Investigating the Effect of Investors Emotional Trend and Information Asymmetry on Option Pricing
Subject Areas : Financial Economics
مهدی وکیلی
1
,
Alireza Heidarzadeh Hanzaei
2
*
,
Seyed Mohammad Abdollahi Keivani
3
1 - دانشآموخته کارشناسیارشد رشته مدیریت مالی
دانشکده مدیریت و علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، تهران، ایران
2 - Department Financial Management, College of Management & Social Science, Tehran North branch, Islamic Azad University, Tehran, IRAN
3 - ,Department of Financial Management, North Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Keywords: Investors Emotional Trend, Information Asymmetry, Option Pricing.,
Abstract :
The purpose of this study is to investigate the effect of investors' emotional trend and information asymmetry on option pricing. Investors' emotional trends, the degree of optimism and pessimism of shareholders towards a stock which usually occurs due to problems in the valuation of companies, which leads to decisions based on subjective judgments. If the information needed to make a decision is distributed asymmetrically among people, it can lead to different results compared to the subject of thr decision. The research study community is all companies listed on the Tehran Stock Exchange that have the option to buy or sell, in the option market of the Tehran Stock Exchange in the period from 2017/03/21 to 2021/03/20 has been traded. The hypotheses of research using analysis multivariate regression has been tested by combined data with fixed effects. The results of the research showed investors' emotional trend has a direct and significant impact on option pricing. Investors at the option price of a company, which is due to their optimism about the situation of the company, Conversely, Lack of emotional trend relative to price the option of a company that derived from their pessimism about the future state of that company, Decrease the value of the option will include that company. Investors' information asymmetry has a direct and significant impact on option pricing. Investors' information asymmetry that is the result of some investors having specific and confidential information about companies, It leads to influencing the option pricing of companies.
بررسی تأثیر گرایش احساسی سرمایهگذاران و عدم تقارن اطلاعاتی بر قیمتگذاری اختیار معامله
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تأثیر گرایش احساسی سرمایهگذاران و عدم تقارن اطلاعاتی بر قیمتگذاری اختیار معامله است. گرایشهای احساسی سرمایهگذاران، میزان خوشبینی و بدبینی سهامداران نسبت به یک سهام است که معمولا به علت مشکل در ارزشگذاری شرکتها رخ میدهد که منجر به تصمیمگیری مبتنی بر قضاوتهای ذهنی میشود. در صورتیکه اطلاعات مورد نیاز برای تصمیمگیری، به صورتی نامتقارن بین افراد توزیع شود، میتواند منجر به نتایج متفاوت نسبت به موضوع تصمیم شود. جامعه آماری پژوهش، تمامی شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشند که اختیار خرید یا اختیار فروش، در بازار اختیار معامله بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 01/01/1396 تا 30/12/1399 مورد معامله قرار گرفته است. فرضیههای پژوهش با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیره به روش دادههای ترکیبی با اثرات ثابت آزمون شدهاند. نتایج پژوهش نشان داد گرایش احساسی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله تأثیر مستقیم و معنیداری دارد. سرمایهگذاران به قیمت اختیار معامله یک شرکت، که ناشی از خوشبینی ایشان نسبت به وضعیت شرکت است، منجر به افزایش ارزش اختیار معامله آن شرکت در بازار سرمایه شده است. و بر عکس عدم گرایش سرمایهگذاران نسبت به قیمت اختیار معامله شرکتی که برگرفته از بدبینی آنها از وضعیت آینده آن شرکت است، کاهش ارزش اختیار معامله آن شرکت را در بر خواهد داشت. عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله اثر مستقیم و معنیدار دارد. عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران، که نتیجه در بر داشتن اطلاعات خاص و محرمانه شرکتها توسط برخی سرمایهگذاران است، منجر به تأثیرگذاری بر نحوه قیمتگذاری اختیار معامله شرکتها میشود.
واژههای کلیدی: گرایش احساسی سرمایهگذاران، عدم تقارن اطلاعاتی، قیمتگذاری اختیار معامله.
طبقه بندی JEL : G41 ، D82 ، G13
1- مقدمه
یکی از موارد مهم و تأثیرگذار در حیات بازارهای مالی1، رفتار سرمایهگذاران2 است. شناخت فرآیند تصمیمگیری مشارکت کنندگان در بورس همواره موضوعی مهم برای مشارکت کنندگان و سرمایهگذاران در بورس بوده است. در اکثر کشورها محققان تلاشهای قابل توجهی جهت مطالعه و درک رفتار سرمایهگذاری مشارکت کنندگان بازار و تأثیر این عوامل بر قیمت اوراق بهادار داشتهاند، چرا که رفتارهایی که بر تصمیمات سرمایهگذاری3 مشارکت کنندگان در بازار تأثیر میگذارند از اهمیت ویژهای برخوردارند. در طول دهههای اخیر، حوزه مالی وارد دوران فکری جدیدی شده است که برخی مفروضات اقتصاد و مالی مدرن را مورد انتقاد قرار میدهد. یکی از این مفروضات منطقی بودن سرمایهگذاران است که به طور جدی به چالش کشیده شده و مطالعات متعددی به بررسی این موضوع اختصاص یافتهاند. امروزه این موضوع قوت گرفته که قیمتها بیشتر توسط نگرشها و فاکتورهای روانی تعیین میشوند تا متغیرهای بنیادی و بنابراین مطالعه روانشناسی بازار اهمیت بیشتری پیدا کرده است (سعادتزاده حصار و همکاران، 1400).
الگوهای سنتی قیمتگذاری4 از یک معادله استاندارد قیمتگذاری بهره میبرند. این معادله از حداکثرسازی سود مشتق شده است و صرفاً بر پایه ریسک است. سرمایهگذاران با استفاده از اطلاعات منتشر شده توسط شرکت و پیشبینیهای منطقی خود از این اطلاعات، تصمیمهای عقلایی میگیرند و گرایشهای احساسی و سوگیریها، هیچ نقشی را در تصمیمگیریها ایفا نمیکنند. چنین الگوهایی در نهایت منجر به نادیده گرفتن ابعاد رفتاری سرمایهگذاران میشوند (کیم و همکاران ، 2016). مطالعات جدید نشان میدهند تصمیمات سرمایهگذاران تنها بر پایه ارزیابی شناختی و خروجی مورد انتظار نیست بلکه رفتارهای هنجاری5 سایرین، تعاملات اجتماعی6، رفتارهای احساسی7 و احتمالات ذهنی8 جمعی نیز بر رفتار سرمایهگذاران موثر است. دیدگاه مالی رفتاری بیان میکند سرمایهگذاران تحت تأثیر گرایشهای احساسی9 خود تصمیم میگیرند و رفتارهای احساسی آنان تأثیرات مهمی را در بازار بر جای میگذارد (آذربویه، 1399). گرایشهای احساسی سرمایهگذار، میزان خوشبینی و بدبینی سهامداران نسبت به یک سهام است که معمولا به علت مشکل در ارزشگذاری شرکتها رخ میدهد که منجر به تصمیمگیری مبتنی بر قضاوتهای ذهنی میشود. گرایشهای احساسی را میتوان تمایلات سرمایهگذاران به سفته بازی تعریف نمود. در نقطه مقابل، ارزش سهام شرکتی که دارای سابقه سودآوری طولانی بوده و دارای ثبات نسبی در پرداخت سود است از عینیت بیشتری برخوردار بوده و خیلی کمتر درگیر گرایشهای احساسی سهامداران میشود (کیامهر و همکاران، 1399). بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند که همه سرمایهگذاران از اطلاعات دریافت شده، برداشت یکسان نداشته و نسبت به روندها واکنش یکسانی نشان نمیدهند. در نتیجه تصمیمات آنها، همیشه مطابق با تئوریهای اقتصادی نیست. مطالعات رفتاری به بررسی این مساله به شیوهای واقعیتر میپردازد. شرایط مبهم آتی و اشتباهات شناختی که در روانشناسی ریشه دارد باعث میشود، سرمایهگذاران در شکلگیری انتظارات تصمیمگیری و قضاوت، اشتباهات سیستماتیک داشته و با سوگیریهای شناختی مواجه شوند. سوگیریهای شناختی عبارت از نوعی آسیبپذیری شناختی در پردازش اطلاعات است. واژه سوگیری به معنی جانبداری و بهعنوان نقص در ادراک، قضاوت و یا سایر فعالیتهای شناختی ناشی از ندیدن و غفلت از بعضی جوانب به سود بعضی جوانب دیگر تعریف شده است (آسیابی اقدم و همکاران، 1400).
همچنین یکی از عوامل موثر در تصمیمگیری، اطلاعات مناسب و مرتبط با موضوع تصمیم است. در صورتیکه اطلاعات مورد نیاز به صورتی نامتقارن بین افراد توزیع شود، میتواند منجر به نتایج متفاوت نسبت به موضوعی واحد شود. بنابراین قبل از این که خود اطلاعات برای فرد تصمیم گیرنده مهم باشد، این کیفیت توزیع اطلاعات است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد. یکی از نکات مهم در مورد بورس اوراق بهادار، بحث کارایی بازار است که بر طبق آن تمام اطلاعات موجود در بازار، اثر خود را بر روی قیمت سهام منعکس میکنند. شاید بتوان از دیدگاه فرضیه بازار کارا10، دلیل وجود حسابداری را عدم تقارن اطلاعاتی11 بیان کرد که در آن یکی از طرفین مبادله، اطلاعات بیشتری را نسبت به طرف مقابل در اختیار دارد. این امر به علت معاملات و اطلاعات درون گروهی بوجود میآید (واصلی و همکاران، 1396).
فعالان بازارهای سرمایه به دلیل شرایط حاکم بر بازارها، نوسان قیمتها12 و عدم اطمینان از وضعیت آتی بازار، همواره با ریسکهایی مواجه هستند که ممکن است آنها را در معرض زیان قرار دهد. برای این منظور همواره تلاش بر این بوده است که راهکارهای مناسبی برای پوشش ریسکهای ناشی از نوسان قیمتها13، اتخاذ شود و به عبارتی ریسکهای پیش روی فعالان بازار سرمایه مدیریت شوند. یکی از ابزارهایی که در دنیا، در راستای این هدف ایجاد شده، اوراق مشتقه14 است و یکی از مهمترین ابزارهای مشتقه در بازارهای مالی، قراردادهای اختیار معامله15 میباشند (امیری و همکاران، 1397). با توجه به مطالب بیان شده، این پژوهش به بررسی تأثیر گرایش احساسی سرمایهگذاران و عدم تقارن اطلاعاتی بر قیمتگذاری اختیار معامله در بازار بورس اوراق بهادار تهران میپردازد.
2- ادبیات نظری و مروری بر پیشینه پژوهش
2-1- ادبیات نظری
طي چند دهه گذشته، ظهور برخي پديدههاي غيرعادي و استثناء در بازارهاي مالي باعث شد كه انتقادهاي زيادي به نظريههاي مالي وارد شود. اين واقعيت، بحثهاي عميق و احساس بي اعتمادي را نسبت به عملكرد نظريههاي مالي سنتي16 بعنوان ابزارهاي مهم در ارزشگذاري17 و پيشبيني قيمت داراييها ايجاد كرد و زمينهساز پيدايش نظريه مالي رفتاري شد. ديدگاه مالي رفتاري18 بيان ميكند كه برخي تغييرات قيمت سهام هيچ دليل بنيادي19 نداشته و عوامل روان شناختي نقش مهمي در تعيين قيمتها ايفا ميكند (ژو و نيو20، 2016). در حقیقت، فعل و انفعال پویا بین معاملهگران اختلالزا و آربیتراژگران21 منطقي قیمتها را شکل ميدهد و اگر یک سهام معاملهگرهای اختلالزای22 بیشتر و یا معاملهگرهای منطقي کمتری داشته باشد نوسانات قیمتي آن چشمگیر است (مي چن23، 2010).
مالي رفتاری، بیانگر دو فرض اساسي است:
اولین فرض این است که سرمایهگذاران تحت تأثیر گرایشهای احساسي خود تصمیم ميگیرند. در اینجا گرایش احساسي به صورت اعتقاد به جریانهای نقدی آتي24 و ریسکهای سرمایهگذاری25 تعریف شده که این اعتقاد توسط حقایق در دسترس ایجاد نشده است. دومین فرض این است که آربیتراژ در برابر سرمایهگذاران احساسي پر ریسک و پر هزینه است. بنابراین سرمایهگذاران منطقي یا آربیتراژگرها در برگرداندن قیمتها به قیمت بنیادی، پرتکاپو نیستند. مالی رفتاری مدرن اعتقاد دارد که محدودیتهایي برای آربیتراژ وجود دارد (حیدر پور و همکاران، 1392).
احساسات بازار26 عبارت از فضای رونق یا رکود بازار است. هنگامی که بازار در حالات رونق است، سرمایهگذاران مایلند سهام را حتی به قیمت بالاتر از ارزش واقعی خریداری نمایند. در این حالت سرمایهگذاران گرایش به پذیرش ریسک بیشتری دارند که این حاکی از اعتماد به بازار و شرایط اقتصادی است. در این حالت انتظار آنها از بازار، اداره روند است و پیشبینی میکنند قیمتها باز هم افزایش خواهد یافت (کیم و همکاران27، 2016). در بازارهای سرمایه، مجموعهای از اطلاعات ناشی از احساسات اجتماعی در کنار اطلاعات منطقی وجود دارد، اینکه فرد به چه میزان بتواند بر احساسات اجتماعی خود غلبه کند و به ندای منطق گوش فرا دهد، مبین میزان موفقیت او در سرمایهگذاری مبتنی بر عقل است. گرایشهای سرمايهگذاران اغلب از باورهاي ذهني نگه داشته شده يا اطلاعات غيرمرتبط با ارزش سهام سرچشمه ميگيرد و ميتواند موجب واكنشهاي افراطي يا واكنشهاي كم به اخبار خوب يا بد28، انتظارات متعصبانه مانند تمايل به سفتهبازي و خوشبيني يا بدبيني سرمايهگذاران29 به ارزش واقعي سهام شود (براون و كليف30، 2004). معمولترين تعريف از گرایشهای احساسی سرمايهگذاران كه در ادبيات مالي رفتاري بيشتر به آن توجه ميشود، تعريف باكر و ورگلر31 (2006) است. باكر و ورگلر (2006) تمايلات سرمايهگذاران را تمايل به سفتهبازي تعريف كردند كه به ايجاد تقاضاي نسبي براي سرمايهگذاريهاي سفته بازانه منتج شده و بر قيمت سهام آثار مقطعي ميگذارد.
اولین بار در سال 1970، نظریه عدم تقارن اطلاعاتی از سوي آکرلوف32، اسپنس33 و استیگلیتز34 ارائه شد. این پژوهشگران نشان دادند که عدم تقارن اطلاعاتی ممکن است موجب افزایش گزینش مغایر در بازارها شود که این امر قبل از وقوع معامله براي افراد به وجود میآید. آنان نوعی بازار را به تصویر میکشند که در آن فروشنده نسبت به خریدار اطلاعات بیشتري در اختیار دارد (گرامی اصل و همکاران، 1394). دو نوع عمده از عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد:
نوع نخست: گزینش زیانبار35 (انتخاب نادرست) که سرچشمه بسیاري از مشکلات است، یک سرمایهگذار ممکن است از کیفیت شرکتی که قرار است تبدیل به یک شرکت عام شود مطمئن نباشد. سهامداران ممکن است از کفایت مدیري که انتخاب میکنند، مطمئن نباشند و سرمایهگذاران ممکن است از درستی اطلاعاتی که مدیریت در مورد شانس موفقیتهاي آینده شرکت ارائه داده مطمئن نباشند. در تمام این موارد عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد. زیرا یک طرف داد و ستد، اطلاعاتی دارد که طرف دیگر ندارد. تمام طرفهاي داد و ستد ممکن است از کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بهرهمند گردند.
نوع دوم: مخاطره معنوي36 نامیده میشود. مشکلات زیادي را میتوان در ارتباط با مخاطره معنوي یافت. مدیران شرکتها ممکن است تصمیماتی بگیرند که براي سهامداران سودآور اما براي دارندگان اوراق قرضه زیانبار باشد. در تمام این موارد عدم تقارن اطلاعاتی بروز میکند. زیرا برخی از طرفهاي داد و ستد نمیتوانند کارها و تصمیمات طرفهاي دیگر داد و ستد که بر منافع تمام طرفهاي داد و ستد تأثیر میگذارد را مشاهده نمایند (خانی و قجاوند، 1390).
ارزشگذاری اختیار معامله یکى از مباحث گستردهاى است که در ادبیات مالى مطرح شده است. این مبحث که به نظریه قیمتگذارى اختیار معامله مشهور است، متخصصان زیادى را به خود جلب کرده است که از بین آنها بلک و شولز37 شناخته شدهتر هستند. این دو صاحب نظر، مدلى را ارائه کردند که حالت کلى داشته و تحت مفروضات خاص خود قیمت اختیار معامله را به دست مىآورد. قبل از این دو بسیارى از اقتصاددانان تلاش کردند تا این مسأله را به نوعى حل کنند. هر چند که بنا بر معیارهاى موجود برخى از این تلاش ناقص جلوه مىکند، ولى مىباید تأکید کرد که پیشرفتهاى فعلى بدون اتکاء بر تلاشهاى اولیه غیرممکن مىبود. در اینجا، فقط به ذکر اسامى برخى از این افراد و نکات برجسته کار آنها اشاره مىکنیم. احتمالاً اولین مدل در زمینه قیمتگذارى اختیار معامله توسط باچلیر38 در سال 1900 میلادى ارائه شده است، وى در هنگام بررسى نوسانات قیمت سهام به برخى جنبههاى ریاضى تئورى حرکت براونى قیمت سهام دست یافت. مدل ارائه شده توسط باچلیر با گذشت بیش از پنجاه سال مجدداً توسط کروایزنگا در سال 1956 مطرح گردید. نکته قابل توجه آنکه، براى نیم و یا بیش از نیم قرن اکثر پیشرفتهاى به دست آمده در خصوص قیمتگذارى اختیار معامله، مدلهاى اقتصاد سنجى موردى بودند. مدل ارائه شده توسط اسپرنکل در1961، بونس در 1964، ساموئلسون در 1965 و کاسوف در 1969 نمونهاى از این مدلها هستند. بلک و شولز39 توانستند معادله دیفرانسیلىای را برای بهدست آوردن فرمول دقیقى براى قیمتهاى اختیار خرید و اختیار فروش اروپایى حل نمایند. فرض اساسی در مدل بلک شولز برای سهامی که سود پرداخت نمیکنند، این است که قیمتهای سهام از یک فرآیند تصادفی پیروی میکند و درصد تغییرات قیمت سهام در یک دوره زمانی کوتاه مدت دارای توزیع نرمال است. تئوری گزینههای واقعی بلک ـ شولز در قیمت گذاری اختیار معامله سهام نیز معمولاً فرض را بر این میگذارد که قیمت یک سهم در مقطع زمانی آتی با توجه به قیمت امروز آن، به صورت تابع لگاریتم نرمال است و این فرض دلالت بر این دارد که بازده سهام در یک دوره زمانی دارای توزیع نرمال است. هر چه افق زمانی گستردهتر باشد، میزان عدم اطمینان در مورد قیمتهای آتی سهام افزایش مییابد. به طور اجمالی میتوان گفت که انحراف معیار قیمت سهام متناسب با جذر مدت زمان مورد بررسی است. برای برآورد میزان نوسان پذیری قیمت یک سهم، با استفاده از روش تجربی باید قیمت سهام را در بازههای مشخص و ثابت زمانی (یعنی به صورت هر روز، هر هفته یا هر ماه) مشاهده کرد. در هر دوره زمانی نسبت قیمت سهام در پایان دوره را به قیمت سهام در ابتدای دوره را محاسبه نموده و میزان نوسان پذیری را به عنوان انحراف معیار تقسیم بر جذر طول دوره زمانی برحسب سال در نظر گرفت. ارزشگذاری اختیار معامله به صورت ایجاد یک بازه بدون ریسک متشکل از سهام و اختیار معامله مشخص میشود. چون که قیمت سهام و قیمت اختیار معامله هر دو وابسته به یک منبع عدم اطمینان هستند، همیشه امکان تشکیل چنین بازههایی وجود دارد. باید توجه داشت که بازه تشکیل شده فقط برای مدت زمان خیلی کوتاه، بدون ریسک باقی میماند ولی در صورت عدم وجود فرصتهای آربیتراژی، بازده بدون ریسک همیشه برابر با نرخ بهره بدون ریسک است و این واقعیت است که مکانیزم تعیین قیمت اختیار معامله با توجه به قیمت سهام را ممکن میسازد. معادله اولیه بلک - شولز ارزش یک اختیار خرید یا اختیار فروش آمریکایی صادره بر روی سهامی که سود پرداخت نمیکند، را با استفاده از پنج متغیر محاسبه میکند که این متغیرها عبارت از قیمت سهام40، قیمت اعمال41، نرخ بهره بدون ریسک42، نوسان پذیری قیمت سهم43 و زمان سررسید44 هستند.
بالاخره در سال 1973 بلک و شولز با فرض اینکه قیمت سهام به جاى استفاده از فرآیند دو جملهاى از فرآیند حرکت براونى هندسى تبعیت مىنماید، مدل خود را ارائه دادند. این مدل شباهت زیادى به مدل ارائه شده توسط ساموئلسون و بونس دارد. این دو از فرض ارزشگذارى تحت شرایط بىتفاوت نسبت به ریسک استفاده نمودند. این فرض بعداً توسط کاکس و راس به طور توأم و مرتون سال 1976 تشریح گردید (حسنلو و مردانلو، 1393).
2-2- مروری بر پیشینه پژوهش
1-2-2- مروری بر پیشینه خارجی
زقال و همکاران45 (2020) در پژوهشی به بررسی تأثیر احساسات بازار و عدم تقارن اطلاعاتی بر قیمتگذاری اختیار معامله پرداختند. این اثر به تأثیر نقصها، مانند عدم تقارن اطلاعات و احساسات بازار، بر عملکرد مدلهای قیمتگذاری اختیار معاملات اشاره میکند. به طور دقیقتر، این کار مدل قیمتگذاری بلک _ شولز و همان مدل را در حضور نقص مقایسه میکند. این مطالعه بر اساس اختیارات معامله S&P 500 است که دوره زمانی بین 17/03/2000 و 14/06/2013 را پوشش میدهد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که به طور کلی، در صورت وجود نقص، مدل از مدل بلک-شولز موثرتر است. به نظر میرسد این تحقیق برای ادغام نقص در ارزیابی اختیارات امیدوارکننده باشد.
گایادر و مایر46(2020) در پژوهشی به بررسی اختیارات معامله سهام کارمندان و استفاده ناقص از مدل قیمتگذاری اختیارات معامله بلک - شولز پرداختند. در این تحقیق استفاده از مدل بلک - شولز در گزارشگری شناخته شده و معیوب مورد بررسی قرار گرفته است. این به دو هدف اصلی میرسد. در ابتدا، تحلیل انتقادی آنها را در مورد موضوع حاصل از ترکیب تخصص رشتههایشان در آن گزارش میکند. دوم، آنها مطالعه خود را به عنوان یک مثال هنوز مستند از آن نقص گزارش میدهند. استفاده ناقص از مدل بلک - شولز منجر به علامتگذاری خطاهای اندازهگیری مدل در گزارش، به ویژه در درآمد میشود. تجزیه و تحلیل آنها منابع عمده اندازهگیری غلط حاصل را در بر میگیرد، عدم تطابق بین پارامتری سازی مدل بلک - شولز در مقابل فرمول قانونی شرایط قرارداد ای اس او47 و تغییر در ورودی مدلهای تنظیم شده توسط تنظیم کنندهها است. این تنظیم کنندگان ادعا کردند که مقادیر غیرقابل اجتناب نادرست برای گزارش کافی است. مطالعه آنها ورودی نرخ بدون ریسک را که به ندرت مورد مطالعه قرار گرفته است و بررسی میکند تا نشان دهد که اندازهگیریهای اشتباه ناشی از آن به راحتی قابل اندازهگیری است. آنها انتظار دارند که این تحقیقات را در مورد اختلاف نظرهای حوزههای خود در مورد استفاده از کلاس قیمتهای اختیارات بلک - شولز برای گزارش ادامه دهند.
چودوری و همکاران48 (2020) در پژوهشی به پیشبینی قیمت سهام بازارهای مرزی با استفاده از یادگیری ماشین و مدل اصلاح شده اختیارات معامله بلک - شولز پرداختند. مدتها است که مدل قیمتگذاری بلک - شولز برای ارزیابی اختیارات معامله سهام برای یافتن قیمت سهام مورد استفاده قرار گرفته است. در این کار، با استفاده از مدل بلک - شولز، یک روش مقایسهای تحلیلی و تکنیکی عددی برای یافتن قیمت اختیارات معامله و قیمت اختیار خرید پیدا شده است و این دو قیمت به عنوان قیمت خرید و قیمت فروش سهام در بازارهای مرزی در نظر گرفته شد تا بتوان قیمت سهام (قیمت نزدیک) را پیشبینی کرد. برای یافتن پارامترهایی مانند قیمت اعتصابی و زمان انقضا برای محاسبه قیمت سهام بازارهای مرزی تغییراتی در مدل ایجاد شده است. برای بررسی نتیجه به دست آمده با استفاده از مدل بلک - شولز اصلاح شده، آنها از روش یادگیری ماشین با استفاده از نرمافزار رپید ماینر49 استفاده کردند، جایی که الگوریتمهای مختلفی مانند درخت تصمیم، روش یادگیری گروه و شبکه عصبی را در پیش گرفتهاند. مشاهده شده است که، پیشبینی قیمت نزدیک با استفاده از یادگیری ماشین بسیار مشابه آنچه با استفاده از مدل بلک - شولز بدست آمده است. رویکرد یادگیری ماشین پیشبینی بهتری نسبت به مدل بلک - شولز است، زیرا مدل بلک - شولز شامل پارامتر ریسک و سود سهام است که به طور مداوم تغییر میکند. آنها همچنین نوسانات را به صورت عددی محاسبه کردهاند. با افزایش قیمت سهام به دلیل قیمت بیش از حد، نوسانات با سرعت فوقالعادهای افزایش مییابد و هنگامی که نوسانات بسیار بالا میرود، بازار رو به سقوط است که با استفاده از مدل بلک - شولز اصلاح شده آنها مشاهده و تعیین میشود. مدل بلک - شولز اصلاح شده پیشنهادی نیز بر اساس تشابه معادله شرودینگر50 و معادله گرما در فیزیک کوانتوم توضیح داده شده است.
راپانده و همكاران51 (2019) در پژوهشي به بررسي تأثير احساسات سرمايهگذار بر نوسانات عايدي سهام پرداختند و از مدل قيمتگذاري داراييهاي سرمايهاي و روش گارچ و همچنين دادههاي ماهانه بورس ژوهانسبورگ در بازه زماني 2002 تا 2018 استفاده كردند. نتايج پژوهش آنها نشان داد كه ارتباط معنيداري بين احساسات سرمايهگذار و نوسانات عايدي سهام وجود دارد و بنابراين مالي رفتاري ميتواند رفتار عايدي سهام در بورس ژوهانسبورگ را توضيح دهد.
هو و همكاران52 (2019) در پژوهشي تأثير رفتار سرمايهگذاران بر نقد شوندگي بازار سهام در كشور چين را مطالعه كردند. نتايج تجربي پژوهش آنها نشان داد كه احساسات سرمايهگذار تأثير مثبت بر نقد شوندگي بازار سهام دارد. همچنين توانايي شناخت اطلاعات بر نقد شوندگي بازار سهام تأثير منفي دارد. همچنين، حجم زياد و انفجاري اطلاعات در بازار صعودي باعث افزايش نقدينگي ميشود درحاليكه اين تأثير در بازار نزولي ضعيف است.
لی53 (2018) پژوهشی با عنوان عدم تقارن اطلاعات، قیمتگذاری گمراه کننده و انتشار اوراق بهادار انجام داد. در این پژوهش به بررسی اثر قیمتگذاری گمراه کننده ناشی از عدم تقارن اطلاعات بر انتشار اوراق بهادار پرداخته است. نتایج و یافتههای پژوهش نشان میدهد که زمانی که مدیران براساس اطلاعات شخصی خود به این نتیجه برسند که اوراق بهادار شرکت زیر قیمت ذاتی معامله میشود، از انتشار سهام جلوگیری میکنند.
2-2-2- مروری بر پیشینه داخلی
نیکو و همکاران (1399) پژوهشی با عنوان گرایش احساسی سرمایهگذار، نوسان پذیری غیرسیستماتیک و قیمتگذاری نادرست سهام در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انجام دادند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر گرایش احساسی سرمایهگذار و نوسان پذیری غیرسیستماتیک بر قیمتگذاری نادرست سهام در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد. بدین منظور جهت اندازهگیری قیمتگذاری نادرست سهام از مدل رودز و همکاران (2005) و برای اندازهگیری گرایش احساسی سرمایهگذار و نوسان پذیری غیرسیستماتیک به ترتیب از شاخص جونز و انحراف معیار باقیمانده رگرسیون استفاده شده است. برای آزمون فرضیههای پژوهش از اطلاعات 106 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1387-1396 (1060 سال-شرکت) استفاده شده است و برای تجزیه وتحلیل آنها و آزمون فرضیهها، الگوی رگرسیون خطی چندگانه مورد استفاده قرارگرفته است. شواهد و نتایج تجربی پژوهش حاکی از آن است که هر دو متغیر گرایش احساسی سرمایهگذار و نوسان پذیری غیرسیستماتیک دارای اثر مثبت و معنادار بر روی قیمتگذاری نادرست سهام هستند. به این معنی که با افزایش گرایش احساسی سرمایهگذار و نوسانپذیری غیرسیستماتیک، قیمتگذاری نادرست سهام نیز افزایش مییابد و بالعکس. همچنین نقش تعدیلگر گرایش احساسی سرمایهگذار بر ارتباط بین نوسانات غیرسیستماتیک و قیمتگذاری نادرست سهام نیز دارای اثر مثبت و معنادار است.
امیری و همکاران (1397) در پژوهشی به بررسي استراتژي سرمايهگذاري در قراردادهاي اختيار معامله با روش قيمتگذاري بلک - شولز (مطالعه موردي قراردادهاي اختيار معامله سکه طلا در بورس کالاي ايران) پرداختند. هدف اين مقاله، بررسي قيمتگذاري قراردادهاي اختيار معامله سکه طلا در بورس کالاي ايران بر اساس مدل بلک - شولز و شناسايي استراتژيهاي سودآور قراردادهاي اختيار معامله ميباشد. براي اين منظور، قيمتهاي تئوريک اختيار معامله با روش بلک - شولز، در بازه زماني دي ماه 1395 تا شهريور ماه 1396 هم براي قراردادهاي اختيار معامله خريد و هم قراردادهاي اختيار معامله فروش سکه طلا به تفکيک هر سررسيد محاسبه و با قيمت بازار مقايسه شده است. نوسانپذيري قيمت سکه در بازار نيز به روش گارچ برآورد و به عنوان يک متغير در مدل بلک - شولز لحاظ شده است. نتايج پژوهش حاکي از آن است که قيمت بازاري اختيار معامله خريد و فروش سکه طلا در بورس کالاي ايران در سطوح مختلف قيمتهاي اعمال، در 53 الي 100 درصد روزهاي سرمايهگذاري، کمتر از قيمت تئوريک بوده است. همچنين در خصوص قراردادهاي اختيار معامله سکه طلا در بورس کالاي ايران با سررسيد دي ماه 1395، استراتژي خوشبينانه قرارداد اختيار خريد و در خصوص قراردادهاي اختيار معامله سکه طلا در بورس کالاي ايران با سررسيد آبان ماه 1396، استراتژيهاي پروانهاي فروش و خوشبينانه قرارداد اختيار خريد، در تمامي روزهاي سرمايهگذاري کاملاً سود ده بوده است.
پیرایش و مظفری (1397) پژوهشی با عنوان عدم تقارن اطلاعاتی و تأثیرات آن بر بازار سرمایه انجام دادند. مبناي تصمیمگیري مشارکت کنندگان در بازار سرمایه، اطلاعاتی است که از سوي شرکتها، منتشر میشود. بهرهگیري از این اطلاعات و تصمیمگیري صحیح زمانی امکانپذیر است که اطلاعات یاد شده به موقع، مرتبط، با اهمیت و نیز کامل، دقیق و قابل فهم ارائه گردد. از سوي دیگر، نوع و چگونگی دستیابی به اطلاعات نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. در صورتی که انتقال اطلاعات به صورت نابرابر و نامتقارن، بین افراد صورت گیرد و اصطلاحاً عدم تقارن اطلاعاتی به وجود آید میتواند نتایج متفاوتی را نسبت به یک موضوع واحد سبب شود. یافتهها نشان میدهد این پدیده پیامدهاي نامطلوب مختلفی از قبیل کاهش کارایی بازار، افزایش هزینههاي معاملاتی، مشارکت حداقلی سرمایهگذاران، ضعف بازار، نقد شوندگی پایین و به طور کلی کاهش سود حاصل از معاملات در بازارهاي سرمایه را در پی دارد.
3- روششناسی پژوهش
1-3- جامعه آماری و روش نمونهگیری
جامعه مطالعاتی پژوهش، تمامی شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشند که اختیار خرید یا فروش آنها، در بازار اختیار معامله بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 01/01/1396 تا 30/12/1399 مورد معامله قرار گرفته است. برای انجام تحلیلها و آزمون فرضیهها، تعداد 25 شرکت در دوره زمانی چهار ساله به صورت فصلی در بازه زمانی فوق مورد بررسی قرار گرفتهاند و در نهایت تعداد چهارصد مشاهده شرکت-سال در تحلیلها منظور شده است.
2-3- فرضیههای پژوهش
فرضیه اول: گرایشات احساسی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله تأثیر معناداری دارد.
فرضیه دوم: عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله تأثیر معناداری دارد.
3-3- مدل و روش اندازهگیری متغیرهای پژوهش
برای آزمون فرضیههای پژوهش و به منظور اندازهگیری متغیر گرایش احساسی سرمایهگذاران، به پیروی از پژوهشهای زقال و همکاران (2020)، متغیرعدم تقارن اطلاعاتی به پیروی از مدل هاتن و همکاران (2014) و متغیر قیمتگذاری اختیار معامله به پیروی از مدل بلک-شولز (2005) اندازهگیری شده است.
برای محاسبه متغیر قیمتگذاری اختیار معامله از مدل بلک - شولز استفاده میکنیم که از طریق معادلات زیر بدست آمده است.
در معادلات فوق متغیر عدم تقارن اطلاعاتی از طریق معادله ذیل محاسبه میشود: که در رابطه فوق: IV Calli,t : به معنی نوسانات ضمنی اختیار خرید54 است. IV Puti,t : به معنی نوسانات ضمنی اختیار فروش55 است. که نوسانات ضمنی اختیار خرید و اختیار فروش با استفاده از ماشین حساب نوسان پذیری ضمنی بورس محاسبه شده است. اگر اطلاعات مثبت (منفی) باشد، در نتیجه متغیر گرایش احساسی سرمایهگذاران از طریق معادله ذیل محاسبه میشود: که در رابطه فوق: V Calli,t: به معنی نوسانات اختیار خرید56 است. OI Calli,t: به معنی تعداد موقعیتهای باز اختیار خرید57 است. V Put,t: به معنی نوسانات اختیار فروش58 است. OI Put,t: به معنی تعداد موقعیتهای باز اختیار فروش59 است. اگر در واقع، نسبت نوسانات اختیار خرید به موقعیتهای باز اختیار خرید، فعالیتهای بیش از حد سفتهبازانه سرمایهگذاران را که معتقدند قیمت پایه افزایش مییابد، اندازهگیری میکند. از طرف دیگر، نسبت نوسانات اختیار فروش به موقعیتهای باز اختیار فروش فعالیتهای بیش از حد سفتهبازانه سرمایهگذاران را که معتقدند قیمت پایه کاهش مییابد، اندازهگیری میکند. در نتیجه، احساسات سرمایهگذاران در بازار برای قیمت پایه افزایش مییابد. در نتیجه، احساسات سرمایهگذاران برای اختیار معامله اختیار خرید صعودی و برای اختیار معامله اختیار فروش نزولی است. از سوی دیگر، اگر در واقع، وقتی گرایش احساسی سرمایهگذاران در بازار صعودی (نزولی) است، سرمایهگذاران خواستار پوشش بیشتر با اختیار معامله اختیار خرید (اختیار فروش) هستند. در این زمینه، اختیار خریدها (اختیار فروشها) در مقایسه با اختیار فروشها (اختیار خریدها) گران میشوند، زیرا وقتی سازنده بازار اختیار خریدهای (اختیار فروشهای) بیشتری صادر میکند، با هزینههای بالاتری برای پوشش مواجه میشود. به دلیل انزجار از ریسک، یک سرمایهگذار حق بیمه را افزایش میدهد هنگامی که تعداد اختیار خریدهای (اختیار فروشهای) صادر شده افزایش مییابد (بولن و وهلی60، 2004). با این وجود، اگر اطلاعات خصوصی مثبت باشد، افزایش در ارزش𝐼ET به معنای بهبود احساسات سرمایهگذاران در بازار است که قیمت اختیار خرید (فروش) را به سمتی افزایشی (کاهشی) سوق میدهد. از طرف دیگر، کاهش در مقدار 4- آزمون فرضیهها و یافتههای پژوهش 1-4- آمار توصیفی ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﺮﮐﺰي، ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻧﺪﻫﻨﺪۀ نقطۀ ﺗﻌﺎدل و ﻣﺮﮐﺰ ﺛﻘﻞ ﺗﻮزﯾﻊ اﺳﺖ و ﺷﺎﺧﺺ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮاي ﻧﺸﺎندادن ﻣﺮﮐﺰﯾﺖ دادهﻫﺎ اﺳﺖ. ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل قیمتگذاری اختیار معامله ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ 156/0 اﺳﺖ، که ﻧﺸﺎن میدهد ﺑﯿﺸﺘﺮ دادههای ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮ، ﭘﯿﺮاﻣﻮن اﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﯾﺎﻓﺘﻪاﻧﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮرﮐﻠﯽ ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫﺎي ﭘﺮاﮐﻨﺪﮔﯽ، ﻣﻌﯿﺎري ﺑﺮاي ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯿﺰان ﭘﺮاﮐﻨﺪﮔﯽ دادهها از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﯾﺎ ﻣﯿﺰان ﭘﺮاﮐﻨﺪﮔﯽ آﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ اﺳﺖ. ازﺟﻤﻠﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫﺎي ﭘﺮاﮐﻨﺪﮔﯽ، اﻧﺤﺮاف ﻣﻌﯿﺎر اﺳﺖ. ﻣﻘﺪار اﯾﻦ ﭘﺎراﻣﺘﺮ ﺑﺮاي ﻣﺘﻐﯿﺮ قیمتگذاری اختیار معامله برابر 107/0 است. ﻣﯿﺰان ﻋﺪم ﺗﻘﺎرن ﻣﻨﺤﻨﯽ ﻓﺮاواﻧﯽ را ﭼﻮﻟﮕﯽ میناﻣﻨﺪ. ضریب چولگی توزیع نرمال صفر است. اﮔﺮ ﺿﺮﯾﺐ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻟﮕﯽ ﺑﻪ راﺳﺖ و اﮔﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﭼﭗ وﺟﻮد ﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل قیمتگذاری اختیار معامله ﺑﺎ مقدار 3256/2، ﭼﻮﻟﮕﯽ ﺑﻪ راﺳﺖ دارد. ﻣﯿﺰان ﮐﺸﯿﺪﮔﯽ ﻣﻨﺤﻨﯽ ﻓﺮاواﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺤﻨﯽ ﻧﺮﻣﺎل اﺳﺘﺎﻧﺪارد را ﺑﺮﺟﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﮐﺸﯿﺪﮔﯽ گویند. ضریب کشیدگی توزیع نرمال عدد سه است. اگر مقدار کشیدگی یک توزیع بزرگتر از سه باشد، آن توزیع کشیده تر از توزیع نرمال است و اگر کوچکتر از سه باشد، آن توزیع کوتاه تر از توزیع نرمال یا پهن تر از توزیع نرمال است. ارقام این شاخص هم در جدول بیانگر همین موضوع است. قیمت اختیار خرید اروپایی،
قیمت توافقی اختیار معامله،
تابع توزیع نرمال تجمعی،
نرخ سود بدون ریسک،
زمان تا سررسید و
قیمت دارایی پایه میباشد.
: انحراف معیار بازدهی دارایی تعیین شده.
: ارزش فعلی با نرخ سود مرکب پیوسته
و دوره
.
: ارزش فعلی
بر حسب نرخ سود بدون ریسک مرکب پیوسته.
و
: عبارتند از احتمال کوچکتر یا مساوی بودن یک متغیر از
و
در یک توزیع نرمال با میانگین صفر و انحراف معیار واحد.
(
) است. در واقع، نوسانات ضمنی اختیار خریدها بیشتر (کمتر) از اختیار فروشها است، زمانی که سرمایهگذاران قیمت اختیار خریدها را توسط سرمایهگذاران آگاه و با اطلاعات مثبت (منفی) تحت تاثیر قرار میدهند و بالعکس(زقال و همکاران، 2020)، (کرمرز و وینباوم، 2010) و (کرچلر، 2009).
باشد، پس گرایش احساسی سرمایهگذاران نسبت به قیمت پایه افزایش یافته است.
باشد، گرایش احساسی سرمایهگذاران نسبت به قیمت پایه کاهش یافته است، در نتیجه، احساسات سرمایهگذاران برای اختیار معامله اختیار خرید نزولی و برای اختیار معامله اختیار فروش صعودی است.
به معنای بدتر شدن احساسات سرمایهگذاران در بازار است، که ارزش اختیار خرید (فروش) را به سمتی کاهشی (افزایشی) سوق میدهد (زقال و همکاران، 2020) و (چان و همکاران61، 2015).
نگاره 4-1 آمار توصیفی | |||||||
نام متغیر | OPi,t | IAi,t | IETi,t | LEVi,t | ROAi,t | MTBi,t | SIZEi,t |
میانگین | 156/0 | 28/17 | 008/0- | 6727/2 | 6212/0 | 1419/0 | 9988/1 |
میانه | 143/0 | 18 | 011/0- | 7080/2 | 6197/0 | 1241/0 | 0534/2 |
انحراف معیار | 107/0 | 01/7 | 32/0 | 5316/0 | 2322/0 | 1359/0 | 1456/10 |
چولگی | 3256/2 | 046/0- | 7896/0 | 1608/0- | 4231/1 | 3108/0 | 20764/9- |
کشیدگی | 3426/5 | 11/1- | 1562/1 | 3955/0 | 2977/7 | 0926/2 | 3239/193 |
آماره جارک-برا | 0.001 | 00/0 | 000/0 | 005/0 | 00/0 | 000/0 | 002/0 |
تعداد مشاهده | 400 | 400 | 400 | 400 | 400 | 400 | 400 |
4-2- آمار استنباطی
در ابتدا براي اينکه بتوان از تحليل رگرسيون استفاده كرد و به نتايج پژوهش باور داشت، بررسی فرضیههای اساسي رگرسيون شامل نرمال بودن باقیماندهها، پایایی متغیرها، استقلال باقيماندهها، عدم همخطي بين متغيرهاي مستقل، آزمون ميشود.
الف) به منظور بررسی مانایی متغیرهای پژوهش از آزمون دیکی فولر تعمیم یافته62 استفاده شده است. این آزمون فرضیه وجود ریشه واحد در مقادیر سری را مورد آزمون قرار میدهد. با توجه به نتایج به دست آمده، سریهای مورد مطالعه در سطح خطای پنج درصد مانا هستند. بنابراین رفتار مقادیر متغیرها، در طول زمان دستخوش تغییرات رونددار نخواهد شد.
ب( براي بررسي استقلال باقيماندهها از آماره دربين-واتسون 63استفاده شده است. همانطور كه در جداولِ نتایج نهایی آزمون مدلهای مربوط به فرضیههای پژوهش مشخص است، در صورتیکه مقدار کران بالا و پایین آماره مذکور با توجه به تعداد مشاهدات و تعداد متغیرهای مستقل (بدون لحاظ عرض از مبدا) در محدوده مناسب باشد، میتوان در عدم وجود خود همبستگی اظهارنظر کرد. با توجه به قرارگرفتن آمارۀ مذکور در محدوه 32/2، بنابراین استقلال باقيماندههای مدل رگرسیون مورد قبول است.
ج( براي بررسي همخطي )وجود ارتباط بين متغيرهاي مستقل) از آماره عامل تورم واريانس64 استفاده شده است. نتايج آزمون نشان میدهد، مشکل همخطي ميان متغيرهاي مستقل وجود ندارد.
با توجه به تأييد فرضيههای فوق، ميتوان به نتايج حاصل از مدل برازش شده اطمينان داشت.
3-4- آزمون همجمعی متغیرها
مفهوم اقتصادي همجمعی آن است که وقتی دو یا چند متغیر سري زمانی براساس مبانی نظري با یکدیگر ارتباط داده میشوند تا یک رابطه تعادلی بلندمدت را شکل دهند، هر چند ممکن است خود این سريهای زمانی داراي روند تصادفی بوده باشند (نامانا باشند)، اما در طول زمان یکدیگر را به خوبی دنبال میکنند به گونهاي که تفاضل بین آنها با ثبات (مانا) است. بنابراین مفهوم همجمعی تداعیکننده وجود یک رابطه تعادلی بلندمدت است که متغیر اقتصادي در طول زمان به سمت آن حرکت میکند.
به طور خلاصه متغیرها باید مانا باشند، چناچه متغیر در سطح مانا نباشد و با تفاضلگیری مانا شود باید قبل از آزمون معادله تفاضلگیری انجام شود ولی با تفاضلگیری حتی یک متغیر به خاطر اینکه مبنای ایویوز، نرمافزار اکسل است برای همه متغیرها سطح اول حذف خواهد شد. با حذف هر سطح درجه آزادی کمتر میشود، بابت پیشگری از تفاضلگیری آزمون یوهانسون انجام میشود. اگر دادهها حداقل یک متغیر همگرا داشته باشند دیگر نیاز به تفاضل گیری نیست.
نگاره 4-2 آزمون همجمعی | ||
سطح معناداری | آماره تی |
|
0.0018 | 2.908419- | Panel ADF-Statistic |
0.0000 | 4.206829- | Group ADF-Statistic |
همانطور که در جدول بالا مشاهده میشود با توجه به مقدار سطح معناداری که کمتر از پنج درصد است، در دو حالت فردی و گروهی حالت همگرایی و یا همجمعی تائید میشود.
4-4- آزمون فرضیههای پژوهش
نگاره 4-3 نتایج نهایی آزمون مدل رگرسیون مربوط به فرضیههای پژوهش | ||||||||||||
آزمون | نوع | آماره | مقدار آماره | درجه آزادی | احتمال آماره | |||||||
چاو | ترکیبپذیری (پنل یا پولد) | افلیمر | 489410/1 | (210،1043) | 000/0 | |||||||
هاسمن | اثرپذیری (ثابت یا تصادفی) | کایدو | 242574/26 | 12 | 0099/0 | |||||||
متغير وابسته: OP | نماد متغیر: قیمتگذاری اختیار معامله | |||||||||||
مدل: رگرسیون ترکیبی | نوع: با اثرات ثابت | |||||||||||
مقاطع (تعداد): 25 | دورهها (تعداد): 16 | مشاهدهها(شرکت-سال): 400 | ||||||||||
نام متغيرهای توضیحی | نماد متغیر توضیحی | ضرايب | خطاي استاندارد | آماره تی | سطح معنيداري | عامل تورم واریانس | ارتباط | |||||
عرض از مبدا | C | 00149/0- | 00119/0 | 2568/1- | 2092/0 | ----- | ----- | |||||
عدم تقارن اطلاعاتی | IA | 087/0 | 01587/0 | 3534/8 | 015/0 | 47/1 | معنادار | |||||
گرایشات احساسی سرمایهگذاران | IET | 422/0 | 562/0 | 2275/2- | 009/0 | 36/3 | معنادار | |||||
اهرم | LEV | 0125/0 | 09528/0 | 3635/2 | 0001/0 | 02/2 | معنادار | |||||
بازده داراییها | ROA | 012/0 | 098/0 | 0236/2 | 210/0 | 22/3 | بیمعنی | |||||
ارزش بازار به ارزش دفتری | MTB | 0198/0 | 1258/0 | 0598/0 | 321/0 | 548/1 | بیمعنی | |||||
اندازه شرکت | SIZE | 0152/0 | 2126/0 | 2154/2 | 03598/0 | 15/4 | معنادار | |||||
آماره اف فیشر | 8596/1 | ضريب تعیین تعدیل شده | 6598/0 | |||||||||
احتمال آماره اف فیشر | 00032/0 | آماره دربين - واتسون | 32271/2 |
اساس اطلاعات بدست آمده از جدول فوق، گرایش احساسی سرمایهگذاران تأثیر مثبت و معنیداری بر قیمتگذاری اختیار معامله دارد. لذا فرضیه اول پژوهش در سطح اطمینان %95 تأیید میشود. بنابراین سرمایهگذاران به قیمت اختیار معامله یک شرکت، که ناشی از خوشبینی ایشان نسبت به وضعیت شرکت است، منجر به افزایش ارزش اختیار معامله آن شرکت در بازار سرمایه شده است. و بر عکس عدم گرایش سرمایهگذاران نسبت به قیمت اختیار معامله شرکتی که برگرفته از بدبینی آنها از وضعیت آینده آن شرکت است، کاهش ارزش اختیار معامله آن شرکت را در بر خواهد داشت. همچنین عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله نیز تأثیر مثبت و معنیداری دارد و این فرضیه پژوهش نیز در سطح اطمینان %95 تأیید میشود. عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران، که نتیجه در برداشتن اطلاعات خاص و محرمانه شرکتها توسط برخی سرمایهگذاران است، منجر به تأثیرگذاری بر نحوه قیمتگذاری اختیار معامله شرکتها میشود. در خصوص متغیرهای کنترلی، اندازه شرکت و اهرم مالی تاثیر مثبت و معناداری بر قیمتگذاری اختیار معامله دارند و متغیرهای بازده دارایی و ارزش بازار به ارزش دفتری ارتباط معناداری با متغیر وابسته ندارند.
با توجه به مقدار ضریب تعیین تعدیل شده، حدود %66 تغییرات متغیر وابسته را میتوان از روی متغیرهای توضیحی شناسایی کرد. آﻣﺎره درﺑﯿﻦ_واﺗﺴﻮن ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺷﺪه نیز ﺑﯿﺎنﮔﺮ ﻋﺪم وﺟﻮد ﺧﻮدﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ بین پسماندهای مدل رگرسیون است و اﺳﺘﻘﻼل ﺑﺎقیماﻧﺪهﻫﺎي اﺟﺰاي ﺧﻄﺎ را ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ.
5- نتیجهگیری و پیشنهادات
1-5- نتیجهگیری
به سبب نقش انکار ناپذیري که اطلاعات در بازار سرمایه دارد، گرانترین دارایی در بازار بورس اوراق بهادار، اطلاعات است. در بورس اوراق بهادار، اگر اطلاعات در مورد سهام را نهاده تلقی کنیم، قیمت سهام ستاده یا محصول خواهد بود. قیمت اوراق بهادار به اطلاعاتی ارتباط مییابد که سرمایهگذاران براي تصمیمگیري، از آن برخوردارند. اطلاعات، تعیین قیمت و تغییر قیمت را توجیه میکند. بنابراین، سرمایهگذاران مطلع، راهبردهاي خود را بر مبناي به کارگیري اطلاعات جدید، تدوین و توجیه میکنند. از سوي دیگر، نوع و چگونگی دستیابی به اطلاعات نیز حائز اهمیت است. در صورتی که انتقال اطلاعات به صورت نابرابر و نامتقارن، بین افراد صورت گیرد میتواند نتایج متفاوتی را نسبت به یک موضوع واحد سبب شود. در میان بازارها، بازاري که نیاز به شفافیت اطلاعاتی جهت تصمیمگیري افراد و سازمانها را شدیداً در خود احساس میکند، بازار سرمایه است. بازار سرمایه، به مشابه بخشی از بازارهاي مالی، نقش مهمی را در اقتصاد بازي میکند. بازار سرمایه در کنار سایر بازارهاي مالی، جریان منابع مالی متناسب با میزان فعالیتهاي اقتصادي را تنظیم میکند. از طریق چنین بازارهایی است که پساندازهاي افراد و سازمانها در بخشهاي مختلف اقتصاد ملی، براي سرمایهگذاري در صنعت به شرکتها منتقل میشود. با افزایش عدم تقارن اطلاعات، درك موقعیت واقعی سرمایهگذاران بازار، براي مدیران مشکل خواهد بود. بنابراین در موقعیتی که عدم تقارن اطلاعات بالاست، مدیران تخمینی محافظه کارانه از اطلاعات بازار ایجاد خواهند کرد. از این رو عدم تقارن اطلاعات به طور بالقوه میتواند منجر به اشتباهات یا ریسکهاي بزرگی گردد. در طول سالهای اخیر، مطالعات و تحقیقات مالی وارد دوران فکری جدیدی شده است که در برخی از آنها، مفروضات اقتصاد مالی مدرن مورد انتقاد قرار گرفته است. یکی از این مفروضات، منطقی بودن سرمایهگذاران است که بهطور جدی به چالش کشیده شده و مطالعات متعددی به بررسی این موضوع اختصاص یافتهاند. امروزه این موضوع قوت بیشتری گرفته است که قیمتها بیشتر توسط نگرشها و فاکتورهای روانی تعیین میشوند تا متغیرهای بنیادی و بنابراین مطالعه روانشناسی بازار اهمیت بیشتری پیدا کرده است. در نتیجه باید بر اساس متغیرهای احساسی، شرایط رفتاری فعالان بازار سهام را بررسی کرد. به عبارت دیگر، بجز عوامل بنیادی، باید تأثیر عوامل رفتاری و احساسی سرمایهگذاران را نیز بر قیمت سهام در نظر گرفت.
2-5- مقایسه نتایج پژوهش با نتایج سایر پژوهشها
در تئوری مالی در رابطه با آزمون فرضیه اول پژوهش این نتیجه بدست آمده است که گرایش احساسی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله تأثیر مستقیم و معنیدار دارد. این یافته با یافته پژوهش زقال و همکاران (2020) همسو است. در واقع زقال و همکاران (2020) در پژوهش خود دریافتند که گرایش احساسی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله اثر مستقیم دارد. همچنین راپانده و همکاران (2019) در پژوهش خود دریافتند که احساسات سرمایهگذاران، تأثیری مثبت بر نوسانات عایدی سهام در بورس اوراق بهادار ژوهانسبورگ دارد. نیکو و همکاران (1399) نیز در پژوهش خود به بررسی تأثیر گرایش احساسی سرمایهگذاران و نوسان پذیری غیرسیستماتیک بر قیمتگذاری نادرست سهام پرداختند. نتایج تجربی پژوهش حاکی از آن است که هر دو متغیر گرایش احساسی سرمایهگذار و نوسان پذیری غیرسیستماتیک دارای اثر مثبت و معنادار بر روی قیمتگذاری نادرست سهام هستند.
در ارتباط با فرضیه دوم پژوهش تأثیر مثبت و معنیدار عدم تقارن اطلاعاتی بر قیمتگذاری اختیار معامله بدست آمده است. زقال و همکاران (2020) نیز به همین یافته رسیدند که عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران بر قیمتگذاری اختیار معامله اثر مستقیم و معنیدار دارد. لی (2018) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که زمانی که مدیران براساس اطلاعات شخصی خود به این نتیجه برسند که اوراق بهادار شرکت زیر قیمت ذاتی معامله میشود، از انتشار سهام جلوگیری میکنند و عدم تقارن اطلاعات تأثیر مثبت و معنیداری بر اثر قیمتگذاری گمراه کننده بر انتشار اوراق بهادار دارد.
3-5- پیشنهادات
سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان مقام نظارتی در بازار سرمایه ایران میبایست به منظور جهتدهی بازار به سمت کارایی، راهکارهایی عملی اتخاذ نماید تا از وجود اطلاعات بیشتر یکی از طرفهای فعال در بازار نسبت به دیگری و داشتن مزیتی در این رابطه و در نتیجه حاکمیت سیستم اطلاعاتی نامتقارن در آنکه خود میتواند به گزینش نادرست و خطر اخلاقی منجر گردد جلوگیری نماید. از سوی دیگر، این سازمان میبایست از طریق نظارت بیشتر بر کیفیت و نه تنها کمیت و ارائه بـه موقع گزارشهای مالی تهیه شده از طریق شرکتهای فعال در بازار و همچنین روابط نمایندگی حاکم در این شرکتها آنها را به ارائه اطلاعاتی دقیق، واقعی و با کیفیت ملزم نماید.
سازمان بورس و اوراق بهادار میبایست عمق بازار اختیار معامله را افزایش دهد و شرکتهای فعلی بازار و یا شرکتهایی که برای اولین بار در بورس اوراق بهادار پذیرش میشوند، ملزم به این شوند که در بازه زمانی مشخص معاملات اختیار معامله شرکت را عملیاتی سازند.
با توجه به اینکه بیشتر عمق بازار به سمت معاملات اختیار خرید است، سازمان بورس و اوراق بهادار میبایست از طریق راهکارهای آموزشی بازار سرمایه، سرمایهگذاران را به سمت بازار اختیار معامله دو طرفه سوق دهد. از سوی دیگر، ایجاد جوی برای اعتماد سرمایهگذاران (بالقوه و بالفعل) به شرکتها از طریق مکانیزمهایی مختلف مانند فرهنگسازی ورود به بازارهای مالی به نحوی که مدیران شرکتها اجازه سوءاستفاده و تقلب و فساد را به خود ندهند یا تصویب مقررات به شدت سختگیرانه در برابر شرکتهای خطاکار منجر میشود که رفتار تقاضا برای اطلاعات به سمت کسب تمام اطلاعات محرمانه حرکت نکند.
بـه کارگزاران و مشاوران مالی فعال در بازار بورس اوراق بهادار توصیه میشود، علاوه بر متغیرهای اقتصادی و حسابداری تأثیرگذار بر نوسانات قیمت سهام، به ویژگیهای رفتاری سرمایهگذاران نیز توجه شود. سرمایهگذاران باید هنگامی که در بازار اخبار هیجانی و احساساتی زودگذر وجود دارد، با دقت بیشتری بـه خرید و فروش سهام مبادرت ورزند.
ü آذر بویه، نرگس. (1399). مرورری بر منشاء رفتار احساسی سرمایهگذاران و تأثیرات آن بر بازار بورس. جغرافیا و روابط انسانی، دوره 3، شماره 2.
ü آسیابیاقدم، لیلا، رحیمزاده، اشکان، فلیحی، نعمت، رجایی، یداله. (1400). انتخاب سبد دارایی سهام مبتنی بر روش اقتصاد رفتاری (مورد مطالعه بازار بورس تهران)، فصلنامه اقتصاد مالی، سال پانزدهم، شماره 55، صفحه 189-155.
