-
حرية الوصول المقاله
1 - فهم دولت ملت در نظری ههای روابط بی نالملل
سید عبدالعلی قوام افشین زرگراین مقاله در پی آن است که ب هبررسی فه مهای مختلف از دولت ملت در نظری ههای روابط بی نالملل بپردازد. با توجهب همطالعه نظری ههای مختلف روابط بی نالملل و شناخت قوت و ضع فهای هرکدام در ارایه فهمی مناسب از دولت ملت،این مقاله تلاش میکند با وارد کردن دوباره مضمون مهم نظم و تقس أکثراین مقاله در پی آن است که ب هبررسی فه مهای مختلف از دولت ملت در نظری ههای روابط بی نالملل بپردازد. با توجهب همطالعه نظری ههای مختلف روابط بی نالملل و شناخت قوت و ضع فهای هرکدام در ارایه فهمی مناسب از دولت ملت،این مقاله تلاش میکند با وارد کردن دوباره مضمون مهم نظم و تقسیم آن ب هنظم در دولت و نظم بین دولت، ب هفهممناس بتری از چگونگی ساخته شدن و تحول دولت در روابط بی نالملل دست یابد. برای دستیابی ب هچنین فهمی، این مقالهبر ضرورت نزدیک ساختن نظریه سیاسی ب هنظریه روابط بی نالملل تأکید و سعی میکند حداقل الگویی اولیه برای جستارفکری پردامن هتر برای فهم دقی قتر چرایی، چیستی و چگونگی )ظهور، تحول و تکامل و عملکرد( دولت ملت ارایه کند.این تلاش فکری ثابت میکند که بحث دولت ملت از زوایای مختلف ب هویژه بحث چگونگی ظهور، تحول و تکامل آن)دولت مل تسازی( را نم یتوان در مطالعات روابط بی نالملل مورد غفلت قرار داد، زیرا چنین غفلتی موجب فهم ناتمام وناقص روابط بی نالملل و خصوصاً مهمترین و محور یترین بازیگر آن م یشود.در واقع انگیزه اصلی برای چنین تلاشی، مشاهده ضعف مطالعاتی و نیز فکری شدیدی است که در مورد بحث دولت وملت در روابط بی نالملل وجود دارد. اگرچه نظری ههای روابط بی نالملل در کل دولت ملت را ب هعنوان بازیگر اصلی و محوریدر کانون توجه خود قرار داد هاند، ولی در کل تصویر بسیار ساده، ابتدایی و ناقصی از دولت ملت ارایه م یشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - The Rise and Decline of Kurdish Movement in Years 1978-88
Hamidreza Jalaeipour -
حرية الوصول المقاله
3 - جهانی شدن و مناسبات دولت – جامعه در مصر
محمدحسین حافظیانپژوهش حاضر تلاش دارد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که فرایند جهانی شدن در چند دهه گذشته آیا اصولاً تأثیری بر رابطه دولت و جامعه در مصر داشته است و اگر پاسخ مثبت است این آثار به چه صورت بوده و اگر پاسخ منفی است، چرا فرایند جهانی شدن نتوانسته است تأثیری بر این رابطه برخلاف أکثرپژوهش حاضر تلاش دارد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که فرایند جهانی شدن در چند دهه گذشته آیا اصولاً تأثیری بر رابطه دولت و جامعه در مصر داشته است و اگر پاسخ مثبت است این آثار به چه صورت بوده و اگر پاسخ منفی است، چرا فرایند جهانی شدن نتوانسته است تأثیری بر این رابطه برخلاف دیگر کشورها بر جای بگذارد؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش طراحی شده این است که بهخاطر مقاومت شدید دولت و نخبگان سیاسی مصر در برابر هر گونه تحولی در جهت دموکراتیک شدن از لحاظ سیاسی و خصوصی سازی و حاکم شدن اقتصاد بازار آزاد از جنبه اقتصادی، جهانی شدن تأثیر ناچیزی بر رابطه دولت- جامعه در مصر بر جای گذاشته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - استراتژیهای مؤثر برای خروج آمریکا از عراق
آرمین امینی یداله محمدی محمد محمدیآمریکا و متحدانش در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ به عراق حمله نموده و این کشور را به اشغال خود درآوردند. با تثبیت امنیت نسبی در این کشور و انتقال قدرت به سران محلی و با خروج آخرین تیپ رزمیآمریکایی در ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ این جنگ بهطور رسمیخاتمه یافت. با این وجود آمریکا بخشهایی از نیروهای أکثرآمریکا و متحدانش در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ به عراق حمله نموده و این کشور را به اشغال خود درآوردند. با تثبیت امنیت نسبی در این کشور و انتقال قدرت به سران محلی و با خروج آخرین تیپ رزمیآمریکایی در ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ این جنگ بهطور رسمیخاتمه یافت. با این وجود آمریکا بخشهایی از نیروهای خود را در مراکز حساس و با بهانههای مختلف همچنان حفظ نموه و شواهد حاکی از آن است که این کشور تمایلی به خروج از عراق ندارد. این مسئله پس از ترور قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، بیشتر نمایان شده و بررسی امکان خروج آمریکا به یکی از مهمترین مسائل این کشور تبدیل شد. اما سئوالی که مطرح میباشد این است که پیش نیازهای اصلی برای خروج آمریکا از عراق چه بوده و منافع عراق و آمریکا در این حوزه کدامها هستند؟ و نقش ایران چیست؟ با توجه به طبیعت این موضوع عنصر اصلی روش این تحقیق متا آنالیز درنظر گرفته شده است. لذا برای این مقاله، یک متا از منابع مختلف الکترونیکی و منتشر شده برای تفسیر دلایل حضور آمریکا در عراق از دیدگاه نئوواقعگرایی استفاده میشود. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که فاکتورهای مختلف مؤثر بر خروج آمریکا از عراق آنچنان قدرتمند نیستند که بتوان در کوتاه مدت و حتی در میان مدت انتظار داشت تا مسئولین عراقی به استراتژی واحدی برای خروج کامل آمریکا از این کشور دست یابند. برخی از این فاکتورها عبارتند از ناکارآمدی دولت عراق به ویژه در حل مشکلات اقتصادی، تمایل بیشتر اکراد و سنیهای عراقی به ماندن آمریکا در این کشور، افزایش مشکلات اقتصادی ایران بخاطر تحریم و امکان مشارکت اقتصادی کمتر در عراق و همچنین مواجه شدن ایران با چالشهای بیشتر برای اجرای نقش سیاسی خود در این کشور تنها بخشیهایی از این موانع میباشند. علیرقم وجود تمامیمشکلات و چالشها در این پژوهش اقداماتی که میتواند عراق را از وجود هرگونه نیروی خارجی بی نیاز کند نیز مورد برررسی قرار گرفته است تا با اتکاء به این اقدامات شاید بتوان فشارها برای خروج آمریکا را افزایش داده و دستکم حضور آمریکا در عراق را به حضوری حداقلی مبدل نمود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - همسنجی امنیت با عیار نئورئالیسم و پست مدرنیسم
محمد رضا اقارب پرست محمد میلاد شجاعیچکیده امنیت شافت هستهای و منسوب به اصل علم روابط بینالملل است. نظریههای روابط بینالملل، بینشهای متفاوتی را در باره چیستی، چرایی و چگونگی ایجاد وضعیت ایمن یا بروز ناامنی عرضه میکند. بدین سبب، طرح پرسمان امنیت مقولهای است که ذهن بسیاری از اندیشهورزان امنیتپژوه أکثرچکیده امنیت شافت هستهای و منسوب به اصل علم روابط بینالملل است. نظریههای روابط بینالملل، بینشهای متفاوتی را در باره چیستی، چرایی و چگونگی ایجاد وضعیت ایمن یا بروز ناامنی عرضه میکند. بدین سبب، طرح پرسمان امنیت مقولهای است که ذهن بسیاری از اندیشهورزان امنیتپژوه را به خود مشغول ساخته است. در تحقیق حاضر، این سؤال به بوته آزمون گذاشته میشود که: چه همگونیها و ناهمگونیهایی بین پست مدرنیسم و نئورئالیسم در حیطة امنیت وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤال، این فرضیه مطرح میشود که نئورئالیسم و پست مدرنیسم با صبغة به ترتیب اثباتی و پسااثباتی خویش سیما و شمایل به نسبت متفاوتی از امنیت نمودار میسازند. جستار کنونی بر آن است تا با روششناسی تطبیقی به بحث دربارة امنیت از منظر نئورئالیسم و پستمدرنیسم پرداخته و از گزارههای همسان و ناهمسان ایشان پردهبرداری نماید. یافتههای تحقیق، گویای این حقیقت است که نئورئالیسم درصدد تحکیم منزلت -ابر- دولت در عرصة امنیت برآمده است. این در حالی است که محور مشترک کلیة اقوال پستمدرنیسم، در نقد دولت بهمثابة بازیگری اصلی و انحصارگر گفتمان امنیتی اثباتگرایی شکل داده؛ هیچ چارچوب مشخصی را ارائه نمیدهد؛ همچنین، خواهان بازتعریف امنیت میشود تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - Reflections on different aspects of Reza Shah’s absolute/modern state; a Durkheimian structural perspective
Ghaffar Zarei Taghi JafariAbstract: Modern state as a critical institution and, of course, a social phenomenon didn’t emerge accidentally in Iran, but rather originated from a complex set of intellectual and concrete conditions. With execution and operationalization of various action plans أکثرAbstract: Modern state as a critical institution and, of course, a social phenomenon didn’t emerge accidentally in Iran, but rather originated from a complex set of intellectual and concrete conditions. With execution and operationalization of various action plans under the process of modernization in political and societal area, Reza Shah’s new state sought to initiate structural transformations and establishment of a new division of labor in the society that was required for statebuilding. Following these action plans, the military power of government seriously enforced and local governors, who enjoyed considerable authority in Qajar period, eliminated completely so as to develop a centralized governance of modern state as a united authority structure. As a result of such incorporation of previously fragmented social institutions, a kind of modern state in an authoritative and absolute sense existed in Iran and consequently redefined the Iranian identity in a distinctive form that was predominantly based on nation-state ideology. Accordingly, by using a descriptive-analytic method, this article tries to find a convincing answer for the question that: how could we explain the raise of modern state in Iran by application of Durkheim’s theory Division of labor. Therefore, the hypothesis implies that given the increasing qualitative/quantitative extension of social arena and development of professional-occupational fields, as well as transformation of social structures toward a partial integration in global system politically and economically, new institutions with differentiated functions appeared that facilitated the very modern state-building in Iran at the time of Reza Shah’s rule. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - A Theoretical model for the analysis of Nation-State building in the Islamic Republic of Iran
Arezoo Rahimi Afshin Zargar Armin AminiThis article criticizes the process of nation-state building in Iran based on the facts in the country's political structure and specifies the factors affecting the non-formation of nation-state building in Iran on what mechanisms are based and why this category is in t أکثرThis article criticizes the process of nation-state building in Iran based on the facts in the country's political structure and specifies the factors affecting the non-formation of nation-state building in Iran on what mechanisms are based and why this category is in the Islamic Republic. Iran has not succeeded. The most important assumption should be made on the structure and the transnational nature of the Islamic Republic of Iran and its intellectual foundations, because this structure, behind its political ideology, which came from the Islamic Revolution of Iran and religious teachings, rather than the concepts of national unification emanating from history, The culture, language and mythological system existing in a common geographical border relies on values and principles that are transnational and global and can influence from a small group to the whole world. In this article, the descriptive-analytical method of the library type is used to study the texts, books and articles using the fishing technique. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - نقش جمهوری اسلامی ایران در روند دولت -ملت سازی افغانستان و تاثیر آن بر امنیت ملی ج.ا. ایران
سید حسن قریشی کرین ناصر مولایی عارف بیژنافغانستان از نظر اجتماعی دارای بافت موزائیکی و متشکل از گروههای قومی ـ فرقهای متعدد است. ماهیت سه‎گانه جمعیتی و سیاسی کشور افغانستان، همواره زمینه‎های بالقوه تنش و جدایی را در بردارد. تحولات داخلی افغانستان و ظهور طالبان و حضور کشورهای فرا منطقه ای در این کشور أکثرافغانستان از نظر اجتماعی دارای بافت موزائیکی و متشکل از گروههای قومی ـ فرقهای متعدد است. ماهیت سه‎گانه جمعیتی و سیاسی کشور افغانستان، همواره زمینه‎های بالقوه تنش و جدایی را در بردارد. تحولات داخلی افغانستان و ظهور طالبان و حضور کشورهای فرا منطقه ای در این کشور باعث شده تحولات افغانستان با منافع و ملاحظات ج.ا. ایران پیوند بخورد. بر این اساس هرگونه موفقیت یا شکست در پیشبرد روند دولت ـ ملتسازی در این کشور، مستلزم توجه به تهدیدات ناشی از این تحولات است که ممکن است در آینده امنیت ملی ج.ا.ایران را با مخاطرات ویژه ای مواجه سازد. لذا به دنبال تحولات معطوف به تغییر ساختار و کارگزار در افغانستان و شکل بندی تدریجی نظام سیاسی نوظهور، روند دگردیسی های محیط پیرامونی افغانستان تشدید شده است و تاثیرات چندگانه ای در همه سطوح(داخلی، منطقه ای و بین المللی) و حوزه ها(نرم و سخت) ایجاد کرده است. با به کارگیری چارچوب نظری دولت – ملت سازی، هدف در این پژوهش بررسی نقش ایران در فرایند دولت ـ ملتسازی کشور افغانستان و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران و ارائه راهبردهای مناسب در این حوزه است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - تحول گفتمانی «دولت – ملت» در گذار به ژئوپلیتیک پستمدرن (چشمانداز دولت پساسرزمینی)
سیدهادی زرقانی ابراهیم احمدیاز گذشته تا به امروز دگرگونیهای عملی و نظری بسیاری در گفتمانهای جغرافیای ساسی و ژئوپلیتیک رخ داده است. دولت – ملت که بحث هسته در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است؛ به تبع این تحولات به طور طبیعی بینصیب نمانده است. نوشتار حاضر با رویکرد تفسیری و بهرهگیری ا أکثراز گذشته تا به امروز دگرگونیهای عملی و نظری بسیاری در گفتمانهای جغرافیای ساسی و ژئوپلیتیک رخ داده است. دولت – ملت که بحث هسته در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است؛ به تبع این تحولات به طور طبیعی بینصیب نمانده است. نوشتار حاضر با رویکرد تفسیری و بهرهگیری از دادههای کتابخانهای به دنبال پاسخ به این سوال است که در گذار از ژئوپلیتیک مدرن به پسامدرن، گفتمان دولت- ملت دچار چه تحول و تغییرات ماهیتی شده است؟ طبیعی است که در هر عصری گفتمانی با ویژگیهای خاص خود حاکم باشد. مشخصههایی چون: یکپارچگی، تکبعدی بودن، عینیتگرایی، قطعیتگرایی و مبناگرایی که در گفتمان مدرنیته، باعث شده است که دولت مدرن، دولتی با ویژگیهای خاص جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، اجتماعی، هویتی و ... باشد. حال آنکه به تبع از ویژگیهای پستمدرنیته ]و گفتمانهای حاکم بر آن[ چون: تکثرگرایی و عدم اطلاق، نفی روایتی خاص و... ؛ دولت به عنوان یک مرجع تام (حاکمیتی، امنیتی، قدرت و...)، بههیچ وجه پذیرفته شدنی نیست. اجمالاً هدف این پژوهش مقایسه و تببیین ابعاد و ارکان: اجتماعی (بعد ملت و ملیگرایی)، سیاسی (بعد حکومت)، حقوقی (بعد حاکمیتی)، و اثرپذیری مرزهای کشور در گذار دولت مدرن و پستمدرن است. در پایان به چالش و تهدیدهای دولت پستمدرن (پساسرزمینی) در این گذار اشاره خواهد شد. تفاصيل المقالة