تحلیل نشانه معناشناختی مکتب پاریس به بررسی نحوۀ ارتباط نشانههای زبانی در نظام گفتمانی و بررسی دو ساختار روایتی و معناشناختی در دو سطح روساخت و ژرفساخت میپردازد. این تحلیل نشان میدهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانههای گفتمانی چه فرایندی را طی میکند تا دارای مع أکثر
تحلیل نشانه معناشناختی مکتب پاریس به بررسی نحوۀ ارتباط نشانههای زبانی در نظام گفتمانی و بررسی دو ساختار روایتی و معناشناختی در دو سطح روساخت و ژرفساخت میپردازد. این تحلیل نشان میدهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانههای گفتمانی چه فرایندی را طی میکند تا دارای معنای خاصی شود. در بررسی روساخت، عناصری مانند شکلهای بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، نقش فعلهای مؤثر، کنش گران، کنشها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی، نمودها و ایزوتوپ و مانند آن و در بررسی ژرفساخت، مربع معنایی و ارتباط آن با روساخت روایت و نقش معنایی افعال مؤثر در کلام و در سطح تعاملی گفتمان، بررسی ابعاد شناختی، کنشی و عاطفی، ابزارهای مؤثر در تحلیلهای نشانه معناشناختی، به شمار میآیند. در این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی فراهم آمده است کوشیدهایم عناصر معناساز را در داستان انتخاب سیمین دانشور مورد بررسی قرار دهیم و با بررسی عناصر تشکیلدهندۀ نحو روایت، نشان دهیم نشانههای گفتمانی در بسیاری از داستانها چنین فرایندی را طی میکنند تا منجر به شکلگیری معنای داستان شوند.
تفاصيل المقالة
تمثیل یکی از مهم ترین آرایه های بیانی و شیوه استدلال هنری و ذوقی است که هدف آن انتقال بهتر معنا و مفهوم به مخاطب است. تعریف ادبا دربارۀ تمثیل تا حدودی با هم متفاوت است؛ گروهی آن را تشبیه مرکب با وجه شبه مرکب دانسته اند، گروهی ضرب المثل را در گروه تمثیل قرارداده و عده ا أکثر
تمثیل یکی از مهم ترین آرایه های بیانی و شیوه استدلال هنری و ذوقی است که هدف آن انتقال بهتر معنا و مفهوم به مخاطب است. تعریف ادبا دربارۀ تمثیل تا حدودی با هم متفاوت است؛ گروهی آن را تشبیه مرکب با وجه شبه مرکب دانسته اند، گروهی ضرب المثل را در گروه تمثیل قرارداده و عده ای اسلوب المعادله و بعضی، داستان های تمثیلی را تمثیل گفته اند، با همۀ اختلافات مذکور، نگارندگان، حکایات تمثیلی عرفانی دربارۀ ناسپاسی و شکر را مورد مداقّه قرارداده اند. ناسپاسی و ناشکری به معنی نادیدن لطف منعم از موضوعات علم اخلاق و عرفان است. عرفا برای ناسپاسی مراتب مختلفی قائلند. آنها در مذمت ناشکری و ناسپاسی از تمثیلات بهره جسته و با برشمردن عواقب و نتایج ناسپاسی و ناشکری بر اهمیت ترک آن تأکید نموده اند.
تفاصيل المقالة
امروزه ساختارگرایی از شیوه های رایج در بررسی متون ادبی است. منتقدین با استفاده از این شیوه، متون را به عناصر سازنده ی آن تجزیه می کنند. به عبارت دیگر، آن ها معنای ظاهری اثر را کنار می زنند تا به معنای واقعی و ژرف ساخت اثر دست یابند. در این پژوهش با استفاده از آراء نظریه أکثر
امروزه ساختارگرایی از شیوه های رایج در بررسی متون ادبی است. منتقدین با استفاده از این شیوه، متون را به عناصر سازنده ی آن تجزیه می کنند. به عبارت دیگر، آن ها معنای ظاهری اثر را کنار می زنند تا به معنای واقعی و ژرف ساخت اثر دست یابند. در این پژوهش با استفاده از آراء نظریه پردازان ساختارگرا همچون: بارت، برمون و تودوروف، سه داستان کوتاه از شهریار مندنی پور: شرق بنفشه ، شام سرو و آتش نار بانو، بررسی شده و سادگی و دشواری روایت، نوع راوی و ژرف ساخت داستان ها، مشخص شده است. شهریار مندنی پور از نویسندگان نسل سوم داستان نویسی ایران است. او با تکیه بر عنصر زبان و شگردهای جدید داستان نویسی، آثار درخورتوجهی در ژانرهای رمان و داستان کوتاه، آفریده است. عمده ترین ژرف ساخت داستانهای مندنی پور، شامل مضامینی چون مرگ و زندگی، عشق و نفرت، جنگ و تبعات آن و روابط ناسالم بین انسان ها و... می شود.
تفاصيل المقالة
انسانها در هر کجای جهان و در هر دوره و فرهنگی استعدادها و ظرفیتهایی مشترک دارند که از ماهیّت وجودی و حتی شناخت آنان ناشی میشود.
بخشی عظیم از شناختها و تجربههای انسانها عمومی و مشترک است، هر چند اختلافهای فرهنگی و زمانی و مکانی و تجربههای شخصی تفاوت داشته باشد. أکثر
انسانها در هر کجای جهان و در هر دوره و فرهنگی استعدادها و ظرفیتهایی مشترک دارند که از ماهیّت وجودی و حتی شناخت آنان ناشی میشود.
بخشی عظیم از شناختها و تجربههای انسانها عمومی و مشترک است، هر چند اختلافهای فرهنگی و زمانی و مکانی و تجربههای شخصی تفاوت داشته باشد.
نکتة مهم اینجاست که این اختلاف و تفاوت در رو ساخت این فرآوردههاست و ژرف ساخت آنها تقریباً یکسان و شبیه یک دیگر است، زیرا ماهیّت ظرفیتها و استعدادهای آدمی به سبب تأثیر کمتر اختلاف تمدّن و فرهنگ بیشتر شبیه یک دیگر میبینیم، چنان که میان افلاطون، سهروردی، مولوی و یونگ دربارة ساختار جهان و روان آدمی در ژرف ساخت شباهتهایی هست. این شباهتها ناشی از اشتراک استعدادهای انسانی است و در روی ساخت اگر اختلافی هست، ناشی از اختلاف فرهنگی و زمانی و مکانی است.
با طرح مُثُل افلاطون و صورت مثالی سهروردی و صور معنوی و روحانی زرتشت (فروهرها) و ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ (آرکئوتایپ) و آن چه عطّار و مولانا دربارة تُو گستردة پنهان یا مَنِ ملکوتی بینهایت مطرح کردهاند، میتوان بروشنی شباهت این اندیشهها را در ژرف ساخت ملاحظه کرد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications