فهرست مقالات طاهره کوچکیان


  • مقاله

    1 - «صلحِ کل» برآیند گفت‌وگوی منطقی ادبیات جهان، در منطق گفت‌وگوی حافظ و گوته
    مطالعات ادبیات تطبیقی , شماره 5 , سال 12 , زمستان 1397
    اوج آشتی دو فرهنگ و زبان را در دلبستگی گوته آلمانی به حافظ ایرانی می‌توان یافت. گوته در دوران پختگی روح، چنان سرسپرده اندیشه قوام‌یافته حافظ شد که توانست رویکردی تعامل گرایانه را در پیش بگیرد و بارها با افتخار از این سرسپردگی دم زند؛ مناسبات ادبی ایران و آلمان به حافظ و چکیده کامل
    اوج آشتی دو فرهنگ و زبان را در دلبستگی گوته آلمانی به حافظ ایرانی می‌توان یافت. گوته در دوران پختگی روح، چنان سرسپرده اندیشه قوام‌یافته حافظ شد که توانست رویکردی تعامل گرایانه را در پیش بگیرد و بارها با افتخار از این سرسپردگی دم زند؛ مناسبات ادبی ایران و آلمان به حافظ و گوته ختم نمی‌شود؛ اما شکوه این گفت‌وگوی منطقی را در ارتباط این دو اندیشمند بزرگ، فرای زمان‌ها و مکان‌ها می‌توان جست‌وجو کرد. گوته برای نخستین بار مبحث ادبیات جهان را مطرح کرد و نظریه منطق گفت‌وگو را نیز باختین مطرح کرد؛ ایجاد ارتباط یک گفتار با گفتارهای دیگر برای حذف تک آوایی؛ و ژولیا کریستوا این مفهوم را به ارتباط بین متون و گفتمان‌های ادبی گسترش داد. این پژوهش بر آن است تا ضمن بررسی گفت‌وگوی حافظ و گوته به عنوان سمبل شرق و غرب و تحلیل نظریه ادبیاتِ جهان در این زمینه، به تبیین تأثیر این گفت‌وگو در شکل گیری گفتمان‌های مثبت جهانی بپردازد؛ بدین وسیله نقش گفت‌وگوی منطقی بین متون و همچنین گفتمان‌های ادبی در ایجاد تفاهم و صلح ملل با توجه به ارج نهادن به شباهت‌ها و مدارای با تفاوت‌ها به صورت قابل تأملی برجسته خواهد شد. این مقاله با رویکردی تحلیلی، تطبیقی و انتقادی به این موضوع پرداخته است. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - بازکاوی «چلّه‌نشینی» در ساختار عرفان اسلامی ـ ایرانی
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , شماره 2 , سال 13 , تابستان 1396
    چلّه‌نشینی یکی از آداب ویژه، برای ارتباط خاصّ با حقیقت یگانه است که با جلوه‌های مشترک و گاه متفاوتی در فرهنگ‌ها و مکاتب عقیدتی و مسلکی در ایران و بخش‌هایی از اروپا و شرق آسیا ظهور و بروز یافته است. هدف از پژوهش حاضر، بازکاوی چلّه و چّله‌نشینی در عرفان شرقی و به‌ویژه عرف چکیده کامل
    چلّه‌نشینی یکی از آداب ویژه، برای ارتباط خاصّ با حقیقت یگانه است که با جلوه‌های مشترک و گاه متفاوتی در فرهنگ‌ها و مکاتب عقیدتی و مسلکی در ایران و بخش‌هایی از اروپا و شرق آسیا ظهور و بروز یافته است. هدف از پژوهش حاضر، بازکاوی چلّه و چّله‌نشینی در عرفان شرقی و به‌ویژه عرفان اسلامی است؛ در این راستا به بن‌مایه‌های اجتماعی و تاریخی و ساختارهای فردی و سازمانی آن توجه شده است. ریشۀ چلّه‌نشینی را گونه‌ای اصیل از یکی از رسوم اعتقادی، مذهبی و عرفانی باید به شمار آورد که مقاصدی چون تسخیر عالم ماوراء‌الطبیعه، به خلوت پناه بردن از قیل و قال روزمره، پیراسته شدن از آلایش‌ها، آراسته شدن به صفات متعالی، خالص شدن روح به منظور هماهنگی با روح آفرینش و رسیدن به کمال حقیقی و حقیقت ناب را دنبال می‌کند. بر این اساس چلّه‌نشینی در دو مفهوم عامّ و خاصّ مطرح می‌گردد؛ در مفهوم عامّ، گوشه‌گیری‌های سالکان در ساختارهای اعتقادی، عرفانی و دینی مورد نظر است تا بتوان با توجه به مرز ظریف بین شیوه‌های سلوک، محدوده‌ای مشخص برای چلّه‌نشینی متصوّر شد. چلّه‌نشینی در مفهوم خاصّ، چلّه نشستن در زمان مشخص در خانقاه به منظور دست یافتن به کمال حقیقت است. این پژوهش به روش توصیفی و تاریخی بر اساس منابع کتابخانه‌ای و استناد به منابع کتبی صورت گرفته است. پرونده مقاله

  • مقاله

    3 - چگونگی دگردیسی نمادهای اساطیری «خون، گیاه و گیسو» در رمان‌های معاصر (مطالعه موردی سووشون، حیرانی و منِ او)
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , شماره 1 , سال 19 , بهار 1402
    پژوهش حاضر چگونگی بازتولید نمادهای اساطیری خون، گیاه و گیسو را در ارتباط با اسطورة شهید‌شونده به شکل تلفیقی در رمان‌های معاصر بررسی می‌کند. برای دستیابی به این هدف، نخست به منظور شناسایی اصالت نحوة تلفیق، آن‌ها را در داستانِ سیاوش شاهنامه بررسی و سپس با توجه به میزان مط چکیده کامل
    پژوهش حاضر چگونگی بازتولید نمادهای اساطیری خون، گیاه و گیسو را در ارتباط با اسطورة شهید‌شونده به شکل تلفیقی در رمان‌های معاصر بررسی می‌کند. برای دستیابی به این هدف، نخست به منظور شناسایی اصالت نحوة تلفیق، آن‌ها را در داستانِ سیاوش شاهنامه بررسی و سپس با توجه به میزان مطابقت، شیوه و دلیل دگردیسی این نمادهای اساطیری را در سه رمان معاصر با داستان سیاوش در شاهنامه تحلیل نموده است. جامعۀ آماری تحقیق، متون اساطیری و چند رمان‌ِ معاصر و نمونۀ تحقیق، داستان سیاوش در شاهنامه و سه رمان سووشون، حیرانی و منِ او است که با روش نمونه‌‌گیری هدفمند انتخاب‌شده‌اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی بر آن است این نمادهای اساطیری متأثر از خط فرهنگی، عناصر و مناسبات درونی خود در رمان تغییر کرده و بازتولید شده اند. نتایج ضمن تأیید باززایی این مثلث نمادین در ادبیات داستانی معاصر و بررسی روند تحولِ آن، بر آن است که ساختار آن با وجود تفاوت در زمینه باززایی(زمان، مکان و موقعیّت) ثابت مانده است، امّا اجزاء، زمینه و کارکرد شخصیّتی و معنایی آن دچار دگردیسی شده است و دال محور شناخت آن با توجه به سه عنصر تغییر، شکستگی، دگرگونی و ادغام بازتولید شده‌اند. پرونده مقاله