Color in the city with the approach of creating diversity and vitality in the urban environment
Subject Areas :
1 - Ph.D. Student, Department of Urban Development, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahwaz, Iran
2 - Assistant Professor of Urban Planning, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran
Keywords: Townscape, Color, diversity, vitality, Serial vision,
Abstract :
One of the characteristics of contemporary urbanization in our country is the decline of the qualitative values of cognitive aesthetic of the landscape which arises as a feeling of insecurity, insecurity, and failure and frustration among today's inhabitants of large cities. The lack of effective communication between the citizens and the city, resulting in their lack of attention and limited participation, has caused some kind of identification in the cities. Townscape is an objective reality which any individual could perceive through the visual environment of the town. The individual’s evaluation of the townscape originates from his interactive presence in the town, on one hand, and his personal knowledge, culture, and experiences, on the other. This evaluation eventually leads to his perception of the townscape, as he travels through the town. The townscape unfolds in series before his eyes. This gradual variation of the townscape is called serial vision. In addition, as a viewer, he can have various types of perception of the same townscape depending on such dominating factors as his way of motion-whether a mounted or a pedestrian-his geometrical situation in space, and the specific period of time. Every single perception that occurs, accordingly, within every single specific period of time considered as a sequence. In each sequence, the townscape can be perceived in detail. As a matter of fact, the details themselves form the content of the townscape. Bearing in mind the concepts discussed in Gordon Cullen’s “The Concise Townscape”, which concentrates on three major subjects: motion, situation, and content, here, I will focus on the content of the town structure. The content includes the following features: color, texture, style and individuality among which I will illuminate the effect of color on the viewer’s perception of each sequence.
ای ین بنتلی، (1382)، محیطهای پاسخده، مصطفی بهزادی فر، تهران، انتشارات دانشگاه علم وصنعت ایران، قدوسی، مهران، 1380، کاربرد رنگهای طبیعت در منظرسازی شهری، نشریه شهرداریها(23-20 ) سال اول، شماره 23.
بل، سیمون، (1385)، عناصر طراحی بصری معماری منظر، محمد احمدی نژاد، اصفهان: نشر خاک.
حسینی، سیدباقر، رزاقی اصل، سینا، (1388)، حرکت و زمان در منظر شهری، انگارههای و مفاهیم طراحی، نشریه بین المللی علوم مهندسی دانشگاه علم و صنعت ایران، جلد 19 شماره 6
حسینیون، سولماز، (1382)، رنگ در شهر از دیدگاه طراحی شهری، نشریه شهرداریها (19-14) سال چهارم، شماره 39
سیدصدر، سیدابوالقاسم؛ (1384)، معماری، رنگ و انسان،تهران: انتشارات اندیشه
طبیبیان، منوچهر؛(1385)، مولفههای محیط و منظر، محیط شناسی- ویژه نامه طراحی محیط (42/37)
فرزان ناصر، (1375)، رنگ و طبیعت، تهران، انتشارات تهران.
کالن، گوردن،(1382)، گزیده منظر شهری، منوچهر طبیبیان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
کلگار، کورش، (1387)، محیط بصری شهر، سیر تحول از رویکرد تزئینی تا رویکرد پایدار، علوم محیطی (114-95) سال پنجم، شماره چهارم، تابستان.
مرادی پور، اکبر، (1386)، ارگونومی ادراکی رنگ در منظر شهری، پایان نامه تحصیلی کارشناسی ارشد، طراحی و برنامه ریزی شهری و منطقهای دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
Landcaster, Michael. (1996); COLOURSCAPE, Academy Group LTD, London.
Mahnk, Frank H. (1996); URBAN DESIGN: Ornaments and Decoration, by VanNostrand Reinhold, United State of America.
Maughtin, C. (1995); URNAN DESIGN: Ornaments and Decoration, ArchitecturalPress.
_||_Landcaster, Michael. (1996); COLOURSCAPE, Academy Group LTD, London.
Mahnk, Frank H. (1996); URBAN DESIGN: Ornaments and Decoration, by VanNostrand Reinhold, United State of America.
Maughtin, C. (1995); URNAN DESIGN: Ornaments and Decoration, ArchitecturalPress.
رنگ در شهر با رويكرد ايجاد تنوع و سرزندگي در فضاي شهري
چکیده
یکى از خصایص بارز شهرسازى معاصر کشورما، افول ارزش هاى کیفى زیبايى شناختى منظر مى باشد که در نزد ساکنین امروز شهرهاى بزرگ، به صورت احساس ناشناختگى، ناامنى و ناکامى ظهور پیدا مى کند .عدم ارتباط موثر با شهر توسط شهروندان و در نتیجه بى توجهى و مشارکت اندك آنان، نوعى بى هویتى را گریبانگیر شهرها نموده است. منظر شهرى واقعیتى است عینى که در مشاهده هر فرد از محیط بصرى شهر به دیده مى آید و در فرآیند تعامل میان حضور انسان در شهر و بر حسب دانش، فرهنگ و تجربه در ذهن ارزش گذارى شده و به ادراك از منظر مى انجامد. با عبور از داخل شهر مناظر شهرى در دسته اى از آشکارسازى ها به چشم مى خورند، این تغییر تدریجى مناظر را دید پى در پى مى گویند. حال با توجه به مقیاس حرکت - پیاده و یا سواره- و سرعت حرکت و نحوه قرارگیرى نسبت به فضا، در هر مقطع از زمان، تاثیر متفاوتى از منظر توسط ناظر درك مى شود که این بازه هاى زمانى دید در اصطلاح به سکانس تعبیر مى شوند. در هر سکانس مناظر شهرى با جزئیات خود به چشم مى آیند که همان مولفه هاى شکل دهنده منظر مى باشند. بر اساس مفاهیم بیان شده گوردن کالن (در کتاب گزیده منظر شهرى) این رهگذر ما با سه دروازه تحت عناوین حرکت، موقعیت و مضمون برخورد خواهیم کرد .در باب مضمون و یا همان محتوا، اجزاء محتوایى ساختار شهر مانند رنگ، بافت، سبک، ویژگى، سرشناسى و منحصر به فرد بودن مطرح است. و در این میان، بررسى عامل رنگ و تاثیر آن بر نحوه ادراك فرد از هر سکانس مطرح مى شود. بنابراین با تجربه در فضا و هارمونى هاى رنگى متفاوت، اثبات مى شود که رنگ ها در یک ترکیب مناسب چگونه مى توانند به دریافت مستقل و خوشایندى از هر سکانس بیانجامند. روش تحقیق بر مبناى تحلیل ادبیات معمارى و شهرسازى و روش تحلیلي اکتشافي در ارتباط با ماهیت رنگ در منظر شهرى مى باشد که این نوشتار در خلال مطالب و با بررسى نمونه ها در انتهاى کار به آن دست خواهد یافت .
واژگان کلیدي: منظر شهري، رنگ، تنوع، سرزندگى، توالی بصري.
1- مقدمه
1-1- طرح مسأله
در شهرهاي گذشته، رنگ هاي طبيعي مصالح محلي بناها و تركيب آن با طبيعت موجود به شهر چهره اي هماهنگ و همگون مي بخشيد بطوريكه با روحيه، اقليم و فرهنگ آن مردم نيز تطبيق مي كرد؛ و علي رغم تفاوت در مقياس و عملكردها، نوعي وحدت كلي در سراسر شهر به وجود مي آمد. هر شهر هويت رنگي خاص خود را داشت. بنابراين نقش رنگ در شهر هم به لحاظ نمادين و اعتقادات مذهبي و سنتي ساكنين، و هم ايجاد آرامش رواني و هم به لحاظ عملكردي و هماهنگي با زمينه و شخصيت بنا و محيط اطراف، مطلوبيت فضايي را ايجاد مي كرد. تجربه حركت در چنين فضاهاي شهري به دليل وحدت آن، مسرت بخش و به دليل تنوع رنگي بجا و حساب شده، سرزنده و متنوع بود. ولي متاسفانه در شهرهاي امروز علي رغم پيشرفت هاي تئوري و وجود متخصصين و آموزش هاي آكادميك در زمينه شهرسازي و هنرهاي تجسمي و در زمينه رنگ، اين مهم كمتر مورد توجه اصولي قرار گرفته است. بنابراين معماري شهري و معماري منظر، كه به نوعي به طبيعت و معماري هر دو نظر مي افكند؛ در اين ميان از مهم ترين مباحثي است كه در صورت طي فرايند منطقي و با رجوع به مفاهيم مورد بررسي، مي تواند به بهترين نحو درصدد پاسخگويي و رفع اين مشكل در شهرها گام بردارند. در ادبيات موجود منظر (Landscape) تجلي مجموعه عناصري است كه در طبيعت موجودند و كمتر تغيير پذيرند، در حاليكه منظر شهري (Townscape) تك عنصرها و يا مجموعه عناصري هستند كه در طي ساليان متمامي ساخته شده اند و به جز مواردي ماناتر دوباره هم ساخته مي شوند. (طبيبيان، 1377: 38) بنابراين منظر شهر مفهومي است كه مردم روزانه با آن در ارتباطند و حتي در شكل گيري اين تغييرات و ساخت و سازهاي مجدد دخيل هستند. بنابراين در اين نوشتار كه درك منظر را از نقطه نظر درك رنگ و ديد صحنه اي از ديد ناظر مورد بررسي قرار داده است؛ چنين فرضيه اي مطرح مي شود:
با حركت در شهر و برداشت هايي كه ناظر محيطي از مناظر شهري به مثابه يك دوربين عكاسي دارد (يعني با توجه به زاويه ديدي كه از مناظر و احجام در هر سكانس در مقابل خود دارد)، يكي از مهمترين عواملي كه به لحاظ ادراكي و بصري و با توجه به كيفيت هاي تنوع، خوانايي و انسجام محيطي با آن مواجه مي شود؛ متغيري به نام رنگ است. در همين راستا و با توجه به روند تحقيق، مقاله حاضر در پي آن است كه به پرسش هاي اساسي شكل گرفته پيرامون فرضيه مقاله پاسخ گويد:
1- آيا عامل رنگ به عنوان يكي از اجزاي مولفه هاي بصري منظر شهري مطرح مي باشد؟
2- رنگ ها از چه جنبه هايي مورد بررسي قرار مي گيرند و در شهر در چه مقياس و وسعتي مطرح بوده و بررسي عامل رنگ در مناظر شهر شامل چه اجزايي از شهر مي شود؟
3- پالت رنگي شهر در ايجاد تنوع و يا يكنواختي منظر شهر چه نقشي را ايفا خواهد كرد؟
ساختار این نوشتار در چهار بخش تنظیم شده است، سعی بر این است که در بخش اول به تعریفی از مولفه هاي منظر شهري شامل: عملکرد، الگوي کالبدي و اجزاء مستقر عینی- محتوایی و اشاره اي بر اجزاي محتوایی شهر پرداخته شود. در بخش دوم، مبانی نظري رنگ و نقش رنگ از دیدگاه مهندسان منظر و طراحان شهري ذکر می گردد. و در بخش سوم مولفه هاي کیفی طراحی شهرها که از مفاهیم بخش اول استخراج می شوند معرفی می شوند و در بخش چهارم و نهایی این مولفه ها در سکانس هایی از منظر شهري بررسی شده و راهکارهایی در این زمینه ارائه می شود. روش کار از طریق مشاهدات میدانی (و عکس برداري) توسط پدید آورنده مقاله و همچنین بررسی نمونه هاي کار شده موجود، صورت گرفته است
2- مبانی نظری
- در پی درک و تعریف مفاهیم مربوط به مولفه های منظر
هر ديدگاه يا پيشينه فرهنگي يا ارزشي كه به منظري خاص نسبت مي دهيم، در اساسي ترين و ساخت و ساخت مند سطح خود، به صورت الگو در نظر گرفته مي شود. بعضي از الگوها حاصل فرايندهاي خاص اكولوژيكي و برخي ديگر، حاصل فعاليت بشر و ارتباط متقابل آن با روندهاي طبيعي است. هيچ يك از اين الگوها ايستا نيستند و همه آنها تابع تغيير و تحول در طول زمان به دليل فرايندهاي طبيعي و مصنوع اند. آميزه اي از سه جزء عنصر، تغيير آن و سازماندهي كه الگوهاي آينده منظر را توصيف مي كنند يا طرح هاي بصري يا الگوهاي جديد را به وجود مي آورد. (بل، 1385: 22)
هر شي يا موضوعي كه اين اجزا را شكل مي دهد- عنصر اصلي و پايه- تلقي مي شود. بسته به زاويه ديدمان نسبت به مناظر، به طور مثال فاصله تا آن، مي توان اجزاي آن را به يكي از چهار عنصر اصلي فضا يعني نقطه، خط، صفحه يا حجم تعبير كنيم. اين كيفيت ها مربوط به ابعاد در هندسه اقليدسي است كه مي تواند شكل ساده اي از پديده هاي عيني جهان باشد و هندسه اي بسيار پيچيده تري به نام هندسه فركتال را عرضه كند. براساس توضيحات فوق مي توان اجزاي پايه منظر را به صورت ذيل تعريف نمود:
- عناصر اصلي يا پايه
عناصر اصلي يا پايه جنبه هاي عيني منظر مربوط به اجزاي فيزيكي و كالبد منظر مي باشد كه بوسيله حواس انسان قابل ادراك است. در اين ميان حس بينايي مهمترين آنها قلمداد مي شود. اين عناصر شامل اجزاي محيط طبيعي و مصنوع يا انسان ساخت هر منظر شهري مي باشد. براي درك محيط اطراف خود بايد بتوانيم هر بخش را به طور جداگانه و متمايز بشناسيم و سپس به ارتباط آن با كل ساختار منظر پي ببريم. اين بخش ها يا اجزا منظر شامل موارد ذيل مي باشند:
- نقطه: در گذشته نقطه تعريفي مشخص بود براي بيان هدفي خاص همچون تعيين حد و مرز اراضي و تاكيد بر مالكيت منطقه اي، به عنوان نشانه شهري، تمركز كردن بر طرحي عظيم و يا صرفا جذاب كردن بخشي از منظري يكنواخت، و يا تك برج كليسا، برج هاي يادماني يا بناي يادبود شخص يا رويدادها. (بل، 1385: 28)
- خط: در محيط بشر ساخت، خطوط مي توانند به عنوان كنترل كننده ها يا شاخص كننده پديده هاي معماري يا مناظر شهري حائز اهميت باشند. مانند خط ساخت بنا كه نماها در امتداد آن قرار مي گيرند يا خطوط بام كه همگي نمونه هاي از اين دست مي باشند. (بل، 1385: 33)
صفحه: صفحه بيشتر به عنوان ابزاري براي موارد ديگر، از جمله كاربرد بافت يا رنگ يا به عنوان عنصري براي محصور كردن فضا فرض مي شود و يا به عنوان صفحه كف براي ديگر ساختارها عمل مي كند. ولي در عين حال مي تواند به خودي خود معناداشته باشد. مثلا مشخص بعضي ساختمان ها استفاده از سطوح افقي براي دستيابي به صفحه زمين و صفحه بام به موازات آن است. (بل، 1385: 36)
حجم: ديد از بيرون ساختمان هاي منفرد يا مجموعه ساختمان هايي كه محصوريت فضايي ايجاد نمي كنند، آنها را همچون حجم هايي صلب مي نماياند و شايد ساختمان هاي شفافي كه از فلط و شيشه ساخته شده اند مثل گلخانه ها در تعريف احجام توخالي جاي گيرند. (بل، 1385: 38)
- عناصر عيني- محتوايي منظر (متغيرها)
عناصر پايه را مي توان با مفاهيمي چون نور، رنگ، زمان و حركت مرتبط دانست. اين مفاهيم گفته شده به همراه ديگر مفاهيمي از اين دست شامل شمار، موقعيت، راستا، اندازه، شكل، فاصله، بافت و ... و تحت عنوان متغييرها دسته بندي مي شوند كه تاثير آنها در درك مناظر بر طبق دسته بندي كه توسط سيمون بل از عناصر بصري معماري منظر در كتاب خود با همين عنوان «Elements of visual design in the iandscape, 2004» انجام داده است، به تفصيل توضيح داده شده است.
در باب محتوا همچنين مي توان به اجزايي از ساختار شهر چون سبك ، ويژگي، منحصر به فرد بودن اشاره نمود. پذيرش اين حقيقت كه بيشتر شهرها بر پايه بنيان هاي گذشته سازمان يافته اند، ساختار انها زمان هاي مختلفي را كه از لحاظ سبك معماري با هم متفاوت بوده و گوياي وقايع مختلف ادواري تاريخ مي باشد، نشان خواهند داد. (كالن، 1377: 1)
- الگوها در منظر شهري (سازماندهي عناصر پايه با توجه به متغيرهاي انتخاب شده)
الگوها و ساختار، تركيب بندي يا منظر از سازماندهي عناصر پايه اي متنوع و بي شمار شكل مي گيرند. اين اصول سازماندهي شامل سه دسته الگوهاي فضايي، عناصر ساختاري و نظم دهي مي باشند. نخستين گروه بندي اصولي سازماندهي عناصر، يعني الگوهاي فضايي، كلا به موقعيت نسبي و روابط متقابل ميان عناصر در فضا مربوط است. رخداد مجموعه اصول در قالب نزديكي، محصوريت، در هم چفت شدگي، تداوم و فيگور و زمينه آنها را به جنبش تاثير گذار روان شناسي ادراك فضا، «روانشناسي گشتالت»، مربوط مي سازد. در دو گروه بعدي يعني عناصر ساختاري و نظم دهي به مفاهيمي نظير تعادل، ريتم، تناسب و مقياس و اصول نظم دهي شامل محور، تثقارن و ... در طراحي، منظر و تركيب بندي مي پردازند. كه در نهايت و در يك جمع بندي از اصول سازماندهي عناصر منظر، مي توان در راستاي يك طراحي شهري متنوع و در عين حال وحدت يافته استفاده كرد.
اين تقسيم بندي چنانچه پيش از اين اشاره گرديد از مباحث عنوان شده و تقسيم بندي سيمون بل از عناصر معماري منظر، صورت گرفته است. وي غايت هدف بصري در هر طراحي را، ايجاد تعادل ميان عناصر وحدت و تنوع، با توجه به روح مكان مي داند. در همين زمينه استفان و راشل كاپلان در مطالعات مبوط به بسترهاي محيطي (به بياني كامل تر: ارجحيت هاي محيطي مردم) به اين نتيجه رسيدند كه پيچيدگي و تنوع، رمز و راز، خوانايي و انسجام از مشخصه هاي كليدي هر منظر جذاب است. اين مفاهيم عنوان شده يعني تنوع، خوانايي، انسجام، همان مولفه هاي كيفي طراحي شهري مي باشند كه مورد بررسي قرار خواهند گرفت.
- در پي بيان مباني نظري رنگ و نقش رنگ در منظر شهري
رنگ به عنوان يكي از مهمترين عناصر بصري مي تواند نمودي فعال و تاثيرگذار در منظرعمومي يك شهر داشته باشد. و يكي از عناصري است كه مي تواند سامان بخشي فضاي شهري را به عهده گيرد و كيفيت و كارايي زندگي شهري را ارتقاء بخشد. با حركت در شهر، هر منظر به طيف خاص رنگ ها مربوط است و هويت محلي خود را از آنها مي يابد. بنابراي به منظور حفظ كيفيت تشخيص و با توجه به نقش رواني، فيزيولوژيكي، اجتماعي و نمادين رنگ ها در شهر مي توان به نتايج مطلوبي دست يافت.
- مفاهيم پايه رنگ- تئوري رنگ
صفات رنگ- رنگ ها را مي توان توسط سه بعد رنگي مشخص نمود. شامل رنگمايه يا لون (Hue) به معناي خصوصيت تمايز رنگ ها از يكديگر، وليو (value) به معناي حالت روشنايي يا تاريكي نسبي رنگ كه داراي 11 درجه از سياه مطلق تا سفيد مطلق مي شود و كروما (Chroma) يا اشتباعيت رنگ كه به مقدار لوين يك رنگ مي باشد و از خاكستري خنثي با شماره صفر تا بالاترين درجه اشباع در هر سطح رنگي ادامه مي يابد. (شكيبامنش، 1384: 8 و 7)
كمپوزيسيون- تنظيم رنگ ها در فضا- عمل كمپوزيسيون در رنگ به معناي كنار هم قراردادن دو يا چند رنگ است به نحوي كه حالت و مفهوم معين و مشخصي را بيان مي كند. انتخاب اين رنگ ها، موقعيت نسبي آن ها، مكان و جهات آنها در كمپوزيسيون، طرح كلي آنها، اندازه و وسعت و تناسبات كنتراست آنها، همگي عوامل قاطع و تعيين كننده اي در بيان مفهوم رنگ مي باشد. (سيد صدر، 1380: 245)
كنتراست هاي رنگ- منظور از كنتراست رنگ تفاوت هاي آشكاري است كه بين دو فضاي رنگ آميزي شده مي تواند ديده شود. وقتي كه چنين تفاوت هايي به بالاترين درجه خود مي رسد، كنتراست ها قطري يا قطبي هستند. سياه- سفيد، سرد – گرم در منتهاي درجه كنتراست هاي قطبي جاي مي گيرند. با بررسي مشخصات اثر رنگ هفت نوع كنتراست رنگي مشخص سده است، كه هر كدام به لحاظ خصوصيت و ارزش هنري، اثر بصري، مفهومي و سمبوليك بي همتا هستند. (سيدصدر، 1380: 250)
رنگ و نور- بديهي ترين ارتباط رنگ، با زمان و تغيير نور، در ساعات مختلف روز، در فصول مختلف و در آب و هواهاي متفاوت است. يعني تغيير شدت نور، زاويه تابش، وجود سايه و آفتاب و مانند آن بر كيفيت رنگ ها تاثير مي گذارندو به صورت ناخودآگاه به فرد در تشخيص زمان كمك مي كنند و در واقع شخص با رنگ هاي مختلف جهت يابي زماني خود را انجام مي دهد. ناآگاهي طراح شهري در اين مسئله سردرگمي و حس ناراحتي را در افراد بوجود مي آورد. طبيعت در بسياري موارد بهترين الگو در تركيب زمان و رنگ ها مي باشد. (مرادي پور، 1386: 40)
معناي نمادين رنگ ها- رنگ ها و رنگ آميزي محيط ساخته شده در مقياس هاي گوناگون معناي مختلفي دارند. اين معاني اغلب تابعي از عرف رايج جوامع هستند. در چين باستان رنگ زرد، رنگ پادشاهان بوده و نشان قدرت، پاكزاد 496 قرمز و سياه نيز همواره به عنوان رنگ هاي نمادين حيات و مرگ به شمار مي آمدند و نخستين بار انسانهاي غارنشين از اين دو رنگ به تزئين گورمردگان خود استفاده كردند. (شكيبامنش، 1384: 2) آبي فيروزه اي نيز رنگ ملي ايرانيان بوده است ايرانيان باستان معتقد بودند كه سنگ آبي فيروزه اي قدرت حفاظت كننده قوي ايجاد مي كند و براي دفع شيطان به كار مي رود و واژه فارسي معادل آن به معناي سرور و شادي است. (پاكزاد، 1375: 496)
- تبيين تئوري رنگ در شهر
طراحا شهري رنگ را در محيط متفاوت از نقاشان بكار مي برند، در حاليكه اصول هارموني رنگ يكي است ولي آنها در زمينه اي كار مي كنند كه كيفيت نور از شهريه شهر، فصل به فصل و صبح تا شب در حال تغيير است. نقاش تلاش مي كند در استوديوي خود رنگ ها را تركيب كند و نتيجه كارش در گالري با نورپردازي مشخصي به نمايش در مي آيد، بنابراين مي تواند نظم تئوري را به راحتي دنبال كند. اين در حالي است كه طراح شهري با فاكتورهاي ديگري در توسعه شهر سر و كار دارد كه هر كدام قصد خود را دنبال مي كنند. طراح شهري بربومي كار مي كند كه سه بعدي است يا مقياسي وسيع و با روند ثابت رشد و تباهي. بنابراين تئوري رنگ براي شهر بايد در اين زمينه اي بزرگتر ديده شده و در نتيجه براي دكوراسيون شهرها خلق هارموني جديدي همراه گردد كه ممكن است اصلا در تئوري هاي بيان شده وجود نداشته باشد. (maughthin, 1995: 134)
- كاربرد رنگ در شهر
در هر شهر بسته به اقليم، مصالح بومي، فناوري و منابع تامين مصالح و سليقه و فرهنگ افراد، رنگ شهرها كه شامل نماي ساختمان ها و اجزاي آن، كف سازي و بام بناها، مبلمان شهري و عناصر طبيعي مي باشد به رنگ هاي خاصي محدود مي شود كه به نوعي شناسنامه رنگي آن شهر به شمار مي آيد؛ چهار مقياس متفاوت وجود دارد كه طرج رنگي شهر مي توان ديده شود.
1- شهر يا محله
2- خيابان يا ميدان كه رنگ مي تواند شخصيت و يا حال و هواي متفاوتي را در گوشه ها و يا در امتداد نماهاي مقابل ساختمان ها ايجاد كند.
3- بناهاي منفر (ساختمان هاي خاص)
4- جزئيات (پنجره ها، تزئينات، مبلمان شهري و ...) علاوه بر اين رنگ در خيابان ها و نماي ساختمان ها مي تواند از چهار طريق ديده شود كه شامل:
1- كنار يا پهلو
2- از مقابل
3- از بالا
4- زير و همچنين در هر شرايط رنگ هاي يكسان، در سايه و تن هاي متفاوتي به ديده آيند. (Maughtin, 1995: 142)
ژن فيليپ لانكو يكي از افرادي است كه براي حل مشكلات رنگي محيط تحقيقات گسترده اي انجام داد. روشي كه او براي بررسي خصوصيات رنگي محيط پيشنهادمي كند به شرح ذيل است:
1- تجزيه و تحليل رنگ هاي اصلي ناحيه يا محل (طبيعت گياهان، خاك و نظاير )
2- تعيين رابطه كمي و كيفي رنگ در عناصر مختلف شهري و معماري
3- مرحله آخر ارائه جدول طيف رنگي است كه وفادارانه كيفيت هاي دقيق رنگي هر محل را معرفي مي كند. كه با استفاده از آنها در عناصر سازنده فضاي شهري مي توان به تركيبات مختلف دست يافت.
هر نفشه رنگي شامل دو سيستم از پرده هاي رنگي است كه دو پالت رنگي اصلي محصول نهايي اين كار است.
اول: سيستم رنگ هاي هارمونيك براي لكه هاي بزرگ و سطوح معماري بزرگ
دوم: سيستم گسترده تر كه طيف وسيع تري از نمونه هاي طبيعي و معماري را در بر مي گيرد . مانند گلها يا عناصر متحرك كه به عنوان عناصر ثانوي در محيط شهري و بناها مورد استفاده قرار مي گيرد. (حسينيون، 1380: 18، 17)
مرحله اول: برداشت رنگي وضع موجود
جدول 1- نمايش برداشت پالت رنگ وضع موجود
عناصر طبيعي | زمين ريخت موجود | درختان و درختچه ها | پوشش گياهي كف (چمن) | آسمان |
| تركيب طيف هاي طوسي،قهوه اي و سبز تيره و كدر | با توجه به شرايط جوي (فصل سرد) طيف هاي قهوه اي و طوسي | سبز روشن و زرد روشن و مات | سفيد ارغواني بسيار روشن وباز |
عناصر مصنوع | ساختمان ها |
| مبلمان شهري |
|
| بخش فوقاني- بام و سقف بناها | طيف هاي طوسي و قهوه اي تيره | نرده ها | سبز كدر، طوسي |
| بخش مياني – جداره و نما | بخش عمده نماها سفيد يك نمونه نما يا رنگ صورتي روشن | صندوق | طوسي روشن، سبز كدر |
| جزئيات نما | سفيد و طيف هاي طوسي | نورپردازي | قهوه اي سوخته و تيره |
| بخش تحتاني- ورودي | سفيد قهوه اي طبيعي و طوسي |
|
|
منبع: نگارنده
- در پي جستجوي مولفه هاي كيفي طراحي شهري در ارتباط با رنگ منظر شهري
با قدم زدن از يكسوي مكان به سوي ديگر آن با گام هايي يكسان فضاهاي به صورت متوالي نمايان مي شوند. پيشروي در داخل فضاها بوسيله يكسدته از مقياس هاي ناگهان آشكار مي شود. (كالن، 1377:17) اين است آنچه كه از آن به عنوان ديد پي در پي تعبير مي شود حال با تجربه عبور از شهر با چه سطحي از كيفيت هاي طراحي شهري نظير تنوع، خوانايي و انسجامي روبرو خواهيد بود؟ اين كيفيت ها چگونه تعريف مي شوند؟
- تنوع
تنوع به گوناگوني و تفاوت ها در طراحي يا منظر مي پردازد. در مقياس هاي گوناگون روي مي دهد وب راي آنكه منظري براي مدتي طولاني گيرايي خاص خود را داشته باشد عنصري ضروري محسوب مي شود. به عبارتي مي توان چنين بيان نمود كه براي ايجاد انگيزه و غنا در كيفيت زندگي، تنوع بصري نيازي اساسي و بنيادين است. (بل، 1385، 100) ايجاد تنوع و خلق نشاط در فضاهاي مناسب با كمك رنگ به راحتي ممكن است. بارزترين نمونه آن خيابان هاي تجاري و فضاهاي بازي كودكان است كه تنوع رنگي آنها به منظور ايجاد فضاهاي سرزنده و جاذب موردنظر است.
(حسينيون، 13820: 32) البته بايد اشاره نمود كه ايجاد تنوع از طريق رنگ بايد با لحاظ نمودن اصول وحدت بوده و به آشفتگي بصري منجر نگردد.
- خوانايي
خوانايي طبق تعريف محيط هاي پاسخده كيفيتي است كه موجبات قابل درك شدن يك مكان را فراهم مي آورد. حفظ و تقويت خوانايي و هويت در شهر در تك تك فضاهاي آن همواره از مهمترين اهدافي است كه مستقل از نوع فضا يا محل شهر، مي بايست در نظر گرفته شود. خوانايي در مناظر شهري (انسان ساخت) با تعريف مشخص نقش هر فضا در ساختار شهر و ارتباط مطلوب آن با زمينه (منظر طبيعي) ممكن مي شودو. كه در اين ميان رنگ يكي از مهمترين عناصري است كه مي تواند به سادگي و با هزينه اي كمتر از ساخت و ساز براي تعريف فضاها، در ايجادخوانايي و حس مكان به عنوان ابزار طراحان شهري مورد استفاده قرار گيردو به طور مثال استفاده از رنگ براي عناصري لينچي در شهر (راه، لبه، گره، نشانه، محله) نمونه بارزي است كه به ايجاد خوانايي از طريق تقويت تصوير ذهني فرد از محيط ميا انجامد.
- انسجام
شخصي نياز دارد تا ضمن قدم زدن يا حركت در سطح شهر، تداوم و پيوستگي را دريافت كند. زماني كه هر بخش بدون ارتباط با بخش ديگر باشد، شخص احساس كم شدگي، سردرگمي و كلافگي مي كند. قرائن مناظر شهري در يكدسته از فضاهايي كه به طور متوالي و در پي يكديگر و با ارتباطي معنا دار به صورت يك كل پيوسته و وحدت يافته نظام يافته اند، انسجام كالبدي را متبادر مي نمايد. اين انسجام براي آنكه از كيفيت مطلوب خود برخوردار باشد. بايد توجه داشت كه انسجام بدون تنوع موجب يكنواختي كشنده اي خواهد شد. بنابراين رعايت تنوع سنجيده و مطلوب در مناظر شهري بايد با به درنظرگرفتن انسجام و وحدت در هر سكانسي بينجامد.
- سرزندگي
دو معيار اصلي سرزندگي محيط، تنوع كاركرد و دلبازي است. (بهزادفر، 1388). كوين لينچ در كتاب تئوري شكل خوب شهر خود به سرزندگي به عنوان يكي از خصوصياتي كه در تئوري هنجاري درباره شهرها، به عنوان معياري خوب بودن شكل شهر عنوان شده است. مي پردازد. به تعبير وي سرزندگي يعني اينكه تا چه اندازه شكل شهر حامي عملكردهاي حياتي، نيازهاي بيولوژيكي و توانايي هاي انساني بوده و از همه مهم تر چگونه بقا و دوام همه موجودات را ممكن مي سازد اين يك معيار انسان محوراست.
جدول 2- راهكارهاي طراحانه رنگ
راهكارهاي طراحانه رنگ-حوزه مسكوني (محله مسكوني) | ||||
تنوع | بناها و ساختمان ها | فضاي سبز | ||
| بخش فوقاني – بام و سقف بناها | استفاده از تنوع رنگي مصالح- استفاده مناسب از پوشش گياهي در بام | فضاي سبز نيمه عمومي | استفاده بيشتر از درختان خزان ناپذير و تنوع رنگي آنها |
| بخش مياني- جداره و نما | تنوع مناسب مصالح- كنترل استفاده از رنگ هاي تند- حذف اغتشاشات رنگي و آلودگي بصري تاسيساتي | فضاي سبز عمومي | استفاده از گياهان اعم از درخت، درختچه و گلها و تنوع رنگي آنها |
جزئيات نما | رعايت ريتم رنگي بازشوها و يا قالب بندي هاي انها – استفاده از عناصر گياهي نظري گلدان، برگها و گياهان رونده در نما (با توجه به زمينه) |
|
|
|
| بخش تحتاني- ورودي | تعريف رنگ هاي متفاوت ورودي براي كاربري ها- استفاده از رنگ هاي جاذب تابلوهاي عناوين و معرفي كاربري |
|
|
خوانايي | بخش فوقاني- بام وسقف بناها | همخواني فرم بام و رنگ- هماهنگي رنگ بام و زمينه موجود (سنتي يا مدرن) | فضاي سبز عمومي | استفاده از گياهان بومي منطقه |
| بخش مياني – جداره و نما | استفاده از رنگ هاي مناسب و همخوان- هماهنگي عملكرد و رنگ- هماهنگي در سبك و رنگ- استفاده از مصالح بومي منطقه با رنگ هاي طبيعي- استفاده از رنگ هاي تند در سطوح محدودتر و رنگ هيا ملايم در سطوح وسيع |
|
|
| جزئيات نما | رعايت تركيب مناسب رنگ ها و بافت هاي نما | فضاي سبز | استفاده از گياهان بومي منطقه- معرفي آنها به عنوان نشانه |
| بخش تحتاني- ورودي | استفاده از رنگي متمايز در ورودي هاي مسكوني و شاخص شدن آن |
|
|
انسجام | بخش مياني- جداره و نما | رعايت اصول سادگي رنگي در حجم و فرمهاي الحاقي و تزئينات- استفاده از رنگ هاي يكسان در فعاليت هاي مشابه- استفاده از مصالح سنتي با تركيبات رنگي مناسب آنها در مسكوني هاي هر محدوده | فضاي سبز نيمه عمومي | استفاده از پوشش گياهي (كوتاه) هماهنگي آنها |
| جزئيات نما | استفاده از طيف هاي رنگي با دامنه تعريف شده جهت جزئيات مسكوني هاي هر محدوده | فضاي سبز عمومي | بكارگيري ريتم مناسب رنگي (با توجه ب ارتفاع درختان و درختچه ها و نوع و اندازه آنها) |
| بخش تحتاني- ورودي | رعايت هماهنگي و تناسب فرم و مقياس ورودي ها با رنگ- استفاده رنگ ها زمينه اي و سنگين تر در نظر گرفته شده نما در اين بخش |
|
|
منبع: نگارنده
كيفيت هاي عنوان شده در شهرهاي مختلف و در محله و كابري هاي مختلف شهر مي تواند حال و هواي خاص خود را داشته باشد و در ايفاي نقش خود رنگ خاصي را طلب كند. در بخش بعدي اين نوشتار سعي شده است با ارائه نمونه به تحليل اين موضوع پرداخته شود.
4- در پي تحليل مناظر شهري و ارائه راهكارها
در نگاه به منظر يك شهر، اگر براي لحظه اي بتوان فرم شكل و بافت احجام را از نظر دور كرد. شهر به صورت تعدادي احجام و لكه هاي رنگي ديده مي شود. معمولا رنگ هاي غالب، ثابت و بزرگ پالت رنگي شهر را تشكيل مي دهند كه شامل رنگ، سقف بناها، نماي بناها و ديوارها ، كفسازي مبلمان شهري، پوشش گياهي و طبيعت شهر است. زمينه كار طراح شهر بر پالت اصلي متمركز است. بنابراين و بر طبق تعريف فوق، كار تحليل منظر شهري در اين مرحله با كار بر پالت اصلي صورت مي گيرد بطوريكه اين برداشت در سه مرحله طبق دسته بندي ذيل انجام شده است.
مرحله اول: برداشت رنگي از وضعيت موجود بيان تنوع و طيف رنگي بكار رفته در سكانس
مرحله دوم: تحليل هماهنگي رنگ هاي بكار رفته با توجه به كاربري بناها، هماهنگي با زمينه و بافت موجود
مرحله سوم: مقايسه طيف رنگي به كار رفته در بند 1 و تاثير در سه مولفه كيفي تنوع، خوانايي و انسجام
مرحله نهايي: ارائه راهكارها
مرحله دوم: تحليل هماهنگي رنگ هاي موجود
با توجه به جدول مي توان مشاهده نمودكه:
رنگ هاي بكار رفته در عناصر طبيعي شامل سفيد، زرد روشن مات، سبز روشن تا تيره و كدر، طيف هاي قهوه اي- طيف هاي طوسي و ارغواني بسيار روشن مي باشد و در عناصر مصنوع اين رنگ بندي شامل رنگ هاي سفيد- سبز كدر- طيف هاي قهوه اي تيره تا بالاترين درجه آن قهوه اي سوخته- طيف هاي طوسي تيره و صورتي روشن مي باشد.
در بررسي اين رنگها يعني رنگ هايي كه در منظر طبيعي موجود است با رنگ هايي كه در ساختمان ها و عناصر انسان ساخت محيط وجود دارد هماهنگ بارزي ديده مي شود . بطوريكه رنگهاي پايه سفيد- قهوه اي- سبز و طوي در هر دو مورد تكرار شده است و عناصر اصلي سازنده منظر شامل درختان- توپوگرافي- پوشش گياهي كف- نماي جداره ها- بام ها و حتي مبلمان شهري را تشكيل داده است. اين رنگ ها كه ماهيت سردي دارند خاصيت پس رونده داشته و بصورت زمينه اي عمل مي كنند . حال در اين ميان رنگ ارغواني بسيار روشن آسمان با رنگ صورتي روشن يكي از بناها متمايز ازديگر رنگ ها هستند. رنگ صورتي كه از ته مايه رنگ ارغواني هم در خود دارد بسيار شاخص نسبت به ديگر نماها در منظر قرار گرفته است كه اين خاصيت با توجه به كاربري اين بناها كه موزه مي باشد نسبت به ساير بناها كه مسكوني و شخصي هستند تمايز مطلوب و سنجيده اي را ارائه داده است.
مرحله سوم: تاثير رنگ در سه موله كيفي تنوع، خوانايي و انسجام
انسجام با توجه به بررسي هاي دو بند قبلي- هماهنگي رنگي كه در منظر وجود دارد با توجه به فرم هاي ساختمان ها و اقليم اين منطقه انسجام فضايي بسيار بارزي را به نمايش مي گذارد. بطوريكه در هر سكانس به راحتي مي توان وحدت موجود در كليت بافت را قرائت نمود.
تنوع علي رغم استفاده از رنگ هايي هماهنگ در جداره هاي ساختمان و مبلمان شهري و طبيعت موجود، مطلب بسيار قابل توجه اين است كه رنگ هاي اصلي شامل طيف هاي رنگي طوسي- قهوه اي و سبز تيره و سفيد مي باشند كه با ظرافت و بازي هاي معمارانه در جزئيات نما شامل قاب بنيد درب و پنجره ها و مصالح بنا در گوشه هاي ساختمان و يا با تغيير الگو و بافت مصالح در نما اعمال شده است و از اين طريق تنوع بصري را ايجاد كرده است.
همچنين با استفاده از رنگ صورتي روشن در نماي يكي از ساختمان ها و يا رنگ متمايز در تجاري هاي موجود اين تنوع كاملتر به نمايش گذاشته شده است. بنابراين مي توان چنين استنباط نمود كه تنوع دو مقياس يكي بسيار ظريف و ماهرانه و ديگري بسيار بارز و در تكميل اولي گام برداشته است.
خوانايي استفاده از رنگ هاي برآمده از طبيعت در اقليم كوهستاني اين منطقه، هر تازه وارد و گردشگري را با فضا مانوس مي كند و موجب ميشود كه فضا بسيار خوانا و در عين حال جاذب به تجربه درايد . همچنين قابل ذكر است كه تنوع رنگي ايجاد شده در رنگ متمايز ساختمان موزه و رنگ قهوه اي با مصالح طبيعي كليسا در كنار آن خوانايي عملكردهاي ساختمان ها را در مقايسه با بخش هاي مسكوني به بهترين نحوي به نمايش مي گذارد.
- ارائه راهكارها
در اين بخش ارائه راهكارهاي طراحانه در غالب سه مولفه و به صورت كلي و عام مطرح مي شود كه با توجه به فضاي موردنظر (خيابان، ميدان- فضاي شهري و ...) و همچنين موقعيت و خصوصيات هر شهر و محل مي تواند اعمال شود.
- نتيجه گيري
مطالعه حاضر بيان مي دارد كه منظر شهري به مثابه يك كل و خصوصا به مثابه يك ساختار، الزامات خاصي را براي مطالعه و مداخله در جهت بهسازي مناظر شهري ايجاد مي نمايد. زيرا كه منظر شهري چيزي بيش از يك رويكرد دو بعدي به نماي شهري است و علاو ه بر توجه به رويه و سطح توجه همه جانبه تري را چه فضايي و معنايي طلب ميكند. دستاورد حركت در شهر نشان مي دهد كه دياگرام شهر به دو قسمت تقسيم شده است، آنهايي كه مربوط به ديد پي در پي، اينجا و آنجا مي شوند و يا اين و آن. بنابراين بخش مهم كار اين است كه قسمت ها، يعني عناصر كالبدي و محتوايي منظر را به عنوان يك كل به هم پيوند دهيم. براي اين منظور از نوشتار به تعريفي از اجزاي بصري منظر كه شامل عناصر پايه شامل نقطه- خط- سطح و حجم مي باشد پرداخت و متغيرهايي نظير نور- رنگ- زمان- حركت – موقعيت- فاصله و بافت را در ارتباط با عناصر اصلي بررسي كرد. به اين معنا كه به وجود آمدن الگوهاي بصري هر منطر شهري اين متغيرها و عناصر پايه هستند كه با سازماندهي مناسب فضايي و با توجه به اهداف نهايي كه تنوع، وحدت و روح مكان مي باشد به يك تركيب بصري مي انجامند. اين خصوصيت سياليت و پويايي رنگ، در دسترس بودن ارزان بودن رنگ مي تواند اين امكان را براي طراح شهري فراهم كند تا با وسعت ديد بهتري نسبت به ديگر متغيرها به كاربرد آن درشهر اقدام كند. و نهايتا تصويري يكپاچه، متنوع و خوانا را به مثابه يك اثر هنري، براي ناظر شهر كه مردم مي باشند ، فراهم آورد.
روند حركت از بررسي و مواجهه كلي برداشت رنگي عناصر مصنوع و طبيعي موجود در منظر شهري آغاز مي شود و تا جزئيات با توجه به دامنه و وسعت كار ادامه مي يابد. به اين منظور با برداشت پالت رنگي هر بخش از فضاي شهري و تجزيه و تحليل رنگ هاي بكار رفته درآن نسبت به زمينه موجود، اقليم و جغرافياي محل، مصالح بوم آورد منطقه، معماري شهر، سنت هاي پيشين و رايج، نمادها و ارزش هاي شكل گرفته در فرهنگ مي توان به راه حل هايي دراين زمينه دست يافت. بطوريكه به منظور اصلاح وضعيت موجود راهكارهاي طراحانه وطرح رنگي فضاي شهري موردنظر ارائه شود. بررسي نمونه ارائه شده در بخش نهايي اين نوشتار مي تواند به عنوان يك تجربه مثبت از فضاي شهري براي نمونه هاي داخلي كشور، البته با وسعت تحليل و فرايند كاملتري انجام شود.
منابع
- كالن، گوردن،1382، گزيده منظر شهري، منوچهر طبيبيان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
- بل، سيمون، 1385، عناصر طراحي بصري معماري منظر، محمد احمدي نژاد، اصفهان: نشر خاك
- سيدصدر، سيدابوالقاسم؛ 1384، معماري، رنگ و انسان،تهران: انتشارات انديشه
- حسينيون، سولماز، 1380، رنگ در شهر از ديدگاه طراحي شهري، نشريه شهرداريها (19-14) سال چهارم، شماره 39
- مرادي پور، اكبر، 1386، ارگونومي ادراكي رنگ در منظر شهري، پايان نامه تحصيلي كارشناسي ارشد، طراحي و برنامه ريزي شهري و منطقه اي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي.
- طبيبيان، منوچهر؛1385، مولفه هاي محيط و منظر، محيط شناسي- ويژه نامه طراحي محيط (42/37)
-حسيني، سيدباقر، رزاقي اصل، سينا ، حركت و زمان در منظر شهري، انگاره هاي و مفاهيم طراحي، نشريه بين المللي علوم مهندسي دانشگاه علم و صنعت ايران (88-83) جلد 19 شماره 6
- كلگار، كورش، 1387 ، محيط بصري شهر، سير تحول از رويكرد تزئيني تا رويكرد پايدار، علوم محيطي (114-95) سال پنجم، شماره چهارم، تابستان
- اي ين بنتلي و همكاران ، 1382، محيط هاي پاسخده، مصطفي بهزادي فر، تهران، انتشارات دانشگاه علم وصنعت ايران، قدوسي، مهران، 1380، كاربرد رنگ هاي طبيعت در منظرسازي شهري، نشريه شهرداريها(23-20 ) سال اول، شماره 23
*- فرزان ناصر، 1375، رنگ و طبيعت، تهران، انتشارات تهران
Maughtin, C. (1995); URNAN DESIGN: Ornaments and Decoration, ArchitecturalPress.
Landcaster, Michael. (1996); COLOURSCAPE, Academy Group LTD, London.
Mahnk, Frank H. (1996); URBAN DESIGN: Ornaments and Decoration, by VanNostrand Reinhold, United State of America.