراقی نیز به متدینان وسواسی توصیه میکند که آگاه باشند این وسواس در اثر وسوسهی شیطان بهوجود میآید و او نباید به شک و تردید خود اعتنا کند، زیرا در غیر این صورت، از عبادات خود باز میماند (نراقی، احمد بن محمد مهدی، ۱۳۷۸، ص ۶۲۸). قابل ذکر است که در این زمینه، دعاهایی برای دفع شیاطین در متون معتبر دینی یهودی و شیعی وجود دارد که به افراد مبتلا آموزش داده میشود (قس.پورهادی، زینب، 1390، ص117-116 ؛ مامقانی عبدالله ، ۱۳۸۸، ص۹۳۴)
درمانهای دینیِ جسمانی برای وسواس، در واقع آمیزهای از توصیههای اولیاء دینی هستند که صبغهی پزشکی دارند. امروزه این نوع درمان را با عنوان طب سنتی میشناسند که برپایهی تجارب حکمای متقدم استوار شده و دانشی شبهدینی بهشمار میرود. به لحاظ تاریخی، مجاورت و آمیختگی جوامع یهودی و مسلمان، و به ویژه خدماتی که پزشکان یهودی در ادوار اولیه به دانش طب اسلامی ارزانی داشتند، موجب گردید که بسیاری از مبانی این علم، نزد یهودیان و شیعیان مشابه باشد. (Caballero Navas, Carmen, 2012, p.327 ) چنانچه میدانیم، اساس طب سنتی دینی بر پایهی دانشهای طبع و مزاجشناسی قرار دارد و هر انسانی را بسته به علائم فیزیولوژی خاص، در قالب یکی از طبایع چهارگانه (سودا، صفرا، دم و بلغم) جای میدهد. طبایع مذکور نیز متاثر از مزاجهای مختلفی، همچون سردی، گرمی، خشکی و تری، قرار دارند. انسان سالم از دیدگاه طب سنتی، انسانی است که دارای تعادل مزاج باشد و (به جز عوامل وراثتی و جغرافیایی،) مهمترین عاملی که مزاج آدمیان را شکل میدهد، شیوههای تغذیة آنهاست. (شیرازی، میرزا محمدتقی، صص46-41، طب الرضا، ص90 ) از این رو، علمای طب سنتی میکوشند با تعدیل تغذیه، مزاج بیماران را اصلاح کنند.
طب سنتی یهودی و شیعی هر دو در این مقوله همداستان هستند که طبع «سوداوی» به شدت مستعد بروز حالاتی چون: تخیل، تردید و وسوسه است. (اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، 1977، ص1، به نقل از ابن مطران، 1386، ص89 ؛ اخوینی، ربیع ابن احمد، ص13 و طب الرضا، ص201) از این رو، فرد وسواسی به طور مشخص دارای مزاج خشک و سرد بوده و نشانههایی مثل تمایل به شیرینی، پرهیز از ترشیجات، تعریق اندک و سفیدی پوست را دارد. (اسحاق بن سلیمان اسراییلی، ص12و13و59 ؛ جرجانی، اسماعیل بن حسن، 1383، صص ۹۷-۹۶ ) مسیر درمان برای این گونه افراد، از نقطهای آغاز میشود که مواد غذایی گرم و تَر را استفاده کنند و به عنوان نمونه، گوشت سفید ماکیان، گوشت بزغاله و بره را در فهرست تغذیهی خود قرار دهند. همچنین، به عنوان مکمل درمان، داروهایی گیاهی یا معدنی همانند باد رنجبوبه، مصطکی و بادآوَرْد نیز برای آنها تجویز میشود. ( ابن بِکْلارِش، به نقل از دانشنامه اسلام، ص۱۰۴، خوش بین، سهراب، 13۸۹، ص695 )
امروزه افراد وسواسی این امکان را دارند که از هریک از درمانهای فوق الذکر بهرهمند شوند. یهودیان مبتلا به وسواس گاهی به سراغ دینیاران مورد اطمینان خود میروند و گاهی به متخصصان بهداشت روانی مراجعه میکنند. بهویژه، یهودیان متعصب درنهایت ترجیح میدهند با دارو درمان شوند، زیرا تصور میکنند که معالجه رفتاری باعث دخالت در زندگی پرهیزگارانه آنها میشود (Greenberg, David, and Gaby Shefler, 2002, pp.123-130) بیماران وسواسی شیعه نیز امکان برخورداری از سه صورت درمان علمی، دینی و شبه دینی را دارا هستند.
جمع بندی
رویکردهای روانشناسانه به طور مشخص، انواعی از اضطراب را به عنوان سرچشمة اندیشهها، سخنان و حرکات وسواسآمیز معرفی میکنند. شکل آشکار این وسواسها به ویژه در قالب تکرار مداوم یک فکر، عبارت یا حرکت ظهور مییابد و تا جایی ادامه خواهد یافت که اضطرابِ فرد وسواسی فروکش نماید. دو نوعِ شایع از وسواس، مربوط به پاکسازی محل دفعیات و نحوة خواندن متون رسمی است که لزوما جنبهای دینی ندارند اما اگر فرد دیندار بدانها میتلا شود، در قالب وسواسهای طهارت و یا قرائت بروز مییابند.
با التفات به دو سنت دینی یهودیت و تشیع، آشکار میشود که پارهای از احکام آیینی آنها از جنس اوامر و نواهی هستند و لذا جنبههای الزامآور احکام و یا تبعاتی که به واسطهی عدم رعایت آنها گریبانگیر فرد دیندار میشود، بهراحتی میتوانند میزانی از اضطراب را بر انسان تحمیل کند. گرچه در فضای دینداری، میزانی از این اضطراب بسیار پسندیده به شمار میرود و نشانهی تعهد در قبال امور مقدس محسوب میشود؛ اما خطر ازدیاد اضطراب و یا همان وسواس نیز وجود دارد.
بنا بر آموزههای مکتب رفتارگرایی، «آموزش نادرست» میتواند موجب وسواس باشد. بر همین سیاق، شیوههای نادرست آموزش امور عبادی که متاسفانه در برخی موارد حتی با تنبیهات جسمی همراه است، میتواند موجب بروز وسواس باشد. در سطحی دیگر، این آموزش نادرست به معرفی ناشایست از الوهیت و انتظارات او از بندگان مربوط میشود که اضطرابی فزاینده را به فرد دیندار وارد میسازد.
مکتب فراشناختی نیز در این زمینه، «انعطاف ناپذیری ذهن» را عامل وسواس میداند که بیشباهت به تعصبات مذهبی نیست. این تعصبات منجر به ترسیم تصویری صلب از احکام دینی میشوند که چه بسا تحت هر شرایطی لازم الاجرا بوده و نوعا خاصیت اضطرابزایی دارند. این تعصبات گاهی چهرة الوهیت را نیز بسیار خشن و انتقامجو ترسیم میکنند تا بلکه التزام به دینداری را تضمین نمایند. البته توجه به این نکته لازم است که هرگونه اضطرابی در ارتباط با الوهیت، موجد وسواس نبوده و قریب به اتفاقِ دینداران یهودی و شیعه را به تکرار تردیدآمیز مناسک و یا بازبینی باورها وانداشته است. لذا در اینجا باید به آن دیدگاه علمی که وسواس را عارضهای شخصی (به معنای ژنتیک) و نه عمومی میداند، التفاتی بیشتر داشت.
آنچه هنوز میان یافتههای علمی و رویکردهای دینی در باب وسواس، فاصله میاندازد، مقولة شیطان است. چنان که میدانیم، به جز برخی مکاتب فراروانشناسانة جدید، جریان اصلی دانش روانشناسی به وجود شیاطین اذعان ندارد. البته این جریان میپذیرد که بخشی مهم از فرایند تولید اضطراب، مرهون عواملی «خارج» از وجود انسان است؛ به نعبیر بهتر، فرد وسواسی در مقایسه با فرد سالم، حجمی بیشتر از هجوم محرکهای اضطرابزا را از محیط دریافت میکند. لذا در فرایند درمان، میکوشند که یا نقاط تولید اضطراب را کاهش دهند و یا واکنش فرد وسواسی را از طریق درمانهای گوناگون کنترل نمایند.
درمانهای دینی عمدتا با تغییر نگرش فرد دیندار به ماهیت امور مقدس و یا تغییر نوع رابطة او با امر مقدس همراه است. در این راستا با ایجاد فضایی محبتآمیز در رابطة فرد با الوهیت، کوشش میشود تا از اضطراب دینداری کاسته شود. بخشی از درمانها نیز ناظر بر تقویت سازوکار منطقی انسان در برابر القائات برونی (شیطانی) بر نفس اوست. در این شیوه با استفاده از اذکار و اوراد گوناگون، در پی دفع خواطر شیطانی هستند. البته گاهی اوقات، درمانهای مکمل و شبه دینی (موسوم به طب سنتی) هم کاربرد دارد؛ بدین وجه که با ایجاد تعدیل در طبایع و مزاجهای افراد، میزان اثرپذیری آنها از افکار اضطرابآمیز را کاهش میدهند. این شیوه عمدتا بر تصحیح الگوی تغذیه استوار است.
آشکار است که آیندة دینداری یهودی و یا شیعی، وابسته به سلامت افرادی است که در فضای اعتقادی، آیینی و اخلاقی آنها تنفس میکنند. چنانچه سلامت این افراد با مخاطراتی چون وسواس، دچار اخلال شود، دیدگاههای منتقدان دینستیز را برخواهد انگیخت و نه تنها اشتیاق دیگر دینداران را فرو مینشاند، از اقبال نسلهای آتی به دینداری نیز خواهد کاست. لذا به عنوان افق آتی تحقیق، طیفی وسیع از وسواسهای مربوط به تردید در انجام وضو، پاک بوده محل نماز، تعداد رکعات نماز، و... نیز وجود دارد که میتواند در مجالی بیشتر، مورد بررسی قرارگیرد.
فهرست منابع
1-آلعصفور، حسین بن محمد، سدادالعباد و رشادالعباد، قم، انتشارات محلاتی، 1379.
2-آزاد، حسین، آسیب شناسیروانی، تهران، انتشارات بعثت، 1374.
3-ابنبِکْلارِش، المستعینیفیالطب، به نقل شارحان تحفهالاحباب به نقل از دانشنامه جهان اسلام، مولف بنیاد دایرهالمعارف اسلامی،.
4-اخوینی، ربیع ابن احمد، هدایهالمتعلمین، 350 هجری شمسی، تحشیه و مقابله با نسخ دیگر دکتر جلال متینی، 1344، تدوین کتاب الکترونیک، بازنویسی و تصاویر دکتر حسین حاتمی، دانشگاه علوم پزشکی، 1389.
5-اسحاق بن سلیمان اسراییلی، مالیخولیا، هامبورگ، 1977، به نقل از ابن مطران، بستان الاطبا و روضه الاطبا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1386، کتابخانه پرتال اشارت.
6-اسحاق بن سلیمان اسراییلی، الاغذیه و الادویه، بیروت، ناشر للطباعه و النشر، موسسه عزالدین، کتابخانه همراه نور، کتابخوان.
7- اشتاین سالتز، آدین ، سیری در تلمود، ترجمه باقر طالبی دارابی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1393.
8-النوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرکالوسایل و مستنبطالمسائل، قم، موسسه آلالبیت (ع)، 1360.
9-الیاده، میرچا، دینپژوهی، ترجمه بهاالدین خرمشاهی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.
10-انجمن کلیمیان، جایگاه شیطان و آفرینش او در فرهنگ یهود به چه صورت است؟ iran@ iranjewish.com
11-توکلی، سامان، و حبیبالله قاسمزاده، «نظریهها و درمانهای شناختی- رفتاری وسواس»، تازه های علوم شناختی، سال هشتم، شماره 1، 1385،
12-تیلاب، شقایق، و گلشن شکری، کاربرد داروهای روانپزشکی در روانشناسی بالینی، نوشهر، نشر آوای کاسپین، ۱۳۹۵.
13-پورهادی، زینب، بررسی تطبیقی شیطان از دیدگاه قرآن و عهدین، پایاننامه ارشد دانشگاه اراک، 1390.
14-پورنامداریان، تقی، فاطمه کوپا، علی محمد پشتدار، مریم محمدی، «مقایسه تحلیلی مبدا و مقصد روح در آیین زرتشت و یهود با سه اثر از عارفان مسلمان (اللمع فیالتصوف، شرحالتعرف لمذهبالتصوف، کشفالمحجوب)»، پژوهشهای ادب عرفانی(گوهرگویا)، سال هفتم، شماره اول، پیاپی24، 1392، 26-1.
15-جرجانی، اسماعیل، اصول و مبانی نظری طب سنتی، ناشر موسسه مطالعات تاریخ پزشکی، 1383.
16-حسن زادهآملی، شرحالعیون فی شرحالعیون، تهران، بوستان کتاب، 1378.
۱7-حکمت سلیمان، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، نشر ادیان و ادیان 1393.
18-حکیم، سید محمد تقی طباطبایی، الاصولالعامه للفقهالمقارن، ناشر مجمع جهانی تقریب مذاهب، 1394.
19-خمینی، روح الله، طهارت ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393.
20-خوشبین، سهراب، یکصد گیاه معجزهگر (درمان طبیعی)، تهران، انتشارات فردوس، 1389.
۲1-دلرحیم، رحمن، «نماز»، انجمن کلیمیان، فروردین 1379.
2۲-سعیدپور، صابر، و همکاران، «نقش تشخیصی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان همجوشی شناختی و راهبردهای کنترل فکر در اختلال وسواسی-اجباری»، مجله روانشناسی بالینی، سال نهم، شماره 3(پیاپی35)، 1396.
2۳-شبر، عبدالله، اخلاق، قم، انتشارات هجرت، 1374.
2۴-شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، چاپ موسسه النشر الاسلامی، کتابخانه شیعه، اینترنتی
2۵-شیخ طوسی، تهذیب، دانلود کتب شیعه.
۲۶-شیرازی، میرزا محمدتقی معروف به حاجیبابا، تسهیلالعلاج و رساله حافظالصحه، 1285، قم، موسسه احیا طب طبیعی.
2۷-صدر، محمد باقر، المعالمالجدیده للاصول، قم، ناشر مرکز الابحاث و الدرسات التخصیصه للشهیدالصدر، 1379.
۲۸-طب الرضا، ترجمه نصیرالدین امیر صادقی، آستان قدس رضوی، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت علیهم السلام.
2۹-طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی.
۳۰-طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، مصحح هاشم رسولی، بیروت، ناشر دارالمعرفه، 1408ق.
31-فروید، زیگموند، ورای اصل لذت، ترجمه یوسف اباذری، مجله ارغنون، شماره 21، بهار 1382.
32-فیضکاشانی، محمد بن شاه مرتضی، راه روشن، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372.
33-قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371.
34-قمی، عباس، اخلاق و آداب، قم، نور مطاف، 1389.
35-کلینی، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، انتشارات اسوه، 1375.
36-کوپر، پیتر، ، مقدمه «وسواس و درمان آن»، دیوید ویل، و راب ویلسون، ترجمه سیاوش جمالفر، تهران، ارسباران، ۱۳۹۳.
37-گِوین، هلن، زمیته روانشناسی شناختی، ترجمه حسن اسدزاده، اکرم رجبی، محمد مجتبیزاده، زنجان، انتشارات دانش زنجان، ۱۳۹۱.
38-مامقانی، عبدالله، سراج الشیعه در آدابالشریعت، قم، رسالت یعقوبی، 1388.
3۹-مظاهری، حسین، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی، تهران، ذکر، 1383.
۴۰-مظاهری، حسین، جهاد با نفس، قم، انتشارات فدک فاطمی، 1383.
4۱-مکیالعاملی، محمد بن جمالالدین (شهید اول)، الروضه البِهیه فی شرح المع، الدمشقیه داراحیا التراث الاسلامی.
4۲-ملکی تبریزی، جواد بن شفیع، اسرارالصلوه، تهران، پیام آزادی، 1372.
4۳-نجفی، محمد حسن، جواهرکلام، ترجمه عباس قوچانی، تهران، انتشارات دایرهالمعارف فقه اسلامی، 1362.
4۴-نراقی، احمد بن محمد مهدی، معراج السعاده، قم، اتشارات هجرت، 1378.
4۵-هایمن، م. بروس، و چری پدریک، رهایی از وسواس، ترجمه حبیب الله قاسم زاده، تهران، انتشارات ارجمند، 1395.
۴۶-پاسخگویی به سوالات دینی شناسه مطلب ۴۲۱۵۵ و پورتال النهار ۵۵۴۲
47-Bempord, J, Soul: Jewish concept, 1987, Encyclopedia of Religion, M.Eliade, New York, London.
48-Cohen, Abraham, Everymans Talmud, 1949, Digital Library of India, 2015, Delhi University Library.
49-Cohen, Shaye J. D., From the Maccabees to the Mishnah, 1987, The Westminester Press Philadelphia.
50-Diagnostic and Statical Manual of Mental Disorders DSM-5, 2013, U.S.A, American Pcychiatric Association.
51-Feist, Jess, Gregory J. Feist, Theories Personality, 2008, The McGraw-Hill Companies, U.S.A.
52-Greenberg, David, and Gaby Shefler, Obsessive compulsive disorder in ultra-orthodox Jewish patients: A comparison of religious and non-religious symptoms, 2002, The British psychological Society, 75, pp123-130.
53-Greenberg, David, and Gaby Shefler, Ultra-Orthodox Rabbinic Responses to Religious Obsessive-Compulsive Disorder, Isr,J psychiatry Relat sci, vol. 45, No. 3, 2008.
54-Greenberg D, Witztum E., The influence of cultural factors on obsessive compulsive disorder: religious symptoms in a religious society. Isr psychiatry Relat Sci. 1994.
55-Kosofsky, Scott-Martin, The Book of Customs A Complete Handbook for The Jewish Year, inspired by the Yiddish Minhogimbukh, venic, 1593, with a foreword by Rabbi Lawrence Kushner, Harper Collins e-books.
56-Lervolino, Alessandra C., and other, A Multivariate Twin study of Obsessive-Compulsive Symptom Dimensions, 2011, American Medical Association, ARCHGEN PSYCHIATRY, vol. 68, No. 6.
57-Navas, Carmen Caballero, Medicine among medieval Jews: The science, the art, and the practice, 2010, researchgate.net/publication,Proof.
58-Obsessive-compulsive disorder, The New Encyclopaedia Britanica, Jacob E. Safra, Chicago.
59-Otto, Rudolf, The Idea of The Holy, 1952, Translateh by John W. Harvey, Oxford University Press London.
60-Pauls, David L., The genetics of obsessive-compulsive disorder: a review, Translation research, 2010, Dialogues in Clinical Neuroscience, vol 12. No 2.
61-Satlaw, Michael L., Creating Judaism History, Tradition, Practice, 2006, Columbia University Press, New York.
62-Schults, Duane P., Sydney Ellen Schults, THEORIES OF PERSONALITY, 2005, Thomson Wadsworth, U.S.A.
63-Talmud, mas. Nida 1a (Talmoud- Schottenstein English Travel Edition, 61A), Artscroll publications, 2012.
چکیده انگلیسی
Obsessions of purity and worship in Judaism and Shi'sm; With regard to the scientific approach
Roya Hazbi
Alireza Ibrahim
Tahereh Haj Ebrahimi
Abstract
Doubt is one of the characteristics of human thought and cognitive disorders that originate from lack of awareness and if persisted, can lead to anxiety and obsessive behavior. Religious affairs are inherently "mysterious" and, accordingly, are always subject to doubt, anxiety, and obsession. This research, which has been done analytically-comparatively and with regard to psychological findings, shows that the obsession of religious people in Judaism and Shi'sm is partly due to the "mystery" of the sacred and partly due to interpretations of anxiety. The motivation of some religious people originates from the sacred texts. From an intra-religious point of view, evil instincts also contribute to obsessive-compulsive disorder and can lead to abnormal behaviors in cleansing the body of blood and feces or reciting prayers. Obsessive-compulsive disorder is treated in ways such as changing the sufferer's attitude toward sacred things, correcting and softening anxious interpretations of sacred texts, and raising awareness about the role of demons. Of course, the use of pseudo-religious methods (traditional medicine) or referring to psychotherapy centers is also common.
Keywords: Complaints, Religious Doubt, Obsession, Judaism, Shi'sm, Rules of Prayer, Rules of Purity