ü امیری، مهدیه و میرزاپور باباجان، اکبر و اکبری مقدم، بیت اله. (1397). بررسی استراتژی سرمایهگذاری در قراردادهای اختیارمعامله با روش قیمتگذاری بلک-شولز (مطالعه موردی: قراردادهای اختیار معامله سکه طلا در بورس کالای ایران). فصلنامه علمي پژوهشي، دانش مالي تحليل اوراق بهادار، سال یازدهم، شماره چهل ام.
ü پیرایش، رضا و مظفري، سعید. (1397). عدم تقارن اطلاعاتی و تأثیرات آن بر بازار سرمایه. مطالعات نوین کاربردي در مدیریت و اقتصاد، سال اول، شماره 3، صص 83-96.
ü حسنلو، خدیجه و مردانلو، سیما. (1393). تحلیل حساسیت قیمتگذاری اختیار خریدهای اروپایی به روش درخت دو جملهای. فصلنامه نظریههای نوین اقتصادی، سال دوم، شماره 1، پیاپی2، صص 157-177.
ü حیدرپور، فرزانه و تاری وردی، یداله و محرابی، مریم. (1392). تاثیر گرایشهای احساسی سرمایهگذاران بر بازده سهام، فصلنامه علمی پژوهشی دانش مالی تحلیل اوراق بهادار، سال ششم، شماره 17، صص 1-13.
ü خانی، عبداله و قجاوند، زیبا. (1390). مروري بر ادبیات عدم تقارن اطلاعاتی و معیارهاي اندازهگیري آن. حسابداري و مدیریت مالی، شماره 8، صص 34-49.
ü سعادتزاده حصار، بهزاد، عبدی، رسول، محمدزاده سالطه، حیدر، نریمانی، محمد (1400). بررسی ارتباط سوگیری شناختی در رفتار سرمایه گذاران با واسطه نوسانات قیمت سهام، فصلنامه اقتصاد مالی، سال پانزدهم، شماره 56، صفحه 319-303.
ü کیامهر، علی، جنانی، محمدحسن، همتفر، محمود. (1399). تبیین نقش ناهنجاریهای بازار سهام در قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، فصلنامه اقتصاد مالی، سال چهاردهم، شماره 53، صفحه 212-193.
ü گرامی اصل، امیر و سربازي آزاد، صادق و ابراهیمی، سیدکاظم و بهرامی نسب، علی. (1394). بررسی تأثیر عدم تقارن اطلاعاتی بر ریسک سرمایهگذاري شرکتهاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. اقتصاد و کسب و کار، سال ششم، شماره 10، صص 3-27.
ü نیکو، هانیه و ابراهیمی، سید کاظم و جلالی، فاطمه. (1399). گرایش احساسی سرمایهگذار، نوسان پذیری غیرسیستماتیک و قیمتگذاری نادرست سهام در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. راهبرد مدیریت مالی، سال هشتم، شماره بیست و هشتم، صص 65-85.
ü واصلی، سعید و لطفی، مریم و بیگ رضایی، راحله. (1396). بررسی مبانی نظری عدم تقارن اطلاعاتی. همایش حسابداری- مدیریت و اقتصاد با رویکرد پویایی اقتصاد ملی. دانشگاه آزاد ملایر.
منابع خارجی
ü Baker, Malcolm. & Wurgler, Jeffrey, (2006)"Investor Sentiment and the Cross - Section of Stock Returns"Journal of Finance, vol 61, pp 1645 –1680.
ü Black, F., Scholes, M. (1973). The pricing of Option and corporate Liabilities. The Journal of Political Economy, 81(3), 637-654.
ü Bollen, N.P.B. & Whaley, R. (2004). Does Net Buying Pressure Affect the Shape of Implied Volatility Functions?. Journal of Finance, LIX (2), 711-753.
ü Brown, G., & Cliff, M. (2004). Investor sentiment and the near-term stock market. Journal of Empirical Finance, 11 (1), 1–27.
ü Chan, L., Chi M. Nguyen, and Kam. Chan, (2015). A new approach to measure the impacts of excessive speculation and some policy implications, Energy Policy, 86, 133-141.
ü Cremers, M. & Weinbaum, D. (2010). Deviations from Put-call Parity and Stock Return Predictability. Journal of Financial and Quantitative Analysis, 45(2), 335-367.
ü Kim, J.S., Kim, D.H., Seo, S.W. (2016). Investor sentiment and return predictability of the option to stock volume ratio. Financial Management, 46, 767-796.
ü Kirchler, M. (2009). Under reaction to fundamental information and asymmetry in mispricing between bullish and bearish markets. An experimental study. Journal of Economic Dynamics & Control, 33(2), 491–506.
ü Lee,.J.(2018).Information Asymmetry,mispricing and security Issunce. Available at://www.ssrn.com//.
ü Mei-Chen Lin, (2010). The Effects of Investor Sentiment on Returns and Idiosyncratic Risk in the Japanese Stock Market.International Research Journal of Finance and Economics, vol 60, pp 29-43.
ü Rhodes-Kropf, M. D. Robinson, and S. Viswanathan. (2005). "Valuation Waves and Merger Activity: The Empirical Evidence". Journal of Financial Economics, Vol.77, pp.561-603.
ü Rupande, et al. (2019). Investor sentiment and stock return volatility: Evidence from the Johannesburg stock exchange. Financial Economics, 7(1), 1-16.
ü Zghal, I., Hamad, S. B., Eleuch, H. & Nobanee, H. (2020). The effect of market sentiment and information asymmetry on option pricing. The North American Journal of Economics and Finance, 54, 101-235.
ü Zhu, B., & Niu, F. (2016). Investor sentiment, accounting information and stock price: Evidence from China. Pacific-Basin Finance Journal, 38 (3), 125-134.
یادداشتها
[1] Financial Markets
[2] Investors Behavior
[3] Investment Decisions
[4] Traditional Pricing Method
[5] Normative Behaviors
[6] Social Interactions
[7] Emotional Behaviors
[8] Mental Probabilities
[9] Emotional Tendencies
[10] Efficient Market Hypothesis
[11] Information Asymmetry
[12] Price Fluctuations
[13] Covering the Risks of Price Volatility
[14] Derivatives
[15] Options Contracts
[16] Traditional Financial Theories
[17] Valuation
[18] Behavioral Financial Perspective
[19] Fundamental
[20] Zhu, B. & Niu
[21] Arbitrage
[22] Disruptive Traders
[23] Mei-Chen Lin
[24] Future Cash Flows
[25] Investment Risks
[26] Market Sentiment
[27] Kim et al.
[28] Low Reactions to Good or Bad News
[29] Investors' Optimism or Pessimism
[30] Brown & Cliif
[31] Baker, M. & Wurgler
[32] Akerlof
[33] Spence
[34] Stiglitz
[35] Harmful Choice
[36] Spiritual Risk
[37] Black and Scholes
[38] Bachelier
[39] Black–Scholes Model
[44] Time to Maturity
[45] Zghal et al.
[46] Guyader & Meyer
[47] Executive Stock Option
[48] Chowdhury et al.
[49] RapidMiner
[50] Schrodinger Equation
[51] Rupande et al.
[52] Hu et al.
[53] Lee
[54] Implied Volatility of Call Option
[55] Implied Volatility of Put Option
[56] Volatility of Call Option
[57] Open Interest of Call Option
[58] Volatility of Put Option
[59] Open Interest of Put Option
[60] Bollen & Whaley
[61] Chan et al.
[62] Augmented Dickey Fouler
[63] Durbin-Watson
[64] Variance Inflation Factor
Investigating the Effect of Investors Emotional Trend and Information Asymmetry on Option Pricing
Abstract
The purpose of this study is to investigate the effect of investors' emotional trend and information asymmetry on option pricing. Investors' emotional trends, the degree of optimism and pessimism of shareholders towards a stock which usually occurs due to problems in the valuation of companies, which leads to decisions based on subjective judgments. If the information needed to make a decision is distributed asymmetrically among people, it can lead to different results compared to the subject of thr decision. The research study community is all companies listed on the Tehran Stock Exchange that have the option to buy or sell, in the option market of the Tehran Stock Exchange in the period from 2017/03/21 to 2021/03/20 has been traded. The hypotheses of research using analysis multivariate regression has been tested by combined data with fixed effects. The results of the research showed investors' emotional trend has a direct and significant impact on option pricing. Investors at the option price of a company, which is due to their optimism about the situation of the company, Leads to increased value The company option to the capital market. Conversely, Lack of emotional trend relative to price the option of a company that derived from their pessimism about the future state of that company, Decrease the value of the option will include that company. Investors' information asymmetry has a direct and significant impact on option pricing. Investors' information asymmetry that is the result of some investors having specific and confidential information about companies, It leads to influencing the option pricing of companies.
Keyword: Investors Emotional Trend, Information Asymmetry, Option Pricing.
JEL Classification: G41, D82, G13