چکیده سیاست خارجی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دارای فراز و فرودهای زیادی بوده است. شاکله اصول کلان سیاست خارجی روسیه بر مبنای جهان چند قطبی، محافظه کاری، واقع گرایی و موازنه قوا شکل گرفته است. نخستین دوره سیاست خارجی روسیه در قالب نهاد خانه مشترک اروپایی مطرح چکیده کامل
چکیده سیاست خارجی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دارای فراز و فرودهای زیادی بوده است. شاکله اصول کلان سیاست خارجی روسیه بر مبنای جهان چند قطبی، محافظه کاری، واقع گرایی و موازنه قوا شکل گرفته است. نخستین دوره سیاست خارجی روسیه در قالب نهاد خانه مشترک اروپایی مطرح شد. در این دوران(1995-1991) و در ادامه سیاست تفکر نوین گورباچف، فدراسیون روسیه نیز یکپارچگی درنظام اقتصاد سرمایهداری و بهرهگیری از تکنولوژی پیشرفته غربی را مورد توجه قرار داد. در دوره دوم که از سال 1996 با تصدی وزارت خارجه از جانب پریماکف شروع شد، چرخشی در سیاست خارجی روسیه آغاز شد، که همزمان نگاه به شرق و غرب را مدنظر قرار داد. در مرحله سوم تعادل بین نگاه به شرق و غرب حفظ شد، اما پوتین که مظهر دوره سوم سیاست خارجی روسیه است، دو ویژگی خاص را در سیاست خارجی روسیه درج کرد. نخست اینکه سیاست خارجی روسیه به طور فوقالعادهای عملگرا شد و دوم اینکه، پوتین از سال 2000 به بعد به دنبال مشارکت راهبردی با اروپا و به ویژه با آمریکا بود. از سوی دیگر، پوتین گام در راه برپایی شوکت دوباره روسیه از طریق بازگشت به اصول سیاست خارجی روسیه شوروی اما نه از منظری ایدئولوژیک بلکه با تکیه بر ملی گرایی و اقتدارگرایی روسی گذارد و دکترین خود را در مبانی سیاست خارجی و امنیت ملی روسیه تثبیت نمود. این اقتدارگرایی و سودای بازگشت به دوران قدرت و اقتدار روسیه شوروی در سیاست خارجی روسیه در دوران پوتین و مدودفخود را نشان داده است. در این مقاله این مدعا بررسی می شود که با وجود ایجاد تیم پوتین-مدودف و ریاست جمهوری و نخست وزیری مداوم این دو و چرخه حاکمیت آنان، آیا تفاوتی بنیادین و اصولی میان عملکرد و مبانی فکری پوتین و مدودف در سیاست خارجی وجود دارد و یا مدودف همان ادامه دهنده راه پوتین اما با کمی تغییرات جزئی در سیاست های وی می باشد؟
پرونده مقاله
چکیده از نظر کشورهای اروپایی، منطقه بالکان نه یک بخش از اروپا بلکه حوزهای اروپایی- آسیایی است که حائل بین دو قاره قرار گرفته است و با توجه به ویژگیهای طبیعی و ژئوپلیتیکی که دارد در سالهای اخیر مورد توجه کشورهای اروپایی قرار گرفته است؛ بهگونهای که برخی از کشورهای ای چکیده کامل
چکیده از نظر کشورهای اروپایی، منطقه بالکان نه یک بخش از اروپا بلکه حوزهای اروپایی- آسیایی است که حائل بین دو قاره قرار گرفته است و با توجه به ویژگیهای طبیعی و ژئوپلیتیکی که دارد در سالهای اخیر مورد توجه کشورهای اروپایی قرار گرفته است؛ بهگونهای که برخی از کشورهای این منطقه، توانستهاند به عضویت اتحادیه اروپا درآیند و برخی دیگر نیز برای پیوستن به این اتحادیه تلاش میکنند. این مقاله بهدنبال پاسخگویی به این سؤال است که اتحادیه اروپا چه دیدگاهی نسبت به حوزه بالکان بهویژه بوسنی و هرزگوین دارد و آیا بوسنی با وجود اختلافات قومی داخلی شانسی برای عضویت در اتحادیه اروپا دارد؟ فرضیه قابل طرح این است که با وجود اختلافات قومی در بوسنی و هرزگوین، اتحادیه اروپا نسبت به جنگ و درگیری دوباره در حوزه پیرامونی خود بهویژه در بوسنی تمایلی ندارد و این موضوع زمینهساز تمایل اروپا برای پیوستن کشورهای حوزه بالکان به اتحادیه اروپا شده است.
پرونده مقاله
چکیده با رویکارآمدن باراک اوباما که با وعده تغییر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید، تمرکز و جهتگیری راهبردی این کشور از خاورمیانه به شرق دور ابعاد جدیدی بهخود گرفت، بهگونهای که اوباما در سالهای ریاست جمهوری خود تلاش زیادی انجام داد تا توجه و منافع ایالات متحده آم چکیده کامل
چکیده با رویکارآمدن باراک اوباما که با وعده تغییر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید، تمرکز و جهتگیری راهبردی این کشور از خاورمیانه به شرق دور ابعاد جدیدی بهخود گرفت، بهگونهای که اوباما در سالهای ریاست جمهوری خود تلاش زیادی انجام داد تا توجه و منافع ایالات متحده آمریکا را بهسوی آسیا- اقیانوسیه معطوف کند. دلیل تغییر جهتگیری راهبردی آمریکا در دوره اوباما از خاورمیانه و توجه بیشتر به شرق دور چیست؟ زمینه و بستر این تغییر جهتگیری در سیاست خارجی آمریکا را در کجا باید جستوجو کرد؟ با توجه به نزدیکی دکترین اوباما به اصول واقعگرایی سیاسی، دلیل این تغییر را باید در سیاستهای واقعگرایانه اوباما ریشهیابی کرد. از اینرو این پژوهش تلاش میکند تا با بهرهگیری از روش تحلیلی- توصیفی، نشان دهد که چگونه سیاست خارجی واقعگرایانه اوباما موجبات تغییر جهتگیری راهبردی این کشور و تمرکز بیشتر بر آسیا- اقیانوسیه را فراهم آورده است. در این راستا، پس از بررسی دکترین واقعگرایانه اوباما، راهبرد محور آسیایی دولت او که نشاندهنده تغییر مهمی در سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به خاور دور است را بررسی میکنیم.
پرونده مقاله
چکیده سیاست خارجی ترکیه در سالهای 2014 تا 2016 در فرایند عثمانگرایی جدید قرار گرفت؛ یعنی حوزههای جداشده از امپراتوری عثمانی در سال 1919 و براساس معاهده سِوْر بخشی از حوزه خارج نزدیک ترکیه خواهد بود. براساس چنین نگرشی، رهبران سیاسی جدید ترکیه گرایش به مذهبگرایی را با چکیده کامل
چکیده سیاست خارجی ترکیه در سالهای 2014 تا 2016 در فرایند عثمانگرایی جدید قرار گرفت؛ یعنی حوزههای جداشده از امپراتوری عثمانی در سال 1919 و براساس معاهده سِوْر بخشی از حوزه خارج نزدیک ترکیه خواهد بود. براساس چنین نگرشی، رهبران سیاسی جدید ترکیه گرایش به مذهبگرایی را با الگوهای کنش راهبردی جدید در مقابله با ایران پیوند دادند. در این فرایند، داود اوغلو و اردوغان از فضای موازنهگرایی راهبردی خارج شدند و برای تأثیرگذاری در حوزه خارج نزدیک، به جهان عرب گرایش پیدا کردند. گذار از موازنه گرایی را می توان انعکاس ظهور سازوکارهای مربوط به نوعثمان گرایی دانست. نوعثمان گرایی با واقعیت های مربوط به خلافت و گروه های خلافت گرا پیوند پیدا کرده است. اگرچه داود اوغلو نظریه عمق راهبردی، موقعیت ترکیه در صحنه بینالمللی را ارائه کرد؛ اما چنین رویکردی، نتوانست در سیاست امنیتی ترکیه زمینه های مربوط به موازنه گرایی منطقه ای را ایجاد کند. پیوندهای راهبردی ترکیه و عربستان روند موازنه گرایی را تحت تأثیر قرار داده است. در این مقاله نشان داده می شود که راهبرد موازنهگرایی برای به حداقلرساندن تضادهای ترکیه با محیط پیرامونی بهویژه خاورمیانه عربی و شرق مدیترانه کارکرد خود را از دست داده است. سؤال اصلی مقاله این است که: چرا موازنه گرایی راهبردی در سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه دگرگون شده است؟ فرضیه مقاله بر این موضوع تأکید دارد که: بحران های منطقه ای و شکل گیری تضادهای امنیتی جدید در خاورمیانه زمینه حمایت از خلافت گرایی منطقه ای در سیاست خارجی ترکیه را اجتناب ناپذیر ساخته است؛ در حالی که موازنهگرایی راهبردی ترکیه معطوف به گسترش الگوی تعامل همکاری ـ رقابت براساس ضرورتهای سیاست بینالملل و نیازهای راهبردی ترکیه در پیمانهای منطقهای و جهانی است.
پرونده مقاله
چکیده
روابط عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران که سالهای گذشته به سردی گراییده بود با حمله نظامی عربستان به یمن و متهمکردن ایران به حمایتهای نظامی و سیاسی از جنبش انصار الله، رویهای تقابلی بهخود گرفت. هدف این مقاله، تبیین راهبرد جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعو چکیده کامل
چکیده
روابط عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران که سالهای گذشته به سردی گراییده بود با حمله نظامی عربستان به یمن و متهمکردن ایران به حمایتهای نظامی و سیاسی از جنبش انصار الله، رویهای تقابلی بهخود گرفت. هدف این مقاله، تبیین راهبرد جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در قبال بحران یمن است. نویسنده با بهرهگیری از روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد مقایسهای، بهدنبال پاسخ به این پرسش اساسی است که عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران چه راهبردی را در قبال بحران یمن بهکارگرفتهاند؟ در پاسخ به این پرسش، عربستان سعودی تلاش کرده است تا با تشکیل ائتلاف و تهاجم نظامی به یمن، جنبش انصار الله را از قدرت سیاسی حذف کند و با چینش جریانهای همسو در ساختار قدرت از نفوذ ایران در دولت جدید یمن جلوگیری کند. جمهوری اسلامی ایران نیز با حمایت و پشتیبانی معنوی و سیاسی از جنبش انصار الله و انقلابیون یمن تلاش کرده است تا موازنه قدرت منطقهای را بهنفع خویش تغییر دهد. همچنین یافتههای پژوهش نشان میدهد که رقابت و تعارض منافع میان عربستان و ایران در بحران یمن، بازی با حاصل جمع جبری صفر را ایجاد کرده است.
پرونده مقاله
چکیده
با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 گفتمان حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از اصول گرایی عدالتمحور در دولت قبل به آرمانخواهی واقعگرایانه تغییر یافت و بر این اساس دیپلماسی هستهای کشور نیز دچار تحول اساسی شده است. در واقع سیاست هست چکیده کامل
چکیده
با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 گفتمان حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از اصول گرایی عدالتمحور در دولت قبل به آرمانخواهی واقعگرایانه تغییر یافت و بر این اساس دیپلماسی هستهای کشور نیز دچار تحول اساسی شده است. در واقع سیاست هستهای ایران از حالت تقابلی- تهاجمی در دولت قبل به حالت تفاهمی- تعاملی در دولت جدید تغییر جهت یافته و حل معمای هستهای بهعنوان یکی از طولانیترین و پیچیدهترین مسائل سیاست ایران در سالهای گذشته در صدر اولویتهای کاری دولت یازدهم قرار گرفته است.
در این مقاله میخواهیم که عوامل تأثیرگذار بر این دیپلماسی جدید هستهای و حصول برجام را براساس مدل جیمز روزنا بررسی کنیم. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که به ترتیب نظام بینالملل، فرد (شخصیت و اندیشههای رئیس جمهور و تیم مذاکرهکننده) و همچنین جامعه مهمترین عوامل مؤثر بر دستیابی به توافق بوده و این عوامل بیشتر از نقش سازمان بوروکراتیک (حکومت) در رسیدن به این توافق تأثیرگذار بودهاند.
پرونده مقاله
چکیده
جنگ دوم خلیجفارس را میتوان اولین بحران بزرگ بینالملل پس از جنگ سرد نامید که در منطقهای حساس و استراتژیک، میان جمع زیادی از بازیگران بینالملل و عراق متجاوز به خاک کویت به وقوع پیوست. اختلافات مرزی سرزمینهای خلیجفارس در مرزکشیهای شکننده میان کشورها ریشه دا چکیده کامل
چکیده
جنگ دوم خلیجفارس را میتوان اولین بحران بزرگ بینالملل پس از جنگ سرد نامید که در منطقهای حساس و استراتژیک، میان جمع زیادی از بازیگران بینالملل و عراق متجاوز به خاک کویت به وقوع پیوست. اختلافات مرزی سرزمینهای خلیجفارس در مرزکشیهای شکننده میان کشورها ریشه دارد. برای عراق، خوزستان ایران و کویت دو هدف مهم و استراتژیک توسعهطلبانه هستند. پس از ناکامی در تجزیه خوزستان، طبیعی بود که عراق بهسوی دستیابی به هدف دوم خود یعنی کویت پیش رود. پس از برقراری آتشبس در جنگ ایران و عراق نگرانی فزایندهای نسبت به سیاستهای توسعهطلبانه عراق، دولت کویت و سایر دولتهای خلیجفارس را فرا گرفت. قدرت نظامی عراق و داشتن چهارمین ارتش قدرتمند جهان، مشکلات مالی با کشورهای عربی و تهدیدات صدام، مسائلی بود که منطقه خلیجفارس را در آن زمان ناامن کرده بود. از سوی دیگر جهان پس از جنگ سرد که منطقه خلیجفارس را بهعنوان قلب انرژی جهان شناخته بود؛ درپی آن بود که در این جنگ سرنوشت قدرت جهانی را مشخص کند. آمریکا در نبود رقیبی همسنگ چون اتحاد شوروی درپی آن بود تا نقش تازه خود را در جهانی که ادعا میشود تنها حول محور یک ابرقدرت شکل خواهد یافت در قالب نظم نوین جهانی تثبیت کند. جنگ دوم خلیجفارس برای ایالات متحده آمریکا فرصت ایدهآلی بود تا این کشور نه تنها به تقویت مواضع خود نسبت به رقبای اقتصادیش چون اتحادیه اروپا و ژاپن بپردازد بلکه تغییر و تحولات جهانی را نیز تحت کنترل خود در آورد و بهعنوان قیم و پدر معنوی کشورهای عربی تولیدکننده نفت از این پس نبض اقتصاد و قدرت جهان را در دست بگیرد. سرانجام بتواند بهعنوان ابر قدرت بیرقیب جهانی پس از پایان جنگ دوم خلیجفارس سر برآورد.
پرونده مقاله
چکیده
خلیجفارس و دریای عمان از نظر وجود منابع عظیم نفت و گاز و شرایط خاص زیستمحیطی و بـهرهبرداریهایی که از این محیط و منابع میشود بهشکل مستمر در معرض خطراتی است که اهمیت خاصی دارد. حساسیت راهبردی آن و تنشهای سیاسی و نظامی و موضوعات اقتصادی، محیطزیست دریایی ای چکیده کامل
چکیده
خلیجفارس و دریای عمان از نظر وجود منابع عظیم نفت و گاز و شرایط خاص زیستمحیطی و بـهرهبرداریهایی که از این محیط و منابع میشود بهشکل مستمر در معرض خطراتی است که اهمیت خاصی دارد. حساسیت راهبردی آن و تنشهای سیاسی و نظامی و موضوعات اقتصادی، محیطزیست دریایی این منطقه را تحت تأثیر قرار داده و خلیجفارس و دریای عمان را به یکی از آلودهترین مناطق دریایی تبدیل کرده است. خلیجفارس یکی از با ارزشترین زیست بـومهای آبی جهان است که با وجود متنوعترین رویشهای گرمسیری و گونههای مختلف جانداران آبزی شرایط بسیار ویژهای دارد که محیطزیست آن را تبدیل به محیطی بسیار حساس و شکننده کرده است. این ویـژگی سبب شده است تا در دهههای پایانی قرن بیستم نظامهای مهم حقوقی برای حمایت گستردهتر از محیطزیست این منطقه درپی ایجاد تغییراتی برآیند.
در این راستا افزون برحقوق خصوصی، حقوق عمومی و بینالملل نیز در این زمینه فـعال بوده است. با توجه به این واقعیت که اساساً بهکارگیری مدیریت زیستمحیطی در محیطی همچون خلیجفارس در چارچوب یک پیمان همکاری جمعی زیستمحیطی ممکن است و تلاش کشورها بهشکل انفرادی به نتیجه نخواهد رسید، همکاری در چارچوب یک کنوانسیون زیستمحیطی باعنوان کنوانسیون همکاریهای منطقهای کویت در زمینه محیطزیست مورد نظر کشورهای این حوزه قرار گرفته است. باتوجه به اهمیت این محیطزیست دریایی،اگر سازوکاری برای کنترل آلودگی وجود نداشته باشد، زمینه نابودی آن فراهم خواهد شد. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی قوانین و مقررات و ساختارهای موجود در مورد مسئولیت دولتها و مدیریت مناسب در رفع آلایندهها در سطح منطقهای و بینالمللی به شناسایی نقاط قوت و ضعـف آنها و نیازهای موجود پرداخته شود و برای برون رفت از این بحران راهحلهایی بیان شود.
پرونده مقاله