فضا از اساسی ترین اجزا سکونتگاه های شهری است که تحولات پیچیده آن به عنوان چالشی دائمی موردتوجه علوم شهری می باشد، به گونه ای که کنترل و هدایت تحولات رخ داده در آن عمدتاً دشوار بوده و این موضوع با پیچیده تر شدن مسائل اجتماعی در دهه های اخیر و چندوجهی شدن پدیده های شهری، أکثر
فضا از اساسی ترین اجزا سکونتگاه های شهری است که تحولات پیچیده آن به عنوان چالشی دائمی موردتوجه علوم شهری می باشد، به گونه ای که کنترل و هدایت تحولات رخ داده در آن عمدتاً دشوار بوده و این موضوع با پیچیده تر شدن مسائل اجتماعی در دهه های اخیر و چندوجهی شدن پدیده های شهری، پررنگ تر شده است، فرآیندی که نیاز به تقویت رویکردهای قبلی و مجهز شدن آن ها به ابزارهای مضاعف از جنس ارزشی و هنجاری را نمایان ساخته و بستر تحول مفهومی رویکردهای موجود در عرصه فضا و برنامه ریزی را مهیا کرده است. از جمله توجه به تحولات فضایی از منظر رویکردهای سیاسی. درواقع شهرها و به ویژه کلان شهرها به واسطه تمرکز عوامل قدرت و ثروت، نقش بی بدیلی در تحولات دنیای معاصر دارند، به گونه ای که شهرها به واسطه تمرکز سرمایه - به ویژه در قالب سرمایه ثابت- به عنوان منبع مهمی برای جریان سود محسوب می شوند که این جریان از طریق نیروهای سیاسی و عمدتاً به نفع گروه های سرمایه دار محقق می شود؛ لذا بدیهی است کلان شهرهای تحت نظام نفتی با توجه به ویژگی های سیاسی خاص، اسلوب و ساختار فضایی - عملکردی متناظر وضعیت اقتصادی و سیاسی خود را تولید می کنند، بنابراین اکتشاف الگوی مناسبات اجتماعی- شهری در اقتصاد نفتی هدف این پژوهش است. به این منظور با بهره گیری از رویکرد انتقادی به تحلیل اسناد تاریخی موجود در حوزه اجتماعی-فضایی پرداخته شده است. نتایج این مطالعه نشانگر شکل گیری روابط نابرابر اجتماعی و مناسبات سوداگرانه اجتماعی در بستر نظام رانتی - نفتی رشد می کند و این نابرابری ها در ادامه و با گذر از صافی فضا، خود رادر کالبد و ساختار شهری نیز نمایان می نماید.
تفاصيل المقالة
شهرها در طول زمان تحت تأثیر نظامهای اقتصادی و سیاسی قرار گرفته و با توجه به شرایط و تصمیمات موجود، سازمان فضایی آنها شکل گرفته است. در این میان شهرهای ساحلی به دلیل داشتن فرصتهای سرمایهگذاری اغلب مورد توجه بازیگران و فعالان اقتصادی و سیاسی قرار گرفتهاند. با این منظ أکثر
شهرها در طول زمان تحت تأثیر نظامهای اقتصادی و سیاسی قرار گرفته و با توجه به شرایط و تصمیمات موجود، سازمان فضایی آنها شکل گرفته است. در این میان شهرهای ساحلی به دلیل داشتن فرصتهای سرمایهگذاری اغلب مورد توجه بازیگران و فعالان اقتصادی و سیاسی قرار گرفتهاند. با این منظور در این پژوهش هدف اصلی بررسی نقش نیروهای سیاسی و اقتصادی در تغییر و تحولات سازمان فضایی شهر محمودآباد بوده است. روش پژوهش تحلیلی-استنباطی بوده است. جامعه آماری پژوهش شهروندان شهر محمودآباد به تعداد 31844 نفر و تعدادی از کارشناسان و متخصصان دانشگاهی و نظام مدیریت شهری این شهر بوده است. حجم نمونه به تعداد 10 نفر از کارشناسان و متخصصان شهری به منظور جمعآوری دادههای میدانی با روش مصاحبه بوده است. روش تجزیه و تحلیل دادهها به صورت کیفی و تکنیک تحلیل مضمون بوده است. نتایج حاصل حاکی از آن است که نیروهای اقتصادی در قالب سرمایهگذاران زمین و مسکن و نیروهای سیاسی در قالب واسطهگران بین سرمایهداران و مدیران شهری و همچنین اقدامات جمعی به صورت ائتلاف رشد در تغییر و تحولات شهر محمودآباد نقش اصلی ایفا میکنند. تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش نشان داد که رشد جمعیت و افزایش ارزش زمین، فرصتهای مناسبی برای سرمایهگذاری در زمین و مسکن ایجاد کرده است، اما بورس بازی، تبلیغات فراوان و کمبود منابع مالی نظام مدیریت شهری باعث شده است که فرآیندهای ساخت و ساز و توسعه شهر به سمت خانهسازی غیراصولی، ویلاسازی و همچنین برجسازیهای خارج از ضوابط و قوانین شهری پیش برود، به صورتی که ادامه این روند منجر به تفکیک محلات از هم، خصوصیسازی سواحل و افزایش فاصله طبقاتی و عدم انطباق فضایی شهر را منجر شده است.
تفاصيل المقالة
از دهه 70 میلادی با چرخش سرمایه داری صنعتی - تولیدی به سرمایه داری مالی تحت فرآیند جهانیسازی و همگام با رویکردهای نئولیبرالیستی، شهرهای جهانی شاهد سرازیر شدن سرمایه جهت انباشت و بازتولید آن در فضاهای خود میباشند. این حرکت سرمایه از بخش تولید به فضا سبب شده است تا ساخت أکثر
از دهه 70 میلادی با چرخش سرمایه داری صنعتی - تولیدی به سرمایه داری مالی تحت فرآیند جهانیسازی و همگام با رویکردهای نئولیبرالیستی، شهرهای جهانی شاهد سرازیر شدن سرمایه جهت انباشت و بازتولید آن در فضاهای خود میباشند. این حرکت سرمایه از بخش تولید به فضا سبب شده است تا ساختار فضایی شهرها دچار تغییرات گستردهای در ابعاد فضایی، کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی خود بشوند. پیامدهای خصوصی سازی و تجاری سازی فضاهای عمومی شهرها در جهت بازتولید هرچه بیشتر سرمایه و رقابتهای فضایی و قطبی شدن فضا را میتوان حاصل اعمال چنین نگرشیهایی به حساب آورد. در مقابل این تفکر غالب، نظریههای انتقادی شهری بر اساس نقد بنیادین این رویکردها و تبیین علل ریشهای مشکلات و پیامدهای حاصل از این سیاستها بر فضاهای شهری شکل گرفته است. این پژوهش با نگرشی بنیادین و اتخاذ روشی توصیفی، تحلیلی و با استفاده از مطالعات اسنادی و کتابخانهای از طریق تحلیلهای کیفی از منظر نظریههای انتقادی شهری و نیز با به کارگیری تحلیلهای مکانی (GIS) نسبت به دادههای به دست آمده از ناحیه مورد مطالعه کوشش کرده است تا از این طریق به تبیین نظریههای انتقادی شهری نسبت به شکلگیری ساختار فضایی شهرهای تحت انباشت سرمایه و اثرات آن بر کلانشهر تهران بپردازد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که کلانشهر تهران هم از لحاظ برنامههای توسعه شهری و هم در سیاستورزیهای مدیریت شهری تا اندازه قابل تاملی تحت اثرات این رویکردهای سرمایه محور و مسلط بر ساختار فضایی شهرها قرار گرفته است که به دنبال آن با مسائل فضایی غامضی همچون قطبی شدن ساختارهای کالبدی و اجتماعی فضاهای مناطق 22 گانه شهر، کالایی شدن مسکن، بورس بازی زمین و مستغلات در بازار آزاد، تغییر کاربری و تراکم فروشی گسترده، ناعدالتی فضایی و در آخر مدیریت شهری سود محور همراه بوده است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications