عوامل اجتماعی مؤثر بر آزار جنسی غیرکلامی زنان معلول استان مازندران
محورهای موضوعی : خانوادهآفاق رستمیان 1 , علی رحمانی فیروزجاه 2 , علی اصغر عباسی اسفجیر 3
1 - دانشجوی دکتری جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، واحد بابل، دانشگاه آزاد اسلامی، بابل، ایران
2 - دانشیار گروه جامعه شناسی، واحد بابل، دانشگاه آزاد اسلامی، بابل، ایران
3 - دانشیار گروه جامعه شناسی، واحد بابل، دانشگاه آزاد اسلامی، بابل، ایران
کلید واژه: سبک زندگی, معلولیت, آزار جنسی غیرکلامی, اهداف مناسب, حضور محافظ توانمند,
چکیده مقاله :
در جامعه ما پژوهش های تجربی پیرامون عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر آزارهای جنسی از جمله آزار جنسی غیرکلامی (فیزیکی و غیرفیزیکی) در بین زنان معلول از فراوانی چندانی برخوردار نمی باشد؛ لذا در این پژوهش، آزار جنسی غیرکلامی در رابطه با زنان معلول استان مازندران مورد ارزیابی قرار گرفت. جمعیت پژوهش تمامی زنان و دختران معلول استان مازندران به تعداد 9417 نفر است که نهایتاً 343 پرسشنامه مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. چارچوب نظری مبتنی بر نظریه فعالیت روزمره و سبک زندگی بوده است. روش تحقیق، پیمایشی بوده و داده ها از طریق پرسشنامه گردآوری و در فضای spss تحلیل شد. نتایج آمارهای توصیفی بیانگر این امر بوده که 50/4 درصد پاسخگویان در سطح متوسطی مورد آزارجنسی غیرکلامی قرار گرفته اند. نتایچ آزمون رگرسیون نشان داد که متغیر سبک زندگی با مقدار ضریب رگرسیونی (0/445) و اثر مثبت و مستقیم بیش ترین تأثیر را بر آزار جنسی غیرکلامی زنان معلول استان مازندران داشته است. همچنین متغیرهای اهداف مناسب با میزان ضریب رگرسیونی 0/167 و اثر مثبت و مستقیم و نیز حضور محافظ توانمند با ضریب رگرسیونی 0/115 با دارا بودن اثر منفی و معکوس هرکدام به صورت جداگانه بر آزار جنسی غیرکلامی زنان معلول اثر معنادار داشته و در نتیجه فرضیه های مربوط به اثرگذاری هر یک از متغیرهای مذکور به لحاظ تجربی تأیید شد. نتایج پژوهش حاکی از تأیید مفروضات نظریه فعالیت روزمره و سبک زندگی بوده است.
In our society, empirical research on social factors affecting sexual harassment, including non-verbal (physical and non-physical) sexual harassment among women with disabilities is not very common; Therefore, in this study, non-verbal sexual harassment in relation to women with disabilities in Mazandaran province was evaluated. The study population is all women and girls with disabilities in Mazandaran province (9417 people) and finally 343 questionnaires were described and analyzed. The theoretical framework is based on the theory of routine activity and lifestyle. The research method was a survey and the data were collected through a questionnaire and analyzed in SPSS. The results of descriptive statistics show that 50.4% of the respondents have been moderately abused non-verbally. The results of regression test showed that the lifestyle variable with the value of regression coefficient (0.445) and a positive and direct effect had the greatest effect on non-verbal sexual harassment of women with disabilities in Mazandaran province. Also, appropriate goal variables with a regression coefficient of 0.167 and a positive and direct effect, as well as the presence of a powerful protector with a regression coefficient of 0.115, each with a negative and inverse effect, each had a significant effect on nonverbal sexual harassment of women with disabilities. The results of the hypotheses related to the effectiveness of each of these variables were confirmed experimentally. The results of the research indicate the confirmation of the assumptions of the theory of routine activity and lifestyle.
_||_