ادراک عقلی یکی از سه ادراک اصلی انسان یعنی ادراک خیالی و حسی است. ملاصدرا بر این باور است که این نوع ادراکات در اثر تحول ذاتی نفس و ارتقاء به مراتب بالاتر هستی و اتحاد با عقل فعال یا مثل افلاطونی حاصل می شود که ممکن است به دو نحو: مشاهده صورت ها در عقل فعال یا انعکاس صو چکیده کامل
ادراک عقلی یکی از سه ادراک اصلی انسان یعنی ادراک خیالی و حسی است. ملاصدرا بر این باور است که این نوع ادراکات در اثر تحول ذاتی نفس و ارتقاء به مراتب بالاتر هستی و اتحاد با عقل فعال یا مثل افلاطونی حاصل می شود که ممکن است به دو نحو: مشاهده صورت ها در عقل فعال یا انعکاس صورت ها در نفس محقق گردد. نظر ملاصدرا، نظریه دوم است. در این مقاله، مفهوم ادراکات عقلی، ماهیت و ویژگی های آن، حصولی یا حضوری بودن این ادراکات و... براساس نظریات ملاصدرا تبیین و بررسی شده است.
پرونده مقاله
آگوستین مانند هر فیلسوف مسیحی دیگری در سدههای میانه، اولین و اصلیترین دغدغهاش نه فلسفهورزی بلکه دینداری است. روشن است که آنچه در دین اصل است ایمان به خداست نه شناخت نظری او؛ اما برای هر دینداری بایسته است که در پیِ شناخت نظری نیز برآید تا بتواند از آنچه بدان گروی چکیده کامل
آگوستین مانند هر فیلسوف مسیحی دیگری در سدههای میانه، اولین و اصلیترین دغدغهاش نه فلسفهورزی بلکه دینداری است. روشن است که آنچه در دین اصل است ایمان به خداست نه شناخت نظری او؛ اما برای هر دینداری بایسته است که در پیِ شناخت نظری نیز برآید تا بتواند از آنچه بدان گرویده، دفاع کند. آگوستین بهپیروی از نوافلاطونیان بر آن است که شناخت خداوند از توان بشر بیرون است، اما نظر به اینکه خداوند آدمی را بر صورت خویش آفریده است(سفر تکوین، 1:26)، بهترین راه برای خداشناسی، شروع از خودشناسی است. اما برای خودشناسی نیز باید از شناخت حسی بیاغازیم و مرتبه به مرتبه بهسوی تخیل و حافظه و عقل پیش برویم. آنچه در این مقاله در مدنظر نویسنده بوده، بازنمایاندن جایگاه ادراک حسی، تخیل، حافظه، فراموشی و یادآوری در نظریة معرفت آگوستین است که در این میان، به استفادة آگوستین از افلاطون و نوافلاطونیان نیز پرداختهایم و کوشیدهایم تا نوآوریهای او را در این زمینهها نیز بازنماییم.
پرونده مقاله
فلسفه معاصر(بویژه فلسفه تحلیلی) را در قیاس با فلسفه های وجود محور وشناخت محور، فلسفه ای زبان محور دانسته اند .با این وجود می توان خاستگاههای تاملات فلسفی در باب زبان را در تاریخ فلسفه دنبال کرد. نخستین تاملات فلسفی جدی در باب زبان در محاورات افلاطون وبیش ازهمه در محاوره چکیده کامل
فلسفه معاصر(بویژه فلسفه تحلیلی) را در قیاس با فلسفه های وجود محور وشناخت محور، فلسفه ای زبان محور دانسته اند .با این وجود می توان خاستگاههای تاملات فلسفی در باب زبان را در تاریخ فلسفه دنبال کرد. نخستین تاملات فلسفی جدی در باب زبان در محاورات افلاطون وبیش ازهمه در محاوره کراتیلوس به چشم می خورد. وی در این محاوره ، به نقادی دودیدگاه عمده درباب رابطه زبان وحقیقت، یعنی دیدگاه طبیعت گرایی افراطی و قراردادگرایی افراطی با بهره گیری از اتیمولوژی وبویژه با اتکاء به نظریه صور(مثل) خویش می پردازد. افلاطون ، وصول به ماهیت اشیاء و ایدهها از طریق بررسی واژهها(دیدگاه کراتیلوس)را نمی پذیرد و این راه وصول را نه راهی زبانی، که فراتر اززبان دانسته و تلقی او فرسنگ ها از این گزاره ویتگنشتاینی دور است که ، مرزهای هستی ما همان مرزهای زبان ماست
پرونده مقاله
بی شک مقوله خدا مهمترین و سوال برانگیزترین مقوله ای است که در طول تاریخ، ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. در این میان فلسفه نیز از این امر مستثنی نیست. در فلسفه الهی افلاطون که هدف از آن وصول به اصلی است الهی و غیرمحسوس که ذاتش حقیقی و مطلق است، مسئله خدا با تعابیری گ چکیده کامل
بی شک مقوله خدا مهمترین و سوال برانگیزترین مقوله ای است که در طول تاریخ، ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. در این میان فلسفه نیز از این امر مستثنی نیست. در فلسفه الهی افلاطون که هدف از آن وصول به اصلی است الهی و غیرمحسوس که ذاتش حقیقی و مطلق است، مسئله خدا با تعابیری گوناگون در رسالات مختلف مطرح گردیده است. در این فلسفه خدا با عناوینی چون ایده خیر یا مثال نیک که موجودی در راس عالم مثل و علت تمام موجودات و سرمنشا حقیقت و معرفت است، ایده واحد که کاملترین و برترین صورت است و ایده زیبایی که امری مطلق، جاوید و قائم به ذات است، نام برده می شود که تمامی این ایده ها یکی اند و دارای حقیقتی یکسان هستند. افلاطون به دمیورژ نیز اشاره می کند که او را صانع می داند و نه خالق. این صانع، جهان را از حالت بی نظمی (خائوس) به نظم(کاسموس) در می آورد. هدف از این تحقیق، بررسی مفهوم خدا در تفکر افلاطون است.
پرونده مقاله
گرچه بحث از رشته فلسفی مستقلی تحت عنوان متافلسفه (Metaphilosophy) پیشینه چندانی ندارد، وبویژه بعد از تاملات جدی کانت در باب هویت معرفتی فلسفه آغاز ودر دهه 1960 به عنوان یک موضوع جدی طرح شده است. اما از همان آغاز ظهورتفکر فلسفی در یونان _ هرچند به نحو جنبی وپراکنده _بحث چکیده کامل
گرچه بحث از رشته فلسفی مستقلی تحت عنوان متافلسفه (Metaphilosophy) پیشینه چندانی ندارد، وبویژه بعد از تاملات جدی کانت در باب هویت معرفتی فلسفه آغاز ودر دهه 1960 به عنوان یک موضوع جدی طرح شده است. اما از همان آغاز ظهورتفکر فلسفی در یونان _ هرچند به نحو جنبی وپراکنده _بحث از چیستی خود فلسفه ومباحثی چون موضوع ، غایت وروش فلسفه یکی از مباحث فلسفی بوده وارسطو چنانکه در این مقاله بدان پرداخته ایم در مواضع متعددی به تامل در چیستی فلسفه پرداخته است ودر میان موضوعات گوناگون ،موجود بما هوموجود و امور مفارق را از موضوعات عمده فلسفه دانسته است.بعدها ابن سینا به نحو تفصیلی اولین مقاله الهیات شفا (بویژه فصول اول ودوم) را به این بحث اختصاص داده ونظر فوق را ضمن یک بحث سلبی درباب آنچه موضوع فلسفه نیست بلکه از مسایل آنست( خدا و مسب الاسباب ) ویک بحث ایجابی درباب آنچه موضوع فلسفه است ( موجود بماهوموجود وامور مفارق) به مسند تحقیق نشانده است.این مقاله کوشیده تا به تاملات انتقادی در دیدگاه ابن سینا در باب موضوع فلسفه ورابطه آن با امور مفارق، طبیعیات وریاضیات ودر واقع به نقد متافلسفه ابن سینا در الهیات شفا بپردازد.
پرونده مقاله
نظریه اعتباریات علامه با نظریه ناشناختگرایی در فرا اخلاق، از این حیث که هر دو جزء احکام انشایی هستند وجه تشابه دارد، ولی علامه برخلاف ناشناختگرایان انشایی بودن را به معنی بیمعنی بودن نمیدانند.در نظریه ناشناختگرایان، جملات ارزشی عین ظهور عواطفاند نه معلول عقلانی عو چکیده کامل
نظریه اعتباریات علامه با نظریه ناشناختگرایی در فرا اخلاق، از این حیث که هر دو جزء احکام انشایی هستند وجه تشابه دارد، ولی علامه برخلاف ناشناختگرایان انشایی بودن را به معنی بیمعنی بودن نمیدانند.در نظریه ناشناختگرایان، جملات ارزشی عین ظهور عواطفاند نه معلول عقلانی عواطف و نه معناهایی حاکی از عواطف. در حالی که در اعتباریات علامه، ادراکات اعتباری و بیان خوب و بد تابع دواعی و نیازهای ما هستند، نه عین آنها.از آنجایی که علامه طباطبایی ادراکات و معانی را زاییده عوامل درونی دانسته و دارای ارتباط تولیدی [یعنی منطقی] با ادراکات و علوم حقیقی نمیداند، با عاطفهگرایان تشابه دارد. از نظر عاطفهگرایان احکام ارزشی و اخلاقی نسبی هستند، اصول ثابتی نداشته و اختیار حسن و قبح را به عواطف سرکش و متغیر انسانها دادهاند.ناشناختگرایا ن آنچه را که مربوط به طبیعت مادی و تجربی است را ملاک امور اخلاقی میدانند در نتیجه نتوانستهاند از دام نسبیگرایی رهایی یافته و برون شدی از آن داشته باشند. ولیکن علامه با توجه به اعتقاد به وجود فطرت الهی در انسان که ویژگی مشترک همه انسانهاست و به کمال و سعادت آدمی ناظر است به ارزشهایی میرسد که به سبب داشتن مبنایی ثابت، دارای ثبوت و دوام بوده و ریشه در نهاد آدمی دارد بنابراین اعتباریات علامه طباطبایی که ریشه در سنت و فرهنگ غنی اسلام دارد و برگرفته از آموزههای وحیانی که خود دارای اصول محکم منطقی است در دام نسبیگرایی فرو نرفته است.
پرونده مقاله
فهم و تعریف حقیقت جوهر جسمانی یکی از مسائل بنیادین فلسفه است که فیلسوفان مسلمان به آن توجه کرده اند. ابن سینا به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان مشایی تعریف مشهور از جسم را مورد تحلیل وبررسی قرار داده و تعریف جدیدی از آن ارائه می دهد، حکیم شهاب الدین سهروردی با نگرش فلسف چکیده کامل
فهم و تعریف حقیقت جوهر جسمانی یکی از مسائل بنیادین فلسفه است که فیلسوفان مسلمان به آن توجه کرده اند. ابن سینا به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان مشایی تعریف مشهور از جسم را مورد تحلیل وبررسی قرار داده و تعریف جدیدی از آن ارائه می دهد، حکیم شهاب الدین سهروردی با نگرش فلسفی خود دیدگاه فیلسوفان مشاءرا نقد کرده و تعریف دیگری عرضه می کند که در اساس با آنچه که ابن سینا و دیگر مشائیان بیان کرده اند متفاوت است. مقاله حاضر مبانی دیدگاه مشائیان را تحلیل وبررسی کرده وداوری ملاصدرا در باره نظریه ی شیخ اشراق را نیزبیان کرده و میزان موفقیت دو نظریه را بررسی می کند.
پرونده مقاله