ساختارگرایی تکوینی در جامعهشناسی ادبیات، یکی از شاخههای نوین در پژوهشهای ادبی معاصر است که فیلسوفان جامعهشناس و ادیبی چون لوسین گلدمن و رهبر فکری او یعنی جورج لوکاچ، بدان محور متکی بوده اند و بر طبق آن دیالکتیک نگرش حاکم بر مؤلف و فضای تاریخی، اجتماعی همراه با اقتص أکثر
ساختارگرایی تکوینی در جامعهشناسی ادبیات، یکی از شاخههای نوین در پژوهشهای ادبی معاصر است که فیلسوفان جامعهشناس و ادیبی چون لوسین گلدمن و رهبر فکری او یعنی جورج لوکاچ، بدان محور متکی بوده اند و بر طبق آن دیالکتیک نگرش حاکم بر مؤلف و فضای تاریخی، اجتماعی همراه با اقتصاد سیاسی، معیارهای کلیگرایانهای را به لحاظ ساختارگرایی تکوینی و جامعهشناسی ادبی مطرح میشود.
نفثهالمصدور اثر زیدری نسوی یکی از آثار مهم ادبی و جزیی از اسناد تاریخی، اجتماعی در ادبیات فارسی است که از قرن هفتم مصادف با اواخر دوران خوارزمشاهیان و اوایل دوران مغول برجای مانده است. آثار نجیب محفوظ نویسندۀ معروف مصری و برندۀ جایزۀ نوبل ادبی در سال 1988 نیز دربارۀ نوع زندگی اجتماعی مردم زمانه و سلطۀ بیگانگان بر کشورش و فقر اقتصادی و فرهنگی است.
در پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و پژوهش بر أساس مکتب تطبیقی به بررسی و تحلیل تطبیقی آثار زیدری نسوی بالأخص نفثه المصدور و نجیب محفوظ با نگاه ساختارگرایانه گلدمن پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که زیدری نسوی و نجیب محفوظ در آثارشان نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه عصر خود بیتفاوت نبوده و سعی داشتهاند تا با نشان دادن مشکلات اجتماعی و هم چنین با استفاده از قدرت قلم خود واقعیتهای جامعه را در جهت رسیدن به یک جامعۀ آرمانی به تصویر بکشند.
تفاصيل المقالة
خودسانسوری اقدامی است که طی آن نویسنده با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و به منظور خودسانسوری یکی از اقداماتی است که توسّط نویسنده یا شاعر، بنا به دلائلی چون تأثیر قدرت فردی، شرایط اجتماعی، سیاسی، مذهبی و اعتقادی و در پوشش عناوینی مانند خویشتنداری و مصلحتاندیشی، أکثر
خودسانسوری اقدامی است که طی آن نویسنده با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و به منظور خودسانسوری یکی از اقداماتی است که توسّط نویسنده یا شاعر، بنا به دلائلی چون تأثیر قدرت فردی، شرایط اجتماعی، سیاسی، مذهبی و اعتقادی و در پوشش عناوینی مانند خویشتنداری و مصلحتاندیشی، بر روی آثار تولید شده، صورت میگیرد. این اقدام در آثار اغلب نویسندگان دورۀ مغول دیده می‎شود. عطاملک جوینی و زیدری نسوی از این نویسندگان به شمار میآیند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی زیبایی‎شناسانه خودسانسوری در جهانگشا و نفثه‎المصدور، انجام شده است؛ تا چگونگی زیبایی و مباحث استحسانی خودسانسوری در آثار این دو نویسنده برجستۀ عصر مغول مشخص شود. روش نگارندگان در این جستار، توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‎ای است. نتایج نشان میدهد که نویسندگان این دوره با ابهامگویی و به کار بردن صنایع و شگردهایی همچون استعاره، تمثیل، نماد، رمز و کنایه و تکلف و پیچیدهگویی، نقش عمده‎ای در زیبایی این پدیده ادبی ایفا نمودهاند.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی وجوه بینامتنی ژرار ژنت با نظریه بلاغت اسلامی در نفثهالمصدور میپردازد. بر این اساس انواع بینامتنی آشکار ـ تعمدی، پنهان ـ تعمدی و ضمنی و وجوه تطبیقی آنها در بلاغت اسلامی از جمله تضمین، نقل قول، ارسالالمثل، وامگیری، الهام و بازآفرینی، اقتباس أکثر
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی وجوه بینامتنی ژرار ژنت با نظریه بلاغت اسلامی در نفثهالمصدور میپردازد. بر این اساس انواع بینامتنی آشکار ـ تعمدی، پنهان ـ تعمدی و ضمنی و وجوه تطبیقی آنها در بلاغت اسلامی از جمله تضمین، نقل قول، ارسالالمثل، وامگیری، الهام و بازآفرینی، اقتباس، تلمیح، ترجمه، نقل، تشابه، نسخ و انتحال و قلب در این اثر بررسی میشود. بررسی میزان استفاده از متون پیشین بر اساس نظریه ژنت و تطبیق آنها با نظریه بلاغت اسلامی از اهداف این پژوهش به شمار میرود. بر اساس پژوهش حاضر بیشترین گونه بینامتنی، آشکار ـ تعمدی و در تطبیق با بلاغت اسلامی از گونه تضمین است. پس از آن به ترتیب بینامتنیت ضمنی و پنهان ـ تعمدی بیشترین فراوانی را دارند. خلاقیت نویسنده در چگونی به کار بردن متون پیشین و استفاده از عنصر بینامتنی و ایجاد پیوند بدیع و مبتکرانه بین متون پیشین و متن حاضر به گونه هنرمندانه باعث جذب و اقناع مخاطب میشود.
تفاصيل المقالة
هنر با غلبۀ احساس و عاطفه بر روح هنرمند آغاز میشود و او را به واکنشهایی وامیدارد. این واکنش از عناصر اساسی و محرک اصلی شکلگیری آثار ادبی است. هدف این مقاله بررسی عاطفه و جایگاه و نقش آن در نفثهالمصدور است که با روش توصیفی-تحلیلی، در دو محور دریافت و انتقال عاطفه بد أکثر
هنر با غلبۀ احساس و عاطفه بر روح هنرمند آغاز میشود و او را به واکنشهایی وامیدارد. این واکنش از عناصر اساسی و محرک اصلی شکلگیری آثار ادبی است. هدف این مقاله بررسی عاطفه و جایگاه و نقش آن در نفثهالمصدور است که با روش توصیفی-تحلیلی، در دو محور دریافت و انتقال عاطفه بدان پرداخته شده است. در محور نخست حوزه و سطح عاطفی، انواع عاطفه، و در محور دوم تناسب و پیوند عاطفه با عناصر دیگر متن (تصویر، زبان، اندیشه و...) و چگونگی انتقال آن (تصویری، عریان و سطحی) مورد نقد و تحلیل واقع شده است. در این اثر عواطف شخصی و انسانی بهگونهای عمیق دریافت شده و غم غربت، اندوه و مصیبت، حسرت، ناامیدی، خشم و نفرت (عاطفه منفی) مهمترین عواطفی است که تجلی یافته است. از سویی بیان آنها سطحی نیست بلکه به مقتضای مقال با تمهیدات بیانی و تصاویر متناسب با احساسات نویسنده تقویت و منتقل شده است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications