Review of women's educational demands in the Qajar period based on "Habalamatin Kolkata newspaper"
Subject Areas : Journal of History (Tarikh)
1 - اموزش وپرورش
Keywords: demands, Women, Qajar, education, Habal-al-Matin Calcutta newspaper,
Abstract :
This article explains the reasons and motivations of knowledgeable and pioneering women of the Qajar era in order to make themselve enjoy the modern education. The women's need for education and training in a new and non-traditional style was a prerequisite for all their desires, because without an effective education, their other desires would not be possible to be fulfilled. The findings show that reasons such as: the emergence of competent women to raise children, equalization with men, the right to vote, promotion of the family value, and the acquisition of rights and competencies formed their intellectual framework in justifying the patriarchal society of that time.The demands voices of women, and even men alike, were reflected in an atmosphere that was the inheritor of traditional cultures, religious readings and practices mixed with prejudice and self-thinking of its performers, that made the realization of this dream difficult. The women's community has set its expectations in the role of mother and wife from a long-term strategic perspective, and has left the idea of its independent individuality to the women of the future. The main source in this research is the texts of Habalamatiin Kolkata newspaper.
_||_
باز نگري مطالبات آموزشي زنان در دوره قاجار بر پايه «روزنامه حبلالمتين كلكته»
چکیده
اين مقاله به تبيين طرح دلايل وانگيزههاي زنان آگاه وپيشگام روزگار قاجار به منظور برخورداري آنان از آموزش نوين ميپردازد. احساس نياز زنان به تحصيلات وآموزش به سبك نوين وغير سنتي، پيش نياز تمامي در خواستهاي آنان بود؛ زيرا بدون آموزش كارآمد، تحقق ديگر خواستههاي آنان ممكن نبود. يافتهها نشان ميدهد دلايلي چون: پديد آمدن زناني شايسته براي تربيت فرزندان، هم پايه شدن با مردان، حق رأي، ارتقا ارزش خانواده و كسب حقوق وشايستگيها، در توجيه جامعه مردسالار آن روزگار، چارچوب فكري آنان را تشكيل ميداد.
نداي مطالبات زنان و حتي مردان همسو با آنان در فضايي منعكس ميشد كه وارث فرهنگهاي سنتي، قرائتها وپردازشهاي دينيآميخته با تعصب وخودانديشي مجريان آن بود و اين امر تحقق اين آرزو را دشوار ميساخت. جامعه نسوان انتظارات خود را در نقش مادري وهمسري و از منظري راهبردي در بلند مدت طرح نموده و انديشه فرديت مستقل خودرا به زنان روزگار آينده سپردند. منبع شاخص در اين پژوهش متون روزنامه حبلالمتين كلكته ميباشد.
واژههای کلیدی : زنان ، آموزش ، مطالبات ، قاجار ، روزنامه «حبلالمتین کلکته».
Review of women's educational demands in the Qajar period based on "Habalamatin Kolkata newspaper"
Abstract
This article explains the reasons and motivations of knowledgeable and pioneering women of the Qajar era in order to make themselve enjoy the modern education. The women's need for education and training in a new and non-traditional style was a prerequisite for all their desires, because without an effective education, their other desires would not be possible to be fulfilled. The findings show that reasons such as: the emergence of competent women to raise children, equalization with men, the right to vote, promotion of the family value, and the acquisition of rights and competencies formed their intellectual framework in justifying the patriarchal society of that time.
The demands voices of women, and even men alike, were reflected in an atmosphere that was the inheritor of traditional cultures, religious readings and practices mixed with prejudice and self-thinking of its performers, that made the realization of this dream difficult. The women's community has set its expectations in the role of mother and wife from a long-term strategic perspective, and has left the idea of its independent individuality to the women of the future. The main source in this research is the texts of Habalamatiin Kolkata newspaper.
Keywords: Women, Education, Demands, Qajar, "Habalamtin Kolkata" Newspaper
مقدمه :
جایگاه و موقعیت زنان هرجامعه در مکانها و دورههای تاریخی از موضوعات مهم تاریخ اجتماعی میباشد. کشور ایران نیز از این قاعده به دور نیست. متأسفانه با آنکه زنان به طور طبیعی و میانگین نیمی از جمعیت این سرزمین را تشکیل دادهاند؛ امّا تاریخ نگاران و موّرخان در حق آنها کوتاهی کرده و در آثار و نوشتههای گوناگون نظر چندانی به این گروه مستور، در زمان خویش نداشتهاند.
دوره قاجار را باید مقطع تاریخی مشحون از تحولات شگرف برای جامعه ایران قلمداد کرد، نقطه عزیمت تحولات موقعیت زنان را نیز باید در این دوره جستجو نمود؛ اگرچه این تحوّلات موضوعی نبود که در منابع دست اوّل مورّخان این دوره به شکل اثری مستقل به آن توجّه شده باشد؛ با وجود این، ارایه تصاویر روشن از وضع زنان درباری و خاندانهای اشرافی کار چندان دشواری نیست؛ چرا که مورّخان به دلیل پیوند و خاستگاه مشترکی که با این طبقه از اجتماع داشتند، بارها به ذکر گزارشهایی در این زمینه پرداختهاند، امّا درباره زنان طبقات پایین و ضعیف و حتی متوسط با موانع بسیاری روبرو هستیم.
از مزایای عصر قاجار نسبت به دورههای قبل، آغاز و تداوم چاپ و نشر مطبوعات در داخل و خارج ایران است. مطبوعات به عنوان اجتماعیترین و مردمیترین منابع نوشتاری در جامعه نقش اساسی دارند و به دور از نگرشهای رسمی، آحاد مردم جامعه خویش را مخاطب قرار میدهند و به علّت ارتباط نزدیک با جمعیّت یک سرزمین انعکاس دهنده اخبار و اطلاعات اجتماعی، چه در سطوح بالای اجتماعی و چه در سطوح پایین میباشند.
از این رو دست کم میتوان در دوره قاجار با تکیه بر نشریات؛ بهخصوص در اواخر این دوره، به نتایج شایستهای در بسیاری از موضوعات تحقیق و از جمله تحقیق مورد نظر دست یافت.
در میان جراید، روزنامه حبلالمتین کلکته از وزینترین روزنامههای خارجی این دوره بود که در حدود چهار دهه (1349 – 1311 ق) در کلکته هندوستان به چاپ میرسید. سیدجلالالدین حسینی ملّقّب به مؤیدالاسلام، سردبیر روزنامه بود که احاطه عجیبی به اخبار پیرامونش داشت. نوشتههای هفته نامه همواره مبتنی بر رویکردی وطن خواهانه ظاهر میشد. ضمن اینکه به مثابه نوعی تشخیص بیماری و همواره در پی علاج آن بود.
در مطالعه صدها مقاله در حبلالمتین، میتوان دهها مقاله نیز درباره دفاع از حقوق زنان در حوزههای آموزش، تربیت، اشتغال، ازدواج، حجاب و غیره نیز یافت که با نگارشی شیوا توسط مردان و زنان نوشته شده است. همچنین بسیاری از نویسندگان راهکارهایی نیز به زعم خود خود پیشنهاد دادهاند. در این راستا پرسش اصلی پژوهش این است که :
به چه دلیل مطالبات زنان در بخش آموزش ،جدیتر از تمام مطالبات دیگر است.
پرسشهای فرعی دیگر که از دغدغههای نویسنده مقاله میباشد؛ بدین ترتیب است :
1- نویسندگان، دلایل اصلی محروم بودن زنان جامعه از حق، حقوق و شایستگیهایشان در این زمینه را در کدام کاستیهای بنیادی جامعه آن روزگار میدیدند؛
2- نگرش آنان به این کاستیها؛ از کدام زاویه و خاستگاه بود.
3- با توجه به محوری بودن زمان مشروطه در تحقیق، آیا تفاوتی بین نوع، نگرش و محتوای مطالبات زنان قبل و بعد از این دوره دیده میشود.
در این پژوهش براساس رویکرد توصیفی – تحلیلی، تحولات و موقعیت آموزشی – تربیتی زنان و مطالبات آنان مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است و از نظر تاریخی، محتوا و موضوعات مقالات و مراسلات، نویسندگان و نگرش آنان در سیر گذر زمان، قبل و بعد از نهضت مشروطه مورد تحلیل قرار داده شده است.
پیشینه تحقیق
پژوهشهایی که به طور کلی به مسأله زنان در دوره قاجار پرداختهاند، متنوع و متعدد میباشند و هر محقق گوشهای از زوایای این جمعیت پرده نشین را مورد بررسی و واکاوی قرار داده است در بین این پژوهشها، برخی نیز از دادههای نشریات سود فراوانی بردهاند؛ امّا بررسی موقعیت زنان در روزگار قاجار از نگاه یک روزنامه خارجی مهجور مانده است.
متأسفانه چنانچه ذکر آن گذشت منابع دست اوّلی وجود ندارد که به طور اختصاصی به موضوع مورد نظر پژوهش بپردازد؛ امّا از منابع دست دوّم که هر یک به انحاء مختلف به این موضوع پرداختهاند. میتوان به زنان در دوره قاجار (دلریش : 1375)؛ زنان در فرآیند سیاسی ایران قرن بیستم (paidar : 1995)؛ زن در جامعه قاجار (اتحادیه و دیگران : 1382)؛ زنان ایران در جنبش مشروطه (ناهید : 1369) و از تازهترین کتب نوشته شده در این حوزه میتوان به کتاب مشروطه زنان و تغییرات اجتماعی (باغدار دلگشا : 1379) اشاره کرد.
علاوه بر این، مقالات قابل توجهی نیز چه در کمیّت و چه در کیفیّت، توسط تاریخ پژوهشان در رابطه با زوایای مختلف زندگانی زنان در دوره قاجار نگاشته شده است که اغلب آنان در موضوع اصلی مقاله مورد نظر قرین و همنشین هستند؛ امّا مقالات کمتری وجود دارند که این موضوع را با تکیه بر مندرجات روزنامههای آن دوره بررسی کردهاند؛ به هرحال نگارنده تعداد مهمتری از این مقالات را که قرابت نزدیکتری با محتوی پژوهش حاضر دارد، گزینش نموده و به شرح زیر آورده است: مقاله «بررسی مطالبات اجتماعی زنان در جراید عصر مشروطه؛ با تکیه بر نامهنگاریهای زنان در روزنامه ایران نو» (علیزاده، باغدار دلگشا : 1395)؛ مقاله «زن در آینه مطبوعات دوره قاجار» (احدی : 1396)؛ مقاله «تحلیل رویکرد متجددانه زنان در دوره مشروطیت» (امیدی پور، باستانی، رجبلو : 1392)؛ مقاله «تکاپوی زنان عصر قاجار : فردیت ، جهان سنّت و گذار از آن» (ترابی فارسانی : 1388)؛ مقاله «بررسی مشارکتهای اقتصادی – فرهنگی زنان قاجار» (زاهدانی ، سعید موسوی ، روحانی : 1389).
ضرورت و نوآوری تحقیق
نوآوری این تحقیق بررسی وضعیت و مطالبات زنان دوره قاجار با تکیه بر یک روزنامه خارجی است که از با ارزش ترین و نام آورترین روزنامههای روزگار آن عصر و زمان میباشد. ضمن اینکه به علت محوری بودن زمان مشروطه در این پژوهش و نقش آفرینی حبلالمتین در آگاهی دادن به ایرانیان در این دوره حساس بر اعتبار و اهمیّت تحقیق نگارنده افزوده است. عنایت به اینکه تحقیق تاریخی پیش رو دارای این امتیازات است که موضوع را از زبان «حکایت نگاران» و افرادی که در تمامی سطوح و بطن آن جامعه بودهاند و با تکیه بر حافظه جمعی به گونهای ذهنی، نگریسته است و جایگاه ساختاری نگارندگان، طبقه، مذهب و تحصیلات آنها، گزارش موضوعات را تحت تأثیر قرار داده است. یادآوری این نکته نیز ضروری است که گرچه موضوعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گوناگون با مراجعه به این هفته نامه انجام شده و نگارنده نیز مقالاتی در حیطه اقتصادی ارائه داده است؛ امّا درباره وضعیت زنان هنوز کاوش و بررسی انجام نشده است، این امر ارزش کار نگارنده را پررنگتر میسازد.
با عنایت به این موضوع که جامعه کنونی و عصر ما هنوز وارث رسوبات و اعتقادات سنتی – فرهنگی گذشته است و در این رابطه با توجه به اهمیت دین و مذهب در این چالش از تفسیرهای نادرست و یک سویه و دل خواهانه نیز استفاده میشود؛ تلاش در این زمینه برای تبیین و تنویر و ارائه راهحلهای منطقی اَن سودمند خواهد بود.
طرح مسأله
یکی از معیارهای مهم جهت پیشرفت و توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیّت واعتباری است که زنان در آن کشور دارند و این در حالی است که تقریباً زنان نیمی از جمعیّت هر جامعه را تشکیل میدهند و این گروه از افراد در صورتی میتوانند مایه اعتبار سرزمین خویش باشند که شرایط آموزش و تربیّت لازم را داشته باشند؛ زیرا پیشرفت یک کشور احتیاج به آموزش و تحصیلات زنان دارد و با افزایش سطوح سرمایه گذاری در نیروی انسانی و فرزندان آن جامعه در ارتباط تنگاتنگ میباشد. این امر چندان جدّی است که برخی از صاحب نظران اعتقاد دارند باید آموزش و تحصیلات زنان، همپاي مردان باشد. آنان مردم یک جامعه را مانند اعضای یک فامیل میدانند که در این نهاد اگر مردان تحصیل کنند و زنان عقب بمانند جامعه توسعه نخواهد یافت (Faraghi et al . 2013 : 230).
بیشک جامعه عصر قاجار، جامعهای عقب مانده بود. از بُعد فرهنگی اکثر مردم بیسواد بودند و تعداد زنان و دختران بیسواد بسیار بیشتر از مردان بود. عقب ماندگی یک سرزمین و بیسوادی ملّت آن یک رابطه کاملاً دو سویه است؛ شاید هم بتوان گفت، کفه سنگین این ارتباط به سمت بیسوادی به عنوان علّت و عقب ماندگی کشور، کشیده شود. با توجّه به عقاید دیرین و کهن حک شده بر اندیشههای آن روزگار، الزامی برای تعلیم زنان نبود. قرائتهای اشتباه از متون دینی و شریعت چندان قدرتمند بود که جایی برای هیچگونه دلیل دیگری لازم دیده نمیشد. سنّت نیز به کمک باورهای دینی میشتافت. در این زمینه بسیاری از زنان خود نیز حمایتگر قابلی بودند.
تمایل به تغییر و تحول در دوره ناصری توسط افراد روشنفکر به جای مدح و ستایش در کتب قرار گرفت و انتقاد آرام از جامعه و اوضاع آن آغاز شد. در چنین بستر سیاسی – فرهنگی به تدریج در نوشتههای خارج از کشور ضرورت تربیت و آموزش زنان پیش آمد (کراچی : 1393، 15).
از طرفی با نزدیک شدن به سالهای آغاز نهضت مشروطه، آگاهی زنان از عواملی چون: علل رشد نابرابری های اجتماعی وجنسيتي،نفوذ فرهنگ غرب آغاز شد و اين آغاز اولين الگوي جديد در زندگي زنان بود (زرگري نژاد وهمكاران، 1398: 38)؛ از این رو نیاز به آموزش نسوان جامعه توسط زنان و همچنین بسیاری از مردان احساس میشد. با مطالعه مراسلات و منابع تکمیلی میتوان دریافت که چندین دلیل در اغلب آنها مشترک است که به توضیح و تحلیل آن پرداخته خواهد شد.
آموزش و پدید آوردن مادرانی شایسته برای فرزندان جامعه
نقش مادری از ارزشمندترین تجلیات زنان در خلقت میباشد. میان مفهوم نقش مادری و زنانگی رابطهای پیچیده وجود دارد. تمام ادیان بزرگ آسمانی جایگاه مادر را پاس داشتهاند، در تصور نمیگنجد که جامعهای مفهوم واژه زن و مادر را تفکیک نماید. در ادوار کهن؛ به خصوص در شرق نقش زنان چندان در مادر بودن نهفته بود که به نظر نمیرسد که نقش دیگری جایگزین آن شده یا رقابت کند.
در جامعه قاجار همچون جوامع شرقی آن روزگار، منزلت زنان در گرو مادر بودن آنان بود و این نبود به غیر از اینکه آنان مسئول پرورش سازندگان و نگهبانان سرزمین فردایشان بودند. گفتمان سنتي وضعيت فرودست يا حداقل متفاوت زنان را با تكيه بر طبيعت ونقش طبيعي آن ها به عنوان مادر وديگر نقش هاتوضيح مي داد( همان جا). به تدریج روشنفکران جامعه با الگوبرداری از غرب و تولید فکر، کارآمدی مادران را در آموزش آنان از بسیاری جهات تشخیص دادند و این امر میسّر نمیشد، مگر با فراهم آوردن زمینههای این امر. تصور میشود درخواست آموزش زنان از دو جنبه قابل بازبینی باشد: اوّل اینکه نویسندگان اعتقاد داشتند امروزه در هر جامعه و در هر کجای دنیا مادران شایسته به طور حتم نیاز به آموزش و تربیتی خارج از خانه و به شکل مدوّن دارند، بسیاری از این مراسله کنندگان تأثیر پذیرفته از آگاهیها و الهامات تاریخ اروپا و موقعیت زنان آنان بودند؛ چنانکه برادران و خواهران آنان درسرزمین عثمانی مدّتها بود به این موضوع پرداخته بودند (Faraghi et al . 2013 : 2). در کنار این گروه از معتقدین افراد دیگری بودند که با زیرکی و تکیه بر سنّتهای کهن روزگار خود و با تکیه بر متون، آیات و احادیث دینی از مقام مادری و احترام تمامی افراد جامعه به آن بهره برده و در تلاش بودند تا نظر دولت مردان سرزمین خویش را در ارتقاء سطح دانش و فهم و درک زنان برای رسیدن به این مقام والا جلب کنند. در همین زمینه نگارندهای گلایههای تلخ خود را در لابلای نوشتههایش به خوانندگان ارائه میدهد «... چگونه امّتی را امید ترقی باشد و حال آنکه عورات آنان که معلّم و مربی اوّل اطفال آنها میباشند خود در وادی جهل و بیغولههای توهم و وحشت گرفتارند ...» (روزنامه حبل المتین 1329 ، ش 12 : 6).
آنان فراموش نمیکردند و امید نداشتند که آموزش زنان در تربیت اطفال با یک نسل جواب دهد و لااقل دهها سال برای سوددهی آنان زمان لازم بود (روزنامه حبل المتین 1319 ، ش 18 : 6-5).
گاه میتوان اهمیت یک موضوع اجتماعی را از جایگاه و تعداد صفحاتی که در روزنامه به آن اختصاص داده میشود دریافت. مؤیدالاسلام به عنوان سردبیر روزنامه به نمایندگی از مردان روشنفکر اجتماعی در هشت صفحه اول جریده ،ضروریات آموزش را برای عموم آحاد ملّت بر شمرده است، ضمن اینکه حجم قابل توجهی از مطالب خویش را به زنان اختصاص داده، همچنین رویکرد روزنامه به این موضوع بر پایه توصیهها و آموزههای دینی است؛زیرا اسلامگرایی به عنوان یک شیوه تئوریک به قدمت عقاید یا سیاست شرقی سابقه دارد (Paidar 1995 : 15). با مراجعه به آیه «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» در کتاب مقدس، یادآوری میکند که تعلیم زنان هیچ منافاتی با مذهب مسلمین ندارد. روزنامه به خوبی دریافته بود که برای کشوری چون ایران که بر ستونهای استواری از دین و مذهب پا بر جابود، اینگونه یادآوری و آگاهی بخشیها سزاوار و کارساز است. سردبیر اعتقاد دارد :
«...هرگاه دختران تعلیم نیابند ممکن نیست شایستگی عموم ملّت حاصل شود، تعلیم مشروع هیچ ربطی با آزادی ندارد، توسعه مدارس بنات را به نوعی که مخالف آئین نباشد قرار دهد ... [بنات] که به سن رشد نرسیدهاند بیشتر اوقاتشان با مادران صرف میشود، پس از آنکه مادران آنها تعلیم یافته باشند درجات تعلیمی خود را بسیار به سرعت طی خواهند نمود» (روزنامه حبلالمتین 1324 ، ش 12 : 7-6).
تاریخ نگارش متن در آستانه نهضت مشروطه میباشد که هنوز روزنامه کمتر متوسل به الگوهای غربی میشود و این امر پس از مشروطه مشهودتر است. باید قبول کرد که در روزگار کنونی نیز هنوز بسیاری زنان وجود دارند که انجام وظیفه مادری را یک موهبت فطری و خدادادی میدانند و در این راه هیچگونه تربیت و آموزشی را برای خود ضروری نمیبینند. به یقین میتوان گفت تعداد اینگونه زنان در آن دوره را باید با ضرایب بسیار بالا سنجید؛ امّا زنان شایستهای نیز وجود داشتند که در پی روشنفکری هم جنسان خویش بودند. ماجرای بانوی فرهیخته قزوینی که پس از مشروطه در طلب حق رأی برای زنان بود در روزنامه بسیار ستودنی است که در جای خویش اشاره خواهیم کرد؛ امّا وی دل پُرخونی از زنان و مادران روزگار خود دارد و اشاره دارد به اینکه:
«...زنهای مسلمان جز کینه ورزی با یکدیگر و تربیت کودکان مقتضای سلیقه کج خود چیز دیگر نمیدانند، این است که اولادیکه در دامان تربیت اینها پرورده شده پَستترین اُمَم میشوند تا وقتیکه آموزگاران و مربیان اولیه اطفال را تربیت نکنیم جوانان کاردان و پیران باتدبیر نخواهیم داشت...» (روزنامه حبلالمتین 1324، ش 23 : 16).
متأسفانه در بسیاری از مراسلات، هویت نویسندگان روشن نیست و این امر موجب دشواریهایی در رابطه بین خاستگاه اجتماعی، جنسیت و موضوع مورد بحث میشود امّا از لابلای مراسلات، برخی نیز دارای شناسنامهای روشن میباشند. مقالهای در هفته نامه تحت عنوان «زنان بیعلم، اسرافکار و بیحاصل» درج شد. در این نوشته، روحانی نجفی با سخنان دوپهلو و گاه مبهم، زنان نادان، اسرافکار و غیره را متهم به مقام «مزاحم شوهران» معرفی میکند و نادانی آنان را سبب ساز اولاد نالایق مسلمین میپندارد، کینه ورزی وی نسبت به مادران بیسواد هر چه که باشد؛ ديده ميشود كه وی با استناد به حدیثی از پیامبر با عنوان: «طلب العلم فریضه علی کلی مسلم و مسلمه»، باز هم مراجعه به ریشههای مذهبی و دینی كرده و راهحل اینگونه جهل و نادانی مادران را طلب علم و دانش میداند. وی را میتوان نماینده مردان و دین مدارانی به حساب آورد که گرایش به معرفت زنان از راه علم و دانش را راه علاج دردهای این گروه از جامعه معرفي كرده است (روزنامه حبلالمتین 1329، ش 44 : 7).
چنانچه قبلاً نیز اشاره شد، فرستندگان مطلب برای روزنامه از خاستگاههای مختلف اجتماعی بودند. در مقابل روحانی از نجف، نجیب زادهای از پاریس نیز دغدعه آموزش زنان را جهت وظیفه مادری، به حوزه خصوصیتر و دختران وارد میکند و بیان میدارد : «... اگر ادّعا کنم که تربیت و تعلیم دختران الزام و اوجب از تعلیم و تربیت پسران است گویا غلط نگفته باشم ... نخستین تربیتی که اطفال مییابند در رفتار مادر است ...» (روزنامه حبلالمتین 1329، ش 6 : 9). از این رو میتوان دریافت اعتلای نقش مادری و کارآمدی آن، تربیت، آموزش و سواد الزامی مینمود؛ زیرا زنان مانند جوامع قدیم به شکل فطری و غریزی قادر به تولید نسلی امروزی و شایسته نبودند و بسیاری از مردان به نمایندگی از طبقات و درجات اجتماعی مختلف چه از نظر مذهبی و غیرمذهبی – خواهان این موضوع بودهاند.
تعابیر مختلف از همپایه شدن با مردان
یکی از ریشههای تحولات موقعیت زنان در جامعه روزگار مورد بحث، انواع راههای ارتباط جامعه قاجار با غرب بود. این امر مستلزم بررسی انواع مباحثات اقتصادی، ایدئولوژیکی و سیاسی در این دوره است. نفوذ روس در ایران، صدور فرش و درگیر شدن زنان در این ارتباط، انقلاب کبیر فرانسه که از پیامدهای آن، آزادی زنان و حق ستادی آنان بر مردان و غیره بود، تأثیر عمیقی بر روی آنان گذاشت انان این رهایی را میدیدند و میشنیدند. مسیونرهای اروپایی نیز در ایران انعکاس دهنده این گونه تحولات و افکار بودند و به شکل متوالی این مقایسه انجام میشد (Paidar 1995 : 43-44).
افرادی بودند که برای روزنامه شرح زنان موفق اروپایی را که در رشتههای هنری، ورزشی و اجتماعی اقبال یافته بودند به طور مفصّل مینگاشتند؛ مادام کوری از زنانی بود که مورد ستایش بسیاری از نویسندگان بود (روزنامه حبلالمتین 1332، ش 37 : 15-13) و همچنین زنانی که «... در کافه امور با مردان همتراز و در کلیه کردار و رفتار با آنان همنوا گردیدهاند [بودند] ...» (روزنامه حبلالمتین 1318، ش 16 : 15) مورد پسند قرار گرفتند.
شاید خواندن نمونههای فراوان و متون طولانی از این موفقیّتها امروزه برای ما ملالآور باشد؛ امّا آن روزها برای بسیاری از خوانندگان تازگی و جاذبه مطلوبی داشت. چنین برداشت میشد که تسلط بیدرنگ غرب بر ادراک بومی، شناسایی دوباره در موقعیت زنان را میطلبید؛ گرچه بسیاری از بزرگان و مردان نامی، خواهان حذف این نفود بودند (Paidar 1995 : 49) ؛ امّا هواخواهان، به طور مداوم موقعیت زنان اروپایی را به استحضار خوانندگان میرساندند، برخی بر این عقیده اصرار داشتند که زنان و مردان در استعداد فطری و قابلیت ذاتی هر دو همترازند. چندین مقاله پیدرپی که به شرح این موضوع و جانبداری از تساوی خلقت زن و مرد میپردازد، گواهی ادعای ماست (روزنامه حبلالمتین 1329، ش 12 : 16 ؛ 1319، ش 17 : 15 ؛ 1319، ش 18 : 6-5). تسلسل این مقالات نشان از اهمیّت موضوع برای دستاندرکاران هفته نامه و نویسنده میباشد. در قسمتی از مقالات آمده است :
«...در نظر خردمند اگر مرد به منظر صفات الهی است زنان نیز تتمه آثار غیرمتناهی میباشند. نوع مرد و زن در شرافت خلقت یک و هر دو در نیکی خصلت و حسن سیرت یکتا و یکسانند ... آیات محکمه و احادیث متقنه نیز بر این معنی دلالت تامه دارد ولی افسوس که ما مسلمانان از این نکته اهم غفلت کرده و در تعلیم زنان خود اقدامی نداریم بلکه جهالت و نادانی و عدم تعلیم و تربیت را در طایفه سنوان از مراتب عصمت و عفت پنداشته از این جاده مستقیم سرپیچی مینمائیم...» (1319، ش 12 : 16).
چنانچه گفته شد بسیاری از نگارندگان تأکید بر موقعیت زنان غربی داشتند و آنان را سند گفتار خود میپنداشتند، در این رابطه نویسنده مذکور مینویسد :
«...عامّه مسلمانان زنان را ناقصاتالعقل مینامند و ابطال این قضیه باطله را اصول تعلیم و تربیت غربیان ظاهر نموده است ... نزد عالمیان روشن گردید که زن و مرد در استعداد فطری و قابلیت ذاتی هر دو همتراز [اند] ... کریمه و افی هدایه نیز بر این معنی دلالت مینماید که علت نقص و دانش زنان در ما مسلمانان همان عدم تعلیم و تربیت است...» (همان).
نگارنده در شمارههای دیگر سعی کرده است با آوردن ادلّه و نمونههای فراون از زنان شاغل در مناصب والا در کشورهای مختلف اروپایی نظر خود را به اثبات برساند (روزنامه حبلالمتین 1319، ش 18 : 6-5).
گویا بسیاری از مردان برای چنین پیشرفتی که نقش زنان به مردان نزدیکتر شود آماده نبودند و بلوغ کافی برای این مقدار تغییرات در آن زمان را نداشتند. باید در نظر داشت در اروپا نقش اجتماعی زنان نسبت به دورههای پیشین آن به مردان نزدیکتر شده بود (Javadi and Floor 2010 : xi-x). به روشنی دیده میشد زنان ایرانی گامهای بسیاری از هم جنسان خود در اروپا عقب تر بودند؛ امّا روزنامه همه جوانب این رویداد را به خوانندگان خویش عرضه میدارد؛ آیا زنان در اروپا با این پیشرفت و آموزش و شغل، خوشبختتر هم بودند؟
در مقالهای بلند با نام «مکتوب از سوئیس»، نویسنده ضمن برشمردن بسیاری از شغلها که زنان پس از آموزش در آنها مانند مردان مشغول به کارند اذعان میدارد که «... اکثریت [زنان] در میان فقر و ضرورت و پریشانی [هستند] ...» (روزنامه حبل المتین 1332، ش 24 : 17)؛ امّا ماجرا به همین جا ختم نمیشود زیرا با مقایسه وضعیت زنان به این نتیجه میرسد که : «... در کشور ما هم زنان با اتمام از فلاکت مصون نیستند، چون ما ایستانستیک و تحقیقات درست نداریم معهذا درجه این فلاکت را نمیتوانیم معین نماییم، لهذا میان فلاکتهای اروپا و مصائب ما فرق مدهشی است ...» (همان). دلیلی نداریم که اینگونه نمونهها؛ طالبان حقوق مساوی زن و مرد را از موضع خویش عقب براند.
نظر به اینکه قوانین و نگرشهای متفاوت جامعه برگرفته از شرع بود و به عبارتی این قدرت شرع بود که فرمان میداد، بسیاری سعی میکردند خواستههای خود را به گونهای مطرح کنند که نه فقط منافاتی با شریعت نداشته باشد؛ بلکه اجرای آنها به مثابه اجرای اصول فراموش شده شرع تلّقی شود. طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه، حدیثی بود که به وفور در بسیاری از نوشتهها دیده میشد و در تاریکی جدلهای موافقان و مخالفان آموزش زنان ابزار بسیار کوبنده برای حامیان کسب علم و دانش برای این قشر محجور مانده بود (روزنامه حبلالمتین 1334، ش 8 : 7 ؛ 1329، ش 44 : 7 ؛ 1333، ش 32 : 12-11).
ذکر این نکته ضروری است که هم کفو شدن زنان را نباید با ابعاد وسیع اقتصادی و اجتماعی آن روز به معنای امروزی درک کرد زیرا خواسته زنان و طرفداران مذکر آنها هم کفو شدن در عرض اجتماعی بود و در طول نبود (روزنامه حبلالمتین 1329، ش 45 : 6).
زنان و حق رأی
مطالبه حق رأی توسط زنان موضوعی خاص است که پس از انقلاب مشروطه ظهور کرد، مردان مشروطه خواه نقش زنان را تا مرحله پیروزی پذیرفتند؛ امّا پس از آن مایل بودند زنان در خانه بمانند و در اجتماعات ظاهر نشوند. چنین تقاضاهایی زنان را وا می داشت که کمتر در عرصه سیاسی حضور یابند. در جریانان نهضت مشروطه زنان هیچگاه خواستههای صنفی خود را مطرح نکردند امّا پس از پیروزی، خواهان آن شدند که تشکّلهای آنان از سوی مجلس به رسمیت شناخته شود؛ امّا این خواسته چندان در مجلس با اقبال روبرو نشد (دلریش 1375 : 36).
با اینکه شرعاً و عرفاً زنان از حقوق مشخص در برابر مردان برخوردار بودند؛ عملاً این حقوق نادیده گرفته میشد. تا اواخر دوره قاجار زنان مطالبات سیاسی چندانی نداشتند زیرا بر این باور بودند تا سطح آگاهی ایشان بالا نرود هیچ مشکلی برطرف نمیگردد و این مشکل مرتفع نمیگردید مگر با آموزش مناسب برای آنان.
پس از تشکیل مجلس نظامنامه انتخابات مجلس شورای اسلامی در 14 جمادی الثانی 1324 هـ انتشار یافت. در مادّه سوّم از فصل اوّل لیستی از افرادی که از حق انتخاب محروم بودند عنوان شده بود که شامل: طایفه نسوان، اشخاص معروف به فساد عقیده، مرتکبین قتل و سرقت، اهل نظام، مجانین و چندین گروه دیگر (روزنامه حبلالمتین 1324، ش 12 : 17).
بعد از چند ماه بانویی فرهیخته از قزوین در مراسله خویش در روزنامه انتقادی جانسوز از دولت مردان ایران نمود. نوشته وی چندان قابل توجه است که آن را میتوان یکی از شاهکارهای مکتوب زنان آن روز و اعتراضی رسمی به حساب آورد. وی از زنان تاریخی اعم از اسلامی و اروپایی چون حضرت خدیجه (ع)، کلئوپاترا، سمیرامیس، ملکه ویکتوریا و مردانی چون میکادو، بوذر جمهر، ناپلئون کبیر، دارا و بسیاری از افراد تاریخی چه در گذشته و چه حال نام میبرد که نشان از احاطه کامل وی بر موضوعات تاریخی و حوادث زمانه خویش دارد و بسیاری از موضوعات دیگر که در لابلای دل نگاشته وی به میان آمده، خرد و آگاهی وی را آشکارتر میسازد.
مقام و جایگاه نویسنده، گفتار و بیانات وی را ارزشی والا میبخشد چنانچه میتوان آن را تلقّی از یک اندیشه پخته و قوام آمده دانست. وی بسیار مؤدبانه اظهار میکند که نظام نامه مجلس در ارتباط با عدم حق رأی زنان به عنوان انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان داغی دیگر بر سینه داغدار زنان این سرزمین نهاد. جملات او چندان ناب و دارای جاذبه است که آوردن بخشهایی از آن موجب غناي تحقيق ماست، در قسمتی از نوشتههای این بانو آمده است :
«...در واقع این سلسله مظلومه را در قطار مجانین و ضعفا انگاشته و آنان را به کلی از حقوق بشریت و حس انسانیت عاری و بیکار پنداشتهاند و حال اینکه بیان همین نکته اول ظلم به نوع خود است چرا که به حکم عادت ممدوحه احتجاب زنان مسلمه بدین واسطه در امور عامة مردانه هیچوقت مداخله و شرکت نداشتهاند و با وجود این سد آهنین ابداً زنان ایرانیه داخل مجالس انتخاب نمیشوند و راه شرعی هم برای ورود نسوان بانجمنهای ملّی متصور نبود. پس در این صورت لزومی نداشت برادران عدالت دوست و مواسا[ت] خواه ما به حکم ماده مخصوص در نظامنامه مزبور توهین و تحقیف عموم زنان ایرانیه نموده آنان را در شمار مجانین و ضعفا محسوب دارند ...»(روزنامه حبلالمتین 1324، ش 17 : 7).
لحن مستور،گاه عریان و گزنده نویسنده در ذهن خواننده چنین تصوری را ایجاد میکند که زنان طالب جدّی حق رأی نبودند؛ زیرا خود را محصور در خانهها و شرع را مانعی بر سر راه خویش میدیدند و با دلی گداخته خود را در صف مجانین متصوّر شدهاند؛ امّا این بانو که خود سر و گردنی از زنان هم دوره خویش بالاتر است بر این باور است که «... میتوان مدلّل داشت که زنان قدمی از مردان عقب نیستند بلکه اگر آنهمه اسباب و آلاتیکه برای تحصیل و اسفار و ترقی مردان فراهم است، زنان هم داشتند نتایج بهتر جلوه میدادند ...» (همان).
وی در جملات پایانی ریشه تقدیر ناخوشایند زنان را مستقیماً در شریعت میداند و هیچ هراسی از صراحت لهجه ندارد که بگوید : «... به قانون شریعت مطهره زنان محروم از انتخاب شدن و انتخاب کردن بودند هیچ لزومی نداشت که با این عنوان تشریح شود و مورث شکستگی قلوب طبقه نسوان گردد ...» (همان).
بانوی قزوینی چندان متأثر از این ماجراست که مؤیدالاسلام را نهیب میزند که اگر حکایت وی را در روزنامه درج نکند؛ دیگر حق ادّعای انصاب بیغرضی ندارد.
امروزه پس از گذشت بیش از صد سال از این روایت، میتوان نگاهی به آن روزگاران داشت و دریافت فرهنگ مسلمانی بر پایه یک ایدئولوژی کورکورانه و دریافتی انحرافی از احکام شرعی بود که الهام گرفته از قرائتهای ناصحیح از قوانین قرآن، تفاسیر و یا احادیث پیامبر بود (Paidar 1995 : 15).
از طرفی گروهی از اندیشمندان انقیاد و اطاعت زنان مسلمان را ریشه در سنّت آنان میدانستند (Ibidi). مورگان شوستر متخصص مالی آمریکایی در ایران پس از مشروطه دوّم زنان ایرانی را با درجه بالایی از احساس اینگونه میستاید : «آنها در مبارزه برای آزادی و مظاهر امروزیاش از مقدّسترین رسوم دیرینه دامنگیر زن در ایران را زیر پا گذاشته بودند ...» (شوستر 1385 : 158)؛ امّا چنانچه میبینم همین زنان باز هم توسط مردان پای بند رسوم و عاداتی دیرینه شدند. چندسال بعد نگارندهای از موفقیّت همتایان اروپایی خود در حق رأی توسط کنفرانس لوزان خبر میدهد و پیشرفت آنان را به رخ جامعه زن ستیز ایران میکشد (روزنامه حبلالمتین 1332، ش 24 : 16)؛ در حالی که زمزمههای آن در ایران هنوز به تازگی شنیده میشد؛ به هر حال، این درخواست زنان بعدها در دوران پهلوی با پیشزمینه آموزش مناسب و وافی که لازمه رشد زنان بود، بار دیگر به شکلهای بیپردهتر و بدون توجّه به سمت و سوی مذهبی از سوی زنان سرآمد و روشنفکر، پا به عرصه حیات نهاد.
آموزش زنان به سود جامعه مردان
با نظر به اینکه فراهم کردن زمینه سوادآموزی برای زنان، مطرح کردن شایستگی و تساوی زنان با مردان و درخواست مشارکتهای اجتماعی و در مواقع نادر سیاسی بود؛ امّا بسیاری از زنان جهت آگاه کردن مردان و شاید به دستآوردن دل این جامعه مرد سالار، از زاویهای روشنتر درخواست خود را اینگونه آشکار ساختند که مطالبه تحصیلات برای زنان؛ نه برای اینکه آنان به همآوری و مقام یکسان با مردان برسند، بلکه هدف، کسب بلوغ و رشد و ادای وظیفه یک همسر خوب و زن خوب شدن بود (Farighi et al . 2013 : 17).
معتقدان بر این باور، زنان را چون وزیران شاهان جهت مردان تصور مینمودند؛ زیرا که «... اگر زن هوشیار در حکمت عملی مهارتی دارد خانه گدایی را به قصر شاهی تفوق خواهد داد ... پس عظمت زنان سرمایه عزت مردان و ذلت ایشان موجب نکبت قوم است ... پس [مردان] باید که در تنویر عقول زنان شیعی تمام به کار برند ... و شایسته منصب مادری و قابل خدمات زوجیت بکنند ...» (روزنامه حبل المتین 1319، ش 17 : 16).
شور بختانه بسیاری از مراسلات درج شده در روزنامه حبلالمتین بدون مشخصات کامل نویسنده میباشد و گاهی می توان از نقطه نظرات و فحوی کلام نگارنده پی به جنسیت وی برد که این کاستی در تعیین جنسیت، قدری موجبات دشواری کار محقق بوده و در نتیجهگیری ابهاماتی را به وجود میآورد؛ با وجود این به نظر میرسد بسیاری از قلم به دستان از گروه مردان بودند که این امر ما را به دو فرضیه رهنمون میسازد :
حدس اوّل این است که مردان جامعه دغدغههای فراوانی در رابطه با آموزش زنان داشتند و به درجهای از آگاهی رسیده بودند که تحصیلات زنان هم به نفع خودشان و هم به نفع زنان آنهاست؛ به ویژه مباحثاتی که تحت نظر مردان ملیگرا مطرح میشد زنان را افرادی پاکدامن دارای حسنات فرض میکردند، آنان تفاوتهای نقش زنان و مردان را در تفاوتهای آفرینش در زنان و مردان میدیدند (Koyagi 2009 : 114). بنابراین سعی در انتشار این افکار با استفاده از جراید میکردند.
حدس دوّم این است که زنان بسیاری نیز پی به عقب ماندگی خود در جامعه آن روزگار برده بودند؛ امّا نه سواد کافی برای نوشتن و نه برای خواندن و در پی ان اظهار عقیده و مباحثات داشتند؛ گرچه امکان داشت در مواقع ضرورت یک شبه روزنامه نگار نیز بشوند (شوستر 1385 : 159)؛ بنابراین مردان در نوشتن و طرح مسأله؛ حتّی از طرف آنان پیشگام بودند، چنانچه تاجالسلطنه، دختر روشنفکر و سرکش ناصرالدین شاه مینویسد : زنان شاه در سطح پایین سواد و همگی وابسته به حمایت شاه بودن (Bachtin 2015 : 1001). در همین راستا لردکُرزن آنها را از زنان عثمانی هم مستورتر و در درجات کمتری قرار میدهد (Curzon 1892 . vol 1 : 410). مقالاتی هرچند اندک نیز مشاهده می شد که زنان خود را با عباراتی چون : کمینه، ضعیفه، نماینده نسوان معرفی میکردند.
عقیده صاحبنظران هر چه باشد؛ لااقل نگارنده با فرضیه دوّم هم عقیده است؛ اگرچه در هفته نامه نوشتهجات و متونی که تعابیر و قرائتهای سوء از اسلام و متون اسلامی راجع به مقام و منزلت زن مورد نظر است، زنان حضور بیشتری داشته و پیکان انتقاد آنان تیزتر است. در نوشتهای که میتوان از جملات آخر آن دریافت که فرستنده یک زن است و با عنوان «حقوقالمرئه و حریت النسّوه» درج شده پس از اینکه نگارنده اذعان میدارد در اروپا و سایر بلاد آموزش علم زنان زودتر آغاز شد؛ امّا هویّت خویش و دیگر همجنسان خود را با دین و اسلام پیوند زده و مینویسد : «... در بین اسلامیان چندان این مسأله قابل و اعتبار نبود و مطرح مذاکره و مباحثه واقع نگشته ... و دوره سعادت این صنف آدمی در ممالک و بلاد اهل اسلام شروع نشد» (روزنامه حبلالمتین 1323، ش 38 : 12).
وی موقعیت زنان را به حیوانات، طرح وارهای از آدم، عاری از حسن و بعید از قوه ادراک، مردگان صدساله که ایستادهاند و غیره به تصویر کشیده است (همان : 13). آیا اینگونه زنان میتوانستند برای مردان همنشین و همنفس مناسبی باشند!
متعصبین مذهبی که نماد دیگری از ناآگاهان قشر مسلمان بودند از دغدغهها و نگرانیهای طرفداران تحصیل زنان بودند که بیم دشنام و ناسزا از سوی آنان به مشتاقان آموزش میرفت (روزنامه حبلالمتین 1328، ش 27 : 10). نگرانی دیگر، عدم پذیزش زنان توسط مردان علم آموخته بود زیرا «... زیرا اتحّاد و امتزج یک مرد خوانا و دانا و ادیب با یکنفر زن بیسواد و نادان ممکن [نبود] و نخواهد شد ...» (روزنامه حبلالمتین 1329، ش 45 : 6).
برخی شخصیت مرد را در خانواده ذوب کرده و علم آموزی زنان را به خانواده مردان پیوند میزدند و در ضرورت و همنشینی مردان تعلیم یافته با زنان قلم فرسایی میکردند. نویسندهای از پاریس تمامی موضوع را در جمله «... روح را صحبت ناجنس عذابیست علیم ...» خلاصه میکند. مردان احتیاج به «... همصحبت همشأن خویش داشتند ...» (روزنامه حبلالمتین 1329، ش 6 : 9). دیدن اروپا و دیدن مظاهر تمدن و پیشرفت از جمله موقعیت زنان انگیزهای بس قوی برای اینگونه افراد بود.
زنان باسواد و علم آموخته و آگاه از اروپا برای دفاع از نظریات خویش، گفتههای «بیسمارک» دولتمرد مشهور اروپایی را جایگزین احادیث و روایات کرده و عقل را به یاری میجستند که: «تربیت پسران منوط به زنان و مادران با علم است» (روزنامه حبلالمتین 1332، ش 31 : 6). زمان و متحوای این متون، حکایت از عنایت به الگوهای غربی و جایگزینی همراه با احتیاط به جای روایات مذهبی است.
سالها پس از مشروطه، حبلالمتین آغاز به ترجمههای فراوان از «روزنامه جهان زنان» که در سرزمین عثمانی آن روز منتشر میشد نمود؛ زیرا در سرزمین همسایه ایران مسیر اینگونه تحولات پیش گام از ایران بود. زنان نویسنده عثمانی میدانستند که خواستههای آنان بالاتر از حد معمول جامعه آن روز است؛ امّا امیدوار بودند که استانداردهای سنّتی زنانه آن روزگار وارونه شده و زنان و همسران و مادران جامعه همپای آنها شده و به تحصیلات و مقامات بالا برسند (Farogh et al 2013 : 105). چنانچه قبلاً گفته شد، روزنامه به دفعات از روزنامه جهان زنان، مطالبی را در احیای حقوق زنان ترجمه و در لابلای مطالب خویش میگنجاند. در عثمانی زنان برای اوّلین بار در قالبی رسمی و تا حدودی شبه صنفی در فعالیتهای اجتماعی ظاهر شدند. از نویسندگان برجسته جامعه زنان عثمانی در روزنامه جهان زنان بانویی است که با نام «مکّرمه بلقیس» نوشتههایش را پایان میدهد. نوشتههای این جریده برای زنان ایرانی نیز الهام بخش بود و به میزان قابل توجهی باتوجه به ریشه مشترک مذهب و فرهنگ، مطالبات تقریباً یکسانی داشتند و زنان عثمانی اعتقاد داشتند: «در انقلاب عثمانی فقط مردان از انقلاب فکری پیشرفت میکنند [کردند] و تنها زندگی مردان قابل تبدیل نمود ... اما زمان از نو زندگی کهنه و بازیچه و باز از حقوق انسانی محروم [شدند] ...» (روزنامه حبلالمتین 1332، ش 38 : 12).
در جای دیگر نیز ترقی جامعه را نه فقط به دست مردان بلکه با اتحّاد زنان آموخته با مردان تصور میکرد (روزنامه حبلالمتین 1332، ش 35 : 11).
زنان و طرفداران پیشرفت آنان، در پی رفع نابرابریهای جنسیتی، تغییر نوع نگاه جامعه به زنان و علم آموزی آنان بودند، در جامعهای که زنان، فرودست و مردان، فرادست معرفی میشدند، خواستهها و مطالبات زنان به موازات نفع بردن مردان و رشد و بالندگی آنان که هر یک در زندگی خصوصی و اجتماعی در تماس با نسوان بودند، ضروری و موجّه مینمود.
آموزش سنّتی ؛ عدم تناسب محتوای آموزشی با موقعیت زندگی زنان
بسیاری از پژوهشگران از زوایای مختلف بر کاستی آموزش زنان در دوره قاجار پرداختهاند؛ امّا موضوع و محتوای هرچند اندک آموزش زنان کمتر مورد مداقه قرار گرفته است. با نگاهی به موضوعات و محتویات آموزشی، این سؤال بر ذهن متبادر میشود که آیا تناسبی بین مطالب آموخته شده با موقعیت و تفکرات و ضروریات زمانه آن روزگار زنان برقرار بود؟ یا اینکه مطالب آموخته شده به جز موارد تفننی ـ به استثنای آموزش قرآن ـ سود دیگری نیز برای دانش آموختگان داشت؟ در جامعه کویر گونهای که جهالت و نادانی و عدم تعلیم و تربیت زنان از مراتب عصمت و عفت پنداشته میشد (روزنامه حبلالمتین 1319، ش 12 : 16)؛ به نظر میرسد، همین اندک قطرات نه چندان گوارا نیز غنیمتی بود.
دور از حقیقت نیست که موضوعات تعلیمی نیز در مکتب خانههای ملاّها، خان باجیها و بیبیها از کیفیت مطلوبی برخوردار نبود و به هیچ وجه نقطه اتصّالی بین اینگونه آموزهها و علوم نوین وجود نداشت.
داستان زیبنده دخترکی که شور و شوق کودکی وی در تعلیمات خشک، دشوار و نامفهوم محو میشود، فقط یک سرگذشت نیست و به خوبی وضعیت آموزشی دختران را در اواخر دوره قاجار به تصویر میکشاند، انتظار از زیبنده این است که :
که زود درسهایش را روان نموده، جزوه ابتدایی را تمام کند، به ختم سوره عمّ یتسائلون عن النباء العظیم [برسد] ... و پس از سه سال، قرآن را تمام کرده و بیبیاش را ممنون کند، خانم کوچولو پس از ختم قرآن، یک دوره کتاب عاقِّ والدین و حسن و حسین را تمام کرده، [و] از کتاب گلستان سعدی و [ناخوانا] سنگین آن را نمیتواند تحمّل کند. او از عبارت (هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات) حظی نمیبرد، لابد است از مقراض اعانت جسته ورقهای کتاب را قطع کند، بلکه زودتر دوره کرده، عمر طفولیّت خود را از دست سعدی نجات دهد. در دیوان حافظ مبتلا شده وقتی (الاّ یا ایّها الساقی ادِرکاساً و ناوِلها) را میخواند هیچ نمیفهمد فقط با ایّها آشنا است. به خاطرش سالهای پیش در قرآن (یا ایّها الذین امنو) [را] مکرر خوانده است. پس از آنکه چندی هم با خواجه حافظ شیرازی سر و کلّه زد، برحسب امر بیبی باید ترک خانه ملاّ گفته خانه بنشید (روزنامه حبلالمتین 1334، ش 8 : 9).
شاید در جامعه آن روزگار دختران از کودکی، ساکت نشین و کم تحرک بودن، سؤال نکردن و اطاعت از مردان را میآموختند (سانا ساریان 1384 : 74). درک این حقیقت چندان مشکل نیست که نگرش زنان به وضعیت خود پذیرش سرنوشت و تسلیم بود (همان).
ده سال پیش هم این موضوع را نویسندهای که خود را کمینه (لقبی برای زنان آن دوره) خطاب میکند، عنوان کرده است و اظهار میدارد چگونه زن های ایران سواد داشته باشند که مدرس آنان در کودکی (آبجی بیگم جان) و درسشان الف دو زیر ان و يا دو زبر این است و در بزرگی هم رسالههایی که هیچ معنایشان را نمیفهمند (مثلهم کمثل الحمار یحمل اسفارا) شعر سعدی و حافظ و اشعار مصیبت میخوانند (روزنامه حبلالمتین 1324، ش 12 : 24). آموزش علوم نوین چون پزشکی مطمع نظر این بانوی وارسته است که بتوانند لااقل اطفال خود را مراقبت و معالجه کنند (همان).
این دو سوگنامه یک دهه، قبل و بعد از دوره مشروطه نوشته شده است. مقایسه آنها نشان میدهد طی ده سال که زمان قابل توجهی است؛ هنوز مشکلات آموزش زنان به قوّت خود باقی مانده بود.
خرافه پرستی و نبود آموزش مناسب
مطالعه زندگی بشر همواره نشان داده بین سوادآموزی و خرافه پرستی در جوامع، رابطه عکس وجود دارد، کشف علّت بسیاری از پدیدهها آدمی را از افکار و تصورّات واهی رهانیده است. برخی چنین میپندارند در جوامع کنونی اعتقاد به عناصر واهی و موهومات در گروه زنان بیش از مردان است؛ اگر چنین نظریهای را بپذیریم میتوانیم ریشههای آن را در نبود قدرت کافی و ثبات جایگاه زنان و همچنین کم بهره بودن زنان از علم آموزی و تعالیم مفید، نسبت به مردان بدانیم.
در ایران این عقب ماندگی مختص گروه خاصّی از زنان نبود، بلکه زنان اشرافزاده و حتّی حرم شاهی نیز به نقل قول از شاهدان عینی داری چنین خصلت ناپسندیدهای بودند (دلریش 1375 : 108).
حبلالمتين نقل قولی مکتوب از جریده «دعوت الحق» آورده است كه با سرزنش این مصیبت، مهر تأییدی بر آگاهی بسیاری از روشنفکران بر این موضوع زده است. با مطالعه این مکتوب در مییابیم، بسیاری موضوعات آموزشی زنان را – چنان که نام بردیم – سودمند برای رهایی آنان از بندهای خرافات و پیامدهای فاجعه بار آن نمیدانند؛ حتّی آموزش اشعار سعدی و حافظ به منظور گرفتن فال و نوعی سودجویی برای زنان بکار میرفت، آشکار است که چنین نواقصی برای مردان نیز دردسرساز بود؛ چندان که نویسنده بر جهل و بیسوادی زنان و چنین باورها، بیتی از شاعری عرب مثال میآورد : «ان النساء شیاطین خلقهن لنا – اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و اینگونه زنان را با شیاطین مقایسه و برابری میکند.
جنگیری، پناه بردن به رمّال، دعانویس از مظاهر آشکار این بیعلمی به شمار می آمد (روزنامه حبلالمتین 1324، ش 46 : 16). از نمودهای معروف این خرافه پرستی، مقدس بودن توپ مروارید در تهران بود که زنان عقیم به قصد درک فیض و درمان ناباروری و رسیدن به مراد خویش از زیر آن عبور میکردند. (Curzon 1892 : 500).
جای اندوه و تأسف است که با با گذشت حداقل یک قرن از روزگار مورد مطالعه، رفتارها و پندارهای واهی و بدون اساس علمی در جامعه کنونی ماوجود دارد و نشان میدهد، ریشهها و علل اینگونه کج اندیشیها هنوز از منابع، بیدانشی و جهل تغذیه میشود.
تأسیس مدارس، مهمترین مطالبات آموزش نوین
با گذشت سالها از وقوع نهضت مشروطه، عاقبت دولت مردان اندیشه تأسیس مدارس زنان را مطرح کرده و ضرورت ایجاد مدارس برای بانوان را به مجلس تقدیم کردند (روزنامه حبلالمتین 1333، ش 45 : 10)؛ امّا هیچگاه دولت مانند زنان آگاه و خیرخواه در این امر جدّی ظاهر نشد. این گروه از بانوان شایسته که دارای تمکّن مالی بودند با اشتیاق اقدام به تشکیل مدارس دختران نمودند و نام بسیاری از آنان در منابع اواخر دوره قاجار آمده است. اینگونه تکاپوهای خودجوش با اقدامات همجنسان آنها در تاریخ ایران اسلام تفاوت داشت؛ زیرا بیشتر فعالیتهای زنان آن دوره با امور مذهبی گره خورده بود. بیبی خانم استرآبادی، خالق اثر شایسته، یکتا و بینظیر «معایب الرجال» که سخن پیکار زنی با زن ستیزی کلام مردی هم زمان با خویش است (نجم آبادی 1371 : 8)، نشان از آرزوی زنانی چنین وارسته به رهایی همنوعان خود از بند این نادانی است. به نظر میرسد وی چندان از طبقات مرفه و آسوده نیست؛ امّا از نوشته او بر میآید که سه ماه است مدرسه دختران را تشکیل داده است (همان : 60). در اواخر دوره قاجار فراوان به اینگونه فعالیّتها بر میخوریم.
گذر زمان نشان داد گشایش مدارس به شکل نوین به دست خود زنان صورت پذیرفت. گفتنی است بعضی از روحانیون نیز از طرفداران اصلاحات در مدارس بودند و در طرحهای تحولات آموزشی شرکت میکردند (Koyagi 2009 : 11).
روحانیون بسیاری هم بودند که تأسیس مدارس دخترانه به سبک نوین را فاجعهای دردناک برای جامعه تلقی میکردند (کراچی 1394 : 13). میتوان تغییر نگرش زنان در ضرورت تعلیم و دانش را در جنس خودشان یافت که زمزمههای فضل و کمال و دانش زن را برتر از جهیزیهای که روزی هَم و غم زنان بود دانسته و دیگران را نیز نهیب زده و آگاه میکردند (روزنامه حبلالمتین 1321، ش 20 : 12).
آنان هنوز هم پس از گذشتن سالها از تحولات فکری مشروطه، تأکید بر تأسیس مدارس مدرنتر و آموزش مفاهیم پرسودتر داشتند، امّا هنوز هیچ وزارتخانه یا متصدی رسمی برای چنین نهادی وجود نداشت و این موضوع هم از مطالبات زنان بود (روزنامه حبلالمتین 1332، ش 31 : 16).
تحولات آموزشی زنان را میتوان در تدریس زبان فرانسه در برخی از مدارس دختران مشاهده کرد؛ امّا به نظر میرسد سنّت گرایان، مذهبیون و حتّی روزنامه نیز با توصیههای سردبیر چندان رضایتمندی از این آموزشها نداشتند و آن را آسیب زننده بر فرهنگ و سنّت قدیمی دانش آموزان تلقّی میکردند. این موضوع نشان از پیوندهای محکم جامعه آن روزگار با فرهنگ و سنّت کهن داشت که هنوز هم حتّی در طبقه روشنفکر – مذهبی چون حبلالمتین ریشه دوانیده بود؛ البته بعدها در دوره پهلوي اول ودوم اگرچه گسترش مدارس، افزايش سطح سواد ومعلومات عمومي زنان را به دنبال داشت اما از طرفي مظاهر بي حجابي و الگوبرداري از زندگي زنان غربي را به دنبال داشت (ترابي فارساني وهمكاران ، 1396: 16).
با وجود این زنان اصرار داشتند که با تعالیم نوین جدید ارتباطی بین خانه و اجتماع برقرار میشد و زنان وظیفه خود را به عنوان انتقال دهندگان ارزشهای سنتی به همان اندازه ارزشهای نوین انجام میدهند (Faroghi et at 2013 : 20). تأدیبالنسوان، رساله تعلیمی که در قبل هم ذکر آن رفت، نماد باور بسیاری از مردان دوره قاجار است که در اوج زمانه قاجار یعنی دوره ناصری توسط یک دولت مرد نوشته شده، زن معرفی شده در این رساله با کنیزان برابری کرده و با پیشنهاد وظایف عجیب و غریب دل زنان را میآزارد. تأدیبالنسوان اندیشه یک فرد نیست؛ جریان فکری مردانه و رفتار فرهنگی جامعهای با مردانی سنّتی با نگاهی جنسیتی و اخلاقی به زن است (کراچی 1394 : 10). وی در پایان رساله خود – با رضایت از اینکه وظیفه سنگین خود را انجام داده توصیه میکند که اگر خانوادههای ایرانی میخواهند دختران خود را به مدرسه بفرستند، باید این کتاب را روز اوّل در اختیار او قرار دهند که بخواند و بر طبق آن رفتار کند (Javadi and floor 2010 : 54).
استنباط برخی از نویسندگان و رجال حکومتی در آموزش و تربیت زنان ادامه همان نسبت واپس گرایی غیرانسانی محدود کنندهای بود با اندکی سلیقه غربی وارداتی که ظاهر زنانه را طوری دیگر میخواست (کراچی 1394 : 15).
امّا اعتراضات زنان در درک و تلاش انتقال آموزش کهنه و متروک به محتوا و مفاهیم سودمند امروزی در طبقه هوشیاری غیرمنتظرهای بود که بعدها در بسیاری از مجلات زنانه ظهور تام و کامل یافت و در عین حال هیچگاه زنان لااقل تا اوایل دوره پهلوی اوّل از لزوم آموزش وظایف سنّتی خویش طفره نرفتند و شانه خالی نکردند.
نتیجه گیری
نگاهی جامع و دقیق به مکاتبات و نامههای درج شده در روزنامه و مطالعه حافظه جمعی نگارندگان در رابطه با موضوع مطالبات آموزشی زنان و مقایسه دیگر در خواست های آنان، نویسنده مقاله را به نتایج زیر رهنمون ساخت.
1. برجسته ترین درخواستهای اجتماعی زنان در دوره قاجار در حیطه آموزش بود، چه زنان و چه مردان حامی آنها آموزش را پیش نیاز بسیاری از پیشرفتها و توانمندیهای زنان در مشارکتهای اجتماعی و اقتصادی روزگار خود میپنداشتند و از طرفی جامعه نارسته از بند سنّتها، هنوز آمادگی حضور زنان در عرصههای دیگر اجتماع و اقتصاد را نداشت.
2. در مناقشههای قلمی، زنان نقش خود را وابسته به مردان توصیف کرده و منزلت اجتماعی خود را از مردان تفکیک نمیکنند و کمتر نقش فردیت زنان آشکار میشود، بیشترین نقش، نقش مادری و سپس همسرداری معرفی شده و بالطبع موضوعات آموزشی نیز بیشتر در حیطه فرزندداری و همسرداری خلاصه میشود.
3. موضوع آموزش نه تنها وضعیت تحصیل و سواد زنان را مورد مداقه و بررسی قرار میدهد؛ بلکه از این زاویه میتوان به موانع مهم عقبماندگی زنان در بسیاری از زمینهها از جمله آموزش پی برد : چیرگی تفکرات کهن در جامعه آن روزگار که ریشه در نگرشهای خاصّ سنتی، فقدان نظام حقوقی و عرفی، عدم آگاهی زنان از حقوق عرفی و شرعی و پذیرش مسیر تقدیر و سرنوشت توسط خود زنان، تفکرات سنّتی جامعه مردسالار و پدرسالار، آداب و رسوم قومی – عشیرهای که ربطی به مسائل دینی نداشت از عوامل اصلی بازدارنده بود.
4. بسیاری از مطالبه کنندگان به خوبی واقف بر جامعه سنّتی خویش و گفتارهای مسلّط جامعه بر پایه شرع بودند و میدانستند میزان متنابهی از مسائل حقوقی زنان از نگاه فقهی شریعت و در برخی موارد قرائتهای انحرافی و تفسیرهای جاهلانه و ناکارآمد از دین سرچشمه میگیرد؛ از این رو سعی در انطباق خواستههای خود با شریعت و هویّت مذهبی نموده و مطالبات خود را به گونه ای مطرح کنند که نه فقط منافاتی با شرع نداشته باشد؛ بلکه اجرای آنها نیز به مثابه اجرای اصول فراموش شده تلقی شود. هدف زنان فقط اصلاح بود نه ترویج امری؛ زیرا این امر مغایر با فرهنگ مسلط برخاسته از احکام شرعی بود.
5. زنان محتویات آموزشی هرچند اندک زمانه خویش را ملال آور، سنگین و بدون هیچ سودمندی برای همجنسهای خویش تلّقی کرده و خواستار تجدید نظر در موضوعات و مفاهیم و آموزشهای نوین سازگار با روزگار خویش بودند.
6. بررسی و تطبیق تاریخی یا زمانی نگارشات نشان میدهد، نویسندگان پس از نهضت، فراوان به الگوهای و سیاستهای اروپا در رابطه زنان و موقعیت آنان پرداخته و رضایتمندی خود را از دستیابی به چنین موقعیتهایی نسبت به زمان قبل ابراز کردهاند و این نبود مگر آگاهی بخشیدن افرادی که در روزنامهها و دیگر منابع نوشتاری جامعه روزگار قاجار، قلمفرسایی میکردند.
7. همچنین شواهد فراوانی در مطالعه مراسلات حبلالمتین وجود دارد که موقعیت آموزشی زنان همانند بسیاری از موقعیتهای دیگر آنان بعد از مشروطه تحوّل چندانی نیافت و خواستههای آنان با اقبال از سوی دولت و مجلس روبرو نشد و اقدامات خصوصی در تأسیس مدارس از حکومت، پیشی گرفت.
8. زنان نهال آرزوهای خود را با تلاش بسیار آبیاری و مراقبت نمودند و با مشتهای نه چندان پُرتوان، جمود فکری جامعهای را که صدها سال شکل گرفته بود، اندک اندک ذوب کرده و به آن قابلیت انعطاف دادند؛ امّا ثمرههای آن دهها سال بعد بهرهبرداری شد و اواخر دوره قاجار نقطه عزیمت این حرکت محسوب میشود.
کتابنامه
1ـ اتحادیه ، منصوره و دیگران. (1382) . نیمه پنهان ، زنان ایران در آستانه قرن بیستم ، تهران : نشر تاریخ ایران.
2ـ احدی ، الهه. (1396) . «زن در آیینه مطبوعات» ، فصلنامه پژوهش نامه مطالعات راهبردی علوم انسانی و اسلامی ، س 2 ، ش 1، ص149-160.
3ـ باغدار دلگشا ، علی. (1397) . مشروطه زنان و تغییرات اجتماعی ، تهران : روشنگران.
4ـ ترابی فارسانی. (1388) . «تکاپوی زنان عصر قاجار ؛ فردیت ، جهان سنّت و گذر از آن» فصلنامه علمی – پژوهشی تاریخ اسلام و ایران ، س 19 ، ش2، ص1-22.
6- ترابي فارساني، سهيلا، عليرضا ابطحي وزرين شريفيان پور. (1396) . «سيماي زن مدرن از ديدگاه مجله راهنماي زندگي» ، فصلنامه علمي ـ پژوهشي تاريخ، س12، ش47، ص1-23.
7ـ دلریش ، بشری. (1375) . زن در دوره قاجار ، تهران : سوره.
8 ـ زاهداني، زاهد، سعید ، زهرا موسوی و علی روحانی. (1389) . «بررسی کنشهای جمعی زنان ایرانی، مطالعه موردی زنان دوره قاجار» ، فصلنامه علمی ـ ترویجی بانوان شیعه ، س 7 ، ش 23، ص57-94.
9- زرگري نژاد،غلامحسين، سينا فروزش وفاطمه حقاني صرمي. (1398) . «گفتمان انقلاب اسلامي در مورد جايگاه سياسي اجتماعي زنان با تاكيد بر رويكرد دولت سازندگي واصلاحات» ، فصلنامه علمي ـ پژوهشي تاريخ، س14، ش54، ص35-56.
10ـ ساريان ، ساناز ، البرز. (1384) . جنبش حقوق زنان در ایران ؛ طغیان ، افول و سرکوب از 1280 تا انقلاب 1357» ، ترجمه نوشین احمدی خراسانی ، تهران : اختران.
11ـ سعیدی پور ، زهره ؛ سوسن باستانی و علی رجبلو. (1392) . «تحلیل رویکرد متجددانه زنان در دوره مشروطیت» ،فصلنامه علمی – پژوهشی تاریخ اسلام و ایران ، س 23 ، ش 20، ص5-34.
12ـ سعیدی ، حوریه. (1382) . خلاصه مقالات و نشریات زن در تاریخ ایران ، تهران : زیتون.
13ـ شوستر ، مورگان. (1385) . اختناق ایران ، ترجمه حسن افشار ، تهران : ماهی.
14ـ علیزاده ، محمدعلی و علی باغدار دلگشا. (1395) . «بررسی مطالبات اجتماعی زنان در جراید مشروطه با تکیه بر نامه نگاریهای زنان در روزنامه ایران نو» فصلنامه علمی – پژوهشی زن و جامعه ، س 7 ، ش 1،ص201-218.
15ـ کراچی ، روح انگیز. (1394). خشونت مشفقانه ، تهران : نشر تاریخ ایران.
17ـ ناصری ، اکرم و راضیه سیروسی. (1378) . «بررسی مشارکتهای اقتصادی – فرهنگی زنان در دوره قاجار» ، فصلنامه علمی – ترویجی مطالعات فرهنگی اجتماعی خراسان ، س بی تا ، ش 9 و 8 ،ص179-211.
18ـ نجم آبادی ، افسانه. (1371) . معایب الرجال ؛ بیبی خانم استرآبادی ، ج اوّل ، تهران ، نگرش و نگارش.
ـ روزنامه حبلالمتین (7 شوال 1318) ، ش 16.
ـ روزنامه حبلالمتین (26 رمضان 1319) ، ش 12.
ـ روزنامه حبلالمتین (23 شوال 1319) ، ش 18.
ـ روزنامه حبلالمتین (اول ذیالقعده 1319) ، ش 17.
ـ روزنامه حبلالمتین (27 ربیعالثانی 1322) ، ش 38.
ـ روزنامه حبلالمتین (3 رمضان 1324) ، ش 12.
ـ روزنامه حبلالمتین (16 شوال 1324) ، ش 17.
ـ روزنامه حبلالمتین (5 جمادیالثانی 1324) ، ش 46.
ـ روزنامه حبلالمتین (6 ذیالحجه 1324) ، ش 23.
ـ روزنامه حبلالمتین (اول صفر 1326) ، ش 2.
ـ روزنامه حبلالمتین (5 محرم 1328) ، ش 27.
ـ روزنامه حبلالمتین (27 رجب 1329) ، ش 12.
ـ روزنامه حبلالمتین (26 رمضان 1329) ، ش 12.
ـ روزنامه حبلالمتین (22 جمادیالاول 1329) ، ش 44.
ـ روزنامه حبلالمتین (29 جمادیالاول 1329) ، ش 45.
ـ روزنامه حبلالمتین (24 ذیالحجه 1331) ، ش 20.
ـ روزنامه حبلالمتین (7 صفر 1332) ، ش 24.
ـ روزنامه حبلالمتین (4 ربیعالثانی 1332) ، ش 31.
ـ روزنامه حبلالمتین (16 جمادیالاول 1332) ، ش 37.
ـ روزنامه حبلالمتین (4 جمادیالثانی 1333) ، ش 45.
ـ روزنامه حبلالمتین (بی تا رمضان 1324) ، ش 8.
Bachtin ,Piot (2015) ,The Royal Haram of Naser al – Din Shah Qajar (r.1848-96) : “The literary of Womens Lives by Ta al – Saltana and Anoymous Lady from Kerman” ,Middle Eastern Sltudties و vol 51 ,Issue 6 http : //doi . org و 10 . 1080 و 00263206 . 2015 . 1044897
Curzon george.N (1892) , Persia and the Persian Question و vol . 1 , 2 , Londdon : Lagman ,Green and Co.
Faroghi ,Suraya ,Halil Inalcik and Bagac Ergene (eds.) , (2013) ,a Social histroy Ottman Women of Late,Brill : Leiden . Boston.
Floor ,Wileem ,Hassan Javadi (2010) ,The Educatin of Women The Vices Men : Two Qajar Tracts ,Syracuse : Newyork.
Koyagi و Mikiya (2009) ,“Modern Education in Iran Daring the Qajar and Pahlavi Periods” ,History Compass vol . 7 : Issue 1 <https : // doi . org ,10 . 1111 ,j . 1478 – 0542 . 2008 , 00561 . x.
Paidar ,Parvin (1995) ,Women and The Political Process in Twenteth Century Iran ,Cambridg : University Press.