-
حرية الوصول المقاله
1 - ردیابی کانونهای گرد وغبار در مرز مشترک ایران و عراق در دوره ده ساله 2022- 2012
علی اصغر میرزایی نوروزانی علی نیک عهد علی عیسی الشویلیمقدمه: ذرات معلق گرد و غبار عمدتاً از مناطق خشک و نیمه خشک که بارش سالانه در آنها کم بوده و مقدار بسیار زیادی از رسوبات آبرفتی در طول دورههای زمانی طولانی انباشته شده است به جو وارد میشود. در حقیقت میتوان بیابانها و دریاچههای خشک شده که به علت تغییرات اقلیمی به بی أکثرمقدمه: ذرات معلق گرد و غبار عمدتاً از مناطق خشک و نیمه خشک که بارش سالانه در آنها کم بوده و مقدار بسیار زیادی از رسوبات آبرفتی در طول دورههای زمانی طولانی انباشته شده است به جو وارد میشود. در حقیقت میتوان بیابانها و دریاچههای خشک شده که به علت تغییرات اقلیمی به بیابانهای کوچک تبدیل شدهاند را از مراکز تولید گرد وغبار دانست. عراق یکی از کشورهایی است که اغلب به میزان زیادی تحت تأثیر وقوع طوفانهای گرد و غبار (ریزگرد) قرار دارد. هدف از این تحقیق، ردیابی، پهنهبندی و شناسایی کانونهای گرد و غبار در استانهای مرزی عراق با ایران در یک دوره ده ساله 2022- 2012 می باشد. مواد و روشها: به منظور انجام این تحقیق، یک حریم به عرض 60 کیلومتر در امتداد مرز مشترک ایران- عراق از استانهای میسان و واسط واقع در کشور عراق (به طول حدود 300 کیلومتر مرز مشترک) انتخاب گردید. پس از انجام پیش پردازشها بر روی تصاویر (تصحیحات اتمسفری و رادیومتریکی) با استفاده از الگورتیمهای مربوطه، خطاها مرتفع و سپس با استفاده از شاخص گیاهی نرمالشده (NDVI ) طبقه بندی پدیدههای سطح زمین، به صورت جداگانه بر اساس آستانه مقادیر این شاخص دسته بندی گردیدند. نتایج و بحث: پراکنش مکانی شامل سه کلاس الف) گسترههای آبی که مربوط به مناطق پوشیده شده از آب، رودخانهها، مردابها و تالابها میباشد ب) خاک لخت که شامل مناطق عاری از پوشش گیاهی مانند مناطق سنگلاخی، زمینهای زراعی بدون کشت، شنزارها و ماسه زارها و ج) پوشش گیاهی که شامل مناطق پوشیده از جنگل، مرتع و اراضی کشاورزی میباشد دستهبندی گردید و در نهایت مناطق مستعد تولید گرد و غبار مشخص و مساحی گردید. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه با سایر پژوهشهای مشابه در کشورهای ایران، عراق و عربستان نشاندهنده عوارض خشکسالی و گسترش اراضی بیابانی و خشک شدن تالابها، مردابها و رودخانهها و از بین رفتن پوشش گیاهی و لخت شدن زمین عاری از هرگونه پوشش مرتعی، جنگلی و کشاورزی می باشد. برای مقابله با طوفانهای گرد و غبار، روش هایی از قبیل مرطوب کردن خاک، بیولوژیکی و مکانیکی مثل مالچ پاشی را میتوان انجام داد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - استفاده از سنجش از دور در ارزیابی و آشکارسازی تغییرات پوششگیاهی (مطالعه موردی: منطقه حفاظت شده مالهگاله (ملهگاله))
غلامرضا سبزقبائی محمدجواد احسان دوست سیده سولماز دشتی عاطفه میر فریبا هدایت زادهزمینه و هدف: تکنیک سنجش از دور به دلیل ویژگیهای خاص خود در ارایه سریع و ارزان اطلاعات پایه از اهمیت ویژهای برخوردار است. سنجش از دور امروزه در مسایل مهمی مثل ساخت نقشههای مناطق و تصمیمگیریهای درست کاربرد دارد. هدف از انجام این مطالعه آشکارسازی تغییرات پوشش گیاهی من أکثرزمینه و هدف: تکنیک سنجش از دور به دلیل ویژگیهای خاص خود در ارایه سریع و ارزان اطلاعات پایه از اهمیت ویژهای برخوردار است. سنجش از دور امروزه در مسایل مهمی مثل ساخت نقشههای مناطق و تصمیمگیریهای درست کاربرد دارد. هدف از انجام این مطالعه آشکارسازی تغییرات پوشش گیاهی منطقه حفاظت شده مله گاله بوده است. روش بررسی: در پژوهش حاضر از تصاویر ماهوارهای لندست 7 سنجنده ETM+، سال های 2000 و 2010 استفاده شد و به بررسی تغییرات پوشش گیاهی با استفاده از نرم افزار TerrSet بدون در نظر گرفتن باغات و زمین های کشاورزی منطقه حفاظت شده ماله گاله پرداخته شده است. در این مطالعه، پس از تهیه تصاویر ماهواره ای لندست ETM+ برای دو سال 2000 و 2010 و انجام تصحیحات هندسی لازم بر روی آن ها، جهت استخراج پارامتر پوشش گیاهی، از نقشه اولیه حاصل از بارزسازی تصاویر استفاده شد. سپس با در نظر گرفتن نقشه کاربری اراضی منطقه و نقشه طبقه بندی شده حاصل از شاخص NDVI و با در نظر گرفتن پارامتر حداکثر احتمال، نقشه واقعیت زمینی مربوط به دو سال 2000 و 2010 تهیه شد. در نهایت با انجام روش تفاضل دو تصویر، میزان و چگونگی تغییرات نسبت به هم بررسی گردید. یافته ها: کمیت تغییرات در سالهای 2000 و 2010 بررسی شد و مشخص گردید که در فاصله 10 سال، سطح پوشش گیاهی حفاظتی از 5/5278 هکتار به 25/25211 هکتار افزایش پیدا کرده و با روش تفاضل بین نقشه های نهایی، مشخص شد که تراکم پوشش گیاهی منطقه به میزان مساحت 17/181 هکتار کاسته شده، پوشش گیاهی 48/3417 هکتار از منطقه بدون تغییر بوده و در 59/21739 هکتار از منطقه پوشش گیاهی رشد داشته است. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که تصاویر ماهواره ای مجهز به سنجنده ETM+ از قابلیت لازم جهت استخراج پوشش گیاهی به خصوص پوشش گیاهی مناطق جنگلی برخوردار بوده است. در بازه زمانی ده ساله تقریبا نزدیک به زمانی که منطقه حفاظت شده ماله گاله در فهرست مناطق چهارگانه حفاظت محیط زیست ایران قرار گرفته است تا سال 2010 پوشش گیاهی حفاظتی این منطقه افزایش پیدا کرده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - بررسی قابلیت داده های ماهواره ای در تهیه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی مناطق خشک و نیمه خشک (مطالعه موردی پناهگاه حیات وحش موته)
وحید راهداری علیرضا سفیانیان سید جمال الدین خواجه الدین سعیده ملکی نجف آبادیفناوری دورسنجی و بهرهگیری از دادههای ماهوارهای از ابزارهای موثر در زمینه مطالعات علوم مرتع و پوشش گیاهی است. یکی از کاربردهای داده های ماهواره تهیه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی می باشد. در این مطالعه جهت تهیه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی پناهگاه حیات وحش موته از تصویر ماهو أکثرفناوری دورسنجی و بهرهگیری از دادههای ماهوارهای از ابزارهای موثر در زمینه مطالعات علوم مرتع و پوشش گیاهی است. یکی از کاربردهای داده های ماهواره تهیه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی می باشد. در این مطالعه جهت تهیه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی پناهگاه حیات وحش موته از تصویر ماهواره IRS-P6، سنجنده LISS III در خرداد سال 1385 استفاده گردید. ابتدا تصحیحات مورد نیاز بر روی تصاویر اعمال شد. به منظور ایجاد همبستگی بین درصد تاج پوشش گیاهی و داده های ماهواره، داده های 290 پلات با پراکنش مناسب در منطقه برداشت شد. شاخص های گیاهی از تصویر ماهواره ای تهیه شد و با انجام آنالیز رگرسیون ساده خطی میزان همبستگی بین شاخص های گیاهی و داده های میدانی محاسبه گردید و برای هر شاخص مدل پوشش گیاهی به دست آمد و نقشه درصد تاج پوشش گیاهی تهیه شد. نتایج به دست آمده در این مطالعه نشان داد که شاخص گیاهی SAVI دارای بیشترین همبستگی با تاج پوشش گیاهی معادل 78/0 بود و جهت تهیه نقشه درصد پوشش گیاهی انتخاب گردید. با استفاده از مدل تهیه شده از شاخص SAVI نقشه درصد تاج پوشش گیاهی در چهار طبقه 10%<، 20%-10، 40%-20 و بیشتر از 40% تهیه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشتر قسمت های منطقه توسط پوشش کمتر از 10% و 20%-10 پوشیده شده است. شاخص SAVI با اعمال ضریب خاک، اثر بازتابش خاک پس زمینه را کم می کند. در این مطالعه شاخص های گیاهی NDVI، TSAVI1 و RVI نیز دارای ضرائب همبستگی بالایی (78/0، 77/0 و 76/0) بودند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - تهیه نقشه کاربری و پوشش اراضی با استفاده از دادههای ماهوارهای و سامانههای اطلاعات جغرافیایی GIS (مطالعه موردی پناهگاه حیات وحش موته)
وحید راهداری علیرضا سفیانیان سعیده ملکی سید جمال الدین خواجه الدین میثم راهداریزمینه و هدف : امروزه یکی از روش های تهیه نقشه به روز کاربری و پوشش اراضی استفاده از داده های ماهواره ای و تکنیک های GIS می باشد. مشخص کردن موقعیت هر کاربری و پوشش اراضی در کنار یکدیگر کمک شایانی به مدیریت سرزمین می کند. روش تحقیق: در این مطالعه به منظور تهیه نقشه به روز أکثرزمینه و هدف : امروزه یکی از روش های تهیه نقشه به روز کاربری و پوشش اراضی استفاده از داده های ماهواره ای و تکنیک های GIS می باشد. مشخص کردن موقعیت هر کاربری و پوشش اراضی در کنار یکدیگر کمک شایانی به مدیریت سرزمین می کند. روش تحقیق: در این مطالعه به منظور تهیه نقشه به روزکاربری و پوشش اراضی پناهگاه حیات وحش موته از تصویر ماهواره IRS-P6، سنجنده LISS III که به صورت برنامه ریزی شده همزمان با نمونه برداری های میدانی در خرداد 1387 برداشت شده بود، استفاده گردید. پس از تهیه داده ماهوارهای، ابتدا تصحیح هندسی با میانگین خطای مربعات 65/0 بر روی تصویر اعمال گردید. در مرحله بعد با توجه به کوهستانی بودن منطقه تصحیح توپوگرافی بر روی تصویر انجام شد. در نهایت نقشه کاربری و پوشش اراضی با استفاده از روش طبقه بندی ترکیبی تهیه گردید. در این مطالعه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی با استفاده از شاخص گیاهی SAVI و نمونه برداری های میدانی بدست آمد. نقشه هر کاربری و پوشش منطقه با اعمال پردازش های گوناگون بر روی تصویر تهیه گردید. در انتها با استفاده از روش های GIS تمامی لایه های اطلاعاتی با یکدیگر ترکیب و نقشه کاربری و پوشش اراضی منطقه تهیه شد. دقت نقشه تولیدی محاسبه گردید و ضریب کاپا معادل92/0 و صحت کلی94% بدست آمد که دقت مناسب نقشه تولیدی را نشان می داد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که پوشش گیاهی با درصد تاج کمتر از 10 درصد، وسیع ترین پوشش این منطقه با مساحت 81690 هکتار می باشد. همچنین سطح کاربری معدن و مسکونی در پناهگاه حیات وحش موته به ترتیب 828 و 249 هکتار است. بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که روش طبقه بندی ترکیبی برای تهیه نقشه دقیق کاربری و پوشش اراضی خصوصاً زمانی که به علت تشابه بازتابش کاربری های مختلف، امکان بکارگیری روش های متداول طبقه بندی تصاویر ماهواره ای وجود ندارد، از قابلیت بالایی برخوردار است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - مطالعه تأثیر ریزگردها بر تغییرات پوشش گیاهی (مطالعة موردی: تالاب شادگان، خوزستان)
رضا بیات سمیه جعفری باقر قرمزچشمه امیرحسین چرخابیبا توجه به اهمیت زیست محیطی تالاب ها، به عنوان سرمایههای ملی و گاه بینالمللی، ارزیابی تغییرات پوشش گیاهی این مناطق بسیار مهم می باشد. یکی از علل کاهش پوشش گیاهی در دهة اخیر افزایش گرد و غبار بوده که تأثیر متقابل بر پوشش گیاهی این مناطق دارد. در این مطالعه، با بررسی تغ أکثربا توجه به اهمیت زیست محیطی تالاب ها، به عنوان سرمایههای ملی و گاه بینالمللی، ارزیابی تغییرات پوشش گیاهی این مناطق بسیار مهم می باشد. یکی از علل کاهش پوشش گیاهی در دهة اخیر افزایش گرد و غبار بوده که تأثیر متقابل بر پوشش گیاهی این مناطق دارد. در این مطالعه، با بررسی تغییرات زمانی پوشش تالاب شادگان خوزستان، ارتباط این تغییرات با طوفان های گرد و غبار ارزیابی گردید. با استفاده از شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) تصاویر MODIS در دو دورة زمانی 2000 تا 2011، تغییرات پوشش گیاهی تعیین و از آمار ریزگردهای ایستگاه هواشناسی اهواز در همین دوره تأثیر شاخص های ریزگردها (مجموع غلظت سالیانه، غلظت حداکثر سالیانه و متوسط غلظت سالیانه) بر تغییرات پوشش گیاهی این مناطق مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دهنده کاهش 36/7 درصدی سطح پوشش گیاهی از سال 2000 تا 2011 بود. نتایج همچنین نشان داد که بیشترین و کمترین سطح آب 67/25 و 72/19 درصد به ترتیب مربوط به سال های 2007 و 2000 و بیشترین و کمترین سطح پوشش گیاهی 21/31 و 27/17 درصد به ترتیب مربوط به سال های 2000 و 2004 بوده است. با افزایش طوفان های گرد و غبار بعد از سال 2002، مجموع غلظت سالیانه ریزگردها ضریب تبیین بالایی (85/0) با شاخص NDVI داشت. همچنین در خصوص تأثیر تأخیری ریزگردها، که بهترین همبستگی خطی با ضریب تبیین 82/0 برای تاخیر 2 ماهه بعد از وقوع ریزگرد بدست آمد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - بررسی تأثیر بهره وری سیلاب برروند تغییرات پوشش گیاهی با استفاده از داده های میدانی و تصاویر لندست (مطالعه موردی: منطقه شندک سیستان)
منصور جهان تیغ معین جهان تیغهدف از اجرای این پژوهش ارزیابی اثر بهرهوری سیلاب بر روند تغییرات پوشش گیاهی است. بدین منظور قبل از انجام پخش سیلاب در سال 1382اقدام به استقرار 5 ترانسکت خطی به طول 50 متر شد. بر روی هر یک از این ترانسکت ها دو پلات 3×3 متری در ابتدا و 50 درصد طول آنها مشخص و داخل أکثرهدف از اجرای این پژوهش ارزیابی اثر بهرهوری سیلاب بر روند تغییرات پوشش گیاهی است. بدین منظور قبل از انجام پخش سیلاب در سال 1382اقدام به استقرار 5 ترانسکت خطی به طول 50 متر شد. بر روی هر یک از این ترانسکت ها دو پلات 3×3 متری در ابتدا و 50 درصد طول آنها مشخص و داخل هر یک از آنها نیز پلات 1×1 به منظور برداشت یکنواخت از فواصل یکسان انداخته، مختصات آنها با استفاده از GPS مشخص و ویژگی های درصدتاج پوشش، میزان تولیدعلوفه، درصدخاک لخت، تراکم و لاشبرگ قبل از انجام پخش سیلاب در سال 1382 برآورد شد. علاوه بر این، تغییرات مشخصه پوشش گیاهی بعد از پخش سیلاب در سال 1398 در همان مکان اندازهگیری شد. جهت بررسی تغییرات پوشش گیاهی قبل و بعد از پخش سیلاب از تصاویر ماهواره لندست برای بازه زمانی 16 سال (1382 تا 1398) نیز استفاده شد. بدین منظور پس از اعمال پیشپردازشهای لازم بر روی تصاویر، شاخص پوشش گیاهی تعدیلشده برحسب خاک SAVI و شاخص رطوبت خاک SWI طی 5 بازه زمانی مختلف بررسی شد. نتایج میدانی نشان داد که با اجرای پخش سیلاب، مقدار تولید علوفه از 68 به 172 کیلوگرم در هکتار، درصد تاج پوشش از 5.9 به 31.4 درصد و همچنین مقدار لاشبرگ از 2 به 16.8 درصد افزایش و خاک لخت از 92.1 به 51.8 درصد کاهش یافت. تجزیهوتحلیل آماری ویژگی های پوشش گیاهی قبل و بعد از پخش سیلاب بیانگر وجود اختلاف معنی داری بین این پارامترها بود (0.01>p). همچنین در بررسی تغییرات شاخصهای موردمطالعه، نتایج نشاندهنده تغییرات محسوس شاخص های SAVI و SWI در بازه زمانی مزبور بود. بهطوریکه مقدار شاخصهای SAVI و SWI به ترتیب از 0.027 و 0.5 در سال 1382 به 0.49 و 1 در 1398 افزایش یافت و روند تغییرات این شاخصها همبستگی بالایی (0.65=R²) را در عرصه پخش سیلاب نشان داد. نتیجه این مطالعه نشان داد که بهرهوری از سیلابها با تأمین رطوبت خاک منطقه مزبور، بهبود شرایط جوانه زنی و رشد گیاه را فراهم نموده که چنین وضعیتی باعث استقرار و بهبود پوشش گیاهی در عرصه پخش سیلاب شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - مقایسه شاخص های گیاهی و تبدیل تسلدکپ در برآورد میزان کربن آلی خاک با استفاده از تصاویر سنجنده لندست-8 OLI در مراتع نیمه استپی
معصومه آقابابایی عطالله ابراهیمی پژمان طهماسبیدر این تحقیق، قابلیت داده سنجنده OLI ماهواره لندست 8 در تهیه نقشه کربن آلی مراتع نیمه استپی استان چهارمحال و بختیاری ارزیابی شده است. بدین منظور، در خرداد ماه سال 1392 به روش نمونه برداری سیستماتیک- تصادفی در 24 سایت با استقرار 3 ترانسکت و در طول هر ترانسکت 5 پلات نمونه أکثردر این تحقیق، قابلیت داده سنجنده OLI ماهواره لندست 8 در تهیه نقشه کربن آلی مراتع نیمه استپی استان چهارمحال و بختیاری ارزیابی شده است. بدین منظور، در خرداد ماه سال 1392 به روش نمونه برداری سیستماتیک- تصادفی در 24 سایت با استقرار 3 ترانسکت و در طول هر ترانسکت 5 پلات نمونه های خاک از عمق 0 تا 20 سانتی متری برداشت شده و میزان کربن آلی خاک اندازه گیری شد. به منظور مقایسه مقادیر کربن آلی برداشت شده با مقادیر متناظر بازتابش پیکسل های ثبت شده، از تصاویر سنجنده OLI ماهواره لندست 8 (خرداد ماه سال 2013) استفاده شد. شاخص های گیاهی و تبدیل تسلدکپ پس از انجام تصحیحات لازم (هندسی و اتمسفری) برای منطقه مورد مطالعه محاسبه و استخراج گردید. مقادیر شاخص های گیاهی و باندهای تبدیل تسلدکپ (متغیر وابسته)، در مقابل کربن آلی خاک (متغیر مستقل) در محل هر سایت وارد نرم افزار SPSS گردید. شاخص های گیاهی و باندهای تبدیل تسلدکپ جهت تهیه مدل رگرسیونی و بهترین مدل برازش شده جهت تهیه نقشه کربن آلی انتخاب شدند. شاخص ( PVI (R=0.53 در میان شاخص های گیاهی و باند روشنایی حاصل از تسلدکپ(R=0.63) بیشترین همبستگی را با مقادیر مواد آلی خاک نشان دادند. نهایتاً با محاسبه برازش رگرسیون خطی دو جمله ای نقشه های کربن آلی تهیه شد. نتایج اعتبار سنجی مدل نشان دهنده عدم وجود اختلاف معنی دار بین داده های زمینی مواد آلی خاک و داده های حاصل از شاخص های گیاهی و باندهای تبدیل تسلدکپ است. بنابراین داده های طیفی تصاویر سنجنده لندست-8 منبع ارزشمندی برای تعیین تغییرات کربن آلی در چنین مناطقی می باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - بررسی گذشته، حال و آینده تغییرات پوشش گیاهی مراتع البرز مرکزی در ارتباط با تغییر اقلیم
دیانا عسکریزاده حسین ارزانی محمد جعفری جواد بذرافشان آین کولین پرنتایسشتاب در روند تغییرات اقلیمی باعث دگرگونی سریع وضعیت اکوسیستم های مرتعی شده است که یافتن روش های نوین ارزیابی این تغییرات راهی جهت مدیریت پایدار مراتع محسوب می شود. به منظور بررسی روند تغییرات پوشش گیاهی ناشی از اثرات اقلیمی مراتع البرز مرکزی انتخاب شدند. شاخص نرمالشد أکثرشتاب در روند تغییرات اقلیمی باعث دگرگونی سریع وضعیت اکوسیستم های مرتعی شده است که یافتن روش های نوین ارزیابی این تغییرات راهی جهت مدیریت پایدار مراتع محسوب می شود. به منظور بررسی روند تغییرات پوشش گیاهی ناشی از اثرات اقلیمی مراتع البرز مرکزی انتخاب شدند. شاخص نرمالشده تفاضل پوشش گیاهی (NDVI) با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست، سنجنده +TM، ETMو OLI برای سال های 1366 تا 1395 (30 سال) استخراج گردید. با استفاده از شاخص بارش استاندارد شده (SPI) روند خشکسالی مورد بررسی قرار گرفت. جهت پیش بینی تغییرات آتی پوشش گیاهی مراتع از مدل زنجیره مارکوف استفاده شد. نتایج نشان داد که شاخص (NDVI) از سال های گذشته تا حال نوسان داشته است به طوریکه ضمن افزایش موقتی تغییرات در بعضی سال ها 1366 (0.86)، 1381 (0.87)، 1384 (0.87) و 1394 (0.86)؛ اما روند تغییرات کلی به صورت کاهش در میزان این شاخص در سال های 1374 (0.53)، 1376 (0.65)، 1379 (0.62) و 1387 (0.61) به خصوص برای طبقات متوسط تا خیلی فقیر بوده است. همبستگی بالا (5/91%) بین شاخص SPI و NDVI نشان می دهد که تقریباً در تمامی سال های کاهش پوشش گیاهی، خشکسالی شدید تا متوسط رخ داده است. همچنین مدل پیش بینی مارکوف تغییرات کاهشی شدیدی در میزان شاخص پوشش گیاهی برای سال های 2031 و 2045 پیش بینی می کند. بنابراین مدیریت مراتع باید به گونه ای پیش برود که با روند افزایش تدریجی دما و تأثیرات منفی آن بر پوشش گیاهی، از طریق تنظیم ظرفیت چرایی و نیز جایگزینی دام های با عملکرد بالا و تقویت گونه های گیاهی مقاوم به خشکی نسبت به شرایط آینده آمادگی یابند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - ارزیابی تأثیر توسعه شهری و تغییرات پوشش اراضی بر دمای سطح زمین در شهر شهرکرد
عطاالله ابراهیمی الهام کیانی سلمیتغییر کاربری اراضی و افزایش مناطق شهری، تأثیر قابلتوجهی بر دمای سطح زمین دارد. ازآنجاکه توسعه شهری در حال حاضر یکی از پدیدههای مهم درزمینه افزایش گرمای جهانی است، با توسعه سریع فناوری ماهوارهای و سنجشازدور میتوان به بررسی تغییرات دمای مناطق شهری در کمترین زمان ممکن أکثرتغییر کاربری اراضی و افزایش مناطق شهری، تأثیر قابلتوجهی بر دمای سطح زمین دارد. ازآنجاکه توسعه شهری در حال حاضر یکی از پدیدههای مهم درزمینه افزایش گرمای جهانی است، با توسعه سریع فناوری ماهوارهای و سنجشازدور میتوان به بررسی تغییرات دمای مناطق شهری در کمترین زمان ممکن پرداخت. هدف از این مطالعه، بررسی توسعه شهری و جزایر گرمایی شهری (UHI) در شهرکرد با استفاده از دادههای سنجشازدور است. در این مطالعه، با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست 7 و 8، شاخص نسبت گیاهی (RVI) و شاخص پوشش گیاهی نرمال (NDVI) و دمای سطح زمین (LST)، با استفاده از باندهای چند طیفی و حرارتی برآورد شد. نقشه کاربری اراضی نیز با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال در نرمافزار TerrSet تهیه گردید. ضریب کاپا کل در سال 1382 و 1395 به ترتیب معادل 0.82 و 0.93 برآورد شد. با مقایسه دو شاخص گیاهی (RVI و NDVI) و دمای سطح زمین در طی دوره 13 ساله (1382 تا 1395) مشخص گردید که با توسعه شهری مقدار دمای سطح زمین برابر 2.21 درجه سانتیگراد (از 40.69 به 42.90 درجه سانتیگراد) افزایشیافته است. نتایج نشان داد که همبستگی شاخص NDVI با نقشه دمای سطح زمین منفی ولی با شاخص RVI مثبت است. همچنین هر دو شاخص NDVI و RVI در محدوده فضای سبز با LST رابطه معنی داری تری را در مقایسه با اراضی شهری و اراضی لخت دارند. با توجه به نقش پوشش گیاهی در تعدیل شرایط دمایی توصیه گردید، توسعه فضای سبز همزمان با توسعه شهری، افزایش یابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - پایش تغییرات پوشش گیاهی حوزه آبخیز کرج با استفاده از شاخص نرمال شده اختلاف پوشش گیاهی و تحلیل گرادیان
فاطمه محمدیاری میرمهرداد میرسنجری اردوان زرندیاندر تحقیق حاضر تغییرات پوشش گیاهی حوزه آبخیز کرج در سال های 1385، 1390 و 1396 با استفاده از شاخص نرمال شده اختلاف پوشش گیاهی (NDVI)، تلفیق متریک های سرزمین و تحلیل گرادیان بررسیشده است. پس از محاسبه شاخص NDVI، برای انجام تحلیل گرادیان دو ترانسکت در جهت شمال -جنوب و شرق- أکثردر تحقیق حاضر تغییرات پوشش گیاهی حوزه آبخیز کرج در سال های 1385، 1390 و 1396 با استفاده از شاخص نرمال شده اختلاف پوشش گیاهی (NDVI)، تلفیق متریک های سرزمین و تحلیل گرادیان بررسیشده است. پس از محاسبه شاخص NDVI، برای انجام تحلیل گرادیان دو ترانسکت در جهت شمال -جنوب و شرق- غرب طراحی شد. سپس 6 متریک در دو سطح کلاس و سیمای سرزمین با روش پنجره متحرک محاسبه گردید. نتایج مقایسات مساحت طبقات نشان داد که بیشترین افزایش مساحت در اراضی با پوشش گیاهی بسیار خوبصورت گرفته، بهطوریکه 5104 هکتار (4 درصد) بر وسعت آن افزودهشده است. همچنین بیشترین کاهش مساحت در اراضی با پوشش عالی است که در بازه زمانی موردمطالعه به میزان 4055 هکتار (3 درصد) کاهشیافته است. نتایج تحلیل گرادیان نیز نشان داد که الگوی پراکنش پوشش گیاهی در هر سه سال موردبررسی به صورت کپه ای است. نتایج حاصل از آنالیز هر دو ترانسکت در سطح سیمای سرزمین و کلاس نشان داد که میانگین فاصله از نزدیکترین همسایه بهتدریج در طول ترانسکت ها افزایش و درمجموع در سال 1396 نسبت به سال اولیه افزایشیافته است. این امر نشانگر افزایش فاصله میان لکه های هم نوع و دشواری ارتباط میان آنهاست که از علائم بروز ازهمگسیختگی در سیمای سرزمین است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - تحلیل خشکسالی کشاورزی با استفاده از شاخصهای سنجشازدور (مطالعه موردی: شهرستان مریوان)
کریم سلیمانی شادمان درویشی فاطمه شکریانپیامد خشکسالی میتواند بهصورت کاهش منابع آب، پوششگیاهی و تغییرات در تولیدات کشاورزی نمایان شود. برای مطالعه و پایش خشکسالی نیاز به کمی سازی اثرات آن با استفاده از شاخصهای خشکسالی است. هدف این مطالعه تحلیل خشکسالی کشاورزی شهرستان مریوان با استفاده از تصاویر لندست از س أکثرپیامد خشکسالی میتواند بهصورت کاهش منابع آب، پوششگیاهی و تغییرات در تولیدات کشاورزی نمایان شود. برای مطالعه و پایش خشکسالی نیاز به کمی سازی اثرات آن با استفاده از شاخصهای خشکسالی است. هدف این مطالعه تحلیل خشکسالی کشاورزی شهرستان مریوان با استفاده از تصاویر لندست از سال 1379 تا 1396 است. بعد از پیشپردازش تصاویر، شاخص خشکی پوششگیاهی (VDI) و شاخص سلامت پوششگیاهی (VHI) استخراج گردیدند. بررسی شاخصها نشان داد که خشکسالی کشاورزی در شاخص خشکی پوششگیاهی (VDI) در هیچ سالی وجود نداشته و مقادیر ارزش پیکسلها در این شاخص نزدیک به ۱۰۰ بوده که نشاندهنده وضعیت نرمال و بهینه است بهطوریکه از سال 1379 تا 1383 وضعیت نرمال و از سال 1387 تا 1396 وضعیت بهینه در منطقه غالب بوده است. همچنین نتایج شاخص سلامت پوششگیاهی نشاندهنده وضعیت بدون خشکی در منطقه است. بر اساس این شاخص، خشکسالی کشاورزی در طبقات خیلی شدید، شدید و متوسط در دوره موردمطالعه وجود نداشته و بیشترین مساحت نواحی خشکی ملایم در بخشهای شرق و جنوب شرق در سالهای 1379، 1380، 1382 و 1384 به ترتیب 38.23، 38.24، 12.29 و 35.74 کیلومترمربع بوده است. بهطورکلی با توجه به تأکید اصلی این مطالعه بر مبنای شاخص خشکی پوشششگیاهی (VDI) و شاخص سلامت پوششگیاهی (VHI)، از سال 1379 تا 1396 (بهاستثنای سال 1391) نتایج نشاندهنده عدم وجود خشکسالی کشاورزی در شهرستان مریوان است. با توجه مزایای تصاویر ماهوارهای همچون سطح پوشش وسیعتر، قدرت تفکیک زمانی بالاتر و هزینه کمتر، استفاده از دانش سنجشازدور برای مطالعه خشکسالی پیشنهاد میشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - کمی سازی تأثیر پارامترهای سطحی و شرایط اقلیمی بر دمای سطح زمین با استفاده از داده های انعکاسی و حرارتی سنجشازدور
نعیم میجانی سعید حمزه محمد کریمی فیروزجاییدمای سـطح زمین (LST) برای انواع وسیعی از مطالعات علمی اقلیم شناسـی، هیدرولوژی، منابع طبیعی و غیره مورد نیاز است. پارامترهای مختلفی ازجمله جنس مواد تشکیل دهنده سطح، شرایط توپوگرافی، شرایط محیطی و میزان تابش رسیده به سطح بر LST تأثیرگذار هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر، أکثردمای سـطح زمین (LST) برای انواع وسیعی از مطالعات علمی اقلیم شناسـی، هیدرولوژی، منابع طبیعی و غیره مورد نیاز است. پارامترهای مختلفی ازجمله جنس مواد تشکیل دهنده سطح، شرایط توپوگرافی، شرایط محیطی و میزان تابش رسیده به سطح بر LST تأثیرگذار هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تغییرات توپوگرافی، شرایط اقلیمی و تابش ورودی بر LST با استفاده از داده های انعکاسی و حرارتی سنجشازدور است. در این پژوهش از مجموعه داده های انعکاسی و حرارتی ماهواره لندست 8، مدل رقومی ارتفاعی ASTER، محصول بخارآب مودیس (MOD07) برای تاریخ 2 مرداد 1397 و نقشه توپوگرافی و اقلیمی منطقه جنوب استان کرمان استفاده شد. برای محاسبه LST از روش تک کاناله و جهت محاسبه تابش طولموج کوتاه و بلند ورودی به سطح، از روش ارائهشده در الگوریتم بیلان انرژی سبال استفاده شد. ارتباط بین LST با متغیر های مستقل ازجمله ارتفاع، شیب، جهت شیب، پوشش گیاهی و تابش ورودی به سطح با استفاده از تحلیل های آماری بررسیشد. نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین LST و هر یک از پارامترهای مستقل بیشتر از 0.7 می باشد. همچنین با بررسی های آماری، معنادار بودن نتایج ارتباط بین LST و پارامترهای توپوگرافی، شاخص اختلاف پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI) و تابش ورودی در سطح 95 درصد معنادار بود. نتایج بررسی LST در شرایط اقلیمی فراخشک، خشک، نیمهخشک، مدیترانه ای، نیمه مرطوب و مرطوب بیانگر این است که اقلیم های با دمای بالاتر نسبت به اقلیم های با دمای پایین تر دارای میانگین ارتفاع و NDVI پایین تر و دارای میانگین تابش طولموج بلند ورودی به سطح بالاتری هستند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - تأثیر شاخصهای گیاهی و خصوصیات سطح شهری بر تغییرات دمای سطح زمین (مطالعه موردی: شهرستان سنندج)
شادمان درویشی کریم سلیمانی مصطفی رشیدپوردمای سطح زمین عامل مهمی در مطالعات گرمایش جهانی است. بنابراین، با توجه به تأثیرات منفی آن بر زندگی انسان بررسی این پدیده بسیار ضروری است. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر شاخصهای گیاهی و خصوصیات سطح شهر سنندج بر تغییرات دمای سطح زمین است. برای این منظور، دمای سطح زمین در مح أکثردمای سطح زمین عامل مهمی در مطالعات گرمایش جهانی است. بنابراین، با توجه به تأثیرات منفی آن بر زندگی انسان بررسی این پدیده بسیار ضروری است. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر شاخصهای گیاهی و خصوصیات سطح شهر سنندج بر تغییرات دمای سطح زمین است. برای این منظور، دمای سطح زمین در محیط ArcGIS محاسبه و سپس شاخصهای گیاهی و سطح شهر سنندج از تصاویر لندست در نرمافزارENVI استخراج گردید. نتایج تحلیل رگرسیون و همبستگی دمای سطح زمین با داده‎های ایستگاه سینوپتیک به ترتیب 0.45 و 0.20 بوده که یک ارتباط مثبت را نشان میدهد. نتایج صحت کلی شاخصها و تحلیل همبستگی نشان میدهد که شاخص‎های دقیق (شاخص توسعهیافته نواحی مسکونی و بایر، شاخص اساس ساختوساز، شاخص نرمال شده تفاضل ساختوساز، شاخص شهری) ارتباط مثبت و شاخصهای با دقت پایین (شاخص نرمال شده تفاضل بایر، شاخص جدید ساختوساز، شاخص نرمال شده تفاضل آب، شاخص نرمال شده بهبودیافته تفاضل آب) ارتباط معکوس با دمای سطح زمیندارند. نتایج وضعیت دما در طبقات پوششگیاهی نشان میدهد که بیشترین دما در طبقات با پوششگیاهی ضعیف در اوایل فصل تابستان سالهای 1367، 1378، 1387، 1391، 1393 و 1394 و کمترین دما در طبقات با پوشش گیاهی متراکم در اواخر فصل بهار سالهای 1368، 1372، 1379، 1386، 1389 و 1395 رخداده است. بنابراین کاهش پوششگیاهی و رشد نواحی مسکونی نقش مؤثری در افزایش دمای سطح زمین دارد. همچنین شاخصهای طیفی برای استخراج نواحی مسکونی از تصاویر ماهوارهای میتواند نتایج قابلقبول ارائه نماید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - برآورد درصد پوشش و زی توده گیاهی با استفاده از شاخصهای سنجشازدور (مطالعه موردی: منطقه حفاظتشده البرز مرکزی- شهرستان کرج)
چوقی بایرام کمکی رضا اسدی کیا حمید نیک نهاد قرماخرپوشش گیاهی یکی از معیارهای معرف توان تولید سرزمین به شمار میرود. بهطوریکه میزان کیفیت و کمیت پوشش گیاهی هر منطقه معیار تعیین توان تولید آن است. در این تحقیق جهت برآورد درصد پوشش و زیتوده گیاهی منطقه حفاظتشده البرز مرکزی (شهرستان کرج) در تیرماه 1395 با استفاده از ش أکثرپوشش گیاهی یکی از معیارهای معرف توان تولید سرزمین به شمار میرود. بهطوریکه میزان کیفیت و کمیت پوشش گیاهی هر منطقه معیار تعیین توان تولید آن است. در این تحقیق جهت برآورد درصد پوشش و زیتوده گیاهی منطقه حفاظتشده البرز مرکزی (شهرستان کرج) در تیرماه 1395 با استفاده از شاخصهای گیاهی، از دادههای رقومی لندست 8 استفاده گردید. جهت بررسی همبستگی بین درصد پوشش و بیوماس گیاهی با دادههای ماهواره، 27 واحد نمونه برداری در منطقه تعیین و اطلاعات استخراج شد. رابطه درصد پوشش و زیتوده گیاهی با شاخص های گیاهی از رگرسیون خطی برآورد گردید. نتایج نشان داد از میان شاخصهای گیاهی انتخابی، شاخص گیاهی نسبت ساده (VR) و شاخص گیاهی بهبودیافته (EVI) دارای بیشترین ضریب تبیین با درصد پوشش گیاهی به ترتیب 0.53 و 0.52 است. بنابراین، این شاخص های گیاهی برای برآورد درصد پوشش گیاهی در سطح اطمینان 5 درصد مناسب هستند. در مرحله اعتبارسنجی میزان ضریب تبیین شاخص پایش محیطی جهانی EVI ،VR، GEMIبا مقدار وزن تر گیاهی به ترتیب 0.43، 0.41 و 0.41 بود. باوجوداین، مقادیر برآوردی در مرحله واسنجی ناموفق بودند. با توجه به نتایج این تحقیق، توصیه میگردد جهت تخمین میزان کیفیت و کمیت پوشش گیاهی از شاخصهایی استفاده شوند که در آنها نسبت اثر جو و خاک لحاظ شده باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - بررسی رابطه بین دمای سطح زمین، ویژگی های جغرافیایی و محیطی و شاخص های بیوفیزیکی با استفاده از تصاویر لندست
عباسعلی ولی ابوالفضل رنجبر مرضیه مکرم فریده تاری پناهدمای سطح زمین از شاخص های مهم ارزیابی کیفیت زیستگاه در مقیاس های محلی و جهانی است. در تحقیق حاضر اثرات فاکتورهای کاربری اراضی، سازند زمینشناسی، عوامل توپوگرافی و اقلیم بر دمای سطح در منطقه خارستان بررسی شد. در این راستا از تصاویر تیرماه ماهواره لندست 7 و 8 طی دوره 13 أکثردمای سطح زمین از شاخص های مهم ارزیابی کیفیت زیستگاه در مقیاس های محلی و جهانی است. در تحقیق حاضر اثرات فاکتورهای کاربری اراضی، سازند زمینشناسی، عوامل توپوگرافی و اقلیم بر دمای سطح در منطقه خارستان بررسی شد. در این راستا از تصاویر تیرماه ماهواره لندست 7 و 8 طی دوره 1379-1396، مدل رقومی ارتفاع، نقشه زمین شناسی و توپوگرافی استفاده شد. دمای سطح از روش پنجره مجزا و کاربری اراضی از روش طبقهبندی نظارتشده برای سال 1396 استخراج شد. ارتباط بین دمای سطح با متغیرهای ارتفاع، جهت، شیب، پوشش گیاهی، رطوبت سطح خاک و دمای هوا با استفاده از روشهای آماری بررسی شد. نتایج نشان داد میانگین دمای سطح، 43 درجه سانتی گراد، شاخص نرمال شده تفاضل پوشش گیاهی 0.144 و شاخص تفاضلی رطوبت نرمال شده 0.068- بود. با توجه به طبقه بندی تصاویر با دقت کلی 99.96 درصد و ضریب کاپای 0.96، کاربری مرتع و باغ به ترتیب بیشترین و کمترین مساحت را به خود اختصاص دادهاند. بیشترین مقدار دمای سطح C° 53 در اراضی دارای خاک لخت و مناطق مسکونی و کمترین C° 29 در اراضی باغی مشاهده شد. درحالیکه بیشترین و کمترین مقدار دمای سطح به ترتیب مربوط به سازندهای پابده گورپی و آسماری بود. در دامنه های آفتابی بیشترین همبستگی 0.5<R2، بین دمای سطح، ارتفاع، دما، پوشش گیاهی و رطوبت سطحی مشاهده شد. درحالیکه در دامنه های سایه دار دمای سطح بیشترین همبستگی 0.5<R2 را با ارتفاع، دما و پوشش گیاهی داشت. از عوامل ذکرشده ارتفاع و دما بیشترین تأثیر را بر دمای سطح داشتند. همبستگی شاخص نرمال شده تفاضل پوشش گیاهی و شاخص نرمال شده رطوبت با دمای سطح معکوس 0.9< بود. درحالیکه همبستگی بین دمای سطح و دمای هوا مثبت بود. بنابراین کاربری اراضی، جنس زمین، توپوگرافی، پوشش گیاهی، رطوبت خاک و دمای هوا در تعادل دمایی اکوسیستم مؤثرند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
16 - تأثیر تغییرات محیطی تالاب میقان بر دمای سطح زمین نواحی پیرامونی با استفاده از داده های ماهواره لندست
سعید محمودی بهروز ساری صراف مجید رضایی بنفشه هاشم رستم زادهتالاب ها یکی از مهمترین پهنه های آبی مؤثر در تعدیل شرایط آب و هوایی نواحی پیرامونی و همچنین یکی از شکننده ترین پدیده های طبیعی به شمار می رود. بنابراین پایش تغییرات محیط پیرامونی تالاب ها بسیار اهمیت دارد. هدف از این تحقیق، پایش تغییرات کاربری اراضی، شاخص بهنجار أکثرتالاب ها یکی از مهمترین پهنه های آبی مؤثر در تعدیل شرایط آب و هوایی نواحی پیرامونی و همچنین یکی از شکننده ترین پدیده های طبیعی به شمار می رود. بنابراین پایش تغییرات محیط پیرامونی تالاب ها بسیار اهمیت دارد. هدف از این تحقیق، پایش تغییرات کاربری اراضی، شاخص بهنجار شده پوشش گیاهی و الگوهای دمایی سطح زمین در نواحی پیرامونی تالاب میقان با استفاده از داده های چند زمانه سنجنده TM ماهواره لندست در تاریخ های 30 اردیبهشتماه سال 1381 و 5 خردادماه سال 1389 است. برای استخراج تغییرات کاربری اراضی از روش طبقه بندی نظارتشده با اعمال الگوریتم حداکثر شباهت استفاده شد. نتایج دقت طبقهبندی تصاویر با استفاده از شاخص کاپا برای تصویر سال 1381 و 1389 به ترتیب، 99.13% و 98.93% با ضریب کاپا 98 و 97 بود. نتایج تغییرات کاربری اراضی نشان داد که زمین های بایر افزایش 100 کیلومترمربع و در مقابل نواحی با پوشش گیاهی 84 کیلومترمربع کاهش داشت. میانگین شاخص بهنجار شده پوشش گیاهی با تغییر محسوسی مواجه نبوده است و بیشینه و کمینه این شاخص در سال 1381 صفر و 0.52- و در سال 1389، 0.05- و 0.58- بود. طبقات دمایی گرمتر در الگوی دمایی منطقه در سال 1389 نسبت به سال 1381 گسترش بیشتری داشت. میزان دمای کمینه، میانگین و بیشینه در حریم ده کیلومتر پیرامونی تالاب میقان در سال 1381 به ترتیب 16.72، 27.35 و 36.4 درجه سانتی گراد با انحراف معیار 3.2، این مقادیر در سال 1389 به 15.5، 29.8 و 37 درجه سانتی گراد با انحراف معیار 3.5 است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
17 - بررسی تغییرات مؤلفه های فنولوژی پوشش گیاهی ایران در پاسخ به تغییرات اقلیمی با استفاده از NDVI سنجنده AVHRR در دوره زمانی 1982 تا 2018
هادی زارع خورمیزی حمیدرضا غفاریان مالمیریپیشینه و هدف تغییرات آب و هوایی تأثیر منفی بر تولید محصولات کشاورزی و سیستم های زیست محیطی کشور های مختلف داشته است. فنولوژی پوشش گیاهی زمان وقوع رخدادهای تکرارپذیر گیاهان را در رابطه با عوامل زنده و غیرزنده توصیف می کند. فنولوژی یکی از حساس ترین شاخص های زیستی برا أکثرپیشینه و هدف تغییرات آب و هوایی تأثیر منفی بر تولید محصولات کشاورزی و سیستم های زیست محیطی کشور های مختلف داشته است. فنولوژی پوشش گیاهی زمان وقوع رخدادهای تکرارپذیر گیاهان را در رابطه با عوامل زنده و غیرزنده توصیف می کند. فنولوژی یکی از حساس ترین شاخص های زیستی برای بررسی تأثیر گرمایش جهانی بر اکوسیستم های زمینی است، زیرا نشاندهنده تبادل انرژی، کربن و بخارآب بین سطوح پایین جو و بیوسفر است. تغییرات در فنولوژی گونه های گیاهی می تواند طیف گسترده ای از تأثیرات را در فرآیندهای زیست محیطی و کشاورزی به همراه داشته باشد. دو رویکرد متداول برای نظارت بر فنولوژی پوشش های گیاهی وجود دارد. اولین رویکرد که در بسیاری از مطالعات قبلی فنولوژی استفادهشده است، مبتنی بر مطالعات میدانی و ثبت تغییرات سالانه رخدادهای فنولوژی در پاسخ به متغیرهای محیطی است. این رویکرد برای مقیاس های کوچک با تعداد سایت های برداشت زمینی محدود مناسب است و برای مطالعات در مقیاس وسیع نهتنها کارا و دقیق نیست بلکه هزینهبر و در برخی مناطق غیر ممکن است. دومین رویکرد استفاده از فن آوری سنجشازدور است. تاکنون تغییرات مؤلفههای فنولوژی پوشش گیاهی ایران در پاسخ به تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی موردبررسی قرار نگرفته است. هدف از مطالعه، تعیین تغییرات هرکدام از مؤلفههای فنولوژی پوشش های گیاهی با استفاده ازسریهای زمانی NDVI سنجنده AVHRR است.مواد و روش هادر این مطالعه از محصول NDVI روزانه سنجنده AVHRR باقدرت تفکیک مکانی 0.05 در 0.05 درجه بانام AVH13C1 استفاده شد. به منظور بررسی تغییرات مؤلفههای فنولوژی پوشش های گیاهی ایران از چهار سری زمانی یکساله مربوط به سال های زمان گذشته (1982-1985) و زمان حال (2015-2018) استفاده شد. استخراج مؤلفههای فنولوژی ازسریهای زمانی شاخص های پوشش گیاهی در ابتدا نیازمند یک سیگنال رشد پیوسته و بدون داده های ازدسترفته و دورافتاده است. برای بازسازی داده های ازدسترفته و دورافتاده در منحنی رشد از الگوریتم HANTS استفاده شد. به منظور استخراج مؤلفههای مختلف فنولوژی از نرمافزارTimesat استفاده شد. پارامترهای زمان شروع فصل رشد، زمان پایان فصل رشد، ارزش پایه، زمان وسط فصل رشد، حداکثر ارزش، دامنه فصل رشد، ارزش در نقطه شروع فصل رشد، نرخ افزایش در دوره شروع رشد و نرخ کاهش در دوره پایان رشد با استفاده از Timesat در هر سری زمانی یکساله استخراج شد و سپس میانگین چهارساله مقادیر این پارامتر ها در سری های زمانی گذشته با سری های زمانی حال مقایسه شد.نتایج و بحثمقایسه میانگین چهارساله مؤلفههای فنولوژی زمان شروع فصل رشد، پایان فصل رشد، طول فصل رشد و زمان وسط فصل رشد در سطح کل ایران نشان داد این شاخص ها به ترتیب به میزان 12، 19، 7، 13 روز کاهشیافته است. تغییرات این مؤلفهها در مناطق پست با ارتفاع کمتر از 1500 متر با مناطق مرتفع که شامل سلسله جبال البرز و زاگرس است؛ کاملاً متفاوت است. بهطوریکه زمان پایان فصل رشد، طول فصل رشد و زمان وسط فصل رشد در ارتفاعات البرز و زاگرس تقریباً از ارتفاع 1500 متر به بالا به ترتیب بهطور میانگین به میزان 38، 46 و 19 روز کاهشیافته است. در مناطق پست در حاشیه خلیجفارس و دریای خزر مؤلفه های فنولوژی زمان پایان فصل رشد و طول فصل رشد تقریباً به ترتیب به میزان 40 و 44 روز افزایشیافته است. طولانی شدن فصل رشد به عوامل مختلف اقلیمی بهویژه گرم شدن کره زمین ناشی از افزایش گازهای گلخانه ای و یا در دسترس بودن آب نسبت دادهشده است. در ایران در اکثر مناطق زمان شروع فصل رشد بهویژه در ارتفاعات البرز و زاگرس که دما عامل محدودکننده در شروع رشد است، کاهشیافته است. همچنین زمان پایان فصل رشد و طول فصل رشد و زمان وسط فصل رشد نیز کاهشیافته است. این امر نشاندهنده این است که در مناطق خشک و نیمه خشک مانند ایران در مراحل میانی و پایانی رشد گیاهی، رطوبت و بارندگی عامل محدودکننده برای رشد است. در مناطقی مانند حاشیه خلیجفارس و دریای خزر که رطوبت کمتر عامل محدودکننده بوده است، زمان پایان فصل رشد و طول فصل رشد نیز افزایشیافته است. بر اساس نتایج مؤلفههای فنولوژی نظیر دامنه فصل رشد، حداکثر میزان رشد، ارزش پایه، ارزش در نقطه شروع رشد، نسبت افزایش در شروع فصل رشد و نسبت کاهش در پایان فصل رشد در ارتفاعات البرز و زاگرس افزایشیافته است و در سایر مناطق که عموماً مناطق با ارتفاع کمتر از 1500 را شامل می شود این مؤلفه کاهشیافته است. به نظر می رسد در مناطق خشک و نیمهخشک، فراوانی موج گرما می تواند تبخیر و تعرق گیاه را نیز افزایش دهد که سبب کمبود رطوبت در خاک می شود. بنابراین در ارتفاعات که در ابتدای فصل رویش دما عامل کنترلکننده است، افزایش دما در سری های زمانی جدید منجر به افزایش رشد گیاهان و قابلیت تولید اکوسیستم شده و پارامترهای فنولوژی نظیر دامنه فصل رشد، حداکثر میزان رشد، ارزش پایه و ارزش در نقطه شروع رشد افزایشیافته است. اما در مناطق پست و دشتی و همچنین در اواخر دوره رشد گیاهی در ارتفاعات، افزایش دما منجر به افزایش تبخیر و تعرق شده و دامنه فصل رشد، حداکثر میزان رشد، ارزش پایه و ارزش در نقطه شروع رشد را کاهش داده است.نتیجه گیری تغییرات پارامترهای فنولوژی نظیر زمان شروع فصل رشد، زمان پایان فصل رشد و طول فصل رشد می تواند تأثیر منفی بر تولید محصولات کشاورزی و سیستم های زیستمحیطی کشور داشته است. شروع زودتر فصل رشد در سری های زمانی سال های اخیر نسبت به 35 سال گذشته می تواند تهدید مهمی برای تولید محصولات کشاورزی و باغی باشد، زیرا سرما و یخبندان از مهمترین پارامترهای اقلیمی در زمینه اقلیم کشاورزی است که آسیب های ناشی از آنها، امکان تولید بسیاری از محصولات کشاورزی و باغی را در مناطق آسیبپذیر کاهش می دهد. بهطورکلی نتایج پژوهش حاضر یک زنجیره وقایع بههمپیوسته، ناشی از تغییرات اقلیمی و افزایش دما را در مؤلفههای مختلف فنولوژی در ارتفاعات البرز و زاگرس و همچنین در مناطق پست و دشتی بهویژه در حاشیه خلیجفارس و دریای خزر نشان می دهد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
18 - پایش و پیش بینی روند تغییرات اراضی مرتعی با استفاده از تصاویر ماهواره ای و مدل زنجیره مارکوف در حوزه آبخیز نوررود-استان مازندران
نعمت اله کوهستانی شفق رستگار قدرت اله حیدری شعبان شتایی جویباری حمید امیرنژادپیشبینی روند تغییرات کاربری و وضعیت پوششگیاهی در اکوسیستمهای مرتعی از طریق تصاویر ماهوارهای، به مدیران منابعطبیعی در تصمیمگیری کمک خواهد نمود. هدف از این مطالعه پایش و پیشبینی تغییرات کاربری و وضعیت پوشش اراضی مراتعی حوزه آبخیز نوررود با استفاده از مدل تلفیقی زنج أکثرپیشبینی روند تغییرات کاربری و وضعیت پوششگیاهی در اکوسیستمهای مرتعی از طریق تصاویر ماهوارهای، به مدیران منابعطبیعی در تصمیمگیری کمک خواهد نمود. هدف از این مطالعه پایش و پیشبینی تغییرات کاربری و وضعیت پوشش اراضی مراتعی حوزه آبخیز نوررود با استفاده از مدل تلفیقی زنجیره مارکوف در یک دورهی ۶۰ ساله (۱۳۶۷- ۱۴۲۷) میباشد. در این پژوهش بعد از پیشپردازش تصاویر ماهوارهای لندست از سنجندههای TM (۱۳۶۷، ۱۳۷۷ و ۱۳۸۷) و OLI (۱۳۹۷) از ماههای مشابه (تیر)، طبقهبندی تصاویر با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال انجام گرفت. نتایج با استفاده از نقشههای توپوگرافی با مقیاس 25000:1، عکسهای هوایی موجود و برداشتهای زمینی (1397) مورد ارزیابی صحت قرار گرفت. بطوریکه بیشترین و کمترین ضریب کاپا به ترتیب مربوط به تصاویر سالهای 1377 و1367 با مقادیر 86/0 و 81/0 بوده است. با استفاده از ماتریس احتمال تبدیل طبقات کاربری اراضی و اعمال مدل تلفیقی زنجیرههای مارکوف در سه مقطع دهساله طی سالهای (۱۳۹۷-۱۴۲۷)، پیشبینی گردید. نتایج این بررسی طی سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۷ نشان داد که مناطق جنگلی و مراتع درجه یک و سه در حوزه آبخیز نوررود روند کاهشی و مراتع درجه دو و اراضی سنگلاخی و مسکونی نیز روند افزایشی را داشته است. سطح کل مراتع از ۱۱۶۲۰۶ هکتار در سال ۱۳۶۷ به ۱۰۶۳۳۶ هکتار در سال ۱۳۹۷ کاهش یافته است. مدل پیشبینی مارکوف با دقت بیش از ۸۵ درصد نشان میدهد روند تغییرات کاربری اراضی طی سالهای ۱۳۹۷-۱۴۲۷، همانند دورههای قبل خواهد بود. به این صورت که کاربریهای وضعیت پوشش مرتعی درجه یک (پرتراکم)، روند کاهشی (کاهش ۳۵۳۷ هکتار) و کاربریهای نواحی سنگلاخی و مسکونی نیز روند افزایشی را تا سال ۱۴۲۷ خواهند داشت. پیشبینی روند تغییرات کاربری اراضی طی سالهای ۱۳۹۷-۱۴۲۷ (۳۰ سال) نیز به این صورت خواهد بود که کاربریهای وضعیت پوشش مرتعی درجه یک، روند کاهشی و کاربریهای نواحی سنگلاخی و مسکونی روند افزایشی خواهند داشت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
19 - بررسی رابطه بین دمای سطح زمین با تغییرات پوشش گیاهی و گستره آبی در شهرستان ارسنجان، ایران
علی ابراهیمی ّبهارک معتمدوزیری سید محمد جعفر ناظم السادات حسن احمدیپیشینه و هدف تغییرات پوشش زمین و رطوبت خاک تأثیر زیادی بر دمای سطح زمین دارد؛ بنابراین، دمای سطح را میتوان برای مطالعه تغییرات پوشش زمین و بیابانزایی استفاده کرد. شهرستان ارسنجان که در شمال شرق استان فارس واقع گردیده است، دارای پوشش جنگلی و مرتعی نسبتاً خوبی است. بردا أکثرپیشینه و هدف تغییرات پوشش زمین و رطوبت خاک تأثیر زیادی بر دمای سطح زمین دارد؛ بنابراین، دمای سطح را میتوان برای مطالعه تغییرات پوشش زمین و بیابانزایی استفاده کرد. شهرستان ارسنجان که در شمال شرق استان فارس واقع گردیده است، دارای پوشش جنگلی و مرتعی نسبتاً خوبی است. برداشت بیشازحد منابع آب زیرزمینی و نیز کاهش مقدار بارش، باعث کاهش سطح آب در این منطقه و خشکیدگی بسیاری از چاهها طی سالهای اخیر شده است. این مسائل باعث شده تا سطح زیر کشت محصولات کشاورزی و نیز مساحت پوشیده از آب دریاچه بختگان در این پهنه طی سری زمانی کاهش یابد. با این حال، تاکنون بررسی دمای سطح زمین و ارتباط آن با تغییرات کاربری زمین در شهرستان ارسنجان موردمطالعه قرار نگرفته است. لذا در این پژوهش، تغییرات فضایی - زمانی دمای سطح زمین و ارتباط آن با پوشش گیاهی و سطح دریاچه بختگان موردبررسی قرارگرفته است.مواد و روش هاتعداد 11 تصویر مربوط به دادههای Level-1 ماهواره لندست از منطقه موردمطالعه از سال 2003 تا 2018 میلادی تهیه گردید. ازآنجاکه وضعیت پوشش گیاهی در این منطقه در ماههای آوریل و می به علت بارشهای زمستانه، در بهترین وضعیت خود است، لذا تصاویر مربوط به این دوره زمانی بهمنظور بررسی نوسان پوشش گیاهی و سطح آب دریاچه بختگان مورد پایش قرار گرفت. از شاخص پوشش گیاهی نرمال شده برای برآورد مقدار پوشش گیاهی استفاده شد. بهمنظور محاسبه دمای سطح زمین از روش الگوریتم پلانک استفاده گردید. آشکارسازی تغییرات با استفاده از فن تفاضل شاخصهای گیاهی انجام شد. به منظور طبقه بندی دمای سطح زمین و تغییرات زمانی-مکانی دمای سطح زمین، در ابتدا تصویر اختلاف دمای سطح زمین در سال 2018 نسبت به سال 2003 محاسبهشده نرمال گردید. سپس تصویر نرمال شده با استفاده از پارامتر انحراف معیار در 5 طبقه دمایی پهنهبندی شد.نتایج و بحثمتوسط مقدار شاخص پوشش گیاهی نرمال شده از سال 2003 با مقدار 0.25 روندی نزولی را به خود گرفت که تا سال 2018 ادامه داشت، به طوری که مقدار پوشش در این سال به 0.18 کاهش یافت؛ اما در سوی دیگر، متوسط دمای سطح زمین کاملاً سیر صعودی داشت به طوری که از مقدار29Coدر سال 2003 به 41.7Coدر سال 2018 افزایش یافت. نتایج نشان میدهد که متوسط مقدار شاخص پوشش گیاهی نرمال شده در پوشش زراعی در سال 2003 به مقدار 0.66 بود اما بااینوجود مقدار این شاخص در سال 2018 به 0.33 کاهش یافت. در مقابل، دمای سطح زمین در عرصههای کشاورزی در بازه 2003 تا 2018 سیری صعودی را داشت و از مقدار20.9Coسال 2003 به39.5Co در سال 2018 افزایش یافت. نتایج نشان داد که متوسط دمای سطح زمین در پهنه دریاچه در بازه 2003 تا 2018 سیری صعودی را داشت و از مقدار 20.1Coدر سال 2003 به 36.5Coدر سال 2018 افزایش یافت. با توجه به این نتایج، مقدار متوسط شاخص پوشش گیاهی نرمال شده در سال 2018 در محدوده پوشش طبیعی و زراعی به ترتیب به مقدار 0.07 و 0.33 کاهش داشته است؛ اما با توجه به رابطه مثبت بین شاخص پوشش گیاهی نرمال شده و دمای سطح زمین در پهنه های پوشیده از آب، مقدار شاخص پوشش گیاهی نرمال شده در سال 2018 به مقدار 0.39 در محدوده دریاچه بختگان افزایش یافت. در مقابل دمای سطح زمین در کاربریهای پوشش طبیعی، زراعی و دریاچه به ترتیب به مقدار 12.7Co، 18.6Coو 16.4Coدر سال 2018 نسبت به سال 2003 افزایش یافت. نتایج نشان داد رابطه منفی بین شاخص پوشش گیاهی نرمال شده و دمای سطح زمین است (0.862= R2). به طوری که با افزایش تراکم پوشش گیاهی دمای سطح زمین کاهش مییابد. در مقابل، در شورهزارها و اراضی بایر، مقدار شاخص پوشش گیاهی نرمال و دمای سطح زمین بالا میباشند. با توجه به نتایج، بیشترین همبستگی منفی بین پوشش زراعی و دمای سطح زمین به دست آمد که برابر با 0.94- بود. علت این همبستگی بالا را میتوان به انبوهی و تراکم پوشش گیاهی در مناطق زراعی ربط داد. همبستگی منفی پایین بین پوشش طبیعی و دمای سطح زمین نیز حاکی از تراکم پایین پوشش گیاهی در عرصههای مرتعی و جنگلی است. بهمنظور بررسی سطح کاهش یا افزایش دمای سطح زمین در کاربریهای مختلف پوشش زراعی، پوشش طبیعی و کلاس آب، نقشه اختلاف دمای سطح زمین در سال 2018 نسبت به سال 2003 به پنج کلاس دمای خیلی پایین، دمای پایین، دمای متوسط، دمای بالا و دمای بسیار بالا طبقهبندی گردید. با توجه به نتایج حاصل از طبقهبندی دمای سطح زمین، بیشترین مساحت مربوط به طبقه دمایی متوسط در تمام کاربریها بوده است، به طوری که بیشترین مساحت این طبقه دمایی مربوط به پوشش طبیعی به مقدار 86733 هکتار است. ازآنجاکه تراکم و مقدار پوشش گیاهی بهویژه در اراضی کشاورزی در سال 2018 کاهش چشمگیری نسبت به سال 2003 داشت، لذا مساحت طبقات دمایی بالا و بسیار بالا افزایش زیادی داشتند. مساحت طبقات دمایی بالا و بسیار بالا در زمینهای زراعی به ترتیب به مقدار 4625 هکتار و 7192 هکتار رسید. همچنین، ازآنجاکه سطح آب دریاچه در سال 2018 نسبت به سال 2003 کاهش یافت، لذا مساحت طبقات دمایی بالا و بسیار بالا در این کلاس به ترتیب به مقدار 1824 و 3919 هکتار رسید.نتیجه گیری متوسط شاخص پوشش گیاهی نرمال شده در سال 2018 در محدوده پوشش طبیعی و زراعی کاهش و در محدوده دریاچه بختگان افزایش یافت و در مقابل، دمای سطح زمین در کاربریهای ذکرشده افزایش یافت. ازآنجاکه تراکم و مقدار پوشش گیاهی بهویژه در اراضی کشاورزی در سال 2018 کاهش چشمگیری نسبت به سال 2003 داشت، لذا نتایج نشان داد که مساحت طبقات دمایی بالا و بسیار بالا افزایش بیشتری نسبت به طبقات دمایی پایین و بسیار پایین داشتند. همچنین، ازآنجاکه سطح آب دریاچه در سال 2018 نسبت به سال 2003 کاهش یافت، لذا مساحت طبقات دمایی بالا و بسیار بالا در این کلاس افزایش یافت. یافته ها نشان داد که بین پوشش گیاهی و دمای سطح زمین همبستگی منفی وجود دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
20 - استخراج شاخص رطوبت سطحی خاک (TVDI) با استفاده از نمودار پراکندگی دما/ پوشش گیاهی و تصاویر مودیس
صلاح شاه مرادی حمیدرضا غفاریان مالمیری محمد امینیپیشینه و هدف رطوبت خاک به عنوان یک پارامتر مهم در کنترل بسیاری از فرآیندهای سیستم آب و هوایی، یکی از پارامترهای بنیادی محیط زیست و تاثیر مستقیم آن بر زندگی گیاهی، جانوری و میکرواورگانیسمها، اهمیت آن در چرخه جهانی آب، انرژی و کربن، تبادلات انرژی بین هوا و خاک، چرخه آبی أکثرپیشینه و هدف رطوبت خاک به عنوان یک پارامتر مهم در کنترل بسیاری از فرآیندهای سیستم آب و هوایی، یکی از پارامترهای بنیادی محیط زیست و تاثیر مستقیم آن بر زندگی گیاهی، جانوری و میکرواورگانیسمها، اهمیت آن در چرخه جهانی آب، انرژی و کربن، تبادلات انرژی بین هوا و خاک، چرخه آبی طبیعت (به ویژه در توزیع باران بین رواناب سطحی و نفوذ) و مدیریت منابع آب و خاک شناخته می شود. رطوبت خاک در فرآیندهای تعاملی بین جو و زمین و تغییرات جهانی اقلیم نقش مهمی ایفا می کند. روش های مثلثی و ذوزنقه ای با ترکیب داده های حرارتی و مرئی، از جمله روشهای پرکاربرد در تعیین میزان رطوبت سطحی خاک میباشند. هدف از انجام این تحقیق برآورد رطوبت سطحی خاک، با شاخص خشکی دما و پوشش گیاهی (TVDI)، به روش مثلثی جنوب استان آذربایجان غربی با استفاده از شاخص دمای سطح زمین (LST) و شاخص پوشش گیاهی (NDVI)، طی سال های 2010 ، 2014 و 2018، است.مواد و روش ها مطالعه حاضر با استفاده از تصاویر سری زمانی سنجنده مودیس، شاخص نرمالشده تفاضل پوشش گیاهی (NDVI) و شاخص تغییرات دمای سطح زمین (LST)، برای برآورد شاخص رطوبت سطحی (شاخص خشکی دما و پوشش گیاهی، TVDI)، در سه بازه زمانی شامل؛ بازه زمانی اول 11 دی 1388 تا 9 دی 1389، بازه زمانی دوم 11 دی 1392 تا 9 دی 1393 و بازه زمانی سوم 11 دی 1396 تا 9 دی 1397 انجام شد. در هر بازه زمانی 12 تصویر در روز 15 ام هر ماه مورد استفاده قرار گرفت. همچنین برآورد رطوبت سطحی به دو روش یکی برقرار کردن رابطه رگرسیونی و برداشتن حداقل دما و روش دوم برقرار کردن رابطه رگرسیونی و پایین پیکسل ها انجام شد. برای ارزیابی دقت این دو روش از همبستگی رگرسیونی بین نتایج حاصل از این روشها با نمونه زمینی رطوبت سطحی خاک مربوط به جهاد کشاورزی (30 نقطه) در عمق 5 تا 15 سانتی متر استفاده شد. علت انتخاب کردن این سه سال به دلیل تفاوت بارندگی زیاد در بعضی ماه های سال های مورد مطالعه است. این تحقیق که با استفاده از تصاویر مودیس برای بررسی میزان رطوبت سطحی خاک، در جنوب استان آذربایجان غربی در بخشی از منطقه غرب ایران با استفاده از روش مثلثی به دو صورت متفاوت انجام شد.نتایج و بحث نمودار مثلث تبخیری متشکل از شاخص پوشش گیاهی و دمای سطح زمین از 11دی ماه 1388 تا 9 دی ماه 1389 تغییرات دمای زیادی رخ داده است. همین تغییراتی دمای سطح زمین باعث شده است، که نمودارها تغییرات زیادی داشته باشند. در سال 1388 طبق نمودار، حداکثر دما مردادماه و حداقل آن دی ماه و حداکثر پوشش گیاهی در اردیبهشت ماه و حداقل آن آذرماه بوده است. در سال 1392، حداکثر دما در مردادماه و حداقل آن دی ماه و حداکثر پوشش گیاهی در اردیبهشت ماه و حداقل آن دی ماه و همچنین این سال نسبت به سال 1388 نسبتاً گرمتر و خشک تر بوده است. نمودار مثلث تبخیری در سال 1398 نسبت به دو سال دیگر مورد مطالعه هم میزان بارش بیشتر بوده و هم میزان پوشش گیاهی و با توجه به گراف ها در این سال حداکثر دما در تیرماه و حداقل آن دی ماه و حداکثر پوشش گیاهی در اردیبهشت ماه و حداقل آن در دی ماه است. میزان رطوبت سطحی خاک در سال 1388 برای منطقه غرب کشور ایران که حداکثر میزان رطوبت در اردیبهشت ماه و حداقل آن در مردادماه است. در بیشتر نقشه های شاخص رطوبتی در سال 1388، حداکثر رطوبت در غرب و حداقل آن در جنوب منطقه است. نتایج نقشه های شاخص رطوبتی در سال 1392 در این سال نسبت به سال های دیگر مورد مطالعه نسبتاً خشکتر بوده است. سال 1392 از بارش و پوشش گیاهی کمی برخوردار است. تغییرات رطوبت در این سال نسبت به سال 1388 کمتر می باشد. حداکثر و حداقل رطوبت در سال 1392 بین 0 تا 0.6 است. حداکثر رطوبت خردادماه و حداقل آن مردادماه می باشد. نقشه های شاخص رطوبتی TVDI سال 1396 در این سال نسبت به دو سال دیگر مورد مطالعه میزان شاخص رطوبتی بیشتر داشته است. در سال 1396 بارش زیاد باعث شده، که پوشش گیاهی افزایش و دمای سطح زمین کاهش یافته و این مسئله باعث افزایش میزان شاخص رطوبتی نسبت به سال 1388 و 1392 شده است. در سال 1396 میزان پوشش گیاهی تا حد 0.89 می رسد. اما در سال های دیگر مورد مطالعه تا 0.7 بوده است. در این سال، بیشترین میزان رطوبت مربوط به اردیبهشت ماه و کمترین آن در مردادماه قرار دارد. حداکثر رطوبت در طول این سال در غرب و کمترین مقدار آن جنوب است. نتایج شاخص خشکی دما و پوشش گیاهی (TVDI) برای سال های 1388، 1392 و 1396 با استفاده از روش دوم نتایج کلی این روش شبیه به روش اول می باشد. با توجه به نتایج بدست آمده از میزان دقت دو تا روش، دقت روش اول بهتر و در کل ساده تر از روش دوم می باشد. در سال 1396 در اردیبهشت ماه با توجه به روش اول مقدار 0.66=R2و با توجه به روش دوم مقدار 0.41=R2است.نتیجه گیری برآورد رطوبت خاک سطحی برای مدیریت بهینه منابع آب و خاک ضروری است. رطوبت خاک سطحی، متغیری مهم در چرخه آبی طبیعت است که نقش مهمی در تعادل جهانی آب و انرژی به واسطه تاثیر بر فرآیندهای هیدرولوژیک، اکولوژیک و هواشناسی دارد. بررسی دو تا روش مورد استفاده حاکی از آن می باشد که روش اول که به طور کلی در این تحقیق نیز مورد استفاده قرار گرفته بود با توجه به نتایج دقت تصاویر نسبت به داده های زمینی دقت بالاتری برخوردار است. در سال 1388 اردیبهشت ماه و مردادماه با توجه به روش اول مقدار R2 به ترتیب 0.61 و 0.57 است. در سال 1388 مقدار R2 با توجه به داده های زمینی و استفاده از روش دوم در اردیبهشت ماه و مردادماه به ترتیب 0.43 و 0.47 می باشد. همچنین، در سال 1396 مقدارR2با استفاده از روش اول در اردیبهشت ماه 0.66 است. در سال 1396 مقدارR2با استفاده از روش دوم در اردیبهشت ماه 0.41 است. نتایج به دست آمده از مدل برآورد شاخص رطوبتی سطحی خاک در این پژوهش نشان داد که این مدل قادر به برآورد مقدار رطوبت خاک در پهنه های وسیع جغرافیایی با دقت قابل قبول است.http://dorl.net/dor/20.1001.1.26767082.1400.12.1.3.4 تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
21 - ارزیابی میزان تغییرات کمی منابع آب سطحی متأثر از زلزله سرپل ذهاب با استفاده از دادههای ماهوارهای
امجد ملکی علی خزایی علی عبدالملکیپیشینه و هدف زلزله علاوه بر اثرهای مخرب بر سازههایی که به دست انسان ساخته شده اند، بر منابع آب های سطحی نیز اثرات متفاوت دارد. همواره رخداد زلزلهها بسته به شدت، زمان، جهت و عمق آن، باعث افزایش یا کاهش دبی آب می شود. حتی ممکن است باعث جریان یافتن آب چشمهای شود که سا أکثرپیشینه و هدف زلزله علاوه بر اثرهای مخرب بر سازههایی که به دست انسان ساخته شده اند، بر منابع آب های سطحی نیز اثرات متفاوت دارد. همواره رخداد زلزلهها بسته به شدت، زمان، جهت و عمق آن، باعث افزایش یا کاهش دبی آب می شود. حتی ممکن است باعث جریان یافتن آب چشمهای شود که سالیان سال خشک شده است. استفاده از فن آوری سنجش ازدور در علوم مختلف زمین به دلیل پوشش وسیع تصاویر ماهواره ای، بهنگام بودن تصاویر و هزینه پایین آن نسبت به روش های زمینی بسیار متداول است. همچنین از قابلیت های مهم و منحصربه فرد داده های رقومی ماهواره ای، دارا بودن قدرت تفکیک زمانی، مکانی، طیفی و رادیومتریک می باشد. از آنجایی که در برخی موارد اطلاعات بدست آمده از یک سنجنده به تنهایی پاسخگوی نیازهای مورد نظر نیست. علیرغم اینکه داده های چند طیفی اپتیک اطلاعات غنی طیفی را از عوارض مختلف به ما می دهد، اما به طور قابل توجهی تحت تاثیر عوامل محیطی مانند دود، مه، ابر و میزان نور خورشید قرار می گیرد. برخلاف سنجنده های اپتیک، داده های رادار با روزنه مجازی (SAR) با مستقل بودن از شرایط آب و هوایی و تابشی مختلف و هم چنین حساسیت پراکنش سیگنال های آن به پارامتر های تارگت همانند ساختار (شکل، جهت گیری، اندازه)، میزان زبری و میزان رطوبت عوارض می توانند اطلاعات بیش تری را از منطقه مورد مطالعه فراهم آورد اما از سوی، تصاویر راداری نمی توانند جزئیات و لبه اشیاء را به وضوح مشخص کنند. بنابراین ترکیب خصوصیات مختلف از تصاویر اپتیک و داده های راداری با استفاده از تکنیک های تلفیق تصویر، می تواند یک دید کامل تر از تارگت مورد نظر نمایش داده و دقت و اعتمادپذیری بالاتری برای نتیجه های بدست آمده از این روش ارائه دهد. بنابراین درتحقیق حاضرجهت نیل به هدف فوق با استفاده از داده های ماهواره ای و روش ترکیب تصاویر، دیتاها به گونه ای یکسان سازی گردیده که بتوانند درکنار همدیگردرقالب یک دیتاست برای پردازش ها مورد استفاده قرار گیرند.مواد و روش ها از روش ترکیب تصاویر ماهواره ای تغییرات کمی منابع آب سطحی متاثرازلزله شهرستان سرپل ذهاب در بازه زمانی 7 روزه 11/11/2017 تا 17/11/2017 با استفاده از داده های راداری (S_1A-IW-SLC)، با بیس لاین مکانی 100 متر و داده های اپتیکی لندست 8 (OLI)، و با اعمال تکنیک های سنجشازدور و شاخص های تشخیص تغییرات منابع آب از جمله شاخص نرمال شده تفاضل پوشش گیاهی (NDVI) و شاخص اصلاح شده اختلاف آب نرمال شده (MNDWI) در محیط نرمافزار انوی ENVI و سپس تجزیهوتحلیل در محیط نرمافزار ArcGIS بهدستآمده است.نتایج و بحث بررسی نتایج تغییرات کمی منابع آب های سطحی نشان می دهد که در بازده زمانی 7 روزه بعد از رخداد زلزله در محدوده مورد مطالعه بیشترین میزان تغییرات کمی(بصورت کاهشی) در سدهای (تنگه حمام و سد گیلان غرب) اتفاق افتاده است. بگونه ای که سد تنگه حمام دچار کاهشی به مقدار 0.13 مترمربع و سد گیلان غرب کاهشی به مقدار 0.07 مترمربع بوده. همچنین تغییرات کمی بصورت افزایشی در سطح (سراب گرم سرپل ذهاب (منبع آب شرب منطقه)، رودخانه سیروان و مسیل ها)، اتفاق افتاده و در مجموع به مقدار 7523421 مترمربع تغییرات در سطح منابع آب های سطحی منطقه مورد مطالعه بعد از رخداد زلزله وجود داشته است.نتیجه گیری رخداد زلزله باعث افزایش خروج آب های زیرزمینی و کم شدن حجم سطح سدهای منطقه و تغذیه رودخانههای سطحی منطقه ازجمله(رودخانه سیروان) و درنهایت موجب تلف شدن آب گردیده و در بعضی از مکانها باعث خشک شدن چشمه ها و لطمه زدن به شرایط نرمال زندگی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
22 - پایش تغییرات کاربریاراضی و ارتباط آن با دمای سطحزمین و شاخص پوششگیاهی در نواحی جنوبی استان اردبیل (مطالعه موردی: حوضه آبریز گیوی چای)
شیرین مهدویان بتول زینالی برومند صلاحیپیشینه و هدف گسترش شهری بیرویه و برنامهریزی نشده به پراکندگی شهری معروف است و با تراکم کم، توسعه حملونقل محور و گسترش وسیع به سمت حاشیه مراکز تأسیسشده شهری مشخص میشود. بهطورکلی اعتقاد بر این است که اصلاح ریختشناسی منظر شهری منجر به افزایش دمای شهری و پدیده جزیره أکثرپیشینه و هدف گسترش شهری بیرویه و برنامهریزی نشده به پراکندگی شهری معروف است و با تراکم کم، توسعه حملونقل محور و گسترش وسیع به سمت حاشیه مراکز تأسیسشده شهری مشخص میشود. بهطورکلی اعتقاد بر این است که اصلاح ریختشناسی منظر شهری منجر به افزایش دمای شهری و پدیده جزیره گرمای شهری (Urban heat island, UHI) میشود. خصوصیات بیوفیزیکی فضای شهری عوامل تعیینکننده آبوهوای محلی شهری است. هنگامیکه تغییرات قابلتوجهی مانند جایگزینی پوشش گیاهی و سطوح تبخیری با سطوح غیر قابلنفوذ وجود داشته باشد، مقدار انرژی سطح تغییراتی را تجربه میکند که منجر به گرم شدن در مقیاس محلی میشود. اغلب دانشمندان بر این باورند که دمـای کـره زمـین از قـرن 19 میلادی در حال افزایش است. در این میان، پدیدهای به نام جزیره گرمایی درکلان شهرها (UHI) باعث افزایش سریعتر دما در ایـن خرد اقلیمها گردیده و در سالهای آینـده روند سریع شهرنـشینی نیـز بر شیب افزایش دما در شهرها خواهد افـزود. مطـابق آمـار ارائهشده توسط سازمان ملل تـا سـال 2025 بـیش از 80% جمعیـت جهـان در شهرها ساکن خواهند بود و این مـسئله با گرم شدن هرچه بیشتر شهرها بر وخامت شرایط میافزاید. دمای سطح زمین (LST) یکی از مهمترین پارامترهای زیستمحیطی است که تحت تأثیر تغییرات کاربری زمین قرار دارد. هدف از انجام این تحقیق تجزیهوتحلیل تغییر کاربری زمین در دو دوره 1987 و 2019، برآورد و بررسی تغییرات LST و NDVI در همان دوره و تجزیهوتحلیل تأثیر تغییرات کاربری زمین در LST و NDVI مشاهدهشده و نیز رابطه بین هر سه پارامتر است.مواد و روش ها در این پژوهش، از تصاویر ماهواره لندست 8 که از سنجنده OLIبهمنظور استخراج نقشه کاربری اراضی و شاخص پوشش گیاهی و سنجنده TIRS بهمنظور استخراج دمای سطح زمین برای سال 2019 استفاده شد و همچنین تصویر سنجندِه لندست 5 برای تهیه نقشه کاربری اراضی و شاخص پوشش گیاهی با استفاده از باندهای مرئی، مادونقرمز و مادونقرمز نزدیک و سنجندِه TM برای استخراج دمای سطح با استفاده از باندهای حرارتی برای سال 1987 مورداستفاده قرار گرفت. از نرمافزار Ecognition برای طبقهبندی شیء پایه استفاده شد. برای ارزیابی صحت طبقهبندی از ماتریس خطا و آمارههای مربوطه (صحت کلی، ضریب کاپا، دقت کاربر و تولیدکننده هر کلاس) استفاده شد و درنهایت برای تجزیهوتحلیل همبستگی بین LST و NDVI از تحلیل همبستگی پیرسون و برای ارزیابی تأثیر کاربری زمین بر دمای سطح از شاخص مشارکت استفاده شد.نتایج و بحث بررسی تغییرات کاربری اراضی و ارتباط آن با دمای سطح زمین و شاخص پوشش گیاهی، مستلزم تعیین نوع کاربری اراضی و برآورد دقیق دمای سطح زمین و شاخص پوشش گیاهی است. تهیه نقشه کاربری راضی با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست و اعمال روش طبقهبندی شیءگرا از دقت نسبتاً بالایی برخوردار است. صحت طبقهبندی نقشه کاربری اراضی سال 1987، 82.5 و در سال 2019، 96.1 نشاندهنده صحت بالای روش طبقهبندی کاربری اراضی و نقشه کاربری اراضی است. بررسی تغییرات کاربری اراضی در سالهای 1987 و 2019 در حوضه آبریز گیوی چای نشان داد که کاربری مرتع به ترتیب با مساحت 1224.18 و 1046.59 کیلومترمربع طبقه غالب کاربری زمین است درحالیکه در سال 1987 کاربری مسکونی با مساحت 3.66 کیلومترمربع و در سال 2019 کاربری آب با مساحت 3.77 کیلومترمربع کمترین مساحت را داشتند همچنین بیشترین کاربری تغییریافته کاربری مرتع به کشاورزی دیم (181 کیلومترمربع) بوده است که نشاندهنده تخریب مراتع است. نتایج دمای سطح زمین در طی دوره 33 ساله ارزیابی شد که نشان داد متوسط دمای سطح زمین در سال 1987 از 28.39 درجه سانتیگراد به 38.86 درجه سانتیگراد و در سال 2019 از 34.35 درجه سانتیگراد به 46.62 درجه سانتیگراد افزایشیافته است بهگونهای که متوسط دمای کل منطقه موردمطالعه در 33 سال حدود 7.11 درجه سانتیگراد افزایشیافته است. این امر نشان از توسعه شهری در منطقه موردمطالعه است. بیشترین دمای ثبتشده در هر دو دوره متعلق به کاربری کشاورزی دیم (به ترتیب با 38.86 و 46.62 درجه سانتیگراد) است که نشان از تمرکز حرارت در این مناطق است. خشک بودن و برداشت محصول در این زمان میتواند علت اصلی دمای زیاد این کاربری باشد. کاربریهای باغ، جنگل و آب نسبت به دیگر کاربریها دمای سطح پایینتری را در هر دو دوره نشان دادند. مناطق دارای پوشش گیاهی به علت تبخیر و تعرق، نقش تعدیل کننده دما رادارند و مناطق دارای حداقل دما را در هر دو دوره به وجود آوردهاند. کاربری آب هم به دلیل ظرفیت گرمایی بالا تأثیر زیادی در کاهش دما دارد. کاربری نواحی مسکونی نسبت به کاربریهای کشاورزی دیم و مرتع دمای پایینتری را نشان داد که میتوان علت آن را ناشی از وجود پارکها،باغات که باعث تبخیر و تعرق و خنککنندگی شهر میشوند و همچنین عواملی همچون ایزوگام بامها که در انعکاس انرژی تابشی سهم زیادی دارد دانست. کاربری مرتع در هر دو سال مورد مطالعه، دمای بالایی (به ترتیب 36.57 و 44.81 درجه سانتیگراد) را داشته است. دلیل بالا بودن دمای این کاربری، با توجه به فصل موردمطالعه که اواخر خرداد و اوایل تیرماه است، ازدیاد نواحی عاری از پوشش گیاهی یا پوشش گیاهی ناچیز و پراکنده است. همچنین در دو دوره مطالعه همبستگی منفی زیادی بین LST و NDVI وجود داشت. کشاورزی دیم و مرتع با LST بالاتر NDVI کمتری دارند، درحالیکه پوشش گیاهی و آبها NDVI بالاتری دارند. کاربری مربوط به کشاورزی آبی که اکثراً در مناطق اطراف رودخانه گیوی چای مشاهده شد به خاطر وجود رطوبت و تبخیر و تعرق ناشی از تراکم پوشش گیاهی دمای پایینتری نشان داد. در منطقه مورد مطالعه مناطق حومه شهر (باغات) و اراضی زراعی آبی حاشیه رودخانه گیوی چای و جنگلها به دلیل دارا بودن زیتوده سبز نسبتاً زیاد، دارای بیشترین مقدار شاخص پوشش گیاهی (NDVI) هستند در حال که پهنههای آبی،اراضی دیم،نواحی مسکونی و مراتع کمترین شاخص پوشش گیاهی رادارند. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیل شاخص پوشش گیاهی برای هر کلاس کاربری نشان داد که جنگلها، کشاورزی دیم و مراتع دارای بالاترین مقادیر LST و کمترین مقدار NDVI درحالیکه کمترین مقادیر LST و مقادیر بالاتر NDVI در طبقات جنگل و باغ مشاهده شد. جایگزینی پوشش گیاهی و جنگلها با نواحی مسکونی عامل تبدیل خاکهای مرطوب به سطوح غیر قابلنفوذ است که منجر به کاهش تبخیر سطح میشود. تابش خورشیدی جذبشده به گرما تبدیل میشود و با مقادیر بالاتر LST منعکس میشود.نتایج میزان همبستگی سه پارامتر (کاربری راضی،دمای سطح زمین و شاخص پوشش گیاهی) نشان داد که شاخص پوشش گیاهی (NDVI) همبستگی منفی با دمای سطح زمین داردبه عبارتی با افزایش پوشش گیاهی دمای سطح زمین کاهش داشته است و این موضوع به این دلیل است که پوشش گیاهی بیشتر منجر به تبخیر و تعرق بیشتر و انتقال بخشی از دما و سرد شدن سطح زمین میشود. درنهایت محاسبه شاخص مشارکت برای هر کلاس کاربری اراضی در سالهای 1987 و 2019 نشان داد که کاربری کشاورزی دیم در سال 1987 و کاربری مرتع در سال 2019 بیشترین سهم را در افزایش دمای سطح در منطقه موردمطالعه داشتند. با توجه به زمان تصاویر انتخابشده علت اصلی این مشارکت را نیز میتوان به زمان برداشت محصول کشاورزی دیم و خشک شدن مراتع نسبت داد.نتیجه گیری تأیید افزایش دمای سطح بین طبقات مختلف کاربری زمین است. کاربریهای مراتع و کشاورزی دیم مقادیر LST بیشتری را در مقایسه با جنگلها و کشاورزی آبی و پهنههای آبها نشان دادند. مناطق دارای دمای بالا نیز دارای مقادیر کم NDVI برعکس، مناطق دمای پایین مانند پوشش گیاهی و آبها دارای مقادیر NDVI بالاتری بودند. علاوه بر این، ارتباط منفی بالایی بین LST و NDVI در دو دوره مطالعه مشاهده شد. همچنین نشان داده شد که مراتع و کشاورزی دیم بهطور مثبت بر LST تأثیر میگذارند درحالیکه جنگلها و آبها دارای اثر خنککننده یا تعدیلکننده هستند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
23 - طبقه بندی پوشش گیاهی بر اساس شاخص تالابی با استفاده از طبقه بندی شئگرا تصاویر ماهواره ای (مطالعه موردی: تالاب انزلی)
مریم حقیقی خمامی محمد جواد تجدد مکرم روانبخش فریبرز جمالزاد فلاحپیشینه و هدف در طول سالیان اخیر تحقیقات زیادی در تالاب انزلی بهعنوان یکی از مهمترین تالاب های عضو کنوانسیون رامسر انجام گرفته است. که با توجه به ماهیت و موقعیت جغرافیایی تالاب از هزینه بالایی برخوردار بوده است. نیاز به شناسایی، طبقه بندی، آشکارسازی، پیش بینی و پیش أکثرپیشینه و هدف در طول سالیان اخیر تحقیقات زیادی در تالاب انزلی بهعنوان یکی از مهمترین تالاب های عضو کنوانسیون رامسر انجام گرفته است. که با توجه به ماهیت و موقعیت جغرافیایی تالاب از هزینه بالایی برخوردار بوده است. نیاز به شناسایی، طبقه بندی، آشکارسازی، پیش بینی و پیشرفت تکنولوژی این امکان را داده تا با هزینه ای بهمراتب کمتر بتوانیم با داده های سنجش از دور و با استفاده از قابلیت هایی چون سهل الوصول بودن، دقت بالا، پوشش وسیع و قابل تکراری بودن ازنظر زمانی و مکانی و استخراج اطلاعات در زمان نسبتاً کم، محیط های طبیعی را با دقت و سرعت بیشتری بررسی کنیم زیرا یکی از مهم ترین مشکلاتی که در مسئله بررسی تغییرات پوشش گیاهی وجود دارد عدم وجود اطلاعات مکاندار دقیق منطقه در طول زمان است. تصاویر ماهواره ای و فناوری سنجش از دور این امکان را فراهم می کند تا با اتکا به اطلاعات تولیدی از آن به برنامه بهتری جهت مدیریت محیطزیست دست یافت. در اﻳﻦ مطالعه طبقه بندی پوشش گیاهی تالاب انزلی با استفاده از تکنیک طبقه بندی ﺷﺊﮔﺮا تصویر ماهواره ﻟﻨﺪﺳﺖ با نمونه برداری زمینی و بر پایه شاخص تالابی گیاهان و همچنین میزان ترکم پوشش گیاهی با تهیه نقشه شاخص پوشش گیاهی (NDVI) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل ﻗﺮار ﮔﺮفت. از نقشه های طبقه بندی پوشش گیاهی تالاب می توان در تشخیص میزان و نوع پوشش و برنامه ریزی جهت حفظ و احیا تالاب بهره جست.مواد و روش هادر این مطالعه که تهیه نقشه طبقه بندی پوشش گیاهی بر اساس شاخص تالابی بهعنوان یکی از معیارهای موردنیاز مرزبندی اکولوژیکی تالاب، مدنظر است. ابتدا محدوده های کلی پوشش گیاهی تالاب در ساحل و پیرامون آن شناسایی شد. سپس داده های پوشش گیاهی گونه های آبزی تالاب از مناطق مختلف آبی تالابی در پلات های 0.25 مترمربعی و در محدوده حاشیه خشکی از گونه های خشکی زی حاشیه تالاب به کمک پلات های 1 متر مربعی برداشت شد. در مجموع 42 پلات طی بهار و تابستان 1398 برداشت شد. پس از تهیه تصاویر موردنیاز، آماده سازی آن ها شامل تصحیحات هندسی، اتمسفری، رادیومتریکی و بارزسازی تصویر با استفاده از نرمافزارENVI انجام شد. تصویر ماهواره لندست (Landsat) 8 تیرماه 98 با قدرت تفکیک مکانی 30 متر جهت طبقه بندی پوشش گیاهی و تهیه نقشه شاخص پوشش گیاهی (NDVI) و تصویر ماهواره سنتینل-2 (Sentinel-2) تیرماه 98 به دلیل قدرت تفکیک زمینی 10 متر جهت تلفیق با داده لندست 8 به عنوان داده کمکی در طبقه بندی تصویر مورد استفاده قرار گرفت. ادغام این دو تصویر با حفظ مقادیر طیفی تصویر چند طیفی باعث بهبود قدرت تفکیک مکانی تصویر حاصله میگردد. عملیات طبقه بندی شیء گرا به منظور تفکیک و طبقه بندی بهتر تصویر لندست 8 تلفیق شده با استفاده از نقاط تعلیمی حاصل از نمونه برداری زمینی انجام شد. ارزیابی صحت طبقه بندی با استفاده از نمونه های آزمایشی به عنوان نقاط واقعیت کنترل زمینی، برای هر کلاس بهصورت تصادفی انجام و ماتریس خطای طبقه بندی استخراج گردید.نتایج و بحث ابتدا گیاهان غالب و نماینده وضعیت تالابی آن ها به کمک نمونه گیری در منطقه شناسایی شدند. با محاسبه درصد نسبی پوشش گیاهان غالب در محل نمونه گیری و با توجه به فهرست گونه های گیاهی شناسایی شده و شناسایی شاخص تالابی آنها، گروه های گیاهی تالابی و غیر تالابی تفکیک گردیدند. در مجموع از طبقه بندی گونه های پلات ها (42 قطعه نمونه) تعداد 180 گونه گیاهی در 124 جنس و 48 تیره شناسایی شد. همچنین چهار گروه گیاهان اجباری تالاب (OBL)، گیاهان اختیاری و اجباری تالاب (OBL & FACW)، گیاهان اختیاری خشکی و اختیاری تالاب (FACU & FACW) و گیاهان اختیاری تالاب (FACW) تفکیک گردیدند. تهیه نقشه طبقه بندی پوشش گیاهی از طریق تلفیق نمونه برداری زمینی و طبقه بندی شیء گرا تصویر سنجنده OLI ماهواره لندست سال 98 تلفیق شده است. صحت نقشه های طبقه بندی شده بر اساس مقادیر آمار کاپا و صحت کلی مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان دقت کلی 88.62 درصد و میزان ضریب کاپا برابر با 84 درصد به دست آمد. بر اساس نتایج خروجی طبقه بندی تصویر گروه گیاهان اجباری تالاب در حاشیه پهنه های آبی تالاب (حاشیه تالاب غرب و سرخانکل)، گروه گیاهان اختیاری تالاب بیشتر در حاشیه خشکی تالاب و بهطور عمده در جنوب غربی تالاب (تالاب سیاه کشیم) و پناهگاه حیات وحش چوکام در بخش شرقی تالاب، گروه گیاهان اختیاری و اجباری تالاب با پراکنش کمتر به طور یکنواخت در کل گروه گیاهان اختیاری خشکی و اختیاری تالاب در بخش کوچکی از محدوده و محدوده تالاب در منطقه چوکام، شمال و شمال غرب تالاب مشاهده گردید. بررسی درصد تراکم پوشش گیاهی در سطح تالاب با شاخص NDVI، توزیع پوشش متراکم گیاهی در نواحی مختلف تالاب و محدود شدن سطح آب بستر تالاب را نشان میدهد.نتیجه گیری نتایج بررسی تصاویر ماهواره ای و طبقه بندی آن ها با توجه به نمونه های زمینی نشان می دهد که گسترش و پراکندگی گیاهان اجباری تالاب (OBL) محدود به پهنههای آبی تالاب است، به طوری که بیشترین پراکنش این گیاهان مربوط به پهنه آبی تالاب غرب و سرخانکل می شود. گسترش گونه های اختیاری تالاب (FACW) در پهنه های خشکی تالاب است که نشان از خشک شدن بیشتر مناطق تالاب در قسمت سیاه کشیم (جنوب غربی) و چوکام (شرق) است. طبقه بندی تصاویر ماهواره ای و درصد حضور هر یک از گروه ها در آن نشان داد که گروه اراضی کشاورزی (با سطح حضور 23.9 درصد) و گروه گونه های اختیاری تالاب (FACW) (با سطح حضور 23.6 درصد و غالباٌ گونه های نی، توسکا، بید) بالاترین درصد گروه های طبقه بندی پوشش محدوده تالاب انزلی را به خود اختصاص دادهاند. این امر ضمن بیان حضور بیشتر گونه های اختیاری تالاب در مقایسه با گونه های اجباری تالاب (OBL) (با سطح حضور 10.1 درصد) و سطح اشغال اراضی زراعی، به روشنی خشک شدن تالاب را نشان می دهد. درصد پوشش گیاهی در سطح تالاب نیز با شاخص پوشش گیاهی (NDVI) بررسی گردید که بیشترین آن متعلق به پوشش گیاهی متراکم است. با توجه به اینکه تصویر ماهواره ای مربوط به فصل تابستان است، نشانگر توزیع پوشش گیاهی در نواحی مختلف تالاب و سطح آب بستر تالاب است که نشان از کاهش میزان سطوح آبی تالاب دارد. بررسی پوشش های گیاهی و تغییرات اکولوژیک آن ها بهصورت دوره ای، اطلاعات مفیدی از تغییرات منابع آبی و اکولوژیک تالاب جهت برنامه ریزی در حفظ و نگهداری آن به عنوان یک اکوسیستم مهم در منطقه در اختیار مدیریان و برنامه ریزان قرار می دهد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
24 - تعیین شدت بیابانزایی بر اساس شاخصهای طیفی با استفاده از تصاویر سنتینل-2 (منطقه مورد مطالعه: استان سیستان و بلوچستان)
فرهاد ذوالفقاری وحیده عبداللهیپیشینه و هدف سطوح مختلف پوشش گیاهی آلبدوی متفاوتی دارند. از طرفی آلبدوی سطحی یکی از مهمترین مؤلفههای تعادل تابش سطحی است که با بررسی رفتار آن میتوان به شدت تخریب و بیابانزایی پی برد. پوشش گیاهی به دلیل اینکه عاملی برای پایداری سطح زمین محسوب میشود میتواند یکی از م أکثرپیشینه و هدف سطوح مختلف پوشش گیاهی آلبدوی متفاوتی دارند. از طرفی آلبدوی سطحی یکی از مهمترین مؤلفههای تعادل تابش سطحی است که با بررسی رفتار آن میتوان به شدت تخریب و بیابانزایی پی برد. پوشش گیاهی به دلیل اینکه عاملی برای پایداری سطح زمین محسوب میشود میتواند یکی از مهمترین مؤلفههای کلیدی در مناطق خشک برای کاهش اثرات فرسایش و بیابانزایی بهحساب آید. گسترش بیابانزایی و تغییر در میزان پوشش گیاهی بهنوبه خود ازجمله عوامل تغییر در آلبدو به شمار میروند. هدف از این مطالعه تعیین شدت بیابانزایی بر اساس شاخصهای طیفی آلبیدو (Albedo)، اندازه دانه خاک سطحی (TGSI) و شاخص نرمالشده تفاضل پوشش گیاهی (NDVI) با استفاده از فناوری سنجشازدور میباشد. شناسایی مناطق تخریب شده در کوتاهترین زمان و با کمترین هزینه با استفاده از تصاویر سنتینل-2 با قدرت تفکیک مکانی 10 متری از اهداف این پژوهش میباشد. در این پژوهش برای اولین بار در منطقه سیستان و بلوچستان بر اساس شاخصهای طیفی با استفاده از تصاویر سنتینل-2، بهترین شاخص برای پایش شدت بیابانزایی در مناطق خشک معرفی خواهد شد.مواد و روش ها برای ارزیابی شدت بیابانزایی و شناخت شاخص مناسب برای تهیه نقشه شدت بیابانزایی گامهای زیر انجام گرفت؛ 1) انتخاب تصاویر و انجام عملیات پیشپردازش تصاویر با استفاده از نرمافزار SNAP. 2) محاسبه شاخصهای TGSI، NDVI و Albedo، 3) بررسی رابطه همبستگی بین شاخصها با استفاده از نرمافزار SPSS®24، 4) تهیه نقشه شدت بیابانزایی منطقه و به دست آوردن معادله شدت بیابانزایی با استفاده از نرمافزار ArcGIS®10.3. در گام اول این پژوهش دادههای ماهواره Sentinel-2A مربوط به سنسور MSIL-1C 20 اوت سال 2020 انتخاب شد. تصاویر بهگونهای انتخاب گردید که فصل رویش گیاهان یکساله و موقتی نباشد و همچنین روزی انتخاب شد که پوشش ابری وجود نداشته باشد تصاویر مورد نیاز از سایت http://scihub.copernicus.eu/ دانلود و مورد استفاده قرار گرفت.نتایج و بحث نتایج حاصل از مدل رگرسیون خطی بین دو شاخص NDVI و Albedo نشان داد که این دو شاخص با یکدیگر دارای همبستگی منفی میباشند و به ترتیب میزان ضریب همبستگی در منطقه سوران و زابل برابر با 0.76 و 0.63 بود. نتایج نشان داد که با افزایش میزان شاخص NDVI از میزان شاخص آلبدو کاسته میشود. همچنین نتایج حاصل از مدل رگرسیون خطی بین دو شاخص TGSI و Albedo نشان داد که این دو شاخص با یکدیگر رابطه قوی و مثبتی داشته و به ترتیب میزان ضریب همبستگی برای منطقه سوران و زابل برابر با 0.78 و 0.81 بود. نتایج نشان داد که با افزایش میزان شاخص TGSI بر میزان شاخص آلبدو افزوده میشود.شدت بیابانزایی در مناطق مورد مطالعه بر اساس معادله تعیین گردید و با استفاده از روش شکست طبیعی جنکس (Natural Breaks Jenks) در نرمافزار ArcGIS شدت بیابانزایی به 5 درجه؛ مناطق بدون بیابانزایی، مناطق با شدت کم بیابانزایی، مناطق با شدت متوسط بیابانزایی، مناطق با شدت زیاد بیابانزایی، و مناطق با شدت خیلی زیاد بیابانزایی تقسیم گردید. در این پژوهش بر اساس دادههای ماهواره سنتینل-2 شاخصهای Albedo، NDVI و TGSI استخراج گردید. نتایج بررسی رگرسیون خطی بین دو شاخص NDVI و Albedo نشان داد که یک رابطه منفی و قوی بین این دو شاخص وجود دارد که با نتایج پژوهشهای مشابه مطابقت دارد. نتایج حاصل از همبستگی بالا و منفی بر اساس این دو شاخص به این مفهوم است که هر گونه افزایش در مقدار شاخص پوشش گیاهی NDVI منجر به کاهش در میزان آلبدوی سطح خواهد شد. از طرفی مناطق با آلبدوی بالا بیانگر تخریب پوشش گیاهی و برهنه بودن خاک میباشد. در مناطقی که کلاس شدت زیاد بیابانزایی مشاهده گردید مقدار شاخص آلبدوی سطحی بالا میباشد و مقدار شاخص پوشش گیاهی کم است. طبقهبندی شدت بیابانزایی در منطقه سیستان بر اساس مدل Albedo-NDVI نشان میدهد که 27.73 درصد منطقه در کلاس بدون شدت بیابانزایی، 18.03 درصد در کلاس کم شدت، 32.92 درصد از منطقه از نظر بیابانزایی در کلاس شدت متوسط بیابانزایی، 20.3 درصد در کلاس شدید و تنها 1.02 درصد از منطقه در کلاس خیلی شدید بیابانزایی قرار گرفته است. همچنین طبقهبندی شدت بیابانزایی در سوران بر اساس مدل Albedo-NDVI نشان میدهد که 4.82 درصد منطقه بدون شدت بیابانزایی، 8.44 درصد در کلاس کم، 50.97 درصد از منطقه از نظر بیابانزایی در کلاس شدت متوسط، 34.48 درصد در کلاس شدید و 1.3 درصد از منطقه در کلاس خیلی شدید بیابانزایی قرار گرفته است. بیشترین درصد شدت بیابانزایی مربوط به کلاس شدت متوسط میباشد. نتایج رگرسیون خطی بین دو شاخص TGSI و Albedo نیز نشان داد که یک رابطه مثبت و قوی بین این دو شاخص وجود دارد. نتایج بیانگر این است که رابطه بین شاخص TGSI و Albedo نسبت به رابطه بین دو شاخص NDVI و Albedo قویتر و از ضریب همبستگی بالاتری در هر دو منطقه برخوردار میباشد که از دلایل عمدۀ آن میتوان به پراکندگی پوشش گیاهی در مناطق خشک اشاره نمود. رابطه شاخص TGSI با Albedo خصوصیات فضایی مناطق عاری از پوشش گیاهی و همچنین مناطق با پوشش گیاهی خیلی کم را برای تعیین شدت بیابانزایی بهتر نشان میدهد. شاخص TGSI منعکس کننده اندازه ذرات درشت خاک سطحی میباشد که رابطه مثبتی با ذرات ریز محتوای ماسه خاک سطحی دارد. هر چه اندازه ذرات خاک سطحی درشت دانهتر باشد میزان بیابانزایی شدت بیشتری خواهد داشت. در مناطقی که محتوای زیاد ماسه ریز در اندازه ذرات خاک سطحی وجود داشته باشد مقادیر بالای شاخص TGSI قابل مشاهده خواهد بود.نتیجه گیری در این پژوهش ما با استفاده از تکنیک سنجش از راه دور و بر اساس تصاویر چند طیفی سنتینل-2 برای اولین بار در ایران به استخراج شدت بیابانزایی در دو منطقه متفاوت از استان خشک سیستان و بلوچستان پرداختیم. بر اساس بازتاب طیفی اتفاق افتاده از سطح زمین و قدرت تفکیک مکانی 10 متری شدت بیابانزایی را در دو منطقه مورد مطالعه قرار دادیم. بر اساس نتایج این پژوهش پیشنهاد میگردد بهصورت ترکیبی از دو مدل Albedo-NDVI و Albedo-TGSI برای پایش و تهیه نقشههای شدت بیابانزایی در مناطق خشک ایران استفاده گردد. نتایج این پژوهش نشان داد که مناطق بدون بیابانزایی و شدت کم بیابانزایی بر اساس مدل Albedo-TGSI به نحو مطلوبتری نشان داده میشوند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
25 - تاثیر تغییر کاربری/پوشش زمین بر دمای سطح زمین در منطقه ساحلی بوشهر
فاضل امیری طیبه طباطباییپیشینه و هدف افزایش تغییر کاربری و پوشش زمین در اثر توسعه شهرنشینی باعث افزایش دمای شهرها در مقیاس محلی می شود و تا حد زیادی موجب افزایش استرس اکولوژیکی می شود. در حال حاضر، بسیاری از مناطق شهری با تبدیل گسترده کاربری اراضی و ایجاد مناطق گرمایی جدید مواجهه هستند. تکنیک أکثرپیشینه و هدف افزایش تغییر کاربری و پوشش زمین در اثر توسعه شهرنشینی باعث افزایش دمای شهرها در مقیاس محلی می شود و تا حد زیادی موجب افزایش استرس اکولوژیکی می شود. در حال حاضر، بسیاری از مناطق شهری با تبدیل گسترده کاربری اراضی و ایجاد مناطق گرمایی جدید مواجهه هستند. تکنیک های سنجش از دور به طور قابل توجهی در تشخیص تغییر کاربری/پوشش زمین (LULC) و پیامدهای آن موثر هستند. سنجنده های مختلف ماهواره ای قادر به شناسایی این مناطق تغییر با استفاده از باندهای مرئی و مادون قرمز نزدیک (VNIR) و امواج مادون قرمز کوتاه (SWIR) هستند. علاوه بر الگوریتمهای طبقهبندی مرسوم کاربری/پوشش اراضی، برخی از شاخصهای طیفی در تشخیص ویژگیهای اراضی استفاده میشوند. شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی (NDVI) را می توان به عنوان کاربردی ترین شاخص طیفی در این سناریو در نظر گرفت. شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی یک فاکتور مهم در فرآیندهای بررسی در پایش دمای سطح زمین (LST) است و در هر مطالعۀ مرتبط با LST استفاده می شود. NDVI به طور مستقیم در تعیین گسیل مندی سطح زمین استفاده می شود و بنابراین یک عامل مهم برای تخمین LST است. همچنین طبقات کاربری/پوشش اراضی LULC با محدودیتهای آستانه بهینه در محیطهای فیزیکی مختلف تعیین می شود. به عنوان یک شاخص پوشش گیاهی، NDVI تا حد زیادی به تغییرات زمانی و مکانی بستگی دارد. از این رو، LST نیز با تغییرات زمانی و مکانی، تغییر می نماید. بنابراین، ارزیابی زمانی و مکانی LST و NDVI یک فاکتور مهم در تهیۀ نقشه و پایش دمای سطح زمین، به ویژه در محیط های شهری است. در این تحقیق LST و NDVI را در مردادماه در اراضی ساحلی بوشهر با استفاده از تصویر ماهوارهای لندست برای سالهای 1990، 2005 و 2020 بررسی می شود. نقشه LULC با مقادیر آستانه مناسب NDVI به دست آمد. از اهداف این مطالعه؛ 1) تجزیه و تحلیل تغییرات زمانی الگوی توزیع مکانی LST در منطقه مورد مطالعه، 2) تعیین تغییرات مکانی-زمانی رابطه LST-NDVI برای کل اراضی مورد مطالعه، و 3) بررسی تغییرات مکانی-زمانی رابطۀ LST-NDVI در انواع مختلف کاربری/ پوشش اراضی.مواد و روش ها منطقه مطالعه اراضی شهر بوشهر که در ساحل شمالی خلیج فارس، با ابعاد 20 در 8 کیلومتر با مساحت 1011.5 کیلومترمربع و با متوسط حداقل دما 18.1 درجه سانتی گراد و متوسط حداکثر دمای 33 درجه سانتی گراد، میزان رطوبت نسبی بین 58-75 در صد و متوسط بارندگی سالیانه 272 میلی متر است. دادههای مورد استفاده در این تحقیق شامل؛ داده سنجنده لندست 8 (OLI) و سنجنده مادون قرمز حرارتی (TIRS) در سال 2020؛ داده ETM+ سال 2005، و داده TM در سال 1990 که از مرکز داده های سازمان زمین شناسی ایالات متحده (https://earth explo rer.usgs.gov) (USGS) دانلود شده است. سنجنده لندست 8 TIRS دارای دو باند TIR (باندهای 10 و 11) است که در آنها باند 11 دارای عدم قطعیت در کالیبراسیون است. بنابراین، تنها باند 10TIR (رزولوشن 100 متر) برای مطالعه حاضر توصیه شده است. باند 10TIR به اندازه پیکسل 30×30 متر با روش کانولوشن مکعبی توسط USGS تبدیل گردید. داده های Landsat 5 TM تنها دارای یک باند مادون قرمز حرارتی TIR (باند 6) با وضوح 120 متر است که همچنین توسط USGS به اندازه پیکسل 30×30 متر با روش کانولوشن مکعبی تبدیل گردید. برای داده لندست TM و +ETM وضوح مکانی 30 متر باندهای مرئی به مادون قرمز نزدیک (VNIR) استفاده شد. روش طبقه بندی حداکثر احتمال برای تعیین صحت نقشه طبقه بندی کاربری/پوشش اراضی LULC بدست آمده از شاخص آستانه NDVI استفاده شد. در این مطالعه جهت استخراج دمای سطح زمین از الگوریتم تک پنجره ای برای بازیابی LST از سنجنده های ماهواره لندست چند زمانی استفاده شد. شاخص تفاوت پوشش گیاهی (NDVI) برای استخراج انواع مختلف کاربری/پوشش اراضی با استفاده از مقادیر آستانه استفاده شد. این مقادیر آستانه با توجه به تفاوت در محیط فیزیکی متفاوت است. محدودیتهای آستانه NDVI بر روی تصاویر اعمال شد تا انواع مختلف مختلف کاربری/پوشش اراضی استخراج شود.نتایج و بحث مقادیر دقت کلی طبقهبندی LULC در سالهای 1990، 2005 و 2020 به ترتیب 73.6%، 83.9% و 84.6% است. ضرایب کاپا برای طبقات LULC به ترتیب 0.77، 0.80 و 0.84 برای سال های 1990، 2005 و 2020 بود. در مطالعه حاضر میانگین دقت کلی و میانگین ضریب کاپا به ترتیب 80.7 درصد و 0.80 بود. بنابراین، طبقه بندی نقشه طبقه بندی کاربری/پوشش اراضی بر اساس روش آستانه NDVI قابل قبول می باشد. نتایج این تحقیق، افزایش تدریجی (1.4 درجه سانتی گراد در طول سال های 1990-2005 و 2 درجه سانتی گراد در طول 2005-2020) LST در کل دوره مطالعه را نشان داد. میانگین مقدار LST در سه سال مطالعه کمترین (30.86 درجه سانتی گراد) در پوشش گیاهی و بالاترین (49.07 درجه سانتی گراد) در زمین های بایر و مناطق ساخته شده/مسکونی بود. توزیع مکانی NDVI و LST نشان دهنده یک رابطۀ معکوس است. بهترین (97/0-) و کمترین همبستگی (0.80-)، در حالی که همبستگی متوسط (0.89-) مشاهده شد. همبستگی LST-NDVI بر روی سطح پوشش گیاهی منفی قوی (0.80-) بود. LST تا حد زیادی توسط ویژگی های کاربری اراضی کنترل می شود.نتیجه گیری مطالعه حاضر به تحلیل رابطه مکانی و زمانی LST و NDVI در اراضی ساحلی بوشهر با استفاده از 3 مجموعه داده لندست برای سالهای 1990، 2005 و 2020 پرداخت. الگوریتم تک پنجره ای در استخراج LST استفاده شد. به طور کلی، نتایج نشان داد که LST در سال های مطالعه با NDVI رابطه معکوس دارد. وجود پوشش گیاهی از عوامل اصلی منفی بودن زیاد این همبستگی است. رابطه LST-NDVI برای انواع کاربری/پوشش اراضی LULC متفاوت است. در مناطقی با پوشش گیاهی یک رابطۀ رگرسیون منفی قوی (0.80-) بین LST و NDVI برقرار است، میانگین LST منطقه مورد مطالعه 3.4 درجه سانتی گراد طی سال های 1990-2020 افزایش یافت. تبدیل سایر کاربری اراضی به مناطق ساخته شده و اراضی بایر تأثیر زیادی بر میانگین LST در مناطق شهری دارد. روند تغییرات LST در هر دو منطقه ساخته شده تغییر یافته و بدون تغییر و اراضی بایر افزایشی بود. این مطالعه می تواند به عنوان مرجعی برای کاربری اراضی و برنامه ریزی زیست محیطی در اراضی ساحلی مورد استفاده قرار گیرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
26 - بررسی تأثیر سطح نمونهبرداری در میزان همبستگی تاج پوشش و شاخص گیاهی NDVI با استفاده از تصاویر سنجندههای TM و AWiFS در تیپهای مرتعی با وضعیت مختلف
فاطمه هادیان حسین بشری رضا جعفریانتخاب سطح نمونهبرداری مناسب در مطالعات ارزیابی عرصههای وسیع طبیعی به روش های زمینی و سنجش از دوری جهت حصول دقت و صحت مناسب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر سطح نمونهبرداری زمینی در میزان همبستگی تاج پوشش گیاهی با دادههای شاخص گیاهی NDVI أکثرانتخاب سطح نمونهبرداری مناسب در مطالعات ارزیابی عرصههای وسیع طبیعی به روش های زمینی و سنجش از دوری جهت حصول دقت و صحت مناسب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر سطح نمونهبرداری زمینی در میزان همبستگی تاج پوشش گیاهی با دادههای شاخص گیاهی NDVI حاصل از تصاویر ماهواره ای Landsat5 (سنجنده TM) و IRS-P6 (سنجنده AWiFS) مربوط به زمان نمونهبرداری در مطالعه 3 تیپ مرتعی در شهرستان سمیرم واقع در استان اصفهان انجام شد. در این تحقیق در هر تیپ گیاهی دادههای درصد تاج پوشش گیاهی و سایر اجزای غیر زنده زمین با استفاده از روش قدم- نقطه در 4 ترانسکت با شعاعهای 30، 50، 100 و 150 متری در 10 نقطه تصادفی (به ترتیب در سطوح نمونه برداری 2826، 7850، 31400، 70650 مترمربعی) و تعداد 1200،2000، 4000، 6000 نقطه در هر تیپ گیاهی اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد که تصویر سنجنده TM در کلیه سطوح نمونهبرداری همبستگی بهتری را نسبت به تصویر سنجنده AWiFS در بررسی تاج پوشش گیاهی نشان می دهد. در تیپ های گیاهی مورد مطالعه با افزایش میزان تخریب و ناهمگنی پوشش گیاهی، میزان همبستگی تاج پوشش گیاهی و شاخص گیاهی NDVI کاهش مییابد به طوری که در تیپ گیاهی Astragalus spp-Scariola orientalis این همبستگی با استفاده از تصویر سنجنده AWiFS در سطح 5 درصد در هیچ یک از سطوح نمونهبرداری معنی دار نبود اما در تیپ گیاهی Bromus tomentellus به دلیل شرایط یکنواختتر پوشش گیاهی و وضعیت خاکی، بالاترین میزان همبستگی (77%) در سطح نمونهبرداری 7850 متری به دست آمد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
27 - بررسی دمای سطح زمین در رابطه با کاربری و پوشش اراضی با استفاده از داده های سنجش از دور
بهروز احمدی اردوان قربانی طاهر صفرراد بهروز سبحانیاین تحقیق با هدف بررسی دمای سطح زمین در رابطه با پوشش گیاهی و کاربری اراضی شهری با استفاده از داده های سنجش از دور در محدوده شهر اردبیل و اراضی حاشیه آن تا شعاع 15 کیلومتری با استفاده از تصویر لندست TM (2010)، پس از عملیات پیش پردازش نظیر آماده سازی تصویر، اصلاح رادیوم أکثراین تحقیق با هدف بررسی دمای سطح زمین در رابطه با پوشش گیاهی و کاربری اراضی شهری با استفاده از داده های سنجش از دور در محدوده شهر اردبیل و اراضی حاشیه آن تا شعاع 15 کیلومتری با استفاده از تصویر لندست TM (2010)، پس از عملیات پیش پردازش نظیر آماده سازی تصویر، اصلاح رادیومتریکی و هندسی که با استفاده از نرم افزار ENVI®4.7 انجام شد. سپس برای اندازه گیری دمای سطحی از باند حرارتی تصویر و اعمال معادلات مربوطه جهت تبدیل اعداد رقومی به رادیانس و رادیانس به دمای درخشندگی استفاده شد. در مرحله بعد برای محاسبه گسیلمندی از شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی (NDVI) استفاده شد و نقشه کاربری اراضی به صورت نظارت شده در شش کلاس از سطح تصویر استخراج شد. برای استخراج کسر پوشش گیاهی از مدل پیکسل Dimidiate استفاده شد. برای ارزیابی صحت داده های دمای سطحی استخراج شده از تصویر، از داده های چهار ایستگاه هواشناسی به صورت ساعتی استفاده شد و برای تطبیق این داده ها با هم، از یک رابطة رگرسیونی ساده استفاده شد. نتایج نشان داد که ضریب همبستگی دمای سطحی زمین (استخراج شده از تصویر) با دمای هوای ایستگاه های هواشناسی 79/0 و همبستگی دمای هوای ایستگاه ها با دمای هوای استخراج شده از تصویر 99/0 می باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
28 - برآورد کیفیت و آشکارسازی تغییرات پهنه های جنگلی با استفاده از تصاویر ماهواره ای (مطالعة موردی: شهرستان رستم، فارس)
محمود احمدی مهدی نارنگی فردهدف از این تحقیق، برآورد قابلیت داده های ماهواره لندست در آشکارسازی پهنه های جنگلی و ارزیابی تغییرات کیفی پوشش جنگلی، استخراج کاربری و درصد پوشش گیاهی در شهرستان رستم است. برای انجام تحقیق با استفاده از تصاویر ماهواره لندست (1366 و 1389)، نقشه های کاربری اراضی جنگلی، شا أکثرهدف از این تحقیق، برآورد قابلیت داده های ماهواره لندست در آشکارسازی پهنه های جنگلی و ارزیابی تغییرات کیفی پوشش جنگلی، استخراج کاربری و درصد پوشش گیاهی در شهرستان رستم است. برای انجام تحقیق با استفاده از تصاویر ماهواره لندست (1366 و 1389)، نقشه های کاربری اراضی جنگلی، شاخص نرمال شده اختلاف پوشش گیاهی (NDVI) و کسر شاخص پوشش گیاهی (RVI)، با استفاده از الگوریتم بیشترین شباهت و طبقه بندی نظارت شده تهیه گردید. نتایج نشان داد که مساحت لایههای استخراج شده 78/48 کیلومترمربع برای لایه جنگل متراکم، 67/348 کیلومترمربع برای تراکم متوسط و 42/281 کیلومترمربع برای تراکم کم همچنین 81/68 کیلومترمربع برای مناطق بایر میباشد. ارزیابی نتایج طبقه بندی بیانگر دقت کلی با 3/94، صحت تولید کننده 91 ، صحت کاربر با 95 درصد و همچنین خطای گماشته 09/0 و خطای حذف شده 05/0 می باشد. که بالاترین صحت تولید کننده مربوط به جنگل با تراکم کم با 99 درصد و کمترین جنگل متراکم با 80 درصد و بالاترین درصد صحت کاربر مربوط به کلاس بایر با 100 و کمترین جنگل با تراکم متوسط با 87 درصد محاسبه شد. همچنین مقایسه نقشه های درصد و کسر شاخص پوشش گیاهی در سال 1366 و 1389 تغییرات معنی دار این شاخص را نشان نداد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
29 - The effects of watershed management practices on runoff production using SCS model in Anbaranchay watershed
علی احمدآبادی پرستو غفورپور عنبرانWatershed management has different effects on the amount of runoff and sediment and alteration ofhydrological features in a watershed. In this study, the effects of watershed management on runoff was investigated in the Anbaranchaywatershed. For this purpose, the topogr أکثرWatershed management has different effects on the amount of runoff and sediment and alteration ofhydrological features in a watershed. In this study, the effects of watershed management on runoff was investigated in the Anbaranchaywatershed. For this purpose, the topography data in format of a digital elevation model, land use, soil hydrological groups and watershed managemetrigeon,and also using Landsat satellite images (5 and 8) and the normalized difference vegetation index (NDVI) changes of land cover in two periods before and after the watershed managementwere used in order to calculate the rate of CN, andby usingthe SCS method, runoff production in the form of rasterdatais modeling.The results showed that watershed management increases rate of NDVI index and its caused the increasing of chlorophyll, as a result it reduces runoff production especially in upstream of watershedAnbaranchay.aslo, It increases the density of vegetation and CN rate of watershed. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
30 - مدلسازی منطقهای روابط بین رسوبدهی و پوشش گیاهی در حوضههای آبخیز کوهستان سبلان
صیاد اصغری سراسکانرود مهدی جدیدالاسلامی قلعه نوشناخت روابط مکانی پوشش گیاهی با رسوبدهی حوضهها جهت کنترل و مدیریت بهینه منابع آب و خاک ضرورتی اساسی دارد. تحقیق حاضر با هدف تشخیص و تعیین کم و کیف روابط بین پوشش گیاهی و رسوبدهی سالانه حوضههای آبخیز سبلان واقع در شمال غرب کشور انجام گرفت. در این راستا امکان ارائه مدل أکثرشناخت روابط مکانی پوشش گیاهی با رسوبدهی حوضهها جهت کنترل و مدیریت بهینه منابع آب و خاک ضرورتی اساسی دارد. تحقیق حاضر با هدف تشخیص و تعیین کم و کیف روابط بین پوشش گیاهی و رسوبدهی سالانه حوضههای آبخیز سبلان واقع در شمال غرب کشور انجام گرفت. در این راستا امکان ارائه مدلهای برآورد منطقهای رسوبدهی بر اساس تحلیلهای آماری همسبتگی و رگرسیون مدنظر قرار گرفت. متغیرهای مستقل شامل مقادیر متوسط، کمینه و بیشینه شاخص گیاهی NDVI بود که از طریق پردازش تصاویر ماهوارهای لندست 8 در محیط نرمافزاری Envi استخراج گردید. متغیر وابسته نیز که عبارت از رسوبدهی سالانه بود، از طریق محاسبات روی دادههای بار رسوبی 10 ایستگاه هیدرومتری نمونه به دست آمد. نتایج اجرای آزمون همسبتگی نشان داد که رابطه قوی و معناداری بین متوسط شاخص گیاهی و میزان رسوبدهی سالانه حوضهها (r = -0/758) وجود داشت. این رابطه معکوس به اهمیت و نقش آشکار پوشش گیاهی در کاهش تولید رسوب و انتقال آن در منطقه تاکید دارد. گذشته از این، نتایج آزمونهای رگرسیونی نشان داد که امکان ارائه مدلهای برآورد منطقهای از رسوبدهی سالانه حوضهها از طریق برازش توابع رگرسیونی خطی، درجه 2 و توانی وجود دارد. در این راستا، مدل درجه دو از بالاترین کارایی برخوردار بوده و توانست 75 درصد از واریانس رسوبدهی سالانه را توضیح دهد. رابطه خطی نیز قادر به توضیح 57 درصد واریانس رسوبدهی سالانه بود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
31 - تحلیل فضایی خشکسالی با استفاده از تکنیک سنجش از دور (مطالعه موردی: حوضه مهارلو بختگان)
مرضیه موغلیخشکسالی یکی از مخربترین پدیدههای اقلیمی است که تأثیر آن در مقیاس منطقهای اهمیت بیشتری دارد. اهمیت پدیده خشکسالی در حوضهای همچون مهارلو بختگان به دلیل شرایط استراتژیک منطقه، وسعت اراضی کشاورزی و وجود دریاچههای مهارلو بختگان بارزتر می باشد. بر این اساس این پژوهش با هد أکثرخشکسالی یکی از مخربترین پدیدههای اقلیمی است که تأثیر آن در مقیاس منطقهای اهمیت بیشتری دارد. اهمیت پدیده خشکسالی در حوضهای همچون مهارلو بختگان به دلیل شرایط استراتژیک منطقه، وسعت اراضی کشاورزی و وجود دریاچههای مهارلو بختگان بارزتر می باشد. بر این اساس این پژوهش با هدف ارزیابی خشکسالی با استفاده از سنجش از دور، آمار فضایی در حوضه مهارلو بختگان تهیه شده است. در این پژوهش، به منظور بررسی اثر خشکسالی روی پوشش گیاهی از تصاویر مادیس برای محاسبه شاخص نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) استفاده شد و سپس تغییرات مساحت پوشش گیاهی بررسی گردید. نتایج نشان داد که در سالهای مورد مطالعه مساحت پوشش گیاهی در منطقه کاهش یافته است. از دلایـل ایـن تغییرات میتـوان بـه کـاهش بارنـدگی هـای زمسـتانه، تغییـرات کاربری اراضی، افزایش چرای خارج از فصل و بیرویـه اشـاره کرد. در واقع نتایج بیانگر وجود خشکسالی در منطقه می باشد. همچنین برای بررسی خشکسالی در حوضه مهارلو بختگان، از داده های هواشناسی برای برآورد شاخص بارش استاندارد شده (SPI) و تحلیل آمار فضایی، از آمار 6 ایستگاه منتخب سینوپتیک(شیراز، زرقان، سد درودزن، اقلید، نی ریز و آباده) طی سالهای 2000 تا 2020 استفاده شد. نتایج شاخص موران در مورد خشکسالی نشان داد که مقادیر مربوط به سالهای مختلف در طول دوره آماری دارای ضریب مثبت و نزدیک به یک می باشند که نشان دهندهی این است که دادههای شاخص خشکسالی SPI دارای الگوی خوشهای می باشد. همچنین نتایج حاصل از مقادیر امتیاز استاندارد Z و مقدار P-Value، خوشهای بودن توزیع فضایی خشکسالی را مورد تأیید قرارداد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
32 - بررسی تغییرات پوشش گیاهی در فصول مختلف رویش با استفاده از تصاویر ماهوارهای و ارتباط آن با تغییرات دما (منطقه مورد مطالعه: شمال شهرستان داراب)
مرضیه مکرم ملیحه مزین محمد فرجی کتایون موسویاین مطالعه با هدف بررسی تغییرات تاج پوشش گیاهی با استفاده از تصاویر ماهوارهای و ارتباط آن با شاخصهای پوشش گیاهی NDVI)، VIN، SS و RVI) و اطلاعات اقلیمی در مکانهای مختلف مرتعی در شمال شهرستان داراب واقع در استان فارس انجام شد. برای این منظور از تصاویر ماهواره لندست 8 E أکثراین مطالعه با هدف بررسی تغییرات تاج پوشش گیاهی با استفاده از تصاویر ماهوارهای و ارتباط آن با شاخصهای پوشش گیاهی NDVI)، VIN، SS و RVI) و اطلاعات اقلیمی در مکانهای مختلف مرتعی در شمال شهرستان داراب واقع در استان فارس انجام شد. برای این منظور از تصاویر ماهواره لندست 8 ETM + (2015) و ASTER (2005) استفاده شد. ابتدا جهت پیش پردازش، تصحیحات هندسی و اتمسفری بر روی تصاویر اعمال گردید. سپس با توجه به شاخصهای پوشش گیاهی استخراج شده از تصاویر لندست، میزان همبستگی پوشش گیاهی با شاخصهای گیاهی بررسی گردید. برای این منظور از 39 نقطه از منطقه به طور تصادفی نمونه برداری شد. در این مطالعه با استفاده از تکنیک سنجش از دور و تصاویر ماهوارهای وضعیت پوشش گیاهی و میزان دما در منطقه بررسی شد. به منظور بررسی پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه از شاخصهای پوشش گیاهی (NDVI، RVI، SS و VIN) استفاده شد. همچنین به منظور بررسی ارتباط بین شاخصهای پوشش گیاهی و دما از آنالیز رگرسیون استفاده شد. نتایج حاصل از همبستگی و رگرسیون خطی نشان داد که در اغلب موارد (بیش از 90 درصد) ارتباط معناداری بین شاخصهای پوشش گیاهی و میزان دما در منطقه مورد مطالعه وجود دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
33 - A Total Ratio of Vegetation Index (TRVI) for Shrubs Sparse Cover Delineating in Open Woodland
Hadi FadaeiPersian juniper and Pistachio are grown in low density in the rangelands of North-East of Iran. These rangelands are populated by evergreen conifers, which are widespread and present at low-density and sparse shrub of pistachio in Iran, that are not only environmentally أکثرPersian juniper and Pistachio are grown in low density in the rangelands of North-East of Iran. These rangelands are populated by evergreen conifers, which are widespread and present at low-density and sparse shrub of pistachio in Iran, that are not only environmentally but also genetically essential as seed sources for pistachio improvement in orchards. Rangelands offer excellent opportunities for remote-sensing-based inventories; detection of each shrub using very high-resolution satellite data is typically easier in sparse rangelands where the distance between shrubs exceeds the height of trees. In this study, the densities of juniper and natural pistachio shrubs were estimated using remote sensing to help the sustainable management and production of pistachio in this rangeland. Satellite imagery was acquired in July 2008 by Advanced Land Observing Satellite (ALOS). A vegetation index including Total Ratio Vegetation Index (TRVI) was introduced for these rangelands with sparse shrub cover, and the relationship between the new index and shrub density was investigated by the data of ALOS using 3×3 and 5×5 maximum filtering algorithms in the summer of 2011. The results showed that the distinguishing and estimating of tree density in such an open woodland using maximum filtering 3×3 filtering algorithms were more effective than filtering on ALOS satellite imageries. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
34 - Relationships between Meteorological Drought and Vegetation Degradation Using Satellite and Climatic Data in a Semi-Arid Environment in Markazi Province, Iran
Zohre Ebrahimi Khusfi Mahdi ZareiThe assessment of relationships between satellite-derived vegetation indices and meteorological drought improves our understanding of how these indices respond to climatic changes. The combination of climate data and the Normalized Difference Vegetation Index (NDVI) pro أکثرThe assessment of relationships between satellite-derived vegetation indices and meteorological drought improves our understanding of how these indices respond to climatic changes. The combination of climate data and the Normalized Difference Vegetation Index (NDVI) product of Moderate Resolution Imaging Spectroradiometer (MODIS)imagery provided an opportunity to evaluate the impact of drought on land degradation over the growing seasons. The main goal of this study was to investigate the effect of drought on vegetation degradation in Meyghan plain, Arak, Iran. For this purpose, climatic and satellite data were used. The annual Standardized Precipitation Index (SPI) was calculated for 20 years (1998-2017). Then, the NDVI maps were classified into three classes according to the Tokunaga-Thug method. These classes are: Class 1) no vegetation; class 2) low-density or poor rangelands, and class 3) semi-dense and dense vegetation cover such as agricultural lands.The relationship between the percentage of vegetation cover classes (classes 2 and 3) and the drought index of the previous year was assessed using the Pearson correlation test. The results showed that the correlation between these variables was significantly dependent on vegetation degradation in the poor vegetation area (R=0.51; P-value<0.05). In contrast, there was a negative significant relationship between drought and the percentage of dense areas of vegetation (R=-0.46; P-value<0.06). Hence, it was concluded that the sensitivity of the low-density area (poor rangeland) to drought was more than dense vegetation covers (agricultural lands).Its reason is that the most important source of water supply for natural rangelands is the atmospheric precipitation that has been reduced due to the occurrence of droughts in recent years. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
35 - Identification of Invasive Species Using Remote Sensing and Vegetation Indices, (Case Study: Vazroud Rangelands, Iran)
Mohadeseh Amiri Karim Solaimani Reza Tamartash Mirhassan MiryaghoubzadehBiological invasions form a major threat to the provision of ecosystems productsand services and can affect ecosystems across a wide spectrum of bioclimatic conditions.Therefore, it is important to systematically monitor the spread of species over broad regions. Ithas l أکثرBiological invasions form a major threat to the provision of ecosystems productsand services and can affect ecosystems across a wide spectrum of bioclimatic conditions.Therefore, it is important to systematically monitor the spread of species over broad regions. Ithas long been recognized that remote sensing and geographical information system couldcontribute to this capacity. This paper aims to investigate the efficiency of Landsat TM imagesin identifying and classifying invasive species Cirsium arvense and Stachys byzanthina inVazroud rangelands of Iran. For optimizing results, the Cos(t) model was used for atmosphericcorrection on the image. Then multiple vegetation indices, by extracting the digital mean ofpixels related to training samples of the corrected image, were calculated. A supervisedalgorithm using minimum distance of mean was used as a classification technique forevaluation against ground truth map. The results indicated that NDVI, Ratio, RVI, TVI andNRVI were the most suitable indices for the discrimination of Cirsium arvense species. Thebest indices for the Stachys byzanthina species were DVI, NDVI, PVI 1, PVI 2, RVI andWDVI. Of all the indices analyzed, DVI and WDVI were able to discriminate both species butwith varying degrees of separation. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
36 - Presentation of Suitable Model to Estimate Vegetation Fraction Using Satellite Images in Arid Region (Case Study: Sadough- Yazd, Iran)
Gholamreza Zehtabian Hossein Azarnivand Hasan Ahmadi Saeideh KalantariOne of the influential tools concerning the rangeland and vegetation sciences isthe technology of remote sensing and satellite data. Satellite data have played essentialroles in preparing the needed information for studying the vegetation. Vegetation has beenwidely reco أکثرOne of the influential tools concerning the rangeland and vegetation sciences isthe technology of remote sensing and satellite data. Satellite data have played essentialroles in preparing the needed information for studying the vegetation. Vegetation has beenwidely recognized as one of the best indicators for determining the land conditions. Usingvegetation indices is one of the techniques of remote sensing to study the vegetation. Thepurpose of this research is to study the vegetation indices and also provide an appropriatemathematical model for estimating the vegetation fraction using the mentioned indicators.In this research, different vegetation indices were calculated by Landsat TM (2006)satellite images in order to evaluate their capability to estimate the vegetation in the aridregions. At the outset, vegetation fraction was measured using the sample quadrates andthen the measured data were compared with the values of digital numbers for the sitepixels. Multiple regression analysis was utilized for the actual values and parameters toselect the validation and optimization models. Indices which have been calculated includeMSR, DVI, TRVI, SARVI, SR, RDVI, DVI, NDVI, SAVI, ARVI and MSAVI. The resultsshowed that the model in which ARVI was used had the highest accuracy (R2=0.86) andtherefore, it was chosen as the most suitable model for the estimation of vegetation fractionin the study area. One accomplishment of the above results is to suggest somemathematical equations with those indices to estimate the amount of vegetation. Theseresults provide a strong foundation for the use of some vegetation indices for assessing thevegetation cover in central Iran. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
37 - Determining the Most Suitable Vegetation Index for Seperating Ecotone Boundaries in Arid Rangelands Using Satellite Data
Mahnoosh Pourhadi Saeed Mohtashamnia Mohammad MahdaviEcotones are zones of gradual changes from an ecological system to another.Ecotones monitoring could be important to find out the reason for changes and limits. Inthis research satellite data were used to analyze the ecotone boundary in Fars steppicrangelands using IRS أکثرEcotones are zones of gradual changes from an ecological system to another.Ecotones monitoring could be important to find out the reason for changes and limits. Inthis research satellite data were used to analyze the ecotone boundary in Fars steppicrangelands using IRS LISS III and Pan data of year 2006. The real vegetation map andecotones prepared through Geo-eye images from Google earth software and calibratedusing field study. Five soil line vegetation indices such as SAVI, MSAVI2, TSAVI,OSAVI and GESAVI from processed data were calculated. Each of these indices wasclassified by applying density slicing analysis method. Then the accuracy of producedmaps was audited with error matrix method. The results show OSAVI and SAVI had thehighest overall accuracy and kappa coefficient as 82.1% and 82% for overall accuracy and76% for Kappa coefficient, respectively. According to this research, soil line vegetationindices have intermediate accuracy for separation of arid rangelands ecotones in Iran withIRS data, although, OSAVI and SAVI perform better than the others. تفاصيل المقالة