شرط تعدیل تمکین در نکاح دائم بر مبنای عقل؛ راهی برای مشارکت اجتماعی زنان
محورهای موضوعی : فقه و مبانی حقوق اسلامیزهرا ترحمی 1 , علیرضا صابریان 2 , مریم آقائی بجستانی 3
1 - دانشگاه آزاد سمنان
2 - استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی ، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی ، سمنان ، ایران.(نویسنده مسوول)و استاد راهنما
3 - گروه اموزشی حقوق خصوصی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران
کلید واژه: "تمکین", "عدم تمکین", "عقد دائم", "نکاح", "مشارکت زنان",
چکیده مقاله :
عقد نکاح به عنوان یکی از عقود مهم اسلامی، دارای جایگاه مهمی در تنظیم روابط خانواده و فعالیتهای اجتماعی میباشد. بر این اساس، پیمان زناشویی علاوه بر اینکه بر مبنای قواعد دینی و شرعی سامان مییابد، تابع شرایط عقلانی است که به نوبه خود باعث حفظ کرامت و جایگاه زن و حضور او در عرصههای مختلف اجتماعی می شود. دیدگاه-های مختلفی درباره تمکین و عدم تمکین زوجه در عقد نکاح وجود دارد که برخی بر این باور هستند تمکین، مقتضای ذات عقد نکاح است و برخی نیز تمکین را مقتضای ذات عقد نکاح نمی دانند. بر مبنای فرض اخیر، امکان آزادی بیشتری برای زنان تصور شده است و بر همین اساس باعث شد تا دیدگاه هایی درباره امکان مشارکت بیشتر زنان بر مبنای تعدیل تمکین زوجه فراهم شود. پژوهش حاضر نیز درصدد بررسی این سؤال است که تعدیل در تمکین عقد نکاح بر کدام مبانی عقلانی استوار است و چگونه می تواند باعث حضور زنان در عرصه های اجتماعی گردد؟ فرضیه این است که تمکین عام به نوبه خود می تواند باعث تسهیل حضور زنان در عرصههای اجتماعی شود. ضمن اینکه حضور اجتماعی زنان بر مبنای تمکین عام می بایست به گونه ای باشد که خللی در وظایف و جایگاه وی در خانواده ایجاد نکند.
Marriage as one of the most important Islamic contracts has an important place in the regulation of family relations and social activities. Accordingly, in addition to being organized on the basis of religious and religious rules, the marriage covenant is subject to rational conditions that in turn preserve the dignity and status of women and their presence in various social arenas. There are various views on obedience and non-obedience of the marriage contract, some of whom believe that obedience is the essence of marriage and that some do not regard obedience as the essence of marriage. According to the recent assumption, more freedom has been conceived for women, thereby providing insights into the possibility of greater participation of women on the basis of the modification of obedience to the wife. The present study also examines the question of what rational basis for adhering to a marriage contract and how can it promote women's presence in the social realm? The hypothesis is that general obedience in turn can facilitate women's presence in the social arena. At the same time, the social presence of women on the basis of general obedience must be such that it does not interfere with her duties and status in the family.
_||_