اثر بخشی آموزش با رویکرد استقرایی وقیاسی بر یادگیری دانش آموزان در درس ریاضی پایه هفتم متوسطه اول شهر ازنا
محورهای موضوعی : علوم تربیتیخلیل غفاری 1 , بهمن یاسبلاغی شراهی 2 , حسین داوودی 3 , معصوم خونساری 4
1 - استادیار، گروه علوم تربیتی،واحد الیگودرز، دانشگاه آزاد اسلامی، الیگودرز، ایران.(نویسنده مسئول)ghaffari20500@yahoo.com
2 - استادیار گروه علوم تربیتی،دانشگاه اراک،اراک،ایران.
3 - استادیار گروه مشاوره، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران.
4 - دانش آموخته کارشناسی ارشد، رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، الیگودرز، ایران.
کلید واژه: یادگیری, درس ریاضی, رویکرد استقرایی, رویکرد قیاسی,
چکیده مقاله :
چکیدههدف پژوهش حاضر اثر بخشی آموزش بارویکرد استقرایی وقیاسی بر یادگیری دانش آموزان در درس ریاضی پایه هفتم متوسطه اول بود. جامعه آماری این تحقیق کلیه دانش آموزان دختر پایه هفتم مدارس متوسطه اول شهرستان ازنا ، به تعداد 519 نفر بود که تعداد 45 نفر از این دانش آموزان به روش تصادفی خوشه ای تک مرحله ای در سه کلاس 15 نفری ( یک کلاس با رویکرد استقرایی، یک کلاس با رویکرد قیاسی ویک کلاس با رویکرد سنتی) بعنوان نمونه آماری انتخاب گردید.روش تحقیق تجربی و از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود.دو گروه آزمایش و گروه کنترل از آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته در درس ریاضی استفاده شد. در گروههای آزمایش، تدریس درس ریاضی در یک کلاس با رویکرد استقرایی و در کلاس دیگر با رویکرد قیاسی طی یک ماه به مدت 8 جلسه از سال تحصیلی ارائه شد وبه طور همزمان گروه کنترل با روش تدریس معمول وسنتی آموزش دیدند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون t مستقل وتحلیل کوواریانس) استفاده شد. نتایج نشان داد گروه آزمایشی اول با رویکرد استقرایی نمرات پیشرفت تحصیلی بهتری نسبت به دو گروه دیگر (گروه آزمایشی دوم با رویکرد قیاسی و گروه کنترل) داشتند. علاوه برآن ،نتایج فرعی نشان داد که رویکرد استقرایی که در آن ابتدا مثالهای مناسب آورده می شود و سپس قاعده بیان می گردد (مثال به قاعده) تاثیر بیشتری در یادگیری دانش آموزان در درس ریاضی داشته است.
AbstractThe objective of the study was to investigate the effectiveness of inductive induction loading training in comparison with the most commonly used method for student learning in the first grade secondary math course in Azna. The statistical population of this study was the total number of 519 students of the 7th grade schoolchildren of the first high schools ,45 of whom were randomly selected by single-stage cluster sampling in three groups of 15 (one class with inductive approach, one Class with a classical and class approach, with a traditional and common approach) was selected as a statistical sample. In order to collect information about the amount of learning in the two experimental and control groups, the teacher's academic achievement test was used. In experimental groups teaching mathematics lessons, in a class with inductive approach, and in another class with a deductive approach, they were trained in a month for 8 sessions of the academic year, and simultaneously, the control group was trained with the usual teaching method. Descriptive statistics and inferential statistics (independent t-test and covariance analysis) were used to analyze the data. The results of the study showed that the first experimental group had a better educational achievement scores with inductive approach than the other two groups and the research hypothesis was confirmed. In addition, the results showed that the inductive approach, in which good examples were first introduced and then the rule expressed , had a greater impact on student learning in mathematical lessons.
_||_