اسلامهراسی در رسانههای تصویری غرب
محورهای موضوعی : مدیریت رسانهعباس عیسی زاده 1 , سیدحسین شرف الدین 2
1 - پردیس فارابی دانشگاه تهران
2 - دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
کلید واژه: "اسلامهراسی", "غرب", "هالیوود", "اسلام هراسی", "اسلام",
چکیده مقاله :
اسلامهراسی عبارت است از: ایجاد ترس و نفرت از اسلام بهمثابه یک دین و به تبع آن، ترس و نفرت از مسلمانان به شیوههای مختلف و با اغراض و مقاصد ایدئولوژیک. اسلامهراسی جریانی مرموز در قالب مجموعهای از اقدامات متعصبانه، خشونتآلود و تبعیضآمیز است که بهصورتی سازمانیافته یا خودجوش از سوی گروههای شناختهشده و ناشناخته علیه مسلمانان ساکن در برخی کشورهای غربی اعمال میشود و در دو دهه اخیر، زندگی روزمره آنان را در ساحتهای فرهنگی، ارتباطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متأثر ساخته است. یکی از مهمترین ابزارهای پیشبرد این هدف در غرب، بهرهگیری از ظرفیتهای متنوع رسانههای جمعی و تأثیر شگرف آنها در فضاسازی و شکلدهی به افکار عمومی است؛ در این میان، رسانههای تصویری مانند سینما و تلویزیون بهواسطه ویژگیهای انحصاری، احتمالاً بیشترین نقش را در ایجاد و استمرار ذهنیات منفی در عامه مردم نسبت به اسلام و مسلمانان ایفا کردهاند. این مقاله درصدد است با تمرکز بر هالیوود بهعنوان قدرتمندترین و اثرگذارترین نمود سینمای جهانگستر کنونی و همچنین تکیه بر برخی محصولات تلویزیونی، نظیر برنامههای خبری، فیلمهای مستند و انیمیشنهای مخصوص کودکان، موضوع اسلامهراسی در رسانههای تصویری را مورد بررسی و تحلیل انتقادی قرار دهد. روش مطالعه حاضر، تحلیل محتوای گزیدههای منتخب از اسناد تصویری و متنی موجود در رابطه با موضوع یادشده است.
Islamophobia (or more precisely ‘unfounded fear, prejudice and discrimination towards Islam and Muslims’) through social, economic and political deprivation has harmful effects on Muslims’ everyday lives. Media are the most prominent tools to reach this goal. Some analysts even believe that “western media” are the primary sources of Islamophobia. Among the various types of media, “Visual Media” are probably the most effective opinion makers in the west. So in this article, Islamophobia in cinema (especially Hollywood as a famous symbol of that) and television programs including news, documentaries, animations, etc. will be discussed. ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
_||_
در رسانههای تصویری غرب
چکیده
اسلامهراسی عبارت است از: ایجاد ترس و نفرت از اسلام بهمثابه یک دین و به تبع آن، ترس و نفرت از مسلمانان به شیوههای مختلف و با اغراض و مقاصد ایدئولوژیک. اسلامهراسی جریانی مرموز در قالب مجموعهای از اقدامات متعصبانه، خشونتآلود و تبعیضآمیز است که بهصورتی سازمانیافته یا خودجوش از سوی گروههای شناختهشده و ناشناخته علیه مسلمانان ساکن در برخی کشورهای غربی اعمال میشود و در دو دهه اخیر، زندگی روزمره آنان را در ساحتهای فرهنگی، ارتباطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متأثر ساخته است. یکی از مهمترین ابزارهای پیشبرد این هدف در غرب، بهرهگیری از ظرفیتهای متنوع رسانههای جمعی و تأثیر شگرف آنها در فضاسازی و شکلدهی به افکار عمومی است؛ در این میان، رسانههای تصویری مانند سینما و تلویزیون بهواسطه ویژگیهای انحصاری، احتمالاً بیشترین نقش را در ایجاد و استمرار ذهنیات منفی در عامه مردم نسبت به اسلام و مسلمانان ایفا کردهاند. این مقاله درصدد است با تمرکز بر هالیوود بهعنوان قدرتمندترین و اثرگذارترین نمود سینمای جهانگستر کنونی و همچنین تکیه بر برخی محصولات تلویزیونی، نظیر برنامههای خبری، فیلمهای مستند و انیمیشنهای مخصوص کودکان، موضوع «اسلامهراسی در رسانههای تصویری» را مورد بررسی و تحلیل انتقادی قرار دهد. روش مطالعه حاضر، تحلیل محتوای گزیدههای منتخب از اسناد تصویری و متنی موجود در رابطه با موضوع یادشده است.
واژگان کلیدی: اسلام، اسلامهراسی، غرب، رسانههای غربی، هالیوود، تصویر
مقدمه
تصویر جایگاه ویژهای در دستگاه ادراکی و روانی انسان دارد. اگر پنج حس خود را بهمثابه پنج دروازه ورودی روحمان تلقی کنیم، خواهیم دید که در نتیجه ارتباط با محیط اطراف و پدیدههای پیرامونی، در هر شبانهروز، بیش از سهچهارم اطلاعات دریافتی از طریق حس بینایی، یعنی تصویر، به حوزه ادراکی ما وارد میشود (شرفالدین و گنجیانی، 1392). بهتعبیری، نقش محوری حس بینایی از یک سو و جاذبه تصویر و سهولت آن در مقام ادراک از سوی دیگر، از عوامل اساسی در اثربخشی سینما، تلویزیون و دیگر اشکال رسانههای تصویری شمرده میشوند؛ تصاویر به قدری اهمیت دارند که میتوان ادعا کرد، گاهی یک تصویر تکاندهنده بر روی پرده عریض و یا در جعبه جادویی، از هزاران کلمه در ماندگاری و جاودانه کردن مفاهیم مؤثرتر است.
معمولاً سینما و تلویزیون، بهلحاظ «واقعنمایی» یا تصویر آنچه در ظاهر شباهت بیشتری با واقع دارد؛ رسانههایی پیشرو بهشمار میروند، اما بر خلاف تصور رایج، تصاویر و فیلمها نه روایتگر دقیق وقایع عینی، که بیشتر از جمله روشهای پرشمار «بازنمایی» محسوب میشوند (گیویان و سرویزرگر، 1388). تصاویر نیز همچون دیگر انواع بازنمایی، گونههایی ساختهشده و تصنعی و مشمول انواع دخل و تصرفهای سازمانیافته و هدفمندند و در راستای تأمین اهداف و مقاصد خاصی [بهویژه سیاسی] صورتبندی شدهاند.
حتی در اوایل سده بیستم که هنوز زمان چندانی از تولد سینما نگذشته بود، غولهای استودیویی هالیوود به قدرت خود در پیشبرد اغراض سیاسی از طریق این هنر- صنعت عمیقاً واقف بودند. چنانکه پس از جنگ جهانی اول آدولف زوکر، رئیس کمپانی پارامونت، با تأیید نکته فوق [نقش سینما در تبلیغات سیاسی1] متذکر شد که فیلمهای داستانی را نمیتوان صرفاً «تفریح و سرگرمی» تلقی کرد. در خلال جنگ، این واقعیت بیش از پیش اثبات شد که سینما در مقایسه با سایر وسایل ارتباط جمعی، ابزاری قدرتمند برای تبلیغات سیاسی و مسیری مهم جهت انتقال افکار و دیدگاهها بهشمار میرود و از این حیث، رسانهای بیرقیب و بلامنازع است (Shaheen, 2003).
همین ظرفیت در موضوع اسلامهراسی نیز کموبیش به کار گرفته شده است. طی سالیان متمادی در غرب، رسانههای جمعی از طریق تولید و انتشار عکسها، کارتونها، فیلمها و برنامههای متنوع تلویزیونی و بهطورعام با شگرد تصویرسازیهای منفی - حتی بهواسطه شیوههای ظاهراً بیضرری همچون انیمیشنهای دیزنی2- اسلام و مسلمانان را دستمایه تبلیغات سوگیرانه و مغرضانه خود قرار دادهاند که هدف اصلی از آن، ایجاد حساسیت جهتدار در عامه مردم غرب و ایجاد ترس و نفرت آشکار و پنهان علیه اسلام و مسلمانان بوده است (Zaal, 2012). استمرار این رویه در رسانهها و محافل سیاسی غرب که غالباً اسلام را معادل و همسنگ تروریسم و خشونت یا عامل محرک و موجد آن معرفی میکردند، بستر مناسبی جهت تقویت و تداوم اسلامهراسی در بافت فرهنگی، اجتماعی و روانی جوامع غربی فراهم ساخت و در این خصوص گفتمانی متداول را شکل داد. در ادامه، با تفکیک میان دو بخش سینما (با تمرکز بر هالیوود) و تلویزیون، مبحث اسلامهراسی در رسانههای تصویری را پی خواهیم گرفت.
1. اسلامهراسی در هالیوود
جذابترین و پایدارترین نحوه انتقال اطلاعات، بهرهگیری از ظرفیتها و قابلیتهای ارتباط تصویری است و آینه تمامنمای تصویر، سینماست. سینما بهعنوان یک رسانه همگانی و صنعتی پیشرفته، نقش بهسزایی در خلق و انتقال ضمنی نگرشها، بینشها، ارزشها، سبکها، الگوها و... یا ایجاد خدشه در عناصر و مؤلفههای مختلف مکاتب فکری، ادیان، فرهنگها، ایدئولوژیها، سنتها و رسوم داشته است. امروزه جهان غرب و در رأس آن ایالات متحده، به قدرت تأثیرگذاری شگرف سینما بهویژه در تأمین اغراض فرهنگی و سیاسی عمیقاً پی برده است و از این طریق میکوشد تا دیدگاهها، مواضع، مفاهیم، سبکها و الگوهای زیستی مورد قبول خود را در گستره فرهنگ جهانی پراکنده ساخته، بهتدریج در ذهن و ضمیر مخاطبان نهادینه کند (ر.ک. شرفالدین و گنجیانی، 1392).
معضل بسیار نگرانکنندهای که طی دهههای اخیر پررنگتر از قبل رخ نمایانده، سیطره مطلق اساطیر هالیوودی بر فرهنگ جهانی است. بهرهگیری روزافزون شبکههای محلی از فرآوردههای رسانهای و بهطورخاص سینمایی امریکا و همچنین دسترسی گسترده و آسان عموم به شبکههای متعدد تلویزیونی (از طریق ماهوارهها و اینترنت)، این کشور را به بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده محصولات رسانهای در دنیا تبدیل کرده است. از این منظر، هالیوود مهمترین ابزار ایالات متحده برای حفظ نفوذ، سلطه و هژمونی فرهنگی- سیاسی در مقیاس بینالمللی شمرده میشود.
از آغاز قرن بیستویکم، سینمای امریکا در عرصه فرهنگ جهانی یکهتازی میکند و مخاطبان به مراتب بیشتری را در قیاس با سه یا چهار دهه پیش تحت پوشش خود دارد. ادعای گزافی نیست اگر گفته شود، امروزه هر کس در هر نقطهای از جهان [به اشکال و شیوههای گوناگون] در قلمرو نفوذ و حوزه مصرف و تأثیر فیلمهای هالیوودی قرار دارد. داستانهای خیالی سینمایی بهدست ایدهپردازان ماهر خلق و پرورانده شده، در سراسر دنیا توزیع میگردند و مخاطبان میلیاردی را در بیش از 100 کشور، از ایسلند تا تایلند هدف قرار میدهند. مهمتر اینکه، محصولات سینمایی هالیوود [از جمله محصولات متضمن بازنمایی منفی از مسلمانان]، نه تنها بر مخاطبین عادی، که به همان اندازه و بلکه بیشتر بر فیلمسازان و مولدان رسانهای سایر کشورها در گستره بینالمللی اثر میگذارند (see Shaheen, 2003).
این فراگیری جهانگستر مختص امریکا و کمپانیهای هالیوودی است و هیچیک از پیشتازان و صاحبان هنر- صنعت سینما از جمله فرانسه، آلمان، روسیه، انگلیس، ایتالیا و... از چنین موقعیتی برخوردار نیستند. جالب اینکه، محصولات هالیوود در برخی از این کشورها، از جاذبه و رونق بیشتری در قیاس با محصولات تولیدی داخل برخوردارند. «بنابراین، در میان محصولات رسانهای موجود، سینمای امریکا در بازنمایی رسانهای وقایع جهانی، موقعیت منحصربهفرد و بیبدیلی دارد» (گیویان و سرویزرگر، 1388).
هالیوود همچنین علاوه بر تولید و ارائه محصولات سرگرمی، ترویج مدرنیته، اشاعه سبک زندگی غربی، مطلوبیت الگوهای توسعه مدرن و توجیه اقدامات و سیاستهای ماجراجویانه امریکا در سطح جهان را در ضمن اهداف رسانهای خود تعقیب میکند. در همین راستا، «دشمنسازی از عربها و مسلمانان به یکی از مهمترین مأموریتهای آن، بهویژه پس از فروپاشی کمونیسم [و پایان جنگ سرد] تبدیل شد» (Semati, 2010). در مباحث آتی روشن خواهد شد که هالیوود اساساً در طول حیات بیش از یکصد ساله خود، هیچگاه روی خوشی به اسلام نشان نداده است. فیلیپ جیرالدی3، در سال 2013 در مقالهای تحت عنوان «چرا از آنان متنفریم: عربها از منظر غرب»، با تأیید ادعای فوق، مینویسد: «برای توضیح و تبیین این نفرت باید سراغ فیلمهای اولیه هالیوودی رفت که عربها [= مسلمانان] را یک مشت وحشی قانونگریز توصیف میکردند که نابخردانه در مقابل تمدنهای پیشرفته اروپایی مقاومت میکنند» (Haddad & Harb, 2014: 487).
البته مسلمانان تنها قربانیان بازنمایی خصمانه و غرضورزانه سینمای امریکا در طول تاریخ آن نبودهاند و هالیوود در موارد مشابه، سابقهای حتی بدتر از این، از خود به نمایش گذاشته است. بازنمایی شدیداً نژادپرستانه سیاهپوستان و بومیان ایالات متحده، لاتینتبارها و همچنین ژاپنیهای ساکن این کشور در زمان جنگ جهانی دوم که عواقب وحشتناکی بر زندگی روزمره این اقلیتها تحمیل کرد؛ تنها نمونههایی از این عملکرد ظالمانه است. برای مثال، در فوریه 1942، حدود صد هزار ژاپنی- امریکایی از خانههای خود رانده شده، در کمپهای مخصوصی زندانی شدند؛ یا جمیعت انبوه سیاهان مقیم این کشور که برای چند دهه از حقوق ابتدایی شهروندی از جمله اشتغال و حق رأی محروم بودند و نیز کشتار و قتلعام وحشیانه بومیان امریکا، بخشی از جنایات جاری در یک سده اخیر در این کشورند که همه و همه از طریق توجیه و مشروعیتدهی هالیوود و سایر رسانههای ذینفوذ داخلی میسر شدند (see Shaheen, 2003).
رابرت آلتمن، کارگردان شهیر امریکایی، از جنبه دیگری به نقد هالیوود پرداخته است. او هالیوود را به مدلسازی سهوی و ناآگاهانه برای حملات تروریستی متهم میکند و میپرسد: «آیا فیلم روز استقلال4 (1996) که در آن نیویورک و لسآنجلس، بزرگترین شهرهای ایالات متحده و واشنگتن پایتخت آن مورد هجوم بیگانگان قرار میگیرند و کاخ سفید بهعنوان نماد قدرت این کشور متلاشی میشود، نمیتوانست بهمنزله الگویی برای حادثه 11 سپتامبر قلمداد شود؟ و یا شباهت بسیار عجیب آتش گرفتن و سقوط ساختمانی در فیلم آسمانخراش جهنمی5 (1975) با فروریختن برجهای دو قلو چگونه قابل توجیه است؟» (Kellner, 2004: 43)
شگردهای هالیوود
هالیوود برای القای پیامهای خود و تأثیرگذاری بیشتر و عمیقتر آنها از شگردهای خاصی بهره میگیرد. جک شاهین با استفاده از ضربالمثلی عربی به یکی از مؤثرترین این تاکتیکها اشاره کرده، مینویسد: «با تکرار حتی میمون هم یاد میگیرد» (Ali, 2012: 1037). این ضربالمثل معروف عربی به موجزترین شکل، اهمیت تکرار را در امر آموزش و اقناع بیان میکند؛ اینکه ما چگونه با انجام پیاپی یک فعالیت یا تجربه جدید، بر آن مسلط میشویم. بهطور مثال، کودکی را در نظر بگیرید که با همین روش ساده، اعداد و حروف الفبا را میآموزد و یا دانشآموزی در رده بالاتر که تاریخ دقیق وقایع و فرمولهای ریاضی را بهخاطر میسپارد (Shaheen, 2003). هالیوود، با تکیه بر این اصل روانشناختی، طی 100 سال فعالیت خود، همواره از شیوه تکرار در قالبهای مختلف بهمثابه یک ابزار آموزشی مؤثر بهره جسته، افکار عمومی را به سمت ایدهها و اهداف مطلوب خویش سوق داده است. ازاینرو، طبیعی است که مخاطب با تماشای مکرر یک مضمون، در فیلمهای پیاپی، تلقی مورد نظر از القای آن مضمون [برای نمونه بازنمایی منفی مسلمانان و یا دیگر اقلیتها] را بهصورتی زیرپوستی درونی کرده، متناسب با آن به واکنش برانگیخته شود.
شگرد مهم دیگر، تداعی معانی است. روش «تداعی معانی» و «شرطیسازی» ذهن، فرایندی است که در آن مخاطب موضوعی را با موضوع دیگر پیوند میدهد و مواجهه آگاهانه و ناخودآگاه او با هر ایده، شخص، مسأله یا رویدادی، در صورت داشتن تناسبی اندک با پیشینه فکری و عناصر مألوف و معهود ذهنی او، میتواند ذهنیت ذخیرهشده را فعال سازد و به سطح خودآگاه هدایت کند (شرفالدین و گنجیانی، 1392). مهمترین قواعد تداعی معانی که سینمای هالیوود، تا کنون در ترویج فرهنگ نفرت و هراس از اسلام و مسلمانان به کار بسته است، عبارتند از:
§ مجاورت یا همزمانی: وقتی دو شیء یا دو رویداد از لحاظ زمانی و مکانی متقارن یا مقارن هم باشند، همدیگر را تداعی میکنند.
§ مشابهت یا همانندی: امور مشابه باعث تداعی یکدیگر میشوند. این شباهت میتواند موضوعی، مفهومی، واژگانی یا صوری باشد.
§ تضاد: تضاد و تقابل دو شیء نیز باعث تداعی یکی بهواسطه دیگری میشود.
§ علّی و معلولی: دو چیز که دارای نسبت علّی و معلولی باشند، موجب تداعی یکدیگر خواهند شد.
§ دال و مدلولی: دو چیز که نسبت دال و مدلولی داشته باشند، یکدیگر را تداعی میکنند.
§ رابطه گفتمانی: دالهای اصلی و شناور یک گفتمان نیز میتوانند بسته به نوع ارتباط، زمینه تداعی هم و کل گفتمان را فراهم سازند.
بر این اساس، برنامههای اسلامستیز هالیوود بر اصول مهم شرطیسازی و تداعی معانی مبتنی است. هالیوود سعی دارد تا با گرهزدن یک آموزه، شخصیت، ارزش، هنجار یا آرمان اسلامی با رفتارهای خشن، غیرانسانی، توجیهناپذیر و نفرتزا، موجبات تداعی این دو و آثار متعاقب و قهری آن را در ذهن و نفس مخاطب فراهم آورد تا او هر بار با دیدن و یا شنیدن یکی، بهصورت ناخودآگاه، به دیگری انتقال یافته، ذهن و روانش درگیر شود. برای نمونه، شرطیسازی اذان با تصاویر و صداهای ناهنجار؛ مانند همراهشدن پخش اذان با صحنههای مشمئزکننده روابط جنسی در فیلمهای زنان بدون مردان اثر شیرین نشاط و فصل کرگدن اثر بهمن قبادی؛ و یا استفاده تروریستها از اذکار اسلامی هنگام انجام عملیات تروریستی، نظیر الله اکبر، سبحان الله، لا اله الا الله و... (شرفالدین و گنجیانی، 1392).
پژوهش معروف جک شاهین
اثر برجسته جک شاهین، استاد ارتباطات دانشگاه ایلینویس جنوبی، شاخصترین مطالعه انجامشده در باب چگونگی بازنمایی رسانهای عربها و مسلمانان بهشمار میرود. شاهین در پژوهش سال 2003 خود با عنوان عربهای بد سینما: چگونه هالیوود قومی را بدنام میکند؟6، نحوه بازنمایی مسلمانان بهویژه عربها را در 900 فیلم هالیوودی بررسی کرده است. وی در این پژوهش - که به روش تحلیل محتوا انجام شده- نشان میدهد که هالیوود طی صد سال گذشته، همواره مشغولِ ساختن تصاویر کلیشهای و باورهای قالبی از قوم عرب بوده است. او ادعا میکند که تا سال 2001، بیش از هزار فیلم، درباره عربها و مسلمانان در امریکا ساخته شده است که قدیمیترین آنها با نام شیخ حاج طاهر حاج شریف7 به سال 1894 میلادی بازمیگردد (ر.ک. جعفرینژاد و قائدی، 1392).
شاهین با تحلیلی جامع و کمنظیر از نحوه بازنمایی قوم عرب در کتاب دائرهالمعارفگونه خویش، افزون بر معرفی اجمالی عوامل و نیز پیشینهای از ساخت بسیاری از فیلمها، به تشریح سکانسهایی از هر فیلم پرداخته است که مسلمانان یا عربها در آن به گونهای خاص و سوگیرانه به تصویر کشیده شدهاند (بیچرانلو، 1391: 43). وی مینویسد: هنگام جمعآوری اطلاعات و شواهد و مدارک لازم در صدها اثر مرتبط با مسلمانان و عربها با نوعی بیعدالتی آشکار، ساختمند و فراگیر در بازنمایی آنان مواجه شده است: «غیرانسانی و خوار و خفیف شمردن عمومی یک قوم یا ملت در هالیوود» (Shaheen, 2003: 172). وی بررسی همین مدعا را ایده اصلی پژوهش خود قرار داده است.
اگر کسی سؤال کند که تصویر عرب در سینمای امروز در مقایسه با سالها یا دهههای پیشین، تا چه حد دستخوش تغییر شده، پاسخ دقیق و قاطع او این است که: هیچ! از دید شاهین، مشکل از همین مسأله ناشی میشود. عرب، همان عرب همیشگی است: «دیگری فرهنگی». از آغاز پیدایش سینما در اواخر سده 19 میلادی تا به امروز، فیلمسازان بهصورت جمعی همواره سعی کردهاند، عرب را بهعنوان دشمن شماره یک غرب معرفی کنند؛ قومی «وحشی، سنگدل، متعصب، بربر و پولپرست» که در پی ترساندن غربیهای متمدن بهویژه یهودیان و مسیحیان هستند. جالب آنکه، در خلال یک قرن گذشته وقایع مهم و تحولات گستردهای در جهان بهوقوع پیوسته است؛ از قبیل: رکود بزرگ اقتصادی در دهه 30 میلادی، دو جنگ جهانی، جنبشهای حقوق مدنیِ دهه 60، جنگهای کره، ویتنام، خلیج فارس و غیره؛ «اما عرب همان عرب همیشگی است!». در این سالها همه چیز تغییر کرده، جز بازنمایی کاریکاتوری و منفی عربها و مسلمانان در هالیوود! (see Ali, 2012; Shaheen, 2003).
پرسش قابل تأمل دیگر اینکه: «عرب» در گفتمان ارباب هالیودد به چه کسی گفته میشود و چه ویژگیهایی دارد؟ هالیوود در فیلمهای پرشماری، پاسخهای سطحی، کلیشهای و مغرضانه خود را به این سؤال بهصورت ضمنی تکرار کرده است: «عرب» یعنی «جنایتکار بیرحم، متجاوز کثیف، متحجر مذهبی، قلدر زنستیز و پولپرست کودن». مضحکتر از تقلیل عربها به چند صفت ساده اینچنینی، تعمیم این ویژگیها به 265 میلیون عرب ساکن در 22 کشور و یکدست فرض کردن همگی آنان است: «همه اونها (عربها) سر و ته یک کرباسند»؛ طعنه قهرمان زن فیلم شیخ خارج میشود8 (1937). در امتداد همین نگاه، میتوان به آثار دیگری اشاره کرد. برای مثال: شوخی سفیر امریکا در فیلم گروگان9 (1986)؛ «من نمیتونم دو تا عرب رو از هم تشخیص بدم؛ توی اون ملافهای که دورشون میپیچن، همشون یکشکلن» (Shaheen, 2003: 172).
عرب هالیوودی طبق یک نشانگان تصویری مکرر، دارای علائم ظاهری ذیل است: ریش سیاه، عمامه سفید، عینک دودی و در پسزمینه تصویر او، لیموزین، دوشیزگان حرمسرا، چاههای نفت و شتران صحراپیما! و یا شاید شخصی با سلاحی اتوماتیک که برای مردم بیگناه، شاخ و شانه میکشد، همراه با خشم و نفرتی دیوانهوار در چشمانش و ذکر الله بر لبانش. اما بیایید دوباره تأمل کنیم: آخرین باری که فیلمی یک عرب یا امریکایی عربتبار را بهعنوان شخصیتی عادی و نرمال ترسیم کرده باشد، چه زمانی بوده است؟ احیاناً مردی که پس از 10 ساعت کار روزانه به خانهاش باز میگردد، همسر و خانوادهای مهربان دارد و به آنان عشق میورزد، با بچههایش فوتبال بازی میکند و برای عبادت به مسجد و یا کلیسای نزدیک خانهاش میرود؟ (see Shaheen, 2003: 172-73)
بهطورکلی تصویری که هالیوود از عربها انعکاس میدهد، ضمن نادیده گرفتن ویژگیهای متنوع میلیونها عرب ساکن در سراسر جهان و خدمات آنها به تمدن بشری در طول تاریخ، هیچگونه سازگاری با واقعیت زندگی امروزین آنان چه در غرب و چه کشورهای عربی ندارد. برای مثال، عربها هم لباسهای سنتی میپوشند و هم لباسهای غربی؛ اکثرشان صلحطلبند نه خشونتطلب؛ عمدتاً فقیرند نه ثروتمند؛ اغلب در بیابان و در چادرها زندگی نمیکنند؛ هیچ عربی حرمسرا ندارد؛ بیشترشان حتی یک چاه نفت را از نزدیک ندیدهاند و یا سوار شتر نشدهاند و مسلماً از قالیچه پرنده هم به جای تاکسی یا اتوبوس استفاده نمیکنند! (Shaheen, 2003: 173). در یک کلام، عرب هالیوودی و عرب واقعی متعلق به دو کهکشان مجزا هستند.
البته در مقام قضاوت، انصاف باید داد که در میان انبوه فیلمهای کلیشهای هالیوود، مواردی نیز وجود دارد که قوم عرب در آنها همچون سایر اقوام بهصورت عادی و خنثی نمایش داده شدهاند و حتی در کمال تعجب، شخصیت قهرمان برخی از فیلمها عرب است. به زبان آمار، از 900 فیلم بررسیشده، تنها در 50 فیلم معادل تقریباً 5 درصد کل نمونهها، چهره مثبتی از عربها به نمایش در آمده که از جمله مشهورترین آنها میتوان به فیلمهای: دزد بغداد10 (1924)؛ صحرا11 (1943)؛ پنج گور تا قاهره12 (1943)؛ علی بابا و چهل دزد13 (1944)؛ پسر سندباد14 (1955)؛ علاءالدین و چراغ جادو15 (1969)؛ شیر صحرا16 (1981)؛ رابین هود، شاهزاده دزدان17 (1991)؛ سکه هفتم18 (199۳)؛ سیزدهمین سلحشور19 (1999) و سه پادشاه20 (1999) اشاره کرد (Shaheen, 2003: 176 and 192).
مابقی آثار مورد تحلیل یعنی 850 فیلم دیگر (%95) چهرهای منفی از عربها ترسیم میکنند. مردان عرب عموماً یا شرور، تبهکار و جانیاند و یا در قالب شیوخ زنباره بازنمایی میشوند و زنان عرب نیز یا رقاصههای شکم هرزه و یا موجوداتی مظلوم و تحتستم هستند که ناگزیرند پارچهای سیاه دور خود بپیچند و با نومیدی چشم یاری به قهرمانان غربی داشته باشند تا آنها را از این وضعیت فلاکتبار نجات دهند (see Ali, 2012). در ادامه، با استناد به اثر برجسته جک شاهین، به دستهبندی پنجگانه او از کلیشههای منفی عربها در فیلمهای هالیوودی و ذکر نمونههای معروف هر دسته میپردازیم.
عرب شرور، جانی و تبهکار
تاریخچه هالیوود پر است از انواع و اقسام شخصیتهای شرور عرب در ژانرهای مختلف؛ از آثار مشهور و پرخرجی همچون خروج21 (1960)، یکشنبه سیاه22 (1977)، ایشتار23 (1987) و محاصره24 (1998) که مخاطب بزرگسال را هدف قرار میدهند تا فیلمهای سودآوری که برای مخاطبین کم سن و سالتر بهویژه نوجوانان تولید میشوند، از جمله: پنج هفته در بالن25 (1962) و عملیات کندور26 (1997). البته مقصود این نیست که شخصیت منفی هیچ فیلمی نباید عرب باشد، بلکه نکتهای که شاهین به آن اشاره میکند این واقعیت تلخ است که تقریباً تمامی شخصیتهای عرب هالیوود منفی، شرور و حتی جنایتکارند.
این تلقی و سیاست در سینماگران نسلهای بعدی تداوم یافته است و اغلب فیلمسازان طی یک قرن اخیر، ملتی بزرگ را به یک چوب راندهاند؛ از فیلم صامتِ ایمار خدمتکار27 (1914) تا بازگشت مومیایی28 (2001)، مجموعاً، عرب را چه سوری، چه مصری، چه عراقی و چه سودانی معادل و همسنگ شیطان معرفی کردهاند. در صدها فیلم هالیوودی، «عرب» بهمنزله موجودی شیطانصفت بر پرده نقرهای قدم میگذارد و در حال هجوم و تجاوز به هرگونه دشمن قابل تصوری است: امریکاییها، اروپاییها، اسرائیلیها، لژیونرها، افریقاییها، حتی همنژادهای عرب خود. مضحکتر اینکه، عربها در تقابل با هرکول [از اساطیر یونان] و سامسون یا شمشون [از شخصیتهای عهد عتیق و داوران بنیاسرائیل!] نیز در نقش موجوداتی مهاجم تصویر شدهاند (Shahee, 2003: 176).
گفتنی است که «عرب شرور و شیطانی» بهعنوان گستردهترین و فراگیرترین کلیشه در این دستهبندی، خود به چند ژانر و تم (درونمایه) فرعی تقسیم میشود:
الف) عرب در فیلمهای کمدی: کمدیهای امریکایی معمولاً یک شخصیت عرب را در نقش دلقکی بیدست و پا نشان میدهند که دائماً در حال تلوتلو خوردن است. برخی از معروفترین ستارگان هالیوود که در آثار خود به تمسخر و دست انداختن قوم عرب پرداختهاند، عبارتند از: لورل و هاردی در دو سرباز29 (1931)، برادران مارکس در شبی در کازابلانکا30 (1946)، جری لوئیس در دست و پا چلفتی31 (1957) و نیز داستین هافمن و وارن بیتی در ایشتار (1987)؛ توهین و تمسخر در برخی از این فیلمها به حدی است که گاه شخصیت اصلی، عربها را با عناوینی همچون سگ و میمون خطاب میکند (Shaheen, 2003: 176-77).
ب) عرب در فیلمهای ملودرام: در این فیلمها قهرمانان ابرقدرت هالیوود به جدال و مبارزه با عربهای تبهکار میپردازند و آنان را مغلوب ساخته، درهم میشکنند. برای نمونه، گری کوپر در فیلم صامت بیوسابرر32 (1928)، برت لنکستر در ده مرد رشید33 (1951)، دین مارتین در ویرانگران34 (1967)، مایکل کین در آشانتی35 (1979)، شون کانری در دیگر هرگز نگو هرگز36 (1983)، هریسون فورد در دیوانهوار37 (1988)، کرت راسل در تصمیم اجرایی38 (1996) و برندن فریزر در مومیایی39 (1999) (Shaheen, 2003: 177).
ج) عرب در فیلمهای جنگی: عربها همواره از سوژههای محبوب فیلمهای جنگی بودهاند. از 1912 میلادی تا جنگ خلیج فارس در سال 1991، هالیوود در دهها فیلم، نیروهای متحد غربی یعنی امریکا، بریتانیا، فرانسه و اخیراً اسرائیل را در حال نابودی عربها به تصویر کشیده است. گشتی گمشده40 (1934)، سیروکو41 (1951) - اولین فیلمی که یک عرب را بهعنوان تروریست معرفی کرد، با حضور همفری بوگارت- و فرمان گمشده42 (1966) نمونههایی از این سنخ آثارند (Shaheen, 2003: 178).
نکته بسیار تأملبرانگیز در مورد برخی از اینگونه فیلمها، کشتار بیرحمانه زنان و کودکان عرب و عکسالعمل عجیب بینندگان است. جک شاهین مینویسد: «هیچ فیلم جنگی مرتبط با دو جنگ جهانی و یا جنگ کره سراغ نداریم که نیروهای امریکایی بر روی کودکان آتش گشوده باشند، اما برای مثال در فیلم قواعد جنگ43 (2000)، سربازان نیروی دریایی ایالات متحده دست به کشتار و قتل عام وحشیانه یمنیها میزنند و 83 مرد، زن و کودک بیگناه را به قتل میرسانند؛ درحالیکه تماشاگران [بهطرز عجیبی] در بسیاری از سینماهای امریکا، هنگام دیدن این صحنه هولناک و غیرانسانی، ایستاده به تشویق سربازان میپرداختند و هورا میکشیدند» (Shaheen, 2003: 177). البته اگر دقیق بنگریم چنین واکنشهایی ابداً تعجبآور نیست؛ چراکه هالیوود طی صد سال گذشته و در قالب آثار متعددی، نژاد عرب را بهمنزله دشمن شماره یک غرب در افکار عمومی تثبیت کرده است.
همچنین گفتنی است که هالیوود در این مسیر از حمایت و پشتیبانی تمامعیار فنی، تجهیزاتی، پرسنلی و مالی دولت امریکا، بهویژه وزارت دفاع آن برخوردار بوده است. طبق اسناد، 14 فیلم از جمله اثر معروفِ دروغهای حقیقیِ44 (1994) تونی اسکات، کارگردان و تهیهکننده مطرح بریتانیایی و تصمیم اجرایی (1996) با سرمایهگذاری مستقیم پنتاگون ساخته شدند. جالب اینکه در فیلمهای یادشده، گاه واقعیتهای مسلم ژئوپلتیک تحریف شدهاند؛ مثلاً عربها در مقام طرفداران نازیسم به نمایش در میآیند! حال آنکه کشورهای عربی در جنگ دوم جهانی عمدتاً از متفقین هواداری میکردند [حتی در قالب اعزام نیروی نظامی مانند الجزایر و مراکش] (Shaheen, 2003: 182).
به جز این سه ژانر اصلی، تمهای فرعی دیگری نیز دستمایه فیلمسازان قرار گرفتهاند که البته ممکن است تا حدی با ژانرهای مذکور همپوشانی داشته باشند. در سطور زیر، اشارهای گذرا به برخی از این تمها (درونمایهها) و نمونههای معروف هر یک خواهیم داشت:
1) تم عرب آدمربا و متجاوز: تلاش عربها جهت ربودن، تجاوز و کشتن قهرمانان زن زیباروی غربی، درونمایهای رایج در سناریوهای هالیوودی است، نظیر تریلر پرونده پلیکان45 (1993) اثر آلن جِی پاکولا.
2) تم بردهداری عربها: در بیش از ده فیلم، از جمله دختری از کنگو46 (1930) و آشانتی (1979)، عربها بهعنوان قومی بردهدار معرفی شدهاند.
3) تم مسلمانان عرب ضدمسیح: در دهها اثر هالیوودی مانند آغازی دیگر47 (1937) (Shaheen, 2003: 178-79) عربهای مسلمان، بهمثابه جماعتی ضدمسیح توصیف شدهاند.
4) تم حمله عربها به ایالات متحده و کشتار مردم بیگناه: معروفترین نمونه این دسته، فیلم محاصره محصول 1998 میلادی است. در این فیلم که حدود سه سال پیش از واقعه 11 سپتامبر 2001 ساخته شده، صحنه سقوط برج بلندی دقیقاً مشابه فروریختن برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک نمایش داده میشود که چند مسلمان مسبب آن هستند. محاصره با نشان دادن تصاویری از وضو گرفتن، غسل شهادت، اذان و همراه کردن این موارد با موسیقی، فضای هولناکی از اسلام و مسلمانان ترسیم میکند (بیچرانلو، 1391: 28 Shaheen, 2003: 179;).
5) تم عربها و سلاح هستهای: با این مضمون نیز تا کنون بیش از ده فیلم ساخته شده که مهمترین آنها فیلم دیوانهوار (1988) اثر فیلمساز سرشناس و جنجالی فرانسوی، رومن پولانسکی است.
6) تم لژیون: در بیش از 30 فیلم تولید شده با این درونمایه، لژیونرها و سربازانی نشان داده میشوند که بادیهنشینان عقبمانده عرب را نابود میکنند. ساخت آثار لژیون هالیوودی که غالباً از فرمول سادهای تبعیت میکنند، سابقهای 80 ساله دارد: از ناشناخته48 در سال 1915 تا لژیونر49 در 1998 (Shaheen, 2003: 179).
شیوخ عربی
واژه «شیخ» در زبان عربی رایج، به فرد سالخورده و خردمند و نیز بزرگ یک قبیله یا دودمان اطلاق میشود. علاوه بر این، در سراسر جهان اسلام، متدینین بهدلیل احترامی که برای رهبران مذهبی خود قائلند، آنان را «شیخ» خطاب میکنند. لیکن شیخ یا شیوخی که بر روی پرده نقرهای به نمایش در میآیند، ابداً چنین معنایی را به ذهن متبادر نمیکنند؛ بلکه بهعکس، دلالتگر انواع معانی منفی ساخته و پرداخته ذهن سناریونویسان هالیوود هستند. در بیش از 160 اثر سینمایی مانند فیلم کوتاه شیخ حاج طاهر حاج شریف (1894) و قدرت سلطان50 (1907) - اولین فیلمی که در لسآنجلس تولید شد- به مفهوم شیخ اشاره شده است که میتوان آنها را در مضامین زیر دستهبندی کرد: (Shaheen, 2003: 180)
1) تم شیخ شهوتران: در این تم که در مجموع حدود 60 فیلم از جمله آتش و شمشیر51 (1914)، عرب52 (1915)، شیخ53 (1921) و پروتکل54 (1984) با محوریت آن ساخته شده، شیوخ عرب در حال ربودن، تجاوز و یا اغوای شخصیتهای زن سفیدپوست با استفاده از پولهای بادآورده خود به تصویر کشیده شدهاند. آنها همچنین ضمن بیتوجهی و بیمیلی نسبت به زنان عرب، همواره مجذوب و مسحور زنان موطلایی غربی تصویر شدهاند. جالب آنکه، فیلمهای صامت اولیه اجازه به تصویر کشیدن موقعیت همخوابگی یک زن غربی و یک شیخ عرب را نداشتند؛ چراکه دستگاه سانسور امریکا این نوع نمایش را توهین به نژاد سفید تلقی میکرد و نمایش صحنه معاشقه میان عربها و غربیها را ممنوع اعلام کرده بود! (Shaheen, 2003: 180-81).
2) تم شیخ عرب، دوشیزه و حرمسرا: در این تم که تا کنون بیش از 30 فیلم تولید شده، حکام و شیوخ عرب در محاصره زنان و دوشیزگان حرمسرای خود نمایش داده میشوند، درحالیکه ظالمانه دخترکان را به بردگی کشانده، مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار میدهند. این آثار، با درونمایههای جنسی، اغلب مبتذل و گاه پورنوگرافیک هستند (Shaheen, 2003: 182).
3) تم عرب پولپرست، جنگطلب و خطرناک: در دهههای اخیر معنای واژه شیخ و شاخصهای آن در پرسناژهای هالیوودی تغییر کرده و از فردی تنبل، زنباره و شهوتران، به فردی پولپرست، ستیزهجو و ضدغرب تبدیل شده است. شیخ عربِ امروزی مسلح به بمب اتم، سوار بر رولزرویس گرانقیمت، دارای چاههای نفت بیشمار و ثروت کلان و بهواسطه داشتن این امکانات، در پی خشونت، ترور و تخریب است و از اسلام نیز در جهت توجیه اعمال خشونتبارش بهره میگیرد. بهطورکلی، شیوخ امروزی بسیار خطرناکتر و تهدیدآمیزتر از نسلهای پیشین خود هستند. فیلمهایی همچون واژگونی55 (1981)، جواهر نیل56 (1985) و نینجای امریکایی 4: نابودی57 (1991) از آثار شاخص این دستهاند (Shaheen, 2003: 182).
4) تم غلبه بر شیوخ و سران قبایل عرب: هالیوود همواره سعی داشته تا قهرمانان غربی را (از سامسون تا جیمز باند) در حال جدال و منازعه با شیوخ عربی و نهایتاً غلبه و پیروزی بر آنها نمایش دهد. آثار مشهور این دسته عبارتند از: تارزان58 (1918)، جاده مراکش59 (1942) و هاروم اسکاروم60 (1965)؛ با نقشآفرینی الویس پریسلی، ستاره پرآوازه موسیقی و سینمای امریکا در دهه 60 م. (Shaheen, 2003: 182-83).
نکته قابل تأمل دیگر در این خصوص، شباهت بسیار عجیب میان نحوه بازنمایی شیوخ عرب در هالیوود و بازنمایی یهودیان در دستگاه تبلیغاتی هیتلر است که هم در شکل ظاهری کاراکترها [که قابل توجیه است؛ زیرا هر دو گروه از نژاد سامیاند] و هم در خصوصیات و ویژگیهای آنها بهوضوح مشخص است. تا حدی که میتوان مدعی شد: «گویی نزولخواران پولپرست دیروز به شیوخ بینیکج ثروتمند امروز بدل شدهاند» (Shaheen, 2003: 175).
زنان عرب
زنان عرب در بیش از 50 فیلم بهشکل غیرانسانی، موهن و تحریکآمیزی بهتصویر کشیده شدهاند. در اغلب این فیلمها که بیشتر به زبالهای متعفن شبیهاند تا یک اثر هنری، دختری عرب به بردگی کشیده شده، تحت ظلم و ستم قرار دارد. او بر کاناپهای نرم تکیه زده، پاهای کشیدهاش را دراز کرده، منتظر اولین غریبه موطلایی خوشسیمایی است که به اتاقش پای بگذارد... (Shaheen, 2003: 183). این صحنه علیرغم مبتذل و سخیف بودنش، تصویری از زن عرب است که متأسفانه طی سالیان متمادی در ذهن غالب غربیها نقش بسته و به این سادگی هم قابل تغییر نیست.
زن عرب در بهترین شکل خود بهمثابه زنی ساکت، منفعل و پوشیده در جامهای سیاه به نمایش در میآید تا به خوبی از همجنسان غربی خود متمایز باشد. در هالیوود، زن عرب نه تنها غالباً سخنی نمیگوید، بلکه هیچ نقش مثبتی نیز در عرصه اجتماعی ایفا نمیکند. حال آنکه امروزه زنان در اکثر کشورهای اسلامی در موقعیتهایی همچون پزشک، معلم، مهندس، خبرنگار و بسیاری مشاغل دیگر، حضوری فعال و مؤثر در اجتماع دارند (Shaheen, 2003: 184).
مصریان
کاراکترهای کلیشهای از مصریان در بیش از 100 فیلم، از «داستانهای مومیایی» و «افسانههای فراعنه» گرفته تا سناریوهای معاصر بازتاب یافتهاند. نمونههای معروف این دسته عبارتند از: ساختهشده برای عشق61 (1926) اثر سیسیل بی دومیل، ابوالهول62 (1981)، شرلوک هلمز جوان63 (1986) و برخی آثار کارگردان شهیر هالیوود، استیون اسپیلبرگ مانند ایندیانا جونز و مهاجمان صندوق گمشده64 (1981) و ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی65 (1989). دو تم اصلی آثار مرتبط با سرزمین مصر به فرهنگ و تاریخ این دیار میپردازند:
1) تم ایزدبانوی (ملکه) مصری: هالیوود معمولاً بازنمایی مثبتی از ملکههای مصر بهویژه کلئوپاترا - که از دودمانی یونانی بود- ارائه میدهد؛ ایفای این نقش را جمعی از ستارگان زن هالیوود از قبیل ویوین لی، سوفیا لورن، کلودت کولبرت و الیزابت تیلور در کارنامه هنری خود ثبت کردهاند. جالب آنکه، در 15 فیلمی که با این مضمون ساخته شدهاند، عمدتاً طرف مقابل عشق ملکه سران رومی هستند و تنها در چهار فیلم، معشوقههای مصری، لایق عشق ایزدبانو قرار گرفتهاند.
2) تم مومیایی: هنگامیکه نام مصر بر زبان جاری میشود، ذهن بیشتر افراد بهصورت ناخودآگاه، به موضوع مومیایی و تصویر آن منصرف میگردد. شاید یکی از علل اصلی این انصراف توجه، ساخت 26 فیلم هالیوودی در این زمینه است؛ آثاری که اغلب محبوب و پرفروش بودهاند: از اولین آنها یعنی مومیایی مصری66 (1914) اثر ویتگراف و همچنین دست مومیایی67 و قبر مومیایی68 بهترتیب در سالهای 1940 و 1942 میلادی تا انتقام مومیایی69 در سال 1973. در صدر این لیست از حیث شهرت، فیلم مومیایی70 (1932) محصول کمپانی (Universal) قرار دارد.
به جز دو کلیشه محوری فوق، کلیشههای دیگری همچون خشونت، طرفداری از حزب نازی، انحراف جنسی و در آخر، ضدیت با قوم یهود، نیز به مصریان نسبت داده شده است. برای نمونه، در فیلم ده فرمانِ71 (1923) سیسیل بی دومیل، سربازان مصری به سگهای اسرائیلی هم رحم نمیکنند و آنها را مورد ضربوشتم قرار میدهند و بدتر از آن، حتی فرزند 10 ساله فرعون به حضرت موسی [ع] شلاق میزند! (Shaheen, 2003: 184-85).
فلسطینیان
نمایش فلسطینیان در قیاس با سایر اقوام و ملتها، شاید مغرضانهترین و غیرمنصفانهترین شکل بازنمایی هالیوود باشد؛ چراکه منازعه اسرائیلی- عربی غالباً ماهیتی سیاسی داشته و اعلان موضع صریح به نفع اسرائیل همواره جزو اولویتهای دولت ایالات متحده بوده است. سینمای امریکا تا کنون 45 فیلم در رابطه با فلسطین تولید کرده است که مسامحتاً میتوان آنها را زیرمجموعه ژانر (Si-Fi) یا علمی- تخیلی جای داد! البته با تأکید بیشتر بر قید تخیلی و نه علمی آن؛ زیرا این فیلمها به هیچ وجه واقعیت فلسطین و زندگی مردم آن را منعکس نمیکنند و اگر بگوییم میتوان با دیدن اینگونه آثار به شناختی از فلسطین دست یافت، مبالغهای مضحک صورت دادهایم؛ درست مثل اینکه ادعا شود با تماشای فیلمهای تارزان افریقاشناس میشویم و با دیدن فیلمهای جانیان سریالی به ماهیت امریکا پی میبریم. در این فیلمها، اثری از درامهای انسانی نمایشدهنده فلسطینیان بهمثابه آدمهای معمولی و نرمال وجود ندارد. در هیچیک از این آثار، اسرائیلیها در مقام مهاجمانی بیرحم و فلسطینیان بهعنوان قربانیانی مظلوم و بیگناه معرفی نمیشوند. چنین توقعی بسیار خیالپردازانه است. آنها حتی کوچکترین اشارهای به مسائل ابتدایی همچون اشغال سرزمین فلسطین، بیخانمانی مردم آن، نابودی مزارع و خانههایشان بهدست اسرائیلیها و ساختن شهرک به جای آنها، زندگی فلاکتبار آنان در کمپهای موقت و حق آنان برای مقاومت در برابر اشغالگران سرزمینشان نمیکنند. در مجموع، هالیوود فقط از یک منظر به این ماجرا مینگرد: «فلسطینیان جماعتی تروریستند و اسرائیلیها شهروندانی بیدفاع، مظلوم و قربانی بنیادگرایی اسلامی».
در هفت فیلم این مجموعه از جمله تحت تعقیب: مرده یا زنده72 (1987) ودروغهای حقیقی (1994) فلسطینیان بهعنوان تروریستهای هستهای معرفی شدهاند. 11 فیلم نظیر: خیابان هاف مون73 (1986) و ملاقات با مرگ74 (1988) و یکشنبه سیاه (1977) آنها را در نقش عواملی تهدید کننده و خطرآفرین برای زنان و کودکان غربی بهتصویر کشیده شدهاند. فیلم اخیر (یکشنبه سیاه) اولین اثر مهمی است که فلسطینیان را در حال ترور و کشتار امریکاییها در خاک این کشور نشان میدهد. در این فیلم، فردی فلسطینی قصد انفجار بمبی در یک استادیوم فوتبال و کشتن 80 هزار امریکایی از جمله رئیسجمهور کارتر را دارد. نکته مهم دیگر اینکه، بیش از نیمی از فیلمهای مربوط به فلسطین (28 مورد) در اسرائیل و با حمایت همهجانبه دولت آن ساخته شدهاند. بنابراین، عجیب نیست که فلسطینیها را در قالب افرادی «خشن، وحشی، درندهخو، معتاد سکس، حرامزاده و حیوانصفت» بازنمایی کنند (Shaheen, 2003: 186-87).
جمعبندی
بهطور خلاصه، در هالیوود فرد عرب معمولاً به هرزگی و شهوتپرستی و شرارت متهم میشود. چهره او همچون فرد تباه و بیش از حد شهوترانی تصویر میگردد که علاوه بر توانایی انجام توطئهها و دسیسههای پنهانی، اساساً آدم سادیست، خیانتپیشه و پستی است. اگر بخواهید به نقش سنتی عربها در هالیوود بپردازید، عموماً وی را در قالب یک تاجر برده، شترران، صراف و یا آدم رذلِ پرزرق و برق میبینید. رهبر عرب نیز -که همواره در نقش سردسته یک مشت غارتگر یا دزد دریایی و یا شورشیان محلی ظاهر میشود- اغلب کسی است که مشغول فریاد کشیدن بر سر قهرمان دستگیرشده غربی و همراه موطلایی اوست: «افراد من شما را خواهند کشت، اما قبل از آن علاقهمندند قدری خود را با شما سرگرم سازند» (سعید 1382، 510-511).
مسأله مهمی که کلیشهسازی قوم عرب را چنین کارا و اثرگذار و بالطبع از بین بردن آن را دشوار میسازد، این است که کلیشههای مذکور بهصورت خودکار و خودجوش، استمرار و تداوم مییابند و نه بهشکل دستوری. فیلمسازانی که خود با دیدن اینگونه تصاویر نفرتبار و خصمانه از عربها رشد کردهاند، حال چگونه میخواهند تصویری متفاوت از آنچه در تمام عمر خود آموختهاند، ارائه دهند؟ بنابراین بسیاری از آنان ناخودآگاه و سهواً به جرگه تولیدکنندگان نفرت پیوستهاند؛ چراکه همچون اغلب غربیها، سازندگان فرهنگ عمومی - از جمله رماننویسان و فیلمسازان- نیز از طریق آنچه در مطبوعات میخوانند، در رادیو میشنوند و یا در تلویزیون و سینما میبینند، ذهنیت، نگرش و طرزتلقی خود را در رابطه با یک گروه از مردم (برای مثال مسلمانان) شکل میدهند.
در خاتمه این بخش، دستهبندی پنجگانه جک شاهین از «کلیشههای منفی عربها و مسلمانان در فیلمهای هالیوودی» بهصورت خلاصه، در قالب جدول شماره یک، ارائه میشود:
ردیف
| کلیشه | ژانر | درونمایه |
1 |
عرب شرور، جانی و تبهکار |
الف) عرب در فیلمهای کمدی
ب) عرب در فیلمهای ملودرام
ج) عرب در فیلمهای جنگی | 1) تم عرب آدمربا و متجاوز 2) تم بردهداری عربها 3) تم مسلمانان عرب ضدمسیح 4) تم حمله عربها به ایالات متحده و کشتار مردم بیگناه 5) تم عربها و سلاح هستهای 6) تم لژیون |
2 |
شیوخ عربی |
| 1) تم شیخ شهوتران 2) تم شیخ عرب، دوشیزه و حرمسرا 3) تم عرب پولپرست، جنگطلب و خطرناک 4) تم غلبه بر شیوخ و سران قبایل عرب |
3 | زنان عرب |
|
|
4 |
مصریان |
| 1) تم ایزدبانوی (ملکه) مصری 2) تم مومیایی |
5 | فلسطینیان |
|
|
جدول شماره 1: کلیشههای منفی عربها در هالیوود
2. اسلامهراسی در تلویزیون و فیلمهای مستند
تحقیقات فراوان نشان داده است که بهندرت میتوان برنامه تلویزیونی جذابی در اوقات پربیننده یافت که ازکلیشهها و کاریکاتورهای نژادپرستانه و توهینآمیز در خصوص مسلمانان خالی باشد. در شبکههای تلویزیونی غربی، مسلمانان بهصورت جمعی و بدون استثنا بهعنوان مردمی فاقد صلاحیت معرفی شده، عمل غلط و نادرست یک مسلمان به همه مسلمانان و کل جهان اسلام تعمیم داده میشود (سعید، 1377: 150).
افزون بر آن، واقعیتها به راحتی نادیده گرفته میشوند. برای مثال، ماجرای تراژیک فلسطین را در نظر بگیرید. چرا تقریباً هیچیک از شبکههای خبری وابسته به جریان اصلی در غرب به تاریخچه و علل این درگیری و اشغال غیرقانونی، شرایط نظامی- امنیتی حاکم بر زندگی مردم فلسطین و وضعیت مشقتبار آنها - از قبیل عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم، فقدان آموزش و اشتغال، عدم امکان عبادت در بیشتر مساجد، محدودیتهای شدید رفتوآمد، تحقیر روزمره، تجسس گسترده در امور شخصی و خصوصی و کشتار بیرحمانه زنان و کودکان- نمیپردازد؟ (see Ahmad, 2006)
جک شاهین در پژوهش جامع دیگری در باب بازنمایی قوم عرب در تلویزیون امریکا [مشابه بررسی هالیوود]، 800 برنامه تلویزیونی اعم از برنامههای خبری، کمدیها، سریالهای خانوادگی، فیلمها و کارتونهای تلویزیونی و حتی برنامههای مستند را مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار داده و به این نتیجه رسیده است که مسلمانان و عربها بهطورکلی در تلویزیون امریکا، به شیوهای کلیشهای و فاقد خصوصیات انسانی نمایش داده میشوند. از دید او، در ایالات متحده تنوع فرهنگی را میتوان بهشکل واضحی در همهجا مشاهده کرد. در خیابانها، در مغازهها و در ادارات دولتی و خصوصی. چنین تنوعی حتی در برنامههای پربیننده تلویزیون نیز مشهود است. اما در این میان، یک استثنای چشمگیر وجود دارد: عربتباران و مسلمانان امریکایی، که دستاوردها و میراث تاریخی و تمدنیشان همچنان نادیده انگاشته میشود. گرچه هشت میلیون عرب و مسلمان امریکایی جزئی جداییناپذیر از چشمانداز فرهنگی امریکا هستند، بینندگان تلویزیون، هیچگاه شاهد تصویری دقیق از آنها نبودهاند (شاهین، 1388).
همچنین عربها هرگز بهشکل قهرمانان انسانی بازنمایی نمیشوند. بر اساس تحقیقات، در برنامههای تلویزیونی، اغلب تبهکاران بهطور سنتی از این دستهها انتخاب میشوند: قاچاقچیان مواد مخدر لاتینتبار، نازیهای سادیست، سیاستمداران فاسد و قاتلان حرفهای. با این حال، از دهه 70 میلادی به این سو، تبهکاران و شخصیتهای منفی تصویرشده در این برنامهها عموماً از میان شخصیتهای عرب و مسلمان انتخاب شدهاند: میلیاردرهای کودن، تروریستهای مشهور، عربهای بدوی، رقاصهها، زنان خانهدار کسلکننده و حاشیهنشینان قانونگریز. بنابراین طی دهههای اخیر، تصاویر و کلیشههای تلویزیونی، عربها و مسلمانان را در قالب دیوها و آدمهای حیوانصفت و بهمنزله «دیگری» خطرناک و بهلحاظ فرهنگی تهدیدکننده نشان دادهاند (شاهین، 1388).
برنامههای خبری
غالب برنامهها و تصاویر خبری نیز به گونههای مختلف نمایانگر بدبختی، فلاکت، خشم، طغیان گروهی و رفتارهای غیرعقلانی عربها هستند (سعید، 1382: 511). در همین ارتباط، مؤسسه تحقیقاتی مدیا تنور با بررسی پوشش خبری اسلام و مسلمانان در شبکههای سراسری ایالات متحده از ژانویه تا آگوست 2010 م. [ماجرای مسجد گراندزیرو] به این نتیجه عجیب دست یافت که در بازنمایی شبکههای خبری امریکا، تقریباً هیچ مسأله مثبتی در رابطه با مسلمانان چه در داخل این کشور و چه در خارج از آن وجود ندارد. ارجاعات به جوامع اسلامی، مثل همیشه منفی و انتقادی بوده است و همچنین «تروریسم، امنیت ملی و مناقشات بینالمللی» داغترین موضوعات تحت پوشش این رسانهها را تشکیل دادهاند (Ogan et al., 2014: 32). در مجموع، موضوعات و کلیدواژههای تنشزا در بازنمایی مسائل مرتبط با اسلام و جهان اسلام مرتباً تکرار میگردند. در چنین فضایی، شاید هر مخاطبی تحت تأثیر قرار گیرد و بهنحوی از اسلام و مسلمانان هراسان شود.
تنها راه تغییر این فضا، رجوع به رسانههای دگراندیش75 از جمله شبکههای ماهوارهای و منابع خبری مستقل غیرغربی است. البته عمده شبکههای ماهوارهای بیطرف و مستقل نیستند؛ چراکه با کمپانیهای تجاری و دولتهای غربی منافع مشترک دارند و طبعاً مایل به انتشار دیدگاههای انتقادی و متفاوت با جریان حاکم نخواهند بود. از سوی دیگر، انتظاری که از اکثر این شبکهها وجود دارد، صرفاً تولید برنامههای تفریحی و سرگرمیِ غالباً سطحی است نه انعکاس دقیق اخبار سیاسی. لکن شاید بتوان به برخی منابع خبری غیرغربی، جهت تغییر مسیر این وضعیت یکطرفه امید بست.
برای مثال، شبکه الجزیره علیرغم ضعفهایی که دارد، نمونهای از این رسانههاست. این شبکه با پخش زنده و گزارش لحظه به لحظه وقایعی نظیر بمباران جنگندههای امریکایی در افغانستان و کشتار مردم بیدفاع، نمایش مصائب فلسطینیان در زمان محاصره جنین و نیز پخش نوارهایی از اسامه بنلادن، رهبر القاعده - که رسانههای غربی هرگز مایل و یا قادر به بازتاب آنها نبودند- توانسته است اعتماد بخش گستردهای از مخاطبین جهان اسلام و سایر نقاط جهان را کسب کرده، خود را بهعنوان رسانهای دگراندیش و شکننده فضای انحصاری موجود معرفی کند (Ahmad, 2006).
فیلمها و کارتونهای تلویزیونی
در چند دهه اخیر به یمن پیشرفتهای تکنولوژیک، بسیاری از فیلمهای ساخت هالیوود از زمان سینمای صامت تا کنون، به دفعات از شبکههای مختلف تلویزیونی پخش شدهاند و از این طریق، نسلهای جدید را، که پیشتر به آثار قدیمی دسترسی نداشتند، با گنجینه عظیم هالیوود در زمینه بازنمایی عربها آشنا نمودهاند. فیلمهایی نظیر شیخ (1921)، مومیایی (1932)، قاهره76 (1942)، دلتا فورس77 (1986) و از این دست، که بالطبع تماشای مکرر آنها در قاب جادویی تلویزیون اثرات قابل توجهی در افکار عمومی بر جای میگذارد (Shaheen, 2003: 174-75). همچنین، اخیراً این روند متداول شده است که فیلمهای پرفروش هالیوودی پس از پایان دوره نمایش در سالنهای سینما، به صفحه تلویزیون منتقل میشوند.
تحقیق شاهین نشان میدهد که در دهههای 70 و 80 میلادی، بهطور متوسط هر هفته، 15 تا 20 فیلم از شبکههای مختلف تلویزیون امریکا پخش میشد؛ فیلمهایی که تم اصلی آنها تمسخر، تحقیر، توهین و بازنمایی منفی عربتباران بود. از دید او، بهطورخاص، این موضوع نگرانکننده و شیطنتآمیز است که عربهای کریهالمنظر انعکاس یافته در آثار سینمایی، اصولاً ربط و نسبتی با ملل عربی یا ساکنان خاورمیانه ندارند. فیلمهایی نظیر شبکه78 (1976)، سرخها79 (1981) و قدرت80 (1986) از این نوعاند. چنین کاریکاتورهای مضحکی از عربها در ذهن و روان مخاطب حک میشوند. این تصاویر همچون اشباحی ناخوانده به واسطه آنکه در زمانی نامناسب، بهشکلی ناموجه، بدون دلیل و بهصورتی قاطع ظاهر میشوند، عمیقاً بر مخاطب تاثیر میگذارند (شاهین، 1388: 90-91).
عجیبتر آنکه، حتی سازندگان شخصیتهای کارتونی و انیمیشنی نیز از تخریب و تحقیر عربها و مسلمانان و ارائه تصویری شیطانگونه از آنها فروگذار نکردهاند. جک شاهین مینویسد: «کمپانیهای تولید انیمیشن از سال 1926 میلادی، با ساخت کارتون فیلیکس گربه شیخها را نابود میکند81، و پس از آن با انیمیشنهای قهرمانپرور امریکایی مانند بازرس گجت، ملوان زبل، باگز بانی، پلنگ صورتی و پورکی پیگ، همچنان به تحقیر قوم عرب پرداختهاند. انیماتورها، مردان عرب را در نقش خوک، موش صحرایی، سگ، کفتار، کلاغ و میمون بهتصویر میکشند. شانهبهسرها، جغدها و خرگوشها نیز ادای زنان عرب را درمیآورند. ضمناً، تا کنون کارتونهای پرشماری با اسامی موهن عربی همچون حاجی بابا و چهل دزد، گرگی در لباس شیخ، علی بابا سگ دیوانه بیابان، علی بن شمر، حسن آدمکش و... ساخته و ارائه شدهاند» (شاهین، 1388: 88).
گفتنی است، اسامی و تصاویر نژادپرستانهای که تولیدکنندگان انیمیشن به عربها نسبت میدهند، بسیار پرخطرتر از فیلمها هستند؛ زیرا بزرگسالان غالباً میتوانند واقعیت را از قصه و کلیشه تفکیک کنند، لیکن برای بیشتر کودکان، دنیای انیمیشنی کارتونها جهانی است ساده، متشکل از آدمهای خوب در مقابل آدمهای بد. برای نمونه، «بتمن در برابر عربها» که آنها را واقعی میپندارند (شاهین، 1388: 89).
فیلمهای مستند
تا کنون فیلمهای مستند بسیاری در رابطه با اسلام تولید شده است. عمده این آثار بهرغم استفاده نمایشی از برخی قواعد ژانر مستند - از جمله رعایت دقت، انصاف و بیطرفی و نیز بهکارگیری کارشناسان خبره و شواهد و مدارک محکمهپسند- سزاوار عنوان مستند نیستند و «سبک متوهمانه یا پارانویایی» بیشتر برازنده آنهاست؛ زیرا اغلب با اغراق، بدگمانی بیپایه و اساس و تئوری توطئه همراه هستند و هدف اصلی آنها تثبیت این ایده در ذهن مخاطب غربی است که: «ما درگیر جنگی تمامعیار هستیم که اساس و بنیان تمدنمان را بهخطر انداخته است» (Stein & Salime, 2015: 378). ضمناً، این فیلمها با پخش تصاویری خاص، مسلمانان را بهمنزله خطر و تهدید معرفی میکنند؛ تصاویری که بر شاخصهای ظاهری عجیب مسلمانان [از منظر غربیها]، مانند روسری، عمامه یا ریش، نحوه متفاوت عبادت آنان (خم و راست شدن هنگام عبادت دستهجمعی) و در یک کلام، سبک زندگی نامتعارف و بدوی آنها نظیر زورگویی و ظلم به زنان تأکید دارد (Stein & Salime, 2015: 386-87).
در ایالات متحده حتی سازمانهایی رسمی برای تولید و ارائه فیلمهای ضداسلامی وجود دارد که یکی از آنها مؤسسه کلاریون در نیویورک است که رسالت خود را آشکارا، تولید و توزیع مستندهای هشداردهنده درباره خطر و تهدید اسلام بنیادگرا اعلام میکند. در فاصله سالهای 2005 تا 2011 میلادی، کلاریون سه فیلم مشهور با نامهای دغدغه: جنگ اسلام رادیکال علیه غرب82، جهاد سوم83 و ایرانیوم84 تولید و عرضه کرده است (Stein & Salime, 2015: 384). در ادامه این بخش، تحلیل و بررسی مختصر فیلم مستند دغدغه از نظر خواهد گذشت:
دغدغه با بهانه قرار دادن حوادث تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک، 11 مارس 2004 در مادرید و 7 جولای 2005 در لندن، در مورد خطر اسلام جهادی به غربیها هشدار میدهد (بیچرانلو 1391، 29)؛ یک فلسطینی که صورتش را با چفیهای منقش به عبارات عربی پوشانده و کلاشینکف خود را به سمت بینندگان نشانه رفته است... تصاویری پراکنده از هلالها، ستارگان قرمز، القاعده، حماس و حزبالله... و سپس ظاهرشدن نقلقولی از فیلسوف محافظهکار، ادموند برک، مبنی بر اینکه: «برای پیروزی شیطان تنها کافی است که انسانهای خوب هیچ کاری نکنند...» و این چنین فیلم دغدغه آغاز میشود تا با معرفی اسلام بهمثابه خطرناکترین نیروی موجود در جهان پس از سقوط نازیسم، تهدید جهاد اسلامی را به جهانیان گوشزد کند (Stein & Salime, 2015: 379).
در این فیلم که با محوریت مسأله فلسطین ساخته شده است، قطعههایی از سخنان سران اسلامی، فعالان فلسطینی و برخی افراد تندرو در توجیه جهاد با یکدیگر تلفیق شده و جهاد اسلامی (= تروریسم، از نگاه سازندگان) در تقارن با هولوکاست قرار گرفته است. صحنههای هولناک هولوکاست پس از سلسله تصاویر کمپهای تمرینی حماس و حزبالله، اسامه بنلادن، حسن نصرالله و رهبران ایران به نمایش در میآید. همچنین برشهایی از رجزخوانیهای ضدامریکایی و ضداسرائیلی گروههای جهادی با تکه فیلمهایی قدیمی از هیتلر و آلمان نازی و تصاویر 11 سپتامبر و دیگر حوادث تروریستی با هم ترکیب شدهاند، تا ضمن ایجاد تناظر میان تهدید اسلامی [ادعاییِ] معاصر و خطر نازیها در زمان جنگ جهانی دوم، اسلام را مقصر اصلی تمامی رویدادهای خشونتبار اخیر قلمداد کنند (Stein & Salime, 2015: 384-85).
نکته تأسفبرانگیزتر آن است که چنین فیلمهایی مورد حمایت همهجانبه دولتی و سیاسی و حتی بسیاری از گروههای غیررسمی و خصوصی قرار میگیرند. برای مثال، در سال 2008 همزمان با هفتمین سالگرد حادثه 11 سپتامبر، 26 میلیون نسخه از فیلم دغدغه بهعنوان ضمیمه رایگان 70 روزنامه سراسری امریکا از جمله نیویورکتایمز توزیع شد. علاوه بر این، در کنگره ایالات متحده و نیز بسیاری از دانشگاهها، کلیساها و کنیسههای این کشور به نمایش درآمد و بارها از شبکه تلویزیونی فاکسنیوز بر روی آنتن رفت. همچنین از طریق اینترنت و سایتهایی همچون یوتیوب و نتفلیکس به آسانی در دسترس کاربران قرار گرفت. بهطورخلاصه، همگان دست به دست هم دادند تا این فیلم در سرتاسر امریکا دیده شود؛ زیرا آنچه «دغدغه» بهتصویر میکشید، کاملاً در راستای دیدگاه طبقه حاکم این کشور نسبت به اسلام و در جهت اهداف و دغدغههای سیاسی آنان قرار داشت (Stein & Salime, 2015: 384).
نتیجهگیری
هالیودد بهعنوان یک مجموعه عظیم تولید محصولات سینمایی، از بدو تکون خود تا کنون همواره سعی داشته است تا با اتکا به ادبیات شرقشناسانه و در راستای پیشبرد سیاستهای حاکم و تأمین منافع دولت امریکا، تصاویری کلیشهای، پیشداورانه، تحقیرکننده و توهینآمیز از اقوام و ملل عرب مسلمان [که در تلقی آنها معادل همه مسلمانان جهان انگاشته میشوند] بهدست دهد و افکار عمومی مخاطبان غربی و بلکه ذهنیت عموم مصرفکنندگان جهانی این محصولات را نسبت به اسلام و مسلمانان، به صورتی مغرضانه و تحریفشده شکل دهد.
شبکههای تلویزیونی امریکا نیز طی چند دهه فعالیت خود، در همسویی کامل با اغراض ایدئولوژیک و سیاسی هالیوود تلاش کردهاند، همین سیاست را در قالبهای مختلف (خبری، تحلیلی، برنامههای مستند، داستانی و تخیلی، انیمیشنها، بازپخش محصولات سینمایی هالیوود و...) تعقیب نموده، به تولید و توزیع تصاویر منفی و مشمئزکننده از این جماعت ادامه دهند. ناهمسویی فرهنگ قومی و مذهبی عربها با مدرنیته، وقوع جنبشهای ضداستعماری در این کشورها، اکتشاف نفت در خاورمیانه عربی و تلاش غرب برای دستیابی آسان به آن، تأسیس دولت صهیونیستی و اشغال فلسطین، وقوع انقلاب اسلامی در ایران، شکلگیری برخی گروههای جهادی افراطی تحت عناوین مختلف در چند دهه گذشته، واقعه 11 سپتامیر 2001، فراغت غرب و امریکا از جنگ سرد و تلاش در جهت اعمال سیاستهای تکقطبی، علل و زمینههای اصلی این خصومتورزی ریشهدار و تاریخی ذکر شده است.
فضاسازی رسانهای در غرب در کنار سایر سیاستهای اجرایی همسو، همواره فشار روانی و اجتماعی سنگین و غیرموجهی را متوجه شهروندان مسلمان ساکن این کشورها کرده است. برخی محققان، سیاستهای سوگیرانه و تبعیضآمیز رسانههای امریکا را علیه عربها و اقلیتهای مسلمان ساکن این کشور و بلکه عموم مسلمانان، به همراه آثار روانی، اجتماعی و سیاسی آن در چند دهه اخیر مورد بررسی تحلیلی و انتقادی قرار داده و صحت این دعاوی را با ارائه شواهد کافی تأیید کردهاند.
چنانکه در این نوشتار گذشت، از میان محققانی که «اسلامهراسی در رسانههای تصویری غرب» را بررسی نمودهاند، جک شاهین شاخصترین فرد بهشمار میرود. وی دو پژوهش جامع در این زمینه انجام داده است؛ در یکی از آنها، 800 برنامه تلویزیونی اعم از کارتونها، سریالها و بخشهای خبری را بررسی کرد و در پژوهش معروفتر خود، 900 فیلم هالیوودی مرتبط با عربها و مسلمانان را از بدو ظهور سینما در اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستمویکم تجزیه و تحلیل نمود. شاهین به این نتیجه رسید که در سده اخیر عربها یا بهکلی نادیده گرفته شدهاند و یا تصویری شدیداً منفی از آنها در تلویزیون و سینما انعکاس یافته است. بهنحویکه تنها 5% آثار هالیوودی بررسیشده تصویری عادی (و نه الزاماً مثبت) از عربها ارائه میدهند. در همین راستا، استاین و سلیم، پژوهشگران گروه جامعهشناسی دانشگاه راتگرز در ایالت نیوجرزی امریکا، به وجود رویهای مشابه و حتی سازمانیافتهتر در تولید و پخش گسترده فیلمهای بهاصطلاح مستندی همچون دغدغه، جهاد سوم و ایرانیوم اشاره میکنند که هرچند آثاری سطحی، سخیف و فاقد ارزشهای هنری محسوب میشوند، با برخورداری از پشتیبانی و حمایت تمامعیار دولت امریکا و مؤسسات تندروی ضداسلامی در شکلدهی به افکار عمومی بسیار اثرگذار بودهاند.
1) بیچرانلو، عبدالله. 1391. بازنمایی ایران و اسلام در هالیوود. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
2) جعفرینژاد، مسعود و محمدرضا قائدی. (1392). «عملیات روانی هالیوود در گسترش موج اسلامهراسی». مطالعات عملیات روانی 10(3): 113-134.
3) سعید، ادوارد. 1377. پوشش خبری اسلام در غرب. ترجمه عبدالرحیم گواهی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
4) سعید، ادوارد. 1382. شرقشناسی. ترجمه عبدالرحیم گواهی. چاپ سوم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
5) شاهین، جک. 1388. «تصویر متحرک اعراب و مسلمانان». ترجمه شهریار وقفیپور. رواق هنر و اندیشه 8(1): 78-106.
6) شرف الدین، سیدحسین و سیدمهدی گنجیانی. 1392. «هالیوود و توطئه اسلامهراسی با شگرد نفوذ در ناخودآگاه». معرفت فرهنگی اجتماعی 4(4): 99-125.
7) گیویان، عبدالله و محمد سرویزرگر. 1388. «بازنمایی ایران در سینمای هالیوود». تحقیقات فرهنگی ایران 2(4): 147-178.
1) Ahmad, Fauzia. 2006. "British Muslim Perceptions and Opinions on News Coverage of September 11." Journal of Ethnic and Migration Studies 32(6): 961-982.
2) Ali, Yaser. 2012. "Shariah and Citizenship—How Islamophobia is Creating a Second-Class Citizenry in America." California Law Review 100(4): 1027-1068.
3) Haddad, Yvonne, and Nazir Harb. 2014. "Post-9/11: Making Islam an American Religion." Religions 5(2): 477-501.
4) Kellner, Douglas. 2004. "9/11, Spectacles of Terror, and Media Manipulation: A Critique of Jihadist and Bush Media Politics." Critical Discourse Studies 1(1): 41-64.
5) Ogan, Christine, Lars Willnat, Rosemary Pennington, and Manaf Bashir. 2014. "The Rise of Anti-Muslim Prejudice: Media and Islamophobia in Europe and the United States." International Communication Gazette 76(1): 27-46.
6) Semati, Mehdi. 2010. "Islamophobia, Culture and Race in the Age of Empire." Cultural Studies 24(2): 256-275.
7) Shaheen, Jack. 2003. "Reel Bad Arabs: How Hollywood Vilifies a People." The Annals of the American Academy of Political and Social Science 588(1): 171-193.
8) Stein, Arlene, and Zakia Salime. 2015. "Manufacturing Islamophobia: Rightwing Pseudo-Documentaries and the Paranoid Style." Journal of Communication Inquiry 39(4): 378-396.
9) Zaal, Mayida. 2012. "Islamophobia in Classrooms, Media, and Politics." Journal of Adolescent and Adult Literacy 55(6): 555-558.
Islamophobia in Western Visual Media
Abstract:
Islamophobia (or more precisely ‘unfounded fear, prejudice and discrimination towards Islam and Muslims’) through social, economic and political deprivation has harmful effects on Muslims’ everyday lives. Media are the most prominent tools to reach this goal. Some analysts even believe that “western media” are the primary sources of Islamophobia. Among the various types of media, “Visual Media” are probably the most effective opinion makers in the west. So in this article, Islamophobia in cinema (especially Hollywood as a famous symbol of that) and television programs including news, documentaries, animations, etc. will be discussed.
Keywords: Islam, Islamophobia, West, Western Media, Hollywood
[1] . Propaganda
[2] . The Walt Disney Company
[3] . افسر سابق آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) و چهره رسانهای مشهور؛ اخیراً اظهارات جنجالی جیرالدی در رابطه با یهودیان و اسرائیل موجب قطع همکاری 14 ساله او با نشریه (The American Conservative) شد؛ اظهاراتی از قبیل اینکه: «یهودیان امریکا، پدیدآورندگان جنگهای این کشورند»، «اسرائیل حقیقتاً خطرناک است» و ....
[4] . Independence Day
[5] . The Towering Inferno
[6] . Reel Bad Arabs: How Hollywood Vilifies a People
[7] . Sheik Hadj Tahar Hadj Cherif
[8] . The Sheik Steps Out
[9] . Hostage
[10] . The Thief of Bagdad
[11] . Sahara
[12] . Five Graves to Cairo
[13] . Ali Baba and the Forty Thieves
[14] . Son of Sinbad
[15] . Aladdin and His Magic Lamp
[16] . Lion of the Desert
[17] . Robin Hood: Prince of Thieves
[18] . The Seventh Coin
[19] . The 13th Warrior
[20] . Three Kings
[21] . Exodus
[22] . Black Sunday
[23] . Ishtar
[24] . The Siege
[25] . Five Weeks in a Balloon
[26] . Operation Condor
[27] . Imar the Servitor
[28] . The Mummy Returns
[29] . Beau Hunks
[30] . A Night in Casablanca
[31] . The Sad Sack
[32] . Beau Sabreur
[33] . Ten Tall Men
[34] . The Ambushers
[35] . Ashanti
[36] . Never Say Never Again
[37] . Frantic
[38] . Executive Decision
[39] . The Mummy
[40] . The Lost Patrol
[41] . Sirocco
[42] . Lost Command
[43] . Rules of Engagement
[44] . True Lies
[45] . The Pelican Brief
[46] . A Daughter of the Congo
[47] . Another Dawn
[48] . The Unknown
[49] . Legionnaire
[50] . The Power of the Sultan
[51] . Fire and the Sword
[52] . The Arab
[53] . The Sheik
[54] . Protocol
[55] . Rollover
[56] . The Jewel of the Nile
[57] . American Ninja 4: The Annihilation
[58] . Tarzan
[59] . Road to Morocco
[60] . Harum Scarum
[61] . Made for Love
[62] . Sphinx
[63] . Young Sherlock Holmes
[64] . Indiana Jones and the Raiders of the Lost Ark
[65] . Indiana Jones and the Last Crusade
[66] . The Egyptian Mummy
[67] . The Mummy’s Hand
[68] . The Mummy’s Tomb
[69] . The Mummy’s Revenge
[70] . The Mummy
[71] . The Ten Commandments
[72] . Wanted: Dead or Alive
[73] . Half Moon Street
[74] . Appointment with Death
[75] . Alternative Media
[76] . Cairo
[77] . The Delta Force
[78] . Network
[79] . Reds
[80] . Power
[81] . Felix the Cat Shatters the Sheik
[82] . Obsession: Radical Islam's War against the West
[83] . The Third Jihad
[84] . Iranium