ناتورالیسم به نوعی دنباله مکتب رئالیسم محسوب میشود و به دلیل نزدیکی بسیار این دو مکتب، تشخیص آثار رئالیستی از ناتورالیستی دشوار میگردد. یکی از مشکلات نقد داستانهای چوبک، به ویژه رمان سنگ صبور همین است. برخی آن را اثری رئالیستی و برخی ناتورالیستی میدانند. ادبیات معاص أکثر
ناتورالیسم به نوعی دنباله مکتب رئالیسم محسوب میشود و به دلیل نزدیکی بسیار این دو مکتب، تشخیص آثار رئالیستی از ناتورالیستی دشوار میگردد. یکی از مشکلات نقد داستانهای چوبک، به ویژه رمان سنگ صبور همین است. برخی آن را اثری رئالیستی و برخی ناتورالیستی میدانند. ادبیات معاصر عربی هم از قاعده تجلی چندین مکتب ادبی در بطن رمانهایاش مستثنی نبوده است؛ زقاق المدق نجیب محفوظ نیز داستانی رئالیستی است که ردپایی از ناتورالیسم در خود دارد. ما در این مقاله تلاش کردیم ضمن معرفی دو رمان سنگ صبور و زقاق المدق به تطبیق آن دو با هم پرداخته و نشانههای مکتب ناتورالیسم را در آن دو بیابیم.
تفاصيل المقالة
صادق چوبک به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه معاصر ایران، در کنار جلال آل احمد و صادق هدایت تلاش فراوانی در رواج ساده نویسی و شکستن سنت ادبیات مودبانه و دست و پاگیر دورهی قبل انجام داده است.
او نویسنده ای رئالیست است و داستانهایش در بردارندهی واقعیاتی ا أکثر
صادق چوبک به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه معاصر ایران، در کنار جلال آل احمد و صادق هدایت تلاش فراوانی در رواج ساده نویسی و شکستن سنت ادبیات مودبانه و دست و پاگیر دورهی قبل انجام داده است.
او نویسنده ای رئالیست است و داستانهایش در بردارندهی واقعیاتی است که خواننده را با اوضاع و احوال رایج در قرن چهاردهم آشنا می‌کند. سبک نویسندگی چوبک نیز در عین استقلال و منحصر به فرد بودن، یادآور شیوهی نویسندگی نویسندگان قرن بیستم آمریکاست.
در این مقاله سعی میشود تا تأثیری که چوبک از ارنست میلر همینگوی، خالق داستان زیبای پیرمرد و دریا و برندهی جایزهی ادبی نوبل گرفته است نمایانده و بررسی شود
تفاصيل المقالة
صادق چوبک از جمله بنیانگذارانِ داستان کوتاه در ایران است. نقش ادگار آلنپو نیز به عنوان بنیانگذار اصول و مبانی ساختاری داستان کوتاه در جهان انکارناپذیر است. چوبک نخستین کسی بود که شعر مشهور غراب از آلنپو را ترجمه کرد.در مقالۀ حاضر، برخی وجوه شباهت و تفاوت درونمایه و سا أکثر
صادق چوبک از جمله بنیانگذارانِ داستان کوتاه در ایران است. نقش ادگار آلنپو نیز به عنوان بنیانگذار اصول و مبانی ساختاری داستان کوتاه در جهان انکارناپذیر است. چوبک نخستین کسی بود که شعر مشهور غراب از آلنپو را ترجمه کرد.در مقالۀ حاضر، برخی وجوه شباهت و تفاوت درونمایه و ساختار داستان های کوتاه دو نویسنده بررسی شده است. نتایج نشان داده است که صادق چوبک، همانند صادق هدایت، از آلنپو تأثیر گرفته است.اما تفاوت هایی نیز میان دو نویسنده وجود دارد. عمدهترین این تفاوتها، به مضامین و زمینۀ داستان های دو نویسنده بر می گردد. بر خلاف آلنپو، صادق چوبک نویسنده ای با حال و هوای عمیق اعتراضی است.ویژگی مهمّ ساختاری پو، بدعت های او در به کارگیری حوادث فرعی و تصویرسازی است.
تفاصيل المقالة
صادق چوبک فی إیران، ونجیب محفوظ فی مصر، هما من روّاد الکتابة الروائیة واللذان لدیهما حصة کبیرة فی تطوّر وتقدّم کتابة القصّة. روایتا تنگسیر لچوبک واللصّ والکلاب لمحفوظ، قامتا بعکس الحقائق الاجتماعیة عن فترة من تاریخ البلدین، وقد کشفت لنا الروایتان عن النواحی الداخلیة وال أکثر
صادق چوبک فی إیران، ونجیب محفوظ فی مصر، هما من روّاد الکتابة الروائیة واللذان لدیهما حصة کبیرة فی تطوّر وتقدّم کتابة القصّة. روایتا تنگسیر لچوبک واللصّ والکلاب لمحفوظ، قامتا بعکس الحقائق الاجتماعیة عن فترة من تاریخ البلدین، وقد کشفت لنا الروایتان عن النواحی الداخلیة والخارجیة فی حیاة الطبقة الدنیا من المجتمع. ومن المواضیع التی تمّت مناقشتها فی الدراسة المقارنة للروایتین: آثار القهر والفقر والظلم وانعکاساتها علی المجتمع مع الترکیز علی النضال الفردی وطلب العدالة من قبل البطل الذی نشأ فی قلب ذلک المجتمع، الدور البارز نسبیا للمرأة، دراسة الأسالیب الواقعیة والطبیعیة لروایتین تنگسیر واللص والکلاب.
تفاصيل المقالة
اگزیستانس )فلسفۀاصالتوجود( یکیازمهمترینوتأ ثیرگذار ترین مکتبهایفلسفیوادبیجهان است که مهد پیدایش آن اروپا است. دراینمکتبفلسفیوادبی،فردانسانیبهعنوانفاعلیآگاهشناختهمی شودو درتجربۀهستیولمس معنایوجود،بهطوربی واسطه باموقعیت های مرزی مرگ، رنج ،ترس و گناه رویاروشده، این موقعی أکثر
اگزیستانس )فلسفۀاصالتوجود( یکیازمهمترینوتأ ثیرگذار ترین مکتبهایفلسفیوادبیجهان است که مهد پیدایش آن اروپا است. دراینمکتبفلسفیوادبی،فردانسانیبهعنوانفاعلیآگاهشناختهمی شودو درتجربۀهستیولمس معنایوجود،بهطوربی واسطه باموقعیت های مرزی مرگ، رنج ،ترس و گناه رویاروشده، این موقعیت ها سبب می شوند تا انسان از ابعاد نهفته ی درونی خویش اطلاع یافته ، خود را بهتر بشناسد. یکی از ویژگی های داستان گل های گوشتی ، اجتماعی بودن آن است. اجتماعی بودن این داستان،عمدتا از شناخت درست صادق چوبک از جامعه ،دردها ومشکلات اساسی آن برمی خیزد. این امر خود از مهمترین دغدغه های اگزیستانس ها است. داستان های این نویسنده سراسر پر از مضامینی چون مرگ ورنج ،ترس وگناه است این نویسنده می کوشد تا زشتی ها ، فساد ونابرابری های موجود اجتماع را در برابر چشم خوانندگان به تصویر بکشد ،علاوه بر آن پیامدهای این بی عدالتی را نیز بیان می کنند. فلسفه ی اگزیستانس تحلیلخودازسرنوشتبشررابرسهاستنباطبنیادیاستوارساختوسهنشانه یهستیبرایآندرنظرگرفت. هدف این مقاله روشنگری سه اصل اگزیستانس (استحسانی ، اخلاقی وایمانی) در داستان گل های گوشتی است. نتایج تحقیق حاکی از تأ ثیر جهانبینیچوبکاز تحلیل هایفیلسوفان است.شخصیت های این داستان از مر حله ی اگزیستانس استحسانی واخلاقی بالاتر نمی روند ، وبه مرحلة اگزیستانس ایمانی نائل نمی گردند.
تفاصيل المقالة
فمینیسم بعنوان یک جنبش اجتماعی، از یک سو ریشه در نگاه جدید غرب به انسان و تعریف مردانه از آن دارد و از سویی دیگر تهاجم به حرمت، کرامت و حقوق دنیوی زنان پس از رنسانس بویژه در قرن پانزدهم تا هجدهم میلادی است.ارتباط ایران با جهان غرب و آشنایی آنان با وضعیت فرهنگی – ا أکثر
فمینیسم بعنوان یک جنبش اجتماعی، از یک سو ریشه در نگاه جدید غرب به انسان و تعریف مردانه از آن دارد و از سویی دیگر تهاجم به حرمت، کرامت و حقوق دنیوی زنان پس از رنسانس بویژه در قرن پانزدهم تا هجدهم میلادی است.ارتباط ایران با جهان غرب و آشنایی آنان با وضعیت فرهنگی – اجتماعی متفاوت زنان در اروپا و آمریکا و بوجود آمدن دیدگاه های روشنفکری درباره زنان، مهمترین زمینه های شکل گیری جریان فمینیسم در ایران را فراهم ساخت. نویسندگان در این دوره بدنبال آشکار ساختن این واقعیت بودند که وضع زنان جامعه چیزی متفاوت از وضع خوشایند زنان اروپایی استو تصویر زندگی و جایگاه زنان اروپایی و غربی برای آنها بیشتر شبیه یک رویا بود تا واقعیت. محمدصادق چوبک نیز بعنوان نویسنده متهد آن روزگار به جای پرداختن به جهان ایده آل فمینیست های تند رو یا کند رو، به بیان واقعیت های موجود در جامعه می پرداخت و جایگاه واقعی زنان را ترسیم می کرد. زنان در داستان های مجمعه ی خیمه شب بازی چوبک زنانی از طبقه روشنفکر و تحصیل کرده و یا دارای پست و منصب های حساس نیستند بلکه زنانی واقعی و متعلق به قشر پایین و متوسط جامعه هستند که اغلب ناچارند برای تأمین مایحتاج زندگی یا در خانه ارباب کلفتی کنند و یا در رخت شورخانه ها و مردشورخانه ها و فاحشه خانه ها برای اندک درآمدی هر دوز و کلکی را دستاویز خود سازند.
تفاصيل المقالة
صادق چوبک(1295-1377) و سیمین دانشور(1300) جزو تکنیکیترین داستاننویسان صاحب سبک از مکتب جنوب به شمار میروند که هرکدام به لحن و بیان خاصّی به شخصیّت، خصایص و مصائب زنان در داستانهایشان پرداخته اند. در این جستار، ضمن معرّفی کوتاه زندگی و آثار چوبک و دانشور و اشاره به أکثر
صادق چوبک(1295-1377) و سیمین دانشور(1300) جزو تکنیکیترین داستاننویسان صاحب سبک از مکتب جنوب به شمار میروند که هرکدام به لحن و بیان خاصّی به شخصیّت، خصایص و مصائب زنان در داستانهایشان پرداخته اند. در این جستار، ضمن معرّفی کوتاه زندگی و آثار چوبک و دانشور و اشاره به انواع شخصیّتها در داستان، از طریق بازخوانی، تجزیه و تحلیل آثار داستانی آنان کوشش میشود، وجوه تشابه و تفاوت شیوههای شخصیّتپردازی و خصیصههای مثبت و منفی زنان و مؤلّفههای اصلی آنها بررسی، مقایسه و ارزیابی و نتایج کمّی آن به شکل نمودارها و جدولهایی ارائه شود. دانشور بهعنوان نویسندۀ زن پیشرو، بیش از شصت و پنج درصد از داستانهایش را به شخصیّت زنان اختصاص داده و چوبک، هفده درصد. دانشور در بازسازی شخصیّتهای پویای زن، واقع بینانهتر عمل کرده، در حالیکه چوبک با دیدگاه ناتورالیستی و با لحنی بیپروا، کریهترین چهره را از شخصیّتهای ایستا و خرافی زن نشان داده است. کلید واژهها: ادبیّات داستانی، صادق چوبک، سیمین دانشور، شخصّیت پردازی زن، رئالیسم، ناتورالیسم
تفاصيل المقالة
ادبیات تطبیقی شاخهای از نقد ادبی است که به سنجش و بررسی محتوایی و ساختارییِ میان آثار، عناصر، گونههای ادبی، سبکها، دوره-ها و شخصیتهای ادبی در یک زبان یا زبانهای مختلف میپردازد. در این راستا ادبیات تطبیقی در هر دورهای افزون بر رویکردهای ساختاری، به مثابة آیینهای أکثر
ادبیات تطبیقی شاخهای از نقد ادبی است که به سنجش و بررسی محتوایی و ساختارییِ میان آثار، عناصر، گونههای ادبی، سبکها، دوره-ها و شخصیتهای ادبی در یک زبان یا زبانهای مختلف میپردازد. در این راستا ادبیات تطبیقی در هر دورهای افزون بر رویکردهای ساختاری، به مثابة آیینهای است که جلوههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را منعکس میکند. در این میان، ادبیات فارسی و ادبیات کُردی در عرصه ادبیات تطبیقی، همواره شاهد شباهتهایی با هم بودهاند. در زمینۀ ادبیات داستانی، در ایران و کُردستان عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان و رماننویسان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیات معاصر به شمار میآیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهادهاند. با توجّه به اینکه صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاههای مشابه به طرح مسائل و مشکلات زادگاه و اقلیم خویش پرداختهاند، دو اثر سنگ صبور و تنگسیر از صادق چوبک، با دو اثر زنی بر فراز مناره و ناتور درّه از شیرزاد حسن که از معروفترین آثار هر یک از دو نویسنده محسوب میشوند، برای بررسی و مقایسه، انتخاب شدهاند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی شاخصههای ادبیات اقلیمی، همچون مسائل جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی در چهار رمان مذکور بررسی شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاخصۀ فرهنگ و جغرافیا از بسامد بالاتری در آثار منتخب برخوردار است.
تفاصيل المقالة
ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصههایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن بهخوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگیهای هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن بهگونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به أکثر
ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصههایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن بهخوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگیهای هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن بهگونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به نقد می کشند. در برخی دورههای اجتماعی نویسندگان به دلیل استبداد و خفقان حاکم بر جامعه و ترس از مجازات حکومت بهراحتی نمی توانند اندیشه های خود را بیان کنند از این رو متوسّل به قالب های سمبولیک می شوند و تمثیل یکی از این قالب های پرطرفدار است. در زمینۀ ادبیّات داستانی، در ایران و عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیّات معاصر به شمار می آیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهاده اند. با توجّه به این که صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاه های مشابه به طرح مسائل و مشکلات جامعۀ خویش پرداخته اند، داستان انتری که لوطیش مرده بود از صادق چوبک، با داستان حصار و سگ های پدرم از شیرزاد حسن برای بررسی و مقایسه انتخاب شده اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به معنای لایۀ دوم داستان های تمثیلی مذکور پی برده شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که توجّه هر دو نویسنده، معطوف به عامّۀ مردم و تودۀ فرودست جامعه است و هرکدام در پوشش یک داستان تمثیلی، روابط و مناسبات اجتماعی و سرنوشت انسان ها در جامعۀ ایران و عراق را در دوره های دیکتاتوری رضاشاه و صدام حسین بازگو کرده اند.
تفاصيل المقالة
عنصر گفتگو بهعنوان یکی از عناصر کاربردی در داستان، اهرمی مؤثر و مفید است که میتواند نویسنده را در پرداخت دیگر عناصر داستان، شکلدادن به عمل داستانی و تبیین پیرنگ و درونمایة اثر یاری نماید و زمینه را برای روشن نمودن تم و موضوع داستان و ورود به دنیای درونی شخصیتهای اث أکثر
عنصر گفتگو بهعنوان یکی از عناصر کاربردی در داستان، اهرمی مؤثر و مفید است که میتواند نویسنده را در پرداخت دیگر عناصر داستان، شکلدادن به عمل داستانی و تبیین پیرنگ و درونمایة اثر یاری نماید و زمینه را برای روشن نمودن تم و موضوع داستان و ورود به دنیای درونی شخصیتهای اثر فراهم سازد. به همین جهت بررسی عنصر گفتگو در داستان و تحلیل نحوة به کارگیری این عنصر از سوی نویسنده در داستان، مؤلفهای است که میتواند ملاکی برای سنجش توانایی یا ناتوانی نویسنده در خلق یک اثر داستانی قلمداد شود. در این مقاله، با توجه به این مهم، نویسندگان به بررسی رویکرد صادق چوبک در استفاده از گفتگو در داستان کوتاه "گورکنها" از مجموعهداستان "روز اول قبر" اقدام نمودهاند و با روشنکردن شگرد استفادة وی از این عنصر در داستان، بهعنوان نویسندة نسل اولی داستاننویسی معاصر و کارکرد این عنصر در داستان، توانایی داستانپردازی وی را مورد محک قرار دادهاند.
تفاصيل المقالة
ادبیات اقلیمی که به شاخصههای جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه خاص نویسنده یا شاعر تکیه میکند، در ادبیات فارسی و عربی، از جایگاه ویژهای برخوردار است. آثار صادق چوبک در حوزه مکتب جنوب و مارون عبود نیز در لبنان، از دیدگاه ادبیات اقلیمی شایان بررسی هستند. در این پژوهش، ضم أکثر
ادبیات اقلیمی که به شاخصههای جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه خاص نویسنده یا شاعر تکیه میکند، در ادبیات فارسی و عربی، از جایگاه ویژهای برخوردار است. آثار صادق چوبک در حوزه مکتب جنوب و مارون عبود نیز در لبنان، از دیدگاه ادبیات اقلیمی شایان بررسی هستند. در این پژوهش، ضمن ارائه تعریفی اجمالی از ادبیات اقلیمی و پرداختن به پیشینه و جایگاه آن در دو ادب فارسی و عربی، با تکیهبر روش تحلیل محتوای کیفی، شاخصههای ادبیات اقلیمی در رمان تنگسیر و فارسآغا را بررسی و تحلیل میکنیم. پس از بررسی و تحلیل دو اثر مذکور، درنهایت به این نتیجه رسیدیم که همزیستی دو نویسنده با مردم منطقه خاص و تأسی از محیط زندگی آنان، در ارائه تصویری معتنابه از عناصر طبیعی و انسانی منطقه مذکور مؤثر بوده است. هر دو نویسنده در ورای عناصر اقلیمی، به دنبال دفاع از طبقه ستمکش، نقد سیاستهای اقتصادی حاکم بر جامعه و تکیهبر آدابورسوم اصیل و بومی است که در تقابل با دنیای جدید در معرض انقراض هستند.
تفاصيل المقالة
رمان سنگ صبور، اهمیّت ویژه اى هم از نظر ساختار داستانى و هم از جهت زبانى دارد، زیرا از اولین رمان هاى چند صدایى محسوب مى شود که تحت تأثیر آثار نویسندگان آمریکایى قرن بیستم، به ویژه خشم و هیاهو و رمان گور به گور فاکنر نوشته شده و از طرفى براى نخستین بار از عامیانه نویسى أکثر
رمان سنگ صبور، اهمیّت ویژه اى هم از نظر ساختار داستانى و هم از جهت زبانى دارد، زیرا از اولین رمان هاى چند صدایى محسوب مى شود که تحت تأثیر آثار نویسندگان آمریکایى قرن بیستم، به ویژه خشم و هیاهو و رمان گور به گور فاکنر نوشته شده و از طرفى براى نخستین بار از عامیانه نویسى به عنوان سبک نوشتارى در تمام طول رمان استفاده شده است. هدف این مقاله که با استفاده از اطلاعات کتابخانه اى و روش استقراء، مبتنى بر توصیف و تحلیل تهیه شده است، بررسى کامل این کتاب از دیدگاه ساختارى و سبک شناختى و پاسخ به این پرسش است که مهم ترین ویژگى هاى ساختارى روایى و سبکى این کتاب و ارتباط آن ها با یکدیگر چیست؟ یافته هاى این پژوهش بیانگر آن است که میان ساختار و سبک داستان پیوند و انسجامى کامل برقرار است و هردو در خدمت القاى درونمایه مورد نظر نویسنده قرار گرفته اند.
تفاصيل المقالة
رمان مدرن شکل نوینی از نوشتار است که همواره در پی یافتن احساسات، تاثرات روحی مبهم و فرار انسانها و سپس انتقال آنها از زاویۀ دید عینی و بیطرفانهای که نه به روایتگر و نه به خواننده تعلق دارد. نوشتاری که شفافیت، تبیین ارزشها، اصول دستور سنتی، توصیفهای انسان مدارانه، أکثر
رمان مدرن شکل نوینی از نوشتار است که همواره در پی یافتن احساسات، تاثرات روحی مبهم و فرار انسانها و سپس انتقال آنها از زاویۀ دید عینی و بیطرفانهای که نه به روایتگر و نه به خواننده تعلق دارد. نوشتاری که شفافیت، تبیین ارزشها، اصول دستور سنتی، توصیفهای انسان مدارانه، سیاست و... از ساحت آن رخت بربسته باشد. عواملی مانند عدم قطعیت، نبود روابط علی معلولی، ارائه موضوعات جدید، آشناییزدایی از مفاهیم سنتی متن، ابهام و پیچیدهگویی، حضور جدی خواننده مولفههایی است که در ساختار و ساختمان این فرم ادبی نوین وجود دارد که تعدادی از این مولفهها قابل مقایسه در رمان تنگسیر صادق چوبک است. به نوعی زبان و نوشتار چوبک در تنگسیر به قصد مفهومسازی جدید است که رویکردی آمیخته دارد تا اصالت زبان سنتی را به چالش بکشد. فرم و تکنیکهای منحصر به فرد چوبک در تنگسیر اعم از زمان ترکیبی، پیرنگ خطی و گسسته، شروع چند ابزاری، فرجامی بسته، شخصیتهای تحول یافته، ارائه مفهوم جدید، گفتوگوهای تک نفره مؤلفههایی است که میتوان آن را در دو ساختمان کلاسیک و نوین داستان نویسی مقایسه کرد. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل مولفههای رمان مدرن و کلاسیک در تنگسیر صادق چوبک به روش توصیفی- تحلیلی و به شیوۀ کتابخانهای است. یافتههای پژوهش نشان میدهد چوبک نویسندهای نوگراست چون با تاثیر از ادبیات نوین جهان و نبوغ ذاتی خویش توانسته است فرم جدیدی از نوشتار را ارائه دهد که تا آن زمان مسبوق به سابقه نیست. همچنین یافتههای پژوهش نشان میدهد چوبک در رمان تنگسیر گاهی از زمان ترکیبی بهره جسته و آنرا به سیلان ذهن نزدیک کرده است که شیوهای کاملا جدید است و حتی سعی بر آن داشته است که پیرنگ خطی را در بخشهائی از رمان شکسته و آنرا به صورت گسسته و هنری ارائه نماید.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications