انسجام یک اصطلاح زبان شناسی متن است که در سال 1976 توسط مک هالیدی و رقیه حسن مطرح شد. یک متن جهت برخورداری از انسجام نیازمند عناصری است که یکی از آنها ادوات ربط یا پیوندی است که باعث پیوستگی و اتصال واژگان و به ویژه جمله های متن می شود. هر متن ادبی از این عناصر بهره می أکثر
انسجام یک اصطلاح زبان شناسی متن است که در سال 1976 توسط مک هالیدی و رقیه حسن مطرح شد. یک متن جهت برخورداری از انسجام نیازمند عناصری است که یکی از آنها ادوات ربط یا پیوندی است که باعث پیوستگی و اتصال واژگان و به ویژه جمله های متن می شود. هر متن ادبی از این عناصر بهره می گیرد و کارکرد آن با توجه به موضوع مورد بحث مبتنی بر شیوة خاصی است. این پژوهش به روش تحلیلی و توصیفی، با تکیه بر سبک شناسی زبانی، بررسی ساختار و نحو جمله ها و عناصر انسجام پیوندی، بر مبنای نظریه انسجام متن هالیدی و حسن، صورت گرفته است.در این راستا، داستان آفرینش آدم از کتاب مرصادالعباد، مورد خوانش و بررسی قرار گرفته و میزان استفاده از هر کدام از عناصر پیوندی به طور جداگانه و نقش آن عناصر در انسجام کلّی متن، بیان شده است.بررسی ادوات پیوندی در داستان آفرینش آدم در مرصادالعباد در چهار گونة عوامل ربط افزایشی، تقابلی، سببی و زمانی صورت گرفته است.با بررسی گونه های ربطی این نتایج به دست آمد که کارکرد عوامل افزایشی و سببی بیشتر از سایر عوامل پیوندی است.عامل افزایشی از نوع توضیحی بیشترین کاربرد را دارد که این خود میتواند متأثر از موضوع مورد بحث که توضیح و توصیف داستان خلقت آدم است، باشد؛ زیرا این متن داستانی عارفانه را برای علاقه مندان به عرفان و تصوف روایت می کند، از این رو باید از عوامل افزایشی یا اضافی استفاده کند تا بتواند داستان را بهتر به تصویر بکشد و به گونه ای تأثیرگذار این داستان عاشقانة عارفانه را بیان نماید.نتایج حاصل از پژوهش، نشان دهندۀ آن است که عناصر انسجام پیوندی، نقش مهمی در یکپارچه ساختن یک متن، ایفا می کند.
تفاصيل المقالة
عرفان یعنی شناخت خدای متعال ، صفات و افعال او ، شناختی که نه از راه فکر و استدلال، بلکه از طریق ادراک قلبی و دریافت باطنی حاصل می شود ؛ و حال مثبتی است که در درجۀ اوّل در جان و ذات و نفس تجلّی دارد ، و در مرتبۀ بعد در اعمال و رفتار آدمی آثارش ظاهر می گردد . این اعمال و أکثر
عرفان یعنی شناخت خدای متعال ، صفات و افعال او ، شناختی که نه از راه فکر و استدلال، بلکه از طریق ادراک قلبی و دریافت باطنی حاصل می شود ؛ و حال مثبتی است که در درجۀ اوّل در جان و ذات و نفس تجلّی دارد ، و در مرتبۀ بعد در اعمال و رفتار آدمی آثارش ظاهر می گردد . این اعمال و رفتار خاصّ که منجر به طیّ مراحل روحی می شوند همان سلوک الی الله می باشد . سیر و سلوک عرفانی ، از دیر باز مورد توجّه عارفان حقّ بوده ، که می خواسته اند با به کارگیری عملی نظریّات عرفانی ، خود را از قید و بند محدودیّت های مادّی و خواهش های نفسانی نجات داده و به سر منزل مقصود یعنی فنای فی الله برای بقای بالله ، نائل گردند و هر کدام از عرفا به تناسب دیدگاه خود ، مراتب و مراحلی را برای سفر الی الله بیان فرموده اند . از جمله شیخ نجم الدّین رازی راجع به آداب سلوک دیدگاه های با ارزشی دارد که در این مقاله به بررسی بخشی از آن ها که مربوط به سلوک طوایف مختلف است پرداخته شده است .
تفاصيل المقالة
نجمالدین رازی (573-654ق) نویسنده برجسته، صوفی و صاحب آثار معروفی چون مرصادالعباد، مرموزات اسدی و مناراتالسائرین، در مشهورترین اثر خود (مرصادالعباد من المبدا الی المعاد) دورهای از اصول و مباحث نظری تصوف مکتب خراسان را به زبانی زیبا و موثر، تقریر و تدوین کرده است. این أکثر
نجمالدین رازی (573-654ق) نویسنده برجسته، صوفی و صاحب آثار معروفی چون مرصادالعباد، مرموزات اسدی و مناراتالسائرین، در مشهورترین اثر خود (مرصادالعباد من المبدا الی المعاد) دورهای از اصول و مباحث نظری تصوف مکتب خراسان را به زبانی زیبا و موثر، تقریر و تدوین کرده است. این کتاب که اساساً مبتنی بر آموزههای تصوف خراسان و بیهیچ تاثیرپذیری از مکتب عرفان نظری ابن عربی در پنج باب و چهل فصل تالیف و تنظیم شده، شامل مباحث عمدهای همچون آفرینش جهان و انسان، معاش خلق، اصول عقاید عرفانی، معاد نفوس و سلوک طوایف مختلف از پادشاهان تا طبقات پیشهوران، کشاورزان است. و به مقاله حاضر با رویکرد تحلیل محتوا و به شیوه کیفی، موضوع معرفت الهی در مرصادالعباد، با نگاهی به پیشینه این بحث درد و اثر دیگر وی، مرموزات اسدی و مناراتالسائرین، بررسی شده است نتایج پژوهش نشان میدهد، که از نظر وی، معرفت عقلی از آن عوام، معرفت نظری مخصوص خواص و معرفت شهودی از آن اولیای خاصالخواص است
تفاصيل المقالة
شخصیت والا و سیره انسانی و نبوی پیامبر اکرم)ص( همواره از کانون های مضمون آفرینی و تصویرسازی شاعران و نویسندگان در ادب فارسی بوده است. عرفای فارسی گوی پس از اسلام تاکنون به مناسبت های گوناگون به تکریم آن حضرت پرداخته اند؛ به ویژه در ابتدای سخن خود پس از حمد و ستایش خالق أکثر
شخصیت والا و سیره انسانی و نبوی پیامبر اکرم)ص( همواره از کانون های مضمون آفرینی و تصویرسازی شاعران و نویسندگان در ادب فارسی بوده است. عرفای فارسی گوی پس از اسلام تاکنون به مناسبت های گوناگون به تکریم آن حضرت پرداخته اند؛ به ویژه در ابتدای سخن خود پس از حمد و ستایش خالق هستی بخش، به بزرگداشت و مدح پیامبر، مقام نبوت و مخصوصاً خاتمیت و سرآمدی و محوریت وجود آن حضرت در کل کائنات توجه داشته اند. در این مقاله تلاش شده تا به شیوه توصیفی-تحلیلی سیمای حضرت رسول (ص) در دو کتاب مرصادالعباد و کشف المحجوب که خود از امهات متون گران سنگ ادبیات فارسی می باشند مورد بررسی و مقایسه قرارگیرد. هدف این جستار مقایسه کیفیت تبیین سیمای پیامبر(ص) در دو اثر مذکور است. در این راستا نشان دادن برتری های پیامبر اکرم ، ضرورت معرفت بیشتر آن حضرت و بیان خاتم بودن و منسوخ کردن ادیان دیگر توسط پیامبر(ص) قابل بیان می باشد. بدین منظور مباحثی چون مقایسه پیامبر اکرم با پیامبران دیگر مانند حضرت موسی، ابراهیم و ...، شریعت پیامبر به ویژه مقیّد بودن مؤلّف هر دو کتاب به آن و علل فرستادن شریعت پیامبر و جنبه های دیگری از ابعاد شخصیتی و تاریخی آن حضرت همچون واسطه آفرینش بودن، معراج، سایه نداشتن پیامبر و ... از منظر نجم دایه و هجویری مطمح نظر بوده است. نتایج پژوهش نشان از جایگاه خاص پیامبر و شریعت وی در سلوک عرفانی هر دو عارف دارد.
تفاصيل المقالة
کهنالگو، یکی از اصطلاحات بنیادی روانشناسی یونگ است که شامل تصاویر کهن و افکار غریزی موجود در ناخودآگاه جمعی مشترک انسانها است و بهعنوان میراث مشترک بشری در ناخودآگاه فردی و گروهی تمامی انسانها جای دارد. یکی از نمودگاههای اصلی ناخودآگاه بشری و بهتبع آن، کهنالگوها أکثر
کهنالگو، یکی از اصطلاحات بنیادی روانشناسی یونگ است که شامل تصاویر کهن و افکار غریزی موجود در ناخودآگاه جمعی مشترک انسانها است و بهعنوان میراث مشترک بشری در ناخودآگاه فردی و گروهی تمامی انسانها جای دارد. یکی از نمودگاههای اصلی ناخودآگاه بشری و بهتبع آن، کهنالگوها، هنر و ادبیّات است؛ از اینرو، امروزه نظریۀ کهنالگو در نقد روانشناسانۀ متون ادبی و صاحبان اثر، کاربرد فراوانی دارد. عارفان، به دلیل گام برداشتن در راه سیر و سلوک و طی کردن مراحل عرفانی و رسیدن به کمال، مستعد ارتباط با ناخودآگاه خویش هستند؛ از اینرو، میتوان با خوانشی متفاوت از خوانشهای معمول در متون عرفانی، از نقد کهنالگویی، در بررسی و تحلیل شخصیّت آفرینندگان ادبی بهره برد. در مقالۀ حاضر، کهنالگوهای سایه، نقاب، آنیما و خود و همچنین چگونگی تبلور هر یک از آنها در شخصیّت نجمالدّین رازی، با توجّه به اثر عرفانی مرصادالعباد، به روش تحلیلی_ توصیفی و بهشیوۀ کتابخانهای مورد نقد و بررسی قرارگرفته است. یافتهها، بیانگر این مطلب است که رازی با گذر از خودآگاهی بهسوی ناخودآگاهی، با جنبههای منفی و مثبت روان خویش روبهرو میشود و با پشت سر گذاشتن ابعاد منفی روان، سایههای درون، برافکندن نقاب و دشواریهای فراوانی که در مسیر خودشناسی و خودسازی داشته، سرانجام به تعادل و تکامل روانی و وحدت همۀ ابعاد وجود و فردانیّت دست مییابد.
تفاصيل المقالة
عرفان حکایت گر پیوند انسان با معبود است. شرح این حکایت در آثار منظوم و منثور فارسی دست کم از قرن پنجم به بعد در خلال شعرها و کتاب های نثر فارسی آمده است. مرصاد العبادمن المبدأالی المعاد یکی از این آثار منثور است که راهنمای سالکان در سیروسلوک عرفانی است. نجم الدین رازی د أکثر
عرفان حکایت گر پیوند انسان با معبود است. شرح این حکایت در آثار منظوم و منثور فارسی دست کم از قرن پنجم به بعد در خلال شعرها و کتاب های نثر فارسی آمده است. مرصاد العبادمن المبدأالی المعاد یکی از این آثار منثور است که راهنمای سالکان در سیروسلوک عرفانی است. نجم الدین رازی در قرن هفتم این اثر راه به نثر ساده نگاشته؛ امّا نسبت به دیگر آثار منثور پیش از خود تفاوت هایی سبکی در آن دیده می شود. نثر ساده این کتاب گاه با به کارگیری صنایع ادبی و همچنین لغات عربی بیشتر به سمت نثر فنی سوق می یابد. مقاله حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی سعی دارد بازنمودهای سبک نثر صوفیانه را در این کتاب بررسی نماید. پژوهش حاضر به این نتیجه دست یافته که مرصادالعباد دارای نثری یکدست و یکنواخت نیست و گاه مؤلف با توسل به صنایع ادبی سعی کرده است تا به تزئین نثر خود بپردازد. سجع پرکاربردترین صنعت بدیعی است که در این متن مشاهده می شود.
تفاصيل المقالة
بهرهگیری از تصویر در متون تعلیمی صوفیانه عموماً یا برای تزیین است یا بهسبب تفهیم. نجمالدین رازی در مرصادالعباد به هر دو سبب از تصویرسازی بهره برده، اما هدف اصلی او ملموسسازی مفاهیم عرفانی است. به این منظور، نویسنده از شگردهای مختلفی استفاده کرده و از جمله کوشیده اس أکثر
بهرهگیری از تصویر در متون تعلیمی صوفیانه عموماً یا برای تزیین است یا بهسبب تفهیم. نجمالدین رازی در مرصادالعباد به هر دو سبب از تصویرسازی بهره برده، اما هدف اصلی او ملموسسازی مفاهیم عرفانی است. به این منظور، نویسنده از شگردهای مختلفی استفاده کرده و از جمله کوشیده است با استفاده از اضافههای تشبیهی مرتبط، خوشههای تصویری روشن و ملموسی برای تبیین مفاهیم عمدتاً پیچیدۀ عرفانی عرضه کند. دقت در این متن تعلیمی روشن میسازد که نویسنده به خوشههای تصویری خاصی گرایش داشته است. مسئلۀ این تحقیق چرایی تکرار خوشههای تصویری خاص در مرصادالعباد و ترتیب بسامد هریک از آنهاست. نتایج تحقیق نشان میدهد کارکرد تعلیمیِ خوشههای تصویری با استفاده از تصویرسازی مبتنی بر زیستجهان مخاطبان و تناسب مضمون و تصویر شکل گرفته است. نجمرازی از تصویرسازی در حوزههای زندگی روزمرۀ ایرانی، حکومت، کشاورزی، سفر، آموزش و کتابت، طبیعت، داستان پیامبران و تصاویر مربوط به پرندگان، برای تسهیل آموزش مضامین عرفانی استفاده کرده است. همچنین تناسب خوشههای تصویری با موضوع، دیگر شگرد تعلیمی اوست. وی از تصاویر مرتبط با سفر برای تبیین مضمون سلوک از تصاویر زراعت و کشاورزی، برای تبیین مفاهیم مرتبط با هستیشناسی از تصاویر مربوط با آموزش و کتابت، برای بیان مفاهیمی چون تبعیت از پیر (آموزگار) و خلقت (انشاء) و از تصاویر مربوط به پرندگان و پرواز برای مضمون اسارت روح انسانی و لزوم بازگشت آن استفاده کرده است. وی از این طریق، علاوه بر توانایی ادبی، هنر خود را در امر آموزش نیز نشان داده است.
تفاصيل المقالة
تاکنون دربارة ادبیات تصوف مطالب بسیار گفته و تحقیقاتی گوناگونی انجام شده و دربارة حکمتهای موجود در آن نیز پژوهشهایی انجام گرفته است. در این مقاله، ویژگیهای گونهای خاص از حکمت بررسی شده است. این حکمتها، که از آنها به "حکمت تجربی" یاد میشود، بیش از آنکه بر پایة اصول أکثر
تاکنون دربارة ادبیات تصوف مطالب بسیار گفته و تحقیقاتی گوناگونی انجام شده و دربارة حکمتهای موجود در آن نیز پژوهشهایی انجام گرفته است. در این مقاله، ویژگیهای گونهای خاص از حکمت بررسی شده است. این حکمتها، که از آنها به "حکمت تجربی" یاد میشود، بیش از آنکه بر پایة اصول دینی یا مسلکی باشند، برگرفته از تجارب زیستی بشر در طی نسلها هستند. تتبع در تحقیقات انجام شده بر آثار صوفیه، فقدان بحث و بررسی در این زمینه را بهروشنی نشان میدهد. در پژوهش پیشرو، وضعیت اینگونه از حکمت در سه اثر عمدة صوفیه کشفالمحجوب هجویری، مرصادالعباد نجم رازی و مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه عزالدین محمود کاشانی از نظر کمی و کیفی بررسی شده است. گذشته از اینکه این آثار از مهمترین مکتوبات اهل تصوفاند، سیر تحولات حدود چهار قرن، از قرن پنجم تا قرن هشتم هجری، یعنی دورة اصلی رواج تصوف و ادبیات مربوط به ایشان را دربر میگیرند.
تفاصيل المقالة
علم روانشناسی، افراد را از نظر شخصیّت به دو تیپِ متمایز تقسیم کرده است: افراد برونگرا و درونگرا. مرز این دو طبقه را میتوان از عملکرد ذهنِ افراد مشخّص کرد. فعالیّت ذهنِ هر فرد، مبنی بر چهار عملکرد استوار است: حس، شهود، تفکّر و احساس. حال اگر هر کدام از این عملکردها ب أکثر
علم روانشناسی، افراد را از نظر شخصیّت به دو تیپِ متمایز تقسیم کرده است: افراد برونگرا و درونگرا. مرز این دو طبقه را میتوان از عملکرد ذهنِ افراد مشخّص کرد. فعالیّت ذهنِ هر فرد، مبنی بر چهار عملکرد استوار است: حس، شهود، تفکّر و احساس. حال اگر هر کدام از این عملکردها بر ذهن آدمی غالب شود، او از شخصیّتی برونگرا یا درونگرا برخوردار خواهد بود. در میانسالی با تحوّل روان، انسان به خودِ درونیِ خویش تمرکز میکند و از برونگرایی، به سمت درونگرایی متمایل میشود. مقالۀ حاضر با روش تحلیلی- توصیفی و به شیوۀ کتابخانهای انجام شده و با رویکرد نقد روانشناسی، درصدد واکاویِ شخصیّت نجمالدّین رازی در مرصادالعباد، براساس گرایشهای برونگرایی و درون گرایی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که رازی، هر دو تیپ شخصیّتیِ برونگرا و درونگرا را در دورههای مختلف زندگی تجربه کرده است. ویژگیِ شخصیتیِ رازی براساس تیپهای روانشناختیِ هشتگانه، به تیپهای برونگرای متفکّر، برونگرای احساسی، برونگرای شهودی، درونگرای شهودی و درونگرای متفکّر نزدیکتر است. با در نظر گرفتنِ اینکه رازی یک عارف است، میتوان گفت که غلبۀ تیپ درونگرای شهودی در شکلگیریِ تمایلات عرفانیِ وی دخیل بوده است.
تفاصيل المقالة
مرصادالعباد اثری عرفانی است که از امهات آثار منثور زبان فارسی بشمار میرود و نظایر آن در میان کتب صوفیانه انگشتشمار است. به اعتراف خود نویسنده، او هنگام تحریر اول و دوم این اثر سی سال آوارگی در محیط آسیای صغیر و مصر و روم را پشت سر گذارده که این محیط به زعم تاریخنگارا أکثر
مرصادالعباد اثری عرفانی است که از امهات آثار منثور زبان فارسی بشمار میرود و نظایر آن در میان کتب صوفیانه انگشتشمار است. به اعتراف خود نویسنده، او هنگام تحریر اول و دوم این اثر سی سال آوارگی در محیط آسیای صغیر و مصر و روم را پشت سر گذارده که این محیط به زعم تاریخنگاران و پژوهشگران مولد و پایگاه اندیشهها و اساطیر مانویان و گنوستیکها بوده که با توجه به آنچه در مرصادالعباد میبینیم، دور از ذهن نمینماید که نجمالدین رازی در این محیط با اساطیر ایشان آشنا گردیده باشد؛ چنان که خود بطور دایم در مرصادالعباد به آشنایی با تفکرات ایشان و فرقههای زیر مجموعة ایشان از جمله اسماعیلیه، اباحیه، ملاحده و تناسخیه اشاره میکند. برطبق همین امر، این مقاله در صدد برآمده که شباهت برخی چهارچوبهای داستانی مرصادالعباد را با اساطیر مانویان و گنوستیکها نشان دهد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications