هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ رضایت زناشویی، سبک زندگی و سلامت روان در بین زنان و مردان بازنشسته و غیربازنشسته بود. روش تحقیق، علی ـ مقایسهای است و جامعۀ آماری تحقیق همۀ معلمان (بازنشسته و غیربازنشسته) شهرستان گنبدکاووس بودند که از میان آنان 140 نفر به صورت تصادفی ساده انتخ أکثر
هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ رضایت زناشویی، سبک زندگی و سلامت روان در بین زنان و مردان بازنشسته و غیربازنشسته بود. روش تحقیق، علی ـ مقایسهای است و جامعۀ آماری تحقیق همۀ معلمان (بازنشسته و غیربازنشسته) شهرستان گنبدکاووس بودند که از میان آنان 140 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامههای سلامت روان GHQ-28 (گلدبرگ و هیلر، 1979)، رضایت زناشویی (اتریچ، 1989) و سبک زندگی (مصور،1382) بود. دادهها از طریق تحلیل واریانس دوطرفه تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین میانگینهای رضایت زناشویی و سبک زندگی در دو گروه زن و مرد و دو گروه بازنشسته و غیربازنشسته تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 P < ) ، رضایت زناشویی مردان با میانگین رضایت 67/141 بیشتر از زنان بوده و رضایت زناشویی معلمان غیربازنشسته با میانگین رضایت 27/143 بیشتر از معلمان بازنشسته بود. همچنین مردان با میانگین 37/496، شاخص سبک زندگی بالاتری نسبت به زنان داشتند و از طرفی دیگر سبک زندگی معلمان غیربازنشسته با میانگین سبک زندگی 07/493 بیشتر از معلمان بازنشسته بود. ولی در سلامت روان مردان و زنان و دو گروه بازنشسته و غیربازنشسته تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
تفاصيل المقالة
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روان، خودکارآمدی و امید به زندگی در زنان شاغل بازنشسته و زنان غیر شاغل شهر کرمانشاه طراحی و اجرا گردید. روش: مطالعه حاضر از نوع توصیفی و علّی- مقایسه ای بوده که در سال 1398 با مشارکت 200 نفر از زنان شهر کرمانشاه (100 نفر از زنان شاغل ب أکثر
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روان، خودکارآمدی و امید به زندگی در زنان شاغل بازنشسته و زنان غیر شاغل شهر کرمانشاه طراحی و اجرا گردید. روش: مطالعه حاضر از نوع توصیفی و علّی- مقایسه ای بوده که در سال 1398 با مشارکت 200 نفر از زنان شهر کرمانشاه (100 نفر از زنان شاغل بازنشسته و 100 نفر از زنان غیر شاغل)انجام شد. نمونه های مورد مطالعه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و تعداد نمونه با استفاده از فرمول کوکران 200 نفر برآورد شد. یافته ها: یافته های نشان داد که سلامت روان در کلیه شرکت کنندگان از وضعیت مطلوبی برخوردار نبود. هر دو گروه خودکارآمدی خوبی داشتند. این در حالیست که میزان امید به زندگی در زنان غیر شاغل کمتر از حد مطلوب و این مقدار در زنان شاغل بازنشسته مطلوب به نظر می رسید. سلامت روان، خودکارآمدی و امید به زندگی در زنان شاغل بازنشسته به شکل معناداری بیشتر از زنان غیر شاغل بود (p<0.001). نتیجه گیری با توجه به اهمیت دوره سالمندی و افزایش تعداد سالمندان، پیشنهاد می شود امکانات ویژه ای از جمله تشکل های سالمندی مرتبط با نیازهای سالمندان، برنامه ریزی جهت برگزاری دوره های آموزشی با محوریت سلامت روان در نظر گرفته شود تا جامعه با آمادگی بیشتری به استقبال این پدیده برود و از بسیاری از مشکلات دوره سالمندی پیشگیری شود. همچنین فراهم کردن همکاری های اجتماعی زنان و کارآفرینی متناسب با وضعیت و شان زنان و تسهیل تعامل بین کار و زندگیِ خانوادگی توصیه می شود.
تفاصيل المقالة
هدف از این پژوهش پیشبینی پایداری بر اساس دلبستگی به خدا، امید به زندگی و شادکامی در فرهنگیان زن بازنشستهی خمینیشهر بود. روش پژوهش همبستگی از نوع پیشبینی و جامعه آماری شامل کلیه فرهنگیان زن بازنشسته ی خمینیشهر در سال 1399 که تعدادشان 167 نفر بود. با استفاده از جدول أکثر
هدف از این پژوهش پیشبینی پایداری بر اساس دلبستگی به خدا، امید به زندگی و شادکامی در فرهنگیان زن بازنشستهی خمینیشهر بود. روش پژوهش همبستگی از نوع پیشبینی و جامعه آماری شامل کلیه فرهنگیان زن بازنشسته ی خمینیشهر در سال 1399 که تعدادشان 167 نفر بود. با استفاده از جدول مورگان برحسب تعداد جامعه آماری 113 نفر حجم نمونه برآورد گردید که درنهایت حجم نمونه با احتساب ریزش آماری به 100 نفر کاهش پیدا کرد. ابزار گرداوری اطلاعات شامل پرسشنامه پایداری داکورث (2007)، پرسشنامه دلبستگی به خدا بک و مک دونالد(2004)، پرسشنامه امید به زندگی اسنایدر (۱۹۹۱) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد آرگایل، مارتین و کروسلند(1989) بود. تجزیهوتحلیل دادهها در دو سطح آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) با استفاده از نرمافزار spss-22 انجام شد. نتایج نشان داد که به ترتیب دلبستگی به خدا(β=0/49)، شادکامی(β=0/23) و امید به زندگی(0/42=β) مشترکا، 5/47 درصد توانایی پیشبینی پایداری فرهنگیان زن بازنشسته را داشتند. همچنین نتایج نشان داد زیرمؤلفههای دلبستگی به خدا( ارتباط باخدا، توکل و توجه به خدا)، 2/34 درصد توانایی پیشبینی پایداری را داشتند و زیر مؤلفههای امید به زندگی( تفکر عاملی و تفکر راهبردی)، 9/37 درصد توانایی پیشبینی پایداری را در سطح معناداری p≤0.01 دارا بودند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications