جوانمردی یک خصلت ارزشمند و آیینی کهن با آداب و اصول اخلاقی خاص خود و میراث گرانقدر ایرانی و اسلامی است. براساس منابع موجود ظاهراً سرچشمه های آن را در مشرقزمین و بخصوص در ادیان و آیین های ایران باستان باید جست. درباره جوانمردی و فتوّت نگارندگان در فتوّتنامهها و کتب عر أکثر
جوانمردی یک خصلت ارزشمند و آیینی کهن با آداب و اصول اخلاقی خاص خود و میراث گرانقدر ایرانی و اسلامی است. براساس منابع موجود ظاهراً سرچشمه های آن را در مشرقزمین و بخصوص در ادیان و آیین های ایران باستان باید جست. درباره جوانمردی و فتوّت نگارندگان در فتوّتنامهها و کتب عرفانی نظرهای گوناگون دارند. گروهی خاستگاه جوانمردی و فتوّت را ایران، بهویژه ایران پیش از اسلام میدانند و دستهای دیگر در پی سرچشمهای اسلامیبرای این جریان هستند. در این پژوهش خاستگاه و ریشههای جوانمردی و فتوّت، عیاری و پهلوانی در ادیان و آیینهای ایران باستان و نیز آداب و اصول جوانمردی در قبل و بعد از اسلام، نقاط اشتراک و وجوه اختلاف آنها بر اساس منابع موجود بهویژه دو منبع مهم سمک عیار و فتوّتنامه سلطانی بررسی شده است؛ همچنین سعی شده تا صفات و فضیلتهای اخلاقی، ارزشها و سنن ملی، دینی، اجتماعی و اسلامی این جریان بیان گردد.
تفاصيل المقالة
پهلوانان اساطیری انسانوارههایی هستند که با ماجراهای خویش و شیوه زیستن خود، از هنجارهای مرسوم در جامعه فراتر میروند و به تجلیگاه ارزشهای آن جامعه تبدیل میشوند. یکی از موضوعات برجسته و متفاوت در اشعار کهن، اسطوره است که در شعر معاصر فارسی به نحو دیگری نمود پیدا کرده أکثر
پهلوانان اساطیری انسانوارههایی هستند که با ماجراهای خویش و شیوه زیستن خود، از هنجارهای مرسوم در جامعه فراتر میروند و به تجلیگاه ارزشهای آن جامعه تبدیل میشوند. یکی از موضوعات برجسته و متفاوت در اشعار کهن، اسطوره است که در شعر معاصر فارسی به نحو دیگری نمود پیدا کرده است. این تحقیق با روش توصیفی، ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﻮاﻫﺪ درون ﻣﺘﻨﻲ و روش ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای به بررسی تطبیقی اساطیر پهلوانی، در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو میپردازد. نتایج بدست آمده بیانگر آن است که اسطورههای پهلوانی در اشعار شاملو پررنگتر از نیما جلوه کرده و شاملو در شیوه کاربرد اسطورههای پهلوانی، به مفهوم انسانگرایی نظر داشته است. اسطورههای پهلوانی در اشعار آنها نهتنها به قدرت شاعران کهن نیست، بلکه از نظر سبک و روش اسطورهپردازی نیز متفاوت میباشد؛ این تفاوتها نیز ناشی از سبک خاص شاعری در دوره معاصر میباشد که اسطورههای پهلوانی و نحوه کاربرد آنان را تحت تأثیر خود قرار داده است. نقطه اشتراک اشعار آنها کاربرد اسطورههای یونانی است.
تفاصيل المقالة
متون حکمی کهن ایران جهان بینیای را ترسیم میکند که در آن راستی و نیکی در پندار و گفتار و کردار، خردورزانه، و جهان عرضة نبرد با ناراستی و بدی تلقی میگردد.از اینرو این حکمت انسانهایی را میپروراند که با پیروی از نظام اخلاقی جوانمردانه و پهلوانانه سعی در بهبود اوضاع جه أکثر
متون حکمی کهن ایران جهان بینیای را ترسیم میکند که در آن راستی و نیکی در پندار و گفتار و کردار، خردورزانه، و جهان عرضة نبرد با ناراستی و بدی تلقی میگردد.از اینرو این حکمت انسانهایی را میپروراند که با پیروی از نظام اخلاقی جوانمردانه و پهلوانانه سعی در بهبود اوضاع جهان و زندگی خود دارند. در این مقاله کوشش بر این است تا به کمک شواهد تاریخی و ادبی قبل و پس از اسلام حضور و نفوذ این حکمت و ارتباط آن با نظام اخلاقی جوانمردی (آیین جوانمردی) روشن شود.
تفاصيل المقالة
شاهنامه فردوسی آینه روشن و تمام نمایی از اصول، آداب، اندیشهها و تفکرات و جامع جمیع خصایص مدنی و اخلاقی و فرهنگی ایران باستان است. این اثر بی نظیر با پرداختن منطقی به داستانها و حکایات، به شخصیتها و بازیگران آن روح تازهای میبخشد. در اثنای توصیف صحنههای نبرد، نمودها أکثر
شاهنامه فردوسی آینه روشن و تمام نمایی از اصول، آداب، اندیشهها و تفکرات و جامع جمیع خصایص مدنی و اخلاقی و فرهنگی ایران باستان است. این اثر بی نظیر با پرداختن منطقی به داستانها و حکایات، به شخصیتها و بازیگران آن روح تازهای میبخشد. در اثنای توصیف صحنههای نبرد، نمودهای اجتماعی را نیز مد نظر قرار داده است. هدف از این پژوهش بررسی و تبیین مؤلفههای اجتماعی در لابه لای اشعار نغز این شاعر بزرگ میباشد. این پژوهش بخش ابیات بخش پهلوانی را شامل میباشد. شاهنامه مورد استناد در این نوشتار، نسخه ای از شاهنامه است که توسط جـلال خـالقی مطلق (از سال 1366 تا 1386) در هشت دفتر گردآوری شده است. نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر آن است میزان حضور مؤلفههای اجتماعی، 1200 بار است که در این میان، بیشترین فراوانی مروبوط به مؤلفهی اشاره به شاهان گذشته با 86 بار تکراربوده است و کمترین فراوانی مربوط به مؤلفه زبان با 7 بار تکرار بوده است.
تفاصيل المقالة
شناخت حماسهها، نوعی باورشناختی و جامعه شناختی تاریخی را به همراه دارد که ما را بیشتر به آبشخورها و بنمایههای اصلی بسیاری از باورها و پنداشتههای گذشته نزدیک مینماید. مقاله حاضر، تلاشی است برای شناخت و معرفی منظومههایی که به نام شاهنامهها یا رزمنامههای کُردی، معل أکثر
شناخت حماسهها، نوعی باورشناختی و جامعه شناختی تاریخی را به همراه دارد که ما را بیشتر به آبشخورها و بنمایههای اصلی بسیاری از باورها و پنداشتههای گذشته نزدیک مینماید. مقاله حاضر، تلاشی است برای شناخت و معرفی منظومههایی که به نام شاهنامهها یا رزمنامههای کُردی، معلوم و مشهورند. این منظومهها، قرنها در زیر لایههای گذشت زمان پنهان ماندهاند و اکنون، در عرصه روایات حماسی و پهلوانی کُردی و ایرانی، جایگاه خاصی برای جلوهگری پیدا نمودهاند. همچنین سعی شده است، سنجشی هر چند محدود، بین باورها و مفاهیم اسطورهای و حماسی شرق وغرب ایران که در شاهنامهی فردوسی و شاهنامههای کُردی نمایان و متجلّی است، انجام گیرد. شاهنامههای کُردی متنی اصیل و متعلق به حوزه فرهنگی زاگرس میباشد که به خاطر قرار نگرفتن در گفتمانهای رسمی و ادبی کشور تاکنون آن طور که لازم است مورد توجّه و بررسی قرار نگرفتهاند؛ لذا میتوان گفت، توجّه کافی به این شاهنامهها و رزمنامهها، به شناخت هر چه کاملتر و بیشتر حماسههای ملی خواهد انجامید.
تفاصيل المقالة
در دینکرد هفتم و گزیدههای زادسپرم، داستانهایی افسانهوار از تولد زرتشت، پیامبر ایرانی، نقل شده است. در هر دو این داستانها، نقش مهم و اساسی در پذیرش و انتقال فرّه پیامبری، بیش از پدر، برعهدة مادر زرتشت است. پژوهش حاضر برای تحلیل این نقش، مبتنی بر این پیشفرضها است: أکثر
در دینکرد هفتم و گزیدههای زادسپرم، داستانهایی افسانهوار از تولد زرتشت، پیامبر ایرانی، نقل شده است. در هر دو این داستانها، نقش مهم و اساسی در پذیرش و انتقال فرّه پیامبری، بیش از پدر، برعهدة مادر زرتشت است. پژوهش حاضر برای تحلیل این نقش، مبتنی بر این پیشفرضها است: در اندیشۀ ایرانی، خویشکاری هرکس معلول گوهر وجودی او است؛ همچنین در اندیشۀ پیش از زرتشتی ایران، عمل قهرمانی در شکست تاریکی و راندن او از کیهان اهورایی، ویژۀ گوهر پهلوانی است. زرتشت، اسطورۀ جدیدی به نام مرد پرهیزگار را میسازد که از گوهر موبدی است؛ اما کارکرد قهرمان را در راندن و شکست تاریکی بر عهده دارد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی ـ اسطورهشناختی، درصدد نشان دادن اسطورة قهرمان، یکی از مبانی فرهنگ ایران باستان، با تأکید بر گوهر پهلوانی است. با بررسی داستان تولد زرتشت در دینکرد هفتم و گزیدههای زادسپرم به این نتیجه میرسیم که گوهر پهلوانی، چنان در اندیشۀ ایرانی ریشه دارد که زرتشتیان به رغم آموزههای پیامبر خویش، آن را برای زرتشت نیز در نظر گرفتهاند تا نقش او را در راندن اهریمن از کیهان اهورایی باورپذیرتر سازند. گوهر پهلوانی که یک گوهر دوگانه و حاصل ترکیب نور و تاریکی است، در ذات اشو زرتشت با ترکیب گوهر اهورامزدا و دوغدو، مادر زرتشت، تأمین میشود.
تفاصيل المقالة
نام پوشی یا افشای نام یکی از بن مایه های برجسته در ادبیات حماسی است. هدف ما در این جستار بررسی نام از این منظر در شاهنامه فردوسی، منظومه های پهلوانی، و طومارهای نقالی است. بدین منظور این آثار با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا واکاوی شده اند. حاصل آنکه پهلوانان در رویاروی أکثر
نام پوشی یا افشای نام یکی از بن مایه های برجسته در ادبیات حماسی است. هدف ما در این جستار بررسی نام از این منظر در شاهنامه فردوسی، منظومه های پهلوانی، و طومارهای نقالی است. بدین منظور این آثار با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا واکاوی شده اند. حاصل آنکه پهلوانان در رویارویی با دشمن چهار شیوه را در پیش می گیرند؛ در بیست وپنج مورد بی محابا و آشکارا نام خود را فاش می کنند، در پنج مورد با نامی جعلی با دشمن رویاروی می شوند، در یک مورد تنها به لقب یا کنیه خود اشاره می کنند، و در نُه مورد از افشای نام و کنیه خود پرهیز می کنند. با اینکه این چهار شیوه در ظاهر تناقض آمیز می نماید، همه خاستگاهی اسطوره ای و آیینی دارند و نه تنها نقیض یکدیگر نیستند، بلکه نشان دهنده جایگاه خطیر نام در باور پیشینیان هستند؛ در گذشته عده ای چنین می اندیشیدند که نام بخشی حیاتی از وجود هر فرد است و در صورت فاش شدن آن نزد دشمن، طلسم می شوند و دشمن بر آن ها چیره می شود؛ بنابراین، از افشای نام پرهیز می کردند، یا با نامی جعلی با دشمن رویارو می شدند؛ گروهی معتقد بودند که اگر نام دشمنان را بر زبان برانند، دشمنان جانی دوباره می یابند و به یورش بر آن ها برانگیخته می شوند و از این رو، گاه اگر دشمن نام پهلوان را بر زبان نمی آورد، پهلوان خود پیش دستی می کرد و با فریاد کشیدن نامش، دشمنان را مرعوب می کرد؛ وجه سوم اینکه کنیه یا لقب برخلاف نام، جزء حیاتی وجود پهلوان به شمار نمی آمد و می توانستند در مقابل دشمن، با پرهیز از افشای نام، به کنیه یا لقب خود اشاره کنند.
تفاصيل المقالة
گسستن فرّ از جمشید در هیئت مرغ وارغن و پیوستنش به ایزد مهر، فریدون و گرشاسپ، یکی از بنلادهای کهن اسطورهای است که در اساطیر ایران، متون حماسی و طومارهای نقالی، بازتابی پررنگ دارد. بدیهی است هر بنلاد اسطورهای در گذر خود از دنیای اسطوره به گسترۀ منطقپذیرتر حماسه متناسب أکثر
گسستن فرّ از جمشید در هیئت مرغ وارغن و پیوستنش به ایزد مهر، فریدون و گرشاسپ، یکی از بنلادهای کهن اسطورهای است که در اساطیر ایران، متون حماسی و طومارهای نقالی، بازتابی پررنگ دارد. بدیهی است هر بنلاد اسطورهای در گذر خود از دنیای اسطوره به گسترۀ منطقپذیرتر حماسه متناسب با شرایط زمانی و مکانی، دستخوش دگرگونیهایی میشود تا به گونهای خردباورتر در اذهان بنشیند. سپس در تطور از حماسه به ادبیات عامه نیز متناسب با ذوق و پسند مردمان دگردیسیهایی مییابد. از این رو، یک درونمایۀ اسطورهای گاه چنان از اصل خود فاصله میگیرد که پی بردن به سرمنشاء آن، بسیار مشکل مینماید. در این جستار کوشش شده است که پیوند طلسم جمشید با گسستن فره پهلوانی او و پیوستنش به گرشاسپ در منظومههای پهلوانی سامنامه، گرشاسبنامه، بهمننامه، فرامرزنامه، جهانگیرنامه و شهریارنامه، همچنین طومار نقالی شاهنامه، طومار هفت لشکر، طومار کهن شاهنامه فردوسی، طومار شاهنامه فردوسی، زرّینقبانامه و طومار سام سوار و دختر خاقان چین، مورد بررسی قرار گیرد. از دید نگارندگان، طلسم جمشید و کوشش پهلوانان سیستانی در گشودن آن و دستیابی به گنج یا شمشیر تعبیه شده در طلسم، بازنمود نمادین پیوستن فره پهلوانی جمشید به گرشاسپ است که به صورت دگردیس یافته در منظومههای پهلوانی و طومارهای نقالی، تبلور یافته است.
تفاصيل المقالة
چکیده
وجود نام‌های مشترک و روایت‌های همانند در اوستا و حماسه‌های هند نشان از قدمت داستان‌های اساطیری و حماسی ایران - حدّاقّل از زمان همراهی و همزیستی اقوام هند و ایرانی، یعنی بیش از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح - دارد. برخی نشانه‌ها از نوع جان أکثر
چکیده
وجود نام‌های مشترک و روایت‌های همانند در اوستا و حماسه‌های هند نشان از قدمت داستان‌های اساطیری و حماسی ایران - حدّاقّل از زمان همراهی و همزیستی اقوام هند و ایرانی، یعنی بیش از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح - دارد. برخی نشانه‌ها از نوع جانوران شگفت، پرندگان خارق‌العاده و روایت‌های مختلف از اسطورة دموزی واینانا، نماینده مشترکاتی با اقوام هند و اروپایی و ساکنان بین‌النهرین است. اشاره‌های هرودوت، کتزیاس و گزنفون در کتاب‌ها و گزارش‌های خارس میتیلینی بارسالار اسکندر حکایت دارد که داستان‌های دینی، پهلوانی و غنایی در مراکز فرهنگی و گنجینه‌های شاهان ایرانی نگهداری شده است.
این اشاره‌ها، بیان‌گر آنست که قصه‌پردازی و توجه به آن همزاد عمر آدمیست، بویژه که این قصه‌پردازی‌ها در میان اقوام ایرانی بیش‌تر با آواز و حرکات نمایشی همراه بوده است.
روایت‌هایی دیگر چون داستان رستم و سهراب و به آسمان رفتن کاوس نیز نشان از نقلهایی دارد که گوسان‌های قصه‌پرداز در مناطق مختلف شاید با اندکی تغییر، غالباً قصّه‌ها را به صورت منظوم و با آواز می‌خوانده‌اند. این روایت‌ها که بیشتر تمثیل‌های غنایی پهلوانی است. در شاهنامه نیز در داستان خسروپرویز و باربد نمونه‌هایی دارد.
گوسان‌ها با این که از میان تودة مردم برخاسته و بیشتر برای آنها روایت‌پردازی می‌کرده‌اند، در میان برجستگان و حکومت‌گران هم از موقعیتی خاص برخوردار بوده و غالباً به مجالس آنان رفت و آمد داشته‌اند. در این گفتار کوشش شده است تا به اهمیت این روایت‌گران بدیهه‌سرا اشاره شود و مقام و موقعیّت آنان در جامعه مشخّص گردد.
تفاصيل المقالة
همای نامه از منظومه های پهلوانی نه چندان شناخته شدة متعلّق به قرن ششم یا هفتم ادب فارسی، از نویسنده ای ناشناس است. پشتوانة نظری این پژوهش، روش ولادیمیر پراپ، آرتور آسا برگر و پل ریکور از ساختگرایان معروف در ریختشناسی داستان ها و قصّه های عامیانه، اساطیری و پهلوانی است أکثر
همای نامه از منظومه های پهلوانی نه چندان شناخته شدة متعلّق به قرن ششم یا هفتم ادب فارسی، از نویسنده ای ناشناس است. پشتوانة نظری این پژوهش، روش ولادیمیر پراپ، آرتور آسا برگر و پل ریکور از ساختگرایان معروف در ریختشناسی داستان ها و قصّه های عامیانه، اساطیری و پهلوانی است. نتایج تحلیل نشان می دهد که این داستان دربردارندة وضعیّت آغازین، رویدادهای ناشی از کمبود و شرارت و پایانی خوش برای قهرمان تشکیل یافته است. می توان توالی کنش ها در منظومه را بر مبنای عناصر مهمّ شخصیّت، انگیزش، کارکرد، حرکت و تکرار، ریخت شناسی کرد. هفت شخص این داستان با در نظر گرفتن چند وجهی بودن شخصیّت آنان، شامل اشخاص یادشده در نظریة پراپ است؛ با این تفاوت که به جای قهرمان دروغین، شخصیّت جانشین قهرمان حضور دارد. تعداد عناوین کارکردهای اصلی با تکرار، هشتاد و سه کارکرد است، با این تأکید که بعضی از آنها در مقایسه با نظریة پراپ تازه است و در تعدادی کارکردها با عنوان مشابه، مفاهیم جدید ارائه شده است. کارکرد جنگ و پیروزی بیشترین عناصر تکرارشوندة داستان است و حرکت ها از ترکیب سه شیوة حرکت های داستانی و الگوی حرکت برگر بهره برده است. بنابراین، می توان به نمونه ای از ساختار منظومه های پهلوانی بخصوص عاشقانه- پهلوانی (رمانس پهلوانی) دست یافت و آن را در آثار مشابه جستوجو کرد.
تفاصيل المقالة
چکیده ساختارگرایی یکی از شیوه های تحلیل متن در قرن بیستم است که با نگاهی کلّی گرایانه، قواعد و الگوهای موجود در متن را مورد بررسی قرار می دهد. گرینتسر از نظریّه پردازان روسی است که ساختار قصّه های حماسی تمدن های آسیایی را مورد بررسی قرار داده است. در تحقیق حاضر سعی شده أکثر
چکیده ساختارگرایی یکی از شیوه های تحلیل متن در قرن بیستم است که با نگاهی کلّی گرایانه، قواعد و الگوهای موجود در متن را مورد بررسی قرار می دهد. گرینتسر از نظریّه پردازان روسی است که ساختار قصّه های حماسی تمدن های آسیایی را مورد بررسی قرار داده است. در تحقیق حاضر سعی شده است با استفاده از روش تحلیل کتابخانه ای، ضمن بررسی نظریة گرینتسر و گریماس به تحلیل بهمن نامه بر پایة این دو نظریّه پرداخته تأثیر اندیشه ها ی خیر و شر را بر ساختار داستان های پهلوانی این اثر مورد مطالعه قرار داده ایم تا به این پرسش، پاسخ دهیم که آیا این گونه قصّه ها دارای ساختار اسطوره های تقویمی هستند و قهرمان این حماسه ها نیز مانند ایزدِ باروری قصّه های اسطوره ای بهصورت دوره ای میمیرد و زنده می شود؟ طبق تحقیقات انجام شده در پژوهش حاضر، بهنظر می رسد که قهرمان داستان های پهلوانی بهمن نامه طبق نظریّة گرینتسر دارای ساختار اسطورهای تقویمی است و بافت روایی این منظومه تحتتأثیر اندیشة جدال همیشگی خیر و شر قرار گرفته است که این موضوع سبب پیدایش تقابل های آشکاری در شخصیّت ها و کنش های داستان شده است. کلیدواژهها ساختار، حماسه، داستان های پهلوانی، بهمننامه، گرینتسر.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications