حدیث مولانا و مثنویِ او در مجالس و سخنان عارفان هند
محورهای موضوعی : حماسه
1 - استاد دانشگاه دهلی.
کلید واژه: مولانا ـ عارفان هندی ـ مثنوی ـ غزلیات شمس ـ وحدت وجود,
چکیده مقاله :
عارفان بزرگ هند، همواره با عارفان ایرانی ارتباط داشتهاند. مهاجرت عارفان به سرزمین هند و ورود مسلمانان از خراسانِ قدیم به این سرزمین به گسترش این ارتباطها مدد میکرد. همواره عارفانِ هند پیران و وابستگانی در خراسان داشتهاند و این وابستگیها تا دیر زمان ادامه داشته است. یکی از عارفان نامدار و سرشناس ایرانی، مولانا جلالالدین محمد بلخی است که در زمان خود، سلسلة معنوی و عرفانیش در هند ناشناخته ماند، با این وجود همواره مورد عنایت فقیران و عارفان هندی قرار گرفت و مثنوی و غزلیاتش در مجالس و سخنان عارفان هندی طنین انداز شد. عارفان همواره برای تصدیق و تأیید سخنانِ عرفانی خود و بویژه دربارة وحدت وجود از ابیاتِ مثنوی بهره میجستند؛ عارفانی همچون بوعلیشاهقلندر، شیخاماناللهپانیپتی، شیخحسنبدخشی و .... در این پژوهش چگونگی تأثیرپذیری عارفانِ هندی از مولانا همراه با شواهد و نمونههایی بررسی میشود.
The great Indian mystics have always been in contact with the Persian mystics. Migration of the mystics to India and coming of Moslems from the old Khorasan to this land has greatly helped the development of these relations. Indian mystics have always had elders and relatives in Khorasan and this bondage has continued for some time. One of the most distinguished eminent Persian mystics is Moulana Jalal al-Din Mohammad Balkhiwhose mystical and spiritual identity remained unrecognized in India in his time, however he was always praised by the poor and the Indian mystics and his Masnavi and Ghazaliat were reverberated in gatherings and speeches of the Indian mystics. Mystics such as Bu Ali Qalandar, SheykhAmanallahPanipat, shaykh Hassan Badakhshi for the confirmation of their mystical sayings especially about unity of being have drawn upon the verses from Masnavi. In this article the manner in which the Indian mystics came under Moulana’s spell is studied, and where appropriate examples are provided.
- اخبارالخیار: شیخعبدالحقّمحدّث دهلوی، چاپ دیوبند، هند، ص135.
2- گلزار ابرار: محمد غوثی شطّاری، خدابخش لابری، 1994 م، ص89؛ ثمراتالقدس من شجرات الانس، میرزا لعل بیگ لعلی بدخشی، تصحیح دکتر سیدکمال حاج سید جوادی،تهران، ایران 1376، ص908.
3- خیرالمجالس: حمید قلندر، تصحیح خلیق احمد نظامی، دانشگاه اسلامی علیگره، 1959م، ص163.
4- A History of sufism in India: سید اطهر عباس رضوی (ج2)، 1992 م.
5- مکتوبات شیخ محب الله الله آبادی، برگ 32 ب، رضوی، ج2، ص141.
6- منتخب التواریخ: ملاعبدالقادر بدایونی، ایران.
7- داراشکوه، شرح حال خود را در یک بیت از مثنوی چنین توصیف کرده است:
من چه گویم؟ یک رگم هشیار نیست ذکر آن یاری که او را یار نیست
سکینةالاولیا، مقدمه، ص7.
8- قرآن کریم، 50/16.
9- سکینةالاولیا: داراشکوه، موسسة مطبوعات علمی، تهران 1965، ص222.
10- ارشادالطالبین: قاضی ثناء الله پانیپتی مجددی نقشبندی، مطبع مجتبایی، دهلی، 899/م، ص38.
11- انفاسالعارفین: شاهولی الله دهلوی (اردو/ترجمه) مکتبةالفلاح، دهلی، 1393، ص297.
12- این رساله را پرفسور ماسینیون در مجلّة Journal Asialigne بچاپ رسانده است.
13- A History of Sufism in India: رضوی، ص 396.
14- لبلباب مثنوی: درویش محمد، مطبع هاشمی، 1332 هـ، مقدمه، ص3-4.
_||_