Unity in comparing and matching the views of Imam Khomeini and Sheikh Mahmoud Shabastri, on the issue of Province
Subject Areas : Intellectual explorationsmaryam daneshi 1 * , سعید عباسی نیا 2 , Maryam Bakhtyar 3
1 - Maryam Danshi, PhD student, Abadan Branch, Islamic Azad University, Abadan, Iran
2 - Saeed Abbasi Nia, Assistant Professor, Department of Science and Quran, Tehran West Branch, Islamic Azad University, Tehran West, Iran
3 - Assistant Professor, Department of Islamic Mysticism, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
Keywords: Quran, Province, Prophethood, Sheikh Shabastri, Imam Khomeini ,
Abstract :
The issue of guardianship has a high and great position in religious sciences and Islamic thoughts and is considered one of the most important theological sciences. It can be said that after monotheism, no other issue has attracted the attention of Islamic thinkers to this extent. Province has been one of the most controversial issues in the history of Islam and one of the most controversial issues that has caused the formation of many Islamic sects and sects. It is very important and fundamental to talk about the position of the guardianship and discover and emphasize the consensus of Islamic scholars in this regard, in order to remove the differences between Muslims and strengthen the unity of the Islamic Ummah. In order to achieve this goal, this article has compared the opinions of two Islamic thinkers and mystics (Shia and Sunni), Imam Khomeini and Sheikh Mahmoud Shabastri. Both of them have paid special attention to guardianship in the sense of tutelage and guardianship, and they consider guardianship to be the manifestation of God and the perfect human being on earth. Both believe that the status of saints and prophets depends on receiving the light of Muhammad's truth, and the closer they are to this truth, the higher their rank. Both nobles are close to each other in the matter of the whole province, and with a slight difference, they consider Hazrat Muhammad (PBUH) as the seal of saints. Sheikh Shabastri differentiates between guardianship and prophethood and considers a prophet who has the position of guardianship higher than the position of a non-guardian prophet, but the Imam (RA) considers the saints of God to be one and does not see any difference between them..
1. ابن اثیر،عز الدین(1385) الکامل فی تاریخ، دارالبیروت، بیروت.
2. ابن عربی، محی الدین( 1386) انسان کامل، گردآورنده محمود محمود غراب، ترجمه گل بابا سعیدی، تهران،
3. ابن منظور، محمّد بن مکرّم ( 1408 ه. ق) لسان العرب، چاپ سوم، بیروت، دارصاد.
4. -جامی،عبدالرحمن، 1356ش، نقدالنصوص، تهران، انجمن حکمت وفلسفه ایران.
5. خادمی، خیر النساء( 1389) ولایت انسان کامل از منظر عرفانی سید حید آملی و امام خمینی، موسسه چاپ و نشر عروج، تهران.
6.مطهري، مرتضي، (بي تا)، ولاءها و ولايتها، تهران: صدرا.
7. .موحد، صمد، (1365) مجموعه آثار شيخ محمود شبستري، تهران: طهوري.
7. کیاشمکی.(1381 ) مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز، به كوشش عليقلي محمودي بختياري، [بي جا]: نشر علم.
6. پارسا، خواجه محمد، (1366 ) شرح فصوص الحكم، تصحيح جليل مسگرنژاد، تهران: دانشگاه تهران.
7. شبستري، محمودبن عبدالكريم، (1333) گلشن راز، شيراز: كتابخانهي احمدي.
8. قیصری، داوود بن محمود(1384). شرح فصوص الحكم، قم: بوستان كتاب.
9. خوارزمی،حسین ،1377 ه.ش ، شرح فصوص الحکم تحقیق، حسن حسنزادة آملی،قم،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،مرکز انتشارات.
10. خمینی، روح الله (1410 و1406 ه.ق). تعلیقات علی شرح نصوص الحکم و مصباح الانس، چاپ دوم، پاسدار اسلام. قم.
11. .........................(1374). دیوان امام، چاپ پنجم، تهران، موسسه ¬ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
12. .............................(1391). شرح چهل حدیث، چاپ پنجاه و یک، تهران، عروج.
13. ................................( 1361، 1360). مصباح الهدایه الی الخلافة و الالولایه. ترجمه سید احمد فهری، تهران، پیام آزادی.
14. امام خمینی،سیدروح االله،1373ه.ش،مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه ،با مقدمه استاد سید جلاالدین آشتیانی ، چاپ دوم. موسسه نشر وآثار امام خمینی(ره)، تهران
15. ...................(1375) آداب الصلاه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران.
16. .....................(1371) سر الصلاه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران.
17. -تهانوى،محمدعلى،1996م،کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم،بیروت،مکتبۀ لبنان ناشرون.
18. حسینى قائم مقامى، سیدعباس، 1378 ش ،سفر عشق ، انتشارات فکر برتر.
19. دینانی، غلامحسین، 1377ه. ش، نیایش فیلسوف،ج 1 ،دانشگاه رضوي
20. شبستری، شیخ محمود( 1398) گلشن راز، به کوشش محمد ارشد قریشی، لاهور، موسسه اسلامی لاهور
21. شبستری..............(1365) مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، به اهتمام صمد موحّد، چاپ اول، تهران، طهوری
22. - نسفی، عزیزالدین، انسان کامل، به کوشش: محمدرضا اسفندیار، قم، اهل قلم، چاپ دوم، 1382.
23. راتكه، برندرودلف و جان اوكين، (1379 ،(مفهوم ولايت در دوران آغازين عرفان اسلامي، ترجمه
24. کلینی رازی، محمدی بن یعقوب( 1385) اصول کافی،ترجمه جواد مصطفوی، تهران: اسلامیه.
25. کیاشمشکى، ابوالفضل ، 1378 ش،ولایت درعرفان، با تکیه بر آراء امام خمینى، انتشارات دارالصادقین.
26. لاهیجی، شیخ محمد(1390) شرح گلشن راز، ،مقدمه کیوان سمیعی، انتشارات سعدی،
27. لاهیجی...................................(1390) مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ناشر زوار.
28. لاهیجی .مفاتیح االعجاز فی شرح گلشن راز، مقدمه کیوان سمیعی، تهران، احمدی، چاپ ششم، 1
29. قیصري،داود، 1375ش، شرح فصوص الحکم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
Rational Explorations Vol. 4, No.1, Spring 2025 |
|
A Comparative Study of the Concept of Velayat in the Thoughts of Imam Khomeini and Sheikh Mahmoud Shabestari
Maryam Danishi1, Saeed Abbasinia2, Maryam Bakhtiar3
1 . PhD student of Islamic Philosophy and Theology, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
2. Assistant Professor, Department of Sciences and Quran, West Tehran Branch, Islamic Azad University, West Tehran, Iran
-3. Assistant Professor, Department of Islamic Mysticism, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
Article Type: Research The Quarterly Journal of Lesān-E Mobeen, Vol. 12, New Series, No.44, Summer 2021
|
| فصلنامه علمی
کاوش های عقلی
|
|
وحدت در مقارنه و تطبیق دیدگاه امام خمینی ( ره) و شیخ محمود شبستری، در موضوع ولایت
مریم دانشی 1، سعید عباسی نیا ⁕ 2، مریم بختیار 3
1. دانشجوی دکترای الهیات و معارف اسلامی- علوم و قرآن حدیث، دانشگاه آزاداسلامی، اهواز، ایران
2- استادیار گروه علوم و قرآن واحد تهران غرب، دانشگاه آزاد اسلامی،تهران غرب، ایران
3. دانشیار گروه علوم و قرآن واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی،اهواز، ایران
اطلاعات مقاله | چکیده |
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
دریافت: 16/11/1403 پذیرش: 22/12/1403 | مسئله ولایت در علوم دینی و اندیشه های اسلامی از جایگاهی بلند و عظیم برخوردار بوده و از مهمترین علوم کلامی به شمار می آید، می توان گفت پس از توحید هیچ موضوعی تا این اندازه توجه اندیشمندان اسلامی را به خود جلب نکرده است. ولایت یکی از جنجالی ترین موضوعات در تاریخ اسلام و از اختلاف برانگیزترین مسائل بوده که سبب شکل گیری بسیاری از فرق و مذاهب اسلامی شده است. سخن گفتن از جایگاه ولایت و کشف و تأکید بر اتفاق آراء علمای اسلامی در این باب، در جهت زدودن اختلاف بین مسلمین و تقویت اتحاد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی است. مقاله حاضر برای دستیابی به این مهم به بررسی تطبیقی نظرات دو تن از اندیشمندان و عرفای اسلامی (شیعه و سنی) امام خمینی و شیخ محمود شبستری پرداخته است. هر دو به ولایت به معنای سرپرستی و ولی توجه ویژه داشته اند و ولی را تجلی خدا و انسان کامل بر روی زمین می دانند. هر دو معتقدند مقام اولیاء و انبیاء بستگی به گرفتن انوار حقیقت محمّدی دارد و هر چه به این حقیقت نزدیک¬تر باشند مرتبه والاتری دارند. هردو بزرگوار در امر کلیت خانم ولایت به هم نزدیک بوده و با اندکی تفاوتی حضرت محمد (ص) را خاتم اولیاء می دانند. شیخ شبستری بین ولایت و نبوت تفاوت قائل است و نبی¬ای که دارای مقام ولایت می باشد را بالاتر از مقام نبی غیر ولی می داند ولی امام(ره) اولیاء خدا را یکی دانسته و اختلافی در آنها نمی بیند. هر دو به آخرین ولی معتقدند با این تفاوت که شیخ بر این باور هست که حضرت ولی عصر هنوز متولد نشده است ولی امام اعتقاد دارد که امام متولد شده و در این عالم زندگی می کند. کلمات کلیدی: قرآن ،ولایت، نبوت، شیخ شبستری، امام خمینی( ره)
|
⁕-نشانی پست الکترونیکی نویسنده مسئول: dr.abasinya@gmail.com
1- مقدمه
یکی از مهمترین مباحث که علوم دینی و عرفان اسلامی به آن پرداخته شده است بحث ولایت و خلافت می باشد. آغاز مذهب تشیع با امر ولایت بوده است؛ از نظر این مذهب نبوت ظاهر و ولایت باطن نبوت و والاتر از آن است به سبب آنکه ولایت یکی از صفات الهیه می باشد و جنبه «یَلی الحق» را دارا است ولی نبوت و رسالت جنبه « یَلی الخلقی» دارند به همبن دلیل نبوت با خاتم النبیین به پایان می رسد اما ولایت الهیه پایانی ندارد و قابل توجه است که حقیقت روح کامل قدسیّه، انسان کامل و ولایت مطلقه در خاتم الانبیا که کامل ترین انسان عالم هستی می باشد تجلی می یابد که هم دارای مقام نبوت و هم مقام ولایت است. اهمیت ولایت از آن جهت می باشد که دنباله رهبری پیامبر به واسطه آن امکان پذیر می باشد و رهبری جامعه اسلامی مسئله ای بس مهم هست و از مهمترین اصول شریعت به شمار می رود، بر اساس روایات مختلف اسلام بر پنج پایه استوار می باشد که ولایت مهمترین آنها می باشد؛ امام باقر (ع) می فرماید :« بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلاَیَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلاَیَة» اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. آنچنانکه کسی به ولایت فراخوانده شده، به هیچ چیز دیگری فراخوانده نشده است (کلینی، 1385، ج2، 18) لازم به ذکر است که عرفای بزرگ در بابا این موضوع بسیار سخن گفته اند و ما در این مقاله به دنبال یافتن پاسخ به سوالات : 1- ولایت در آثار این دو عارف بزرگ به چه معنایی به کار رفته است. و نیز ختم ولایت چگونه در آثار آنها مطرح شده است؟ 2- چه تفاوتی بین نبوت و ولایت وجود دارد؟ در مورد موضوع ولایت از دیدگاه امام خمینی پژوهش هایی توسط خاتم یزدی(1378)، نجف لکزایی(1392) نوشته شده است ولی پژوهش خاصی در مورد ولایت از دیدگاه شبستری صورت نگرفته است بجز مقاله آقای کمال بانیانی( 1385) که نظریات چهار عارف بزرگ (ابن عربی، شیخ شبستری، عطار نیشابوری و علامه طباطبایی) درباره ولایت را مورد بررسی قرار داده است. موضوع حاضر از نظر بررسی تطبیقی بین دو عارف ذکر شده نوآوری محسوب می شود. شیخ محمود شبستری یکی از عرفای دانشمند زمان خود بوده و بسیاری از معضلات عرفانی آن زمان را حل کرد وی را می توان نمونه تفکر صوفیانه به شمار آورد که مسائل را تنها بر پایه مذهب و اصول عرفانی حل می کرد. امام خمینی نیز در بین عرفا معاصر، در عرفان نظری و عملی جایگاه ویژه ای دارد و کتب ارزشمندی در این زمینه نوشته است.
هر چند این دو عارف بزرگ بخش کثیری از اصطلاحات و نظریات عرفانی خود را از این عربی گرفته اند ولی از آنجا که شیخ شبستری از پیروان اهل سنت بوده و امام یک عارف و مجتهد شیعی بوده است پس اختلاف نظر در بین این دو عارف غیر قابل انکار می باشد که در این مقاله به آن پرداخته می شود.
2-معنی ولایت
ولایت از ولی گرفته شده و به معنای مختلفی مثل : رب، سید، ناصر، محبّ، همسایه، هم پیمان، عبد و متصرف در امور دیگران به کار رفته است( ابن منظور، 1408، ج15،281، شرتونی 1374، ج2، 1478) مهمترین و پرکاربرد ترین معنی ولی نزد عرفا، سرپرستی و بر عهده گرفتن امور دیگران می باشد بدین معنی که مولی حق تصمیم گیری و مداخله در کارهای آنها را دارا می باشد همانطور که ولی المرأه کسی است که در مورد ازدواج زن می تواند تصمیم گیری کند، چنانچه در حدیثی نقل شده است«أیّما امرأة نکحت بغیر إذن ولیّها (مولاها) فنکاحها باطل» هر زنی که بدون اجازه ولی یا مولایش ازدواج کند، ازدواجش باطل است، مراد از ولی که در حدیث فوق ذکر شده است کسی که در خصوص ازدواج زنی دارای ولایت می باشد ای متولی امرها( ابن اثیر، 1385، ج 5، ص 229)
شیخ شبستری در تعریف ولایت می گوید «الولیّ هو العارف بالله و صفاته حسب ما یمکن و المواظب علی الطاعات والمجتنب من المعاصی، المعرض عن الانهماک فی اللّذات والشهوات»(لاهیجی، 1371،ص 279) ولی که غیر نبی است مقام خود را در اثر مجاهدت و تهذیب نفس و سیر و سلوک عرفانی و سپری کردن مدارج و معارج ملکوتی اخذ می کند که لازمه رسیدن به این مقام مراقبت از طاعات و واجبات الهی و دوری از امور شهوانی و لذایذ مادی است . چنانچه در این مورد می گوید:
ولـیّ آنـگـه رسـد کـارش بـه اتـمـام کـه بـاز آغـاز گـردد بـاز انـجـام
(شبستری، 1365، بخش19)
از بیت شعر بالا می توان دریافت که از نظر شیخ شبستری رسیدن به مقام ولایت حاصل تلاش و کوشش و مجاهدت است و از آثار و اشعار وی مشخص است که از ولایت، معنی ولی و سرپرست را گرفته است. از نظر او پایه و منشاء همه کمالات انسانی ولایت می باشد و حقیقت ولایت گاهی در یک انسان کامل به نام ولی آشکار و ظاهر می شود که او مظهر و تجلی تمام صفات و اسماء حق می باشد.
امام خمینی نیز در تعریف ولایت می فرمایند: « فان الولایه هی القرب، أو المحبوبیة أو التصرف أو الربوبیه و أو النیابة، و هی الحقیقه الخلافة» ( امام خمینی، 1361، ص 36) ایشان تمام معانی ذکر شده را برای ولایت« قرب، محبوبیت، تصرف، ربوبیت، نیابت و خلافت را صحیح می دانند. با این تفاوت که ولایت بمعنی قرب و محبوبیت موجب نوعی تصرف می شود ولی ولایت به معنای ربوبیت و نیابت از دیدگاه امام وساطت در افاضه معنا می شود.
و در جای دیگر می فرمایند: « لانهم وسائط بین الحق و الخلق، و روابط بین الحضرة الوحده المحصنة و الکثرة التفضیلیة.....».( همان، 78) یعنی اولیاء محمدی واسطه بین حق و خلق هستند و رابط بین وحدت محض و کثرت تفضیلی می باشند.
ایشان همچنین معتقدند سایر موجودات دارای جنبه ربوبی هستند، به همین جهت در تعلیقه بر فصوص الحکم می فرماید: « برای هر موجودی جهت ربوبیتی است که ظهور حضرت ربوبی در اوست. جز اینکه مرائی در ظهور ربوبیت متفاوتند پس بسیاری از اوقات مرآتی مظهر ربوبیت مقیده محدود است بر حسب مرتبة محیطی و محاطی اش تا اینکه در نهایت به مرآت اتم احمدی که دارای ربوبیت مطلقه و خلافت کلیة الهی ازلاً و ابداً می باشد. برسد.» (همان، 1410، ص 38).
بنابراین هر دو عارف یکی از مهمترین معانی ولایت را سرپرستی می دانند و برای رسیدن به این مقام شایسته است که ولی تزکیه و تهذیب داشته باشد و شهوات و هوای نفس را مسخر خود سازد. تفاوتی که می توان در این مورد بین این دو بزرگوار مشاهده کرد این است که امام مقام ولایت را امری الهی می داند ولی شیخ محمود آن را امری اکتسابی دانسته که در اثر مجاهدت حاصل می شود.
3- تفاوت مرتبه نبوت و ولایت
شیخ محمود در اشعار خود به زیبایی بین ولایت و نبوت از نظر مرتبه تفاوت قایل شده است و در ابیاتی ولی را همچون ماه و نبی را به خورشید تشبیه کرده است. در این تمثیل ضمن بیان اتحاد اولیاء و انبیا با ظرافت تمام به تفاوت آنها هم می پردازد. شیخ در باره ولی غیر نبی سخن گفته است و از بیانات وحی مبرهن است که مقام ولایت یک نبی والاتر از مقام نبوت او است و آنجایی که ولی را به ماه مانند کرده است، مراد وی ولی غیر نبی بوده است. لازم است بدانیم که هر نبی ولی است و مقام ولایت او برتری بر مقام نبوتش دارد؛ اما هر ولی نبی نیست، همچون اولیاء پاک امّت حضرت محمد(ص) که ولایت بدون نبوت را دارا می باشند( لاهیجی، 1390، 232)
نـبـی چـون آفتـاب آمـد ولـی مـاه مـقــارن گــردد انـدر لـی مـع الله
نبـوّت در کـمال خـویش صـافی اسـت ولایـت انـدر و پـیدا، نه مخـفی اسـت،
ولایــت در ولـی پـوشـیده بـایـد ولــی انــدر نـبـی پیــدا نـمــایـد
ولـی از پـیروی چـون همـدم آمـد نـبـی را در ولایـت مـحـرم آمــد
و ان کنـتم تـحبّــون یـابـد او راه بـه خـلـوت خـانه¬ی « یُحـِبــکم الله»
در آن خــلوتــسرا محـبوب گـردد بــه حـق یـک بـارگـی مجـذوب گردد
بـود تـابـع، ولـی از روی مـعـنی بــود عـابـد، ولـی در کـوی مـعنی
(شبستری، 1365، بخش 19)
لاهیجی، شارح گلشن راز به صورت مبسوط این اشعار را تفسیر کرده است و در مورد آنها می گوید: نبی مثل آفتاب و ولی همچون ماه می باشد به سبب اینکه نور ماه از آفتاب گرفته می شود، نور ولی که دارای مقام نبوت نباشد از نبوت نبی گرفته می شود، بنابراین از آنجا که نبی نور نبوَت و کمال را از خورشید ولایت خودش اخذ می کند و به سبب دارا بودن نور کمال به غیر محتاج نمی¬باشد و از دیگری متابعت نمی کند به جهت اینکه همانند آفتاب است و بذاته روشن می باشد و دیگران هم بواسطه او روشن می شوند.(لاهيجي، 1390، 234) و در جایی دیگرتعین اول یا عقل کل که همان حقیقت و نور محمدی می باشد را همانند خورشید دانسته تا در پرتو آن اتحاد اولیا و تفاوت درجات اولیا و ختم ولایت شما به درستی و واضح بیان کند تا سبب گمراهی طالبان نشده و بتوانند این مفاهیم عمیق عرفانی را درک کنند(همان، 272) و درباره وحدت اولیاء چنین می گوید:
چـو نـور آفتــاب از شــب جــدا شــد تـــرا صــبح و طلـــوع و اســتوا شــد
دگــــر بـــــاره ز دور چـــــرخ دوّار زوال و عصـــر و مغـــرب شــد پدیــدار
بـــود نــور نــبی خـورشــید اعظــم گـــه از موســی پدیــــد و گــــه ز آدم
(شبستری، 1365، بخش 23)
در این ابیات شیخ درجات انبیا و اولیا و اتحاد آنها را نسبت به مرتبه جامع پیامبر خاتم آورده است و نخست طلوع و غروب خورشید را بازگو می کند پس از آن بیان کرده که عقل کل یا تعین اول که همان نور محمدی «اوّل ما خلق الله نوری» است و مراد از خلقت کاینات «لَولاکَ لَما خَلَقت الاَفلاک» می باشد؛ و هرچند که ظاهراً آدم، نوح، موسی، عیسی غیر از محمد می باشند ولی حقیقتا همه انبیاء مظهر نور محمّدی هستند که مرکز دایره وجود ایشان است. شارح گلشن راز در مورد این ابیات می گوید: « حقيقت محمّدی صورت و مربوب اسم كلّي جام الله است و الله ربّ او، و چنانچه از الله، فيض وامداد به جميع اسمای كلّيه و فرديّه می رسد، از حقيقت محمّديه نيز فيض و امتداد به جميع موجودات ديگری ميرسد... پس هر آينه وجود مبارک پیامبر اکرم همانند خورشید اعظم است؛ که منشأ نورانیت وجود عالم، از خورشید است جمیع کمالات موجود در انبیا و اولیا، مظاهر انوار کمالا آن حضرت است که به سبب اقتضای اسم الدَهر در هر زمان به صورت اقطاب، به اندازه استعداد هر کدام ظهور می یابد و در هر صورتی به اسم دیگری مسمّا می¬شود و تجلّی به نوع دیگر می نمایند» (لاهیجی، 1390، ص 272).
امام خمینی نیز در این زمینه معتقد است صاحبان ولایت تکوینی بر حقایق عالم احاطه قیّومی دارند و عالم هستی به سبب همین معیّت انسان کامل، پابرجا و مستمر می باشد به دلیل اینکه مظهر معیّت قیّومی حق می باشد. و یکی از ویژگی های وحدت ذاتی، معیّت قیومی با کثرات می باشد و چون همه چیز در نزد او حاضر بوده و بر اشیاء احاطه قیّومی دارد هیچ چیزی از نظر او مخفی نمی ماند و تمام درجات و مشاهد وجودی، مراتب علم او می باشند( خادمی، 1389، 161). و نیز می فرمایند: اینکه امام علی (ع) فرمودند« کُنت مع الأنبیاءِ معَ رسول الله جَهراً» ( کاشانی، 1360، 186) من با تمام انبیاء (ع) در باطن و با رسول خدا در ظاهر همراه بوده ام؛ به سبب آن است که امیرالمومنین (ع) صاحب ولایت مطلقه ی کلّیه می باشد یعنی ولایت، باطن خلافت و ولایت مطلقه ی کلّیه، باطن ولایت مطلقه ی کلّیه است. لذا حضرت امیر(ع) به سبب دارا بودن مقام ولایت کلّیه، در باطن، نه تنها با همه افراد همراه و شاهد اعمال آنها می باشد بلکه با همه چیز معیّت داشته و معیّت قیّومی ایشان، جلوه ای از قیّومیت پروردگار است ولی علت اینکه معیّت را مخصوص پیامبران دانسته به این جهت است که در آنان صبغه ولایت بیشتر و قوی تر است (امام خمینی، 1360، ص84). از نظر امام خمینی ولی کامل را اوصیا و جانشینان حضرت خاتم بوده و معتقد است که همان کسانی که دارای ولایت تکوینی در نظام خلقت اند ولایت تشریعی را هم دارا هستند و این بدین معنی نمی باشد که آنها بطور مستقل احکام را از حق اخذ می کنند بلکه بصورت تماماً و کاملاً از پیامبر اکرم (ص) تبعیت می کنند و خلق را بواسطه احکامی که از ایشان گرفته اند رهبری و راهنمایی می کنند( همان،1046، 179).
امام همچنین معتقد است که اولیای خدا هیچ اختلافی باهم ندارند و همه آنها یکی هستند و چون همه چیز برای حق است؛ چیزی وجود ندارد که موجب اختلاف انبیا شود پس هدف و مسیر آنها یکی می باشد( همان، 1388، ص121) بنابراین در تایید این مطلب در کتاب مصباح الهدایه بیتی از شبستری را آورده است:
نبــی چون آفتــاب آمـد ولــی مــاه یکــی شــد در مقــام لــی مــع الله
(خمینی، 1360، ص 71)
امام معتقد است که اولیاء محمدی و وارثان مقام علم و احوال آن بزرگوار در مقام «لی مع الله» اتحاد دارند(همان).
اما در مورد تفاوت ولایت و نبوت لازم است متذکر شویم که دیدگاه حضرت امام و شبستری در این مورد نزدیک به هم است. از نظر امام در عرف رسول و نبی یکی هستند هر چند که در برخی روایت ها از جهت کیفیت وحی باهم تفاوت دارند ولی نزد عقلا و عرف نبی و رسول یک معنی دارند عرف نبی را کسی میدانند که از طرف حق تعالی انباء می کند و رسول به کسی گفته می شود که دستورات الهی را به مردم می رساند ( همان، 1379: 101) و از آنجا که اولیاء و انبیاء از سرچشمه ی الهی حقیقت محمّدی نور دریافت می کنند متحد و یکی هستند.
4-مراتب اولیا
شبستری در تمثیلی که در تفاوت انبیا و اولیا بیان کرده به مراتب اولیا وانبیا پرداخته است از نظر وی همانگونه که خورشید به سبب مراتب و درجات، دارای سایه های مختلف می باشد، انبیاء و اولیاء نیز دارای مراتب متفاوت می باشند وی این مطلب را در ابیات زیر آورده است
اگـــر تــاریـخ عــالـم را بــخـوانی مــراتــب را یـکـایــک بــاز دانـی
ز خــور هــر دم ظـهور سـایـه ای شـد که آن مـعـراج دیـن را پـایـه ای شـد(شبستری، 1365، بخش 23)
لاهیجی در تفسیر این ابیات می گوید: «از آفتاب حقيقت محمّدی در هر قرن و زمان، نشئها و سایه هایی از پیامبران ظهور پیدا می کند و همانطور که درجه های ارتفاع همچون پایه های معراج آفتاب می باشد تا غایت ارتفاع که دایره ی نصف النّهار است می رسد و اقتضای حکمت الهی آن است که به هر نقطه ای که آفتاب می رسد سایه ای دیگر ظاهر می شود و سایه های مختلف مثل نردبان پایه ای برای عروج آفتاب می باشند، تا به نهایت ارتفاع برسد و پایه ها انوار بظهور سایه های مختلف به غایت اظهار می رسد و کمال می یابد. نبی خاتم همانند نور خورشید از ابتدای طلوع که آدم ظهور یافت در هر زمان و عصری بر حسب مراتب در نشأة کاملی ظاهر می گردد و به سبیل بروز، ظهور می یابد تا به غایت کمال و ظهور می رسد (لاهیجی،1390، ص274).
امام نیز معتقد است که صورت هر نبی از انبیا و تعیّن هر ولی از اولیا، در حقیقت محل ظهور و بروز صفتی از صفات حقیقت محمّدی می باشد؛ به سبب اینکه حقیقت محمّدی دایره ی محیط به عوالم آفرینش است؛ و هر کسی که دایره ولایت او نزدیکتر به آن دایره محیط باشد جزء اولیائ امت او است؛ و از همه خلایق نزدیکترین کس به وی خاتم ولایت می باشد ( امام خمینی، 1360، 150). بنابراین، از آنجا که هر کدام از اولیا به صفتی از صفات شریفه او مزّین شده اند، بر حسب اخذ این موهبت و شایستگی، مراتب مختلفی را دارند. ایشان بر این باورند که قلب های اولیا در پذیرش تجلیّات اسما، گوناگون می باشند؛ به این صورت که برخی قلبشان همچون حضرت عیسی(ع) عشقی و شوقی می باشد و حضرت حق در اسمای جمال، بر آنان متجلی می شود و گاهی قلوب برخی آنان همانند حضرت یحیی(ع) خوفی و حزنی بوده و باری تعالی در قلوب ایشان به اسماء جلال و عظمت تجلّی می یابد. و در این زمینه حضرت امام این حدیث را بیان می کند که: حضرت یحیی (ع) حضرت عیسی(ع) که می خندد و با عتاب به وی گقت: گویا تو از فکر خدا و عذاب او مأمون هستی؟ حضرت عیسی در جواب ایشان گفت که گویا تو از فضل خدا و رحمت او مأیوس هستی؟ پس خداوند به آنها وحی کرد که هر کدام از شما حسن ظّنتان به من بیشتر باشد پیش من محبوبتر است.چون خداوند در قلب حضرت یحیی(ع) به اسمای جلال تجلّی فرموده بود همیشه خایف بود و به حضرت عیسی(ع) آنگونه عتاب کرد و حضرت عیسی (ع) نیز به مقتضای تجلیّات رحمت آن طور جواب داد؛ بنابراين، هر كدام از اوليا با توجّه به قبول تجلیّ مختلف هستند و به اندازه ی دوستی و نزدیکی شان در درگاه الهی مراتب مختلفی نیز دارند ( همان، 1391، 361).
از سخنان این دو عارف بزرگ می توان به این نتیجه رسید که انبیا و اولیا به تناسب پذیرش انوار حقیقت محمّدی، دارای مراتب و مقامات متفاوت می باشند؛ همچون خورشید که دارای درجات و سایه هایی می باشد، آفتاب نور محمّدی هم درای مراتب و مدارجی است و هر چند که منبع و منشا مشترک دارند ولی دریافت آنها به تناسب جایگاه آنان متفاوت است.
5-ولایت مطلقه و ولایت مقیده در انسان کامل
ولایت به نظر شیخ شبستری مقام محّمدی از بالاترین مراتب انسانّیت می باشد و پس از انجام سیر و سلوک به بقای بعد از فنا و ختم این مرتبه به مقام محّمدی اتصاف میشود که منتها را به مبدا می پیوندد؛ یعنی حقیقتی است جامع از نبوت و ولایت که در هر دوره ای از دوره های قدسی تاریخ به شکل پیامبر آن زمان ظهور می یابد و با ظهور ایشان دوره جدیدی شروع می شود. ایشان معتقدند که مراتب کمال آدمی ولایت است که حقیقت ولایت گهگاهی در انسان کامل به نام ولی ظاهر میشود که قطع نشدنی است و البته جاودانه است زیرا وصال حق و حصول معرفت به زمان و مکان خاصی مقید نمی¬شود و فیض الهی با هیچ عاملی قطع نمی شود و باز نمی ایستد و با وجود اینکه حقیقت یگانه ولایت هر زمانی در شخصی متفاوت بروز کند ولی در هر زمان به صورت کامل از آن زمان ظهور می کند و این ظهوراتی در عین تجلّی می باشد و تناسخ نیست. وی معتقد است که ولایت در مظاهر مختلف ظاهر شده و نام های گوناگونی دارد و استمرار و استمداد وجود نبی و نورمحمدی، امامت و شخص امام می باشد و حضرت مهدی (عج) را خاتم اولیاء می داند که با ظهور او جهان پر از داد میشود.
ایشان در گسترش فکری انسان کامل و نظریه ولایت که مایه هایی از تصوف و تشیع را در خویش دارد، سهم به سزائی به خود تعلق داده است و در حقیقت نظریات چکیده نظرات ابن عربی در گلشن راز موجود است اما هیچگاه تقلید و اقتباس کامل از آن ایجاد نشده است .
شیخ، گلشن راز را به به نظم و به خواهش و درخواست یکی از مریدان در پاسخ به حسینی هروی سروده است ایشان راه استدلال را راه مطمئن برای رسیدن به معرفت حقیقی نمی داند؛ زیرا معتقد است که: تأییدات الهی اگر نباشند نفس از کدورات مادی پاک نمی شود و به مطلوب دست نمی یابد. وی با توجه به اینکه مانند اکثر مردم آذربایجان آن زمان از پیروان اهل سنت بود؛ در آرائ اعتقادی و کلامی خود متمایل به اشاعره بود ولی در گلشن راز، مذهب عاشق را جدا از تنگ نظری های آداب دانان می داند و بر این باور است عبادت از عابدی تعین پیش از او عدمی می باشد به هر طریقی که واقع شود، مختص ذاتی می شود که تعین و هستی می یابد که بحق است. بنابراین تلاش میکند منقول و معقول را به هم نزدیک کند به همین سبب پشتوانه سخن خود را قرآن و برهان قرار داد و از آنجا که عارف می باشد بجز عقل و نقل به ذوق و فتوحات یعنی تجربیات مستقیم درونی و دریافت های بی واسطه باطنی و ادراکاتی که از تجلیات و مکاشفات حاصل می شد و نیز تمسک می جوید.
انسان کامل صاحب ولایت مستقل است چون وقتی کسی در تجلی ظهور استقامت کند و عالم نزد او فانی شود متخلق به قرب نوافل می شود که در این صورت ولایت را تصاحب می کند و این ولایت همان حق بهصورت خلق است و باطن ربوبیت که کنه عبودیت است در حوزه او ظهور می کند که این اولین مرتبه ولایت محسوب میشود و اختلاف اولیا به حسب اختلاف اسماء متجلی بر آنان است .
اما امام خمینی معتقد است وّلی مطلق کسی است که از حضرت ذات به حسب مقام جمعی و احدیت جمعی، مظهر اسم احدی جمعی می باشد و سایر اولیاء محل تجلیات و مظهر ولایت می باشند، همچنان که نبوت همه انبیا مظاهر نبوت خاتم الانبیا می باشد بنابراین می توان گفت که دعوت های انبیا به سوی حق در واقع دعوت به خود است، همانطور که هیچ تجلی ازلاً و ابداً نیست بمگر به اسم اعظم که بر سایر اسما محیط مطلق است. پس خداوند متعال هویت مطلق بوده و آن حضرت نیز ولی مطلق است و همچنین هیچ نبوت و ولایت و امامتی جزء نبوت و ولایت و امامت آن حضرت وجود ندارد و هر چیز دیگری رشحه ای از تجلی او می باشد بنابراین حق تعالی هویت مطلق است و آن حضرت نیز ولی مطلق است (امام خمینی،1410 :40).
نظر امام خمینی در رابطه با ولایت مطلقه به این صورت است که: ولایت مطلقه شامل همه مردم است و تمام امتها، امت ذات مقدس پیامبر اسلام اند و در حقیقت ایشان به شمول گرایی در مسئله ولایت مطلقه معتقد بودند و همۀ دعوت انبیا دعوت به شریعت ختمیه و مظاهر ولی مطلق است و آدم و من دونهِ ی، از شجره ولایت محسوب می شوند(همان، 1368: ۳۳۹) .
حضرت امام ولایت را مختص به حقیقت محّمدیه گاهی مقید به اسمی از اسماء الهی و حدی از حدود تجلیات ذاتی میداند که از آن به ولایت مقیده محّمدیه تعبیر کرده است و در ادامه میفرمایند : وّلی مطلق را اینچنین نیز میتوان نام برد: که به حسب مقام جمعی و اسم جامع اعظم، یعنی پرونده اسماء و اعیانی که از مقام ذات نشات گرفته، بر این اساس ولایت احمدی هدیۀ جمعیِ مظهر اسم احدی جمع بوده؛ باقی اولیاء همگی مظاهر ولایت و تجلی گاه وی هستند، همانطور که همه بعثت ها مظاهر نبوت او هستند و هر دعوتی به واقع دعوت به سوی اوست و هیچ تجلی از ازل تا ابد، به جز تجلی اسم اعظم که تجلی محیط، مطلق و ازلی رخ نداده و هیچ نبوت، ولایت و امامتی نیز به جز نبوت و ولایت و امامت محّمد مصطفی(صلی الله علیه و اله) وجود ندارد. (همان ،1410 :40)
6-مقام خاتمیت اولیاء و امام عصر
هر دو عارف به این مسئله پرداخته اند ولی به دلیل تاثیر هر دو بزرگوار از مذهب تشیع و تسنن مسلم است که در این مورد اختلاف نظر دارند؛ امام خمینی وجود مقدس حضرت مهدی (عج) را ختم ولایت بشمار می آورد و همانند دیگر شیعیان معتقد است که آن بزرگوار بعد از پدر گرامیشان به مقام خلیفه الهی منصوب شده اند و هم اکنون در میان مردم هستند ولی شیخ شبستری طبق شرحی که لاهیجی از اثر ایشان داده است به وجود شخصی به نام مهدی به عنوان خاتم اولیا معتقد می باشد ولی تفاوتش با دیدگاه امام در این است که او نیز همچون اهل تسنن بر این باور است که حضرت مهدی هنوز متولد نشده است، لاهیچی در کتاب خود به کرات از حضرت ختمی مرتبت به عنوان انسان کامل نام برده است
ظهـــور کــل او بــاشــد به خــاتــم بــدو یــابـد تـمـامــی دور عــالــم
(شبستری،1365، بخش 22)
در توضیح این بیت لاهیجی بیان می¬کند که ظهور تمامی ولایت و کمالاتش به خاتم اولیاء می¬باشد به سبب اینکه کمال حقیقت دایره در نقطه¬ی اخیر ظهور پیدا می¬کند.(لاهیحی،1390، ص266) خاتم اولیا محمد مهدی می باشد که یادآور این سخن پیامبر اکرم است که فرمودند : اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند این روز را چنان طولانی می کند که مردی از اهل بیت من که او و پدرش هم نام من هستند قیام می کند و زمین را که از ظلم و ستم لبریز شده است، از عدل و داد پر کند لاهیجی در اینجا اصرار دارد که هدف و غایت خلقت ظهور حضرت مهدی می باشد(همان، 267).
بنابراین شبستری جهان پس از ظهور را اینگونه توصیف می کند:
ولایـت شـد به خاتـم جمله ظاهر بر او نقطـه هم خـتم آمد آخـر (لاهیجی،1390، 282).
از او عـالـم شـود پر امـن و ایمان جمـاد و جـانـور یـابد از او جـان
نماند در جـهـان یک نفـس کـافـر شـود عـدل حـقیـقـی جـمله ظـاهر (همان، 285)
با ظهور خاتم اولیاء و عالم بدلیل نبودن ظلم و ستم به محیطی امن تبدیل می شود و هیچ کافری در آن پیدا نمی شود چون حضرت مهدی مظهر عدل می باشد و عالم را پر از عدل و داد می کند.
بنابراین هر دو عارف به ولایت حضرت مهدی (ع) اعتقاد دارند ولی امام خمینی معتقد هست که امام به دنیا آمده است و در غیبت به سر می برد ولی شیخ شبستری بر این نظر هست که امام هنوز متولد نشده است و بعداً در آخر الزمان موقع ظهور متولد خواهد شد.
7-نتیجه گیری
هر دو عارف از معنی ولایت سرپرستی و ولی را مورد توجه قرار داده اند؛
شیخ شبستری بین ولایت و نبوت تفاوت قایل است و مقام نبی ولی را بالاتر از مقام ولی غیر نبی می داند در حالی که امام خمینی معتقد است که همه اولیاء خدا یکی هستند و در حقیقت تجلی یک حقیقت اند.
هر دو معتقدند که مقام اولیا و انبیا بستگی به گرفتن انوار حقیقت محمّدی دارد و هرچه به این حقیقت نزدیکتر باشند مرتبه والاتری دارند.
هر دو عارف از آثار محی الدین عربی تاثیر پذیرفته اند و نظرات آنها تا حدودی به هم نزدیک می باشد.
هر چند که این دو بزرگوار در امر کلیت خاتم ولایت به هم نزدیک بوده و هر دو حضرت مهدی(ع) را خاتم اولیا می دانند ولی امام خمینی بر این باور هست که حضرت مهدی فرزند امام یازدهم بوده و بعد از به شهادت رسیدن آن بزرگوار به مقام خلافت رسیده است ولی شبستری معتقد است که آن حضرت هنوز متولد نشده است.
منابع
1. ابن اثیر،عز الدین(1385) الکامل فی تاریخ، دارالبیروت، بیروت.
2. ابن عربی، محی الدین( 1386) انسان کامل، گردآورنده محمود محمود غراب، ترجمه گل بابا سعیدی، تهران،
3. ابن منظور، محمّد بن مکرّم ( 1408 ه. ق) لسان العرب، چاپ سوم، بیروت، دارصاد.
4. -جامی،عبدالرحمن، 1356ش، نقدالنصوص، تهران، انجمن حکمت وفلسفه ایران.
5. خادمی، خیر النساء( 1389) ولایت انسان کامل از منظر عرفانی سید حید آملی و امام خمینی، موسسه چاپ و نشر عروج، تهران.
6.مطهري، مرتضي، (بي تا)، ولاءها و ولايتها، تهران: صدرا.
7. .موحد، صمد، (1365) مجموعه آثار شيخ محمود شبستري، تهران: طهوري.
7. کیاشمکی.(1381 ) مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز، به كوشش عليقلي محمودي بختياري، [بي جا]: نشر علم.
6. پارسا، خواجه محمد، (1366 ) شرح فصوص الحكم، تصحيح جليل مسگرنژاد، تهران: دانشگاه تهران.
7. شبستري، محمودبن عبدالكريم، (1333) گلشن راز، شيراز: كتابخانهي احمدي.
8. قیصری، داوود بن محمود(1384). شرح فصوص الحكم، قم: بوستان كتاب.
9. خوارزمی،حسین ،1377 ه.ش ، شرح فصوص الحکم تحقیق، حسن حسنزادة آملی،قم،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،مرکز انتشارات.
10. خمینی، روح الله (1410 و1406 ه.ق). تعلیقات علی شرح نصوص الحکم و مصباح الانس، چاپ دوم، پاسدار اسلام. قم.
11. .........................(1374). دیوان امام، چاپ پنجم، تهران، موسسه ¬ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
12. .............................(1391). شرح چهل حدیث، چاپ پنجاه و یک، تهران، عروج.
13. ................................( 1361، 1360). مصباح الهدایه الی الخلافة و الالولایه. ترجمه سید احمد فهری، تهران، پیام آزادی.
14. امام خمینی،سیدروح االله،1373ه.ش،مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه ،با مقدمه استاد سید جلاالدین آشتیانی ، چاپ دوم. موسسه نشر وآثار امام خمینی(ره)، تهران
15. ...................(1375) آداب الصلاه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران.
16. .....................(1371) سر الصلاه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران.
17. -تهانوى،محمدعلى،1996م،کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم،بیروت،مکتبۀ لبنان ناشرون.
18. حسینى قائم مقامى، سیدعباس، 1378 ش ،سفر عشق ، انتشارات فکر برتر.
19. دینانی، غلامحسین، 1377ه. ش، نیایش فیلسوف،ج 1 ،دانشگاه رضوي
20. شبستری، شیخ محمود( 1398) گلشن راز، به کوشش محمد ارشد قریشی، لاهور، موسسه اسلامی لاهور
21. شبستری..............(1365) مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، به اهتمام صمد موحّد، چاپ اول، تهران، طهوری
22. - نسفی، عزیزالدین، انسان کامل، به کوشش: محمدرضا اسفندیار، قم، اهل قلم، چاپ دوم، 1382.
23. راتكه، برندرودلف و جان اوكين، (1379 ،(مفهوم ولايت در دوران آغازين عرفان اسلامي، ترجمه
24. کلینی رازی، محمدی بن یعقوب( 1385) اصول کافی،ترجمه جواد مصطفوی، تهران: اسلامیه.
25. کیاشمشکى، ابوالفضل ، 1378 ش،ولایت درعرفان، با تکیه بر آراء امام خمینى، انتشارات دارالصادقین.
26. لاهیجی، شیخ محمد(1390) شرح گلشن راز، ،مقدمه کیوان سمیعی، انتشارات سعدی،
27. لاهیجی...................................(1390) مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ناشر زوار.
28. لاهیجی .مفاتیح االعجاز فی شرح گلشن راز، مقدمه کیوان سمیعی، تهران، احمدی، چاپ ششم، 1
29. قیصري،داود، 1375ش، شرح فصوص الحکم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.