گذر از پارادایم دوم اقتصادی به پارادایم سوم اقتصادی، نشانگر تحول و دگرگونی از حوزه ی صنعت به سوی مشاغل خدماتی می باشد؛ که دانش، اطلاعات، ارتباطات و احساسات نقش عمده ای در این نوع مشاغل بر عهده دارند. تحولات اخیر در حوزه ی جامعه شناسی نیز، در خدمت این گذار اقتصادی بوده ا أکثر
گذر از پارادایم دوم اقتصادی به پارادایم سوم اقتصادی، نشانگر تحول و دگرگونی از حوزه ی صنعت به سوی مشاغل خدماتی می باشد؛ که دانش، اطلاعات، ارتباطات و احساسات نقش عمده ای در این نوع مشاغل بر عهده دارند. تحولات اخیر در حوزه ی جامعه شناسی نیز، در خدمت این گذار اقتصادی بوده است؛ به این نحو که با ظهور اندیشمندانی چون هوخشیلد، ترنر، کالینز، کمپر و ... می توان به اهمیت چنین مشاغلی، به ویژه احساسات که نسبت به این مشاغل مرکزی هستند، پی برد.
تا پیش از این، اهمیت چندانی به ریشه های اجتماعی و فرهنگی احساسات داده نمی شد و آن ها بیشتر، در حوزه ی روان شناسی مورد مطالعه قرار می گرفتند. حال، جامعه شناسی، در صدد جبران این کاستی ها برآمده و با کارهای عمده خود نشان داده است که چگونه احساسات در جوامع مختلف و از طریق فرهنگی برساخته می شوند. هوخشیلد برجسته ترین نظریه پرداز این حوزه خاطر نشان می کندکه ما نه تنها یاد می گیریم که احساسات خود را مدیریت کنیم؛ بلکه از روش های مختلف مدیریتی (بازی عمیق و بازی سطحی) برای فروش احساسات خود استفاده کرده و در قبال چنین کاری مزد نیز دریافت می کنیم. پس کار احساسی ارزش مبادله داشته و از طریقِ قواعد احساسی تعدیل می شود.
به همین خاطر، مقاله حاضر، قصد دارد با طرح مدیریت احساسات و مفاهیم کلیدی مطرح در حوزه جامعه شناسی احساسات، گامی در راستای توسعه این حوزه از جامعه شناسی بردارد.
تفاصيل المقالة
زمینه و هدف: احساسات در درون سازمان ها هستند و نمی توان آن ها را از محیط کاری جدا دانست و توجه به مدیریت احساسات حائز اهمیت می باشد. هدف این پژوهش، طراحی الگوی عوامل موثر بر مدیریت احساسات در دانشگاه آزاد اسلامی می باشد.
روش بررسی: روش تحقیق از لحاظ هدف اکتشافی و رویک أکثر
زمینه و هدف: احساسات در درون سازمان ها هستند و نمی توان آن ها را از محیط کاری جدا دانست و توجه به مدیریت احساسات حائز اهمیت می باشد. هدف این پژوهش، طراحی الگوی عوامل موثر بر مدیریت احساسات در دانشگاه آزاد اسلامی می باشد.
روش بررسی: روش تحقیق از لحاظ هدف اکتشافی و رویکرد کیفی می باشد. جهت گردآوری دادهها و شناسایی عوامل از روش تحلیلمحتوا و مصاحبه با 20 نفر از خبرگان به روش نمونه گیری گزینشی تا حصول به اشباع نظری استفاده گردید. از تکنیک دلفی فازی برای غربالگری عوامل، و برای مدلسازی و سطح بندی عوامل شناسایی شده، مدلسازی ساختاری تفسیری و تحلیل MICMAC مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: یافته ها نشان داد که عوامل موثر بر مدیریت احساسات شامل عوامل زمینه ای، عوامل شناختی- اجتماعی، عوامل ساختاری و عوامل رفتاری می باشند. در سطح بندی عوامل مشخص شد که عوامل زمینهای در سطح سوم و تاثیرگذارترین عامل در مدیریت احساسات می باشد.
نتیجه گیری: برای تقویت و ارتقای مدیریت احساسات در دانشگاه ها، عواملی که بر این مهم تاثیرگذارند، باید مورد توجه مدیران قرار بگیرند. عوامل زمینه ای در درجه اول، و عوامل ساختاری و عوامل شناختی- اجتماعی در درجه دوم از اولویت بالاتری برخوردار می باشند.
تفاصيل المقالة
در این پژوهش به منظور بررسی عمیق و شناخت بیشتر موضوع در این زمینه و همینطور شناخت ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های تشکیل دهنده آنها، علاوه بر مبانی نظری از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای درک بیشتر استفاده شده است، سپس از رویکردهای کمی برای تأیید نتایج کیفی بهره برده شد.در بخش أکثر
در این پژوهش به منظور بررسی عمیق و شناخت بیشتر موضوع در این زمینه و همینطور شناخت ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های تشکیل دهنده آنها، علاوه بر مبانی نظری از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای درک بیشتر استفاده شده است، سپس از رویکردهای کمی برای تأیید نتایج کیفی بهره برده شد.در بخش کیفی ابتدا مدیریت احساسات بر اساس تیپ های شخصیتی غالب با استفاده از روش مرور ادبیات، تحلیل محتوا و مصاحبه با خبرگان شناسایی و سپس عوامل به دست آمده با روش دلفی فازی غربالگری شدند. سپس عوامل بهدستآمده با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی در چهار دسته عوامل زمینهای، شناختی- اجتماعی، ساختاری و رفتاری طبقهبندی شدند. دادههای بهدستآمده از پرسشنامه با استفاده از تکنیک مدلسازی ساختاری-تفسیری تحلیل و در 4 سطح در یک شبکه تعاملی ترسیم شد که منجر به عوامل زمینهای در بالاترین سطح و عوامل شناختی-اجتماعی و عوامل ساختاری در سطح دوم شد. عوامل رفتاری آنها در سطح اول قرار گرفتند.همچنین در بخش کمی مقدار شاخص نیکویی برازش (GOF)، مقدار 767/0 بهدست آمد. با توجه به اینکه سه مقدار 01/0، 25/0، و 36/0 به عنوان مقادیر ضعیف، متوسط، و قوی برای GoF معرفی شده که این شاخص درحد قوی است. بنابراین می‎توان گفت، مدل از برازش بسیار مناسبی برخوردار است یعنی مدل استخراج شده از دادههای کیفی با دادههای جمعآوری شده از شرکت کنندگان دراین پژوهش از برازش مناسبی برخوردار می باشد.نتیجه گیری: تیپ شخصیتی افراد بر رفتار و نوع گرایش آنها تاثیر دارد. به طوری که برخی از آنها به سمت تغییرات تدریجی و برخی به سمت تغییرات دگرگونی گرایش دارند. همچنین وجود مشکلات شخصیتی و روانی می تواند بر انگیزه ها، عملکردها و روحیه کاری تأثیر بسزایی داشته باشد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications