موضوع این پژوهش، متضادها در قرآن کریم است و اهمیت تحقیق در این است که به موضوعی مرتبط بابررسی و ارزیابی برخی از کلمات خاص قرآن کریم و معانی آنها می پردازد. کلماتی که به دلیل اهمیت فوق العاده ای که در زمینه ترجمه دارند انتخاب شده اند این کلمات برصحت و نادرستی ترجمه تاثی أکثر
موضوع این پژوهش، متضادها در قرآن کریم است و اهمیت تحقیق در این است که به موضوعی مرتبط بابررسی و ارزیابی برخی از کلمات خاص قرآن کریم و معانی آنها می پردازد. کلماتی که به دلیل اهمیت فوق العاده ای که در زمینه ترجمه دارند انتخاب شده اند این کلمات برصحت و نادرستی ترجمه تاثیرمستقیم داشته و نتیجه ترجمه نادرست آنها آسیب هایی است که به انتقال مفاهیم قرآنی می رساند.این نوشتار درپی تحقیق و بررسی و ارزیابی ترجمه واژگانی که در نتیجه فهم و انتخاب نادرست معانی حقیقی و بجای آنها می تواند اختلاف و ابهاماتی را در ترجمه و تفسیر آیات قرآن ایجاد کند.و این ابهام و احتلاف هم به دلیل گستردگی معنای این کلمات در انتخاب یک معنای صحیح و دقیق است که کارترجمه را برای مترجم دشوار می سازد وگاهی هم منجربه بوجود آمدن اشکالاتی در ترجمه آنها می شود.پژوهش حـاضر از روش توصیفی- تحلیلی همراه با استفاده از فرهنگ لغت و تفسیرهای مختلف ونظرات و آراء زبانشناسان صاحب نظر و چهار ترجمه منتخب فارسی قرآن کریم به عنوان نمونه منابع جهت بررسی و ارزیابی این اختلافات در این پژوهش بهره گرفته است. این پژوهش در بررسی و ارزیابی این واژگان به این نتایج رسیده است: مترجمان اکثرا ترجمه تحت اللفظی را ترجمه می کنند که برخی از آنها بر خلاف معنی واقعی مورد انتظار است و این بدان معناست که واژه مورد نظردر متنی که در آن واقع شده معنی دیگری برای آن قابل تصور نیست.گاهی ترجمه مترجمان با معنایی که طبق تفاسیر موجود احتمال آنها زیادتراست ، منافات دارد و به همین دلیل مشاهده می گردد که معنای دیگری را که این کلمه دارد ذکر نمی کنند.مترجمان در ترجمه برخی از واژگان متضاد،برای اطلاع بیشتر در معنای کلمه به تعابیری اشاره می کنند که جنبه تفسیری دارند
تفاصيل المقالة
در دنیای غرب، برخی اسلام و پیامبرش را جنگجو، خشن، خونریز و قسی القلب معرفی کردهاند و جایگاه مسلمانان را تا حد تروریست تنزل دادهاند! حال آنکه حقیقت امر جز این است و منشأ این نوع تحلیل و برداشت را میتوان در دشمنی غرب با اسلام، گزینشی برخورد کردن با سیره و منش پیامبر اس أکثر
در دنیای غرب، برخی اسلام و پیامبرش را جنگجو، خشن، خونریز و قسی القلب معرفی کردهاند و جایگاه مسلمانان را تا حد تروریست تنزل دادهاند! حال آنکه حقیقت امر جز این است و منشأ این نوع تحلیل و برداشت را میتوان در دشمنی غرب با اسلام، گزینشی برخورد کردن با سیره و منش پیامبر اسلام، و فهم نادرست از دین اسلام و عدم اطلاع جامع از دین اسلام دانست. پیامبر اکرم برای انجام رسالت خود اصول و مبانی را در دستور کار خود قرار داد که در فراگیر شدن اسلام در عربستان و کشورهای همسایه با ایجاد صلح و دوستی میان مردم و ایجاد همزیستی مسالمت آمیز میان مردم آن منطقه نقش بسزایی را ایفا کرد. از همین روی برای معرفی چهره جامع از پیامبر اکرم(ص) در این مقاله سعی شده است شیوههای بر خورد پیامبر اکرم(ص) در دعوت به مبانی اسلام بازخوانی شود و مبانی و اصول کلی آن با تکیه بر آموزههای قرآنی استخراج شود.
تفاصيل المقالة
ذهن نسبیّت گرای مولانا، طبیعت و جریانات آن را در قالب تمثیلهای زیبا و هنرمندانه با زبان شعر به تصویر میکشد. نسبیّت در مثنوی به گونهای است که بعضی معتقدند در مثنوی کثرت گرایش مطرح شده است. این دیدگاه مولانا در مثنوی با به کارگیری تصاویر، نمادها و مفاهیم متضاد و تمثیل أکثر
ذهن نسبیّت گرای مولانا، طبیعت و جریانات آن را در قالب تمثیلهای زیبا و هنرمندانه با زبان شعر به تصویر میکشد. نسبیّت در مثنوی به گونهای است که بعضی معتقدند در مثنوی کثرت گرایش مطرح شده است. این دیدگاه مولانا در مثنوی با به کارگیری تصاویر، نمادها و مفاهیم متضاد و تمثیلها و در نگاهی تأویلی بروز و ظهور پیدا کرده است. این پژوهش این موضوع را بررسی میکند که نسبیّت در اندیشه ی این شاعر بزرگ و در اثر ارزشمند او (مثنوی) تأثیر به سزایی داشته است. در این پژوهش تلاش گردیده با روشی تحلیلی – استنادی و با مراجعه به کتب تحلیلی دست اول در این حوزه به واکاوی، برجسته کردن و بررسی ابعاد این نسبیّت از راه گذر تضادهای مطرح شده بپردازد. در ابتدا مطلق بودن حقیقت و نسبی بودن راه رسیدن به آن و نسبی بودن امور براساس دیدگاهها و احوال درونی بررسی شده و سپس تضادها و تمثیل های مرتبط و برجسته در مثنوی از جمله خیروشر، ایمان و کفر، نیک و بد و ... و پدید آمدن نسبیّت از دل این تضادها موضوع سخن قرار گرفته است.
تفاصيل المقالة
هدف مقالة حاضر آن است که با تأمل بر نظریة بینامتنیت، نشان دهد که یک اثر خودبسنده و به تنهایی، حاکم بر کل خویش نبوده بلکه حاصل جذب و دگرگونی دیگر متنهاست. این مقاله با تأمل بر اشعار دکتر قدمعلی سرامی نشان میدهد که سرامی شاعری است که نه تنها منش بینامتنی آثار خود را پنه أکثر
هدف مقالة حاضر آن است که با تأمل بر نظریة بینامتنیت، نشان دهد که یک اثر خودبسنده و به تنهایی، حاکم بر کل خویش نبوده بلکه حاصل جذب و دگرگونی دیگر متنهاست. این مقاله با تأمل بر اشعار دکتر قدمعلی سرامی نشان میدهد که سرامی شاعری است که نه تنها منش بینامتنی آثار خود را پنهان نمیکند بلکه آن را، آشکارا به نمایش میگذارد. در این مقاله، نشان میدهیم که چگونه شعر سرامی مناسبات بینامتنی مستحکمی با قلمرو عرفان دارد و از این منظر اشعار این شاعر میتواند به عنوان بافتهای از آواها مورد بررسی قرار گیرد که در آن مقولاتی از جنس عرفان به تصویر کشیده شده است. در پایان به این نتیجه میرسد که با شناخت چهارچوب ارجاع شعر عرفانی سرامی میتوان شعرهای عرفانی او را راحتتر گشود و افق معنایی آنها را به درستی ترسیم کرد.
تفاصيل المقالة
در همهی فرهنگهای فارسی اعمّ از فرهنگهای عمومی و یا فرهنگ لغات و تعبیرات خاصّ یک اثر یا واژگان و اصطلاحات یک شاعر و نویسنده، و حتّی در شرحهایی که بر برخی از متون کهن نظم و نثر نوشته شده، ترکیب کنایی از بن دندان را به معنی از صمیم دل، از دل و جان، و از روی میل و رغبت أکثر
در همهی فرهنگهای فارسی اعمّ از فرهنگهای عمومی و یا فرهنگ لغات و تعبیرات خاصّ یک اثر یا واژگان و اصطلاحات یک شاعر و نویسنده، و حتّی در شرحهایی که بر برخی از متون کهن نظم و نثر نوشته شده، ترکیب کنایی از بن دندان را به معنی از صمیم دل، از دل و جان، و از روی میل و رغبت پنداشتهاند؛ یعنی در حقیقت تنها به یک وجه از معنای آن توجّه کردهاند. از آنجا که این مفهوم با توجّه به بافت جمله و انسجام معنایی در برخی بیتها و عبارتهای شرح شده، درست به نظر نمیرسید، به بررسی و استخراج نمونههایی مختلف از متون نظم و نثر کهن پرداخته شد. نتیجهی حاصلشده از این پژوهش تبیین میکند که باید ترکیب کنایی مزبور را در عداد اضداد زبان فارسی به شمار آورد؛ زیرا در شاهد مثالها و نمونههای گردآوری شده ـ بر خلاف معنای غالب و رایج این ترکیب ـ با مفهومی متضاد مواجه میشویم که از دید فرهنگ نویسان و شارحان متون پنهان مانده است. در این کاربرد معنایی دوگانه، ترکیب کنایی از بن دندان به مفهوم انجام کاری از روی اضطرار و ناچاری یا از سر طوع و تسلیم به کار رفته است. این ترکیب از دیدگاه دستوری و نقشی میتواند در حُکم قیدواره یا متمّم قیدی و گروه حرف اضافهای به شمار آید.
تفاصيل المقالة
اصل تضاد یونگ، از مهمترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی است که علاوه بر تحوّل در ساختار شخصیّت، برانگیزانندة اصلی کل رفتار و تولیدکنندة کل انرژی روان است. براساس این اصل روانشناختی، آدمی که در برابر گرایشهای مختلف، دچار کشمکش و فشار روانی میشود، س أکثر
اصل تضاد یونگ، از مهمترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی است که علاوه بر تحوّل در ساختار شخصیّت، برانگیزانندة اصلی کل رفتار و تولیدکنندة کل انرژی روان است. براساس این اصل روانشناختی، آدمی که در برابر گرایشهای مختلف، دچار کشمکش و فشار روانی میشود، سعی مینماید برای از بینبردن آن فشار روانی، با ارادة خود، فعالیت نماید و به سوی ترقّی و کمال پیش رود. با بررسی آثار ادبی میتوان مقایسهای علمی میان اصل تضاد یونگ؛ یعنی شدّت کارکرد انرژی روان در شخصیّت با برخی نظریههای فیزیکی از جمله اصل بقای انرژی برقرار نمود که دارای ساختار بنیادی ثابتی است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی ـ تطبیقی و با هدف نشاندادن کارکرد انرژی روانی در شخصیّتهای اسطورهای، سعی دارد میزان تأثیرپذیری و شدّت عملکرد پدیدآورندگانی همچون احمد شاملو و إمل دنقل را در این باب بررسی کند. نتیجة پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز، با بهرهگیری از تکنیک نقاب (پرسونا) و نشاندادن ماهیّت مفهومی و انرژی تولیدشده در شخصیّتهای اسطورهای کهن، شدّت عملکرد روانی خود را به عنوان پدیدآور در برابر ناملایمات و ناکامیهای جهان پیرامونشان، با خلق اسطورههای نو و دریافت انرژی قدرتمند اسطورهای، در لایههای معنادار سرودههای خود، به خوبی نشان دادهاند.
تفاصيل المقالة
بر اساس دیدگاه اسطوره‌شناسی ساختاری، اسطوره‌ها از طریق عناصر میانجیی که ارائه می‌کند، می‌کوشد تضادّی را از میان بردارد که میان جفت‌های متقابل برقرار است. عناصر میانجی مزبور در مسیر این تقابل، پیوسته در رفت و آمد است و می‌کوشد از طریق مبارزه أکثر
بر اساس دیدگاه اسطوره‌شناسی ساختاری، اسطوره‌ها از طریق عناصر میانجیی که ارائه می‌کند، می‌کوشد تضادّی را از میان بردارد که میان جفت‌های متقابل برقرار است. عناصر میانجی مزبور در مسیر این تقابل، پیوسته در رفت و آمد است و می‌کوشد از طریق مبارزه و یا آمیختگی با یک سو یا هر دو سوی تقابل، راه وحدتی بیابد تا تضادّ موجود را خنثی یا دست‌کم کم‌رنگ‌تر کند. در این نوشته به معرّفی نظریۀ ساختاری لوی‌استروس در تحلیل اسطوره خواهیم پرداخت و با تحلیل نمونه‌وار داستان جمشید، میزان کاربرد نظریه را در بررسی اسطوره‌های ایرانی نشان خواهیم داد. بر این اساس، یمه/جم اسطوره‌ای است که برای بیان کوشش ذهن هندوایرانی در رفع تقابل مرگ و زندگی شکل گرفته است و پس از رفت و برگشت در دو سوی تقابل؛ یعنی تعارض میان اصل میرایی انسان و آرزوی دست‌یابی به زندگانی جاویدان، اگرچه نمی‌تواند تناقض موجود را بتمامی از میان بردارد، در نهایت به تجسّمی آمیخته از هر دو مفهوم مرگ و زندگی بدل می‌شود که آن را مرگ زنده نامیده‌ایم.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications