An Analysis of Antiquity in Poems by Siavash Kasraie and Nosrat Rahmani
Subject Areas : Epic (with literary and artistic features)Zahra Akbariniya 1 , Touraj Aghdaei 2
1 - PhD student, Department of Persian Language and Literature, Karaj Branch, Islamic Azad University, Karaj, Iran.
2 - Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran.
Keywords: Familiarization, Antiquity, Siavash Kasraie, Nosrat Rahmani, Contemporary Poetry,
Abstract :
An Analysis of Antiquity in Poems by Siavash Kasraie and Nosrat Rahmani Abstract: Poetry evolves through norms, both in content and language and in its structure. Normality can be achived through new creations unfamiliar with the mind and language of literature, or by the dusting of the ancient face of the norms called archaic in Latin, and nowadays referred to as archeology. The most important aspect of the word resurrection in Siavash Kasraie’s poetry in Nosrat Rahmani’s use of ancient poetry and the structure of ancient poetry. Among the poets in question, the dedication to using ancient Persian language terms, both in terms of vocabulary and content, is more favorable and expression. This research examines the site and application of archeology in the poems of these two poets by using analytical explanations. Keywords: Familiarization, Antiquity, Siavash Kasraie, Nosrat Rahmani. Zahra Akbarinia, Graduate of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Karaj Branch, Alborz Province, Iran 2. Corresponding Author, Dr. Tooraj Aghdaie, Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Zanjan Branch, Zanjan Province, Iran
کتاب¬ها
انوری، حسن، احمدی گیوی، حسن. (1380). دستور زبان فارسی (2)، تهران: فاطمی.
بهار، ملک الشعرا. (1373). سبک¬شناسی نثر، تهران: امیرکبیر.
بیهقی، ابوالفضل. (2536). تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر علی اکبر فیاض بخش، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
پورنامداریان، تقی. (1389). سفر در مه (تأملی در شعر شاملو)، تهران: نگاه.
داد، سیما. (1372). فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید.
دهلوی، بیدل. (1368). دیوان، تصحیح حسین آهی، تهران: انتشارات فروغی.
دیچز، دیوید. (1373). شیوههای نقد ادبی، ترجمة محمدتقی صدقیانی و غلامحسین یوسفی، تهران: علمی.
رحمانی، نصرت. (1392). مجموعه اشعار، تهران: مؤسسة انتشارات نگاه.
ریاضی، حشمت الله. (1380). از رابعه تا پروین، جلد 1، تهران: پردیس.
شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1373). موسیقی شعر، تهران: انتشارات آگاه.
علی پور، مصطفی. (1387). ساختار زبان شعر امروز، تهران: فردیس.
فتوحی، محمود. (1391). بلاغت تصویر، تهران: سخن.
کسرایی، سیاوش. (1391). مجموعه اشعار، از آوا تا هوای آفتاب، تهران: نشر کتاب نادر.
مولوی، جلال¬الدّین. (1363). کلیات شمس، جلد2، تصحیح بدیع¬الزمان فروزانفر، تهران: انتشارات امیرکبیر.
میرصادقی، میمنت. (1373). واژه¬نامه هنر شاعری، تهران: کتاب مهناز.
ناتل خانلری، پرویز. (1373). دستور تاریخی زبان فارسی، به کوشش عفت مستشارنیا، مشهد: توس.
نظامی گنجه¬ای، الیاس بن یوسف. (1384). مخزن¬الاسرار، شرح دکتر براتی زنجانی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
مقالات
بساک، حسن. (1393). هفت شمشیر عشق (باستان¬گرایی در «سرود ابراهیم در آتش» اثر شاملو). پژوهشنامه ادب غنایی، 12(22)، 51-68.
حسینی، سارا، و دانشگر، آذر. (1395). کارکرد شاعرانه آرکائیسم در شعر شفیعی کدکنی. زیباییشناسی ادبی، 7(28)، 99-122.
صهبا، فروغ. (1384). باستانگرایی در اشعار اخوان ثالث. زیبایی¬شناسی ادبی، (5)، 41-64.
مستعلی پارسا، غلامرضا و حجت¬اله، امیدعلی. (1390). نگاهی سبک¬شناسانه به اشعار نصرت رحمانی، سبک¬شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، 4(2)، 215-228.
نورپیشه، محسن. (1388). فراهنجارهای دستوری در شعر معاصر، بهارستان سخن (ادبیات فارسی)، 5(130)، 169-202.
References
Books
Alipour, M. (2008). Language Structure of Today's Poetry, Tehran: Fardis. [In Persian]
Anvari, H., Ahmadi Givi, H. (2001). Persian Grammar (2), Tehran: Fatemi. [In Persian]
Bahar, M. Sh. (1994). Prose stylistics, Tehran: Amirkabir. [In Persian]
Bayhaqi, A. (2536sh). History of Bayhaqi, edited by Dr. Ali Akbar Fayaz Bakhsh, Mashhad: Ferdowsi University of Mashhad Publications. [In Persian]
Dad, S. (1993). Dictionary of Literary Terms, Tehran: Marvarid. [In Persian]
Dehlavi, B. (1989). Diwan, corrected by Hossein Ahi, Tehran: Foroughi Publications. [In Persian]
Deitches, D. (1994). Methods of Literary Criticism. Trans. Mohammad Taghi Sedkiani and Gholamhossein Yousefi, Tehran: Scientific. [In Persian]
Fatuhi, M. (2012). Image rhetoric, Tehran: Sokhn. [In Persian]
Kasraei, S. (2012). collection of poems, from sound to sunshine, Tehran: Nader Kitab Publishing. [In Persian]
Math, H. A. (2010). From Rabia to Parvin, Volume 1, Tehran: Pardis. [In Persian]
Maulvi, J. (1984). Kalyat Shams, volume 2, revised by Badi-ul-Zaman Farozanfar, Tehran: Amirkabir Publications. [In Persian]
Mirsadeghi, M. (1994). Dictionary of poetic art, Tehran: Mahnaz book. [In Persian]
Natel Khanlari, P. (1994). Historical Grammar of the Persian Language, by the efforts of Efat Mishtaranya, Mashhad: Tos. [In Persian]
Nezami Ganjavi, E. (2004). Makhzan Al-Asrar, Commentary by Dr. Barati Zanjani, Tehran: Tehran University Press. [In Persian]
Pournamdarian, T. (2009). Travel in the fog (a reflection on Shamlou's poetry), Tehran: Negah. [In Persian]
Rahmani, N. (2012). Collection of poems, Tehran: Negah publishing house.
Shafi'i Kodkani, M. R. (1994). Poetry Music, Tehran: Aghah Publications. [In Persian]
Articles
Basak, H. (2014). The Seven Sword of Love Archaism rhetorical functions in "Sorood-e EbrahimdarAtash" poem by Shamloo. Lyrical Literature Researches, 12(22), 51-68. [In Persian]
Hosseini, S. & Daneshgar, A. (2016). The Function of Archaism in the Poetry of Shafiei Kadkani. Literary Aesthetics, 7(28), 122-99. [In Persian]
Mostali Parsa, G.R. & Hojjat-oleh, A. A. (2011). A stylistic look at Nosrat Rahmani's poems, Persian poetry and prose stylistics (Bahar Adeb), 4(2), 215-228. [In Persian]
Nurpisheh, M. (2009). Grammatical norms in contemporary poetry, Baharestan Sokhon (Persian literature), 5(130), 169-202. [In Persian]
Sahba, F. (2005). Archaism in the poems of the Third Brotherhood. Literary aesthetics, (5), 41-64. [In Persian]
تحلیل باستان گرایی در اشعار سیاوش کسرایی و نصرت رحمانی
نویسندگان:
1- زهرا اکبری نیا، دانش آموختة دورة دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، استان البرز، ایران
2- نویسنده مسؤول، دکتر تورج عقدایی، دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان، استان زنجان، ایران
چکیده
تحول و نوآفرینی در شعر چه در محتوا و چه در زبان و ساختار آن از راه هنجارگریزی رخ میدهد. هنجارگریزی میتواند از راه آفرینشهای تازه که با ذهن و زبان ادبیات آشنایی ندارد حاصل شود یا آن که با غبارروبی از چهرهی کهن هنجارها که در لاتین به آن آرکائیسم گفته میشود و در زبان امروزی از آن با عنوان باستان گرایی یاد میکنند، به دست آید. مهمترین جنبهی رستاخیز کلمات در شعر سیاوش کسرایی و نصرت رحمانی باستان گرایی و بهرهگیری از ساختار شعر کهن است. در بین شاعران مورد بحث، کسرایی به استفاده از مصادیق کهن زبان فارسی، چه از نظر واژگان و چه از نظر محتوا اقبال بیشتری نشان میدهد، به طور کلی باستانگرایی در شعر شاعران مورد نظر جایگاه خاصی دارد که به تشخص زبان و بیان شاعرانهی آنها منجر شده است.
این پژوهش به بررسی و کاربرد باستانگرایی در اشعار این دو شاعر با روش توصیفی- تحلیلی میپردازد.
کلید واژه : آشناییزدایی، باستان گرایی، سیاوش کسرایی، نصرت رحمانی.
An Analysis of Antiquity in Poems by Siavash Kasraie and Nosrat Rahmani
Writers:
1. Zahra Akbarinia, Graduate of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Karaj Branch, Alborz Province, Iran
2. Corresponding Author, Dr. Tooraj Aghdaie, Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Zanjan Branch, Zanjan Province, Iran
Abstract:
Poetry evolves through norms, both in content and language and in its structure. Normality can be achived through new creations unfamiliar with the mind and language of literature, or by the dusting of the ancient face of the norms called archaic in Latin, and nowadays referred to as archeology. The most important aspect of the word resurrection in Siavash Kasraie’s poetry in Nosrat Rahmani’s use of ancient poetry and the structure of ancient poetry. Among the poets in question, the dedication to using ancient Persian language terms, both in terms of vocabulary and content, is more favorable and expression. This research examines the site and application of archeology in the poems of these two poets by using analytical explanations.
Keywords: Familiarization, Antiquity, Siavash Kasraie, Nosrat Rahmani.
مقدمه
ادبیات به ویژه شعر چونان موسیقی، نقاشی از جنس و گونهی هنر است و در زبان شکل میگیرد. برای بررسی و شناخت سبک یا هنجار بیان آن باید به پژوهش در زبان هر پیکرهی ادبی چه شعر چه نثر پرداخت. زبان ادبی یا هنری دارای لایههایی مانند زبان حقیقی و زبان مجازی یا هنری (استعاره، مجاز، کنایه) است. زبان هنری چونان صدفی است که گوهر معنی را جلا میبخشد و میپرورد. هنر نوآوری و آشنایی زدایی زبان وابسته در لایههای درونی زبان خواهد بود، ساختار واژگان، جابهجایی آنها و همچنین پاره واژگان، دیرینه و تازه بودن آن ها جان مایهی شعر را پدید میآورد و چهرهی هنری ادیب و شاعر را نمایان میسازد. زیبا النساءِبیگم درست دریافته است که :
در سخن پنهان شدم مانند بو در برگ گل میل دیدن هر که دارد در سخن بیند مرا
و بیدل دهلوی نیز زبان هنری را رستاخیز واژگان مینامد:
بیدل سخنم کارگه حشر معانی است چون زلزلهی صور قیامت کلماتم
نظامی گنجهای پیش از همگان دربارهی صدف زبان و گوهر معنی چنین میسراید:
در لغت عشق، سخن جان ماست ما سخنیم این طلل ایوان ماست
خط هر اندیشه که پیوستهاند بر پر مرغان سخن بستهاند
یکی از رویکردهای مهم آشنایی زدایی در شعر، غرابت زبانی اثر و نامتعارف بودن روش بیان است. آشنایی زدایی در شعر از طریق گریز از هنجارهای گوناگون شکل میگیرد. اهل فن دو گونه آشناییزدایی را یکی در حوزهی قاموسی و دیگری در حوزة نحو زبان از یکدیگر باز میشناسند و توضیح میدهند که آشنایی زدایی قاموسی جایی است که یک واژه به گونهای خلاف انتظار خواننده به کار رود و این یکی از مهمترین عوامل رستاخیز واژهها به شمار میرود.
آشنایی زدایی از طریق برهم زدن روش های معمول زبان حاصل می شود.
برخی گوهر اصلی و پایدار هنر را «آشنایی زدایی» می دانند که همان عادت شکنی و همان مخالفت با قوانین و شکل های ثابت هنر است. زیرا شکل ها در اثر تکرار نقش تأثیر خود را از دست می دهند و در اثر تبدیل شدن به عادت، ادراک دیگر مخاطب آن ها را احساس نمی کند، به طوری که می توان از هر شکل، محتوای آن را دریافت و یا پیش بینی کرد. باستان گرایی، زبان عادی گفتار را به زبان شعر تبدیل می کند و علاوه بر افزایش بار عاطفی آن، بر غنای زبان نیز می افزاید. شاعر با کاربرد این نوع هنجارگریزی، و همنشینی آن با واژه های امروزی، شعر خود را ریشه دار و اصیل عرضه می نماید. سیاوش کسرایی و نصرت رحمانی در اشعار خود از این نوع شگرد زبانی استفاده نموده اند؛ آنان صرف نظر از کارکرد بلاغی، به کارکردهای فرهنگی و اسطوره ای آن نیز توجه داشته اند و آگاهانه در بیشتر اشعار خود فضایی آرکائیسم ایجاد کرده اند. کسرایی با آوردن نام بزرگان تاریخ کهن این سرزمین حرمت آنان را پاس داشته و یادشان را گرامی می دارد. نصرت رحمانی نیز به صورتی گذرا از این ویژگی برای ایجاد فضایی باستانی بهره برده است.
پیشینهی تحقیق
2-1- کارکرد شاعرانهی آرکائیسم در شعر شفیعی کدکنی: سارا حسینی، آذر دانشگر،(1395) فصلنامه زیبایی شناسی ادبی، اراک، سال چهاردهم، شماره 28، ص 122.
2-2- باستان گرایی در اشعار اخوان ثالث: صهبا فروغ، (1384) فصلنامه زیبایی شناسی ادبی، اراک، شماره 5، ص 41.
هفت شمشیر عشق و باستان گرایی در «سرود ابراهیم در آتش» اثر شاملو: حسن بساک، (1393) پژوهشنامة ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال دوازدهم، شمارة بیست و دوم، ص 51.
2-3 -نگاهی سبک شناسانه به اشعار نصرت رحمانی: غلامرضا مستعلی پارسا و حجت اله امیرعلی، (1390) فصلنامه تخصصی سبک شناسی بهار ادب، سال چهارم، شماره دوم، ص 215.
2-4- روش تحقیق:
توصیفی- تحلیلی و به شیوة کتابخانه ای است و سعی دارد به بررسی و تحلیل باستان گرایی در اشعار دو شاعر فوق بپردازد.
3-1- آشنایی زدایی، نخستین نیاز متون ادبی به ویژه جانمایهی شعر است و بدون آن شعر رنگ و بوی تازگی ندارد و چنگی در دل و جان هنر دوستان نمیزند مولانا جلالالدّین چه خوش میسراید:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد از حدّ جهان بیحد و اندازه شود
(کلیات شمس، 1363، جزو 2، ص 14)
نوآوری در هر هنری نخستین ارزش به شمار میرود و آنچه بوی کهنگی دهرچنگی به دل نخواهد زد در ادبیات تازگی زبان و ترکیبات آن و آرایههای تازه زبان و تازگی موضوع است که دل و جان را مینوازد و بزرگان ادب فارسی چونان فردوسی، بیهقی، سعدی و حافظ و مولانا شهرت خود را از هنر تازهگوییها فراهم آوردهاند.
بیهقی در کاربرد ترکیبات زبان هنرمندیها میکند که به چند مورد اشاره میشود:
گرگ آتش کردن (ص 770، 928، 932) ، دست بسیار کس بر خاک مالدین (ص 372، 496)
دیوانها آنجا راست کرده بودند (ص 422)
خوارزمشاه به دست و پای بمُرد (ص 69)
نمونه این ترکیبات واژگانی را در آثار دیگر به ندرت بتوان یافت.
3-2- مبانی تحقیق: آرکائیسم
یکی از انواع هنجارگریزی، آرکائیسم archaism یا باستانگرایی است که به دو شکل واژگانی و نحوی کاربرد یافته است. باستان گرایی یعنی: «به کارگیری لغت ها و عباراتی که در زبان رسمی و متداول، کهنه و غیرمستقل و منسوخ باشد.» (داد، 1372: 10)
«زبان فارسی، احمد شاملو (1304- 1379) و مهدی اخوان ثالث (1307-1369) و شفیعی کدکنی بیش از همه از این شیوه در شعر خود استفاده کرده اند.» (میرصادقی: 32)
این شیوه اگر با مهارت و زیبایی در شعر به کار گرفته شود، موجب برجستگی و تشخص شعری می شود، زبان آن را پرصلابت می سازد؛ موسیقی شعر را افزایش می دهد و شکوه و وقاری را تداعی می کند که از دستاوردهای ادبیات ماندگار است و طنین والایی دارد. «ساموئل جانسون انگلیسی معتقد است، واژة کهن به سبک، شکوه و فخامت میبخشد. در برخی نوشتارها، زبان باستانی، جلوه ای رازآمیز و مقدس به سبک می بخشد» (فتوحی، 1391: 254)
3-3- معرفی سیاوش کسرایی:
سیاوش کسرایی در سال 1305 در اصفهان به دنیا آمد. سیاوش دورهی ابتدایی و دبیرستان را در تهران گذراند. در سال 1326 به دانشکدة حقوق دانشگاه تهران وارد شد و تحصیلاتش را در سال 1329 به پایان رسانید. پس از پایان تحصیلات به فعالیت های ادبی پرداخت. در سال 1336 اولین دفتر شعری خود را با نام آوا منتشر کرد و معروف ترین و ماندگارترین اثر او «آرش کمانگیر» در سال 1338 به چاپ رسید. هرچه از سال های آغازین دههی 40 دور می شویم، شعرش سیاسی تر و بی پرواتر میشود. افکار سیاسی- اجتماعی او باعث شد که از سال 1347 به بعد ممنوعالقلم شود و اشعارش با نامهای مستعار در مجلات چاپ شود. در اشعارش هم از خود سخن میگوید و هم از اجتماع. روی هم رفته شعرهای او ساده و به دور از ابهام است. سبک وی را «سبک نوکهن گرا» مینامند. وی در بهمن ماه سال 1374 بر اثر بیماری قلبی در وین در گذشت.
3-4- معرفی نصرت رحمانی:
نصرت رحمانی در سال 1308 در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد. قلمزنی در مطبوعات را بر کارهای دیگر ترجیح داد. در نوجوانی به شعر گفتن پرداخت؛ از غزل شروع کرد و به چارپاره رسید و سرانجام به شعر نو پیوست. رحمانی در سال 1333 اولین مجموعة شعریش به نام کوچ را منتشر کرد. انتشار این مجموعه بازتاب گسترده ای به همراه داشت. از دیگر آثار او می توان به کویر، ترمه، میعاد در لحن، حریق باد و ... اشاره کرد. بی شک رحمانی شاعری بزرگ است، شاعری که فرزند زمان خود بود و پرداختن به جامعه و ارزش های انسانی سرلوحة اشعارش شد. وی در سال 1379 درگذشت.
4- بحث (ادبیات):
باستان گرایی واژگانی یکی از راه های برجسته سازی در شعر است. کاربرد ساخت باستانی واژگان کهن در اشعار نو باستان گرایی واژگانی نامیده می شود. استفاده از واژگان صحیح و با شکوه گذشته مانع تحول، پویایی و نوگرایی نیست و اگر بنابر اقتضای حال و مقام و همسو با انتظارات خواننده، همنشین واژه های امروز شود، هم نشانة اصالت زبان و ریشه دار بودن آن است و هم نشانة پایداری قومی است که تحولات تاریخی، هویت و مظاهر هویت آنان را دگرگون نکرده است. منتقد انگلیسی می گوید: «کلماتی که از اعصار کهن اقتباس می شود نوعی جلال و شکوه به سبک می بخشد و احیاناً خالی از حظ و لذت نیست؛ زیرا از قدرت سالیان برخوردار است و بر اثر مدتی فترت، نوعی تازگی شکوهمند احراز می کند.» (دیچز، 1373: 257)
واژههای کهن در شعر، علاوه بر برجسته سازی کلام به توانگری و توانمندی زبان هم می افزاید، زیرا اگر شاعر بتواند در محور همنشینی زبان بین واژه های کهن و واژه های امروزی سازگاری استوار برقرار سازد، نشان می دهد که آن واژه کهن ارزش زنده شدن دارد و پذیرش مردم که مخاطبان حقیقی هستند مهر تأییدی برای تداوم حیات آن واژه.
4-1- باستان گرایی در اسم
اسم یکی از انواع واژهها است. پیروان نیما با کاربرد اسم های قدیمی به آن ها حیاتی دوباره داده اند. این اسم ها به ویژه اگر خاص هم باشد، حاصل فرهنگ باستان مردم ایران زمین خواهد بود. سیاوش کسرایی و نصرت رحمانی جزء شاعرانی هستند که از اسامی کهن و باستانی استفادة فراوانی نموده اند:
ای در کنام نشسته، کفتار دیگری (کسرایی، 1391: 358)
نهادم راحت شب را در انبانه نگاه روز را در چشم (همان: 182)
به روی آن خُم خالی که پای آن ستون مانده (رحمانی، 1392: 29)
بردامنش سرشک و به لب بوسه ریختم (همان: 103)
نامهای خاص کهن به ویژه آنهایی که مانند: رستم، سهراب، آرش و ... اساطیری هستند به زبان شخصیتی حماسی میدهد و آن را در چشم خواننده محبوب میکند.
منم آرش – چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن
منم آرش، سپاهی مرد آزاده .... (کسرایی، 1391: 104)
باستان گرایی در صفت
کاربرد صفات کهن نیز یکی از شیوه هایی است که کسرایی و رحمانی برای ایجاد فضایی باستانی در شعر خود از آن بهره جسته اند:
برقص آشفته برسیم دو پایم شدی چون مست و بی تاب (همان: 31)
بگویید ای کمند اندازهای چابک گستاخ ! (کسرایی، 431:1391)
طومار عشق های کهن را که سوختم! (رحمانی، 1392: 88)
نصرت ! چه می کنی سر این پرتگاه ژرف ! (همان: 48)
4-2- باستان گرایی در قید
شاعران معاصر در کنار بهره گیری از اسم ها و صفات قدیمی، قیود باستانی را نیز در شعر خود به کارگرفته اند. قیدهای به کار رفته در شعر نصرت رحمانی، فضایی باستانی و همراه با نا امیدی ایجاد کرده است.
به خیره ، سدره دشمنان شدم روزی (رحمانی، 1392: 28) (قید حالت)
به زیر خاک هرگه کاروان ننگ ره دارد. (همان: 56) (تخفیف در قید زمان)
آوخ! امروز به دیوارة باغ سایه ای هم زکبوترها نیست (کسرایی، 1391: 141) (قید تأسف)
سخن آهسته! مار افسای خفته است ز افسون های ماری سخت زیبا (همان: 49) (قید فراوانی)
باستان گرایی در کاربرد افعال کهن
استفاده از افعال قدیمی در تقویت فضای باستانی بسیار مؤثر است. کسرایی و رحمانی از انواع مختلف فعل به شکل کهن، برای ایجاد فخامت و تشخص در زبان خود بهره گرفتهاند. در این بخش فعل را از نظر ساختمان در دو دسته «ساده» و «پیشوندی» بررسی میکنیم.
4-3- افعال ساده
گاهی شاعر، با به کار بردن افعال ساده ای که در زمان گذشته مورد استفاده بوده و امروز از دایرة واژگان رایج در زبان معیار کنار رفته به زبان شعری خود فضایی باستانی می بخشد.
کسرایی از انواع مختلف این گونه افعال از قبیل نیشابوری، افعال ساده با پیشوند «همی» و افعال سادة قدیمی در شعر خود استفاده کرده است.
در سبک خراسانی یکی از صورت های ماضی نقلی به این صورت بوده است که جزء معین «است» در همة صیغه ها به کار می رفته است و این کاربرد از اختصاصات سبکی در شعر و نثر بوده است ملک الشعرای بهار در سبک شناسی این ساخت فعلی را «نیشابوری» نامیده است. (بهار، 1381: 275-276)
در این فرصت تنگ آمدستم / که این همه / از آن شد / که هرگز انجام نمیشد (کسرایی، 1391: 618) (فعل نیشابوری)
همی گویم که خوابی بود و بگذشت / بیابان را سرابی بود و بگذشت. (همان: 158) (فعل ساده اخباری با جزء پیشین همی)
غبار خواب، غنوده به چتر هرمزگان، به شهر خاکستر (رحمانی، 1392: 491) (فعل ساده در وجه وصفی است)
بردم لبی که از لب زخمینش، چرک لبان دگر را رُفت. (همان: 232) (فعل ساده)
4-4- افعال پیشوندی
افعال پیشوندی، فعلهایی هستند که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته میشوند. «در میان گونههای متنوع فعلهای زبان فارسی، فعلهای پیشوندی جایگاه آرکائیسم خاصی دارند و چهره های باستانی آن ها درخشانتر و دیدنیتر است. یکی از ویژگیهای شعر باستان گرای امروز، درک باستان گرایی این فعل ها و دادن برگه شعری به آنهاست. پیشوندهایی که با فعلها در آمیخته و فعلهای پیشوندی میساختند، هر یک مسئولیت ویژهای داشته و جهت انتقال مفهوم یا مفاهیم خاص، کارکرد می یافتند، به زبان دیگر، پیشوند در ترکیب با فعل، نوع جدیدی را از یک فعل میساخته که با شکل سادة همان فعل در معنا متمایز بوده است.» (علی پور، 1378: 312-313)
پیشوندهای فعل در فارسی عبارتند از: «بر، در، اندر، باز (دوا)، فراز، فرو.» (ناتل خانلری، 1373» 294) تعداد و تنوع افعال پیشوندی در اشعار پیشوندی در اشعار کسرایی و رحمانی بسیار زیاد است.
«بَر»
بود دیری که برکنده است با چنگال در چشمان/ عقابی آشیانه (کسرایی، 1391: 25)
و عقل را چون ریسمانی بر میان بربست (رحمانی، 1392: 574)
«فرا»
اگر روزی فرا آید از آن سوی این ایام تیره با سحرهایی / خوشا آن روز رویایی (کسرایی، 1391: 909)
«فرو»
پیشوند «فرو» از پیشوندهایی است که قدما از استفاده و کاربرد آن، مفاهیم خاصی را اراده می کرده اند و آن را مقابل پیشوند «فرا» قرار می دادند در شعر امروز نیز شاعران از این پیشوند بهره می گیرند. به نظر می آید افعال با این پیشوند بیشتر خفقان جامعه را به تصویر می کشند.
پایم فرونشست به مرداب ننگ ها (رحمانی، 1392: 87)
با ضربه ها درهم فرو می رفت و بر می خاست (همان: 574)
ای تن طوفان کشیده چشم فروبند / از ره دریا که غم کنار ندارد (کسرایی، 1391: 227)
«باز»
در سراسر همه هنگامة هول باز آی رویین تن ! (همان: 692)
«وا»
وانهادم حرف هایی را که همچون روز روشن بود (همان: 939)
«در»
گردش سنگین به کام چاه درافکند (رحمانی، 1392: 178)
4-5- باستان گرایی در کاربرد حروف
وقتی شاعری حروف را در معنی، مفهوم و جایگاه امروزیاش به کار نبرد و طبق سنت قدما از آن بهره بگیرد، از شگرد باستان گرایی در کاربرد حروف برای برجسته کردن زبان شعر خود استفاده کرده است. کاربرد حروف کهن علاوه بر تشخص بخشیدن به شعر و ایجاد فضای حماسی، به استحکام و زبان فاخر آن نیز کمک شایانی می کند؛ «زیرا در حروف به دلیل انعطاف پذیری به ویژه در معنا، و دگرگونی های کارکردی که در طول هزار سال نثر و شعر فارسی صورت گرفته، پیوسته در شعر باستان گرای امروز، همانند سایر عناصر زبان، نقشی تعیین کننده داشته است.» (علی پور، 1378: 174)
نمونههایی از حروف اضافه در شعر کسرایی و رحمانی:
«به» در معنای «در» :
ساعت به تابوت سیاهش خفته، گویی / قلب زمان افتاده از کار (کسرایی، 1391: 139)
به پشت هر در بسته، سخن زمن می رفت. (رحمانی، 1392: 27)
«را» به معنی «برای»
افسوس ناگه از سر شاخ سخن پرید / پرواز را / در شاخه زار فکر (کسرایی، 1391: 655)
غیرتت را چه پیش آمد، مرد (رحمانی، 1392: 84)
«اندر» به معنی «در»
مرغ حق، مرغ حق تو می دانی، عاشقی بود اندر این معبد (همان: 138)
«با» به معنی «به»
با خانه می شدیم که گرد سپید دم / بر بام می نشست (همان: 518)
4-6- کاربرد افعال دعایی
استفاده از افعال دعایی فضایی باستانی در شعر تداعی می کند:
جهان پهلوانا صفای تو باد / دل مهرورزان سرای تو باد / بمانا نیرو به جان و تنت / رسا باد صافی سخن گفتنت (همان: 214)
ز چشم همگان کینه ورزان را رسوا کردی / و اندر شامگه شوم – که دیگر مرساد – (همان: 700)
به سوگواری سویت ، سلام بر غم باد (رحمانی، 1392: 282)
باستان گرایی نحوی:
در شعر معاصر مسألة زبان مسأله ای اساسی و مهم است نحو نیز بخشی از زبان شعر است. نحو به قواعدی گفته می شود که به چگونگی همنشینی تکواژها بر روی زنجیره گفتار و ساخت واحدهای بزرگ تر می پردازد، و به عبارت ساده تر هنر میزان توانایی شاعر در نحوة قرار دادن اجزای جمله به تناسبی که نیاز دارد.
شاعران امروز سعی کرده اند که آشنایی زدایی و برجسته سازی را نه فقط در موسیقی و واژگان شعر بلکه در حوزهی نحو شعر ایجاد کنند. «دشوارترین نوع آشنایی زدایی آن است که در قلمرو نحو (syntax) اتفاق افتد، زیرا امکانات نحوی هر زبان و حوزة اختیار و انتخاب به یک حساب محدودترین امکانات است. در هر صورت بیشترین حوزه های تنوع جویی در همین حوزة نحو است.» (شفیعی کدکنی، 1373: 30)
ممکن است ساختمان نحوی جمله در گذشته نوعی باشد و در حال به صورتی دیگر بیان شود «هر نوع خروج از نحو زبان روزمره و استفاده از نحو زبان کهنه، خود، باستان گرایی به شمار می رود.» (همان: 27)
این شیوه اگر با مهارت و زیبایی در شعر به کار گرفته شود، موجب برجستگی و تشخص شعری می شود. باستان گرایی نحوی، به شیوه های زیر در شعر شاعران موردنظر نمود یافته است:
4-7- تقدیم فعل
«تقدم فعل یکی از متداول ترین فراهنجارهای دستوری در شعر سنتی است. شاعران برجسته ای همچون فردوسی از این ترفند در راستای اهداف شعری خود استفاده کرده اند که باعث فخامت کلام و حماسی تر شدن آن شده است.» (نورپیشه، 1388: 170)
خواهی شکفت ای گل پنهان / خواهی نشست آیا روزی به شعر من (کسرایی، 1391: 446)
بگریز از سیاهی شب هایم (همان: 71)
بگشای می فروش به رویم در (رحمانی، 1392: 91)
4-8- پرش ضمیر:
ضمایر پیوسته «معمولاً در آخر اسم، نقش اضافی دارند و در آخر از فعل های متعدی نقش مفعولی و در آخر حرف اضافه و برخی از فعل های متعدی، نقش متممی. در شعر قدما گاهی به ضرورت وزن و قافیه و سجع یا ترکیب خاص جمله و شعر و یا علل دیگر، این ترتیب برهم می خورد و ضمیر مفعولی به جای آخر فعل، در آخر اسم و ضمیر و قید و حروف و جز آن می آید و یا برعکس، ضمیر اضافی به جای این که در آخر اسم یا ضمیر مشترک بیاید، به آخر فعل و جز آن اضافه می شود. این جریان با عنوان (پرش یا جهش) یا حرکت ضمیر مطرح شده است.» (مدرسی، 1385: 150)
شاعران موردنظر این پژوهش از این کاربرد بی بهره نمانده اند و مواردی در شعرشان مشاهده می گردد:
اتصال ضمیر به قید:
کدامین زخم، در این دل به خون نشسته، متروک است / کز قصههای شبانه، هیچش به لب نمانده (رحمانی، 1392: 641)
جویباری بودم از آواز و اشک / کاخرم دریا به کام خود کشید (کسرایی، 1391: 175)
اتصال ضمیر به فعل
می گیردم به راه گریبان / پاسخ ز من طلب کند این خشمگین نگاه (همان: 468)
اتصال ضمیر به اسم
لیلی کسی که هرزگیم آموخت (رحمانی، 1392: 92)
گرچه مرگم بشکوه است باز / شبنمم خندان به راه خود روان (کسرایی، 1391: 171)
اتصال ضمیر به ضمیر
این ریشة تلخ میوه می دانم / تسخیر دل منش بود آهنگ (همان: 165)
4-9- کاربرد صفت تفضیلی به جای عالی
در گذشته برای ساخت صفت برترین، مانند امروز به آخر صفت ساده، «ترین» اضافه نمی کردند و شرایط صفت برترین را هم در آن رعایت می کردند و حاصل، معنی صفت عالی نیز می داده است. کسرایی گاهی از این قاعده تبعیت کرده است:
تو با زبان شعله زیر واژه های سنگی ات بگو / که سخت تر شبی است / که سردتر شبی است از شبان دیرپای ما (همان: 331)
مثل آب / مثل آب خوردنی / می زنند سربلندتر سر زمانه را / بردار . (همان: 452)
اسم در جایگاه صفت
سینهی این تپه های سنگ / از مهیب لاله ها پر داغ خواهد شد (سنگ به جای سنگی) (همان: 95)
صفت در جایگاه اسم
در شعر کسرایی، گاهی صفت جانشین اسم میگردد و این نوعی نوآوری نحوی محسوب میشود و زیبایی خاصی به شعر می دهد:
امید آن که ساقة اندام تر او / سرسبزی آورد ز بهارش در این خراب . خراب صفتی است که به جای ویرانه و یا سرزمین خراب آمده است (همان: 222)
4-10- فاصله انداختن میان موصوف و صفت
«قاعدهی مشهور در دستور زبان فارسی آن است که در صفت های پیوسته، کسرهی اضافه ای موصوف را به صفت می پیوندد هر دو تتابع صفات کسره یا «و» کار پیوستن صفات را به موصوف انجام می دهد. معمول نیست که کلمات دیگر میان موصوف و صفت فاصله باشد. موارد نادری که گاه در متون کلاسیک دیده می شود، استثناهای نادری بر این قاعده است.» (پورنامداریان، 1389: 158)
در شعر کسرایی این نوع خلاف قاعده که برجستگی خاصی به شعر او می دهد، مشاهده می شود:
«به وسیله ضمایر شخصی منفصل و متصل»:
در هیچ باغ مگر باغ ما سیاه یک سرخ گل نمی شکند با چنین صفا (کسرایی، 1391: 65)
یا «به وسیلة ضمیر مبهم»:
آری توان که رهرو دریا کنار بود / آنگاه به سایبان / بیرون ز ورطه های همه مرگبار، ماند (همان: 794)
کاربرد قید نفی (نه)
یکی دیگر از جلوه های باستانگرایی، کاربرد این نوع قید است. «امروزه فعل «است» و ساختهای دیگر آن را با تغییراتی به صورت نیستم، نیستی، نیست .... میآورند ولی در نظم و نثر کهن، میان نون نفی و فعل فاصله میانداخته اند و فعل را بی تغییر می آوردند؛ (این نه جایگاه این سخن است)» (گیوی، 1380: 762) این کاربرد در شعر شاعران معاصر نیز دیده می شود. کسرایی از این ویژگی در شعر خود بهره جسته و در بسیاری از موارد فعل بود و است را نیز حذف کرده است:
خورشید خفته بود، نه پیدا چراغ ماه / تاریک بود شام (کسرایی، 1391: 772)
دستی نه پیشگیر / یک لب به مهربانی و پیوند باز، نه ! (همان: 783)
5-1- نتیجه گیری:
براساس پژوهش انجام شده میتوان این گونه نتیجه گرفت که در بحث آرکائیسم واژگانی، پیروان مکتب ادبی نیما، به توصیة او از واژگان کهن و قدیمی در شعر خود بهره های فراوانی برده اند. گنجینة لغات کهن، آزادی و اختیار شاعر امروز را در انتخاب واژگان گسترش می دهد و به شعر فضایی آرکائیک می بخشد که موجب تشخّص شعر می شود.
بسامد کاربرد لغات کهن در شعر کسرایی بسیار بالاست. آشنایی کسرایی با متون گذشته و تسلط بر واژگان فارسی باعث شده به ضرورت شعر این لغات کم کاربرد را در شعرش احیا کند و به آن ها حیات تازه ای ببخشد. بسامد کاربرد لغات قدیمی در شعر نصرت رحمانی نیز بالاست. وی تحت تأثیر حس ملی گرایی دوران خود، به ایران باستان و ایجاد فضایی باستانی در شعر گرایش داشته است. با بررسی و تحلیل واژگان و فضای ذهنی شاعر براساس بسامد نوع واژه ها در مییابیم که با به کار بردن واژه هایی چون رهزن، میخانه و ... به صورت ناخودآگاه عدم اعتماد و فضای تاریک و محزون دوران خود را به تصویر میکشد. شاعر به وضوح نگرانی و بیاعتمادی خود را در قالب اشعارش بیان می کند به طور کلی استفاده از واژگان و تصاویر کهن برای گریز از شرایطی است که شاعران در آن قرار دارند و در حقیقت محکوم نمودن زمان و زبان حال است.
نصرت رحمانی و سیاوش کسرایی برای آشنایی زدایی و برجسته سازی در شعر سعی کرده اند در قلمرو نحو شعر خود نیز تشخص ایجاد کنند. کسرایی در کنار کاربرد واژگان قدیمی، از نحو باستان گرایانه نیز استفاده کرده است به طور کلی علاقه و گرایش کسرایی نسبت به زبان سبک خراسانی کاملاً در اشعارش مشهود است و استفاده از واژگان آرکائیک و قواعد نحوی جزء ذات شعر وی است، و بر غنای زبان او افزوده است و به طور کلی در هر دو حوزة باستان گرایی واژگانی و نحوی بیش از نصرت رحمانی فعالیت داشته و از عهدة این کار به خوبی برآمده است.
5-2-1- منابع:
1) انوری، حسن؛ احمدی گیوی، حسن (1380)، دستور زبان فارسی (2)، تهران: فاطمی.
2) بهار، ملک الشعرا (1373)، سبک شناسی نثر، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر.
3) بیهقی، (2536)، تاریخ به چاپ دوم، تصحیح دکتر علی اکبر فیاض بخش، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
4) پورنامداریان، تقی (1389)، سفر درمه (تأملی در شعر شاملو)، تهران: نگاه.
5) داد، سیما (1372)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، چاپ هشتم، تهران: مروارید.
6) دهلوی، بیدل (1368)، دیوان، تصحیح حسین آهی، چاپ دوم، تهران: انتشارات فروغی.
7) دیچز، دیوید (1373)، شیوه های نقد ادبی، ترجمة محمدتقی صدقیانی و غلامحسین یوسفی، چاپ چهارم، تهران: علمی.
8) رحمانی، نصرت (1392)، مجموعه اشعار، تهران: مؤسسة انتشارات نگاه.
9) ریاضی، حشمت ا... (1380)، از رابعه تا پروین، جلد اول، تهران: پردیس.
10) شفیعی کدکنی (1373)، موسیقی شعر، تهران: انتشارات آگاه.
11) علی پور، مصطفی (1387)، ساختار زبان شعر امروز، تهران: فردیس.
12) فتوحی، محمود (1391)، بلاغت تصویر، چاپ سوم، تهران: سخن.
13) کسرایی، سیاوش (1391)، مجموعه اشعار، از آوا تا هوای آفتاب، تهران: نشر کتاب نادر.
14) مولانا جلال الدّین، (1363)، کلیات شمس، ج دوم، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم.
15) میرصادقی، میمنت (1373)، واژه نامه هنر شاعری، کتاب مهناز، چاپ اول، تهران
16) ناتل خانلری، پرویز (1373)، دستور تاریخی زبان فارسی، به کوشش عفت مستشارنیا، چاپ سوم، مشهد: توس.
17) نظامی گنجهای (1384)، مخزن الاسرار، شرح دکتر براتی زنجانی، چاپ هفتم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
5-2-2- مقالات:
1) بساک، حسن (1393)، هفت شمشیر عشق و باستان گرایی در «سرود ابراهیم در آتش» اثر شاملو: پژوهشنامهی ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال دوازدهم، شمارة بیست و دوم، ص 51.
2) حسینی، سارا؛ دانشگر،آذر (1395)، کارکرد شاعرانهی آرکائیسم در شعر شفیعی کدکنی: فصلنامه زیبایی شناسی ادبی، اراک، سال چهاردهم، شماره 28، ص 122.
3) صهبا، فروغ(1384)، باستان گرایی در اشعار اخوان ثالث: فصلنامه زیبایی شناسی ادبی، اراک، شماره 5، ص 41.
4) غلامرضا، مستعلی پارسا؛ حجت اله، امیرعلی (1390)، نگاهی سبک شناسانه به اشعار نصرت رحمانی: فصلنامه تخصصی سبک شناسی بهار ادب، سال چهارم، شماره دوم، ص 215.
5) نورپیشه، محسن (1388)، فراهنجارهای دستوری در شعر معاصر، فصلنامه ادبیات فارسی، خوی، سال پنجم، شماره 130، ص 170.
Poetry evolves through norms, both in content and language and in its structure. Normality can be achieved through new creations unfamiliar with the mind and language of literature, or by the dusting of the ancient face of the norms called archaic in Latin, and nowadays referred to as archeology. The most important aspect of the word resurrection in Siavash Kasraie's poetry is Nosrat Rahmani's use of ancient poetry and the structure of ancient poetry. Among the poets in question, the dedication to using ancient Persian language terms, both in terms of vocabulary and content, is more favorable. In general, archeology has a special place in poetry. Which has been recognized for their poetic language and expression. This research examines the site and application of archeology in the poems of these two poets by using analytical explanations.
Keywords: Familiarization, Antiquity, Siavash Kasraie, Nosrat Rahmani,