فهرست مقالات روح الله مظفری


  • مقاله

    1 - بازتاب غزل‌ها و مثنوی مولانا از سعدی تا صائب
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , شماره 3 , سال 15 , پاییز 1402
    بی‌گمان یکی از چکادهای شکوهمند ادبیات فارسی، مولانا جلال‌الدین بلخی (604-672) است. گرچه به فرمودۀ خودش در ادبیات فارسی و عرفان از پی سنایی و عطّار آمده است ولی سرآمد تمام سرایندگان شعر و ادب عرفانی به شمار می‌رود. این سوختۀ عقل و عشق که در سدۀ هفتم هجری می‌زیسته و به دل چکیده کامل
    بی‌گمان یکی از چکادهای شکوهمند ادبیات فارسی، مولانا جلال‌الدین بلخی (604-672) است. گرچه به فرمودۀ خودش در ادبیات فارسی و عرفان از پی سنایی و عطّار آمده است ولی سرآمد تمام سرایندگان شعر و ادب عرفانی به شمار می‌رود. این سوختۀ عقل و عشق که در سدۀ هفتم هجری می‌زیسته و به دلیل کوچیدن از شرق به غرب ایران زمین، تا سدۀ نهم در غربت غربیه از دید تاریخ‌نگاران و سرایندگان ادب فارسی مهجور ماند تا این که در سدۀ نهم عبدالرحمن جامی (817-818) عارف و شاعر برجستۀ در تذکرۀ نفحات الأنس خود به معرّفی او پرداخت و اطلّاعات سودمندی دربارۀ مولانا جلال‌الدین و خاندان و استادانش ارائه کرد. از سدۀ نهم است که آتش شوق مولانا سرزمین‌های مرکزی و شرقی پارسی زبانان را دامن می‌گیرد. البته شیخ اجل سعدی به دلیل جهانگردی، به قول خودش در بوستان با دوستان به روم برای دیدار مولانا عارف پاکیزه بوم رفته است که مستثنی از بی‌خبران از احوال مولانا می‌باشد. از نیمۀ دوم سدۀ نهم است که شیفتگان مولانا برای زیارت تربتش به قوینه می‌شنابند و سرایندگان ادب فارسی به نظیره پردازی، تضمین و مضمون پذیری از غزل‌ها و مثنوی شریف او می‌پردازند. عرفا به شرح مثنوی و شعرا به استقبال غزل‌های پرشور او اقدام می‌کنند. نگارنده این گفتار بر آن است تا به روش توصیفی- تحلیلی به معرفی تعدادی از بزرگان ادب فارسی از سعدی تا صائب که در غزلسرایی به مولانا اقتدا کرده و به اقتفای او رفته‌اند بپردازد. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - «خودزنی»‏های رندانۀ حافظ
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , شماره 2 , سال 13 , تابستان 1400
    بس که در خرقۀ آلوده زدم لاف صلاح شرمسار رخ سـاقـی و مـی ر نـگـینـمخودزنی در دستور زبان فارسی از دیدگاه صرف، ترکیبی است که ساختار حاصل مصدر دارد و کاربرد آن در زبان فارسی مربوط به دورۀ معاصر و روزگار ما است. از زاویۀ آرایۀ ادبی ترکیبی کنایی به شمار می رود و چون تازگی دا چکیده کامل
    بس که در خرقۀ آلوده زدم لاف صلاح شرمسار رخ سـاقـی و مـی ر نـگـینـمخودزنی در دستور زبان فارسی از دیدگاه صرف، ترکیبی است که ساختار حاصل مصدر دارد و کاربرد آن در زبان فارسی مربوط به دورۀ معاصر و روزگار ما است. از زاویۀ آرایۀ ادبی ترکیبی کنایی به شمار می رود و چون تازگی دارد در هیچ یک از فرهنگ های زبان فارسی به آن نپرداخته اند.در میان سرایندگان بزرگ شعر فارسی نیز بجز حافظ از این آرایۀ بدیعی در سطح ویژگی سبکی سود نمی برد. زیرا به استناد یک ضرب المثل شایع در زبان فارسی: هیچ بقّالی نخواهد گفت که ماست من ترش است ولی حافظ از این آرایه به گونه ای رندانه و چندلایه در محکومیّت مدعیّان خود می کوشد. حافظ نیز مانند بزرگان ادبیات فارسی مصلح اجتماعی است. اصلاح جامعه همان چیزی است که امروزه به آن تعهد یا رسالت شاهر گفته می شود. زبان حافظ از دیدگاه ساختار و معنا بسیار هنری و پخته و دل نشین است، او زخم های کهنه و چرکین فرهنگی را به نیشتر قلم و اندیشه می شکافد تا شاید مرهمی برآنها بگذارد. یکی از آلودگی های بزرگ دورۀ حافظ ریاکاری و دورویی و تزویر است. دورویی اهل شریعت، طریقت و تصوّف، عالمان و دولتمردان چیزی نیست که هر مصلحی بتواند از کنار آن نادیده بگذرد لذا حافظ در ریاستیزی و تزویرسوزی سرآمد همگان است. او که حافظ قرآن است می داند که قرآن کریم توجّه زیادی به این ضایعۀ اجتماعی دارد. بارها قرآن از منافقان و دشمنی آنها یاد می کند، حتی سوره ای را به این موضوع با عنوان منافقین اختصاص می دهد. در این مقاله کوشش می گردد با استفاده از روش (توصیفی ـ تحلیلی) به بررسی خودزنی های حافظ پرداخته گردد. پرونده مقاله

  • مقاله

    3 - تبریز از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , شماره 5 , سال 12 , زمستان 1399
    شهرها نشانۀ فرهنگ و مدنیت شهروندان آن ها هستند و در پیدایش سازه های صنعتی و فرهنگی نقش بسزایی دارند. بزرگان را می پرورند و مورد تکریم بزرگان قرار می گیرند. مولانا جلال الدین در آثار خود؛ کلیات شمس و مثنوی معنوی از شهرها و سازه های شهری نام می برد اما هیچکدام به اندازۀ م چکیده کامل
    شهرها نشانۀ فرهنگ و مدنیت شهروندان آن ها هستند و در پیدایش سازه های صنعتی و فرهنگی نقش بسزایی دارند. بزرگان را می پرورند و مورد تکریم بزرگان قرار می گیرند. مولانا جلال الدین در آثار خود؛ کلیات شمس و مثنوی معنوی از شهرها و سازه های شهری نام می برد اما هیچکدام به اندازۀ مکّۀ مکرّمه به دلیل وجود کعبۀ معظّمۀ و شهر تبریز به جهت شمس تبریزی در ذهن و زبان او اثر نگذاشته است. مولانا به جهت شیفتگی و عشق سوزان به شمس، از زمانی که جذب او شده است، تخلصش از خاموشی به روشنی شمس می گراید. از این هنگام است که تبریز در درون او برتر از کعبه و برتر از عالم ناسوت و لاهوت می شود، گویی او می بیند که عرشیان به خاک تبریز سجود می برند انگار او شنیده که تبریز بلی گوی اَلَستُ بِرَبِکُم حق تعالی بوده است. این شهر زیبای سده هفتم که پایتخت غازان خان تیموری بود را برتر از بهشت می انگارد و کعبۀ اسلام نه بلکه کعبۀ هر دو جهان می شمارد و شمس را رکن یمانی آن می نامد. در خاک تبریز عجایب ها می بیند و از مسافران آن شهر می خواهد که به عنوان تحفه مقداری خاک تبریز برای او بیاورند تا سرانجام در خاک تبریز مدفون شود. در این گفتار نویسندگان کوشیده اند به روش توصیفی – تحلیلی به تحلیل جلوه های تبریز در شعر مولانا بپردازند و دلیل برتری تبریز را در ذهن و زبان مولانا جویا گردند. پرونده مقاله