عدم بهرهگیری از عوامل محیطی در طراحی و مصرف بالای انرژیهای تجدید ناپذیر، موجب هدررفت انرژی و افزایش هزینهها در بخش مسکونی شدهاست. در این میان تهویهی طبیعی یکی از مؤثرترین عوامل در ایجاد آسایش حرارتی است. شهر نطنز در خرداقلیم معتدل کوهپایهای قرار دارد؛ نیاز انرژی ت چکیده کامل
عدم بهرهگیری از عوامل محیطی در طراحی و مصرف بالای انرژیهای تجدید ناپذیر، موجب هدررفت انرژی و افزایش هزینهها در بخش مسکونی شدهاست. در این میان تهویهی طبیعی یکی از مؤثرترین عوامل در ایجاد آسایش حرارتی است. شهر نطنز در خرداقلیم معتدل کوهپایهای قرار دارد؛ نیاز انرژی تا حد بسیار زیادی به شرایط اقلیمی محیط شان بستگی دارد و میتوان در بخش زیادی از سال با توجه به عوامل محیطی و تهویه طبیعی ساختمان را در منطقه آسایش قرار داد. در مقاله پیش رو، نحوهی برخورد مسکن بومی شهر نطنز از منظر تهویه طبیعی برای تطبیق شرایط اسایش حرارتی مورد بررسی قرار میگیرد. این تحقیق از نوع ترکیبی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی میباشد. در بخش نخست، مطالعهی اسنادی و کتابخانهای اساس تحلیل، توصیف مطلب موجود در مقاله را تشکیل میدهند. در این بخش با بررسی تحقیقات انجامشده در زمینه تهویه طبیعی و ویژگیهای اقلیمی شهر نطنز مبانی نظری و ادبیات موضوع تعریف شدهاند. نتایج بررسیها نشان می دهد، معماری بومی شهر نطنز با راهکارهای ایستا و توجه به شرایط بستر توانسته است در ایام زیادی از فصل گرم سال با استفاده از تهویه طبیعی مناسب در منطقه اسایش حرارتی قرارگیرد.
پرونده مقاله
اولین تلاشهای انسان در مسیر یکجانشین شدن ساخت سکونتگاههای بومی بوده و کپرها یکی از اولین نمونههای ساخته شده آنها است که تاکنون با وجود همه پیشرفتهای تکنولوژی ایجاد شده، همچنان ساخته میشود. ساخت و بهره برداری از این سازههای بومی با برگزاری برخی مراسم آیینی پیوند خو چکیده کامل
اولین تلاشهای انسان در مسیر یکجانشین شدن ساخت سکونتگاههای بومی بوده و کپرها یکی از اولین نمونههای ساخته شده آنها است که تاکنون با وجود همه پیشرفتهای تکنولوژی ایجاد شده، همچنان ساخته میشود. ساخت و بهره برداری از این سازههای بومی با برگزاری برخی مراسم آیینی پیوند خورده است؛ لذا هدف مطالعه پیشرو، بررسی شیوه ساخت این سازهها از نقطه نظر فرهنگی و با در نظر گرفتن وجوه تاثیر آن در برگزاری مراسم آیینی مربوط به آنها بوده است. پژوهش حاضر به دنبال آن بوده تا با بررسی تطبیقی این دوگونه اصیل در بستر فرهنگ پیوند آن را با فرهنگ قبایل در دوره تغییرات فرهنگی آنان بررسی کند. نمونههای موردمطالعه، خانههای علفی رایج در میان قبیله ویجیتا و مضیف ساخته شده توسط اقوام عرب میباشد، که در اقلیم مشابه گرم و خشک ساخته شده، لیکن دارای حوزه فرهنگی متفاوتاند. روش این پژوهش کیفی و میتنی بر شیوه مطالعه موردی با راهبرد تطبیقی-تحلیلی است. روند گردآوری اطلاعات کتابخانهای و میدانی بوده و تحلیل آن در قالب مدلهای گرافیکی و جداول تحلیل دادهها ارائه گردیده است. مطالعه و قیاس نتایج، حاکی از وجود تفاوتهایی در زمان برپایی مراسم آیینی وابسته به این ساختارها بود که ریشه آن در منابع مورد مطالعه قرار گرفت. نقطه عطف این تفاوت در پیشینه ساخت نمونههای مورد بررسی کشف و نتایج بدست آمده در قالب نمودار و جدول ارائه گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد پس از تغییرات فرهنگ بومی قبیلهای سرخ پوستان ویجیتا و اقوام عرب، ساخت خانه علفی و مضیف به موازات فرهنگ قبیلهای آنان رو به کمرنگ شدن رفته است؛ که مبین ضرورت شناخت ریشههای پیدایش، پیشینه و جایگاه فرهنگی این گونه سکونتگاه را پیش از هرگونه سیاستگذاری و ارائه طرحهای احیایی نشان میدهد.
پرونده مقاله
عدم موفقیت بسیاری از پروژههای عمرانی و تصمیمات از نوع حکمرانی ناشی از عدم فهم مقیاس در طراحی و برنامه ریزی میباشد. قیاس شاخصهای فعال در محیط و فهم میزان تاثیرگذاری آنها مقیاس را بهدست میدهد؛ در عرصه معماری و حکمرانی شهری "مقیاس" کمیتها وکیفیتهای مختلف و ناهمسان چکیده کامل
عدم موفقیت بسیاری از پروژههای عمرانی و تصمیمات از نوع حکمرانی ناشی از عدم فهم مقیاس در طراحی و برنامه ریزی میباشد. قیاس شاخصهای فعال در محیط و فهم میزان تاثیرگذاری آنها مقیاس را بهدست میدهد؛ در عرصه معماری و حکمرانی شهری "مقیاس" کمیتها وکیفیتهای مختلف و ناهمسان را شامل میشودکه احصا و فهم آنها بسیار مشکل و این سوال مطرح میشود: ادراک گستره قیاسهای کمیوکیفی محیط طراحی که بازتاب آنها مقیاس پروژه را آشکار میکند برای یک طراح چگونه فهم میآید، بهگونهای که طراح بر برد، نفوذ وکارایی خط خود، در طول عملیات طراحی مسلط باشد؟ عمدتا خطای مقیاس در طی انتقال ادراکی در فاصله مابین تصویر ذهنی طراح و یا طرح او بر روی کاغذ تا ابعاد واقعی بنا در محیط بیرون اتفاق میافتد؛ در واقع طراح ( معمار، شهرساز، سیاستگذار) با تصمیم خودکه به سادگی آن را روی کاغذ ترسیم مینماید، در محیط خارجی در حال دخل و تصرف و ایجاد تغییرات غیر قابل برگشت است و میتواند محیط و ویژگیهایش را تخریب یا تقویت نماید. این موضوع نیازمند یک مطالعه فلسفی است درخصوص اینکه رابطه فهم محدود انسان، چگونه با جهان نامحدود بیرون به طور صحیح برقرار میشود. مقاله حاضر تفکر سوبژکتویسم را برای ادراک محیط ناقص میداند و در مقابل بهکارگیری روش هرمنوتیک در فهم را به عنوان طریق ادراک محیط و مقیاس معرفی مینماید. روش این تحقیق کیفی و از منظر هدف کاربردی است و سعی دارد با فراهم آوردن گفتمان هرمنوتیک و مقیاس به شیوه استدلال منطقی نتایج خود را بیان نماید.
پرونده مقاله
نظریهپردازان بینامتنیت بر این عقیدهاند که هیچ متنی را نمیتوان اصیل دانست؛ بنابراین آثار مسعود عربشاهی نیز مانند دیگر آثار واگویهای از متنهای پیشین است. مسعود عربشاهی از جمله هنرمندان معاصری است که در فرم و رنگ آثار خویش از پیشمتنهای گوناگونی بهره جستهاست. استفا چکیده کامل
نظریهپردازان بینامتنیت بر این عقیدهاند که هیچ متنی را نمیتوان اصیل دانست؛ بنابراین آثار مسعود عربشاهی نیز مانند دیگر آثار واگویهای از متنهای پیشین است. مسعود عربشاهی از جمله هنرمندان معاصری است که در فرم و رنگ آثار خویش از پیشمتنهای گوناگونی بهره جستهاست. استفاده از این پیش متنها بهواسطه روابط بینامتنی قابل تشخیص است. در پژوهش حاضر که نگاهی دارد به" خوانش بینامتنی فرم و رنگ در آثار مسعود عربشاهی بر اساس آراء ژرار ژنت" ابتدا وجههای مختلف متن و بینامتنیت و همچنین نظریهپردازان این رویکرد بهویژه ژرار ژنت تشریح و سپس بر این اساس آثار مسعود عربشاهی (12 نمونه) که بهصورت طبقهبندی شده و هدفمند انتخاب شدهاند، بررسی و تحلیل شده و انواع بینامتنیت ژنتی (تعمدی-آشکار، تعمدی- پنهان و تلویحی-ضمنی) در فرم و رنگ این آثار مشخص شدهاست. این پژوهش از نوع کیفی و بهشیوه توصیفی- تحلیلی است و بهصورت متنخوانی، اسنادی انجام شدهاست. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که آثار عربشاهی در فرم و رنگ از کدام پیشمتنها وام گرفتهاست و روابط بینامتنی بر اساس نظریه ژنت در بهکارگیری پیش متنها در آثار او چگونهاست؟ یافتهها نشان میدهد مسعود عربشاهی در آثار خویش از پیش متنهای هنرهای باستانی ایران و بینالنهرین بیش از سایر پیش متنها استفاده نمودهاست؛ همچنین استفاده از متون پیشین بهتدریج در فرم آثار عربشاهی از بینامتنیت آشکار تا پنهان و سپس ضمنی تغییر و تکامل داشتهاست. آثار او در رنگ نیز از پیش متنهای هنرهای باستانی ایران و بینالنهرین بهصورت بینامتنیت ضمنی- تلویحی بهره بردهاست
پرونده مقاله
مسألۀ این تحقیق، بررسی چیستی، چرایی و چگونگیِ تحقق هنر از منظر فلسفهی اسلامی میباشد. این بررسی، براساس تبارشناسی فلسفیِ هنر در سه لایهی مفهومی، ماهوی و وجودی میباشد؛ از این رو در ابتدا، سنخ مفهومی این پدیده از منظر فلسفی تبارشناسی شده و براساس آن در لایهی ماهوی، چکیده کامل
مسألۀ این تحقیق، بررسی چیستی، چرایی و چگونگیِ تحقق هنر از منظر فلسفهی اسلامی میباشد. این بررسی، براساس تبارشناسی فلسفیِ هنر در سه لایهی مفهومی، ماهوی و وجودی میباشد؛ از این رو در ابتدا، سنخ مفهومی این پدیده از منظر فلسفی تبارشناسی شده و براساس آن در لایهی ماهوی، عناصر دخیل در تعریف هنر به زبان فلسفی، بازتولید و در مرحلهی بعد،براساس بازتولید فلسفی این عناصر، به بررسی نحوهی تحقق هنر از منظر فلسفهی اسلامی پرداخته میشود. با انجام این تحقیق به روش تحلیلی – اسنادی، روشن میشود که تحقق هنر از منظر فلسفهی اسلامی منوط به انجام یک نظام فرآیندی میباشد که دارای چهار ریزفرآیند است. به این صورت که در ابتدا، فرآیند ظهور معنا در هنرمند صورتگرفته و سپس با فرآیند ایجادِ یک ایده برای تبدیل معنا به اثر هنری ادامه پیدا میکند. در مرحلهی بعد، با استعارهسازی اثر هنری و متناسب با آن معنای مدّ نظر، روند هنری شدن آن معنا، شکل میگیرد. در انتها نیز با ایجاد معنا در مخاطبِ اثر هنری، فرآیندِ تحقق هنر خاتمه مییابد.
پرونده مقاله
قرارگیری موقعیت مکانی اصفهان به عنوان شهری واقع در مرکز ایران، به هنرمندان اصفهانی این امکان را داده است تا با تحولات شرق و غرب همراه شوند. این ویژگی به همراه مهاجرپذیری و شکلگیری دانشگاههای هنر در ایران، تأثیر بیشتری بر روابط فرهنگی و هنری گذاشته است تا جایی که باعث چکیده کامل
قرارگیری موقعیت مکانی اصفهان به عنوان شهری واقع در مرکز ایران، به هنرمندان اصفهانی این امکان را داده است تا با تحولات شرق و غرب همراه شوند. این ویژگی به همراه مهاجرپذیری و شکلگیری دانشگاههای هنر در ایران، تأثیر بیشتری بر روابط فرهنگی و هنری گذاشته است تا جایی که باعث ایجاد حرکتهای نوینی در نقاشی معاصر اصفهان شده است. هومی بابا با طرح مسئله دو رگه بودگی و فضای سوم به مسئله شکلگیری این فضا در نقد پسااستعماری میپردازد. هدف این مقاله بازخوانی هویت و شکلگیری فضای سوم در نقاشی معاصر اصفهان با تأکید بر نظریهی فضای سوم هومیبابا است. سوال اصلی این پژوهش این است که هنرمندان مهاجر چه تأثیری در بازخوانی هویت و شکلگیری فضای سوم نقاشی معاصر اصفهان داشتهاند؟ روش پژوهش، از نظر هدف، بنیادی – کاربردی و از نظر نوع توصیفی- تحلیلی است و روش نمونهگیری در این مقاله به صورت هدفمند با انتخاب چهار هنرمند که همه در تهران تحصیل نمودهاند، انتخاب شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که هنرمندان مهاجر اصفهان در شکلگیری فضای بینافرهنگی جدید در شهر اصفهان موفق بودهاند و این فضای جدید با تعریف فضای سومی که هومیبابا از آن یاد میکند، بسیار نزدیک است.
پرونده مقاله