تحول گفتمانی «دولت – ملت» در گذار به ژئوپلیتیک پستمدرن (چشمانداز دولت پساسرزمینی)
الموضوعات :سیدهادی زرقانی 1 , ابراهیم احمدی 2
1 - دانشیار جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه فردوسی مشهد
2 - دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
الکلمات المفتاحية: ژئوپلیتیک پسامدرن, دولت-ملت ", مدرن ", پست مدرن ", ژئوپلیتیک مدرن ",
ملخص المقالة :
از گذشته تا به امروز دگرگونیهای عملی و نظری بسیاری در گفتمانهای جغرافیای ساسی و ژئوپلیتیک رخ داده است. دولت – ملت که بحث هسته در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است؛ به تبع این تحولات به طور طبیعی بینصیب نمانده است. نوشتار حاضر با رویکرد تفسیری و بهرهگیری از دادههای کتابخانهای به دنبال پاسخ به این سوال است که در گذار از ژئوپلیتیک مدرن به پسامدرن، گفتمان دولت- ملت دچار چه تحول و تغییرات ماهیتی شده است؟ طبیعی است که در هر عصری گفتمانی با ویژگیهای خاص خود حاکم باشد. مشخصههایی چون: یکپارچگی، تکبعدی بودن، عینیتگرایی، قطعیتگرایی و مبناگرایی که در گفتمان مدرنیته، باعث شده است که دولت مدرن، دولتی با ویژگیهای خاص جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، اجتماعی، هویتی و ... باشد. حال آنکه به تبع از ویژگیهای پستمدرنیته ]و گفتمانهای حاکم بر آن[ چون: تکثرگرایی و عدم اطلاق، نفی روایتی خاص و... ؛ دولت به عنوان یک مرجع تام (حاکمیتی، امنیتی، قدرت و...)، بههیچ وجه پذیرفته شدنی نیست. اجمالاً هدف این پژوهش مقایسه و تببیین ابعاد و ارکان: اجتماعی (بعد ملت و ملیگرایی)، سیاسی (بعد حکومت)، حقوقی (بعد حاکمیتی)، و اثرپذیری مرزهای کشور در گذار دولت مدرن و پستمدرن است. در پایان به چالش و تهدیدهای دولت پستمدرن (پساسرزمینی) در این گذار اشاره خواهد شد.
_||_