بررسی کهنالگوی منجی در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» فروغ فرخزاد
محورهای موضوعی : زبان و ادبیات فارسیرضا ستاری 1 , صفوراسادات رشیدی 2
1 - دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه مازندران
2 - دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران
کلید واژه: شعر معاصر, فروغ فرخزاد, کهنالگو, نجاتدهنده,
چکیده مقاله :
کهنالگوها، مفاهیم مشترکی هستند که ریشه در ناخودآگاه جمعی انسانها دارند. این اصطلاح را نخستین بار یونگ در بحث ناخودآگاه جمعیاش مطرح کرد و آن را آرکیتایپ – الگوی نخستین، صورت مثالی، صورت ازلی- نامید. کهنالگوها را میتوان شامل تصاویر، مایهها و انگارهها و نوع دانست. کهنالگوی منجی از انواع مایهها و انگارهها و مفاهیم مشترکی است که میان جوامع و فرهنگها و ادیان مختلف وجود دارد. منجی، فردی است که در زمانی خاص که اصولاً زمان پایان دنیا و دورۀ اوج سختیها و بدبختیهای انسان و سلطۀ تاریکی و پلشتیها در این دنیاست، ظهور میکند. این اندیشه، علاوه بر این که دغدغۀ ذهنی انسانهای گذشته و ادیان مختلف بوده است، اندیشه و تفکری است پویا و زنده که امروزه و تا زمانی که انسانی روی زمین نفس میکشد، در جریان خواهد بود. فروغ فرخزاد نیز، در جایگاه شاعری برجسته و متفکر، به این مسأله نظر داشت، بدان میاندیشید و این امر یکی از دغدغههای ذهنی او بود. مقالۀ حاضر، به بررسی کهنالگوی منجی در شعر کسی که مثل هیچ کس نیست فروغ میپردازد. این شعر پنجمین شعر در دفتر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است. این مقاله با توجه به عناصر و اجزای خود شعر نشان میدهد که این فردی که فروغ از آن سخن میگوید، کسی نیست جز منجی.