اگرچه گسترش بنگاههای مادر برای توسعه اقتصادی اهمیت فراوانی دارد و نقش محوری آنها در اداره کسبوکارهای متنوع و ارزشآفرینی نسبت به حالت تفکیکی شرکتها انکارناپذیر است؛ اما یکی از دغدغههای اصلی این بنگاهها و مدیران شرکتهای تابعه، چگونگی برقراری روابط یا به عبارتی کنتر أکثر
اگرچه گسترش بنگاههای مادر برای توسعه اقتصادی اهمیت فراوانی دارد و نقش محوری آنها در اداره کسبوکارهای متنوع و ارزشآفرینی نسبت به حالت تفکیکی شرکتها انکارناپذیر است؛ اما یکی از دغدغههای اصلی این بنگاهها و مدیران شرکتهای تابعه، چگونگی برقراری روابط یا به عبارتی کنترل شرکتی است. بنگاههای مادر میتوانند بر کل فرایند تجاری شرکتهای تابعه کنترل داشته و این کنترل در قالب سه سبک برنامهریزی استراتژیک، کنترل مالی و کنترل استراتژیک انجام شود که در ادبیات نظری، به شیوه کنترل مادری مرسوم است. بااینحال، پیچیدگی شرایط محیطی و عدم قطعیتهای فزاینده، موجب میشود صرفاً اتخاذ یک سبک کنترلی ثابت نتواند اهداف بنگاههای مادر را تأمین کند؛ بنابراین ایجاد یک سیستم کنترلی تعاملی و سناریو محور برای شرکتهای تابعه بهمنظور بقای بلندمدت پیشنهاد میشود. در این مقاله با مرور ادبیات کنترل بنگاههای مادر و با نگاه انتقادی به شیوهها و سبکهای مرسوم کنترل شرکتهای تابعه، شیوه جدیدی با تأکید بر مشارکت، تعامل و داخلی سازی تصمیمات راهبردی ارائه شده است تا بتواند کاستیهای فعلی را پوشش داده و کنترل مؤثرتری از بنگاههای مادر در محیطهای در حال تغییر ارائه دهد. در این مقاله دستهبندی مختلف بنگاههای مادر در کنار پیکربندی و سبکهای مدیریتی آنها تحت شرایط مختلف، تناسب ویژگی-ها، اندازه، تنوعبخشی و شیوههای ارزشآفرینی مقایسه شده است. این مقاله مروری میتواند برای کنترل شرکتی مؤثر باشد و بهعنوان یک راهنما برای محققان آینده بهمنظور تحلیل سبکهای مختلف مدیریتی بنگاههای مادر تحت شرایط عدم قطعیتها، افق جدیدی بگشاید.
تفاصيل المقالة
تلاش شرکتها بهمنظور کسب سهم بیشتر بازار و حفظ بقا باعث شده تا ادغام شرکتها بهمنظور استفاده از توانایی یکدیگر بهصورت بنگاه مادر، متداول شود. یکی از دغدغههای اصلی بنگاههای مادر چگونگی کنترل کسبوکارهای زیرمجموعه است. پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارائه مدل هوشمند برای أکثر
تلاش شرکتها بهمنظور کسب سهم بیشتر بازار و حفظ بقا باعث شده تا ادغام شرکتها بهمنظور استفاده از توانایی یکدیگر بهصورت بنگاه مادر، متداول شود. یکی از دغدغههای اصلی بنگاههای مادر چگونگی کنترل کسبوکارهای زیرمجموعه است. پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارائه مدل هوشمند برای استراتژیهای کنترل شرکتی با تأکید بر تعامل بنگاه مادر با کسبوکارهای تابعه در هلدینگ تاپیکو انجام شده است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش، جزء تحقیقات توصیفی-پیمایشی است. دادههای پژوهش شامل مستندات دریافت شده از ادبیات و مقالههای نمایه شده در اسکاپوس و ساینس دایرکت و همچنین انجام مصاحبههای نیمه ساختاریافته است. ابتدا با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مصاحبهها و مقالات برگزیده در نرمافزار MAXQDA2020 کدگذاری شدند که 28 مقوله فرعی در قالب 8 مقوله محوری سوددهی کوتاهمدت، سوددهی بلندمدت، قابلیت متمایزکننده، گرایشهای بازار، میزان تناسب، میزان اطلاعات، اندازه شرکت، قدرت سیاسی شناسایی شد. در ادامه از نظرات 10 خبره برای شناسایی ضرایب اهمیت مؤلفهها و نوشتن قواعد فازی استفاده شد و با استفاده از نرمافزار متلب و سیستم استنتاج فازی مدل هوشمند طراحی گردید که شامل 31 قاعده فازی است. مدل ارائه شده در 3 حالت زیرمجموعههای سلولزی، لاستیک و تایر و همچنین پتروشیمی به اجرا در آمد. نتیجه پژوهش برای شرکتهای سلولزی و تایر، لاستیک بیانگر اتخاذ استراتژی کنترل مالی و دخالت کمتر است و برای زیرمجموعههای پتروشیمی نیز اتخاذ کنترل استراتژیک و میزان دخالت بیشتر بنگاه مادر را نشان میدهد. نتیجه بررسی اعتبارسنجی از طریق تحلیل سرفیس نیز نشانگر اعتبار مناسب مدل ارائه شده است.
تفاصيل المقالة
کنترل استراتژیک، جزئی از فرآیند مدیریت استراتژیک است که به مدیران اجازه می دهد تا همواره بر تمام مراحل فرایند مدیریت استراتژیک نظارت داشته و از انحرافات احتمالی آن جلوگیری کنند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی ساختار عاملی و اعتباریابی مقیاس کنترل استراتژیک در صنعت خرده فروشی أکثر
کنترل استراتژیک، جزئی از فرآیند مدیریت استراتژیک است که به مدیران اجازه می دهد تا همواره بر تمام مراحل فرایند مدیریت استراتژیک نظارت داشته و از انحرافات احتمالی آن جلوگیری کنند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی ساختار عاملی و اعتباریابی مقیاس کنترل استراتژیک در صنعت خرده فروشی (مواد غذایی و مصرفی) شهر شیراز انجام گرفت. پژوهش حاضر از منظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از حیث روش، توصیفی و از شاخه پیمایشی است. جامعهی آماری این پژوهش شامل خبرگان و فعالان صنعت خرده فروشی(مواد غذایی و مصرفی) شهر شیراز است که بر اساس فرمول کوکران 220 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و داده های مورد نیاز در این پژوهش با استفاده از مطالعات کتابخانهای و پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری ،AGFI ،GFI گردیدند. بر اساس یافتهها، مدل پنج عاملی کنترل استراتژیک هاریسون بر اساس شاخص های از برازش مناسبی برخوردار بود و تمامی گویههای مقیاس دارای ضریب تاثیر معناداری بر CFI و RMSEA روی عامل مربوط به خود بودند. همچنین یافتهها مؤید آن است که پنج عامل مقیاس از پایایی مناسبیمتناسب با T و Z 0 به دست آمد. جدول نمرات هنجار، مقادیر / برخوردار بودند و پایایی کل مقیاس نیز 93 نمرات خام طبقات و رتبه بندی درصدی مربوط به هر طبقه را ارائه نمود. علاوه بر این روایی همگرایی بین 0 تایید گردید. لذا / 0 تا 75 / عاملهای مقیاس کنترل استراتژیک نیز بر حسب ضرایب همبستگی از 41 می توان از مقیاس کنترل استراتژیک هاریسون به عنوان یک ابزار تشخیصی در صنایع خرده فروشی مواد غذایی و مصرفی استفاده نمود.
تفاصيل المقالة
در شرایط کنونی فشارهای ناشی از جهانی شدن اقتصاد و نتایجی که هر یک به دنبال دارند موضوعاتی می باشند که محیط های کسب و کار را با چالش های جدی مواجه ساخته اند ، این چالش ها به نوبه خود ضرورت تدوین و اجرای کنترل های استراتژیک متناسب با میزان تلاطم محیطی درک شده سازمان را می أکثر
در شرایط کنونی فشارهای ناشی از جهانی شدن اقتصاد و نتایجی که هر یک به دنبال دارند موضوعاتی می باشند که محیط های کسب و کار را با چالش های جدی مواجه ساخته اند ، این چالش ها به نوبه خود ضرورت تدوین و اجرای کنترل های استراتژیک متناسب با میزان تلاطم محیطی درک شده سازمان را می طلبد. تحقیق حاضر با هدف طراحی الگوی تعاملی تغییرات محیطی با کنترل استراتژیک(بر مبنای مدل لورانژ) به اجرا درآمده است .جامعه آماری شامل سرپرستان و کارشناسان 10 شرکت اصلی تولید کننده قطعات مورد نیاز عملیات حفاری چاه های نفت در شهر اهواز می باشد که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای در نهایت 200 نفر به عنوان حجم نمونه مورد بررسی قرار گرفتند.ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مطالعات کتابخانه ای و همچنین استفاده از دو پرسشنامه محقق ساخته می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر شاخص های توصیفی از آزمون مقایسه میانگین ها ،ضریب همبستگی پیرسون و همچنین روش مدلسازی معادلات ساختاری به کمک نرم افزار LISREL استفاده شد و حاکی از تأثیر معنادار تغییرات محیطی بر استفاده از کنترل استراتژیک می باشد.به این معنا که ، تغییرات محیطی بالا در استفاده از کنترل استراتژیک بنیادی و تغییرات محیطی پایین در استفاده از کنترل استراتژیک تدریجی مؤثر می باشد و اینکه اختلاف میانگین نمرات کنترل استراتژیک بنیادی و تدریجی در ادارک تلاطم محیطی بالا (یا پایین) معنی دار می باشد .
تفاصيل المقالة
مطالعات اخیر در زمینه تفکر استراتژیک بکارگیری رویکرد تلفیقی ( تحلیلی-خلاقانه) را در مدلسازی تفکر استراتژیک به عنوان یک شایستگی سازمانی پیشنهاد نموده اند بر این اساس هدف این پژوهش آن بود که عناصر محتوایی و راهبردی الگوی تفکر استراتژیک جهت مدیران شرکت ملی گاز ایران به عنو أکثر
مطالعات اخیر در زمینه تفکر استراتژیک بکارگیری رویکرد تلفیقی ( تحلیلی-خلاقانه) را در مدلسازی تفکر استراتژیک به عنوان یک شایستگی سازمانی پیشنهاد نموده اند بر این اساس هدف این پژوهش آن بود که عناصر محتوایی و راهبردی الگوی تفکر استراتژیک جهت مدیران شرکت ملی گاز ایران به عنوان یک شایستگی سازمانی و بر حسب اقتضائات محیطی و عوامل زمینه ای، تبیین گردد. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی انجام گرفت که از طریق راهبرد داده بنیاد و متاسنتز عناصر و مؤلفه های شایستگی تفکر استراتژیک تبیین گردید. برای این منظور با بکارگیری روش نمونه گیری هدفمند و انجام مصاحبه های نیمه ساختار یافته با خبرگان و همچنین فیش برداری از اسناد و مدارک، داده های مورد نیاز گردآوری شد. سپس مفاهیم و مقولههای اثرگذار از طریق کدگذاری نظری با رهیافت نظام مند و همچنین پرسشنامههای روش متاسنتز استخراج گردید و در نتیجه یک قضیه کلی که بیانگر روابط مفهومی و تعمیم یافته ی مؤلفه ها و زیر مؤلفه های الگوی شایستگی تفکر استراتژیک میباشد ارائه شد. یافتهها نشان داد بعد محتوایی (مقوله محوری) تفکر استراتژیک که به عنوان بصیرت نامگذاری شد شامل پنج شیوه تفکر واگرا میگردد که هدف آن تولید گزینههای استراتژیک خلاقانه و اثربخش است و راهبردهای تفکر که شامل شش شیوه تفکر همگرا و معطوف به هدف میگردد، گزینههای استراتژیک کارآمد را با رویکرد تحلیلی گزینش میکنند. همچنین بعد محتوایی تفکر استراتژیک (بصیرت) در پاسخ به اقتضائات محیطی ضرورت یافته و از طریق راهبردهای تفکری، قابلیتهای سازمانی را متناسب با اقتضائات محیطی توسعه میدهد.
تفاصيل المقالة
نقش مدیران در نوآوری و حرکت به سوی سازمان نوآور بسیار حیاتی بوده و می تواند منجر به بهبود عملکرد شود. کنترل استراتژیک نیزمی تواند با ایجاد خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی منشاء اثربخشی و تاثیر گذاری بیشتری شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی نقش میانجیگری کنترل استراتژیک در رابط أکثر
نقش مدیران در نوآوری و حرکت به سوی سازمان نوآور بسیار حیاتی بوده و می تواند منجر به بهبود عملکرد شود. کنترل استراتژیک نیزمی تواند با ایجاد خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی منشاء اثربخشی و تاثیر گذاری بیشتری شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی نقش میانجیگری کنترل استراتژیک در رابطه با نوآوری و عملکرد مدیران باشگاههای ورزشی استان ایلام بود. روش تحقیق کمی-همبستگی و به لحاظ هدف کاربردی میباشد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مدیران باشگاههای ورزشی استان به تعداد 563نفر(410مرد، 153 زن)بود که از بین آنان 400 نفر به شیوه طبقه ای نسبتی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه عملکرد هرسی و گلداسمیت (2003 )، کنترل استراتژیک هاریسون(2010) و پرسشنامه محقق ساخته نوآوری مدیران استفاده شد. پایایی ابزار تحقیق با روش آلفای کرونباخ برای پرسشنامه نوآوری مدیران 92/0، پرسشنامه کنترل استراتژیک 88/0 و پرسشنامه عملکرد 85/0 به دست آمد. روایی پرسشنامهها از طریق تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی صورت پذیرفت. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل عاملی و مدلسازی معادله ساختاری استفاده شد. همه آزمونها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس و لیزرل انجام شد. یافتههای پژوهش نشان داد که کنترل استراتژیک در رابطه با نوآوری و عملکرد مدیران باشگاههای ورزشی نقش میانجیگری دارد. بر همین اساس مدیران باشگاههای ورزشی برای بهبود عملکرد باشگاه باید توجه ویژهای به متغیرهای راهبردی سازمان از قبیل کنترل استراتژیک نمایند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications