ردّیه ابن ربّن طبری بر ادیان رایج در سدههای دوم و سوم هجری
محورهای موضوعی : مسیحیت
مینا کریم زاده بارنجی
1
,
محمد رضا عدلی
2
*
,
عبدالرضا مظاهری
3
1 - دانشجوی دکتری
2 - دانشیار گروه ادیان و عرفان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ایران
3 - استاد گروه عرفان اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: ابن ربّن طبری, مسیحیت, اسلام, یهودیت, دین زرتشتی, مانویت, ردّیهنویسی,
چکیده مقاله :
کتاب الدین و الدوله اثر ابن ربّن طبری در زمرۀ آثار ردیهنویسان سدههای آغازین قرار دارد که هدفش اثبات حقانیت اسلام و ردّ سایر ادیان رایج در آن عهد است، که تصویری از ادیان رایج در قرون دوم و سوم هجری شامل یهودیت، مسیحیت، دین زرتشتی و مانویت ارائه میدهد، و اشارۀ مختصری هم به دین هندویی و بودایی میکند. ابن ربن که خود تا سن هفتاد سالگی مسیحی بوده و سپس به اسلام گرویده است، بیشتر دربارۀ مسیحیت و یهودیت سخن میگوید. او با رویکردی جدلی-کلامی، آموزههای این ادیان را در مقایسه با اسلام بررسی کرده است و ضمن شناسایی شباهتها و تفاوتهای میان ادیان ابراهیمی، بر یکتاپرستی، نبوت پیامبر اسلام (ص)، و جهانی بودن تعالیم اسلام تأکید کرده است و بر این اساس از برتری دین اسلام سخن گفته است. توصیف ابن ربن از دین زرتشتی و مانویت بسیار ناقص است و ظاهراً دانش او دربارۀ این ادیان مبتنی بر آثار سایر ردیهنویسان بوده است، نه متون دینی آنها. با این همه، کتاب الدین و الدوله به عنوان اثری جدلی که در کشور ما نسبتاً ناشناخته مانده است، در مطالعات تاریخی ادیان اثری مهم به شمار میرود که حاوی نکات مهمی دربارۀ تعامل مسلمانان با پیروان سایر ادیان در سدههای نخست هجری است.
The book "al-Din wa al-Dawla" by Ibn Rabban Tabari falls into the category of early refutations, which aimed to prove the legitimacy of Islam and refute other religions common at that time. That provides an image of the prevailing religions in the second and third centuries AH, including Judaism, Christianity, Zoroastrianism, and Manichaeism, and briefly mentions Hinduism and Buddhism. Ibn Rabban, who himself was Christian until the age of seventy before converting to Islam, speaks more about Christianity and Judaism. With a dialectical-theological approach, he examines the teachings of these religions in comparison to Islam. While identifying the similarities and differences among the Abrahamic religions, he emphasizes monotheism, the prophethood of the Prophet Muhammad (PBUH), and the universality of Islamic teachings, thus asserting the superiority of Islam. His description of Zoroastrianism and Manichaeism is very incomplete, and apparently, his knowledge of these religions was based on the works of other refutation writers, not their religious texts. Nevertheless, "al-Din wa al-Dawla" is considered an important work in historical studies of religions, as it sheds light on the interactions between Muslims and followers of other religions in the early centuries of the Islamic era.
ابن البلخی. (1421). فارس نامه. قاهره مصر: الدارالثقافیه للنشر#
ابن قفطی، ابوالحسن جمال الدین شیبانی. (2005). اخبار العلماء باخبار الحکماء. بیروت لبنان: دارالکتب العلمیه#
ابن مسکویه، احمد بن محمد. (1358). الحکمه الخالده. تهران ایران: دانشگاه تهران (طبری، 1973، ص98)#
ابن ندیم، محمد بن اسحق. (1381). الفهرست. تهران ایران: انتشارات اساطیر (زمخشری، 1992، 3/122)#
انزابی نژاد، رضا. (1399). ابن ربن. دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 3، 545#
پیروزفر، محمد. (1399). علی بن ربن طبری و کتاب الدین و الدوله در اثبات نبوت پیامبر(ص). هادینامه، شماره 1، 757#
دوری، عبدالعزیز. (1995). تاریخ العراق الاقتصادی، بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیه#
زرکلی، خیرالدین. (1989). الاعلام. بیروت لبنان: دارالعلم للملایین#
زمخشری، محمود بن عمر. (1992). ربیع الابرار و نصوص الاخبار. بیروت لبنان: موسسه الاعلمی للمطبوعات#
شبلی، احمد. (1987). موسوعه التاریخ الاسلامی، مکتبه النهضه المصریه.#
طبری، علی بن سهل ربّن. (1973). الدین و الدوله. تحقیق عادل نویهض، بیروت لبنان: دارلآفاق الجدیده.#
طبری، علی بن سهل ربّن. (2005). الرد علی اصناف النصاری. تحقیق خالد محمد عبده، قاهره مصر: مکتبه النافذه.#
عبده، خالد محمد، (2005)، «مقدمه»، الرد علی اصناف النصاری. تحقیق خالد محمد عبده، قاهره مصر: مکتبه النافذه.#
مسعودی، علی بن حسین. (1382). مروج الذهب. تهران ایران: علمی و فرهنگی.#
نویهض، عادل. (1973)، «مقدمه»، الدین و الدوله، بیروت، لبنان: دار الآفاق.#
Al-Tabari, A. (1922). The Book of Religion and Empire. A. Mingana (trans.). Rylands Library.#
Azmi, A. S. (2017). “From Christianity to Islam. An analysis of Ibn Rabban’s approach towards Sira Nabawiyyat”. International Journal of Islamic Thought, 11(June), 1-5.#
Crossan, D. M., (2003), “Paraclete”, The New Catholic Encyclopedia, vol. 10.#
|
|
ردّیه ابن ربّن طبری بر ادیان رایج در سدههای دوم و سوم هجری |
دوفصلنامه علمی – پژوهشی پژوهشنامۀ ادیان سال 19، شماره 36، پاییز و زمستان 1403، 55-76 (مقاله پژوهشی) | Journal of Religious Studies Vol. 19, No. 36, Autumn 2024 & Winter 2025 |
Ibn Rabban al-Tabari’s Refutation of the Religions Common in the Second and Third Centuries AH
Mina Karimzadehbarenji
PhD candidate of religion and mysticism, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Mohammad-Reza Adli
Associate Professor of religion and mysticism, central Tehran branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran (Corresponding Author), moh_adli@yahoo.com
Abdolreza Mazaheri
Professor of Islamic Mysticism, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Abstract:
In his two treatises, Kitab al-Din wa al-Dawla and al-Radd ‘ala Asnaf al-Nasara, Ibn Rabban al-Tabari critiques the religions prevalent in the second and third centuries AH. The religions whose teachings he references are Judaism, Christianity, Zoroastrianism, Manichaeism, and he also makes brief mention of Hinduism and Buddhism. Ibn Rabban, who himself was Christian until the age of seventy and then converted to Islam, speaks mostly about Christianity and Judaism. With a polemical-theological approach, he examines the doctrines of these religions in comparison to Islam and, while identifying the similarities and differences among the Abrahamic religions, emphasizes monotheism, the prophethood of the Prophet of Islam (PBUH), and the universality of Islamic teachings, and on this basis, speaks of the superiority of Islam. Ibn Rabban claims that the advent of the Prophet of Islam was foretold in Jewish and Christian scriptures and cites passages from the Torah and the Gospels to support this claim. His description of Zoroastrianism and Manichaeism is incomplete, and it appears that his knowledge of these religions was based on the works of other writers who refuted them, rather than on their original religious texts. Nevertheless, Kitab al-Din wa al-Dawla, which this article focuses on more, is considered an important work in the historical study of religions. This treatise contains significant points regarding the relationships between Muslims and the followers of other religions in the early centuries of Islam.
Keywords: Ibn Rabban Tabari, Christianity, Islam, Judaism, Zoroastrianism, Manichaeism, Refutation
دوفصلنامه علمی – پژوهشی پژوهشنامۀ ادیان سال 19، شماره 36، پاییز و زمستان 1403، 55-76 (مقاله پژوهشی) | Journal of Religious Studies Vol. 19, No. 36, Autumn 2024 & Winter 2024 |
ردّیه ابن ربّن طبری بر ادیان رایج در سدههای دوم و سوم هجری1
چکیده
ابن ربّن طبری در دو رسالۀ خود، کتاب الدین و الدوله و الرد علی اصناف النصاری، ادیان رایج در قرون دوم و سوم هجری را نقد میکند. ادیانی که او به تعالیمشان اشاره کرده است عبارتند از: یهودیت، مسیحیت، دین زرتشتی و مانویت و همچنین اشارۀ مختصری هم به دین هندویی و بودایی میکند. ابن ربن که خود تا سن هفتاد سالگی مسیحی بوده و سپس به اسلام گرویده است، بیشتر دربارۀ مسیحیت و یهودیت سخن میگوید. او با رویکردی جدلی-کلامی، آموزههای این ادیان را در مقایسه با اسلام بررسی کرده است و ضمن شناسایی شباهتها و تفاوتهای میان ادیان ابراهیمی، بر یکتاپرستی، نبوت پیامبر اسلام (ص)، و جهانی بودن تعالیم اسلام تأکید کرده و بر این اساس از برتری دین اسلام سخن گفته است. ابن ربن مدعی است که در متون دینی یهودی و مسیحی ظهور پیامبر اسلام پیشگویی شده است و فقراتی را از تورات و انجیل در اثبات این ادعا نقل میکند. توصیف ابن ربن از دین زرتشتی و مانویت بسیار ناقص است و ظاهراً دانش او دربارۀ این ادیان مبتنی بر آثار سایر ردیهنویسان بوده است، نه متون دینی آنها. با این همه، کتاب الدین و الدوله، که این مقاله بیشتر بر روی آن تمرکز دارد، در مطالعات تاریخی ادیان اثری مهم به شمار میرود. این رساله حاوی نکات مهمی دربارۀ روابط مسلمانان با پیروان سایر ادیان، در سدههای نخست هجری، است.
کلید واژه: ابن ربّن طبری، مسیحیت، اسلام، یهودیت، دین زرتشتی، مانویت، ردّیهنویسی
1. مقدمه
در اسلام، تحقیق دربارۀ سایر ادیان جایگاه مهمی دارد، به طوری که در قرآن کریم آیاتی هست که در این باره نازل شده و به پیامبر و مسلمانان فرمان داده است، که با صاحبان ادیان دیگر به بحث و گفتگو بپردازند: «وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن: با روشی که نیکوتر است، با آنان بحث کن (سوره نحل آیه25)». از این فراتر در آیه دیگری شاهدیم که خداوند علاوه بر این که به مسلمانان اجازه بحث و گفتگو با پیروان سایر ادیان را صادر کرده است، از این امر به عنوان یک ویژگی فطری و ذاتی آدمی یاد کرده و فرموده است: «وَ کانَ الاِنسانُ اکثرَ شَیءٍ جَدَلاً: انسان بسیار به جدال برمیخیزد (سوره کهف آیه 54)».
مباحثه و محاجه پیرامون اعتقادات دینی، از اصول قرآنی و نبوی محسوب میشود و دانشمندان مسلمان از همان سدههای نخستین، مطالعه و بررسی و توصیف عقاید سایر ادیان را آغاز کردند. از جمله متکلمانی که به این موضوع پرداختهاند، میتوان به افرادی چون: جاحظ، غزالی، قرطبی، ابوعبیده خزرجی و ابن تیمیه اشاره کرد. اما نوکیشانی که از ادیان دیگر به اسلام گرایش یافتند، نیز در این زمینه بسیار مؤثر بودهاند. آنان با توجه به آگاهی از متون مقدس خودشان توانستند زمینه را برای آگاهی مسلمانان از منابع دست اول سایر ادیان مهیا کنند.
یکی از این تازهمسلمانان علی بن ربن طبری بود، که با نگارش دو کتاب الرد علی اصناف النصاری و الدین و الدوله فی اثبات نبوه سیدنا محمد، اطلاعاتی را دربارۀ مسیحیت و سایر ادیان رایج در قرن سوم هجری در اختیار مسلمانان قرار داد. از این حیث، کتاب الدین و الدوله میتواند نظر پژوهشگران ادیان تطبیقی را به خود جلب نماید و به عنوان یک اثر کلامی-جدلی کهن مورد استناد قرار گیرد. ابن ربن طبری به دستور متوکل عباسی این اثر را نگاشته است و در آن، مسیحیان و در رتبههای بعدی، یهودیان، زردشتیان، مانویان، هندوها و بودائیان را مورد حمله قرار داده است.
در دوران زندگی ابن ربن طبری، یعنی نیمه دوم قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری قمری، اسلام به عنوان دین رسمی در حال گسترش بود و کتاب الدین و الدوله، نمادی از مجادلات کلامی بین مسلمانان و مسیحیان است. در دورهای که برخی از دانشمندان مسلمان علاوه بر مجادلات کلامیِ شفاهی، اقدام به نوشتن و جمع آوری این مطالب به صورت کتاب کردند و در همین دوره بود که مسلمانان توسط مسیحیانی که در کشورهای اسلامی زندگی میکردند، با آثار کلامیِ مسیحی و نیز فلسفه یونانی آشنا شدند و برخی از آن آثار را به عربی ترجمه کردند. دانشمندان مسلمان، با بررسی این آثار، به نقد آن بخش از عقایدی که با اسلام در تعارض بود، پرداختند. از دیگر سو، مسیحیان نیز به این انتقادات پاسخ میدادند و به بیان برخی از شبههها میپرداختند. در این گفتگوهای دوطرفه، مسلمانان و مسیحیان از یکدیگر تاثیراتی پذیرفتند، که بیشترین این تاثیر و تاثرات مربوط به سه قرن اول هجری است. زیرا در آن سدهها به دلیل گسترش قلمرو مسلمانان و همسایگی آنان با مسیحیان، مجادلات کلامیِ بسیاری میان آنان رخ داد. کمکم مسلمانان آثاری پدید آوردند که به نام «ردیه» معروف شد، بخش مهم این نوشتهها مُباحثات مسلمانان با پیروان دیگر ادیان درباره موضوعات اعتقادی است. کتاب الدین و الدوله فی اثبات نبوه النبی محمد (ص) از جمله این آثار است. این کتاب شامل یک مقدمه و ده فصل است. ابن ربن طبری در بخشهای نخست این کتاب به بیان انواع خبرها و تقسیم خبر به دو نوع صادق و کاذب پرداخته است. سپس اخباری را، که به زعم وی، پیامبران پیشین درباره نبوت حضرت محمد (ص) آوردند، شرح داده است و بر اساس آن بر حقانیت نبوت پیامبر اسلام تاکید کرده است. سپس دربخشهای بعدی به اثبات توحید و بیان سیره نیکو و اخلاق پسندیده پیامبر اسلام و یاران آن حضرت پرداخته است.
بخشهای بعدی این کتاب ردّیۀ ابن ربن است بر یهودیت، مسیحیت، دین زرتشتی، دین هندویی، دین بودائی و مانویت. اگرچه رویکرد ابن ربن در این اثر رویکردی جدلی است، اما در خلال توصیفات او میتوان به میزان آگاهی متکلمان مسلمان و مسیحی نسبت به سایر ادیان رایج در آن عصر پی برد. ابن ربن در این کتاب به تفسیر برخی از بخشهای کتاب مقدس پرداخته است. پیشینۀ مسیحی ابن ربن موجب شده است که برخی از پژوهشگران این فرضیه را مطرح کنند که خود او این فقرات را به عربی ترجمه کرده است، ولی گروه دیگری معتقدند، او از یک ترجمه عربی کتاب مقدس برای نقل این فقرات استفاده کرده است. همچنین او برای نگارش بابهای دوم تا ششم کتاب الدین و الدوله به منابع اسلامی پیش از خود درباره سیره پیامبر اسلام دسترسی داشته است و از آنها برای نقل روایات مورد نظرش بهره برده است (پیروز فر، 1399).
2. ابن ربّن طبری
ابوالحسن علی بن سهل ملقب به ابن ربّن طبری، یکی ازدانشمندان و الاهیدانان مشهور قرن دوم و سوم هجری، اهل طبرستان ایران، بود (ابن قفطی، 2005، ص231). او در زمینه پزشکی و ریاضیات و فلسفه و ادبیات در زمان خویش از شهرت علمی بالایی برخوردار بود و در زمینه این علوم کتابهایی نگاشت، که برخی از آنها به صورت مکتوب بر جای مانده است.
زندگینامه و شرح حال دقیقی از او در دسترس نیست و اطلاعاتی که از او بر جای مانده است، بیشتر همان مطالبی است که خودِ وی در کتابهایش به آنها اشاره کرده است. ما نیز به همین اطلاعات اندک که او در دو کتابش یعنی فردوس الحکمه و الدین و الدوله از خود ارائه داده است، بسنده میکنیم. در منابعی که شرح حال او را نوشته اند، درباره اصل و نسب او و تاریخ دقیق ولادت و مرگ او وحدت نظر وجود ندارد (انزابی نژاد، 1399)، تا بدان جا که شرح حال نویسان، حتی در مورد نام پدر ابن ربن اتفاق نظر ندارند. گفتهاند که او در دوره خلافت مهدی عباسی تا متوکل عباسی میزیسته است (مسعودی، 1382، 2/709). درباره اساتید ابن ربن و تحصیلات او نیز به جز آنچه او در مقدمه کتاب فردوس الحکمه آورده است، اطلاعی در دست نیست. او در مقدمه چنین نوشته است: «پدرم در کودکی به من دانش پزشکی آموخت» (عبده، 2005،ص18). پدر وی یکی ازعلمای بزرگ مسیحی و ازدانشمندان مشهور و از پزشکان مورد احترام شهر مرو بود. به همین دلیل به «ربّن» یا «راب»، یعنی سرور ما یا معلم بزرگ ما لقب گرفت (همان، 2005، ص1). هرچند برخی از تاریخ نویسان به سبب این لقب او را یهودی شمردهاند، زیرا که روحانیان یهودی را بدین لقبها مینامیدند (ابن مسکویه، 1358، 1/15)، اما بنابر اظهار نظر خودِ ابن ربّن او نه تنها یهودی نبوده است، بلکه تا هفتاد سالگی یکی از دانشمندان مسیحی و از خانوادهای بود که همگی از دانشمندان دین مسیح به شمار میرفته اند (طبری،1973، ص98). او برادرزاده ابوزکریا یحیی بن نعمان، دانشمند برجسته مسیحی بود (عبده، 2005 ، ص18). ابن ربن علاوه بر تسلط به انجیل به زبان عبری و عربی و سریانی نیز آگاه بود.
ابن ربن سالهای نخست عمرش را در طبرستان سپری کرد (ابن البلخی، 1421، 1/44)، در همان سالها نزد پدرش به علم آموزی مشغول شد. بعدها مازیار بن قارن، والی طبرستان، او را به دبیری خود برگزید (ابن ندیم،1381، ص 527) ولی پس از این که مازیار بن قارن از قدرت برکنار شد و سپس به قتل رسید، ابن ربن به سامرا مهاجرت کرد و در دربار عباسی، از نزدیکان خلیفه معتصم عباسی شد و به دلیل چیرگی به زبان عربی و درک مفاهیم اسلام و قرآن، معتصم او را به عنوان دبیر خود برگزید. بنابر قولی او به دست معتصم اسلام آورد. (زمخشری، 1992، 3/122) آنچه از نوشتههای او بر جای مانده، بیشتر در زمینه پزشکی است (زرکلی، 1989، 3/14) برخی معتقدند ابوبکر محمد بن زکریای رازی پزشکی را نزد او آموخت (نویهض، 1973، ص 16). تنها سه عنوان از دوازده کتابی که از او برجای مانده، تا کنون منتشر گردیده است، که معروفترین آنها فردوس الحکمه نام دارد (مسعودی، 1382، 2/709، زرکلی، 1989، 3/14). از این کتاب به عنوان قدیمیترین مرجع علم طب اسلامی نام برده شده است. دو کتاب دیگر او که به چاپ رسیده است، الدین و الدوله و الرد علی اصناف النصاری بیانگر مبانی اعتقادی اویند. بنابر آنچه در کتاب فردوس الحکمه آمده است، ابن ربن در نوشتن این کتاب از کتابهای فلسفی و پزشکی بسیاری بهره برده است و این کتاب حاصل تحمل سالیان سال رنج و سختی و کار پیاپی نویسنده است (نویهض،1973، ص12)
3. آثار ابن ربّن
یک- کتاب فردوس الحکمه، از جمله کتابهای کهن پزشکی و دربردارنده فنون گوناگون پزشکی است. این کتاب شامل هفت بخش و سی مقاله وسیصد وشصت فصل است.
دو- کتاب الدین و الدوله فی اثبات نبوه سیدنا محمد (ص)، این کتاب بعدها مرجعی شد برای بسیاری از نویسندگان آثار جدلی و کتب ملل و فرق. در ادامه این کتاب را بیشتر معرفی خواهیم کرد.
سه- کتاب فی الامثال و الادب علی مذاهب الفرس و الروم والعرب.
چهار- کتاب تحفه الملوک.
پنج- کتاب منافع الاطعمه و الاشربه.
شش- کتاب حفظ الصحه.
هفت- کتاب فی الحجامه.
هشت- کتاب فی ترتیب الاغذیه.
نه- کتاب فی الرقی.
ده- کتاب ارفاق الحیاه.
یازده- کتاب الرد علی اصناف النصاری.
دوازده- کتاب الترجمه السریانیه لفردوس الحکمه.
4. دوران زندگی ابن ربن
او در دورهای از تاریخ، یعنی بین سالهای 162 تا 237 هجری قمری میزیست که به عنوان دوران برجسته خلافت اسلامی به شمار میرود. زیرا خلفای عباسی به طرز چشمگیری موفق شدند، حکومتی متمرکز و قدرتمند ایجاد کنند. این حکومت بر همه مناطق تحت نفوذشان مسلط بود (عبده، 2005، ص24). ابن ربن با هشت تن از خلفای عباسی همعصر بود، که عبارتند از:
یک- المهدی، که دوران خلافتش بین سالهای 158 تا 169ق بود. مهدی بر مخالفان اسلام بسیار سخت میگرفت و از هیچ کوششی در راه گسترش اسلام دریغ نمیکرد.
دو- الهادی، دوران خلافت او تنها یک سال بود و در سال 170 ق به دست مادرش مسموم و کشته شد.
سه- هارون الرشید، دوران خلافت او بین سالهای 170 تا 193 ق بود. دوران خلافت او سرشار از اتفاقات بد و خوب بود. به طوری که مورخان آن دوره را دوره خیر و شر نامیدند. در همین زمان بود که خاندان برمکی به قدرت رسیدند.
چهار- الامین، در سال 193 به خلافت رسید و تا سال 198ق خلافت کرد. او به شدت اهل لهو و لعب بود و همه ارزشهای اسلامی و اخلاقی را زیر پا گذاشت. به همین دلیل حکومتش رو به ضعف رفت و برادرش مامون با او به نزاع پرداخت و بر او چیره شد.
پنج- عبدالله مامون، از سال 198 حکومت را به دست گرفت و تا سال 218ق در مسند خلافت ماند. او از بزرگترین و اثرگذارترین خلفای عباسی بود و در دوران خلافتش اتفاقات زیادی رخ داد. از جمله نظریه خلق قرآن که در مقابل نظریه قدیم بودن قرآن مطرح شد و حوادث تلخ مربوط به آن که شامل مجازات و زندانی کردن و قتل مخالفان این نظریه بود.
شش- المعتصم بالله، که از سال 218 تا227 ق عهده دار خلافت بود. روش او نیز همچون مامون مجازات و حبس و شکنجه و اعدام مخالفان نظریه خلق قرآن بود. احمد حنبل امام یکی از گروههای مهم اهل سنت، در همین دوران و به فرمان معتصم عباسی محبوس شد.
هفت- الواثق بالله، دوران خلافت او بین سالهای 227 تا232 ق بود. در دوران خلافت او نفوذ ترکان در دستگاه خلافت بسیار گسترش یافت. دوره حکمرانی واثق مناظرههای علمی، بسیار رواج یافت و همین امر موجب گسترش مذهب معتزله شد.
هشت- المتوکل علی الله، او بین سالهای 232 تا 247 ق خلیفه مسلمانان بود. دوران متوکل، شروع ضعف و سقوط خلفای عباسی بود، که همین ضعف و سستی منجر به قدرت یافتن ترکان گردید (عبده، 2005، ص24-26)
در زمانهای که ابن ربن میزیست، جامعه به دو پاره تقسیم شده بود، یک گروه ویژه که همان حاکمان و فرمانروایان و وزراء و قاضیان و دانشمندان و فقیهان و اغنیاء و تاجران بزرگ بودند و گروه دیگر که عامه مردم و فقیران و تهیدستان بودند. این تفاوت فاحش طبقاتی منجر به پدید آمدن جنبشی گسترده در بین کارگران و طبقه ضعیف مردم شد. (دوری، 1995، ص7)
از ویژگیهای بارز فرهنگی دوره ابن ربن، پدید آمدن مدارس علمیه و گسترش آنها است. مدرسه نظامیه، مدرسه فخرالاسلام، مدرسه ابوحنیفه، مدرسه تاجیه، مدرسه ترکان خاتون، از جمله این مدارساند. شکلگیری این مدارس باعث پدید آمدن نهضتی علمی-فرهنگی شد. به همین سبب، دوره خلافت عباسیان را از دورههای درخشان تمدن اسلامی برمیشمرند. در همین دوره بود که نهضت ترجمه شکل گرفت و مترجمان شروع به ترجمه کتب قدیمی طب کردند. از جمله پزشکان دانشمند این دوره میتوان به ابوبکرمحمد بن زکریای رازی نویسنده کتاب الحاوی، و شیخ الرئیس ابو علی سینا نویسنده کتاب شفا و قانون و ابو علی یحیی بن عیسی بن جزله بغدادی صاحب کتاب المنهاج اشاره کرد. از این دوره به عنوان عصر طلایی تمدن اسلامی یاد میکنند (عبده، 2005،ص28).
5. ابن ربّن طبری و نقد ادیان
چنانکه پیشتر بیان شد، ردیۀ ابن ربّن بر ادیان رایج در قرن دوم و سوم هجری در کتاب الدین و الدوله مطرح شده است. این کتاب شامل یک مقدمه و ده فصل است. ابن ربّن در مقدمه کتاب نخست به جهت آنکه با مبانی دین اسلام و دستورات و سیره پیامبر اکرم (ص)، آشنا شد خدای را شکر گفته و از اینکه پیش از اسلام آوردن در غفلت بوده، اظهار ندامت کرده است و سپس به ذکر برخی از آیات قرآن کریم درباره دعوت به پرستش خدای یکتا و دوری از شرک و گمراهی پرداخته است. آیاتی که همه مردم، از جمله اهل کتاب را به پرستش خداوند و تسلیم شدن در برابر قدرت لایزال او دعوت کرده است (طبری،1973،ص35).
او در ادامه روش احتجاج مخالفان اسلام را نقد کرده و نوشتهها و اشعار برخی از آنان را به مثابه خس و خاشاکی در برابر حقیقتی آشکار (اسلام) توصیف کرده است. بنا بر عقیده ابن ربّن مخالفان به چهار دلیل با اسلام مخالفت کردهاند: نخست اینکه دربارۀ صحت نبوت پیامبر اسلام شک دارند. دوم به دلیل اینکه دچار تکبر و خودبرتربینی شده و رای و نظر خود را ارجح شمردهاند. سوم به دلیل اینکه آنان از پیشینیان خود تقلید کرده و به دین اجدادیشان خو گرفتهاند و چهارمین دلیل این است که آنان تنبلی میکنند و از عقل خود پیروی نمیکنند. اما اگر این موانع را از سر راه اندیشه و تعقل خود برمیداشتند، به حقانیت دعوت پیامبر اسلام و صحت آن ایمان میآوردند و با نافرمانی و سرکشی از دستور الاهی، خود را دچار عقوبت الاهی نمیکردند (همان، ص36).
بنا بر اعتقاد ابن ربّن خبر به دو نوع حق و باطل تقسیم بندی میشود. برای تشخیص خبر حق و صحیح باید از عقل و منطق استفاده کرد و اجماع عموم به تنهایی نمیتواند ملاک درستی برای این امر باشد. ابن ربن پیامبری و دعوت زرتشت را از نوع خبر باطل قلمداد کرده و با اشاره به اینکه زرتشتیان به سبب همان دلایل چهارگانه پیشگفته، یعنی از روی تقلید و عادت و اجبار و کراهت یا از سر نادانی و تعصب، از زرتشت پیروی کردند و خبر پیامبری او را راست انگاشتند و بدون گواهی درست و بدون در نظر گرفتن تناقضاتی که در دعوت زردشت مشاهده کردند، تنها به دلیل اجماع عمومی از او پیروی کردند. وی برای تبیین وجود تناقض در دین زردشت چنین نوشته است است: «زردشت گفت: معبودش هرمز، قدیم و رحیم و عالم و قادر مطلق است. اما با این سخن که شیطان از فکر خدا زاده شده است و خدا نمیتواند او را نابود کند، خدا را عاجز و ناتوان توصیف کرده است» (همان، ص44). و افزوده، آنان ستارگان و آتش را میپرستند و گمان میکنند که خداوند آفریننده خوبیها و نور است و شیطان آفریننده شرور و تاریکی است و میان این دو پیوسته نبرد وجود دارد و آنان نه آرام میگیرند و نه استراحت میکنند، زیرا به آن چه میخواهند، نمیرسند. بنابراین آنها ناتوان و سرگردانند. زردشتیان دوستی و خوشنودی خدا را، در ازدواج با محارم و بیحیایی و رقص را، عبادت و ادرار بد بوی گاو را، پاک کننده میدانند5 (همان، ص207). چنانکه ملاحظه شد، دانش ابن ربّن دربارۀ دین زرتشتی بسیار ناقص است. توصیف او از کیهانشناسی زرتشتی بیشتر بر روایت زروانی متکی و ظاهراً برگرفته از منابع غیرزردشتی است. ضمن آنکه او برداشت درستی از آداب و مناسک زرتشتی ندارد.
ابن ربن به تعالیم مانوی نیز اشاره میکند: «مانی گفت خداوند قدیم و با عزت است و هیچ چیز شبیه به او نیست. سپس گفت: ظلمت قدیم است و خدا و حزبش شکست خورده و گرفتارند.» ابن ربن در ادامه میگوید: «بدین ترتیب ایمان به چنین خدایی به راستی گمراهی بزرگی است6» (طبری، 1973، ص44).
نویسنده سپس تعالیم مسیحیت را دارای تناقض دانسته و نوشته است: «نصارا نخست گفتند ما به خدای خالقِ همۀ دیدنیها و نادیدنیها ایمان داریم. سپس گفتند مسیح خالق غیرمخلوق است. بنابراین در گفتارشان تناقض پدید آمد زیرا بنا بر اعتقاد ایشان تنها خداوند است که صانع و آفریننده همه موجودات است و هر چه غیر اوست، مصنوع و مخلوق است7» (همان، ص45).
ابن ربّن دلایلی را که مسیحیان در تکذیب پیامبر اسلام آوردند، بیان کرده و سپس به آنها پاسخ داده است. او این دلایل را بر چنین برشمردهاست: آنان میگویند ما هیچ پیامبری را نیافتیم که پیش از آمدن محمد (ص) به پیامبری او گواهی داده و از آمدنش خبر داده باشد. همچنین هیچ معجزهای از او در قرآن ذکر نشده است و نیز مسیح به ما خبر داده است که پس از او هیچ نبوتی وجود نخواهد داشت. سپس چنین پاسخ داده است: «اگر نبوت هر پیامبری تنها با پیشگویی پیامبران قبلی قابل اثبات باشد، بنابر این هر فردی نبوت پیامبری را که هیچ پیامبری خبر آمدنش را پیشگویی نکرده باشد، تصدیق کند، آن فرد در فتنه افتاده و گمراه شده است. و شما ای عموزادگان من (خطاب به مسیحیان) بر این اساس، باید به ما درباره موسی و داود و اشعیا و ارمیا خبر دهید که کدام پیامبر آمدنشان را پیشگویی کرده بود، در حالی که اینها پیامبرانیاند که نزد مسیحیان بسیار مورد احترامند و آنها در نبوتشان شکی ندارند.» وی درباره این که در قرآن هیچ معجزهای از پیامبر اسلام ذکر نشده است، چنین پاسخ داده است: «اگر میگویید ما تنها به پیامبری ایمان میآوریم که معجزهای از او در کتابش ذکر شده باشد، باید ما را از معجزهای از داود که در کتابش ذکر شده، با خبر کنید. در غیر این صورت، شما به چه دلیلی او را پیامبر نامیدید، در حالی که نه پیامبری پیش از او دربارهاش خبر داده بود و نه در زبورش معجزهای از او ذکر شده بود8» (طبری،1973،ص49).
ابن ربن پس از این مقدمه، فصلهای ده گانه کتابش را آغاز میکند:
· فصل اول
او در بخش نخست کتاب، درباره یکتاپرستی پیامبر اسلام و دعوتش به توحید، به آیاتی از قرآن کریم مانند سوره توحید، اشاره کرده است و روش پیامبر اسلام را همچون سایر انبیا که به ترک شرک و بتپرستی دعوت میکردند، توصیف کرده است.
· فصل دوم
ابن ربن در بخش بعدی کتاب با استناد به آیات قرآن و سیره پیامبر اکرم (ص) به بیان برتریهای اخلاقی آن حضرت و فضایل والای اخلاقی که دین اسلام بدانها دعوت کرده است و احکام و قوانین و فرامینی که برای اجرای آنها وضع کرده، اشاره میکند. محبت به خداوند متعال و محبت به پدر و مادر و صله رحم و بخشش و زهد ورزی و برپاداشتن نماز و روزه گرفتن و وفای به عهد و راستگویی و عطای مال به تهیدستان و پرهیز از دروغ و زنا و رباخواری و میگساری و پیمان شکنی، از جمله این فرامیناند.
در همین بخش شاهد ذکر نمونههایی از روش زندگی پیامبر اسلام هستیم که ابن ربن نشان داده آن حضرت با رعایت نکات ظریف اخلاقی چگونه الگویی برای زندگی مسلمانان بوده است. ابن ربن در ادامه به مقایسه برخی از احکام و دستورات دین اسلام، با احکام و دستورات دین یهود و مسیحیت پرداخته است و سرانجام نتیجه میگیرد که این احکام و دستورات در دین اسلام به تکامل رسیدهاند. او میگوید: «احکام دین اسلام شامل حبّ والدین و صله رحم و جود و احسان نسبت به افراد بینوا وبذل و بخشش و نیکی به همسایگان و زهد در دنیا و روزه و نماز و صدقه و زکات و عفو و بخشش فرد گناهکار و وفای به عهد و دوری از کینه و دروغ و پاسخ بدی را با خوبی دادن و تحریم مستی و بدکاری و زنا و ربا و فرمان به صلح و دعوت به آرامش و دستوراتی است که بدون رعایت آنها نه دین پابرجا میماند نه دنیا» (همان، ص57). ابن ربن سپس اضافه میکند که: «دین اسلام هیچ امر سازنده و اصلاحگری را فروگذار نکرده، مگر اینکه از آن سخن گفته است و از جمله برتریهای دعوت پیامبر اسلام این است که عمومی و شامل حال همگان است و اختصاص به گروه خاصی ندارد. در حالیکه دعوت سایر پیامبران به جز مسیح چنین نبوده است» (همان، ص 58).
وی در ادامه به فضایل اخلاقی پیامبر اسلام اشاره کرده و آورده است: «روایت شده، ایشان هرگز از نان وگوشت و سیر نخورد و به اندک مقداری بسنده کرد. و آن هنگام که دخترش فاطمه از کار زیاد نزد او شکایت برد و تقاضای خدمتکار کرد، به او چنین پاسخ داد: دختر عزیزم چون همه زنان مسلمان نمیتوانند خدمتکاری اختیار کنند و تو نیز یکی از زنان مسلمانی، پس از یاد خدا و شکر او کمک بخواه.» هم چنین در باره شدت زهد پیامبر اسلام میگوید: «چه بسیار میشد که ایشان از شدت گرسنگی، سنگ بر شکم خود میبست و میگفت من بنده ام و مانند بندگان میخورم و میخوابم ... ایشان هرگز خشمگین نمیشد و از هیچ کس جز در راه خدا درخواستی نکرد و هیچ کس از او درخواستی نکرد مگر اینکه پیامبر به خاطر رضای خدا خواسته آن فرد را برآورده کرد» (همان، ص60- 62).
ابن ربن در ادامه احکام قصاص در قرآن را با احکام قصاص در تورات مقایسه کرده و نوشته است: «در توراتی که در دست اهل کتاب است، آمده است، هر قاتلی باید کشته شود. در حالیکه خودِ موسی و داود و پیامبران دیگر علیهم السلام مرتکب قتل شدند، ولی مستحق قصاص نشدند. اما قرآن برای قصاص شرایطی قائل شده است و میگوید: "هر کس به عمد مومنی را به قتل رساند، سزاوار جهنم است و در آن جاودان خواهد بود" (آیه 93سوره نساء)» (همان، ص63).
· فصل سوم
بخش سوم کتاب اختصاص به بیان معجزات پیامبر اسلام دارد، یکی از این معجزات، موضوع معراج حضرت محمد (ص) است. ابن ربن با استناد به آیاتی از سوره اسراء و همچنین حدیث معروفی از پیامبر اسلام به نام حدیث اسراء، به تشریح معجزه معراج پرداخته است.
· فصل چهارم
این بخش کتاب شامل پیشگوییهای پیامبر اسلام است که همگی در زمان حیات ایشان به طرز معجزه آسایی به وقوع پیوست. نویسنده در پاسخ آن دسته از اهل کتاب که معتقد بودند در قرآن معجزهای از حضرت محمد (ص) ذکر نشده است، به بیان آیاتی از قرآن پرداخته، که در آنها خداوند متعال به باطل کردن شبهات مخالفان و اثبات حقانیت اسلام پرداخته است. از جمله آیه 27 سوره فتح که خداوند به رسولش فرمود: «قطعا شما به خواست خدا، در حالیکه ایمنید، وارد مسجد الحرام میشوید، در حالیکه سرهایتان را میتراشید و تقصیر میکنید و بیمی ندارید». چیزی از نزول این آیات نگذشته بود که همانطور که خداوند فرمود، در زمان زندگی پیامبر(ص) مسلمانان وارد مسجدالحرام شدند و به همین شکل حج به جا آوردند و همه این مناسک را انجام دادند (همان، ص76-79).
· فصل پنجم
ابن ربن در بخش بعدی کتابش با استناد به آیات قرآن به بیان آن دسته از پیشگوییهای پیامبر اسلام که پس از وفات ایشان به وقوع پیوست، پرداخته است. مانند آیات نخست سوره روم که خداوند در آن میفرماید: «رومیان در نزدیکی سرزمین شما شکست خوردند و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز خواهند شد». این واقعه دقیقا به همان شکل که پیامبر پیشگویی فرمود، در جنگی که بین کسری و قیصر رخ داد، به وقوع پیوست و مایه اطمینان و باور قلبی بیش از پیش مسلمانان گردید. ابن ربن معارضان را مورد خطاب قرار داده و از آنان پرسیده است چگونه میتوانید این معجزات را با دلیل و برهان رد کنید؟ (همان، ص 80- 81).
· فصل ششم
ابن ربن در این بخش از کتابش امی (درس ناخوانده) بودن پیامبر اسلام را یکی از نشانههای نبوت ایشان دانسته و چنین نوشته است: «از جمله معجزات پیامبر اسلام این قرآن است که دارای معانیای است که من ندیدهام هیچیک از نویسندگانی که در این زمینه کتاب نوشته اند، بتوانند آن را تفسیر کنند، بلکه فقط دربارهاش اظهار نظر و ادعا کردهاند. چنانچه من نیز تا زمانی که مسیحی بودم، همانند عمویم که از علمای بزرگ مسیحی بود، گمان میکردم که بلاغت از نشانههای نبوت نیست، زیرا در همه امتها مشترک است. اما آن هنگام که عناد و لجاجت و تقلید و عادت را به کنار نهادم و در معانی قرآن اندیشیدم، دریافتم که قرآن واقعا یک معجزه بزرگ است و من هیچ عرب یا عجم یا هندی یا رومی را ندیدم که کتابی گرد آورد که شامل توحید و تهلیل و ثنای خداوند عزوجل و ترغیب به انجام کارهای شایسته و فرمان به نیکوکاری و بازداشتن از زشتی و ترغیب به بهشت و برحذر داشتن از دوزخ باشد. بنابراین آوردن چنین کتابی از سوی فردی امی که نه نوشتن میداند و نه خواندن و نه با فنون بلاغت آشنایی دارد، بدون هیچ شک و تردیدی از نشانههای نبوت او است. آن هم کتابی چنین درخشان و نورانی با این حد از بلاغت و برتری اسرار آمیز، در حالی که میدانیم کتابهای بزرگ دیگر، حاصل تلاش فرد یا گروهی دانشمند یا فیلسوف یا ادیب اند که در شهرها رشد یافتند و اخبار را شنیدهاند و به منابع علمی دسترسی داشتند و با دانشمندان همنشینی کردهاند و پس از سالها اندیشیدن و سختی کشیدن و ممارست، آن کتابها را تالیف کردهاند. اما پیامبر اسلام فردی درس ناخوانده، از سرزمین ابطح بود که نه مصری و نه رومی و نه هندی و نه فارسی را شنیده بود و نه در پی کسب علم و خواندن کتب ادبی در مجالس ادیبان شرکت کرده بود. اما سخنی درخشان آورد که بر همه اهل بلاغت درخشید و بر کلام همه فصیحان برتری یافت و همه در برابرش سر تعظیم فرود آوردند» (همان، ص104).
· فصل هفتم
در این بخش، ابن ربن پیروزی دعوت پیامبر اسلام را به عنوان معجزه و نشانهای از سوی خداوند دانسته و نوشته است: «از نشانههای پیامبر اسلام این آیه است که خداوند متعال فرمود: "آیا (خداوند) تو را یتیم نیافت و پناه داد و گم گشته نیافت و هدایت کرد و مستمند نیافت و بی نیاز کرد" (الضحی: 8-6). پیامبر اسلام همه عربها و سایر مردم را به ایمان به خداوند عزوجل دعوت کرد، در حالی که همه مردم او را ترک میکردند و برای او ایجاد مزاحمت میکردند، ولی این کارها نه او را از کارش بازداشت و نه موجب شکستش شد. بلکه او در راه خدا ثابت قدم ماند و از دستورات خداوند سرپیچی نکرد و دین را آشکار کرد و تا جایی که مردم تسلیم آیات الهی شدند و پیروزی از سوی خداوند رسید، مقاومت کرد» (طبری، 1973، ص 108).
ابن ربن سپس دعوت و پیروزی پیامبر اسلام را با پیروزی اسکندر و اردشیر و دهریون و ثنویان و بتپرستان مقایسه کرده و نوشته است: «پیروزی اسلام و شکوه و نورانیتش از جانب خداوند بوده و با پیروزیهای آنان قابل مقایسه نیست. زیرا آنان به تبهکاری و کفر و گناه و زشتی فرمان میدادند ولی پیامبر اسلام به فرمانبرداری از خداوند و تکبیر و تمجید او دستور میداد» (همان، صص 111-110).
ابن ربن با استناد به برخی آیات قرآن مانند آیه 19 سوره مجادله نوشته است: «گروهی از دانشمندان خطاکار یهود بر مسیح (ع) ایراد گرفتند و گفتند رئیس شیاطین به یاری شما آمده و باعث پیروزی شما شده است و مسیح (ع) به آنان پاسخ داد که پادشاهی و عزتی برای شیطان وجود ندارد. ما نیز با استناد به آیات قرآن به مخالفان پیامبر اسلام پاسخ میدهیم که: "آگاه باشید که قطعا یاران شیطان همان زیانکارانند"» (همان، ص112).
· فصل هشتم
در بخش هشتم کتاب الدین و الدوله، ابن ربن طبری به بیان خصایل نیکو و اخلاق والای پیامبر اسلام و یاران ایشان پرداخته و نوشته است: «گروهی از غیر مسلمانان به یاران پیامبر اسلام نسبت دروغ و انحراف و گناه دادند. من برخی از فضایل اخلاقی و زهد و پارسایی آنان را بیان میکنم تا حقیقت آشکار گردد.» او سپس به بیان فرازهایی از زندگی و روش زیست زاهدانه و اخلاق مدارانه برخی از صحابه پیامبر پرداخته است و تقوا و پرهیز آنان از دنیا را توصیف کرده است. این صحابه، ابوبکر و عمر بن خطاب و علی بن ابیطالب و عمر بن عبدالعزیز و عبدالله بن عمربن خطاب هستند. او شواهدی ارائه کرده و نشان داده است که صحابه پیامبر اسلام تا چه حد نسبت به زر و زیور و مقام دنیوی بی اعتنا بودند و زندگی دور از تجمل و پاک و بی آلایشی داشتند. و از رسیدن به مسند قدرت پروا میکردند و برخی از آنان که با بیعت مردم به خلافت برگزیده شدند، با اکراه آن را پذیرفتند و پس از به قدرت رسیدن از دنیا و مظاهرش گریزان بودند در حالیکه پیش از آن دارای جاه و مقام و ثروت و مرکب راهوار و تجارت و درآمد سرشار بودند. ابن ربن در مقایسه یاران پیامبر (ص) با یاران و شاگردان موسی (ع) و عیسی (ع) نوشته است: «اگر شما یهودیان و مسیحیان به اصحاب پیامبر اسلام (ص) تهمت میزنید، جا دارد کسانی را متهم کنید که به درجه زهد آنان نرسیده بودند و در معرض آزمایشهای دشوار قرار نگرفته بودند. زیرا برخی از یاران موسی و عیسی علیهماالسلام از خدمت به پیامبرانشان سرباز زده بودند. در حالیکه خلافت در نظر برخی از یاران پیامبر اسلام (ص) از کف روی آب بی ارزش تر بود» (طبری، 1973، ص 127).
ابن ربن در ادامه به مقایسه و بررسی برخی از باورهای مسلمانان و مسیحیان پرداخته است: «میان ویژگیهای آن عیسی مسیحی که مسلمانان به او ایمان دارند و آن مسیح شما فاصله زیادی است. زیرا مسیحیان میگویند که مسیح قدیم و ازلی است، در حالی که از نظر ما مسلمانان مسیح حادث و مخلوق است. مسیحیان میگویند او کشته شده است ولی ما میگوییم او زنده است» (همان، ص 128).
· فصل نهم
ابن ربن در بخش نهم کتاب از پیشگوییهای کتب دینی پیشین دربارۀ پیامبر اسلام سخن گفته است: «اگر پیامبر اسلام ظهور نمیکرد، به ناچار پیشگوییهای پیامبران دیگر درباره اینکه او آخرین پیامبر است، باطل میشد. زیرا خداوند که وعدهاش حتمی است و پیمانشکنی نمیکند، به ابراهیم (ع) بشارتهایی داده بود که تنها با ظهور حضرت محمد (ص) انجام میشد و آشکار میگشت. یکی از آن بشارتها که خداوند درباره اسماعیل (ع) به ابراهیم (ع) از زبان موسی در فصل دهم از سفر اول تورات فرموده است: «خداوند به ابراهیم فرمود، دعای تو درباره اسماعیل را اجابت کردم و او را برکت دادم و نسل او را زیاد کردم و به او سروری بسیار بخشیدم واز او دوازده نسل بزرگ زاده میشود و او را سرپرست امتی بزرگ قرار میدهم» (پیدایش 17: 20)9. ابن ربن سپس مدعی میشود که نوادگان و نسلی که خداوند در تورات از آن یاد کرده است، به حضرت محمد (ص) میرسد (طبری،1973،ص131).
· فصل دهم
ابن ربن در آخرین بخش کتابش پیشگوییهای پیامبران پیشین درباره ظهور حضرت محمد (ص) را به عنوان گواهی برحقانیت نبوت پیامبر اسلام بیان میکند. از جمله به سخن موسی (ع) در فصل یازدهم از سفر پنجم درباره بنیاسرائیل اشاره کرده است که: «قطعا پروردگار خدای شما از میان شما و برادرانتان پیامبری مانند من برمیانگیزد، پس به او گوش فرا دهید» (تثنیه 18: 15). در ادامه همین قسمت از سفر پنجم آمده است که پروردگار به موسی (ع) فرمود: «من برای آنان از میان برادرانشان پیامبری برمیانگیزم و هر مردی که سخنان مرا درباره او نشنود، خودم از او انتقام میگیرم» (تثنیه 18: 18-19). سپس ابن ربن میگوید که خداوند از برادران بنیاسرائیل جز محمد (ص) پیامبری برنیانگیخت. زیرا تنها او از برادران بنیاسرائیل بود. اما مسیح (ع) و سایر پیامبران از نسل خودِ بنی اسرائیل بودند، نه فرزندان برادرانشان، زیرا مسیح (ع) فرزند داود، و داود نیز از بنیاسرائیل است (طبری1973، ص 138).
ابن ربن سپس به بیان پیشگوییهای پیامبرانی همچون داود، اشعیا، هوشع، میکاه، حبقوق، صفنیا، زکریا، ارمیا، حزقیال، دانیال و مسیح علیهم السلام درباره پیامبر اسلام (ص) پرداخته است. به عنوان نمونه پیشگویی مسیح (ع) درباره پیامبر اسلام (ص)، در انجیل یوحنا چنین آمده است: «فارقلیط، همان روح حقی که پدرم او را به نام من میفرستد، همه چیز را به شما یاد میدهد» (یوحنا 14: 26). فارقلیطی که خداوند او را پس از مسیح (ع) میفرستد، گواهی دهنده نام مسیح (ع) است. سپس در ادامه نوشته است، فارقلیط همان پیامبر اسلام (ص) است و قرآن، همان دانستنی است که مسیح (ع) آن را همه چیز نامید (طبری1973، ص 184).
او سپس فقرهای دیگر از انجیل یوحنا را به عنوان شاهد برمیگزیند: «تا زمانی که من نرفتهام، فارقلیط نزد شما نخواهد آمد. او از جانب خودش چیزی نمیگوید و شما را به حق اداره میکند و از رویدادها و پنهانیها به شما خبر میدهد. من از پدرم خواستم که پس از من یک فارقلیط دیگر نزد شما بفرستد که تا ابد با شما باشد» (یوحنا 16: 7). ابن ربن این بخش از انجیل یوحنا را چنین تفسیر میکند: «خداوند مسیح (ع) را فارقلیط نامید و محمد (ص) هم به همین نام نامیده شده است» (طبری1973، ص 185).
چنانکه ملاحظه شد، ابن ربن تورات و انجیل را به وجهی موافق با باورهای اسلامی تفسیر میکند و برداشت او از این متون با خوانش خود یهودیان و مسیحیان بسیار تفاوت دارد. برخی دیگر از علمای مسلمان نیز واژه فارقلیط را با نام پیامبر اسلام یکی شمردهاند. فارقلیط معرب لفظ یونانی Paracletos به معنی «حامی» و «یاور» است. این لفظ پنج بار در انجیل یوحنا آمده است، از جمله: «و من از پدر خواهم خواست و او تسلیدهندۀ (فارقلیط) دیگری به شما خواهد داد که تا به ابد با شما خواهد ماند» (یوحنا، 14: 16؛ نیز نک 14: 26؛ 15: 26؛ 17: 7). فارقلیط در الهیات مسیحی معادل «روح القدس» است (برای تفسیر مسیحیان از این فقرات انجیل یوحنا نک. Crossan, p. 872-873) در برخی از تفاسیر قرآن فارقلیط با نام «احمد» یکی تلقی شده است، در تفسیر آیه 6 سورۀ صف: (وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد) (و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و بشارتگرم به پیامبری که پس از من آید و نامش احمد است) (از جمله نک تفسیر سورآبادی، ج4، ص2595).
در بخشهای بعدی کتاب، نویسنده به رد نظر کسانی که میپندارند، مسلمانان بدون دیدن معجزه یا نشانهای به اسلام گرویدهاند، پرداخته و این سخنان را جدلهایی بیهوده، تلقی کرده است. زیرا پیروان بسیاری از پیامبران دیگر نیز پیش از دیدن معجزه به پیامبرشان ایمان آوردند. درباره مسیح (ع) نیز آمده است: «مسیح (ع) در ساحل دریای جلیل راه میرفت، که دو برادر را دید، یکی از آن دو، شمعونی بود که بعدها به او لقب صفا (پطروس) داد و امر امتش را به او سپرد و او را بنیانگزار دینش قرار داد. دیگری برادرش، آندریاس بود که هر دو در دریا مشغول ماهیگیری بودند. مسیح (ع) به آنان گفت، از من پیروی کنید تا شما را پس از این روز، صیاد انسانها گردانم، آن دو، بی درنگ تور ماهیگیریشان را رها کردند و به دنبال او رفتند». وی در ادامه سایر حواریون را که به همین نحو بدون دیدن آیه یا معجزه یا کلام قانع کنندهای، به مسیح گرویدند و به دنبال او رفتند، یک به یک نام برده است، سپس میگوید که گرایش مسلمانان به پیامبر اسلام (ص) نیز همانند گرایش مسیحیان به مسیح (ع) بوده است. اگر مسلمانان بدون دلیل و آیه و معجزه، ایمانشان باطل است، این موضوع باید درباره پیروان سایر انبیاء نیز صدق کند (طبری، 1973، ص191).
در بخش بعدی ابن ربن برخی از اعتقادات و سنتها و قوانین و احکام اسلام را با سایر ادیان مقایسه کرده و نوشته است پیامبر اسلام در یکتاپرستی با موسی مخالفت نکرد، بلکه سخنی آشکار گفت و پیامبران دیگر در باره احکام قبله و طلاق و جنگ با کافران و دفاع از فرزندان و قصاص با او موافق بودند و اگر طعنه زنندهای از اهل کتاب درباره یکی از واجبات دین یا سنتی از سنتهای مسلمانان بدگویی کند، نه تنها به مسلمانان بلکه به همه پیامبران ظلم کرده است و در معرض مجازات قرار میگیرد، زیرا آنان اگر از احکامی مانند قربانی کردن ایراد بگیرند، این سنت از ابراهیم (ع) به فرزندانش به ارث رسیده است. او پس از مقایسه احکام و سنن اسلام با احکام و سنن سایر ادیان نتیجهگیری کرده است که اینها همانند یکدیگرند و ایراد به یکی دیگری را نیز زیر سوال میبرد (همان، ص 201).
8. نتیجه
کتاب الدین و الدوله اثر ابن ربن طبری یکی از آثار کلاسیک در حوزه دفاعیات اسلامی است که در آن تلاش شده تا اسلام بهعنوان دین خاتم معرفی شود. این کتاب شامل بخشهای ذیل است: 1. توحید: ابن ربن طبری در مقدمه کتاب خود بر یکتاپرستی و تأکید اسلام بر خداوند یگانه اشاره میکند. 2. اخلاق و فضائل انسانی: در فصلهایی از کتاب که او به مقایسه آموزههای اخلاقی اسلام و ادیان دیگر میپردازد. 3. کتب آسمانی: در بخشهای میانی کتاب، ابن ربن طبری تأکید میکند که قرآن در راستای کتب پیشین، از جمله تورات و انجیل، نازل شده است. این موضوع بهخصوص در بحثهای مربوط به نبوت و وحی ذکر شده است. 4. پیامبران مشترک: او در بخشهایی از کتاب که درباره پیامبر اسلام (ص) و تأیید پیامبران پیشین سخن میگوید، به این موضوع پرداخته است. 5. معاد و روز حساب: در فصلهایی که درباره اصول اعتقادی اسلام بحث میشود، موضوع معاد و شباهت آن با باورهای مسیحیت و یهودیت به تفصیل آمده است. 6. رویکرد به عبادات: در بحثهای مربوط به اعمال عبادی، ابن ربن طبری شباهتهای نماز، روزه، و صدقه در اسلام و ادیان ابراهیمی را توضیح میدهد.
ابن ربن طبری، در کتاب الدین و الدوله، شباهتها و مشترکات اسلام با ادیان دیگر، بهویژه یهودیت و مسیحیت، را بیان کرده است. برخی از نکات مشترکی که او میان اسلام و سایر ادیان ذکر کرده، عبارتاند از: 1. توحید: ابن ربن تأکید میکند که اسلام، مانند یهودیت و مسیحیت، بر یکتاپرستی تأکید دارد و خداوند را خالق یکتا و یگانه میداند. او اسلام را ادامه و تکمیلکننده ادیان توحیدی پیشین میداند. 2. اخلاق و فضائل انسانی: وی بر شباهت تعالیم اخلاقی اسلام با آموزههای ادیان دیگر تأکید میکند، از جمله دعوت به عدالت، صداقت، احترام به والدین، و کمک به نیازمندان. 3. کتب آسمانی: او قرآن را در امتداد کتابهای مقدس یهود و مسیحیت میداند و بر اهمیت وحی الهی در هر سه دین تأکید میکند. 4. پیامبران مشترک: ابن ربن به پیامبرانی که در یهودیت، مسیحیت، و اسلام مشترک هستند اشاره میکند، از جمله ابراهیم، موسی، و عیسی (ع) و نشان میدهد که اسلام به آنها احترام میگذارد و نبوت آنان را تأیید میکند. 5. معاد و روز حساب: او به شباهت باور به معاد، قیامت، و روز حساب در اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی میپردازد و این اعتقاد را یکی از اصول مشترک میداند. 6. عبادات و مناسک: ابن ربن به اعمال عبادی مانند نماز، روزه، و صدقه اشاره میکند و شباهت آنها را در اسلام، یهودیت، و مسیحیت توضیح میدهد. این کتاب تلاش میکند نشان دهد که اسلام در عین ارائه اصلاحات و تکمیل آموزهها، ادامه سنت ادیان الهی پیشین است و میان آنها تناقضی اساسی وجود ندارد.
ابن ربن طبری در کتاب الدین و الدوله، در کنار نشان دادن شباهتهای اسلام با ادیان دیگر، انتقاداتی نیز بر ادیان دیگر، بهویژه مسیحیت، یهودیت، و دین زرتشتی وارد کرده است. از جمله، یکی از مهمترین انتقادات او به مسیحیت، رد آموزه تثلیث است. او این عقیده را مغایر با توحید واقعی میداند. ابن ربن زرتشتیان را نیز از توحید دور میداند و آنان را به اعتقاد به ثنویت متهم میکند. او همچنین از یهودیان به جهت آنکه خود را قوم برگزیده خدا و سایر مردم را از رحمت الهی خارج میدانند، انتقاد میکند. سرانجام دین اسلام را کاملترین دین میخواند و این استدلالها را برای اثبات ادعای خود مطرح میکند: 1. اعجاز قرآن، ابن ربن طبری به اعجاز قرآن بهعنوان یکی از دلایل اصلی حقانیت اسلام اشاره میکند. تعالیم قرآن شامل اصول اخلاقی، حقوقی، و اعتقادی برمیشمرد که انسانها به تنهایی قادر به تدوین آن نیستند. 2. سیره پیامبر اسلام (ص)، ابن ربن معتقد است که رفتار و شخصیت پیامبر نشاندهنده صداقت و پیامبری او است. زیرا پیامبر اسلام (ص) در جامعهای جاهلی ظهور کرد و با وجود مخالفتها و سختیها، توانست جامعهای منظم و اخلاقی بسازد. پیامبر در تمام عمر خود به صداقت، امانتداری، و عدالت مشهور بود. 3. تطبیق پیشگوییهای ادیان پیشین، ابن ربن طبری به بشارتهایی که در کتب مقدس یهودیت و مسیحیت درباره پیامبر اسلام (ص) آمده است، اشاره میکند. در تورات و انجیل، ویژگیهایی از پیامبر خاتم ذکر شده است که با شخصیت پیامبر اسلام مطابقت دارد. او ادعا میکند که علما و اهل کتاب از ظهور پیامبری جدید خبر داشتهاند. 4. جهانی بودن اسلام، ابن ربن طبری اعتقاد دارد که اسلام برخلاف یهودیت و مسیحیت، دینی جهانی است و این ویژگی نشاندهنده کامل بودن و برتری آن است. اسلام همه انسانها را، فارغ از نژاد، قومیت، یا زبان، برابر میداند. تعالیم اسلام پاسخگوی نیازهای تمام بشریت در هر زمان و مکان است. 5. تناسب عقلانی و فطری تعالیم اسلام، ابن ربن به سازگاری تعالیم اسلام با عقل و فطرت بشری اشاره میکند و آن را یکی از نشانههای حقانیت اسلام میداند. اصول اعتقادی اسلام مانند توحید، معاد، و عدل الهی با عقل و منطق سازگار است. اعمال عبادی و اخلاقی اسلام مانند نماز، روزه، و صدقه به نفع فرد و جامعه است. 6.تحقق وعدههای الهی، او معتقد است که تحقق وعدههای قرآن درباره پیروزی اسلام و سرنوشت مخالفان آن، نشاندهنده حقانیت این دین است. پیشگوییهای قرآن درباره شکست مشرکان و پیروزی مسلمانان بهوضوح تحقق یافته است. وعدههایی مانند حفاظت از قرآن در طول زمان نیز محقق شده است.
منابع
- ابن البلخی. (1421). فارس نامه. قاهره مصر: الدارالثقافیه للنشر
- ابن قفطی، ابوالحسن جمال الدین شیبانی. (2005). اخبار العلماء باخبار الحکماء. بیروت لبنان: دارالکتب العلمیه
- ابن مسکویه، احمد بن محمد. (1358). الحکمه الخالده. تهران ایران: دانشگاه تهران (طبری، 1973، ص 98)
- ابن ندیم، محمد بن اسحق. (1381). الفهرست. تهران ایران: انتشارات اساطیر (زمخشری، 1992، 3/122)
- انزابی نژاد، رضا. (1399). ابن ربن. دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 3، 545
- پیروزفر، محمد. (1399). علی بن ربن طبری و کتاب الدین و الدوله در اثبات نبوت پیامبر(ص). هادینامه، شماره 1، 757
- دوری، عبدالعزیز. (1995). تاریخ العراق الاقتصادی، بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیه
- زرکلی، خیرالدین. (1989). الاعلام. بیروت لبنان: دارالعلم للملایین
- زمخشری، محمود بن عمر. (1992). ربیع الابرار و نصوص الاخبار. بیروت لبنان: موسسه الاعلمی للمطبوعات
- شبلی، احمد. (1987). موسوعه التاریخ الاسلامی، مکتبه النهضه المصریه.
- طبری، علی بن سهل ربّن. (1973). الدین و الدوله. تحقیق عادل نویهض، بیروت لبنان: دارلآفاق الجدیده.
- طبری، علی بن سهل ربّن. (2005). الرد علی اصناف النصاری. تحقیق خالد محمد عبده، قاهره مصر: مکتبه النافذه.
- عبده، خالد محمد، (2005)، «مقدمه»، الرد علی اصناف النصاری. تحقیق خالد محمد عبده، قاهره مصر: مکتبه النافذه.
- مسعودی، علی بن حسین. (1382). مروج الذهب. تهران ایران: علمی و فرهنگی.
- نویهض، عادل. (1973)، «مقدمه»، الدین و الدوله، بیروت، لبنان: دار الآفاق.
- Al-Tabari, A. (1922). The Book of Religion and Empire. A. Mingana (trans.). Rylands Library.
- Azmi, A. S. (2017). “From Christianity to Islam. An analysis of Ibn Rabban’s approach towards Sira Nabawiyyat”. International Journal of Islamic Thought, 11(June), 1-5.
- Crossan, D. M., (2003), “Paraclete”, The New Catholic Encyclopedia, vol. 10.
[1] . تاریخ دریافت: 12/11/1403؛ تاریخ پذیرش: 16/01/1404
[2] . دانشجوی دکتری گروه ادیان و عرفان، واحد تهران مرکزی ،دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران، ایران
[3] . دانشیار گروه ادیان و عرفان، واحد تهران مرکزی ،دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران، ایران (نویسنده مسئول).
moh_adli@yahoo.com
[4] . استاد گروه ادیان و عرفان، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
[5] . قال زرادشت انّ هرمز – و هو اسم معبودهم – قدیم ٌ رحیمٌ تامّ العلم و القدره، ثم لم یلبث اَن وصفه بما یوصف به العجزه الجهال فی قوله: انّ الشیطان توّلد عن فکرته و ان الله یعجز عن ابطاله.
[6] . انّ الله قدیمٌ عزیزٌ لا یشبهه شیئٌ، ثم قال: انّ الظلمه قدیمه و ان الله مقهورٌ و حزبه مقهورون ماسورون.
[7] . انّا نومن بالله خالق کلّ ما یری و ما لا یری، ثم اتبعوا قولهم ذلک باَنّ المسیح خالق غیر مخلوق فبدا التناقض فی قولهم.
[8] . ان من لم یکن فی کتابه ذکر آیه و نبوه لم یجب التصدیق به، فلیخبرونا بالآیه الموجوده لداوود النبی فی زبوره، فاِن لم یوجدونا ذلک، فَلِمَ و بِاَیَّه حجه سمّوه نبیاً و لم یتنبا علیه نبیّ قبله، و لا وُجِد فی کتابه ذکر آیهٍ؟
[9] . فقراتی را که ابن ربن از کتاب مقدس نقل میکند با ترجمههای موجود مطابقت کامل ندارد.